ارزش ابزار - صفحه 71

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2544 روز

    به نام خدایی که حامی منه در مسیر تغییر باورها وافکارم

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان آین آگاهی ها همراه بشم و با اونها بزرگ

    نکات مطرح شده در این فایل :

    یک مواقعی ی الگوهایی توی ذه ما هستن که با توجه به شرایطی که در اون قرار داریم در ذهن ما شکل میگیرن اا بعد شرایط عوض میشه و باید اون الگوها طبق شرایط جدید عوض بشن اما خیلی از ماها این کار رو نمیکنیم و باز هم میخوایم طبق اون الگوها عمل کنیم که نتیجه نمیگیریم

    خیلی از ماها در مورد ارزونی و گرونی برداشت نامناسبی داریم و فکر میکنیم ارزون خرید ی چیز یعنی پول کمتری دادن در صورتیکه ملاک و معیار ارزونی و گرونی باید این باشه :

    ما باید مقایسه کنیم نتیجه ای که از خرید اون کالا در دراز مدت بدست میاریم رو با هزینه ای که میکنیم اگر نتیجه چیز خیلی بیشتر و ماندگارتیه پس اون رو ارزون خریدیم

    استاد شما توی این فایل ی جمله ای رو در مورد کسب و کار گفتین که:\توی کار و بیزینس همه چی عوض شده اما ما همچنان درگیر الگوهای قدیمی هستیم

    به این فکر کین که چه الگوهایی رو داری تکرار میکنی که اشتباهه موقعیت تغییر کرده اما تو نهنوز داری همون راه رو میری

    و من متوجه شدم که بله همین طوره برای من درحالیکه آموزش حضوری این روزها کمتر شده و خیلی ها دارن مجازی آموزش میدن من دارم به همون سبک قدیم حضوری آموز ش میدادم اما مدتیه که به این فکر افتادم که چرا من اینکار رو میکنم کاری که من رو از همه لحاظ محدود کرده و دست و پای من رو بسته .بنابراین یا آگاهی های دوره ثروت 1 من شروع کردم به ساختن سایت تا آموزش هام رو مجازی کنم و خدا رو شکر قدم اول که زدن سایت بود رو برداشتم با تمام ترس ها و نجواهایی که داشتم و الان هم در حال آموزش دیدن هستم که چطور محصولاتم رو بفروشم

    اما در مورد بقیه جنبه های زندگیم :

    من قبل از آشنایی با استاد ی لپ تاپ دست دوم خریدم که کلی هزینه کردم روش والبته که اون فروشنده هم نامردی نکرد و الان که فکرش رو میکنم همون موقع به قیمت نو بهم فروخته بود بگذریم که مشکل از باورهای من بود

    یا در مورد شیر آب من چند بار اقدام به خرید شیر آب های بی کیفیت پلاستیکی کردم که چند برابر ی شیر فلزی با کیفیت برام هزینه داشت ولی بعدش دیگه تصمصم گرفتم این کار رو نکنم و ی شیر فلزی با کیفیت خریدم که مدتهاست دارم ازش استفاده میکنم

    یا در مورد خرید شلنگ آب قبلنا چند بار شیلنگ ارزون خریدم ه بعد از مدتی اونقدر سوراخ میشد و ترک بر میداشت که مجبور میشدم قیچیش کنم اما بعدا تصمیم گرفتم که ی شیلنگ با کیفیت بخرم و الان شاید 7 ساله که دارمش و هنوز آخ هم نگفته

    البته من کلا آدمی هستم که دوست دارم چیز با کیفیت بخرم ولی قبل از آشنایی با استاد بعضی وقت ها از این اشتباهات میکردم ولی الان 4 ساله که دارم سعی میکنم این اصل رو رعایت کنم که میفیت برام مهم باشه و نتیجه ای که میخوام بگیرم

    ی مورد دیگه یادم اومد من 14 سال پیش از ی فروشگاهی توی عربستان دو تا بلوز جین خریدم که هنوز دارمشون اینا ی ذره تکون هم نخوردن چون اصل بودن و هنوز که هنوزه اگر کسی اینا رو ببینه باور نمیکنه که اینا مال 14 سال پیش هستن

    خدا رو شکر که فهمیدم این کار ارزون خریدن اجناس بی کیفیت از ذهن فقیر میاد و خیلی وقته دارم رعایت میکنم که این کار رو نکنم

    سپاسگزارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    Sos گفته:
    مدت عضویت: 2377 روز

    به نامه خدای که رب و فرمانروای عالمیان و صاحب اختیار جهان هستی کسی که بهم قدرت و شجاعت داد تا وارد ناشناخته ها شوم و مسیر موفقیت ثروت رو بهم آموخت..

    سسسسلام استاد بزرگوارم

    سلام بانو شایسته مهربان

    روز هجدهم تحول زندگیم

    ………………….

    خدایا سپاس که از زمانی تعهد جدی دادم به خودم ثابت قدم باشم در مسیر و زندگی بسازم که هیچ رابطی به گذشت نباشه در این هجده روز بسیار اخلاقم تغییر کرده آگاهانه نظاره گر رفتارها،تصمیمات، ورودی های ذهنم بودند روزهای بود فرکانسم پایین می اومد ولی زد خودمو کنترل میکردم و احساسم خوب خدایا سپاسگزارم دارم روی خودم تسلط پیدا میکنم فقط باید حرکت کنم روبه جلو تمام پل های پشت سرم رو با قدرت ایمان خراب کردم……….

    استاد تازه دارم متوجه قوانین میشم درکم خیلی بیشتر شده دارم اجرا میکنم توی زندگیم نتایج کوچک گرفتم به قول شما کوچک شروع کن و بزرگ فک کن اره اررررررره دنیا رو با دیده دگه ای میبینم چقد انگار من کور بودم الان هر میرم توجه خودمو به زیباها و قشنگی ها اطرافم منعطف میکنم تحسین میکنم خودمو که قرار کارهای بزرگی در سطح جهان انجام بدم و مایه گسترش بشم ……

    ارزش ابزار …..

    چقد دنبال جنس های ارزن بودم از شلوار،پیراهن ،کفش ،کلن هر جا ارزنی بود میرفتم و خرید میکردم ولی به یه ماه نمیکشید یا شلوار دکمه اش کنده میشد باید میرفتم خیاطی تا تعمیرش میکرد و هزینه میداد تو فکرم این بود بیشتر لباس دارم قیمت ارزن بود وقتی شلوار قیمت بالا داشت مثلا 500 هزار تومان میگفتم چقد گرانفروش هست خیلی هزینه بی خود برای خودم خلق میکردم بدونه فک کردند چرا این جنس ها زود خراب میشن …

    یادم سال 95 با 12 میلیون یه پراید 132 مدل 90 خریدم از آبادان چقد خوشحال بودم صاحب ماشین شدم آقا ما فقط یک ماه خوب کار می‌کرد شروع شد من و پای ثابت تعمیرگاه های اهواز یه رو خاموش شد باتری عوض کردم چند روز بعدش خاموش شد نیمی از موتورش عوض کرم چند روز خواب بود تا درست شد یه روز تایرهایش کم باد و از کار افتاده شدند دوباره هزینه تغییر تایرها پرداخت کردم آقا نگم ولی میگم دوباره خاموش شد گفت اینبار چی شده دوباره تعمیرگاه اینبار تمام موتورش رو باز شد منم برو دنبال وسایل ماشین برا خرید دوباره هزینه کردند

    شده بود ماشین پیکان دنده آرژانتینی استاد

    یه شب دست دادشم بود که آتش گرفت ولی زود خاموشش کردند دوباره هزینه …..

    همیشه روغن ریزی داشت تمام حیاط آپارتمان کثاف میکردم و داده مدیر ساختمان درمی آورد و غیر

    چرا ادامه میدادم به این وضعیت چون ترس از دادند ماشینم رو داشتم وابسته بهش بودم فک میکردم اگه بفروشم چکار کنم چطور برم بیرون طوری شده بود پیاده روی رو فراموش کرده بودم ماشین شده بود پاهام جهان هم به فرکانس های که می‌فرستادم پاسخ میداد بیشتر هزینه خودرو روی دستم میذاشت این چقد به این کار ادامه دادم تا خداوند با سیلی ها منو بیدار کرد

    وقتی وارد کارم شدم که عاشق در حال انجام دادنش هستم وقتی رفتم به نمایشگاه ماشین سوار BMW شدم وقتی حسش کردم که من هم میخوام داشته باشم استاد چقد اون شب لذت بردم وقتی پشت فرمون بودم گفتم میلاد تو لایق هم چی ماشین های هستی و یکی از بهترین تصمیمات زندگی مو گرفتم چند ماه پیش پراید معروف خودمو برای همیشه فروختم چقد اون لحظه حس رهای پیدا کردم انگار توی یه زندانی بودم که تازه آزاد شده بودم الان که ماشین ندارم چقد دارم از پیاده روی لذت میبرم چقد از مسیر لذت میبرم قبلن توی ماشین وقت توجهم به جاده بود زیباهای اطراف نمیدیدم

    شاید هزینه تعمیرات پرایدم نزدیک به 70 میلیون خرج رو دست گذشته باشه……..

    الان این میلاد عاشق خودشه دگه بهترین اجناس با بالاترین کیفیت  برای خودم دگه تهیه میکنم من یک انسان با ارزش هستم که لیاقت بهترین ها جهان دارم میخوام بهترین برندها برای خودم داسته باشم از ماشین ،خونه،لباس ها،کفش ها،و چیزهای که در آینده برای خودم خلق میکنم….

    استاد بزرگوارم ممنون بابت تهیه این فایل بسیار با ارزش که بهم یاد داد که ما باید بالاترین استاندار یه زندگی دار باشیم خیلی خیلی دوستتون دارم شما برکت زندگیم هستید …

    …………………

    إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی‏ أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرا»؛[6] کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند، در حالى‌که به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان‏] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند…..

    قول میدم به خودم ،خداوند، و شما که مایه الهام خیلیا بشم با کارهای که در حال انجام دادشون هستم …

    الان هم دارم روی باورهای مهاجرتم کار میکنم یه مهاجرت بسیار عالی رو تجربه کنم قدم اول دبی خواهد بود …..

    میلاد پسری از نور

    20 December

    2022

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    به نام خدا

    روز شمار تحول زندگی من،روز هجدهم

    به نظر من ثروتمند بودن ربطی به موجودی حساب ندارد، شاید در ظاهر اینطور باشد ولی حقیقت این است که افرادی هستند که با وجود حساب های میلیاردی، رفاه آنچنانی ندارند، این افراد ترجیح می دهند یا کلا از وسیله ای استفاده نکنند و یا از نوع ارزان و بی کیفیت آن استفاده کنند، من خودم هم یکی از این افراد بودم خداوند را شاکرم که این عزت نفس را پیدا کرده ام که به جای ایراد گرفتن از افراد دیگر، از خودم بیشتر ایراد بگیرم و تلاش میکنم خودم را اصلاح کنم. شاید مهم ترین وظیفه کل زندگی ام، اصلاح کردن خودم است.

    وقتی به گذشته ام فکر می کنم، میبینم که مثلا من چندیدن بار هندزفری خریده ام و هر بار هم ارزان بودند، اگر در وهله ی اول یک هنزفری گران ولی با کیفیت می خریدم تا مدت ها تحمل هزینه دیگری نمی شدم. از گونه اتفاقات بار ها برایم اتفاق افتاده است و هر بار که به این فایل گوش میدهم آن اتفاقات را به یاد می آورم، استاد عزیزم، ممنونم که با این فایل ها به ما کمک می کنید که خودمان را بهتر بشناسیم.

    بسیاری از افراد را می شناسم که شاید وضعیت مالی مناسبی ندارند ولی وقتی چیزی را می خرند همهیشه بهترین آن را تهیه می کنند و همیشه آرامش خاصی را به همراه دارند به نظر من اینگونه افراد هم ثروتمند هستند،به نظر من ثروتمندان واقعی کسانی هستند که در رفاه زندگی می کنند، و مهم تر از آن، وجود خداوند را در درون خود احساس می کنند و به وسیله آن آرامش می یابند، همان طور که خودش در قران می فرماید،: آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    وجود خداوند برای رسیدن بر هر چیزی کافیست، وقتی او را داریم یعنی هر نوع نعمتی را هم داریم، ول به شرط آن که وجود او را احساس کنیم. احساس وجودخداوند، احساس شکر گزاری را به همراه دارد، احساس عزت نفس را به همراه دارد، باور فراوانی را به همراه دارد و این احساسات هستند که نعمت و خوشبختی را به همراه خود می آورند

    استاد عزیزم، همین الان که داشتم این کامنت را می نوشتم، مبلغی به کارتم واریز شد، خداوند را شاکرم که به محض بهتر کردن حالمان نشانه هایی را برایمان میفرستد تا به او بیشتر باور داشته باشیم،

    هر بار که در سایت فعالیت می کنم آنقدر اتفاقات خوب برایم می افتد که وقت اضافی برایم نمی ماند، وقتی پر از مشغله می شوم احساس بسیار خوبی پیدا میکنم و حس میکنم که زندگی ام دارد پیشرفت می کند، از این بابت خداوند را شاکرم،

    در این دو هفته که کامنت نذاشته بودم، این فایل را چندین بار گوش داده بودم و کامنت نوشته بودم، ولی احساس خوبی نسبت به آن نداشتم و آن ها را پست نمی کردم. احساس می کنم این بار متن مناسبی را نوشته ام، خدایا شکرت، خدایا شکرت، خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    نوشین تقی پور گفته:
    مدت عضویت: 1992 روز

    به نام خداوندی که بنده هاش رو لایق بهترین ها میدونه

    سلام

    امروز روز 18 ام روزشمار هست.

    من همیشه از خساست و اینجور به اصطلاح صرفه جویی ها بدم میومد.

    اسمشم شده ولخرجی نکردن و حساب جیبو کردن.

    کسانی رو در اطرافم میشناسم که اینطوری هستند و چون در عین همین خساست و یکسره دنبال تخفیف بودن، پولدارم هستند، فکر میکنند روششون درسته و همه باید همینطوری باشند.

    یکسره دنبال تخفیف و کالای تخفیف دار و ارزون قیمتند. برای هررر چیزی.

    چه خرید مایحتاج و کیف و کفش چه مثلا سفر رفتن. همش دنبال این هستند که چجوری کم ترین خرج رو بکنند حتی اگر اذیت بشن.

    فوکوس و توجهشون فقط رو اینه کجا تخفیف گذاشته، کجا ارزون تر میده. هر چی ام میخرند با کلی چک و چونه سر قیمتشه.

    در عین پولداری، مسافرت های خیلی خیلی سختی میرن. مثلا حتما با ماشین و اینکه پلوپز و قابلمه میبرند تا خودشون غذا درست کنند و پول غذا ندن یا چادر میبرند تا پول هتل ندن!! این همه سختی و هزینه های روحی روانی جسمی که میدن رو نمیبینن! شب تو چادر اخه! چقدر اذیت بخوابی و صبح پاشی از یه دسشویی کثیف و همگانی استفاده کنی و اصلا نگم.

    فوکوس و توجهشون فقط رو اینه کجا تخفیف گذاشته، کجا ارزون تر میده. هر چی ام میخرند با کلی چک و چونه سر قیمتشه. الزاما چیزهای بی کیفیتی هم نمیخرند اما دیگه خودشونو بیچاره میکنند انقدر چونه میزنند و دنبال جای ارزون میگردن.

    حتی گاهی یه چیزم لازم نداشته باشند، چون تخفیف خورده دیگه میخوان فرصت رو غنیمت بشمارند و دوست دارند بخرنش! فکر میکنند اینجوری سود کردند.

    من واااقعا این طرز زندگی رو دوست ندارم و قبول هم ندارم.

    نیمدونم چرا بعضی از افراد ثروتمند انقدر خسیس اند. بابا تو که بیشتر از خیلی ها خدا بهت داده چرا انقدر حرص کم بودن پول میزنی.

    تو تجربه هایی که داشتم، هرجا که به بی پولی و کم اومدن پولم فکر نکردم، اتفاقا خیلی ام بیشتر سود کردم!

    مثلا کفش چرم زیبا و گرونی رو میخواستم بخرم و اصلا نه دنبال تخفیف بودم نه حواسم به حراج اخر فصل بود، رفتم و یهو دیدم کفشه 50 درصد آف خورده!

    یا مثلا کرم و محصولات ارایشی گرونی رو خریدم اما چندین برابر با ساختن به پوستم و آسیب نزدن بهش، سود بردم. مخصوصا محصولات بهداشتی آرایشی خیلی مهمه چون مثلا من اگه به پوستم با مواد بد آسیبی بزنم یا با ریمل بی کیفیت به چشمم آسیبی بزنم، چندین برابر باید پول دکتر و درمان بدم!

    واقعا که خرج کردن همش سوده. چون فکر میکنم درستشم همینه و ادم نباید شان خودش رو با خرید محصولات بی کیفیت پایین بیاره و اگر این کارو کنی قطعا متضرر میشی چون بر خلاف شأن و لیاقت حقیقیت عمل کردی و کار درستی نکردی و اینم ضررش. چون باید باور فراوانی رو در خودت پرورش بدی و باور کنی که همه چیز از جمله پول و ثروت در دنیا فراوانه و هرچقدر خرج کنم بیشتر بهم برمیگرده.

    واقعا که در مواجه با جنس گرون نباید توقعمون رو بیاریم پایین و باید باورمون رو قدرتمند کننده تر کنیم.

    واقعا هر جا که با دست و دلبازی تمام و بدون فکر به کم شدن پولم، رفتم که خرجی بکنم خیلی ام بیشتر بهم سود رسیده!

    این همش به دنبال تخفیف بودنه، خیلی به من حس خوار و پایینی میده. برعکس وقتی با اعتماد به نفس میرم هزینه ی نسبتا زیادی ام میدم اما یک جنس فوق العاده شیک و باکیفیت با هزار احترام از بهترین فروشگاه ها میخرم، علاوه بر اون جنس عالی که نسیبم میشه کلی ام حس خوب عایدم میشه!

    خلاصه که من اینطور زندگی رو بیشتر میپسندم و بیشترم بهم حال میده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    مهناز پیرهادی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    سفرنامه روز هجدهم

    سلام به استاد عزیز و خانوم شایسته و همه دوستان عزیز

    استاد چقد این ارزش ابزار که تو این فایل ازش صحبت کردین تو همه قسمتهای زندگیمونم قابل تعمیمه و فقط به مسائل مالی و خرید مربوط نمیشه اینکه ما برای زندگیمون چه بهایی میدیم و دنبال چه نتیجه ای هستیم از روابط گرفته تا آرامش و ثروت و هر چقد بهای بیشتری بپردازیم مطمئنا نتیجه بهتر و کیفیت بهتری دریافت میکنیم و چقد الگوهایی که از بقیه بهمون منتقل شده میتونه آسیب زننده باشه مثلا مادر من موقع خرید همیشه اول به قیمتش نگاه میکنه و بعد میره سراغ کیفیتش و همیشه وقتی منو به خاطر اینکه دنبال جنس گرون و با کیفیتم سرزنش میکنه و میگه مگه پدرت شاهه که تو انقد دنبال جنس گرونی باید به جیبت نگاه کنی ولی من همیشه جنس گرونو با کیفیتو ترجیح میدم چون اولا نمیخوام با خرید جنس ارزون و بی کیفیت پولمو دور بریزم هم اینکه خودمو لایق بهترینها میدونم البته نباید ما پدرو مادرمون سرزنش کنیم به خاطر این باوراشون چون به قول خانوم لوییز هی خودشون هم قربانی قربانیها هستن این الگو و زنجیره فکری نامناسب باید یه جایی قطع شه و بهتره اول به نتیجه هر کاری و کیفیتی که یه ابزار بهمون میده فکر کنیم بعدش بریم بهاشو بپردازیم و این تصمیم گیری برای پرداخت بها از دو باور احساس فراوانی و احساس لیاقت نشات میگیره اینکه خودتو لایق یه زندگی خوب و ابزار مناسب بدونی و فراوانی رو باور کنی اونوقته که هدایت میشی به ابزارهای با کیفیت بالاتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1052 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم نازنین و دوستان گلم

    روز 18 سفرنامه

    من تجربه های زیادی از خرید جنس ارزون داشتم که دو برابر اون جنسی که اول دلم میخواست برام درآمد از بچگی مادرم خرید جنس ارزون رو افتخار میدونست و فک میکردم خدمت بزرگی به پدرم می‌کنه ولی من همیشه میگفتم جنس ارزون می‌خرید که پولتون رو انگار دور ریختنی و اگه چیزی گرون می‌خریدم آنقدر تو خونه بهم میگفتن بهت انداختن فلان جا ارزون تر بود دیگه از خرید کردن ترس داشتم تا ازدواج کردم خدا رو شکر همسرم اصلا قیمت براش مهم نبود ولی من با باورهای محدود کننده ام داشتم اونم خراب میکردم ولی چندین بار که جنس خوب می‌خریدم و نتیجه اش رو می‌دیدم خیلی بهتر خیلی وقتا چیزی رو می‌خریدم که می‌دونم کاراییش خیلی بهتره البته هنوزم این باور تو وجودم هست ولی می‌دونم که میشه درستش کرد و تلاشمو‌میکنم به امید خدای یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1056 روز

    با یاد و نام خدای مهربان

    سلام استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    روز هجدهم سفرنامه

    من لایق بهترین ها هستم و از بهترینها استفاده میکنم خوراک پوشاک لوازم منزل و هر چیز دیگری چون خودم رو لایق بهترین ها میدونم

    وقتی احساس ارزشمندی رو در خودت احساس کنی هیچوقت دنبال اجناس ارزون قیمت نیستی

    من باید استادی مثل عباسمنش داشته باشم که بهترینه چون همیشه دنبال بهترین ها هستم خدا رو شکر که هیچ وقت نمیتونم چیزهای ارزون قیمت و بی کیفیت بخرم و همیشه بهترین ها رو میخوام

    خدایا هزاران بار ازت سپاسگزارم که امروز هم آگاهی کسب کردم استاد عزیزم سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1229 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز هجدهم سفرنامه

    ارزش ابزار.

    سالها پیش وقتی نامزد بودم همسرم یه پراید مدل پایین خرید که همیشه ی خدا خراب میشد و بدون اغراق یکبار هم نشد که مارو تو راه نزاره.هربار که همسرم میومد دنبالم بریم بیرون گردشی جایی وسط راه ماشین خراب میشد وعلاوه بر هزینه هایی که رو دستمون میذاشت چقدر باعث دعوای منو همسرم میشد.اونموقع ها قانورن رو نمیدونستم و جوری بود که آرزو میکردم کاش اصلا ماشین نداشتیم و اینقدر هر بار سر خرابی ماشین باهم بحث نمیکردیم.اونموقع من به همسرم میگفتم چرا باید ماشینی رو بخری که هروز باید خرجش کنی اونم باورش این بود کلا ماشین خرج داره حتی اگه ماشین نو هم بخری باید خرجش کنی .ولی من باور نداشتم میدونستم که میشود ماشینی داشت که نخوای یکسره خرجش کنی وقتی میری بیرون خیالت راحت باشه که بی درد سر به مقصد میرسی.الان چندسالی میشه اون ماشینو نداریم البته آخرین بار همسرم باهاش تصادف کرد و نمیدونم چی ازش موند یا نموند.و الان چند سالی میشه که ماشین نداریم ولی اینقدر باورهامون اشتباه بود که حتی وقتی ماشین یکی از دوست و آشناها رم میگرفتیم که بریم بیرون باز ماشین خراب میشد.و جوری بود که منو همسرم دیگه باور کرده بودیم که اصلا ماشین به ما نمیاد…

    الان چند سالی میشه که ماشین نداریم ولی از وقتی دارم رو خودم کار میکنم ایمان دارم که به بی نهایت ثروت دست پیدا میکنم و هرمدل ماشین هرچندتا دوست داشته باشم میتونم بخرم.فقط باید تکامل رو طی کنم.البته اینقدر مقاومت داره ذهنم که به این زودیا باور نمیکنه صاحب ماشین بشیم.ولی سخت نمیگیرم و میگم شاید بهتر باشه از یه موتور شروع کنیم☺☺

    چون ما از وقتی اون ماشینو فروختیم دیگه هیچ وسیله ی نقلیه ای نتونستیم از خودمون داشته باشیم حتی یه موتور یا دوچرخه😊😊

    ویه مورد دیگه اینکه سرجهیزیه ام همسرم یه لباسشویی که گرفت من اصلا دوست نداشتم همسرم گفت که فعلا از این استفاده کن تا بعدا یکی بهترشو بخریم ولی من ازش استفاده نکردم یه سال یه سالو خورده ای بادست لباس میشستم ولی حاضر نبودم از اون لباسشویی استفاده کنم تا اینکه پارسال برای تولدم همسرم یه لباسشویی تمام اتومات اصل خرید که هنوزم که هنوزه کیف میکنم وقتی ازش استفاده میکنم و چقدررر خدارو شکر میکنم که کارام راحت شده.

    اون لباسشویی قبلی رو حتی از کارتنش درنیاورده بودیم و آکبند بود.دادیمش به مادر شوهرم بنده خدا به یک ماه نکشید ازش استفاده کنه خراب شد.دوبار تا الان درستش کردن.

    یه بارم یادمه رفتم خرید لباس …تو یه قسمت از لباس فروشی یه سبد گذاشته بودن که توش لباسای حراج گذاشته بودن و قیمتاش خیلی پایین بود.یه لباس توش پیدا کردم با اینکه اصلا نیازم نبود فقط به خاطر اینکه قیمتش 50 هزار بود خریدم😂😂گفتم الان به 50 تومن چی میدن..باور کنید وقتی آوردمش خونه و پوشیدم اینقدر اندازه ی لباسه غیر استاندارد بود که اصلا باورم نمیشد که چرا این انشکلی تو تن وایمیسته ، از خودم ابتکار خرج دادم و یه قسمت هایی از سرشونه اش رو قیچی زدم شاید تو تنم خوب وایسته ولی نشد که نشد همون لحظه انداختمش تو سطل آشغال با خودم گفتم جات همون تو سطل آشغاله وگرنه اگه خوب بودی توی سبد نمینداختنت و درست وشیک یه قسمت خوب آویزونت میکردن..

    ولی هنوزم که هنوزه به قدری باور محدود کننده و باور کمبود دارم که نمیتونم تو خرید لباس و خرید خونه برای خودم ارزش قائل باشم و جنس خوب بخرم.

    از خدا میخوام کمکمون کنه که کیفیت حرف اول رو تو زندگیمون بزنه در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند باشید عزیزان دلم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    معصومه کهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1372 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    روز شمار تحول زندگی من

    روز هجدهم

    باور فراوانی و باور احساس لیاقت داشتن:

    وقتی احساس داشتن لیاقت در وجود ما پر رنگ تر میشه کم کم می‌فهمیم که در گذشته چقدر از خودمون دور بودیم…چقدر خودمون رو نمیشناختیم..

    نمیدونستیم کی هستیم؟

    و نمیدونستیم خدای ما کیست؟

    هرچه شناختمون در مورد خداوند بهتر و بهتر میشه خودمون رو بهتر می‌شناسیم…

    چون ما از او و متعلق به وجود او هستیم..

    ما این کسی که الان می‌بینیم نیستیم…

    ما یک روحیم…

    روحی عزیز و گرامی…

    که به این جهان سفر کرده ایم تا به گونه ای دیگر خودرا تجربه کنیم

    و فاصله ای که با منبعمان ایجاد شده است…

    هر کس به طریقی این فاصله را تجربه می‌کند..

    اما این جسم زیبا هدیه و ابزاریست که خداوند در اختیار ما قرار داده برای زندگی در این جهان…

    این جسم تنها ابزاری زیبا،کار آمد و پراز شگفتی است…و البته با ارزش ترین ابزار ماست…و لایق بهترین هاست…

    و ما روحی هستیم شریف ،سرچشمه گرفته از آن انرژی بینهایت…

    و چه قدر لایقیم برای تجربه زیباترین احساسات و بهترین اتفاقات

    بهترین غذا ها ،بهترین لباس ها…

    بهترین ساعتی که میتوانی برای دستان ارزشمندت که همه کارهای تورا انجام میدهند خریداری کنی…

    بهترین عینک آفتابی که میتوانی بر روی چشمان نازنینت قرار دهی …

    بهترین کفش‌هایی که میتوانی برای پایت بخری…پاهایی که تو را به هر جایی که دوست داری می‌برند…به هر ماجراجویی و سفری..به هر باغ و دشتی..‌

    و این یک نوع سپاسگزاریست از جسم ما و از خودمان…خود بی نظیرمان…

    که آسمانها و زمین مسخر اوست…

    باید روزی هزاران بار به خودم یاد آور شوم که لایق بهترین ها هستم…

    من باشکوه و بی نظیرم…

    من از سرچشمه عشق و بی نیازی نشات گرفته ام…

    وقتی به آسمان نگاه میکنم

    به ستاره های اعجاز انگیز

    به عظمت خالق خودم پی میبرم و زیر لب می‌گویم من لایق بهترین ها هستم…

    زیرا خدای من منشا تمام شگفتی ها و بهترین هاست …

    و من و او یکی هستیم…

    به عنوان تمرینی که برای این فایل در نظر گرفته شده:

    من همیشه و از وقتی یادم میاد فقط به چیزهای باکیفیت برای خرید فکر میکردم.مخصوصا در پوشاک و وسایل و ابزاری که برای زندگی میخواستم.همیشه کلی تحقیق میکردم که چی از همه بهتره یا حداقل اینکه دارای کیفیت خوبی باشه…

    هرجوری که بود سعی می‌کردم اگر پولش رو هم ندارم صبر کنم تا بدستم برسه و بعد خرید کنم…

    اخیرا در مورد خرید ماشین این اتفاق افتاد،

    همسرم اول می‌گشت بین ماشین های دست دوم…اما من گفتم فقط ماشین صفر میخوام…

    و برای ثبت نام قرعه کشی ماشین اقدام میکردیم

    یکی از شرکت های خودرو سازی اعلام کرد بدون قرعه کشی ماشین ثبت نام میکنه.من با اینکه اون ماشین ها هم صفر بود اما دوست داشتم چیز بهتری بخریم برا همین از اونها ثبت نام نکردیم.آخر سر هم با اختلاف حدود صد وبیست ملیون از بازار خریدیم…

    اما اون چیزی بود که بیشتر دوست می داشتم…

    خدارو صد هزار مرتبه شکر

    آففففرین به خودم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3024 روز

    بنام خدای بخشنده ومهربان

    روز شمار تحول زندگی من روز ۱۸ فصل اول

    سلام خدمت استاد عزیزم ومریم جان

    خداروشکر که امروز هم قدمی در جهت عمل به تعهدم برداشتم

    فایل رو نگاه کردم واقعیت من هیچ وقت دنبال جنس حراج نبودم یادمه دوستام همیشه میگفتند چند شنبه بازار زدند جنسهاش ارزونه ولی همیشه میگفتم جنس ارزونه کیفیت نداره وقتی میخواستم خرید کنم ذهن من یجور دیگه فقیر بود هیچ وقت مثلا دوتا مانتو نمیخریدم یکی میخریدم وقتی ازدواج کردم با همسرم که خرید میرفتم کلا نگاه قیمت نمیکردیم میگفت اگر پسندت هست این کیفیتش خوبه بردار کار به قیمت نداشته باش وهیچوقت نمیگفت یه دست لباس برداشتی کافیه هر چنددست که پسند میکرد م میخرید کم کم تو ذهن منم نهادینه شو که فهیمه برا خودت ارزش قائل شو هرچند گاهی وقتها احساس گناهه که نتیجه باورهای اشتباهی بود که از بچگی به ما خورانده بودند (که خرج رو دست شوهرت نزار،اسراف نکن مگه تو چند دست مانتو شلوار میخوای و خیلی چیزای دیگه) ولی دارم سعی میکنم باور ارزشمندی ولیاقت رو تو خودم تقویت کنم یه تجربه ای هم از خرید جنس دست دوم دارم میخواستیم برا خانه یخچال بگیریم یخچال نو با یخچال دست دوم ۳ تومن تفاوت قیمت بود همسرم نظرش به یخچال نو بود گفتم پول کم میاری(ذهن فقیر) آخرش با نظر من یخچال دست دوم که فروشنده میگفت درحد نو هست خریدیم ولی بعد از یکی دوماه متوجه شدیم چه اشتباهی کردیم هرروز یه قسمتش خرابه والان باید دوباره یخچال بگیریم اینم یه تجربه که ازش درس گرفتیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: