ارزش ابزار - صفحه 74

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محیا گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    ردپای من در روز هجدهم ،”ارزش ابزار ”

    یه جمله معروفی هست که میگه هر چی پول بدی ، آش میخوری یا هر ارزونی ،بی حکمت نیست

    متاسفانه منم مقداری ضعف در این رابطه دارم که خیلی جدال ذهنی دارم وقتی میخوام چیزی رو بخرم

    ولی همیشه سعی میکنم که متناسب با پولم بهترینشو بخرم، مثلا اگر من 1 تومن پول برای خرید چیزی دارم به فکر خرید جنس ارزونتر نباشم تا پول بیشتری برام سیو بشه اگر جتس بهتری تو بازار هست که در حد 1 تومنِ ، اون جنس رو تهیه کنم.

    شاید این نوع رفتار یه طور ارزش گذاری برای خودت هم باشه ، اگر تو خودت رو لایق بهترینها بدانی ، بهترینها رو هم برای خودت میخواهی.

    به نظرم این مثال ارزش ابزار ، میتونه تو خدماتی که ما از دیگران دریافت میکنیم هم باشه ، مثلا برای رفتن به سفر ، گرفتن بلیط ، رزرو هتل ، رستوران رفتن ، خرید از فروشگاه ، رفتن به سالن آرایشگاه، شستن قالیچه /فرش، غذای بیرون بر ، تعمیرات لوازم منزل/ماشین، اتوشویی، خرید پوشاک/کفش و …..

    مثلا برای خودم پیش اومده که یکبار که مانتوهام رو که به خاطر تنبلی و نزدیک بودن مسیر ، دادم به اتوشویی نزدیک خانه ، چه نتیجه ی بدی گرفتم، جنس و رنگ مانتو به کلی تغییر کرده بود و این دیگه قابل برگشت نبود.

    و یا گاهی به خاطر کمی ارزانتر بودن خدمات آرایشی و پوستی و درمانی ،به مراکزی رفتم که تا همیشه خودم رو سرزنش کردم که چرا باید به خاطر چند هزار ارزونتر بودن چنین بهایی بدم.

    همیشه همسرم میگه دنبال چند هزار ارزونتر بودن نباش یا وقتی یه جنس خوب میخری غصه از دست رفتن پول رو نخور که ای وای چقدر خرج کردم

    اینطوری هیچ وقت احساس لذت بعد خرید رو نداری و مانع دریافت ورودی پول بیشتر میشوی

    وقتی خرید خوب میکنی ، خوشحال باش و کیفشو ببر

    نگاه نکن چقدر خروجی داشتی به دنبال ساختن و فراوانی باش.(چیزی که تا به امروز من متوجه اش نبودم ولی دارم رو خودم کار میکنم و همیشه دوست دارم که در این زمینه موفق بشم )

    مثلا همین دیشب که من خرید داشتم ، با اینکه خیلی از خریدم راضی بودم ولی وقتی متوجه مقدار پولی میشم که خرج کرده یه ترس و یه نگرانی میاد پیشم و کمی ناراحت میشم ولی خداروشکر که باز متوجه میشم که اشتباه و باید بیشتر روی باورهام کار کنم .

    امروز صبح که داشتم ظرفهای کابینت رو درمیاوردم که بشورم به طور خیلی عجیبی یک دیس( از بهترین سرویسهای پذیراییم) به طور خودبهخود از کابینت لیز خورد و و افتاد شکست

    از نظر منطقی نباید اصلا اون میفتاد.

    بعد که کمی فکر کردم شاید این با افتادنش میخواست چیزی رو به من بفهمونه و مطمئنا خیریتی درآن بوده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مریم احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1024 روز

    روزشمارتحول زندگی من روزهجدهم

    حدودهفت ماه پیش یه ایرپادباقیمت پایین

    مبلغ صدهزارتومن خریدم که باهاش فایلای استادوگوش بدم

    اولش ایرپادبه گوشیم وصل نمیشد بعدازکلی مکافات وصل شد ولی باتریش خیلی سریع تموم میشد برای همین من بازیه دونه دیگه ازهمون ایرپادخریدم که وقتی این یکیش شارژتموم کردازاون یکی استفاده کنم الانم دارمش ولی درست شارژپرنمیکنه باید10ساعت سرشارژبزارم

    بعضی وقتام اصلاوصل نمیشه

    —-‐———————————–

    منوخواهرم پارسال ازاینستا یه کفش ارزون قیمت پیداکرده بودیم45هزارتومنی خیلی خوشحال شدیم 2تاسفارش دادیم

    وقتی کفشارسیدجنس بسیارنازک بدی داشت

    پوشیدیم رفتیم بیرون وای اصلانمیشد باهاش راه رفت جنسش اشغال بود

    حالابادیدن این فایل یادگرفتم دیگه جنس ارزون قیمت نخرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سکینه برجی گفته:
    مدت عضویت: 1064 روز

    بنام رب قدرتمندم

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و تمام همکارانشان و بچه های عالی سایت

    سفرنامه هجدهم هستم وخدارا بینهایت سپاسگزارم که به من فرصت دادکه اینجا باشم

    فایل ارزش ابزار واقعا برای من لازم بود تجربه ای که من دارم مربوط به بهار امسال 1401 است که یه روز اندازه کف دست جوشهای وحشتناک وبه هم چسبیده در زیر بغلم ظاهر شدن من به دکتر عمومی بیمارستان رفتم چون هزینش کمتر بود و چندتا پماد داد با یه سری قرص و آمپول، داروها رو مصرف میکردم بهتر نمیشدم هیچ بدتر هم میشدم دوباره رفتم وبازهم بدتر شدم و دوباره یعنی سه بار رفتم در این مدت که کلا پنج روز طول نکشید تمام نیم تنه بالام از جلو وپشت یکدست جوش شد واون چند روز از شدت خارش وسوزش خواب نداشتم تا اینکه تصمیم گرفتم برم دکترمتخصص هر چندهزینش گرون بود رفتم ، دکتر گفت فقط بهم بگو توی چند روز قبل از این اتفاق چه چیز جدیدی خوردی، که تا حالا نخوردی یا مدت زیادیه نخوردی من هم فکر کردم یادم اومد با همسرم رفته بودم بیرون تفریح توی کشتزارها من یه دونه شنگ خوردم، گیاهی که بهار وجود داره همرا کنگر از زمین میروید،خلاصه گفتم من فقط اینو جدید خوردم گفت سمی بوده چون گندم وجوهارو سم پاشی میکنن اون هم سمی شده، دوبسته قرص بهم داد به خداوندی خدا قسم تا یکبارازقرصها خوردم خداروشکربهبودی شروع شدو دوروزه کل اون جوشهای وحشتناک ودرد آور از بین رفتن اون روز درس بزرگی گرفتم، من به خاطر هزینه پایین دکتر عمومی اولاهزینه خودمو چند برابرکردم ودوم درد وزجر زیادی کشیدم که باهیچ چیز جبران نمیشد ،در صورتی که اگر همون روز اول میرفتم متخصص به قول استاد ارزش ابزار جواب میداد، اماذهن فقیرم منو وسوسه کرد

    من این فایل استاد رو قبلا هم گوش داده بودم و الان خیلی بهتر شدم چون مدتی است روی ذهن فقیرم کار میکنم خدا رو شکر در بیشتر موارد گول ذهن نمیخورم واین باور را برای خودم ساختم که هرچه قیمت بالاتر ،ارزش وکیفیتش بالاتر البته شاید استثناهای هم وجود داشته باشه که گرون باشند ولی کیفیتشون هم که نتیجشونه کمتر باشه ولی چیزای گرون در اکثر موارد نتیجه و کارایی بیشتری از هزینشون دارن

    باز هم خدا رو سپاسگزارم که دراین مسیر ودر کنار دوستانم که سرشار از انرژی مثبتن، هستم

    با آرزوی سلامتی و خوشبختی تمام برای همه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سحرکیاستی گفته:
    مدت عضویت: 2737 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم

    وقتی متن این فایل خوندم داشتم به خودم میگفتم چقد شدت این کارم در گذشته زیاد بود و اصلا متوجه این نبودم که با خریدن یه چیز ارزون و بی کیفیت داشتم به خودم ضرر میرسوندم..اما از وقتی دارم با شما استاد نازنین و خوشگل کار میکنم خیلی بهتر شدم اما بازم وقتی دقت میکنم هنوز اینو نتونستم خوب حلش کنم تا امروز که این فایل دیدم و واقعا از امروز تصمیم گرفتم دیگه اینکارو نکنم و مواظب خرید کردنام باشم..

    یادمه بیشتر در خرید لباس و لوازم آشپزخونه من این اخلاق داشتم و کاملا در مدت خیلی کوتاه اون یا میشکست یا خراب میشد ،یا لباس رنگش میرفت،بعد از دوبار شستن کوچیک میشد و از ریخت و قیافه میوفتاد و این کار منو مجبور میکرد برم دوباره پول بدم یکی دیگه بخرم حالا باز نمیرفتم اون خوبش بردارم دوباره باز کار خودم میکردم و اون جنسی که خوب نبود برمیداشتم

    وقتی فکرش میکنم میگم خداای من چقد ذهن من برنامه ریزی شده برای فقر..بخاطر همینه با اینکه دارم روی باورهای ثروتمم کار میکنم اما نتیجه هام هنوز کوچولو هستن …

    استاد من بابت وجود بودنتون در زندگی من،درسته کنارم نیستین اما انگار هرروز با صدای شما ،با حرفهای شما زندگی میکنم و بی نهایت از خدای خودم سپاسگزارم..

    براتون بهترینهارو آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1208 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوب خودم

    ارزش ابزار

    چه نکته عالی و کلیدی را استاد در این فایل به من آموزش دادند

    داشتن این نوع تفکر واقعا ارزشمند است

    وقتی که من اینگونه فکر کنم و بدانم که این ابزار چقدر برای من ارزش آفرین است این نوع دید و نگاه کردن بسیار ارزشمند است

    تکرار الگوهای تکراری که در ذهن من وجود دارد که من با تغییر دادن آنها می توانم برای خودم یک زندگی جدید و یک حال خوبی جدید را ایجاد کنم

    یادم باشد

    وقتی که من مبلغی را پرداخت می کنم برای یک وسیله و آن وسیله خدمات عالی و مفیدی به من می دهدآن مبلغ پرداختی بسیار ارزش داشته برای من و یعنی ارزش گذاری

    نگاهم به نتیجه ای باشد که ان ابزار و ان وسیله به من می دهد

    وقتی من چیزی را ارزان می خرم فکر می کنم که خوب خریده ام اما در واقع وقتی که به آن و اثر آن نگاه می کنم و به نتیجه آن نگاه می کنم می بینم که چقدر ضرر برای من داشته است و آن نتیجه ای که می خواستم را به من نداده است

    بنابریان در هر خرید به این نگاه کنم که این محصول و جنس چه نتیجه ای را برای من دارد

    چقدر برای من ارزش آفرین است

    ممنونم استاد از این فایل پر از آگاهی

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمدرضا دیناری گفته:
    مدت عضویت: 1132 روز

    به نام خداوند مهربان و بخشنده سلام براستاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار و دوستان عزیزم روز 18سفرنامه است خدا رو شکر میکنم هر روز یک آگاهی جدید بهم اضافه میشه واقعا این حرفا گنج است درس گرفتن از باور کمبود یا عدم لیاقت منو بیدار کرد چقدر دنبال جنس های ارزان یا تخفیف خورده بدرد نخور بودم بازم دلم خوش بود عجب ارزون گرفتم با چند بار شستن رنگ لباسها کم رنگ میشد یا کفش‌های میخریدم باید چند ماه بعد دیگه می دوختمشون یا کفی اش ول میشد اوضاعی داشتم ولی الان به این باور رسیدم دنبال بهترین مارک میگردم چیزی که دوست دارم میخرم دنبال قیمتش دیگه نیستم چیزی که ارزش من رو داشته باشه می پوشم انشالله باورهای ثروتم را تغییر میدهم بهترین ماشین بهترین ویلاها میخرم بهترین سفرهای خارجی میرم برای خودم ارزش قائل هستم خدایا 100 هزار مرتبه شکر خیلی حالم خوبه خیلی خوشحالم زندگی خوب عالی دارم هر روز با عشق این سفر رو ادامه میدم چون واقعا زندگی منو نجات داد با این همه آگاهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    User گفته:
    مدت عضویت: 1547 روز

    سلام

    روز هیجدهم

    11 فوریه

    “باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت‌”

    “احساس داشتن لیاقت» و «باور فراوانی»

    خدای بزرگ من، چقد ذهنم فقیره، چقد مقاومت دارم تو خرید جنس خوب با قیمت خوب.

    خودت کمکم کن به فراوانی و وفور نعمتها و ثروتها ایمان بیارم. خدایا به من قدرتی بده تا بتونم پول خرج کنم. خدایا کمک کن خودمو لایق کیفیت بدونم. خدایا پول رو نوکر من کن. من میخام ارباب پول باشم. خدایا این رابطه‌ی داغون من و پول رو درست کن.

    اگه بخوام از باور کمبودم ردپا بذارم باید یه کتاب بنویسم. منطق من برای پول خرج کردن، اینکه پولو جمع کنم. هیچ وقت دلم نمیخاد پول خرج کنم هیچ وقت. همیشه اگه مجبور به خرید چیزی باشم، جنس اززون و بی کیفیت رو انتخاب میکنم. و هر جنس خوبی دارم، خواهر بزرگم برام خریده. الانم همسرم همیشه با اصرار فراوان میخاد برام جنس مارک خوب بخره و من به شدت مقاومت میکنم. که چرا پولو میندازی دور. و کلی هم بخودم افتخار میکنم که من زن زندگی هستم. من اهل ولخرجی نیستم و خیلی اقتصادیم.

    اوضام خیلی خرابه در این مورد، اونقد که نوشتن در موردش حالمو بد میکنه. بابای من به خسیس بودن معروفه. و منم با خسیس بودنم، از پدر مادرم امتیاز میگرفتم. یادمه، دوران مدرسه، 50 تومن خرجی میدادن بهم. و من هیچی باهاش نمیخریدم جز شکلاتهای پنج تومنی. و هرشب مابقی پولمو تو ذهنم حساب کتاب میکردم تا ببینم چند روزه میتونم فلان قدر پول جمع کنم و همیشه دلم میخاست پولامو جمع کنم و پولدار بشم… پولام جمع میشد، بعد برای چیزی یا کسی برخلاف میلیم خرج میشد و عملا هیچ خیری برام نداشت.

    الانم الگوی ذهنم همونه با این همه ادعای کار کردن روی خودم. من حقوقی که میگیرم رو دوست دارم جمع کنم و خرجش نکنم. و جمع میشه و بعد برخلاف میلم، به انتخاب همسرم به چیز دیگه ای خرج میشه.

    یعنی عملا پول هیچ سودی برا من نداره و الکی حیف و میل میشه برای کارهایی که بهشون علاقه ندارم.

    خدایا حلش میکنی برام؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2069 روز

    برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز هجدهم

    بسم الله النّور

    سلام استاد عباس منش و سلام مریم بانو

    قبل از اینکه تمرین این فایل ارزشمند رو انجام بدم، می خوام تشکر ویژه داشته باشم از خانم شایسته ی عزیز برای برنامه ی ارزشمند سفرنامه . این بار دومی هست که سفرنامه رو شروع کردم ، اما این بار کمالگرایی رو گذاشتم کنار و تونستم هر روز یک برگ سفرنامه رو انجام بدم بدون وقفه.خیلی برام خوب بود ، خیلی افکارم رو در مورد قانون متمرکز کرد ، خیلی در ترک عادت ویرانگر کمالگرایی مفرط به من کمک کرد و برای همین احساس سبکی و آرامش بیشتری دارم.شاید الان نتونم درک کنم پیگیری هر روز و بی وقفه ی و انجام تمرینناتش چه معجزاتی برام خواهد داشت اما مهمتر از همه اخلاق بیخود کمالگرایی من رو تا حد زیادی کاهش داده. وقتی به معنای واقعی متعهد شدم به انجام سفرنامه هدایت شدم به درک اشتباهم از دفعه ی قبلی که تعهدم در سفرنامه با شکست مواجه شده بود،که قبلاً توضیح دادم. و از دیروز هم متوجه شدم که من در مورد تمام فایل ها همون کمالگرایی مخرّب رو داشتم. و از دیروز روشم رو تغییر داشتم. با کتاب رویاهایی که رویا نیستند شروع کردم و این بار با مطالعه کتاب، باورهای قدرتمند کننده رو همون لحظه بارها تکرار می کنم و باورهای مخرب خودم رو هم با استفاده از کتاب استاد دارم پیدا می کنم و خیییلی حس و حال خوبی دارم. امیدوارم که به همین روال ادامه بدم که مهمترین و واجب ترین کار روزمره ی من باید تغییر باورهام باشه و این تنها راه رسیدن به رویاهام هست. این بود تغییر مهمی که تعهد به انجام سفرنامه تا به اینجا بهم داده.

    و اما تمرین امروز من. این قضیه ارزش ابزار رو من به شخصه درک کردم و ضربه ها خوردم و سودها هم کردم! یادمه که من و همسرم از همون سالی که ازدواج کردیم هر دو نظرمون این بود که اگه قراره خریدی انجام بدیم بهترین خرید باشه ، چه خوراک و چه پوشاک! البته خونه ای که اجاره کرده بودیم طبق نظر دیگران خونه ی خوبی نبود، ما توش خیلی راحت بودیما! و یخچال ما همیشه پر بود و پوشش دلخواهمون رو هم داشتیم و خوش بودیم ، مسافرت هم می رفتیم.تا اینکه دیگران دائم به ما میگفتن این خونه خوب نیست باید جابجا بشید و اینقدر تکرار کردن و ما هم بدون اینکه اون موقع بفهمیم به نجواها اهمیت دادیم و کم کم اتفاقات ناخواسته که باعث سلب آسایش ما تو اون خونه می شدند از راه رسیدند. آخرش این شد رفتیم جای دیگه که قیمت بیشتری داشت! و چون قیمت بیشتر بود ما دیگه نمی تونستیم به خواسته های معمولی مون برسیم و این روال همینطور ادامه داشت. دیگه اگه لباس می خریدیم جنس خوب نبود و وقتی من می شستم یا تغییر رنگ میدادن یا گشاد می شدن و یا حتی الان یادم اومد یه تاپ شلوارک خریده بودم که وقتی شستمش آب رفت با اینکه کشی بود آب رفت! و بعد از مدتی که بی مصرف مونده بود تبدیل شد به دستمال آشپزخونه! دیگه برای تفریح هزینه نمی کردیم ، دیگه مسافرت نمی رفتیم! و و و من الان که دارم این کامنت رو می نویسم اینارو می فهمم خدای من! خدای من! ما خونه ای داشتیم که مثلاً بهتر بود اما پول پیش و یا اجاره اش باعث شده بود که کار دیگه ای نمی تونستیم بکنیم و ما که آدمای شادی بودیم کم کم حال بد رو تجربه می کردیم بدون اینکه خودمون بفهمیم! اون موقع ما تو قم زندگی می کردیم وقتی مهاجرت کردیم به شمال، بدون اینکه ما نقش خاصی داشته باشیم خداوند خودش ما رو هدایت کرد به خونه ای که خوبی های زیادی داره! و باز هم از نظر دیگران بدی های زیادی داره! چرا دستشویی و حمامش تو حیاطه ؟چرا از جاده اصلی دوره و چرا و چرا و چرا! چند ماه پیش صاحبخونه گفت میخواد خونه رو بفروشه و ما نزدیک بود دوباره دچار همون خطاهای گذشته بشیم و رفتیم سراغ جایی که به ظاهر خوبی های زیادی داشت اما اجاره اش جوری بود که بیشتر درآمد همسرم می رفت برای اجاره! اما من آرامش نداشتم و اینجا هم خوبی هایی داشت که خیلی به نفع ما بود! تا اینکه صاحبخونه از فروش منصرف شد . اما این بار اجاره رو سه برابر کرده بود!و باز نزدیک بود که ما اشتباه کنیم و نقل مکان کنیم به خونه ای که اجاره اش حتی از این مقدار هم بیشتر بود. یه ندایی درونم دائم میگفت نباید جابجا بشید! وقتی از خداوند خواستم هدایتم کنه ، خداوند هدایتم کرد که درسته الان صاحبخونه اجاره رو بالاتر برده و سه برابر کرده، اگه میخوای به این دلیل جابجا بشی بدون که اونجا باید پول بیشتری بدی و خداوند دوباره خوبی های اینجا رو به یادم آورد و ما همین جا موندیم. حتی چند ماه پیش عزیزانم یه روز زنگ زدن که شما باید جابجا میشدین و ما فلان جا براتون صحبت کردیم اینقد پول پیش باید بدین و اینقدر اجاره است اما خوبی های زیادی داره و فلان و فلان ! منم گفتم ما از اینجا هیچ جا نمیریم ! پول پیش ندارم و باید قرض کنم و من این کار رو نمی کنم، اجاره اشم که برامون زیاده! گفتن ما کمک تون می کنیم گفتم نه! خیلی لطف دارین به ما .اما ما راحتیم! خیلی هم از دستم ناراحت شدند. اما من خدا رو هزار مرتبه شاکرم که هدایتمون کرد. و ما تو این مدت به جای اینکه درصد زیادی از درآمدمون رو برای اجاره هدر بدیم ، با اون پول کره گیر خریدیم که خودش می تونه منبع درآمد باشه، برای دخترم کفش اسکیت خریدیم که دو سال آرزوش رو داشت، برای پسرم دوچرخه خریدیم، ترازوی آشپزخونه ، چرخ گوشت و … خریدم که همگی به آسایش و راحتی بیشتر ما کمک کردند. اگه میرفتم تو خونه ای که عزیزانم می گفتن به جای خریدن اینا باید زیر بار قرض میرفتیم که پول پیش رو بدیم و اجاره هم که خیلی بیشتر بود و قطعاً پرداخت اون بهای سنگین مفت گرون بود!

    عجیبه ! من وقتی کامنت رو شروع کردم قصدم این بود که در مورد دو مورد دیگه کامنت بنویسم اما یهو دیدم این موضوع رو خداوند الهام کرد که حتی خودم هم از این هدایت ها بیخبر بودم! و خوشحالم علاوه بر اینکه دیروز فایل ارزش ابزار استاد رو چند بار گوش کردم و مطالب مهمی برام مرور شد ، امروز با نوشتن تمرینم خداوند به مسئله ی مهمتری من رو هدایت کرد. اینکه حواسم باشه که هزینه ابزارهای مهمتر و مفیدتر و واجب تر رو به اشتباه برای ابزاری که درجه اهمیت و فایده اش کمتره قربانی نکنم! از الله یکتا سپاسگزارم ! بی نهایت سپاسگزارم که امروز من رو به این مسئله ی مهم که خودم بلد نبودم هدایتم کرد و برای تصمیمی که چند ماه پیش من رو بهش هدایت کرد هم بینهایت سپاسگزارم ضمن اینکه الان می فهمم که من باز هم بلد نبودم اما این خداوند بود که من رو تو مدار درست و تصمیم درست نگهداشت!

    ممنونم استاد برای این فایل ارزشمند ، بازم می خوام این فایل رو بشنوم ، من صوتی این فایل رو گوش کردم الان میرم و تصویری اش رو هم دانلود می کنم که دیدن حالت بیان شما هم خودش برام درس داره.

    خدا حفظتون کنه استاد.

    پیش به سوی روز نوزدهم سفرنامه

    اللّهم ثبّت اقدامنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهره مرتضایی گفته:
    مدت عضویت: 1451 روز

    به اسم اللّه

    رحمن و رحیم

    سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز

    خداروشکر که در رابطه با موضوع امروز از ابتدا با باورهایی بزرگ شدم که همیشه جنس باکیفیت شده با کمیت کمتر بخرم ولی جنس درجه یک بخرم

    پدرم همیشه از زمانی که بخاطر میارم شاید سالی سه دست لباس بیشتر نمیخریدیم اما با کیفیت ترین و شیک ترین

    همیشه یادم هست که لباسها و کفشایی که میخرید پدرم برای من و دوتا داداشم از بس خوب بود که هیچی شون نمیشد و داخل کل خانواده میچرخید

    یعنی بعد اینکه خودمون نمیتونستیم دیگه استفاده کنیم بخاطر کوچیک شدنشون هدیه میدادیم به بچه های فامیل

    الان هم به منوال گذشته کمیت شاید کمتر اما کیفیت بیشتر انتخابم هست

    حتی موقع خرید میوه حجم کمتر اما خودم باید دستچین کنم

    خداروشاکرم بخاطر پدر عزیزم که بااین باور بزرگم کرده و این از احساس لیاقت و عزت نفس میاد

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    هاشم داداشی گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    به نام خداوند بخشنده هدایتگرم

    عرض سلام و احترام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربون و دوستان هم فرکانسروز شمار زندگی من روز 18

    من تازه ازدواج کرده بودم و تلویزیون نداشتیم رفتم یه تلویزیون دسته دوم خریدم 14 اینچ رنگی خیلی ذوق زده بودم که تلویزیون رنگی ارزون گرفتم یه مدتی کار کرد بعد دیدم این خاموش میشه دیگه حالا حالا ها روشن نمیشه بعد چند مدت کلا دیگه خراب شد از مشتریم پول طلب داشتم اونم داشت میرفتم فرانسه برا زندگی اساسیه خودشو گذاشته بود حراج من رفتم جای طلبم یه تلویزیون 29 اینچ رنگی پارس گرفتم خیلی گنده بود از این قدیمیا گفتم برام ارزون تموم شد اگه الان همینو نو شو بخرم کلی براش باید پول بدم اونم آوردم خونه خامومم شاکی شد گفت تو هرچی مردم می‌خوام بندازن بیرون تو جمع میکنی میاری خونه گفتم بابا مفت گرفتم این بار هم اینم یه داستانی برا ما درست کرد که نگو یه بار باندش خراب شد بردم کلی هزینه درستش کردم باز درست نشد تا لامپ تصویرش سوخت دیگه خانومم نزاش تلویزیون بخرم گفت کلی پول دادی آخرم هیچی الان بدون تلویزیون بمونیم بهتره لااقل پولمون تو جیبمون میمونه و اثابمونم سر جاشه، من دیگه تصمیم گرفتم تهت هیچ شرایطی جنس دست دوم نگیرم

    تا اینکه من به ترسام غلبه کردم ( از قانون هیچ آگاهی نداشتم وقتی دیدم که حقوق ی که میگیرم مخارج منو نمیرسونه تصمیم گرفتم،)و دل به دریا زدم از شرکت اومدم بیرون تا برا خودم کار کنم یه روز رفتم فروشگاه یه یخچال ساید و یه تلویزیون 49 اینچ ال چی اصل کره گرفتم با تمام قابلیتها و کیفیت بالا که الان فایلای استاد و وقتی میزارم با خانواده نگاه میکنیم چه لذتی میده و نیازی هم نیست که دستگاهی باشه که برنامه بهش بدیم تا از گوشی بتونه پخش کنه اون وقت که اصلا من به این چیزا فکر نمی‌کردم تلویزیون تمام این برنامه‌ها و داشت و الان خیلی راحت دارم استفاده ازش میکنم این وسایل جانبی که خود دستگاه داره برا من یه نوع سرفجویی شده وگرنه باید الان کلی پول میدادم تا بتونم اون جور که دلم میخواد استفاده کتم تلویزیون و من پنچ ملیون خریدم الان وسایلی که رو خودش داره اگه بخوام بخرم فکر کنم بالای پنج ملیون میشه و اون دستگاه خودش داره و نیازی نیست که بخرم

    و الان که من 15 ماهی هست که به قانون آگاهی پیدا کردم تصمیم گرفتم که هر چی می‌خوام بهترینشو برا خودم بخوام و متوجه شدم که من هر چقدر به خودم ارزش قائل بشم و خودمو لایق بهترینها بدونم دنیا هم لاجرم چیزهای خوب رو وارد زندگی من می‌کنه و چقدر احساس خوبی دارم و حالم خوبه و افراد فامیل هم از سلیقه من بی نهایت خوششون میاد فقط با این آگاهی که من لایق بهترینها هستم پس دیگه خودمو به آب و آتیش نمی‌زنم تا دنبال جنس بنجول باشم فهمیدم که جنس خوب خریدن ثروت و تو خونت نگه میدارم و سرمایتو از بین نمیره

    چه نکته خوبی روبه من امروز یاد آور شد این روز شمار تحول زندگی من خدایا شکرت یه چیز به باورام اضافه شد، خوب زندگی کن تا جهان جای زیبایی برا زندگیت باشه

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    خدایا سپاسگزارم

    استاد دوست داشتنی و دوستام هم فرکانسم عزیزم دوستون دارم

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: