ارزش ابزار - صفحه 83 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-19 10:37:232020-08-23 06:04:49ارزش ابزارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همگی
استاد من این فرمایش شمارو خیلی وقته درک کردم و همیشه برای جنس با ارزش حاضرم بهای بیشتری بدم ،یه فروشگاهی قبلا پیدا کرده بودم که همه لباساش ۵٠تومنی بود سالها پیش، مثلا فکر میکردم زرنگی میکنم چند تا چندتا میخرم اما بعد میدیدم همون لباس با یه بار شستن سریع رنگش میره یا پارچش وا میره همون موقع به این نتیجه رسیدم که کم بخرم اما درست بخرم و بعد ازون شد که راحت بهای چند تا لباس رو میدادم به یه لباس یا یه کیف و عوضش همیشه وسایل قابل استفاده میکنم این در مورد غذا هم صدق میکنه چون به کیفیت غذام همیشه اهمیت میدم و برام مهم نیس دو برابر پرداخت کنم، یه نمونه دیگه مثلا گوشی های ایفون بااینکه قیمتشون بالاس اما من هزار سالم بگذره فقط ایفون میخرم الانم بااینکه گوشیم قدیمی شده اما نمیرم سمت گوشی دیگه و صبر میکنم پول دستم برسه ایفون بخرم چون اصلا کیفیتش قابل مقایسه نیست با گوشی های دیگه…
یادمه یه بار یه مقاله میخوندم از مریم جان که نوشته بودن مردم به کالای شما پول نمیدن بلکه به ارزشی که براشون ایجاد میکنه پول میدن و این حرف اویزه گوشم شد که الهام کالاتو بر این اساس قیمت گذاری کن نه بیشتر نه کمتر .
عاشقتم استادم
به نام خدای فراوانی ها
روز هجدهم
خداروشکر من از بچگی در محیط و خانواده ای بزرگ شدم که اصلا درکی از این موضوعات ندارم اما در زندگی اطرافیان دیدم
که اونم بر میگرده به بازدارنده که از دوران کودکی جزیی از باورشون شده و همون افکار و تو زندگی خودشون پیاده میکنن وسیله دست دوم خریدن اجناس پوسیده و کم کیفیت اصلا براشون مهم نیست و خیلی هم افتخار میکنن
من همیشه در فراوانی بودم پدر خدابیامرزم همیشه وسیله های عاص میخرید و کسی میگفت گرونه خیلی رک حرفشو میزد و همیشه میگفت مناسبترین قیمته
خدارو شکر تا حالا وسیله نخریدم که بخوام تو دردسر بیوفتم و ایراد داشته باشه در این مورد من قاطعانه میگم ذهن ثروتمند دارم طبق گفته های شما روی این باور از خانواده و محیطی بودم شکل گرفته و در زندگی خودم پیاده کردم
چقدر عالی و به موقع بود این فایل… امان از فراموشی من قبلا هم این فایل رو گوش کرده بودم و فکر میکردم این باور رو در خودم ساختم که لیاقت جنس اصل و عالی و باکیفیت رو دارم اما دقیقا چند وقتی بود که ذهنم درگیر بود و همش با خودم کلنجار میرفتم به جای یه کتونی عالی یه کتونی نصف قیمت بگیرم با همون ظاهر و با نصف دیگه اون پول یه کفش دیگه بخرم یعنی درواقع نجواهای شیطانی ذهن من میگفت چرا دو جفت کفش متنوع نداشته باشی اصلا چرا با بقیه پول یه چیز دیگه نخری چرل اینهمههه برای یه کتونی خرج کنی اما مگه چی ارزشش از سلامتی من بیشتره؟ از مهره های کمرم از پاهام؟ درواقع این خرید ها سرمایه گذاریه اونم کفش که ارتباط مستقیمی با سلامتی داره و اگر بعدها بابت این کمر و ستون فقرات به مشکل بخورم حاضرم صدها برابر پول این کتونی رو خرج کنم پس چرا الان برای خودم هزینه نکنم و از سلامتیم به علاوه احساس خوب لباس برند پوشیدن و حس لیاقت لذت نبرم؟؟؟؟
به نام خدا
شکر خدا بابت این فایل عالی
چقدر دیدگاه قشنگی است که من اتقدر ثروتمند نیستم که جنس ارزون بخرم
باید اینقدر برا خودم تکرار کنم تا برام شفاف یشه که تعمیر و نگهداری ی جنس ارزون از قیمت ی جنس با کیفیت بیشتر میشه در طولانی مدت…
چقدر عالی استاد مثال های بی نظیری زدن از محصولات اشپزخانه و از محصولات میلواکی که شکر خدا اونقدر دارن که میتونن پکیج کامل میل واکی رو تهیه کنند و جقدر این ثروت تحسین بر انگیز هست…
و اون نکته تکمیلی قیمت دوره ها – که نتایجی که ازش میگیریم در اینده نچندان دور – چندین و چند برابر اون قیمت اندکی هست که میدهیم..
شکر خدا بابت این همه آگاهی های عالی – انشالله هدایت بشیم به خرید محصولات سایت – به خرید بهترین گجت ها به طوری که برامون ارزون باشه…
شکر خدا بابت ردپا گذاشتن از این روز از سفرنامه ام..
شکر خدا بابت هم فرکانسی با این آگاهی های رایگان ولی پر محتوا…
به نام خدای فراوانی
روز 18 از سفرنامه فصل اول
باور احساس داشتن لیاقت و باور فراوانی طدوباپر مهم در تمام جنبه های زندگی
به جای اینکه توقع ات را از زندگی کمکنی،سعی کن باورهایت را درست کنی و هماهنگ با جهان شوی.
درباره ارزش ابزار بنویسم که چقدر مهم هست و تاکید بر همین 2باور دارد وقتی تو بدانی که فراوانی هست و خودت را لایق بهترین ها بدانی آن وقت دنبال جنس ارزان قیمت نمی گردی
چند روز پیش درباره همین موضوع داشتم با دوستم صحبت میکردم ،می گفتن من عادت دارم اولین مغازه خرید می کنم و گاهی فقط به خاطر کران بودن آن کالا را نمی خرم و چه بهایی را دادم وقتی که جنس ارزان را خریدم به عنوان مثال من می خواستم پالتو بخرم که قیمت آن تقریبا 2.500.000 بود و ذهنم کمبود من می گفت که گران هست و باید ارزان تر پیدا کنی به همین دلیل تصمیم گرفتم پا چه بگیرم و بدم برام بدوزن هزینه کل پارچه و دوخت 700.000 تومن شد ولی هرنه های دیگری داشت حداقل 5بار برای این پالتو من مجبور شدم برم خیاطی ،پارچه بخرم ،پرو،خرید دکمه وچند بار هم رفتم که خیاط هنوز لباسم رو ندوخته بود و درنهایت پالتویی که دوخته شد اصلا مورد نظر من نبود و من حتی یکبار هم نپوشیدم
این خرید هزینه زیادی برای من داشت هم از لحاظ بعد مالی و هم روحی که چقدر اعصابم خورد شد.
ولی در کنار اون یک تجربه خوب از ارزش دادن به ابزار بگم
من برای اولین بار تابستان امسال یک جفت کفش مارک از دوبی خریدم در ابتدا ذهنم مقاومت می کرد که بابا چه کاره ای کفش های چینی هم کار همون کفش رو می کنن وگرونه و پول نداری و …. ولی من مصمم بودم و خریدم هزینه اش تقریبا 4برابر کفش های دیگه بود ولی هر زمان که می پوشم اول اینکه حس خوب دارم و قویتر و با اعتماد به نفس بیشتر قدم بر میدارم و دوم اینکه فوق العاده راحت هست راحتی که هیچ وقت با هیچ کفشی تا به حال نداشتم و با این کفش ها در مسافرت کیش خیلی راحت بودم و هر بار که می پوشیدم به تصمیمم وخودم آفرین می گفتم و تصمیم گرفتم هر جنسی را که بخواهم به م بهترین بخرم و از پوشیدن اون لذت ببرم
و بعد از اون چند تا شلوار مارک خریدم که فوق العاده عالی هست و لذت میبرم
خدا رو شکر میکنم که تجربه های جذابی دارم در زندگی کسب میکنم و ممنون از استاد عباس منش که این آگاهی را به رایگان در اختیار ما قرار می دهند
برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز هجدهم
بسم الله النّور
سلام استاد عباس منش و سلام مریم بانو
قبل از اینکه تمرین این فایل ارزشمند رو انجام بدم، می خوام تشکر ویژه داشته باشم از خانم شایسته ی عزیز برای برنامه ی ارزشمند سفرنامه . این بار دومی هست که سفرنامه رو شروع کردم ، اما این بار کمالگرایی رو گذاشتم کنار و تونستم هر روز یک برگ سفرنامه رو انجام بدم بدون وقفه.خیلی برام خوب بود ، خیلی افکارم رو در مورد قانون متمرکز کرد ، خیلی در ترک عادت ویرانگر کمالگرایی مفرط به من کمک کرد و برای همین احساس سبکی و آرامش بیشتری دارم.شاید الان نتونم درک کنم پیگیری هر روز و بی وقفه ی و انجام تمرینناتش چه معجزاتی برام خواهد داشت اما مهمتر از همه اخلاق بیخود کمالگرایی من رو تا حد زیادی کاهش داده. وقتی به معنای واقعی متعهد شدم به انجام سفرنامه هدایت شدم به درک اشتباهم از دفعه ی قبلی که تعهدم در سفرنامه با شکست مواجه شده بود،که قبلاً توضیح دادم. و از دیروز هم متوجه شدم که من در مورد تمام فایل ها همون کمالگرایی مخرّب رو داشتم. و از دیروز روشم رو تغییر داشتم. با کتاب رویاهایی که رویا نیستند شروع کردم و این بار با مطالعه کتاب، باورهای قدرتمند کننده رو همون لحظه بارها تکرار می کنم و باورهای مخرب خودم رو هم با استفاده از کتاب استاد دارم پیدا می کنم و خیییلی حس و حال خوبی دارم. امیدوارم که به همین روال ادامه بدم که مهمترین و واجب ترین کار روزمره ی من باید تغییر باورهام باشه و این تنها راه رسیدن به رویاهام هست. این بود تغییر مهمی که تعهد به انجام سفرنامه تا به اینجا بهم داده.
و اما تمرین امروز من. این قضیه ارزش ابزار رو من به شخصه درک کردم و ضربه ها خوردم و سودها هم کردم! یادمه که من و همسرم از همون سالی که ازدواج کردیم هر دو نظرمون این بود که اگه قراره خریدی انجام بدیم بهترین خرید باشه ، چه خوراک و چه پوشاک! البته خونه ای که اجاره کرده بودیم طبق نظر دیگران خونه ی خوبی نبود، ما توش خیلی راحت بودیما! و یخچال ما همیشه پر بود و پوشش دلخواهمون رو هم داشتیم و خوش بودیم ، مسافرت هم می رفتیم.تا اینکه دیگران دائم به ما میگفتن این خونه خوب نیست باید جابجا بشید و اینقدر تکرار کردن و ما هم بدون اینکه اون موقع بفهمیم به نجواها اهمیت دادیم و کم کم اتفاقات ناخواسته که باعث سلب آسایش ما تو اون خونه می شدند از راه رسیدند. آخرش این شد رفتیم جای دیگه که قیمت بیشتری داشت! و چون قیمت بیشتر بود ما دیگه نمی تونستیم به خواسته های معمولی مون برسیم و این روال همینطور ادامه داشت. دیگه اگه لباس می خریدیم جنس خوب نبود و وقتی من می شستم یا تغییر رنگ میدادن یا گشاد می شدن و یا حتی الان یادم اومد یه تاپ شلوارک خریده بودم که وقتی شستمش آب رفت با اینکه کشی بود آب رفت! و بعد از مدتی که بی مصرف مونده بود تبدیل شد به دستمال آشپزخونه! دیگه برای تفریح هزینه نمی کردیم ، دیگه مسافرت نمی رفتیم! و و و من الان که دارم این کامنت رو می نویسم اینارو می فهمم خدای من! خدای من! ما خونه ای داشتیم که مثلاً بهتر بود اما پول پیش و یا اجاره اش باعث شده بود که کار دیگه ای نمی تونستیم بکنیم و ما که آدمای شادی بودیم کم کم حال بد رو تجربه می کردیم بدون اینکه خودمون بفهمیم! اون موقع ما تو قم زندگی می کردیم وقتی مهاجرت کردیم به شمال، بدون اینکه ما نقش خاصی داشته باشیم خداوند خودش ما رو هدایت کرد به خونه ای که خوبی های زیادی داره! و باز هم از نظر دیگران بدی های زیادی داره! چرا دستشویی و حمامش تو حیاطه ؟چرا از جاده اصلی دوره و چرا و چرا و چرا! چند ماه پیش صاحبخونه گفت میخواد خونه رو بفروشه و ما نزدیک بود دوباره دچار همون خطاهای گذشته بشیم و رفتیم سراغ جایی که به ظاهر خوبی های زیادی داشت اما اجاره اش جوری بود که بیشتر درآمد همسرم می رفت برای اجاره! اما من آرامش نداشتم و اینجا هم خوبی هایی داشت که خیلی به نفع ما بود! تا اینکه صاحبخونه از فروش منصرف شد . اما این بار اجاره رو سه برابر کرده بود!و باز نزدیک بود که ما اشتباه کنیم و نقل مکان کنیم به خونه ای که اجاره اش حتی از این مقدار هم بیشتر بود. یه ندایی درونم دائم میگفت نباید جابجا بشید! وقتی از خداوند خواستم هدایتم کنه ، خداوند هدایتم کرد که درسته الان صاحبخونه اجاره رو بالاتر برده و سه برابر کرده، اگه میخوای به این دلیل جابجا بشی بدون که اونجا باید پول بیشتری بدی و خداوند دوباره خوبی های اینجا رو به یادم آورد و ما همین جا موندیم. حتی چند ماه پیش عزیزانم یه روز زنگ زدن که شما باید جابجا میشدین و ما فلان جا براتون صحبت کردیم اینقد پول پیش باید بدین و اینقدر اجاره است اما خوبی های زیادی داره و فلان و فلان ! منم گفتم ما از اینجا هیچ جا نمیریم ! پول پیش ندارم و باید قرض کنم و من این کار رو نمی کنم، اجاره اشم که برامون زیاده! گفتن ما کمک تون می کنیم گفتم نه! خیلی لطف دارین به ما .اما ما راحتیم! خیلی هم از دستم ناراحت شدند. اما من خدا رو هزار مرتبه شاکرم که هدایتمون کرد. و ما تو این مدت به جای اینکه درصد زیادی از درآمدمون رو برای اجاره هدر بدیم ، با اون پول کره گیر خریدیم که خودش می تونه منبع درآمد باشه، برای دخترم کفش اسکیت خریدیم که دو سال آرزوش رو داشت، برای پسرم دوچرخه خریدیم، ترازوی آشپزخونه ، چرخ گوشت و … خریدم که همگی به آسایش و راحتی بیشتر ما کمک کردند. اگه میرفتم تو خونه ای که عزیزانم می گفتن به جای خریدن اینا باید زیر بار قرض میرفتیم که پول پیش رو بدیم و اجاره هم که خیلی بیشتر بود و قطعاً پرداخت اون بهای سنگین مفت گرون بود!
عجیبه ! من وقتی کامنت رو شروع کردم قصدم این بود که در مورد دو مورد دیگه کامنت بنویسم اما یهو دیدم این موضوع رو خداوند الهام کرد که حتی خودم هم از این هدایت ها بیخبر بودم! و خوشحالم علاوه بر اینکه دیروز فایل ارزش ابزار استاد رو چند بار گوش کردم و مطالب مهمی برام مرور شد ، امروز با نوشتن تمرینم خداوند به مسئله ی مهمتری من رو هدایت کرد. اینکه حواسم باشه که هزینه ابزارهای مهمتر و مفیدتر و واجب تر رو به اشتباه برای ابزاری که درجه اهمیت و فایده اش کمتره قربانی نکنم! از الله یکتا سپاسگزارم ! بی نهایت سپاسگزارم که امروز من رو به این مسئله ی مهم که خودم بلد نبودم هدایتم کرد و برای تصمیمی که چند ماه پیش من رو بهش هدایت کرد هم بینهایت سپاسگزارم ضمن اینکه الان می فهمم که من باز هم بلد نبودم اما این خداوند بود که من رو تو مدار درست و تصمیم درست نگهداشت!
ممنونم استاد برای این فایل ارزشمند ، بازم می خوام این فایل رو بشنوم ، من صوتی این فایل رو گوش کردم الان میرم و تصویری اش رو هم دانلود می کنم که دیدن حالت بیان شما هم خودش برام درس داره.
خدا حفظتون کنه استاد.
پیش به سوی روز نوزدهم سفرنامه
اللّهم ثبّت اقدامنا
به نام خداوند مهربان و بخشنده سلام براستاد عزیزم وخانم شایسته بزرگوار و دوستان عزیزم روز 18سفرنامه است خدا رو شکر میکنم هر روز یک آگاهی جدید بهم اضافه میشه واقعا این حرفا گنج است درس گرفتن از باور کمبود یا عدم لیاقت منو بیدار کرد چقدر دنبال جنس های ارزان یا تخفیف خورده بدرد نخور بودم بازم دلم خوش بود عجب ارزون گرفتم با چند بار شستن رنگ لباسها کم رنگ میشد یا کفشهای میخریدم باید چند ماه بعد دیگه می دوختمشون یا کفی اش ول میشد اوضاعی داشتم ولی الان به این باور رسیدم دنبال بهترین مارک میگردم چیزی که دوست دارم میخرم دنبال قیمتش دیگه نیستم چیزی که ارزش من رو داشته باشه می پوشم انشالله باورهای ثروتم را تغییر میدهم بهترین ماشین بهترین ویلاها میخرم بهترین سفرهای خارجی میرم برای خودم ارزش قائل هستم خدایا 100 هزار مرتبه شکر خیلی حالم خوبه خیلی خوشحالم زندگی خوب عالی دارم هر روز با عشق این سفر رو ادامه میدم چون واقعا زندگی منو نجات داد با این همه آگاهی
بنام رب قدرتمندم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و تمام همکارانشان و بچه های عالی سایت
سفرنامه هجدهم هستم وخدارا بینهایت سپاسگزارم که به من فرصت دادکه اینجا باشم
فایل ارزش ابزار واقعا برای من لازم بود تجربه ای که من دارم مربوط به بهار امسال 1401 است که یه روز اندازه کف دست جوشهای وحشتناک وبه هم چسبیده در زیر بغلم ظاهر شدن من به دکتر عمومی بیمارستان رفتم چون هزینش کمتر بود و چندتا پماد داد با یه سری قرص و آمپول، داروها رو مصرف میکردم بهتر نمیشدم هیچ بدتر هم میشدم دوباره رفتم وبازهم بدتر شدم و دوباره یعنی سه بار رفتم در این مدت که کلا پنج روز طول نکشید تمام نیم تنه بالام از جلو وپشت یکدست جوش شد واون چند روز از شدت خارش وسوزش خواب نداشتم تا اینکه تصمیم گرفتم برم دکترمتخصص هر چندهزینش گرون بود رفتم ، دکتر گفت فقط بهم بگو توی چند روز قبل از این اتفاق چه چیز جدیدی خوردی، که تا حالا نخوردی یا مدت زیادیه نخوردی من هم فکر کردم یادم اومد با همسرم رفته بودم بیرون تفریح توی کشتزارها من یه دونه شنگ خوردم، گیاهی که بهار وجود داره همرا کنگر از زمین میروید،خلاصه گفتم من فقط اینو جدید خوردم گفت سمی بوده چون گندم وجوهارو سم پاشی میکنن اون هم سمی شده، دوبسته قرص بهم داد به خداوندی خدا قسم تا یکبارازقرصها خوردم خداروشکربهبودی شروع شدو دوروزه کل اون جوشهای وحشتناک ودرد آور از بین رفتن اون روز درس بزرگی گرفتم، من به خاطر هزینه پایین دکتر عمومی اولاهزینه خودمو چند برابرکردم ودوم درد وزجر زیادی کشیدم که باهیچ چیز جبران نمیشد ،در صورتی که اگر همون روز اول میرفتم متخصص به قول استاد ارزش ابزار جواب میداد، اماذهن فقیرم منو وسوسه کرد
من این فایل استاد رو قبلا هم گوش داده بودم و الان خیلی بهتر شدم چون مدتی است روی ذهن فقیرم کار میکنم خدا رو شکر در بیشتر موارد گول ذهن نمیخورم واین باور را برای خودم ساختم که هرچه قیمت بالاتر ،ارزش وکیفیتش بالاتر البته شاید استثناهای هم وجود داشته باشه که گرون باشند ولی کیفیتشون هم که نتیجشونه کمتر باشه ولی چیزای گرون در اکثر موارد نتیجه و کارایی بیشتری از هزینشون دارن
باز هم خدا رو سپاسگزارم که دراین مسیر ودر کنار دوستانم که سرشار از انرژی مثبتن، هستم
با آرزوی سلامتی و خوشبختی تمام برای همه دوستان
روزشمارتحول زندگی من روزهجدهم
حدودهفت ماه پیش یه ایرپادباقیمت پایین
مبلغ صدهزارتومن خریدم که باهاش فایلای استادوگوش بدم
اولش ایرپادبه گوشیم وصل نمیشد بعدازکلی مکافات وصل شد ولی باتریش خیلی سریع تموم میشد برای همین من بازیه دونه دیگه ازهمون ایرپادخریدم که وقتی این یکیش شارژتموم کردازاون یکی استفاده کنم الانم دارمش ولی درست شارژپرنمیکنه باید10ساعت سرشارژبزارم
بعضی وقتام اصلاوصل نمیشه
—-‐———————————–
منوخواهرم پارسال ازاینستا یه کفش ارزون قیمت پیداکرده بودیم45هزارتومنی خیلی خوشحال شدیم 2تاسفارش دادیم
وقتی کفشارسیدجنس بسیارنازک بدی داشت
پوشیدیم رفتیم بیرون وای اصلانمیشد باهاش راه رفت جنسش اشغال بود
حالابادیدن این فایل یادگرفتم دیگه جنس ارزون قیمت نخرم
ردپای من در روز هجدهم ،”ارزش ابزار ”
یه جمله معروفی هست که میگه هر چی پول بدی ، آش میخوری یا هر ارزونی ،بی حکمت نیست
متاسفانه منم مقداری ضعف در این رابطه دارم که خیلی جدال ذهنی دارم وقتی میخوام چیزی رو بخرم
ولی همیشه سعی میکنم که متناسب با پولم بهترینشو بخرم، مثلا اگر من 1 تومن پول برای خرید چیزی دارم به فکر خرید جنس ارزونتر نباشم تا پول بیشتری برام سیو بشه اگر جتس بهتری تو بازار هست که در حد 1 تومنِ ، اون جنس رو تهیه کنم.
شاید این نوع رفتار یه طور ارزش گذاری برای خودت هم باشه ، اگر تو خودت رو لایق بهترینها بدانی ، بهترینها رو هم برای خودت میخواهی.
به نظرم این مثال ارزش ابزار ، میتونه تو خدماتی که ما از دیگران دریافت میکنیم هم باشه ، مثلا برای رفتن به سفر ، گرفتن بلیط ، رزرو هتل ، رستوران رفتن ، خرید از فروشگاه ، رفتن به سالن آرایشگاه، شستن قالیچه /فرش، غذای بیرون بر ، تعمیرات لوازم منزل/ماشین، اتوشویی، خرید پوشاک/کفش و …..
مثلا برای خودم پیش اومده که یکبار که مانتوهام رو که به خاطر تنبلی و نزدیک بودن مسیر ، دادم به اتوشویی نزدیک خانه ، چه نتیجه ی بدی گرفتم، جنس و رنگ مانتو به کلی تغییر کرده بود و این دیگه قابل برگشت نبود.
و یا گاهی به خاطر کمی ارزانتر بودن خدمات آرایشی و پوستی و درمانی ،به مراکزی رفتم که تا همیشه خودم رو سرزنش کردم که چرا باید به خاطر چند هزار ارزونتر بودن چنین بهایی بدم.
همیشه همسرم میگه دنبال چند هزار ارزونتر بودن نباش یا وقتی یه جنس خوب میخری غصه از دست رفتن پول رو نخور که ای وای چقدر خرج کردم
اینطوری هیچ وقت احساس لذت بعد خرید رو نداری و مانع دریافت ورودی پول بیشتر میشوی
وقتی خرید خوب میکنی ، خوشحال باش و کیفشو ببر
نگاه نکن چقدر خروجی داشتی به دنبال ساختن و فراوانی باش.(چیزی که تا به امروز من متوجه اش نبودم ولی دارم رو خودم کار میکنم و همیشه دوست دارم که در این زمینه موفق بشم )
مثلا همین دیشب که من خرید داشتم ، با اینکه خیلی از خریدم راضی بودم ولی وقتی متوجه مقدار پولی میشم که خرج کرده یه ترس و یه نگرانی میاد پیشم و کمی ناراحت میشم ولی خداروشکر که باز متوجه میشم که اشتباه و باید بیشتر روی باورهام کار کنم .
امروز صبح که داشتم ظرفهای کابینت رو درمیاوردم که بشورم به طور خیلی عجیبی یک دیس( از بهترین سرویسهای پذیراییم) به طور خودبهخود از کابینت لیز خورد و و افتاد شکست
از نظر منطقی نباید اصلا اون میفتاد.
بعد که کمی فکر کردم شاید این با افتادنش میخواست چیزی رو به من بفهمونه و مطمئنا خیریتی درآن بوده .