«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 78

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fariba t گفته:
    مدت عضویت: 1462 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان مهربان

    استاد وقتی به کاری که حضرت ابراهیم انجام داده فکر میکنم میبینم چه عظمتییییی تو این اتفاق و این توکل هست.

    امروز بعد از شنیدن این وویس هدایت شدم که حرفی رو به کسی بزنم که یه مدت احساس میکردم اگر بگم ممکنه با پاسخ منفی روبرو بشم و چند هفته فقط بخاطر حفظ اون منفعتی که میخواستم در آینده داشته باشم یکسری رفتارهای منفی رو تحمل میکردم. اما امروز گفتم حرفمو میزنم و زدم. و خدا رو شکر جواب خوبی گرفتم

    استاد من هنوز نتایج زیادی نگرفتم چون تازه شروع کردم دوره رو اما همینقدر بگم که این حس که میدونم اگر به خدا توکل کنم خودش همه چیز رو به بهترین شکل پیش میبره فوق العادس. این باعث شده که من ناراحتیام طولانی نشه و بتونم زود خودم رو به حس مثبت برسونم.

    بی نهایت از خدا سپاسگزارم

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1458 روز

    بنام خدای بخشنده مهربان

    سپاس از استاد عزیز و همراهان خوبم

    دوستان امروز خداوند لطف کرد و دوتا گره زندگی م را گشود اما بگزارید بگوئیم چگونه به این دو هدف رسیدم :

    حدود ۲ ماه منتظر دریافت پولی بودم که وارد زندگیم شود اما دو ماه در نگرانی بودم به خدا میسپردم اما در میانه راه به خاطر فشار مالی وبدبینی ودنبال شرایط مساعد خارج از وجودم که هردو ترمز من بودن به این پول نمیرسیدم واقعا کلافه شده بودم اندک ایمانی باقی مانده بود که اگر خدا هست چرا مشکل من حل نمیشه دیگه آخه بابا کی پس؟

    امروز بدهکار تماس گرفت طلب پولش را کرد و جالب بود باهاش حرفم شد مهلت نداد غاطی کردم گفتم بابا شماره کارت بفرست تا شب برات واریز میکنم و خداحافظی کردم!

    نکته جالب اینجا بود پس از قطع تلفن گفتم خدا یه حرفی ما زدیم حالا چه کنم کسی نمونده ازش قرض کنیم بدهی این بابا رو بدیم .ولی تو اون لحظه پیرو حرف استاد سعی کردم به خوبی های طرف فکر کنم وحس م رو بهتر کنم فقط اینو میدونم اولین بار بود با شناخت نسبی از جایگاه خودم به عنوان یک انسان که تو همین سایت یاد گرفتم صداش زدم گفتم:خدا من تو رو می شناسم حالی م جورش کن نمیخوام پیش یارو سکه بشم !!!

    جالب اینجا بود بعد از این دعا و توکل به خودش و تضادی که پیش اومد خیلی محکمتر صداش زدم گفتم بابا دیگه من کاری ندارم من بندگی م کردم تو خدایی کن .به یکباره ارمشی عجیب را حس کردم

    دوستان به خدا پولم جور شد پول یارو شب واریز کردم گفتم خدایا شکرت که هستی من دیگه ولت نمیکنم.

    موضوع دوم اختلاف حساب با شرکت داشتم که اونم به لطف خودش به طرز شگفت انگیزی خودش حلش کرد وگرنه من که نمی تونستم ثابت کنم

    قربونت برم خدا من تا حالا چرا اینجوری ازت نخواسته بودم تو که هستی######

    امروز با گوش دادن داستان حضرت ابراهیم از طرف استاد هم شوکه شدم

    که خدا داره جوابم رو میده از طریق همین فایل و استاد عزیزم

    استاد اونجا که گفتی ما هم میتوانیم مثل ابراهیم بشیم واقعا این یعنی باورداشتن خودت

    ،من یه موقعی نمی تونستم به این فکر کنم که میتوانم حتی هم رده بعضی آدم های موفق بشم چه برسه حضرت ابراهیم این یعنی همه ما با هم برابریم فقط باید خودمون رو قبول کنیم که میشه تو هم رفیق پیک خدا بشی.

    توکل یعنی چی اصلا که داستان فامیلتون رو گفتید تو فقط حرکت کن بقیه شو خدا بهت میگه مرسی استاد

    ایمان و توکل یعنی زمانی هیچی وجود نداره نه درکی نه منطقی تو فقط به ندای درونت گوش کنی و عمل کنی و اعتماد کنی که خدا همیشه برات بهترین رو میخواد .

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    محسن محمودیان گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    بنام خداوند عاشق و رئوف

    بنام خداوند صاحب جلال و شکوه

    بنام خداوند روزی دهنده بی حساب

    بنام خداوند هدایتگر و حمایت گر

    بنام خداوند تواب

    واقعا زبون آدم بند میاد،حتی فکردن به این ایمان و اعتماد ابراهیم حنیف. به این حد بندگی و تسلیم بودن.

    من فقط یک هفته زندگی گذشتمو بررسی کردم و واقعا تصمیم گرفتم با تمام وجود هر لحظه متعهد باشم که فقط زیباییهای جهان هستی،زیباییهای خلقت خداوند،زیباییهای خودم و دیگرانو ببینم و تحسین کنمو و شکرگزار باشم.بقدری احساسم خوب شده بقدری آرامش وجودمو گرفته که هر لحظه برای دیدن زیباییها مثل طلوع خورشید میرم از سر شوق اشک چشمام سرازیر میشه و بیش از حد شکرگزار میشم و احساس عالی پیدا میکنم.

    روزشمار تحول زندگی آیات قرانو استاد عزیز بررسی میکرد درباره ظلم،تموم وجودمو ترس گرفته بود که خدای من ،فردا اگه از من بپرسن روی زمین چگونه زندگی کردی….؟

    جوابی نخواهم داشت جز اینکه ،فقط بخودم ظلم کردم و جز مستضعفین بودم.

    بقدری به فکر فرو رفتم و تصمیم جدی گرفتم ک هر لحظه متعهد میشم که خدایا منو مورد حمایت ک هدایت خودت قرار بده،

    خدایا کمکم کن،تو رئوفی،تو مهربانی،تو بخشنده ای،تو بزرگی،تو توابی،تو آمرزنده ای،تو رحیمی و…..

    خدایا کمکم کن تا هدایت بشم تا بخودم ظلم نکنم.

    واقعا میترسم از روز واپسین و از روبرو شدن با خودم

    و اینقدر این فایل بهم کمک کرد که هروز صب با اشک شکرگزار خداوندم که یک فرصت جدید در یک روز جدید بهم داد تا بتونم جبران کنم،تا بتونم هدایت بشم،تا طبق قوانین زندگی کنم،تا توحیدی باشم،تا شکرگزار نعمتهای بی نهایتش بشم و این احساس بودن بینهایت حالمو خوب کرده و هر لحظه متعهد میشم انگار واقعا قلبم داره باز میشه.

    انگار واقعا مورد لطفش قرار گرفتم،انگار واقعا دارم هر لحظه احساسش میکنم،توی غروب خورشید،توی طلوع خورشید،توی ماه زیبا،توی عظمت دریا و موجها،توی زیباییهای دیگران و این فقط نتیجه یک هفته عمل کردن ۱درصدی شاید به قوانین باشه.

    هنگ میکنم وقتی این فایل استادو میبینم و تسلیم صدرصدی ابراهیم خلیل الله،ابراهیم یکتا پرست.

    خدایا این پیامبر، این انسان چقدر مدارش بالا بوده؟

    چقدر در فرکانس بالایی قرار داشته؟

    خدایا این اسوه پیامبران چقدر تسلیم بوده؟

    خدایا این مرد چقدر به غیب ایمان داشته؟

    خدایا حال و احساس این دوستت چقدر آسمانی بود؟

    خدایا این آدم مگه چقدر عاشق بوده؟

    لیلی و مجنون،شیرین و فرهاد،ما اینارو شنیدیم درباره عاشقی.

    ولی خدا توی قران از یک عاشق حرف میزنه از نهایت عاشقی یکی حرف میزنه که هیچ چیزیو غیر از خوشحالی معبودش نمیدیده،حتی بچه، حتی قربانی کردن اون بچه،حتی رها کردن بچه و مادرش هاجر در بیابان تک و تنها،

    الله اکبر به این همه ایمان،الله اکبر به این همه رها بودن،الله اکبر به این همه بندگی،عاشقی،تسلیم بودن.

    ذهنم نمیتونه هضم کنه این همه رها بودن و این همه بندگی و این همه تسلیم بودن رو.

    ولی وقتی بارها و بارها درباره ابراهیم بقول استاد عزیز میشنوم بیخود اشک میریزم و بی نهایت ته قلبم آرام میشود.

    آنقدر آرام که فقط دوس دارم دوباره و دوباره بشنوم و فقط در همون لحظه ارامش مطلق و درونی باشم.

    خدایا شکرت هزاران بار بخاطر الگویی همانند ابراهیم و شکرت بخاطر استاد عزیز بخاطر این فایل بینظیر.

    بازهم ردپا گذاشتم ک متعهد میشوم هر لحظه طبق قوانین الهی زندگی کنم.

    خدایا منو هدایت کن تا در مسیر درست باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حمیدرضا جمالی فر گفته:
    مدت عضویت: 2028 روز

    به نام خداونده بخشنده مهربان

    سلام استاد عزیز بزرگوار

    سلام به همه دوستان هم فرکانسی این خانواده یکتا پرست

    خدایا شکرت فایل سوم را روزی ام قرار دادی

    خدای من استاد چه آگاهی را فریاد میزدی شما تو این فایل ها خدایا شکرت

    من قبل این سفر نامه چند چند بار فایل گوش دادم دوباره امشب گوش دادم انگار نا شنوا بودم قبل امشب

    هرروز این سفر نامه همین جور خدا دارم دیوانه میشم از این همه فرکانس و قوانین درست بدون تغییر

    ترس یه کلمه سه حرفی که خیلی جای بحث داره تو فرهنگ جامع باور ها

    امشب از خودم این سوال پرسیدم خدایا من حاضرم برای چه مسائل جانم را بدهم ؟؟

    همین سوال دنیا آگاهی داره خدایا شکرت

    من خودم قصد مهاجرت دارم به امید خدا اما چند روز خدا نعمت پدر شدن را بهم عنایت کرده با آمدن این نوزاد شیطان راحت تر در ذهنم جا پیدا کرد تا ترس بهم وارد کنه

    الانم خودم توجیه کردم فرزندم یه مقدار بزرگ‌تر بشود بعدش دوباره کارهای مهاجرت جدی پیگیری می‌کنم

    میرسیم به همون کلمه ترس

    واقعا ترس از بی ایمان میاد

    خداروشکر به این سایت الهی هدایت شدم هر روز جدی روی خودم کار می‌کنم شکر خدا تو این چند ماه رشد خوب داشتم

    فقط هر شب از خدا میخوام هدایت بکنه و خودم تسلیم امر خودش قرار بده انشاالله

    استاد ممنونم بازم ازتون با این آگاهی به کسایی که در مدارش هستن کمک میکنید بدون هیچ چشم داشتی

    خداوند هر روز ثروت سلامتی معنویت بیشتر بهتون عطا کنه انشاالله

    این داستان ادامه داره …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    به نام خدای رزاق و هادی

    سلام به استاد و خانواده ام

    واقعا این فایل روی من تاثیر زیادی داشت معنای ایمان و توکل و امید را جور دیگه ای برام زنده کرد واقعا ترس هام خیلی دارن کم میشن ارامشم خیلی زیاد شده چون میدونم که وقتی ما به همچین نیروی عظیمی ایمان داشته باشیم و با توکل به اون و با این باور که هدایتمان میکند تودل ترس هامون بریم و عمل کنیم واقعا چنین کارهایی که حضرت ابراهیم انجام دادن از رهاکردن زن و فرزند تا قربانی کردن فرزندش ایمانی کامل میخواهد و ما هم میتوانیم مثل ان این ایمان را در دلمان بسازیم و اولین قدمش ساختن این باوراست که میشود ایمانی مثل ابراهیم داشت و با خدا رفیق جونجونی شد .

    خدایا شکرت که همه ی ما لیاقت رفاقت با تورا داریم

    خدایا شکرت که با حمایت تو میرم تو دل ترسهام و هرکاری که باید انجام بدم برای رسیدن به خواسته های خیلی بزرگی که دارم انجام میدم و ایمان دارم که تو منا هدایت میکنی و موقعیت و شرا یط و…برای من فراهم میکنی تا به همه ی خواسته های دست یافتنیم برسم .خدایا شکرت خداجونم شکرت

    سعادتمند و ثروتمند و مورد هدایت الله باشید خداحافظ⚘🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1785 روز

    سلام به همگى

    برگ سوم از دفتر زیبای سفرنامه ام رو شروع کردم

    عاشق این فایل هستم

    با گوش دادن به این فایل ایمانى تو وجود ادم زنده میشه که باور می کنه هر چیزى که می خواد میشه

    به شرط ایمان ، توکل ، باور خدا و حرکت …..

    هر چقدر سنم پایین تر بود شجاع تر بودم اصلا به هی چیزى کار نداشتم فقط کار خودم رو می کردم ….. الان که فکر میکنم می فهمم ایمان چه کارها که نمی کنه ایمان به غیب ورق رو بر میگردونه

    به هو صفر رو می کنه صد

    همیشه از خدا ایمان قوى می خواستم

    میگفتم خدایا این که شرایط خوب باشه و من حرکت کنم و به همه چیز برسم چه چیزى تو من تقویت میکنه

    من می خوام هیچ چی نبینم به چشمم ولى وقتی با قلبم احساس کنم برم سمتش و اون موقع به چشم ببینم

    عاشق این لحظات بودم که همه اطرافیانم و همه شرایط میگفت نمیشه و نرو

    ولی من می رفتم و میشد ….. همه چیز تو مسیر واسم جور میشد …… انقد این لحظات رو داشتم که یه حس عاشقانه اى به خدا دارم که با هیییچ چیز تو این دنیا عوضش نمیکنم

    از خدا می خوام ترس هاى الانم رو از من بگیره و وجودم و پر از ایمان و ارامش کنه

    ایمانى که وقتى نشونه اى نبینم هم پایدار بمونه

    چقدر عاشق این لحظات زیبا هستم

    رسیدن دست هاى پروردگارم

    انجام شدن کارهام نه با عقل استدلال من

    بلکه با نیروى مافوق تصور من ، با نیروى ربم

    من همیشه از رسیدن به خواسته هام اول می خواستم خدا رو احساس کنم

    از بچگى

    ازش متشکرم که از بچگى من رو از همه نا امید کرد تا اون رو پیدا کنم

    به قول استاد که میگفت هر موقع دعواش میشد دوستاش پشتش رو خالى می کردن

    همین حمایت نشدن ها نهایتا به نفعم تموم شد

    عوضش یه حامى بزرگ رو پیدا کردم

    من باور دارم که هر چیزى که انسان بخواد و جرأت رفتن به سمتش با ارامش و خیال راحت رو داشته باشه و تا لحظه اخر با ایمان بمونه صد در صد بهش می رسه حالا هر چقدر بزرگ باشه

    اگه تا الان تو این نقطه موندم

    اگه که می خوام از خانوادم جدا شم و مستقل زندگی کنم ولى نمیشه

    دلیلش کم ایمانى منه

    دلیلش ترس هاى منه

    ترس از بی پولى ، ترس از تجربه ى لحظاتم که به خدا ایمان نداشتم

    خدایا از تو ایمان به تو و خودت رو می خوام

    خدایا وجود همه ما رو از ایمان لبریز و از ترس و شک خالی کن 🤲

    امروز که روز سوم سفرنامه ام بود به طرز باور نکردنى همه اعضای خانوادم واسه یه مدتی رفتن مسافرت تا من با ارامش بتونم رو خودم کار کنم و

    مطمئنم که این اتفاق از برکات سفرنامه بود ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    بهنام خدا گفته:
    مدت عضویت: 1808 روز

    بسم الله الرحمان الرحیم

    خدایاشکرت

    سلام خدمت استاد و دوستان گرامی

    چیزی که من فهمیدم از این فایل سوم این بود که اندازه ای در برابر خداوند و الهاماتش و هدایتش تسلیم باشیم و باور داشته باشیم وبر خدا توکل کنیم که او بهترین برنامه ریز است و او بهترین اتفاقات و پیشامد ها را کنار هم میچیند تا ما به اهدافمان برسیم و هرچه تسلیم تر باشیم و توکل عمیق تری داشته باشیم در زندگی ارامش بیشتر و زندگی سرشارتر ی از ثروت نعمت خاهیم داشت

    من چیدمان های خداوند در زندگیم را دیده ام انقدر ساده و طبیعی میچیند که که متوجه نمیشی چجوری این خواسته ات محقق شد که حتی شکر گزار باشی

    بنظرمن وقتی خداوند میگه اکثر مردم فراموش کارند و ناسپاس اند یکی از تفسیراش بنظر من اینکه انقد ساده و طبیعی رویاهات را محقق میکنه که حواست نیست خدا این اتفاقات را کنار هم چید تا به رویاهات برسی و حتی انقد ساده بهت میده که حواست نیست شکر گزار باشی .

    باید همیشه نگاهمون به نعمات باشه تا بیشتر سپاس گزار باشیم و بیشتر به الله توکل کنیم

    وهرچه بیشتر توکل مینی وتسلیم تری به الله نزدیک تر میشوی

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    مینا الیاسی گفته:
    مدت عضویت: 1561 روز

    به نام رب تنها فرمانروای جهان

    سلام به همه دوستان و استاد عزیزم

    روز سوم از تحول زندگی من به طرز عجیبی خیلی خوب بود.کارها به نحو احسن انجام شدن همه چی سر جای خودش و در زمان مناسب خودش اتفاق افتاد.از خانم شایسته عزیزم یاد گرفتم که وقتی خونه یا محل اطرافمو تمییز و مرتب میکنم چقد باعث پیشرفت خوده من میشه چقد باعث میشه افکار نامناسب از ذهنم بیرون بیان و همزمان ذهن خودمم پاکسازی میشه پس با عشق اینکارو انجام دادم و به شکل کاملا منطقی حس کردم خدا فرشته هاشو برای کمک به من فرستاده تا من کمتر خسته بشم یا انرژی صرف کنم توی مدت زمان کوتاهی خیلی کوتاه که اصلا نفهمیدم چجوری کلللل خونه همههه جا تمییز شد و برق میزد و این بخاطر این بود که سعی کردم چیزایی که از سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا مشنوم و میبینم رو عملی کنم چونکه استاد میگن ایمانی که عمل نیاورد ایمان نیست حرف مفت است!!

    و چون دوست نداشتم عالم بی عمل باشم و دوست داشتم زندگیمو تغییر بدم ایمانمو کم کم دارم به خودم ثابت میکنم و تغییرات دارن ظاهر میشن.خیلی سپاسگزارم اول از خدا بعدم از مریم بانو که مثل یه خواهر بزرگتر کلی ازشون درس زندگی یاد گرفتم و از استاد چیز های نابی که هیچ جا نه شنیده و نه خونده بودم واقعا سپاسگزارم.

    چیزایی که از این قسمت یاد گرفتم این بود که واقعا هر چقدر که تسلیم به معنای واقعی باشیم بیشتر به رب اعتماد داشته باشیم خدا هم بیشتر به ما نعمت میده یجورایی هر چی میگیم همونو برامون رقم میزنه مثه حضرت ابراهیم که هر چی از خدا درخواست میکرد خدا هم اجابتش میکرد و این قضیه بر عکسم بود واقعا اینک حضرت ابراهیم اینقدر تسلیم بودن که هر چی خدا میگفت رو بی هیچ چون و چرا عملی میکردن ایمانی راسخ و قوی ای میخواد که بچه رو رها کنی تو بیابون بعد از بیست سال برگردی نه برای اینک بخوای جبران نبودناتو بکنی برای اینک قربانیش کنی فقط به یک دلیل که خداوند بهش گفته بود و ابراهیم اینقدر رها از احساسات…

    احساساتی که همه به فرزندانشون دارن. واقعا نمیشه عشق به فرزند رو با چیزی مقایسه کرد انقدر که عمیق و خالصه و گاهی همین احساسات صدمه میزنه و حضرت ابراهیم چقدرررر رها بود و چقد ایمان داشتن به خدا به اینک هر چی بگه باید بگم چشممم و این شد که ابراهیم شد خلیل الله.به قول استاد دوست جون جونیه خدا!

    و واقعا سعی میکنم همه جا تو هر کاری از خدا بخوام هدایتم کنه و تسلیم باشم واقعا تسلیم باشم و هر چی گف عمل کنم چون خدا فقط برای من خیر میخواد و همیشه منو به بهترین مسیرها هدایت میکنه فقط کافیه ایمان داشته باشم به هدایت الهی و یادم باشه که فقط و فقط باید روی اون حساب کنم نه کس دیگ که این شرکه و خدا اصلا شرک به خودشو نمیبخشه!!

    پناه میبرم به خدا از شرک واقعا انقدر پنهان انقدر پنهانه که یه وقتایی خودت نمیفهمی داری شرک میورزی!

    قبلنا وقتی کوچیکتر بودم فک میکردم اگه خورشید و گاو و بت و… نمیپرستم ینی مشرک نیستم فک میکردم این ینی شرک!😂

    ولی با گوش کردن به فایلا متوجه شدم تازه شرک چی هست!

    از خدا میخوام هدایتم کنه همیشه و همیشه و کمکم کنه پیرو ملت ابراهیم باشم که او موحد بود و مشرک نبود.

    در پناه الله یکتا شاد،ثروتمند و سعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سکینه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2402 روز

    به نام تنها فرمانروای هستی رب و صاحب اختیار رزاق و وهاب

    سومین روز از تحول زندگی من

    ممنون از استاد عزیز و خانم شایسته نازنین . سپاس بیکران از خدا که این عزیزان رو در مسیر زندگی من قرار داد که بتونم بر شرک و جهل خود آگاه تر بشم و برای دریافت حقایق فقط به خدا توکل کنم ولاغیر.

    خداوند بی نهایت دست داره برای کمک به بنده هاش و من ممنون خدا هستم که افراد توحیدی مثل استاد و خانم شایسته عزیز رو برای کمک به من در سر راهم قرار داد تا بتوانم در جهت مثبت رشد بدم خودم رو و فقط روی الله حساب باز کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3327 روز

    درکی که الان از توحید دارم با درکی که پارسال داشتم بسیار متفاوت است.

    و دلیل پیشرفت هایم و جایگاه امسالم نیز همین است.

    فکرش را هم نمیکردم که درک عمیق تری از توحید اینقدر قدرتمند است.

    زمانی که با خداوند یکی می شوید هر کاری می توانید انجام دهید.

    و به این نتیجه می رسید به صورت کاملا منطقی که تنها یک عامل زندگی ام را رقم میزند و آنهم

    خودم هستم باورهایم هستند انتخاب هایم هستند احساساتم هستند.

    و نه خدا و نه هیچ کس دیگری در سرنوشت من هیچ تاثیری ندارند.

    بلکه این من هستم که تماما بر زندگی ام و جنس اتفاقات آن کنترل کامل دارم.

    و از بابت بسیار سپاسگزارم.

    تازه میفهمم چرا تمام جهان بر انسان سجده کردند و خداوند پس از خلق انسان به خودش احسنت گفت.

    نیرویی که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: