ما بی انتها هستیم - صفحه 47

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جواد شاه مرادی گفته:
    مدت عضویت: 1053 روز

    با سلام و درود

    قطعا همینطوره ، این نظر شما در مورد اون دنیا که جای اصلی و زندگی اصلی ماست ، اینو من از دوران کودکی داشتم این نظرو ،نمیدونم چجوری توضیح بدم اما هر موقع به مرگ یا دیدن فوت کسی این حس مرگ بهم دست میداد ته قلبم این بود که ما به خونه برمیگردیم به جایی که از اونجا اومدیم و وقت رفتن با خوشحالی میریم،میگن طرف به دیار باقی شتافت؟!! ماهم لحظه جدا شدن از جسم فیزیکی و رهایی دقیقا همینطور با عشق و شور میریم به جایی که اسمشو خونه گذاشتم ،حتی بعضی وقتا که تو این فکرا بودم و می‌خوابیدم خواب یه جایی رو میدیدم که به شدت آشنا و پر از وابستگی بود رو میدیدم، حتی یادمه حدود هفت هشت سالم بود یه بار تو این فکر و عالم آشنا که خونه بود و لذت میبردم از فکرش یهو به یکی از دوستام گفتم اینجا همش یه بازیه برمیگردیم به خونه همه‌مون،دقیقا اینو بعد سی سال یادم مونده و هنوزم این اعتقاد قلبی رو دارم که اونجا که میریم فوق‌العاده‌ جای آشنا و دلچسبیه انگار اومدیم مسافرت و برمیگردیم با عشق به خونه.

    به شدت اعتقاد و باور دارم ما همه چیزو در مورد همه چیز می‌دونیم اما باید به یاد بیاوریم یا جرقه‌ای بزنه که یادمون بیاد یا کسبش میکنیم .

    حتی در مورد قوانین این دنیا اون کسی هم که هیچ آشنایی با این مسیر نداره یا حتی شنیده و باورش نداره هم اگاهه از این مسیر، در روحش هست این قوانین دنیا و بکارشم می‌گیره حالا چه درست یا به اشتباه، ما روحمون از همه چیز خبر داره ینی همون خودمون، حتی از چیزهایی خبر داریم که هیچوقت نه گفته شده نه حتی به ذهن هیچ انسان فوق تخیلی هم خطور نکرده،

    واقعاً شگفت انگیز و بی نهایتیم ما ،هنوز میلیارد سال نوری فاصله داریم از بزرگی و عظمت خودمون چه برسه به شناخت فرمانروای مطلق جهانیان.

    حرفام فقط باورهای خودمه و عالم درونم

    فقط خواستم به اشتراک بزارم اگر کسی این عقیده رو داره بگه که بیشتر باز شه این دنیای شگفت انگیز ناشناخته رو.

    عاشقتونم هم مسیر و هم خانواده های والا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1387 روز

    ❤️☝️هو☝️❤️

    سلام بر برادر بزرگم و استاد عزیزم،

    استاد جان، با دیدن این فایل، یک گره ۳۸ساله، یعنی از زمان تولدم رو باز کردین با این فایل،،

    موضوعی که سالها نزاشته بود طعم زندگی رو بچِشَم،

    و اون موضوع ترس از مرگ بوده،،

    استاد عزیزم،نمیدونم چرا ، ولی از وقتی که یادمه، در خانواده ی مذهبی ما، صحبت مرگ و سختی لحظه ی جان دادن بوده تا الان،،

    حتی الان من خودم هم گاهی اوقات این حرفهارو میزنم که بلافاصله با واکنش و ناراحتی بچه هام مواجه میشم

    استاد،این موضوع در رگ و پی و استخون من ریشه کرده،ولی با دیدن این فایل خیلی رها تر شدم،

    هرچند که نجواها همش میگن شاید این استادت، داره اشتباه میگه و همون لحظات سخت و ناگوار در انتظارته و به همین راحتی ها هم نیست، ولی من سعی میکنم بهشون توجه نکنم، چون واقعاً مطالبی که در مورد و عزاداری و خصوصا عزاداری برای امامهای عزیزمون فرمودین، کاملا به قلبم نشست،

    استاد من خودم مداح بودم

    ،نه اینکه بی دین شده باشم یا ارادتم به امام حسین کم شده باشه، نه،

    من دیدگاهم تغییر کرده

    هرچند نجواها ول نمیکنن منو

    ولی من از خداوند میخوام ثابت قدم باشم در مسیر توحید و یکتا پرستی

    استاد،من بخاطر ترس از مرگ، ۶ماهی به افسردگی شدید برخورد کردم،

    شاید باورتون نشه

    روزی ۱۲تا قرص میخوردم

    ۲سال پیش و اوایل این بیماری همه گیر بود که اخبار، همش تصاویر ناگوار رو از بیمارستان ها نشون میداد،و من هم با قانون ورودی ها نا آشنا بودم،و انقدر اخبار دیدم تا رسیدم به افسردگی شدید،،

    و ریشه ی این افسردگی بر میگرده به ۱۳سالگی من و یک نواری که برادر بزرگ من آورد توی خونه ی ما با عنوان سیاحت غرب یا (و من مردم)

    نمیخوام خیلی اشاره به مسائل ناگوار کنم، ولی الان که با شما صحبت میکنم و حدود یکساله که با شما آشنا شدم،به لطف خدا آرام و رها هستم، و شاید یکساله یک عدد قرص هم نخوردم استاد

    حالم عالیه و درجه یک

    الحمدالله ❤️

    فقط خواستم از شما تشکر کنم و عرض کنم که خیلی این فایل شما عالی بود و چقدر به من کمک کرد،،

    واقعاً از خداوند میخوام که ترتیبی بده که بتونم شمارو ببینم و در مورد قانون، با هم صحبت کنیم،،

    دوستتون دارم

    به خانم شایسته هم سلام برسونید

    ضمناً دبشب در تمرین ستاره ی قطبی، نوشته بودم که خدایا کمکم کن فایلهای خوبی رو گوش بدم، و الحمدلله، حاجت روا شدم

    یاحق❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1409 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش

    من کلا انسانی هستم که از بچگی یه حسی در درونم خدا رو قبول داشت ومیدونستم که زندگی اتفاقی وشانسی نیست ومطمئنا زندگی فراتر از افکار ماست ولی منبع مورد اعتماد وشفافی در دسترسم نبود که حس خوبی به من بده ولی حرف های استاد خیلی به دلم نشست

    اره واقعا مرگ یه پلی هست که وارد دنیای جدیدتر یا همونی که قبلا اونجا بودیم

    تنها مقاومت من وتمامی انسانها احساس میکنم نسبت به مرگ همون خوب زندگی نکردن وبه موفقیت وارزو هایشان نرسیدن باشه

    من اولا ایمان دارم تا وقتی هدف دارم وفعالم پس کاری تو دنیا دارم وخداوند اجازه حیات رو به من میده اما زمانی که بترسم ونا امید باشم مثل فوتبالیستی که کم اورده وتمایل برای بازی بهتر نداره یا سرپیچی میکنه مربی اون رو از زمین خارج میکنه

    پس ترس امروز من از مرگ همان نرسیدن به خواسته ها ورویاهایم هست نه خود مرگ

    دوست دارم مثل استاد به رویاهایم برسم وتاثیری مثبتی در رشد جهان باشم ویه نسل خوب بعد از خودم بسازم که از من شروع شده

    نسلی که قانون رو یاد گرفته وداره بهش عمل میکنه وثروت زیادی به جا بگزارم وبه قول استاد بعد مرگم بگن زیبا زندگی کرد ودنیا را جای زیبایی برای زندگی قرار داد

    وبعد مرگ هم در جوار رحمت حق به اصل خودم باز گردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2813 روز

    سلام استاده عزیزم

    هربار که این فایلو گوش میدم هربار که این صحبت های بینظیر شمارو گوش میدم میفهمم که چقدر دنیا مادیه و ما بی انتها هستیم

    چقدر باورم میشه که ما بی انتهاییم

    وقتایی بوده که به نزدیکانه از دنیا رفته فکر میکردم و دلم تنگ میشدو گاهی گریه میکردمو میگفتم جاشون خالی و انگار اونهارو تموم شده و از بین رفته میدیدم

    اما الان که به این آگاهی رسیدم

    میدونم که اونها هیچوقت از بین نرفتن فقط از جهان مادی به جهان زیباترو بهتر و ابدی رفتن

    جایی که به اون تعلق دارن و ما هم تعلق داریم

    چه زیبا مثال زدید برگان درختان در زمستان و بهارو و چه زیبا مثال زدید داستانه مهمانیه این دنیارا

    چقدر به خودم افتخار میکنم که در مسیر شنیدن این حرفها قرار گرفتم

    خداروشکر میکنم که شنیدم این حرفارو

    خداروشکر میکنم که روز به روز آگاهیم در این سایت بالاتر میره

    خداروشکر میکنم که زندگی رویه تازه و جذاب تریو به واسطه باورهام داره بهم نشون میده

    هروز پر بار تر هروز زیبا تر و هرروز با قدرت تر

    عاشقتم استاد 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سهراب سهرابی گفته:
    مدت عضویت: 1576 روز

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز درود خدا بر شما مغزم داره هنگ میکنه از اگاهی این فایل

    خیلی خوشحالم که با استاد اشنا شدم دیدن این فایل مسیر زندگیم مشخص شد ترسام کمترشد انگار قلبم منتظر همچین حرفایی بود و داشت تایید میکرد این جوری باید زندگی کرد این درسته دنیا محل گذره پس تا میتونی از مسیر زندگیت لذت ببر برو تو دل ناشناخته ها و تجربه کن چیزی از دست نمیدی هر چه تو ناشناخته ها بری لذت و مسیر زندگیت قشنگتر میشه.

    من همیشه از خدا خواستم به من بگه چجوری از زندگیم لذت ببرم چجوری به ارزوهام برسم و امروز تو ستاره قطبی نوشتم خدا جون بچهای سایت خیلی خوب دارن نتیجه میگیرن منم میخوام یکی از همونا باشم چجوری چکار باید باید انجام بدم نشونه هاتو برام بفرست وقتی اومدم تو سایت و نشونه امروز خودمو زدم این فایل اومد که یه تکون اساسی داد من تو چندتا تصمیم گیری مونده بودم حالا میدونم که چکار باید بکنم وقعا به این فایل نیاز داشتم

    این سایت همش برکته همش اگاهیه واسه من روز به روز دارم بهتر میشم تو فهمیدن قوانین و طرز زندگی کردن خدایا ازت ممنونم که استاد رو به زندگیم اوردی یکی که الگویی بشه برام تا باورت کنم که زندگی میتونه خیلی لذت بخش وعالی پیش بره اگه رو خودم کارکنم نمیدونی چقدر از خدا بابت داشتنت سپاسگزاری میکنم موفق و پیروز باشید استاد عزیزم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رابعه گفته:
    مدت عضویت: 1238 روز

    استاد عزیزم کسی داره این کامنتو مینویسه که ۲۱ روز پیش خواهرزاده شیرین و ۱۸ سالشو از دست داد و فکر میکنم همه بدونن خواهرزاده چقدر عزیز و دوست داشتنیه مخصوصا برای خاله ش و ضمن اینکه چقدر جوان بود و من خودم چقدر احساساتی و دل نازک و اشک دم مشکم بود .

    سه ماه پیش به دوره عشق و مودت هدایت شدم و این دوره رو تهیه کردم و بی نهایت لذت بردم و آروم شدم .

    آروم به معنای دقیق کلمه …

    منی که به شدت وابسته بودم

    به شدت احساساتی بودم

    ضعیف بودم

    مدام دنبال غم میگشتم

    دنبال بهانه ای برای ناراحتی

    و حالا چه رسد به فوت یک عزیز زیبای دوست داشتنی شیرین زبون به نام خواهرزاده

    وقتی فوت شد و جلوی چشم خودمون جون داد بی نهایت آروم بودم

    اشک میریختم اما قلبم به شدت آروم بودم

    براش نور میفرستادم

    برای اطرافیان نور و آرامش و صبر میفرستادم و از خدا میخواستم که همه رو آروم کنه …

    وقتی در مورد فوت بچه سه ساله شما صحبت هاتونو شنیده بودم به شدت دلم قرص شده بود

    و مهمتر از همه اینکه وقتی ایمان داشتم که خداوند عادله و هیییییچ ظلمی به هیچکس نمیشه فهمیدم که وقتی کسی بعد از هجده سال دست و پنجه نرم کردن با مریضی از دنیا میره و کلی آرزوی کوچیک و بزرگ روی دلش بوده ظلمی بهش نشده و خداوند بی نهایت عاشقشه و رفته تا ادامه درسهاشو پاس کنه

    درس این دنیا تموم شده و رفته کلاس بعدی و تازه باید بهش تبریک گفت ………..

    من ایمان دارم به عدل خداوند به عشق خداوند پس حس بد نداشتم

    احساس عذاب وجدانی که مدام با من بود رو نداشتم

    و حتی روز دوم به بعد در مراسم عزاداری هندزفری در گوشم بود و فایل گوش میدادم و دیگرانو آروم میکردم

    من پوست انداختم

    من زایمان کردم و از خودم متولد شدم

    من رها کردم

    و دارم میبینم که چقدر دوست دارم از زندگی لذت ببرم و از این فرصتی که دارم به بهترین شکل استفاده کنم

    من دلسوزی رو حذف کردم از وجودم پاک شد

    چند وقت پیش دختر بچه پنج ساله ای به علت بی احتیاطی از ماشین افتاده و با مغز ترکیده به بیمارستان رساندند همکارها براش گریه میکردند و آه و ناله میکردند

    من به چهره معصومانه ش نگاه کردم و گفتم سلام منو به خدا برسون سفرت به خیر عزیزم

    و خودمم باورم نمیشد که این من همون من قبلی هستم

    (البته سلام منو به خدا برسون یک حس لطیف بود وگرنه خدا همیشه در قلب منه )

    خدارو شکر که در مسیر آگاهی هستم

    خداروشکر که ارزش حقیقی خودمو فهمیدم و دست از عذاب وجدان-وابستگی-انتظار بیجا-دلسوزی و تلاش بیجا برداشتم.

    همیشه میگم خداوند خیییلی دوستم داشت که قبل از فوت خواهرزادم دوره عشق و مودت را گذروندم تا با این مسئله راحت کنار بیام

    انا لله و انا الیه راجعون

    خیلی دوست داشتم یک فایل دیگر در مورد مرگ از زبان استاد بشنوم و خدارو شکر این روزی بی نظیر امروز من بود .

    کسی که فوت میشه فقط لباس جسم رو از تن درمیاره و به ملکوت میره برای قدم های بعدی

    این تبریک داره نه تسلیت

    بیایم این فرهنگ رو جا بندازیم که هممون از این مهمونی خدا میریم و بیاید مهمون های خوبی باشیم

    لذت ببریم

    زندگی کنیم

    شاد باشیم

    تا در مرحله بعدی نیز موفق باشیم

    این یک امر کاملا طبیعی و منطقیه

    و من وقتی فهمیدم عمیقا تغییر کردم که در این سوگ حس بد نداشتم

    قلبم صاف و روشن بود

    حالم خوب بود

    و واقعا دوست داشتم به جای شیون و گریه برای عزیز از دست رفته قرآن بخوانند یا به نیکی از او یاد کنند

    خلاصه همین که قلبت به عدل خداوند محکم باشد و ایمان داشته باشی که ظلمی صورت نگرفته از هیچ اتفاقی دلگیر و ناراحت نمیشوی حتی مرگ عزیزترینت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    الهام دادخواه گفته:
    مدت عضویت: 1928 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم شایسته مهربون امروز من به همراه همسرم در حال رانندگی بودیم و نمیدونستیم که چه فایل رو گوش بدیم که الان به حال و هوای الان مون نزدیک باشه.امروز تاسوعا هست و ما توی ماه محرم قرار داریم و داشتیم بحث میکردیم و صحبت می کردیم در مورد این که امام حسین حالا هدفش از اینکه حج را رها کرده بود و بدون اینکه بخواهد حج را کامل انجام بده به سمت کاری رفت که بهش الهام شده بود یا هر چیز دیگر ولی کلیتش این بود که کار را انجام دادند که تقریباً ۱۴۰۰ سال از اون زمان داره میگذره و هنوز یاد امام حسین و کاری که انجام داده زنده هست حالا این وسط بمونه که افراد از این کار امام حسین که کرده چه برداشتی رو دارن و بحث ما هم همین بود که الان ما می بینیم ۹۰ درصد ۹۵ درصد افرادی که دارن تو این حالا هیئت ها شرکت می کنند ویا موکب راه میندازن و خیلی اتفاقای دیگه اینا فقط به نظر من پوسته این کار امام حسین رو گرفتن و دارن پیش می‌برند مثل چندین و چند سال که همین امر داره پیش میره و اون هدف اصلی امام حسین فراموش شده داشتم در این مورد صحبت می‌کردیم و به نتایج خیلی خوبی رسیدیم و لذت داشته می بردیم در راه برگشت به سمت خونه به صورت هدایتی همسرم در سایت روی کنترل ذهن کلیک کرده بود و من اطلاعی نداشتم سرش تو گوشی بود و من اطلاعی نداشتم بعد به من گفت که دو تا عدد بگو یه دونه از یک تا ۴ من گفتم سه بعدی ۱ عدد بگو از ۱ تا ۱۲ و من گفتم نه رسیدیم به همین فایلی که شما در موردش صحبت کردید و وقتی که حرف از این ایام شد و شما این رو صحبت کردید در مورد نحوه عزاداری‌ها نحوه اینکه هدف امام حسین چی بوده و الان دارن چه برداشتی می کنند صحبت هایی که شما فرمایش دادید واقعاً یک حس عجیب و دوست داشتنی به هر دومون و حداقل من از طرف خودم که صحبت کنم یه حس فوق العاده به من دست داد که چقدر در این جهان داریم فرکانس های خوب می فرستیم و داریم لذت می بریم که اینجوری به شاید ده دقیقه نرسه که جهان بهمون داره پاسخ میده و خواستم تشکر کنم از شما که با این فایل های هدایتی و فوق العاده که توی سایت میزارید آگاهی بیشتری را به ما می‌دهد که ما بتونیم در این جهان به زیبایی هرچه تمام تر زندگی کنیم لذت ببریم .

    موضوع دیگری هم که میخواستم در موردش صحبت کنم این بود که من چند مدت پیش حدود ۱۰ روز پیش داشتم با خودم فکر میکردم که کاش داخل سایت شما یک قابلیت ای باشه که بتونیم همزمان که صحبت می کنیم تایپ بشه و به صورت نوشتاری تبدیل بشه �ن موضوع گذشت و امروز همسرم که خیلی عاشق تکنولوژی و این برنامه ها هست اومد و دیدم داره یه چیزی رو امتحان میکنه گفتم چی شده گفت که این قابلیت داخل سایت استاد وجود داره و ما از این به بعد میتونیم تایپ را به صورت صوتی بگیم و به صورت نوشتاری نوشته باشه خیلی خیلی خوشحال شدم از این موضوع و گفتم واقعاً جهان در حال پیشرفت است و به سمت آسان شدن کارها و خدا را شکر می‌کنم و من راحت تر میتونم کامنت بزارم چون رشته کلام با نوشتن از دستم خارج میشد و اینجوری حداقل صحبت می کنم و نیاز به یک اصلاحیه کوچولو داره بازم ممنونم که اینقدر عاشقانه و صمیمانه دارید این آگاهی را در اختیار ما میگذارید تا ما هم بتونیم از این آگاهی های بهره ببریم و در آرامش بیشتری زندگی کنیم بازم ممنون از شما و خانم شایسته عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1227 روز

    سلام سلام سلام

    استاد من

    همیشه میگید کوچکترین نشانه ها را هم که دیدید به اشتراک بزارید که باور بقیه ساخته بشه و دقیقا درسته

    الان شاید دارم زیر این فایل نطر میزارم چون نشانه امروز من این فایل اومد و چقدر زیبا و دوست داشتنی بود نگاه زیبای شما به مرگ و توضیح و مثال مهمانی که زدید نا خواسته لبخند آورد به لبم

    من خودم از یه موقعی که متوجه شدم مرگ اونقدر هم. که میگند وحشتناک نیست به دو قلوهام می‌گفتم اینجا مثل رفتن مهمونی. ببین میری خونه مادر جون ولی بعد آخر میای خونه خودمون. شاید اونجا داره بهت خوش میگذره ولی آخر دوست داری بیای خونه خودمون. و و قتی ما می‌میریم تازه برمیگردیم خونه اصلیمون و چقدر تازه حس خوبی داره. باورتون نمیشه خدا هدایتم کرده بود که انقدر از زیبایی های مرگ میگفتم که بچم میگفت کاش من زودتر بمیرم 😅😅😅

    و سوال براش شده بود که چرا مردم گریه میکنند

    گفتم مامان جان کسایی که گریه می‌کنند بیشتر برای خودشون گریه می‌کنند که دلتنگ اون شخص میشند.

    والان با این مثال شما برای اینکه افرادی زودتر میرند افرادی دیرتر خدا میدونی چقدر لذت بردم

    مثلا اونجایی که گفتید شاید تو یک مهمونی به بچه فقط میاد یه شکلات میگیره و میره آیا شما میگید طفلکی….؟؟؟؟ 👌👌👌👌

    .

    .

    .

    استاد جونم من درسته چون نتورک کار می‌کردم یا ویس های شما تو گروه ها زیاد آشنا بودم ولی یه وقتی یه ندای بهم گفت سر منشا را پیدا کن ببین کجا همه چیز را میتونید یک جا داشته باشی.

    چون توی کانالی دارد شده بودم تمام فایل های رایگان شمارا اونجا میزاشت.

    و یادم تو شرایط بد کاری بودم که حرفای شما بهم قدرت میداد

    تا یه جا توی صحبت هاتون اسم سایتتتون اومد. و با عشق اومدم و ثبت نام. کردم

    شاید اولش نمیفهمیدم چه به کجاست ولی خوب که دقت کردم دیدم دارم هدایت میشم

    .

    و باید هدایت شدم به فایل های عزت نفس و خریداری کردم

    با متال هایی که میزدید هربار بیشتر متوجه می شدم درسته من در ظاهر خوب ارتباط میگیرم و حرف میزنم ولی از درون عزت نفس ندارم

    و

    و

    و

    تا همون دوره باعث شد توی موندن توی اون بیزنسی مه بودم قوی تصمیم بگیرم و بزارم کنار با ابنکه خیلی فعال بودم و برلی خیلی ها الگو به نظر می‌رسیدم ولی گذاستم کنار چون پنیره داشت جابجا میشد.

    بماند همون هایی که به ظاهر من الگو بودم براشون هزارتا حرف برام درآوردند 😅😅😅

    که این هم سیرتکامل برای من بود و هست

    .

    .

    .

    جالبه اومدم از نشانه هایی که دیدم بگم کلی حرف زدم درصورتی که میگفتم بقیه چطور انقدر می‌نویسند 😅😅😅😅

    حقیقتا من یه دختری بودم که از بچگی آدم مرتبی نبودم و ریشه اش را نمیدونم از کجاست از تمیزی خوشم میاد ولی از مرتب کردن نه و شایدم در بچگی بارها به خاطرت کتک های زیادی خوردم 😢😢😅😅😅

    تا حتی ازدواجم که کردم بازم خونم نا مرتب بود و حال برعکس همسرم کاری نداشت و می‌گفت انقدر حسن خوب داری که این به چشم نمیاد

    ولی من زجر میکشیدم و دوست داشتم خونه مرتب باشه باورتون نمیشه حرصت آدم های وسواسی را میخوردم میگفتم کاش منم یکم مثل اونا بودم ☺️

    .

    .

    .

    تا اینکه این مدت ما دارم فایل های رایگان شما و دوره عزت نفس را گوش میدم ناخواسته هدایت شدم به این سمت که خانه را مرتب کنم اونم با عشق

    دیروز اتاقم را کامل خونه تکونی کردم و فضای کاریم را بازتر کردم چون من کارم با گوشیه و کار هرگز نکردنی روی میزم گل گذاشتم و اتاقم را برلی خون رویایی کردم.

    و نشانه ای که امروز دیدم و به خاطرش خدا را شکر کردم و به سجده رفتم

    درست کردن پیج بود نزدیک یک هفته بود که ارجی پیج درست میکردم نیم ساعت بعد چیزی نیومد رو صفحه که ثابت کنم من ربات نیستم ولی عکس کانل باز نمیشد و هیچی به هیچی هرکاری میکردم نمیشد

    حتی با گوشی دخترم امتحان مردم نصب شد ولی با گوشی خودم نه

    دیشب توی خواسته های روزانم ازش خواستم پیجم درست به رفتم نصب کردم و همون اتفاقات افتاد اودم از اینستا بیرون چون نمیخواستم تو حال بد بمون حال بد مساوی اتفاقات بد☺️

    با اینکه پیج را برای کارم میخواستم

    ولی یه ندای درونی بهم گفت اینبار فیلتر شکن را روشن کن و امتحان کن و هدایت شدم به این حرکت

    و وقتی انجام دادم مشکل حل شد

    یعنی اقلا جوری بغض کرده بودم که رفتم به سجده

    فقط میتونم بگم من هنوز خیلی کوچکم که بفهمم که قدرت خدا چقدر زیاده ولی دوست دارم حالا ما کوچکم ولی مثل بچه های کوچک هر چیزی ذوق کنم مثل صحبت های استاد اون روز که اون جهار تا پسر اومده بودند خونشون میگفت هنیشه باید مثل بچه ها از کوچکترین چیز ها خوشحال بشم

    عااااااااشقتونم🥰🥰🥰🥰🥰🏵️🏵️🏵️🏵️🌺🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 1986 روز

    بنام خدا

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته

    استاد جانم چقدر حرفاتون قشنگه و پر از آگاهی .

    چه دیدگاه زیبایی در مورد مرگ دارین .

    یادمه وقتی مدرسه می‌رفتیم یه حدیثی بود از یکی از اماما که می‌گفت این دنیا برای مومن مثل قفس میمونه و با رفتن از این دنیا مومن احساس می‌کنه که از قفس آزاد شده .

    اون موقع ها که هرچی می‌شنیدم از مرگ، نیستی و نابودی و عذاب بود همش میگفتم چجوری میشه که حس کنی از قفس آزاد شدی .

    مگه چقدر نماز بخونی چقدر کار خوب انجام بدی که بری بهشت

    فکر میکردم فقط کسایی که نماز میخونن میرن بهشت🤕🤕چه دیدگاهیه آخه چه خدای وحشتناکی که فقط یکسری از آدمها رو ببره بهشت و بقیه همه بخاطر حجاب و نماز برن جهنم .یادمه اولین باری هم که از شما شنیدم برای امامان گریه نمی کنین کلی تعجب کردم (البته خیلی چیزا اینجا شنیدم که مدتها تو شوک بودم😁😁)

    ولی واقعا اینقدر این حرفا برام عجیب بود که انگار من از یه کره دیگه اومدم .

    تمام عمر ما دیدیم و شنیدیم که دوماه تو سر و صورت خودشون زدن و گریه کردن و عزاداری کردن ولی ندیدیم و نشنیدیم که هرچی خوشتر باشی انگار آدم بهتری هستی .

    میدونی استاد این باورا انقد تو ما ریشه داره که هنوز هم بعد از دو سال و اندی که با شما هستم خیلی مواقع احساس شادی واقعی ندارم .

    یعنی هنوزم فک نمیکنم که اگه شاد باشم به خواسته هام میرسم .

    هنوز هم اون غم اون ناراحتی تو وجودم هست

    این در صورتی هست که من انقد خنده رو و شاد هستم که همیشه صدای خندم بلنده ولی اون شادی واقعی اون حس خوب فرق داره

    اون شادیه یک حس رضایت قلبی هست

    یک ایمان به اینکه کسی هست که هوامو داره

    یک حس اعتماد به خودت و خدای خودت .

    استاد این حس قشنگ رو دوست دارم و می‌خوام که هر لحظه حسش کنم .

    استاد جانم این حس رو از شنیدن حرفای شما حس کردم و با خدای خودم یکم رفیق شدم

    چه خوبه که باور کنم که من تکه ای از خدا هستم به همین بزرگی به همین بی نهایتی .

    باور کنم که زندگی این دنیا واقعا ارزش نداره که براش نگران باشم و کسی موفقه که هدف داشته باشه برای هدفش تلاش کنه ولی وابسته به دنیا نباشه .

    استاد عزیزم این فایل اینقدر آگاهی داره که از هر کدوم بگی صفحه ها پر میشه

    از خواستن

    از تمرکز

    از اعراض کردن

    از توجه به خواسته ها

    از رهایی

    از توجه به نکات مثبت

    خدایا ایمانی بده که به این آگاهیها عمل کنم .

    ممنونم استاد عزیزم 🙏🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    سعیده سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1965 روز

    با سلام خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیزم

    راسیتش همان طور که تو این فایل هم گفتید ما ایرانی ها خیلی یک جورهایی مرده پرستیم اصلا تو کشور ما که شهادت اش با تولداش هیچ فرقی نمی کنه و همش ته اش ختم میشه به روضه خوانی و … و من خیلی از آشنایان یا دوستان خانوادگی امون را دیدم که طرف بچه اش را از دست داده و الان بعد از مدتها هنوزم مشکی می پوشه و هیچ جا عروسی نمیره یا دست به صورت اش نمیزنه و صورتش را تمیز نمیکنه که من عزیزام را از دست دادم انگار که به آخر دنیا رسیده واقعا اگر ما دیدمون این باشه که آن آدم رفته پیش خدا و برگشته به همون جایی که از اول از آنجا اومده و همه ما هم یک روزی میمیریم و این جهان فانی و باقی نیست. خیلی راحت تر میتونه با این قضیه کنار بیاد و البته یک چیزی هم است بعضی ها فکر می کنند اون آدمی که فرضا پدر یا مادرش را از دست داده و توی مجلس عزاداری اشون بیشتر گریه میکنه خیلی آدم دلسوزترو بامحبت تر و وفادارتری است در مقایسه با آن کسی که کمتر گریه میکنه و آن خیلی بی رحم تر و نامهربان تر و بی وفاتری است البته بعضی ها هم واسه اینکه نظر دیگران را جلب کنند آن قدر خودزنی میکنند فکر می کنند هر چقدر بیشتر تو سر بزنند آدم بامحبت تر و دلسوزتری به نظر می رسند. توی ایام محرم و صفر هم که دیگه هیچی خودمون را می کشیم طرف کار و زندگی اش را ول میکنه و دیگه همش از صبح تا شب توی این حسینیه توی اون حسینیه فکر میکنه هر چقدر بیشتر تو مجالس عزاداری امام حسین شرکت کنه و سینه زنی کنه و شیون و گریه کنه مسلمان تره و بقیه میگن فلانی را ببین چه آدم باخدا و مسلمانی است یا فلانی حقیقتا حسینی است و معلومه که عاشق امام حسین است یا خون حسینی تو رگهاش است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: