ارزش ابزار - صفحه 103

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1533 روز

    سلام به همراهان عزیز

    این فایل یک درس دیگر هم برای من داشت.

    اینکه من باید محصولاتم با کیفیت عالی ارائه کنم. همانطور که وقتی یک محصول با کیفیت را می‌خری میگویی من این محصول را ارزان خریده‌ام چون کیفیت بالاتر دارد، همانطور که وقتی یک ماشین آمریکایی رو میخری و با آن بیرون میروی و هزاران کار انجام میدهی و می‌بینی آخ نمی‌گوید و امکاناتش بسیار فوق العاده است و کار را راحت تر کرده است، همانطور که وقتی قابلمه‌ای را میخری که استیل است اما نمی‌چسبد و پخت غذا در آن بسیار کامل و لذیذتر است، پس من هم باید کسب و کارم مزیت‌های عالی‌ای را ایجاد کند، کیفیت بالایی را ارائه کند که خودم و استفاده کننده را خوشحال کند که چقدر کار را خوب انجام داده است.

    ایمان به کسب و کار و کاری که داری که فاکتور بسیار مهمی در فروش هست از کجا حاصل می‌شود؟

    از اینکه باور داشته باشی که من محصولی با کیفیت تولید و عرضه کرده‌ام و برایش تلاش کرده‌ام و نتیجه‌ای که آن محصول ارائه میکند به خودم اول و بعد به دیگران نشان میدهد که چقدر کیفیت بالایی دارد.

    پس بدور از کمال گرایی و تلاش برای انجام یک حرکت بزرگی که قادر به انجامش نیستم تلاش کنم که محصولم را پله به پله باکیفیت‌تر کنم و بهترینی که میتوانم را ارائه کنم. دنبال تغییرات ظاهری نباشم بلکه دنبال ایجاد عملکرد بهتر و نتایج بهتر در محصولم باشد. محصول باید کارها را ساده‌تر، آسان‌تر، سرراست‌تر نماید.

    من تولید کننده‌ی محصولات آموزشی در حوزه علوم رایانه ای هستم.

    بارها شده افراد از من به خاطر اموزش‌های عالی‌ای که ارائه کرده‌ام تشکر کرده اند.

    از خودم این سوال را پرسیدم که چقدر به محصولاتی که الان روی سایتم دارم ایمان دارم که با کیفیت است؟

    چقدر فایل‌های هدیه‌ای که روی سایتم قرار داده‌ام الان کاربردی هستند و مسائل را حل می‌کنند؟

    آیا با تغییرات در شرایط آنها هنوز کاربردی هستند؟

    دیدم به صورت جزئی یادم هست که در این محصولات چه گفته ام. چون سالها از تولید برخی از انها گذشته است و آنجا که من خودم آن مهارت‌هایی که درآنها اموزش داده‌ام را بلد هستم و نیاز به مراجعه به آن تولیداتم نداشته ام نمیدانم دقیقا چه گفته ام.

    سپس به خودم گفتم بهتر هست یک نگاه مجدد به آنها بی‌اندازم که هنوز با کیفیت باشند و ایمانم به اینکه بهترین خودم را ارائه کرده ام تقویت شود و اگر لازم هست باتوجه به شرایط روز آپدیتشان کنم به صورتی که کیفیت بالاتر رود آن را انجام دهم.

    البته بعد از اینکه محصولی که در حال حاضر دارم تولید میکنم را به اتمام رساندم و آن را خوب انجام دادم.

    سپس می‌توانم فکر کنم و به دنبال ایجاد مزیت‌هایی باشم در محصولاتم که باعث حل بهتر مسائل شود و مسائل و مشکلاتی که ممکن است داشته باشد برای افراد را نداشته باشد. یعنی باید ببینم چه مسائلی در آن هست که کاربران را درگیر کرده و آنها را حل نمایم که دیگر به آن برخورد نکنند.

    حتی در حوزه‌ی فری‌لنسری هم که دارم کار میکنم چطور میتوانم کیفیت کارم را افزایش دهم؟

    این اگاهی را نوشتم که ردپا باشد تا باز هم مرورش کنم و در کسب و کارم اعمالش کنم.

    از خداوند طلب میکنم که من را عملگراتر در مسیر درست و در باورهای درست نماید.

    دوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1533 روز

    سلام خدمت همراهان عزیز

    این فایل یکی از ارزشمندترین فایل‌هایی هست که از استاد شنیدم، مخصوصا برای من باتوجه به نیازهایی که دارم و چون کاملا کاربردی و عملی هست و خیلی خوب با مثال توضیح داده شده که آدم اصل مطلب را عالی درک می‌کند و سوءتفاهم خاصی ایجاد نمی‌کند و آدم قشنگ درک میکند که چه رفتاری ناشی از چه باور محدود کننده ای هست.

    آنچه امروز من از این فایل درک کردم این هست که ببینیم بابت هر چیزی که می‌خریم چه نتیجه‌ای از آن دریافت می‌کنیم.

    اگر نتیجه خوب است یعنی آن را ارزان خریده ایم اگر نتیجه بد است یا بدتر هزینه‌زا تر برایمان هست آن محصول را گران خریده‌ایم.

    من خودم اشتباهات فراوانی را به دلیل ذهن فقیر انجام داده‌ام در خرید کردن، اما یکی از اشتباهاتی که این قانون را خیلی عالی در ذهنم حک کرده است در خصوص خریدن توپ بدمینتون هست.

    به خاطر دارم به مغازه‌ی نوشت افزار و کتابفروشی‌ای رفتم و گفتم به من یک توپ بدمینتون بده چون میدانستم این جنس را می‌اورد، به من گفت یک توپ دارم 2000 تومان و یک توپ هم دارم 20000 تومان یا بیشتر. بعد گفتم 2000 تومانی‌ رو بده بدون اینکه در مورد کیفیتش بپرسم یا بررسی کنم. (چون ارزان تر بود یا اینکه مگر ما میخواهیم چه کار کنیم با این توپ) سپس به محل بازی رفتیم و با آن بازی کردیم یک توپ پلاستیکی بدمینتون بود، شاید باورتان نشود کمتر از 5 یا 10 دقیقه بازی توپ خراب شد و پلاستیک‌هایش باز شد. گفتیم از شانسمان توپه خوب در نیامد. دوباره به مغازه رفتیم و یک توپ دیگر خریدیم. اومدیم بازی کردیم باز خراب شد. آنجا این صحبت استاد در ذهن من آمد که نگاه نکن که چه جنسی ارزان است به کیفیت جنس نگاه کن و آن جنسی که کیفیت بیشتری دارد را بخر چون اگر پول بابت جنس بی کیفیت و ارزان بدهی پولت را دور ریخته ای و اتفاقا آن را گران خریدی. بعد نگاه کردم دیدم من 4000 تومان پولم را هدر داده ام. اگر همان اول کار جنس 20000 هزار تومانی که 10 برابر توپ پلاستیکی بود را میخریدم شاید این اتفاق نمی‌افتاد. سپس رفتم و گفتم همان قیمت چند برابریه رو بهم بده، باور نمی‌کنید هنوز که هنوزه این توپ سالم است و ما با آن بازی می‌کنیم. اصلا خراب نشده است در طی این سالها، بعد گفتم ببین به بهانه جنس ارزان خریدن پول بیشتری را هدر دادی در صورتی که اگر همان اول جنس قیمت بالاتر را می‌خریدی دیگر پولت هدر داده نمیشد.

    پس باید به کیفیت جنس نگاه کنیم و به این نگاه نکنیم که چه جنسی ارزان است، ارزان‌تر خریدن به معنای زرنگ‌تر بودن نیست بلکه اگر جنس بی‌کیفیت باشد به معنای کودن‌تر بودن است. اگر جنس خوب و با کیفیت را تهیه کنی که نتیجه خوبی میدهد و نیاز به هزینه های آینده ندارد، سود کرده‌ای و آن را ارزان خریده ای و اگر جنسی را بخری که دست دوم است، نیاز به هزینه‌های بالاتر دارد، در آینده هزینه سر دستت ایجاد میکند، خراب میشود و در یک کلام نتیجه و کیفیت خوبی ارائه نمیکند و زمان و انرژی و .. ات را می‌گیرد آن جنس را گران خریده ای. چرا؟ چون پولت را هدر کرده ای و الان باید دوباره هزینه کنی و زمان بگذاری تا یک جنس خوب تهیه کنی. خب همان اول جنس خوب را تهیه کن.

    البته این به معنا نیست که هر جنسی گران‌تر باشد یعنی با کیفیت‌تر هست معمولا جنس‌های با کیفیت قیمت بالاتری دارند اما ما در هر حال باید به این نگاه کنیم که آن جنس چه کیفیتی ارائه میکند نه اینکه چه قیمتی دارد. نگاهمان به کیفیت باشد نه اول به قیمت جنس نگاه کنیم. در وهله‌های بعد وقتی متوجه شدیم کیفیت جنس چه هست می‌توانیم به قیمت نگاه کنیم و برای پول ارزش قائل باشیم و جنسی که کیفیت بالا و قیمت معقولی دارد را خریداری کنیم، مثلا 4 جنس وجود دارد 2 تای آنها با کیفیت و 2 تای دیگر بی کیفیت هستند، از بین 2 تایی که با کیفیت هستند و در شرایط یکسانی هستند میتوانیم جنسی که با قیمت کمتر ارائه شده است را خریداری کنیم و برای پول ارزش قائل باشیم. مثل برخی جنس‌های آلمانی در بحث ابزار که پول برند را می‌گیرند درصورتی که از نظر کیفیتشان در عمل با ابزارهای آمریکایی مشابه یکسان هستند ولی یکی پول برندش را به قول معروف می‌گیرد ولی آن یکی همان کیفیت را با قیمت پایین‌تر ارائه میکند.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      مریم دستجردی گفته:
      مدت عضویت: 1829 روز

      به نام خالق زیبایی‌ها سلام.

      از خواندن کامنتت لذا بردم به خصوص تیکه آخر که در مورد 4 نمونه جنس و تفاوتشان حرف زدی آنجا که گفتی باید برای پول ارزش قائل باشیم و مثال ابزار آلات آلمانی و آمریکایی رو زدی.

      درواقع جواب سوالی که در ذهنم بود رو به لطف رب‌العالمین از کامنتت دریافت کردم.

      خوش حالم برای این هدایت و بهت تبریک می‌گم که انقدر با پشتکار هستی و بدون کمال گرایی تلاش می‌کنی به آنچه فهمیدی عمل کنی و نتایجت رو به اشتراک میزاری.

      انشالله هر روز آسان شوی برای آسانی‌های بیشتر و بیشتر و بیشتر.

      خدا پشت و پناهت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 722 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم

    میخام از یک تجربه ای که الان توی نتیجه ی دراز مدتش هستم بگم

    این فایل نشانه ی امروز من بود و چقدر قشنگ یادآوریم کرد که باید قدردان این نتیجه باشم

    همینکه شما گفتین گاهی ما خریدهایی میکنیم که فکر می‌کنیم برامون به صرفه است درصورتیکه برامون گرون تموم میشه که خب قطعا از باور به کمبود میاد کسی که باور به فراوانی داره میگه خوبشو می‌خرم و چون میدونم جریان ثروت داره میاد

    پس نتیجه میگیریم هرخریدی که می‌کنیم یک باور هست که منجر به یک تصمیم میشه و درنتیجه یک اقدام که خرید ارزان و یا گران (از نظر ما ) هست

    پس اون باوره ریشه ست و بعد اون تصمیم ، که باید ببینیم با دید فراوانی یا کمبود داریم اون تصمیم رو میگیریم

    استاد شما مثال خرید کردن رو زدید

    حالا من میخام اون تصمیمه رو بگم که یک مرحله قبل از اقدامه

    تصمیم هایی که میگیریم با باور کمبود هست یا باور فراوانی !؟

    میخام خودمو برای خودم مثال بزنم:

    موقعی که من تصمیم تاکید می‌کنم تصمیم گرفتم که از کار خوبم و درآمد خوبم بگذرم یکسال پیش

    وقتی که داشتم یکوچولو بیشتر از حد متوسط جامعه حقوق میگرفتم و تازه به اصطلاح جامعه روی غلتطک افتاده بودم و ماشین عوض کرده بودم و همه چیز خوب بود و من هرروز شکرگزار داشته هام بودم

    یک تصمیم گرفتم

    و اون تصمیم برپایه ی باور فراوانی بود

    تصمیم گرفتم از کارم انصراف بدم و بکوب بنشینم برای امتحان زبان بخونم و کارای مهاجرتم رو جدی پیگیری کنم

    خب اون موقع این کار برام گران تمام شد ( هزینه های آزمون هایی که باید کشور دیگه میدادم و از کار بیرون اومدن و درآمد رو قطع کردن و…) بظاهر همه میگفتن خوشی زده زیر دلت و اگه قبول نشی با خاک یکسان میشی این همه هزینه کردی وووو..

    این تصمیم گران بود

    و تصمیم ارزان این بود که به همون کارم ادامه بدم ، همون شهر همون کشور و همون محل کار همون درآمد که ظاهرا برام کم هزینه تر بود

    اما من یک تصمیم پرهزینه گرفتم و خب الان

    نتیجه ش اینه که مهاجرت کردم و تمام اون هزینه هایی که کردم برگشت هیچ در عرض کمتر از یکسال تونستم توی ایران خونه ای بخرم که تصورش هم برام رویا بود ، توی بهترین شهر جهان اول اونم توی بهترین منطقه ی لندن دارم زندگی میکنم ، درآمدم بابت همون کاری که توی ایران می‌کردم چندین برابر شده که تازه اینجا کنار کار وحتی بیشتر تفریح دارم ،همکارای سمی ای که توی ایران داشتم جاشون رو دادن به همکارای بریتیش مهربون که کوچکترین حرکتی از من میبینن صدبار تشویق و تحسین می‌کنن و بشدت امید و انگیزه و شوق برای رفتن به محل کاربرام ایجاد میکنن ، اینقدررر راحت هرچیزی که بخام براحتی می‌خرم (البته هنوز باید روی باور فراوانی خیلی خیلی کار کنم )

    خلاصه که الان بعد از یکسال از این تصمیم گرانی که گرفتم به شدت راضی هستم و دارم نتایجش رو میبینم

    حالا یک مورد برعکس

    تصمیم داشتم لپ تاپ بخرم و چون از دید باور کمبود نگاه می‌کردند و میخاستم برام به صرفه دربیاد

    همش دنبال تخفیف و ارزونی بودم

    و کائنات هم همیشه کارش رو بلده که چطور به تو درس بده

    من با باور شدید کمبود داشتم توی سایت های مختلف سرچ می‌کردم برای لپ تاپ ها و ازاونجایی که میخاستم دوتا بخرم خیلی توجیه و دلیل داشتم که باید مقرون به صرفه باشه

    خلاصه دراین سرچ کردن یهو برخوردم به یک تخفیف ظاهرا خیلی عالی توی امازون که میگفت تا یکساعت دیگه آفش تموم میشه

    سریع با عجله و تاکید میکنم با حس کمبود که وای الان تخفیفش تموم بشه دیگه مثل این گیرم نمیاد و… پول رو زدم و سفارش رو ثبت کردم و بعد از سه روز بسته ی اشتباهی اومد برام و باعث شد نه تنها مجبور بشم دوباره پول بدم برای لپ تاپ ها و از یک مغازه ی حضوری بخرم و کلی هم استرس بهم وارد شد و انگار برای دوتا لپ تاپی که قرار بود برام ارزون تر بیفته دوبار پول دادم که درس خیلی خوبی شد

    از اون به بعد نه تنها دنبال ارزونی نیستم بلکه سعی میکنم با حس عجله ای که از کمبود میاد هم دیگه خرید نکنم

    و البته مورد دیگه ای که از این ماجرا برداشت کردم این بود که اندازه ی من چقدر بزرگ شد بعد از این ماجرا

    ینی اگه من قبلا صد میلیون که هیچی یک میلیون پول گم می‌کردم یا به هرطریقی از دستم میرفت با خاک یکسان میشدم و پاره میشدم از استرس ولی حالا خداروشکر ظرف کمتر از یکسال اینقدر ظرفم و اندازه ام بزرگ شده که حتی تصمیم گرفتم ببخشم به امازون و دیگه دنبال پولم نرفتم و باید شکایت و اینا می‌کردم اما نکردم و گفتم هیچ کار خدا بی حکمت نیست و از اونجایی که همیشه همه چیز به نفع من تموم میشه اینم به نفع من تموم میشه هنوزم منتظرم یک لپ تاپ خوب و خفن از امازون یا هرجای دیگه مجانی برسه دستم چه حااالی می‌ده

    فکر کن مثلا یه دمپایی سفارش بدی یهو یه لپ تاپ سورفیس پرو عین لپ تاپ استاد عباسمنش برات بیاد دم در خونه ت به به چه حاااالی می‌ده

    خدایا شکرت بابت این حال خوبم

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سید عبداله حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان.

    سلام به استاد بزرگوار و بچه‌های عزیز.

    ارزش ابزار،

    استاد عزیزم در مورد موضوع جالبی بحث و گفتگو

    کردید امروز صبح سر کار بودم و داشتم این فایل فوق العاده را گوش میکردم گر چه که من این فایل را بارها و بارها گوشش کرده بودم یعنی هرچی من

    این فایل ها را گوش می‌کنم درکم نسبت درکم در تمام جنبه ها بهتر می‌شود.

    در مورد ابزار باید بگم که خود من هم توی خرید هام همیشه بهترین را خرید می‌کنم اما از اول هم که با قوانین آشنایی نداشتم هم همینطور بودم

    اما حالا دیگه دارم آگاهانه از قوانین استفاده می‌کنم تو کسب و کارم ،تو خرید هرچی که لازمم باشه همیشه به کیفیت نگاه می‌کنم نه کمییت، یه موقعی هم با همون پولی که دارم جنس دست دوم میخرم به خاطر این که تو شروع کاری هستم به خاطر اینکه فقط کارم راه بیفته اما نه برای همیشه، چون باورم این هست که

    جنس ارزان قیمت همیشه نتیجه گرونی در پی خواهد داشت.

    استاد بزرگوار مرسی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فرزاد گودرزی گفته:
    مدت عضویت: 547 روز

    درود بر استاد عزیزم

    خدا رو شکر که امروز تونستم این فایل ارزشمند رو گوش بدم و کامنت بزارم

    پارسال خونمون رو تعمیر کردیم و پدرم ارزون ترین جنس کابینت رو خرید و ارزون ترین اوستا ها رو آورد برای اینکه روز مزد باشند و هزینه کمتر بشه متاسفانه چند نفر ازشون اعتیاد داشتن و وسط کار هم از وسایلمون دزدیده شد و هم مجبور شدیم راه پله رو خراب کنیم و وسط کار هیلتی سوخت جریمش رو دادیم چون کرایه کرده بودیم و طبقه پایین نم داد و کلی ضرر فقط چون نخواستیم هزینه بیشتر کنیم و کار رو کنترات بدیم و هزینه ها هم بیشتر شد و اینجا میرسیم به حرف استاد که میگه ذهن فقیر همه چیز رو گرون میخره

    ممنون بابت آگاهی های که در اختیارمون قرار میدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    هانیه سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 172 روز

    سلام

    امیدوارم حالتون خوب باشه

    استاد عزیزم مدت کوتاهیه با شما آشنا شدم اما هرروز با حرفاتون زندگی میکنم و هربار باخودم میگم عه ببین باز حرف استاد شد باز داره برمیگرده به این حرفشون و ازاین قبیل مثالها

    که هربار با هر اتفاقی یاد حرفاتون میوفتم

    واقعیت میخوام همین اتفاقی که دیشب افتاد رو تعریف کنم، دیشب چهارشنبه‌سوری بود و من برخلاف همیشه که میرفتم کوچه و با بقیه آتیش بازی رو نگاه کنیم اینبار حسم بهم گفت نرم، از طرفی خواهرزادم هم بشدت از صداهای ترقه ترسیده بود و کنارش بودم

    یکم گذشت و همین‌طور که خواهرزادم بغلم بود سعی داشتم بهش نشون بدم این صداها انقدرها هم ترسناک نیست و نگران نباشه و بردمش کنار پنجره و همون لحظه همسایمون بااین آتیش تو دستش چرخید و صحنه قشنگی ایجاد کرد ولی ای دل غافل که جرقه های آتیش به درخت کاج رسیدن و یواش یواش شعله هاش زیاد تر شدن

    همینطور که درخت داشت میسوخت درفکر بودم که این سروصداها و بی احتیاطی ها چقدر میتونن خطرناک باشن

    خطرناکتر اینکه کلی سیم برق از توی درخت عبور کرده بود زود به آتش‌نشانی زنگ زدم و رفتم ببینم چه خبره، چند دقیقه بعد آتش‌نشان ها اومدن و آتیش رو مهار کردن

    اما این یک مثال ساده بود که قوانین رو نشون بده

    و من ایمانم قویتر بشه

    اینکه فکر کنیم با اذیت و آلودگی صوتی میتونیم لذت ایجاد کنیم بشدت اشتباه میکنیم

    بنظر من رسم چهارشنبه سوری خیلی متفاوت تراز چیزی هست که الان جشن میگیرن و آسیبهایی که به مردم و درختا و حیوانات میرسن قابل توجه هست.

    حتی دراین زمینه داشتم فکر میکردم که من نمیتونم کسی رو تغییر بدم که طرز فکرش اینجوری بشه ولی میتونم روی خودم کار کنم که بتونم جایگاه مورد نظرمو کسب کنم

    خواستم ازتون دوباره تشکر کنم و یه ردپای دیگ گذاشته باشم

    که بهم یاد دادین از حسهای خوبم تبعیت کنم و سوای هرچیزی به قوانین فکر کنم و در جهت اونها حرکت کنم

    حرفهاتون مث باورهایی شدن که هرروز نشانه ها میان و من میبینم و خداروشاکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    دنیا از آن من است گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    به نام خدایی که هر چه دارم از اوست و من هیچ هیچ ام

    سلام بر استاد عزیزم و مریم مهربانم

    ردپای من در روز هجدهم روزشمار زندگی من فصل اول

    هزاران بار سپاس بابت این آگاهی ناب

    یادمه بچه بودیم کفش ارزان برامون می‌خریدند و فکر میکردن چقدر برد کردن ، اما خیلی زود کفش پاره میشد و سرما پای منو اذیت می‌کرد پادرد میگرفتم یا پاهام تاول میزد …دقیقا این یعنی هزینه چند برابر اون کفش ارزان و گران تر درمی‌آمد .

    یا خودمون میرفتیم میوه ارزون تر میخریدیم خیلی زودتر از حد معمول خراب میشدن و هیچ لذتی از خوردنشون نمی‌بردیم

    یادمه سر پسر بزرگم باردار بودم میرفتم گیلاس قیمت میکردم ولی چون گرون بود نمیکردم و این شد حسرت و همیشه بدلم موند

    ولی از زمانی که به لطف خدا تو مسیر قرار گرفتم

    به همسرم گفتم باید ماشین صفر بخریم چون ما لایقش هستیم

    هر وسیله ای برا خونه میخریم سعی می‌کنیم بهترینش رو بخریم

    و خداروشکر بابت این آگاهی ناب و تلنگر برای بهتر شدنم در استفاده از بهترین ابزار و خرید های ناب ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    مریم رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 517 روز

    به نام خدای مهربان

    صدوپانزدهمین تعهد

    اگاهی های دریافتی من از این فایل که باید عمل کنم بهشون

    اول این که ببینم چه الگوهایی رو دارم تکرار میکنم که اشتباهه با این که شرایط تغییر کرده ولی من طبق عادت دارم مثل گذشته تکرارشون میکنم که اشتباهه

    دوم این که توی خرید هام از هر وسیله کوچیک تا بزرگ کیفیت رو در نظر بگیرم که هم دوباره کاری نشه چون جنس ارزون کیفیت پایینی داره و منو به دردسر میندازه احتمالش زیاده که زود تر خراب بشه

    و هی بخوام هزینه تعمیر شو بدم و این که وقتی که کیفیت رو در نظر میگیرم به جای کمیت این به معنای اینه که برای وقت خودم برای خودم برای پولم ب ای انرژیم ارزش زیادی قایل هستم و این احساس خود ارزشمندی رو کم کم در وجود من نهادینه میکنه باید ببینم هزینه ای که پرداخت میکنم چه نتیجه ای برای من داره و بعد انتخاب کنم

    کیفیت رو در تمام ابعاد زندگیم در نظر داشته باشم

    خدایا ایمانمو به خودت قوی کن و منو به مسیر درست هدایت کن امین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    شیوا گفته:
    مدت عضویت: 1355 روز

    سلام و درود خدمت استاد توحیدی و ثروتمندم و خانم شایسته عزیز دل و دوستان هم فرکانسی امیدوارم هر جا هستید سالم و ثروتمند و شاد باشید.

    خدایا شکرت چقدر من خوشبختم که در مدار دریافت این آگاهی ها هستم و هدایت شدم به سفرنامه که به جرئت می‌تونم بگم هر قسمتش نکات فوق العاده‌ای داره که اگر بهشون عمل کنیم به تمام خواسته هامون می رسیم و خوشبختی رو تجربه می‌کنیم.

    نکاتی از متن ارزشمند خانم شایسته :

    🟠همه‌ی ما به یک اندازه به منبع ثروت و نعمت دسترسی داریم و توانایی همه‌ی ما به عنوان موجودی که با فرکانس هایش زندگی اش را خلق می‌کند به یک اندازه است

    چقدر با این قانون وجودت لبریز از آرامش میشود و با باور کردنش دیگه نه به کسی حسودی می‌کنی نه حسرت چیزیو می‌خوری؛خودم به شخصه وقتی افرادی رو دیده‌ام که به راحتی دارن خواسته‌های منو زندگی می‌کنند و چقد همه‌چی براشون سریع و آسان اتفاق می افته و چقد خوش شانسن؛خودخوری کرده ام و احساس کردم که چقدر این افراد خاص و توانا هستن و چقد شانس دارن؛اما غافل از اینکه همه چیز به فرکانس های ارسالی ما بستگی داره و من در همان جهانی زندگی می کنم و با همان قوانینی سر و کار دارم که همون افراد زندگی می کنند که آنها را ثروتمندتر و موفق‌تر از خودم می بینم.

    🟠تجربه‌های خوبی که این افراد براشون به وجود می آید هم برمی گرده به احساس لیاقت و باور فراوانی .

    🟠کسی که احساس لیاقت و باور فراوانی نداره همیشه به بی کیفیت ترین و بی ارزش ترین چیزا قانع میشود و فکر می‌کنه که از سرشم زیاده و همیشه تجارب نادلخواه خواهد داشت پس به جای پایین آوردن کیفیت زندگی‌‌، باورهایت را قدرتمندکننده‌تر کن و به جای پایین آوردن توقع‌ات از تجربه نعمتها‌، قوانین زندگی را درک کن و با آنها هماهنگ شو.

    اگر به کمتر از بهترین قانع نشوی‌، قطعاً جهان تو را به سمت بهترین‌ها هدایت می‌کند و قانع نشدن به کمتر از بهترین‌‌‌، یعنی تعهد برای ساختن باورها قدرتمند کننده و تغییر باورهای محدودکننده‌، به جای پایین آوردن کیفیت خواسته.

    دوران ابتدایی خیلی زیاد پیش می اومد که پدر و مادرمون برامون کوله پشتی ارزون می‌خریدن و خوش حال از اینکه این هزینه هم پرداخت شد و تا یک سال دیگه خبری از کوله خریدن نیست اما غافل از اینکه اون کوله انقد بی کیفیته که هنوز چند ماه نگذشته خراب میشه و بچه بهونه میگیره که من یه کوله جدید می خوام و پدر و مادر مجبورن دوباره هزینه کنند اما والدین با ذهن ثروتمند همون اول کوله پشتی بسیار با کیفیت برای فرزندشون خریداری می کنند و هزینه زیادش براشون اهمیتی نداره چون می‌دونن میشه از این کوله تا چندین سال استفاده کرد و هزینه اش در مقابل کیفیت عالیش که چیزی نیست!

    چند سال پیش یه بوت بلند چرم خریدم که اون موقع خیلی گرون بود و هزینه زیادی براش پرداخت کرده بودم ولی هنوز که هنوز این بوت مثه روز اولش با کیفیت و راحته و انگار که همین الان خریدمش و چندین ساله که ازشون استفاده میکنم؛اینجاست که یک بار هزینه کردن و کیفیت عالی خودشو نشون میده و این خریدا هم فقط از احساس لیاقت و باور به فراوانی انجام می شود .

    🟠نگاهمون در مورد قیمت ها باید این باشه که چه چیزی رو دریافت می‌کنیم در مقابل آنچه که پرداخت می کنیم🟠

    اگر آنچه که دریافت می کنی بیشتر از آنچه که پرداخت می کنی باشه بدون که خیلی ارزون و مفت خریدی

    پدرم تابستون پارسال چون هممون به ماشین نیاز داشتیم یه ماشین دیگه هم گرفت و به نسبت ارزون بود ولی من می دیدم که چقد این ماشین مشکل داره و هر روز یه جاییش خراب میشه و خلاصه که چند ماه اول همش تعمیرگاه بود البته که خدارو هزار بار شکر برای این نعمت که چقد کارمونو آسون کرده و می‌تونیم باهاش هر جایی بریم ولی به نظر من اینجور ماشینا ارزش خرید ندارن چون به همون اندازه که هزینه پرداخت کردیم تا این ماشین و بگیریم به همون اندازه‌م باید هزینه این مشکلات و…. رو پرداخت کنیم و چیزیم دریافت نمی کنیم.

    یه مثال دیگه هم از پدر عزیزم که از عراق گوشی سفارش دادن که قیمتش ارزون تر بود نسبت به شهر خودمون ولی متاسفانه یه گوشی به معنای واقعی آشغال که همش خاموش می‌شد به دستش رسید و تقریبا 30 میلیون ضرر کردن.

    خودمم از مغازه هایی که تخفیف زدن و جنسشونو خیلی ارزون می فروختند خرید کردم و متاسفانه از اون جنس فقط چندبار استفاده کردم و با یه بار شست و شو خراب شدن و دیگه قابل پوشیدن نبودند و اون به ظاهر ارزون خریدن فقط ضرر بوده.

    از این خریدا تو زندگیم خیلی زیاد بوده!

    ما انقد وضعمون خوب نیست که جنس دست دوم بگیریم،،،،،این جمله رو باید همیشه یادمون باشه.

    ذهن فقیر، همیشه همه چیز را گران میخرد.

    چقد آموزه‌هاتون عالیه استاد ، با این آموزه‌ها و تجربیات شما دیگه مثله 90 درصد افراد ضررهای مالی به دلیل ارزون خریدن رو تجربه نمی کنیم و چقد خریدهای عالی خواهیم داشت که برامون سراسر سوده . خدا رو شکر برای حضورتون تو زندگیم استاد خیلی ممنون و سپاسگزارتونم و بی نهایت دوستون دارم.

    چه الگوهایی هست که موقعیت و روندشون تغییر کرده و دیگه کارآمد نیست ولی هنوز انجامشون میدی؟

    اینم یه سوالی که استاد ازمون پرسید و باید عمیق بهش فکر کنم و رفتارهامو کنکاش کنم.

    ((((هرچه دارید و ندارید بپوشید و برقصید که سر هر کوچه خدا هست))))

    به امید دیدار دوستان عزیزم(:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    امیررضا فضلی گفته:
    مدت عضویت: 885 روز

    این نشانه امروز من بود واقعا به موقع و لذت بخش بود

    اصلی ترین تلنگر برای من در این ویدیو به کسب و کارم برمیگشت که در جایی که من بعنوان یک نتورکر یا همون بازاریاب شبکه ای وقتی میتونم ادم های بسیار توانا تر رو جذب کنم ناخوداگاه طبق الگو هایی که در ذهن دارم فقط به دنبال این هستم که افرادی در تیمم باشن که تعداد بیشتر رو ثبت کنم و تنها نمونم یا عقب نمونم

    در صورتی که وقتی نگاه میکنم چقدر دارم هزینه های زیادی میدم برای اموزش به افرادی که اصلا برای من نبودن و از روی کمبود جذبشون کردم

    تعهد من به خودم اینکه با باور های ثروتمندی که در خودم میسارم به دنبال افرادی برم که بهایی بیشتری ازم میخواد (اون بها برای من ایمان به خودم و توانایی های خودم و کسب و کارم هست) و نتایج خیلی ارزشمند تری بهم میده تا کسایی که همش بخوام هلشون بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: