چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/01/abasmanesh-11.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2021-01-21 20:58:202021-12-13 04:54:04چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه دوستان هم فرکانسی عزیزم
خوشحالم که امروز به آگاهی های من افزوده شد و نکاتی که از این فایل یاد کرفتم مینویسم که بیشتر در خاطرم بمونه .
نازیبایی ها باعث دیدن زیبایی ها میشود.شیطان باعث حرکت به سمت خدا میشود و مشکلات باعث پیشرفت میشود.و قانون جهان هستی همین است.ما در جهانی زندگی میکنیم که دو قطبی است و در جهان مادی و فیزیکی تضاد وجود داره و خداوند جهان را به این شکل خلق کرده و این قوانین را وضع کرده که ما بتونیم پیشرفت کنیم .
این تضاد ها به ما دقیقا میگه که چی میخوایم.وقتی به تضاد برخورد کردیم باید بگیم خدایا شکرت که این تضاد ، این ناخواسته ، این اتفاق به ظاهر بد به من کمک کرد که بفهمم دقیقا چی میخوام.حالا که فهمیدم چه چیزی میخوام بیام به خواسته هام توجه کنم و اون خواسته رو تجسم کنم و اون رو تو ذهنم بسازم و به سمتش حرکت کنم.
این تضادها و مشکلات باعث میشه ما خواسته هامون رو بشناسیم و به سمتش حرکت کنیم اگر خواسته هامون رو بشناسیم و به سمتش حرکت کنیم به مشکلات و تضادهای کمتری برخورد میکنیم.و با پیشرفت در این مسیر آگاهانه به سمت خواسته هامون حرکت میکنیم و وقتی به سمت خواسته ها حرکت کنیم یعنی به جهان اعلام میکنیم که خواسته ها رو درک کردیم و هرروز برنامه میریزیم برای رسیدن به خواسته ها.
یا خودت تصمیم میگیری که به سمت جلو حرکت کنی یا جهان تو رو مجبور میکنه به سمت جلو حرکت بده تا پیشرفت کنی.پس بهتره که خودت حرکت کنی.اگه خواسته ای نداری بدون که اوضاع میخواد سخت بشه برای اینکه باید خواسته داشته باشی و این سختی میخواد کمک کنه برای پیشرفت ، برای موفقیت ، برای خوشبختی بیشتر .
ما نمیتونیم شیطان رو نابود کنیم چون جزئی از جهان هست ولی خودمون میتونیم به سمت خدا حرکت کنیم.و وقتی به سمت خوبی ها و زیبایی ها حرکت کنیم جهان را برای خودمون زیبا میکنیم.
خیلی درسهای خوبی یادگرفتم و امیدوارم که بتونم بهشون عمل کنم و تو زندگیم به کار بگیرم و خدا منو هر لحظه هدایت کنه.
در پناه یگانه الله هستی
روز78مسیر
خدایا شکرت که این سایت هست که وقتی ذهنم منفیه میتونم بیام مثبتش کنم مثل قرص میمونه که خیلی خوب میشه ذهنمون را کنترل کرد
تضادها باعث خواسته ها میشه و این نعمتیه که من خودم حسش کردم چون باعث رشد من شده بارها بعد شکستها گفتم الان وقتشه پر قدرت تر باشم و هر چی شدید تر قدرتمند تر پیش رفتم
و زندگی من الان ارامش داره چون تضاد میشه اما نمیتزسم
دیشب همسرم زنگ زد گقت تصادف کردم گفتم باشه با خیال راحت خوابیدم چون خدا هست
بعد فرداش ذهنم داشت منفی میشد روی زیبایی ها تمرکز کردم به خانوادمم دز موردش نگفتم بعد همسرم دیدم گفت چژز خاصیش نشده گفتم پس لصلا حرفی جلو خانواده ها نزن
من ادمی بودم کافی بود یک اتفاق بد بیفته تا داغون شم تا هزار تا فکر کنم تا به همه بگم ساعتها غر بزنم
اما الان خیلی اگاهانه ارامش پیدا میکنم بعدم تمرکزم گذاشتم روی کارم
خدایا شکر من خیلی قدرتمند شدم خوشحالم
الان علتیکه اومدم فایل گوش دادم چون معمونیم نشستن کلی حرفای منفی میزنن هندزفیری گذاشتم نشنوم قبل ترش نشسته بودن منفی میگفتن بعد اومذم داخل اتاق سراغ گوشیم فایل گذاشتم داشتن سر سفره حرف بیماری میزدن گفتم ولش کن بیا در مورد چیز دیگه حرف بزنیم
خدایا شکرت چقدر عالی شدم
…
مسیر شغلیم امروز قدمهام برداشتم نشستم کارهای بسته بندی انجام دادن اندازه سی تا فروش و همسرم گفت حالا همه را میفروشی گفتم من مطمینم میفروشم برای اینکه ایمانم نشون بدم نشستم ادرسمم سی تا نوشتم برای بسته بندی ها و بسته بندی ها اماده کردم و کارهای ارسال کردم
من قدم برمیدارم برای خواستم چون انرژی و انگیزه زیادی براش دارم میخوام حسابی پول بدست بیارم
اهرم رنج و لذت هم براش نوشتم
خدایا شکرت
درود
آفرین آفرین آفرین خانم جمشیدیان عزیز.
خیلی خوشم اومد.
از افراد عملگرا که حداقل در مسیر و جهت درست و پیشرفت حداقل سعیشونو میکنند خیلی خوشم میاد و این ویژگی برای من بسیار قابل تحسینه و اولویت بالایی از نظر درجه بندی ارزش ها داره،
چقدر دادن ورودی مثبت بجای ورودی منفی قدرت بخشه. این قدرته ذهنه این قدرته ورودی ها، دیده ها و شنیده هاست.
ببین دیدن و شنیدن چه می کنهه.
چقدر عزت نفستون خوبه که خودتونو تحسین میکنید و انگیزه میدید به خودتون و پیشرفت ها و تغییرات رو میبینید و چقدر اعتماد بنفستون رو دارید افزایش میدید که میگید ایمانمو میخوام نشون بدم و خودمو آماده ی فروشی بکنم که ازش چیزی نمیدونم.
سرکار خانم جمشیدیان، اسمتون هم مثل روندتون و تغییرات و متن تون زیباست.
در کنار همسر گرامیتون سرزنده و شاداب و سلامت باشید و ثروتمند.
به نام خداوند بخشنده مهربان
خدارو شکر میکنم برای این قانون های حکم فرما و تغییر ناپذیر
که مشیت الهیست
خدارو شکر که مارو هدایت کردی تا حرفای استادو گوش کنیم و بدونیم تضاد ها چقدر کمک میکنه تا خواسته هامونو بشناسیم
در دنیا تضاد ها نشون دهنده دادن سوخت بهم شده که دقیقا بفهمم چیوووو میخوایم
خدایا شکرت برای همه تضاد هایی که برام پیش اوردی
من با تجسمم خواسته هام به سمت خواسته هام هدایت میشوم زیرا این قانون است نقطه سر خط.
من از بس توی هوای الوده بودم دلم طبیعت رو میخواست
و من همش تصور کردم و توی طبیعت وسط کوه باشم
ما نمیتونیم زندگی رو تجربه بکنیم که مشکلی نداشته باشین
این تضاد ها برکت خداونده که ما با باورش با ایمان به سمت خواسته هامون هدایت بشیم حمدو ستایش مخصوص توست
ایه امروزم
چه میشد که آنها خدا و روز قیامت را باور داشتند و از چیزهایی که خدا روزیشان کرده است، بدون بخل و ریا، در راه خدا هزینه میکردند؟! خدا نیتها و کارهایشان را میداند.نسا 39
به نام خدای مهربانم
فایل نشانه امروز من: چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم
سلام به اساتید عزیزم، سلام به دوستان خوبم
این فایل خیلی همزمانی جالبی با دریافتهای اخیر من در مورد شرایط خودم داشت.
به خاطر همین
میخوام شرایط و روندی که طی کردم رو اینجا برای خودم بنویسم که بعدا راحتتر بتونم مسیر خودم رو رصد کنم.
ماجرا از اینجا شروع میشه که چند وقت پیش برای فایل روزشمار 159 کامنتی نوشتم و در اونجا توضیح دادم که مدتیه که متوجه یک رفتاری در خودم شدم که به واسطه اون رفتار، باعث میشم که یه سری رفتارهای ناخواسته رو در اطرافیانم برانگیخته کنم.
ثبت اون کامنت باعث شد که من خیلی به اون موضوع بیشتر دقت کنم و دارم حواسم رو جمع میکنم که هر بار خواستم براساس اون ویژگی دوباره فکری بکنم یا رفتاری ازم سر بزنه، آگاهانه جلوشو بگیرم…
نمیگم کار خیلی سختیه ولی خیلی هم آسونه آسون نیست
چون به هر حال روشیه که من توش خیلی خبره بودم و فعلا ناخودآگاه ذهن من اونجوری عمل میکنه…
یعنی حس میکنم وقتی چنین رفتارهایی می کنم دلم خنک میشه…
اما الان چند وقته که شروع کردم که آگاهانه جلوی این حرکتها و رفتارهام رو بگیرم…
فکر میکنم این اون جهاد اکبریه که استاد توی آموزشهاشون میگن
و میدونم که اون فوض عظیمی هم که خدا وعده داده، پاداش چنین جهادهاییه.
حالا برای چند روز، من رفتم توی خاکی و به جای اینکه بیام این موضوع رو که با احساس لیاقت در ارتباط هست رو فقط توی خودم بررسی کنم و بهبودش بدم، شروع کردم به تحلیل رفتار یکی از اعضای خانواده (توی ذهنم)
و نتیجه هم مشخصه…
اون فرد،(با اینکه این فرد بسیار به من لطف و محبت داره) همون ویژگیی که درمورد ایشون توی ذهنم قضاوت میکردم رو در مقابل من انجام داد
و همونجا بود که من به خودم اومدم که دیدی اشتباه از خودت بود؟
تو این رفتار رو خلقش کردی… تو این ویژگی رو برانگیخته کردی.
تو چیکار به این بنده خدا داری؟
چرا هی میشینی رفتارهاش رو برای خودت تحلیل میکنی؟!
تو اگه خیلی مردی، اون چیزی که درمورد خودت متوجه شدی رو درست کن…
بعداز این اتفاق، به خودم گفتم:
خوب ما الان داریم با هم زندگی میکنیم….
این قضیه یکم اعراض کردن من از بعضی رفتارها رو سختتر میکنه…
من الان چجوری میتونم شرایط رو تغییر بدم؟
بعد یادم افتاد به یه گفتگویی که استاد عباس منش با استاد شعبانعلی داشتن که اونجا یه جمله ای گفته میشه توی این مایه ها که:
میوه (نتیجه یا حاصل) این اتفاق برای من چیه؟
این جمله توی ذهن من اومد و از اونجایی که میدونستم کارهای خدا بی دلیل و بی حکمت نیست، بهش فکر کردم…
بعد یادم اومد که همون اوایل هم ما یه سری اختلاف نظرها در مورد امور روزمره و حتی امور مربوط به خونه داشتیم و همون موقع هم من دوباره یادم به این جمله افتاد.
بعد یادم افتاد که اون موقع به خودم گفتم خوب شاید من دارم اشتباه میکنم و اون داره درست میگه…
یادمه اون موقع که بهش فکر کردم دیدم که دقیقا من باید یه سری رفتارها رو از اون یاد بگیرم.
یعنی مثلا ایشون باورهای فراوانیش خیلی از من بهتر بود و سر ریختن یه سری مواد مصرفی، ما اختلاف نظر داشتیم و منم که نمیخواستم بحث کنم، کوتاه میومدم اما در دلم با ناراحتی اون کار رو انجام میدادم.
بعد متوجه شدم که بابا ایراد از طرز فکر من بود
خدا میخواست که من این رفتار رو در ایشون ببینم که ازش یاد بگیرم نه اینکه حرص بخورم و چیزی نگم
من چون باورهای کمبود در ذهنم غالب بود، ناراحت میشدم از این رفتارها وگرنه درستش اینی بود که اون انجام میداد.
خلاصه الان که دوباره یه سری تضاد پیش اومد، به خودم گفتم یادته دفعه قبل هم فکر میکردی حق با توئه، ولی بعد متوجه شدی که خدا میخواست که باورهای فراوانی و احساس لیاقت رو از اون یاد بگیری….
نکنه الان هم باید چیزی از این موقعیت یاد بگیری؟
دوباره این جمله توی ذهن من اومد:
میوه یا نتیجه یا حاصل این اتفاق برای من چیه؟
من باید چی از این ماجرا یاد بگیرم؟
و چون دفعه قبل به نتیجه رسیده بودم، مطمئن بودم این بار هم باید بهش فکر کنم و به نتیجه میرسم.
از طرف دیگه
این تضاد، همزمان شد با یک کامنتی که از دوست خوبم غزل جان خوندم (که دارم یه کامنت در ارتباط با اون هم آماده میکنم که بفرستم) و اون کامنت درباره ویژگی های فرد دلخواه در زمینه روبط هست و من خیلی ازش خوشم اومد و کپیش کردم برای خودم…
حالا همزمانیه این 2 تا ماجرا، یعنی:
کامنت ویژگی های فرد دلخواه + تضادهای من با بعضی از رفتارهای اعضای خانواده
باعث شد که بیام اون متنی که کپی کرده بودم رو ادیت کنم و هر رفتاری رو که میدیدم و دوست نداشتم رو به صورت برعکس توی اون متن می نوشتم.
یعنی مثلا نوشتم که
دوست دارم هر بار که من رو میبینه بلند و بشاش بهم سلام کنه
دوست دارم خیلی آدم و گرم و صمیمی باشه
دوست دارم اهل عمل باشه و هر کاری که قرار هست انجام بده سریع و به موقع انجام بده…
.
.
.
و یه سری ویژگی ها، که شاید خیلی معمولی به نظر بیاد، ولی اینا چیزهایین که وقتی آدم به متضادش برمیخوره تازه متوجه میشه که همچین ویژگیهایی چقدر ارزشمندن
وقتی این ویژگی ها رو از روی متضاد رفتار اطرافیان مینوشتم، همش یاد این ضرب المثل میوفتادم
که ادب از که آموختی؟
از بی ادبان…
البته حالا منظورم این نیست که رفتارم اطرافیانم خیلی نامناسبه. نه اتفاقا لطف خدا شامل حال من شده در این زمینه و همشون انسانهای دوست داشتنی و فوق العاده این
ولی حس میکنم من، و احتمالا خیلی از بچه های سایت، اینجوری هستیم که معیارهامون در زمینه روابط شاید بگم بالاتر و متفاوت تر از بقیه جامعه شده…
یعنی ما واقعا همه چیز رو باهم میخوایم
ما خدا و خرما رو با هم میخوایم
ما دیگه به کم قانع نمیشیم
به خصوص وقتی الگویی مثل استاد و خانم شایسته رو توی روابط میبینیم، دیگه توی معیارها و ارزشهامون کوتاه نمیایم و خودمون رو لایق چنین روابطی میدونیم…
خلاصههههههههه
امروز وقتی این فایل برای فایل نشانه ام اومد خیلی خوشحال شدم چون منم دقیقا داشتم از این همین روش استفاده میکردم و داشتم
از طریق تضاد به وضوح میرسیدم.
من این فایل نشانه رو یه تایید بزرگ از طرف خداوند میدونم که داره میگه:
درست داری میری
ادامه بده
هر چیو که دوست نداری، برعکسش رو بنویس و تجسم کن…
بقیه اش با من.
تو فقط روی اون ناخواستهه تمرکز نکن
تو بگرد الگوهای متضادش رو پیدا کن
تو از روی اون متنی که تهیه کردی هر روز بارها و بارها بخون
دیگه به بقیه اش کاری نداشته باش
بقیه اش کار منه
در تخصص منه
اون با من.
خدایا شکرت
چقدر جدیدا وقتی یه چیزی در رفتارها و در فکر و ذهن خودم کشف میکنم،
خوشحال میشم و ذوق میکنم.
انگار یه معماییه که یه تیکه اش رو حل کردم
انگار دارم خودم رو کشف میکنم…
خدایا شکرت
استاد جان، خانم شایسته عزیزم
دوستتون دارم و ازتون سپاسگزارم
سلام مهشید جان دوست عزیزم
چند روزیه که من هم مشابه تمرین تو در زمینه روابط برای خودم تمرینی ساختم
البته یه جورایی برعکس تو
به این شکل که وقتی رفتاری در یکی از اطرافیانم به خصوص آقایون می بینم که خوشم میاد، خدا رو شکر میکنم که همسر آینده من هم این ویژگی رو داره
مثلا بابای من که بازنشسته هست خیلی توی کارهای خونه کمک میکنه، منم هر وقت این رفتارش رو می بینم میگم خدایا شکرت که همسر من هم توی کارهای خونه بهم کمک میکنه
یا گاهی آشپزی میکنه و من میگم خدایا شکرت که همسر من هم به آشپزی علاقه داره
یا پایه اس برای سفر رفتن و گردش رفتن، و من هم خدا رو شکر میکنم که همسر من هم این ویژگی ها رو داره
اینطوری هم دارم تمرکز بر نکات مثبت اطرافیانم میکنم و هم یه جورایی خواسته هام در رابطه رو مرور میکنم
تازه در خصوص رفتارهای خودمم وقتی کاری رو انجام میدم که مورد علاقمه، میگم خدایا شکرت که همسرمم این ویژگی رو داره چون خدا خودش گفته که همسری از جنس خودتون بهتون عطا میکنیم، از جنس خودتون به نظر من یعنی با ویژگیهای خودتونه
مثلا وقتی دارم سپاسگزاری میکنم میگم خدایا شکرت که همسرم هم اهل سپاسگزاریه
به نظرم توجه کردن زیاد به تضادها یه جورایی خودش توجه به ناخواسته اس، البته که منظورم تضادهایی نیست که یه جورایی پاشنه آشیلمون هستن که صد البته که این موارد باید حتما حل بشن
ولی گفتم تمرین خودم رو با تو هم به اشتراک بزارم شاید برات مفید باشه
لی لی جان سلام
خیلی ممنونم که برام کامنت نوشتی و روش خودت رو باهام به اشتراک گذاشتی
منم توی متنی که آماده کردم، یه جاهایی، اسم افرادی که میشناختم و رفتارشون رو با همسرشون دوست داشتم رو نوشتم و اون ویژگی خاصشون رو تحسین کردن.
ولی روش شما هم خیلی جالبه که همون موقع که یه رفتار خوب و دوستداشتنی از اطرافیانت میبینی، هم تحسینش میکنی و هم خدا رو شکر میکنی که همسر آینده ات این ویژگی رو خواهد داشت.
شما درست میگی
نباید این کار باعث بشه از اون ور بوم بیوفتم و این دفعه دیگه زیادی بخوام بگردم دنبال ناخواسته ها
البته کلا من باید روی این ویژگی قضاوت کردن دیگران در ذهنم بیشتر کار کنم…
ولی کامنت شما باعث شد که بدونم بهتره بیام تمرکزم رو بیشتر و بیشتر بر تحسین بگذارم،
حالا اگر یه جاهایی هم ناخواسته پیش اومد، از اون روش استفاده کنم.
ازت ممنونم لی لی جان
امیدوارم در پناه خدا شاد و ثروتمند و تندرست باشی
سلام خدمت استاد عباس منش بزرگوار و خانواده بزرگ سایت ، این ویدیو از اون ویدیو هاییه که من باید چند بار ببینمش و هر بار کلیدهای بیشتری برای گشایش درهای بسته زندگی دریافت کنم ، واقعا عالی بود ، من فهمیدم زندگی در یکی از مفاهیمش یعنی همون تضادها و مشکلات ، همون چیزهایی که ما دوستشون نداریم ولی اگر هم نباشند به موفقیت نمیرسیم ، خیلی جالبه که انسان بتونه از دل مشکلاتش راه موفقیت را پیدا کنه و بجای ناراحتی و غصه از اون ها پلی برای عبور بسازه ، واقعا اگر ناخواسته ها و تضادها نبودند انگیزه ای برای بهتر شدن و ساختن وجود نداشت ، استاد شما بی نظیر هستید ، بخاطر تمام کلیدهایی که بمن برای رهگشایی میدید سپاسگزارم
با عرض سلام و درود خدمت استاد و تمام دوستان و کسانی که در این مجموعه فعالیت میکنند
خواستم نظر خودمو در مورد تضادها بیان کنم
قبل از هرچیز عرض کنم که هر چیزی که خداوند خلق کرده درست و عالیست و هیچ بدی وجود ندارد این ما انسانها هستیم که به سلیقه خود نسبت خوب و بد رو به همه چیز میدیم بارها و بارها افرادی را دیدید که حتی خدارو منکر میشوند در صورتی که در ذات خداوند منان هیچ خللی ایجاد نمیشود اگر تمام هستی منکر خدا شوند فقط یک نکته میماند که همه به خودشون بد میکنند در بحث تضاد هم همینگونه است انسانها با برچسب منفی ، دیدگاهی منفی نسبت به این کلمه یا بهتر بگم این مخلوق خدا (تضاد) که ذاتا بد نیست بلکه در جایگاه خود عالیست.
تضاد دقیقا مثل ترمز عمل میکنه ، اگر بخواهیم مثالی در این مورد بزنیم وقتی هر کسی در سیستم نظم آفرینش خداوند درست و در مسیر الهی عمل کنه دچار هیچگونه تضادی نمیشه هر زمان که دچار تضاد شد مطمئن باشید که از مسیر خداوند خارج شده و خداوند ترمز را کشیده، در این ترمز خداوند چند حکمت الهی نهفته، اول اینکه انسان را از انحراف باز داشته و به مسیر هدایت کرده ، دوم اینکه باعث شده انسان غافل دوباره به یاد خداوند بیفتد و کمی فکر کند ، سومین حکمت اینکه انسان با هر بار که در شرایطی متضاد قرار میگیرد باعث میشود که رشد کند، و چهارم اینکه به رحمت خداوند پی میبرد ، حالا فکر کنید که اگر اینکار رو نمیکرد چه اتفاقی میافتاد!!!
سقوطی که تا بینهایت طی میشد دقیقا مثل اینکه شئی در فضا پرتاب شود و چون جاذبه ای وجود ندارد اون شئی تا بینهایت به مسیر خود ادامه میدهد پس از این نکته میتوان نتیجه گرفت که تضاد به ذات خود خوب است و باید شکرگزار خداوند باشیم که تضاد رو قرارداده برای جلوگیری از انحراف ما.
در بحث شیطان که استاد فرمودند، شیطان هم در سیستم نظم الهی یک مهره ی مثبت است
حال شاید بپرسید چگونه؟؟ مگر میشود؟؟؟
بله میشود. افراد دانا و موفق همیشه از بحرانها موقعیت میسازند از شیطان هم برای خود در مسیر الهی مرکبی میسازند که برای رشد و سیر سریعتر تکامل انسان مفید باشد، فقط کافیه نحوهی استفاده از آن را در مسیر الهی بیاموزیم بلکه بیاد بیاوریم زیرا خدا انسان را کامل آفرین و همه ی دانش ها را به ایشان آموخت پس ما فقط کافیه که به ذات الهی خود دقت کنیم تا به تکامل برسیم .
بخدا میسپارمتون
ان شاءالله که همیشه در پناه خداوند منان سالم و تندرست و ثروتمند باشید
به نام خداوند وهاب
سلام به همراهان عزیزم
۷۸مین روز سفرنامه:
استاد تمام پیشرفت های بشر،از قوطی کبریت گرفته تا این فضاپیماها همه و همه بخاطر برخورد انسان با تضادهاست. یعنی هرچیزی که ما در اطرافمون بعنوان یک شئ میبینیم،وجودش بخاطر برخورد با تضاده.
انسان اول اومد دوچرخه رو اختراع کرد،بعد گفت میخام سریعتر بره. بعد گفت میخام سیکتر بشه. بعد گفت محکمتر. و همینطور بخاطر برخورد با همین تضادها و حلشون،الان ما دوچرخه های حرفه ای رو داریم.
زندگی انسان بر اساس چگونگی واکنش به تضادها شکل میگیره. اینکه موقع برخورد به تضاد یا همون ناخواسته،داره به ناخواسته توجه میکنه یا خواسته؟ ناخواسته ها همیشه هستن. مرگ هست که هیچ تضادی نداره.
ما بطور طبیعی در تضاد بسر میبریم. اما خداوند در قرآن گفته که ان مع العسر یسری. نه اینکه بعد از سختی آسانیست. بلکه یعنی با سختی آسانیست. یعنی آسانی و گشایش وپیشرفت توی دل اون تضاد هست. یعنی اون تضاد یک میوه شیرین توی دل خودش داره. . اما این ما هستیم که داریم به اون ناخواسته توجه میکنیم و به اون قدرت میدیم یا داریم به خواسته ای که توی دل اون هست توجه میکنیم؟
ما فقط و فقط وقتی پیشرفت میکنیم که تضادهامون رو حل کنیم. تضاد یا حل میشه و پشتش ما پیشرفت میکنیم. یا قوی میشه و ما رو با سر میکوبه زمین. تضاد یا رشد میده یا میکشه. غیر از این نیست. اونیکه مثلا اعتیاد داره یا میاد اعتیادش رو برطرف میکنه یا زیر پل جاشه. در مورد سلامتی هم همینطور و در تمام موارد زندگی.
اما اینطور نباشه که ما خودمون برای خودمون تضاد بوجود بیاریم. نه. تضاد به خودی خود وجود داره.
ممنونم استاد. خیلی بموقع بود. همین چند ساعت پیش یه اتفاق افتاد و این فایل باعث شد دوباره یکسری قوانین رو بیاد بیارم. و بقول شما خداروشکر که خواسته ام واضح شد و فهمیدم چی میخام. فهمیدم که من رابطه بهتری با اعضای خانوادم میخام. میخام صمیمی تر باشم باهاشون. میخام راحت باشم باهاشون
خدایا هزاران بار شکرت بابت این همه هدایت
هزاران آفرین به استاد عباس منش با این ایمان و ارادهٔ محکمی که داره. واقعاً لیاقت داشتن همچنین جایگاهی رو، در زندگیش داره. در این کلیپ، نکته ای که خیلی توجّه ام رو، جلب کرد، اشاره به نکتهٔ دو قطبی بودن جهان مادّی و وجود قطب مثبت و منفی در الکترون و پروتون که ساختار اصلی جهان مادّی است، می باشد. که بسیار درک وجود تضادها و خواستهها را در این دنیای مادّی، آسان تر می کند.
سلام استاد
ممنون و سپاسگزار شما ؛ دستی از دستان بینهایت و قدرتمند خدا
و سپاس از خودم که مقاومتی برای هدایت به اینجا اومدن نداشتم و یه ظهر و عصر عالی رو با خوندن این دیدگاهها و نظرات سپری کردم
همینکه الان وقتی با یه چیز ناراحت کننده مواجه میشم نه تنها در دریای ناراحتی غرق نمیشم و بلکه میدونم خواسته م بواسطه این تضاد داره برام شفافتر میشه خودش یه دنیا میارزه 🤗🤗🤗
همین که میتونم نشتی ها رو متوجه بشم و حداقل پاشنه آشیل و ترسم رو شناسایی کنم ، خودش فی نفسه برام کلیه 🙏🏻🙏🏻🙏🏻
و اینکه میتونم بفهمم این از چه باور محدود کننده هست و میتونم با جایگزینی یه باور قدرتمندکننده و بقول شما “هیولا ” 🦕🦖😁🤣
به سمت تغییر و إصلاح و بهبودش قدم بردارم ؛ ألبته با لحاظ مدارها و تکامل لازم برای رسیدن به مقصد ، خودش کلی بهم احساس قدرت ، اعتماد بنفس و عزت نفس و لایق بودن و حس خوب میده که من رو مشمول حس خوب = اتفاق خوب میکنه و همین قدمهای کوچیک کوچیک هست که بالاخره و در نهایت ناگزیر از رسوندن من به مقصدم هست
برای همه مون ثابت قدمی در این راه رو آرزو دارم 🤲🤲🤲
دوستتون دارم 🥰🤗💕🌹
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استاد عزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
روز هفتادوهشتم،روز شمار تحول زندگی من!
یک عمر از طریق مذهب معلمین وخانواده و افراد مذهبی تمام تلاششون رو میکردن که بهمون بفهمونن این جهان، جهانی نیست که بشه توش طعم خوشبختی رو چشید، اینکه توی این دنیا فقط سختی هست ورنج وهرچقدر بیشتر رنج بکشیم در نزد خدا عزیزتریم و پاداشها اون دنیا به شکل زندگی در بهشت بهمون داده میشه!!!!
خب ماهم پذیرفتیم ، یعنی دنیا تمام تلاشش رو کرد که اونچه رو که پذیرفتیم وباور کردیم بهمون نشون بده ،بهمون ثابت کنه که آره درسته ، همینطور که تو باور کردی وقبول کردی درسته، اینم نتایجش!!
زندگی ما تا قبل آشنایی با شما اینطوری بود دیگه، اگه سلامتی داشتیم پول نداشتیم اگه پول داشتیم سلامتی نداشتیم، اگه پول وسلامتی داشتیم روابط عالی نداشتیم واگه همه ی اینارو داشتیم معنوییت نداشتیم و اصلا خدارو نمی شناختیم وخدا رو بنده نبودیم..
یا که اصلا هیچکدوم از الوییت های یه آدم خوشبخت رو نداشتیم…
خرده گرفتن به گذشتگان دیگه بی فایدست ، اونهام طبق دانسته های زمان خودشون واونچه که بهشون گفته شده بود عمل میکردند فارغ از اینکه درست باشه یانه، بهشون کمک بکنه یانه!!
یاد قوم اسرائیل میفتم که مشکلشون این بود که فرعون سمتگر آزارشون میداد و از موسی نجات خودشون رو خواستند و خدا نجاتشون داد و بعدش خیلی راحت سامری با جواهرات و طلاء های باقیمونده از تاج وتخت فرعون یه گوساله درست کرد و مردم نادون بنی اسرائیل گوساله پرست شدن، رفتن سراغ یه چیز دیگه که درگیرش باشند، وبراشون فرقی نمی کرد انگار که زیر سلطه ی فرعون باشند و مجبور به پرستش وفرمانبرداری ازش، یا زیر سلطه سامری و پرستش گوساله ساخته شده ی دست یکی مثل خودشون!!!!
در هر صورت بردگی وبندگی انگار شده بود خون تورگها واصل واساس زندگیشون!
حالا یه جورایی اجداد وگذشتگان ماهم فقط انگاری میخواستن زیر سلطه و در بندگی و گیر و گرفتار یه چیزی به نام دین ومذهبی باشند که اصلا درش تعقل وتفکر نمی کردند وبه خودشون زحمت نمیدادند که برن مستقیم خودشون کلام خدا در قرآن رو بخونند ودرش اندیشه کنن وبه درکش برسند….
مثابش خود من،قرآن میخوندم، نماز میخوندم برای رفع تکلیف، از روی ترس وعادت…
به شیوه ای گذشتگان…
اما از یه جایی دیگه گفتم خدایا، من میدونم اینا اصل نیست، اما تمیز دادن درست یا غلط خیلی چیزها که در موردت گفتن، از دین گفتن از قرآن که کلام توست گفتن ، کار من نیست، من بلدش نیستم، من نمی دونم، من نمی خوام مثل قوم بنی اسرائیل باشم، فقط از دینی به دینی واز مذهبی به مذهبی و از شیوه وآئینی به شئیوه وآئین دیگری رو کنم، پس اگه قرآن کتاب توست کلام توست، خودت منو هدایت کن تا بشناسمت ودرکت کنم وبتونم باهات دوست باشم وانقدر صمیمی که بدونم تو فکرت چی میگذره!!!
واین دعاهای من انقدر ادامه داشت واین خواسته انقدر در من قوی بود، که خدا اجابتش کرد و با شما استاد عزیزم آشنا شدم، وبه الله قسم که هیچ حرف شمارو بدون تعقل بدون فکر نپذیرفتم مگر اینکه بهش فکر کردم دنبال نشونه هاش گشتم در موردش اقدام کردم ونتیجشو دیدم تا بهم اثبات شد و حالا جزئی از باورهام شده…
اینکه چرا خداوند شیطان رو آفرید و اصلا چرا تواین دنیا پراز تضاد ومشکله وچرا خواست خدا این هست که ما اذییت بشیم، سوال منم بوده همیشه، تا اینکه قدم به قدم هر روز بیشتر از روز قبل با دیدن تک تک فایلهای دانلودیتون، که از روی لطف ومهر وعشق شما تهیه ودراختیارما قرار داده شده با خداوند وقوانین جهان هستی آشنا شدم، وکم کم به تدریج برام مشخص شد که واقعا این دنیا دنیای دو قطبی هست ونمیشه فقط خوب یا فقط بد باشه، اوایل درکش سخت بود، اما وقتی پذیرفتم که عمر کوتاهتر از این هست که به این چراها بگذره، وبا این سوالاتی که هیچ کمکی بهم نمیکنه تلف بشه، سعی کردم از طریق خوندن فکر خدا که از شما آموختم، بتونم تشخیص بدم که چطور زندگی کنم که با تضاد وناخواسته های کمتری روبرو بشم…
کنترل ذهن که اسمش تقواست از نظر شما والبته من صد درصد قبول دارم این نظر شمارو، تنها اصلی هست که کمک میکنه بتونی در همین جهان دو قطبی زندگی کنی اما حد وسط داشته باشی، دیگه نه بد ونه خوبش، برات شگفتی آفرین یا ترس و دلهر آفرین باشه…
یعنی وقتی قوانین جهان رو تا حدودی یادبگیری و توی زندگیت ازش استفاده کنی در شادیها سپاسگزار وقدران هستی و در غمها وناخوشیهایی که به حداقل رسیده با تقوا پیشه کردنت، صبوری میکنی و باز سپاسگزار هستی..
من به لطف الله با کار کردن قدمها، تا الان که قدم هفتم هستم،با بادرک نسبی که از قوانین بدست آوردم وپذیرش اینکه مسئول صد درصد زندگیم فقط خودم هستم، توسط تمرین (((ستاره قطبی))) تونستم به خیلی از خواسته هام بدون برخورد به تضاد ویا با تضادی خیلی کم، برسم…
واین اتفاق از وقتی افتاد که من باور کردم جهان دو فرکانس بیشتر نداره والاغیر
((فرکانس مثبت و فرکانس منفی))
من توهر کردم قرار بگیرم اتفاقاتی از همون جنس رو تجربه میکنم…
خب شاید همه بگن ما دوست داریم توفرکانس مثبت باشیم، یا انتخاب می کنیم که تو فرکانس مثبت باشیم، اینکه کاری نداره!!!
اما باید عرض کنم که تقوا داشتن(( کنترل ذهن)) کار سختی هست…
چرا؟؟؟؟؟
چون پیرامون ما پر هست از آدمهایی که قوانین رو نمی دونند وخواسته یا ناخواسته ما هر روز باهاشون سروکار داریم وهرچقدر خودمون توتنهایی حالمون خوب باشه و بتونیم تضادها رو بپذیریم، در کنار دیگران توی خانواده توی جامعه که تشکیل شده از 98 درصد مردم، احاطه می شیم وبعد کافیه چند دقیقه چند ساعت یا چند روز توشرایط اون آدمها کنار اون آدمها باشیم وحواسمون به خودمون نباشه، انوقته که می بینیم بدون اینکه بفهمیم از فرکانس مثبت خارج و داخل فرکانس منفی شدیم!!
از کجا می فهمیم؟ از احساسمون، که بد شده، از انرژی که کم شده، از بی حوصلگی که سراغمون اومده، از انگیزه ای که کمرنگ شده، واز نجواههایی که از هر سمت وسو بهمون هجوم آورده..
اگه خیلی روی خودمون کار کرده باشیم می تونیم همون اول کار که حالاتمون از خوب به بد تغییر کرده، خواسته خودمون رو سوق بدیم به سمت احساس خوب ، با اومدن توی سایت ودیدن وگوش دادن فایلهای سایت ودوره ها و خوندن کامنت دوستان و کامنت گذاشتن وکلی راهکارهای خوب وعالی که قبلا ازشون استفاده کردیم ونتیجه گرفتیم ازشون…
خیلی خیلی سخته ببینی کسی از نزدیکترین افراد زندگیت داره با باورهای مخرب عمر و هستی وسلامتیش رو مال وآبروش رو …سرمایه عمرش که یکتاپرستی باید باشه ولی نبوده ونداشته خیلی راحت از دست میده ، اما تو با کمک خداوند و با علم براینکه میدونی قوانین چی هست، ذهنت وخودت رو کنترل کنی تا کمکش نکنی ونخوای به مسیر تجربه هاش دست بزنی…واجازه بدی خودش راه خودش رو پیدا کنه..
حتی اگه اون آدم پدرو مادر وهمسر ویا فرزندت باشه…
اما وقتی از پسش برمیای و درگیرش نیستی وتمرکز تماما روی رابطه ی خودت وخدای خودت هست یعنی تو تونستی از تضادها برای خودت اهرمی برای پیشرفت خودت استفاده کنی…
اینکه خودت بتونی الگوی مناسبی برای دیگران باشی وقتی نمی تونی ونباید هم بدنبال کنترل وتغییر دیگران باشی …
دوستتون دارم استاد عزیزم که این درک از قوانین همین سرسوزن شناخت خودم وخداوند وجهان رو از آموزه های شما دارم
مینای عزیزم چقدر کامنتت زیبا و دلنشین بود و این کاملا درسته همه ی ما قبل از آشنایی بااستاد فکر میکردیم باید یه گوشه از زندگیمون ناقص باشه یا ثروتمند باشیم و ناسالم یا سالم و بی پول و اینو هم از خانواده و اطرافیان و فیلم و سریالهایی که میدیدیم دریافت میکردیم که همیشه آدم خوبا فقیر بودن ولی سالم و با روابط خوب اما ثروتمندا دچار روابط فاجعه و بیماری های عجیب و غریب که درمانی نداشت و پولشون به درد نمیخورد و چقدر باور نادرست ایجاد شد برای ما.
خداروشکر که استاد به ما یاد داد کنترل کنیم ورودی هامونو والگویی شد برای ما که ببینیم میشه هم سالم بود هم ثروتمند ، میشه روابط فوق العاده داشت و درکنار همه این ها خدارو داشته باشی آرامش داشته باشی خداوند وقتی گفته همه چیز رو مسخر شما کردم ینی همه چیز و استثنا نذاشته برا ما و ما یادگرفتیم که حالا که میشه پس همه چیزو باهم بخواهیم و زندگی وقتی لذتبخشه که تمام جنبه هاش درست باشه . و استاد بارها گفته من در تمام جنبه ها زندگی خوبی دارم .
ممنونم از کامنت قشنگت که پراز آگاهی بود و خیلی چیزارو برام یاد آوری کرد و لذت برم از خوندنش
سلام مینا عزیزم
تشکررررر از کمنت های عالی و تاثیر گذارت که خواندن اش هر بار به انسان انگیزه عشق و آگاهی میدهد
مینا جان عزیز یک درخواست داشتم
بنابر این که من فعلا شرایط خرید دوره دوازده قدم ندارم
از شما میخواهم در باره تمرین ستاره قطبی برای من بگویید
اگر اجازه استاد و شما باشد
باز هم بسیارررر تشکر از کمنت های زیبایی تان
در خدا شاد عالی سلامت ثروتمند باشید