جهان مانند آینه عمل می کند - صفحه 169

به نام خدا که به شدت کافیست

به شرط ایمان و پاکی دل

سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته مهربان و تمام دوستانم

امروز سفر نامه در سفرنامه شده چون اومدم سفر جاتون خالی شهر چالوس شمال هستم

دو روزی هست که اومدم سفر و از ابتدای ورود به جاده چالوس همش دارم به فراوانی خداوند و قوانین فکر میکنم و فقط تحسین میکنم چقدر درخت چقدر سر سبزی چقدر همه چیز فراوان و بی نهایته چقدر نعمت خدایا شکرت ممنونم سپاسگزارم و واقعا حسم رو خوب میکنه ‌و یه خورده که گذشت چقدر این داستان کلی قوانین و خواسته ها و ناخواسته هارا مربوط دیدم به این جنگل و دریا که نشان از فراوانی خداوند هستند و زیبایی و عظمت خداوند

به خودم گفتم جواد ببین مثلا همین جنگل رو در نظر بگیر خوب از بی نهایت درخت تشکیل شده و زندگی تو هم همین جوریه از بی نهایت نعمت تشکیل شده که الانم وجود داره و همیشه بوده بعد گفتم ببین داستان خواسته و ناخواسته و تمرکز به نکات مثبت و خواسته ها دقیقا اینجوری شکل گرفت در درونم گفتم ببین مثلا این جنگل خوب پر از زیبایی و قشنگی و فراوانی هست اگر تو تبر رو بر داری و یک درخت رو از میلیون ها درختی که هست قطع کنی و از ریشه اونا از جا در بیاری چه اتفاقی میوفته بعد از این اتفاق تو چیکار میکنی

یه خالت اینه که میای تمام تمرکز و توجه ات رو میزاری روی اون درختی که نیست و همش گله و شکایت میکنی که چرا اینجوری شد چرا اصلا من اینکار رو کردم و تمام فراوانی و درختانی که هنوز وجود دارن رو فراموش میکنی به زیبایی که هنوز وجود داره توجه نمیکنی

حالت دومی هم وجود داره که میگی نمیدونم به هر دلیلی این کارو کردم هر چی بوده خیر بوده که شاید بعدا میفهمم و بیام تمرکز و توجه ام رو بزارم روی تمام درختان و زیبایی که هنوز وجود داره و بگم این درختی که قطع شد و نیست هیچ آسیبی به فراوانی و نعمت خداوند نزده چون هنوز زیبایی جنگل به چشم میاد پس من باید به این فراوانی و زیبایی که هنوز وجود داره توجه کنم تا لاجرم بیشتر بشه تعداد درختان زیبایی هایش در زندگی ام

تفسیر این برا خودم این بود که

خیلی اتفاق افتاده زندگیم یه ناخواسته ای رو خلق کردم خودم با دست خودم بعد آنقدر به اون ناخواسته توجه کردم که دیگه اصلا یادم رفت چیو میخواستم قضیه اون درخته خودم با تبر زدم یه ناخواسته ای رو زندگیم به وجود آوردم با فرکانس هام و باورهام بعد حالا نشستم بالا سر درخته و ناخواسته ام دارم تو سر میزنم هی میگم چرا چی شد چطور شد

هیچی جواد اقا خودت خلقش کردی به هزاران دلیل و کارهایی که نباید انجام میدادی و باید انجام میدادی و ندادی

و به خودم گفتم اینجای داستان هست که معلوم میشه چه تصمیمی گرفتی چقدر ایمان داری چقدر خدا رو باور داری میخوای تا آخر عمرت بشینی و توجه و تمرکزت رو بزار روی اون ناخواسته و هزاران سوالی که در درونت به وجود میاره که قانون هم لاجرم کاری نمیتونه بکنه مگر ناخواسته بیشتر بدی بیشتر بلا و فقر و بد بختی بیشتر زجر بیشتر حال بد بیشتر مسیر اشتباه بدتر یا میخوای بگی خوب حالا کارم اشتباه بوده یا هر چی ولش کن الان دیگه اتفاق افتاده و من خلقش کردم بیام درساش بگیرم از اون ناخواسته و آگاهانه توجه و تمرکزم رو از روش بردارم آروم آروم و تمرکز کنم به فراوانی آدم ها شرایط خوب زیادی که وجود داره نعمت ها اخلاق و رفتار خوب خودم دیگران به بی نهایت ایده عالی که وجود داره نعمت و فراوانی و بسپارم به خداوند و جهان در این حالت لاجرم بدون شک و تردید ناچاره زیبایی آدم های بهتر روابط بهتر سلامتی نعمت و فراوانی و زیبایی رو روز به روز وارد زندگی من کنه

حالا دیگه تصمیم با جواده که کدوم می‌خواد درک کنه عمل کنه و ادامه بده و نتیجه هم مشخصه

یه مثال دیگه هم از دریا بود که عاشقشم و چقدر من حالم خوبه با دریا یعنی استاد من وقتی تو ساحل قدم میزنم انگار دارم با خدا قدم میزنم وقتی کنارش میشینم انگار خدا پیشم نشسته و واقعا دوسش دارم

مثال بعدی از فراوانی از دریا بود‌به خودم گفتم

گفتم ببین جواد ناخواسته ات مثل این میمونه که لب ساحل وایساده باشی بعد جلو چشمت یه قطره از دریا جدا بشه وگم بشه تو میخوای چیکار کنی میخوای پشت کنی به دریا و بری دنبال اون قطره ببینی چی شد کجا رفت چرا رفت یا میخوای بگی خوب اون یه قطره بود که چیزی نبود من باید به دریا توجه توجه کنم که از بی نهایت قطره تشکیل شده و بی نهایته و پر از زیبایی و فراوانی و نعمت خداوند کار ندارم اون قطره کجا رفت و حسم رو خوب نگه دارم تا لاجرم دریا برام زیبا تر بشه

این شد کل داستانی که من از این فراوانی ها و توجه و تمرکز کردن روی فراوانی ها و نعمت ها و دیدن زیبایی هایی که همه جا وجود داره و فقط من باید ببینمشون

استاد اینکار رو که درونی انجام دادم یاد یه حرفتون افتادم که بابت همه موضوعات باید با ذهنتون منطقی صحبت کنید تا بپذیره براش دلیل بیارید تا باور پذیر بشه

و داشتم بهش فکر میکردم گفتم خدایا شکرت چقدر راحت من رو از یه چیزای خیلی ساده هدایت کردی به منطقی کردن یه قانون خیلی عالیه واقعا تو وجودم نشست با اینکار باور فراوانی باور توجه به نکات مثبت اعراض از ناخواسته ها و یه باور قلبی برام ایجاد کرده

ازتون متشکرم و ممنونم خدا رو سپاسگزارم و امیدوارم خداوند یاری ام کنه که هر روز قوانین بیشتری روبرای ذهنم منطقی کنم و اونایی هم که منطقی کردم رو به خودم یاد اور بشم و بیشتر باور کنم هر روز و تقویت کنم تا نتایج هر روز بهتر از دیروز بشه به یاری خداوند من که چیزی از خودم ندارم هر چی هست خداست اگر هم چیزی نیست بازهم خداست خدا روشکر میکنم

دوستتون دارم ممنونم خیلی ازتون ممنونم استاد عزیزم و از بانو شایسته و تمام بچه هایی که در این مسیر هستن تشکر میکنم

امیدوارم لحظه لحظه زندگیتون پر از حضور خداوند باشه تا زندگیتون پر از فراوانی نعمت شادی و هر چه خوبه رو با یاری اون خلق کنید

با خدا باش و پادشاهی کن

بی خدا باش و هر چه خواهی کن

یا حق