چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم

این فایل در بهمن ماه 1399 بروزرسانی شده است

به یاری خداوند‌، «دوره ارزش تضاد | مسائل دلیل اساسی پیشرفت»بازبینی و مجددا به لیست محصولات سایت افزوده شد.

این دوره یادآورکننده‌ی آگاهی‌های مهمی است که سوخت لازم برای ساختن ایمانی را در وجودمان فراهم می‌سازد که عمل می‌آورد‌ و شرایط دلخواه را از دل ناخواسته‌ها‌، شرایط دلخواه‌مان را برایمان رقم می زند.
ما قبل از ورودمان به این جهان، خاصیت فرکانسی این جهان و قوانینش را به خوبی می شناختیم و می دانستیم که برای تجربه خودمان و توانایی که برای حل مسائل داریم و پرورشِ آن‌، به محیطی نیاز داریم که اولاً به ما کمک کند تا خواسته های خود را بشناسیم و سپس با پاسخ به فرکانس های ما و هدایت‌مان در مسیر آن خواسته‌ها، در حکم محیطی مساعد برای خلق آن خواسته‌ها نیز باشد.
ما به خوبی می دانستیم که راه گسترش ما به عنوان یک خالق‌ و بروز توانمندی‌های بالقوه‌مان‌، فقط و تنها فقط از مسیر عملی کردن ایده‌ها‌، راهکارها و الهامات‌مان برای خلق خواسته‌هایی است که از طریق تضادها برایمان واضح شده است.
زیرا ما از ماهیت فرکانسی خودمان- که‌‌ استاد خلق خواسته‌هایش به وسیله باورهایش است- به خوبی مطلع بودیم و ارزش تضادهای زندگی‌مان را می‌دانستیم. به همین دلیل‌، شور و اشتیاقی سوزان برای تجربه ی این توانایی (توانایی حل مسئله) در این جهان فیزیکی داشتیم
اما متأسفانه آن آگاهی خالص که به پشتوانه اش وارد این جهان شدیم را فراموش کرده ایم. همان پشتوانه ای که‌، سوخت لازم برای اشتیاق و انگیزه مان بود تا کنجکاو و مشتاقِ مواجه شدن با تضادهای زندگی‌مان و رشد ظرف وجودمان باشیم به وسیله‌ی تحقق بخشیدن به خواسته‌های واضح شده از طریق آن تضادها
به همین دلیل- یعنی عدم درکِ ارزش تضاد و نقش آن در رشد و پرورش استعدادها و توانایی‌هایمان- است که اکثر ما وقتی با تضادی مواجه می‌شویم‌، اینچنین آشفته و نگران می‌شویم و بدتر از همه فکر می کنیم زندگی بسیار لذت بخش تر می بود اگر‌، هیچ تضادی وجود  نداشت یا به هیچ ناخواسته‌ای برخورد نمی‌کردیم.
اما جهان برای رشد و گسترش باید با تضادها همراه باشد. تا «شخصیتِ خالق» را از «شخصیتِ قربانی» سرند کند.
تضادها‌، اهرم‌هایی هستند که با یادآوری خواسته‌هایمان‌،مانع ساکن ماندن‌مان و به قول قرآن «فاسد نشدن‌مان»‌، می‌شوند.
زیرا انگیزه‌های لازم برای تحقق خواسته‌های واضح شده‌مان‌، از دل همان ناخواسته‌ها متولد می‌شود و وقتی این انگیزه‌ها با باورهای قدرتمندکننده‌ و هماهنگ با آن خواسته‌ها همراه بشود‌، آنوقت کن فیکون می‌شود.
دوره ارزش تضاد‌، با بررسی آیات قرآن‌، منطق‌هایی قوی برای ساختن باورهای قدرتمندکننده و ایمانی راستین، در اختیارمان قرار می‌دهد تا در لحظات برخورد با ناخواسته‌ها‌، به جای ناامیدی یا پذیریش آن شرایط به عنوان سرنوشتی غیر قابل تغییر‌، یا احساس قربانی بودن‌، آگاهانه با هدایتی همراه شویم که از طریق آن تضاد‌، برای رشد‌مان آمده است.
بنابراین‌، اگر بتوانیم ارزش تضادها را درک کنیم‌ و از عهده‌ی کنترل ذهن‌مان در این مواقع برآییم، دیگر نه تنها درباره‌ی حضورشان نگران یا گله مند نیستیم‌، بلکه به خاطر انگیزه‌هایی که از برخورد با تضادها در وجودمان شکل می‌گیرد‌، هر بار فاصله رفتن از مدار ناخواسته به مدار خواسته‌ را کوتاهتر می‌کنیم.
✅دوره‌ی ارزش تضاد‌، روی پرورشِ این توانایی و بهبودِ دائمیِ آن کار می‌کند تا به جای فرار از مسائل‌ یا ناامیدی و مستأصل شدن در برابر تضادهای زندگی، با وضوح بیشتری خواسته‌هایت را بشناسی و به مسیر خلق‌شان هدایت بشوی و به قول قرآن، « تا رشد کنیم».
آگاهی های این دوره با توضیح آیات قرآن، توانایی ها و مهارت‌هایی را در وجودمان پرورش می دهد تا بتوانیم هنگام مواجه با شرایط و تجارب به ظاهر ناخواسته، از تضادهای زندگی مان پلی برای موفقیت‌ و پیشرفت بسازیم و  ذهن‌مان را بگونه‌ای برنامه ریزی و کدنویسی کنیم که «مفهوم ان مع العسر یسری» را در عمل برای رشدمان به کار ببندیم و به محضِ مواجهه با مشکلی، ماهرانه راه حل و راه پیشرفتمان را از دلِ آن مسئله پیدا کند.
به میزان رشد و پرورش این مهارت در شخصیت مان، زندگی مان هدفتمندتر می شود و در نتیجه با تضادهای کمتری مواجه می شویم زیرا از آنجا که همواره برنامه ای برای پیشرفت خودمان داریم، جهان نیازی ندارد ما را به واسطه مواجه با تضاد مجبور به حرکت و پیشرفت نماید.
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

373 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ریحانه» در این صفحه: 1
  1. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدددر این فایل بینظیر بود و از شما سپاسگزارم

    یجوری شدم که تا کمی میخواد احساسم بد شه با تمام وجودم خودمو مجبور میکنم که احساسم خوب شه انگار برام یه زنگ خطره

    این فایل رو شنیده بودم اما ایندفعه کاملا جمله های متفاوت و جدیدی شنیدم درکم بیشتر شده بودم

    تضاد زمانی پیش میاد که ما نمیدونیم دقیقا چی میخوایم اگه میدونستیم و در حال حرکت براش بودیم که تضادی پیش نمیومد

    دنبال حل مسئله م برای خواستم که از طریق تضاد متوجه شدم بودم که هدایت شدم به یکی از مصاحبه های هادی ساعی که اینجا یه قسمتاییش رو براتون میذارم

    ^

    همان روز که مبارزه ام تمام شد و به مدال برنز سیدنی رسیدم در مصاحبه ای که بعد از مبارزه داشتم گفتم که مدال طلای المپیک آتن را می‌گیرم. تمام تلاشم را گذاشتم اگر طلای جهان را هم می‌گرفتم به آن به عنوان مبارزه تدارکاتی برای المپیک نگاه می‌کردم که خوشبختانه طلا گرفتم. ورزشکاران برای حضور در المپیک باید متفاوت باشند و برنامه های خوبی داشته باشند خصوصا یک سال مانده تا المپیک شرایط ویژه است.

    در آن المپیک شرایط خاص بود و تمام فشارها راتحمل کردم و می‌دانستم اگر به المپیک بروم و مدال نقره هم بگیرم چون طلای المپیک را در کارنامه داشته ام، همه می گویند که هادی ساعی باخت. حتی یکی از دوستانم به من گفت نرو. تو طلای المپیک را داری و اگر نتیجه نگیری بازنده ای. اگر ۱۰ بار هم قهرمان المپیک شوی در نهایت به تو می‌گویند قهرمان المپیک. او را فرستاده بودند که من را برای نرفتن به المپیک مجاب کند. یادم هست که در حیاط فدراسیون ایستاده بودم و یک کتاب در دستم بود در آن کتاب نوشتم “اینجانب هادی ساعی تعهد می‌کنم که در المپیک پکن شرکت می‌کنم و مدال طلا می‌گیرم اگر نگرفتم من را حتی به عنوان تماشاچی تکواندو نخواهید دید”.

    نوشته‌ام را تاریخ و ساعت زدم و امضا کردم. حتی به دوستم گفتم اگر باختم در تلویزیون آن کتاب را نشان دهید البته اگر بردم هم نشان دهید. بعد از اینکه اعلام شد در وزن ۸۰- کیلوگرم اعزام خواهند داشت حتی به من می‌گفتند که در ۸۰- آسیب می‌بینی و نباید بروی. بعد انتخابی زدم و همه را بردم و مجبور شدند من را به مسابقات کسب سهمیه ببرند و من نیز طلا گرفتم. حتی مدال برنزم و سهمیه المپیک که قطعی شد گفتند که به سهمیه رسیدی و مبارزه نکن اما من گفتم باید طلا بگیرم زیرا عادت ندارم روی سکوی پایین تر بایستم.

    در زندگی از دو چیز متنفرم؛”مدال نقره و برنز”

    در زندگی ورزشی از دو چیز متنفر بودم این که دوم و یا سوم بشوم. اگر این اتفاق می افتاد چند روز خوابم نمی‌برد. همیشه حاضر بودم که اوت شوم اما به مدال نقره و برنز نرسم. اعتقادم این است که نفر دوم و سوم روی سکو می ایستند که کار نفر اول جلوه کند. اگر تنها نفر اول روی سکو برود نمای قشنگی ندارد. حتی بعد از بازگشت از مسابقات کسب سهمیه، انتخابی گذاشتند این در حالی است که همه جوره حق من بود زیرا بیشترین مدال از المپیک آتن تا پکن را من بدست آوردم و سهمیه را نیز من کسب کردم.

    از خدا خواستم اگر طلا نمی‌گیرم به المپیک نروم

    به حرم امام رضا (ع) رفتم و دعا کردم و از خدا خواستم که اگر در ایران قرار است ببازم و یا به المپیک رفته و مدال نقره بگیرم، اتفاقی بیفتد که به المپیک نروم، اما وقتی پا به المپیک گذاشتم خیالم راحت بود که طلا می‌گیرم. حتی زمانی که از حریف ایتالیایی در فینال عقب بودم با خیالی آسوده ادامه دادم و انگار در مسابقات قهرمانی کشور مبارزه می کردم و می‌دانستم طلا از آن من است. در تکواندو به دلیل محدودیت ورزشکارها هر دو وزن یکی شده بود و به جای هشت وزن المپیکی چهار وزن شد. برخی از رقبا کسانی بودند که با آنها مبارزه نکرده بودم.

    یعنی این تضاد برای هادی ساعی[برنز گرفتن در اولین دوره حضورش در المپیک]انقد درداور بود که با تمام وجودش خواست که طلا بگیره که دو المپیک بعدی هم تونست

    یعنی توجهش نرفت روی ناخواسته ش چرا برنز گرفتی بی عرضه

    چرا اینجوری شد اصلا …

    از این تضاد درس‌گرفت خواستش واضح شد انرژی گرفت و این انرژی صرف خواستش و کار کردن بهتر روی خودش کرد تا بتونه در المپیک بعدی برنزش رو تبدیل به طلا کنه که موفق هم شد تبریک میگم بهش👏🏻👏🏻👏🏻

    یا بعد از اینکه طلا گرفت نیومد بگه دیگه بسه طلا گرفتم شاید دیگه نگیرم نه بازم هدف داشت و انجامش داد و بازهم تونست طلا بگیره باوجود اینکه اطرافیانش میترسیدن،اون اونقد به خودش مطمئن بود که به قول خودش میدان المپیک براش مثل یه مسابقه کشوری بوده.

    یه راه حل بهتون میدم اول اینکه حواستون باشه که بدونین دقیقا چی میخواین یعنی قبل از اینکه جهان دست به کار شه شما خودت آگاهانه برو ببین چی میخوای یا چه کاری هست که باید انجام بدی

    من دوره عزت نفس رو ندارم ولی دیدم که بچه ها میگن در این دوره یه تمرین هست که باید کارهای به تعویق افتادت رو در اولین فرصت بری انجام بدی و حالا میفهمم چرااا و چقد این تمرین بینظیییرههه

    خودت انجام بده قبل ازاینکه جهان مجبورت کنه

    یعنی همیشه وقتی نمیدونم باید چیکار کنم با خودم میگم ریحانه اینجا تو این وضعیت بمونی جهان با تضاد مجبورت میکنه کاری انجام بدی پس خودت پاشو فکر کن ببین باید چیکار کنی هدفت چیه و چه قدمی میتونی امروز براش برداری

    بچه ها به تضاد مثل یه داستان نگاه کنین

    یعنی این داستان شیرین اتفاق افتاده تا شمارو هدایت کنه که بهتون کمک کنه و الان تموم شده رفته حالا شما باید به فکر حل مسئله باشه مثل یه فیلم خخ خیلی باحاله

    خلاصه به قول خودتون تضادها دوست ما هستند

    تا حرکت نکنی سریع میاد کمکت کنه هلت میده که پیشرفت کنی

    فقط یادت نره که اینجا باید به فکر خواستت باشی اگه اینو نمیخوام پس چی میخوام؟

    ناخواسته رو ولش کن

    هرجور شده با خودت صحبت کن

    از خودت بپرس چه درسی چه پیامی برای من داشت سعی کن دیدگاهت رو اونقدی بتونی تغییر بدی که بتونی حتی سپاسگزارش باشی

    مثلا خداروشکر که با تاکسی یا ..به مشکل برخوردم برام اذیت کننده بود

    تا یادم آوردی و واضحش کردی برام که من یه ماشین میخوام برای خودم تا راحت تر باشم برای جابه جایی و مستقل تر بشم آزادیم بیشتر بشه و خیالم ازاین بابت راحت باشه

    و بااین کار به پیشرفت خودم و جهان کمک کنم

    و یا حالا هراتفاق به ظاهر بد دیگه…

    بسیار بسیار از شما سپاسگزارم استاد جان❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: