ما بی انتها هستیم - صفحه 55

به نام رب یگانه فرمانروای هستی کسی که قدرت آسمان ها و زمین و تمام ثروت ها از آن اوست

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

چند روزی قفسی ساخته اند از وطنم

درود استادان جان و هم پاره های ارزشمندم.

حین گوش دادن این فایل الهی بارها این بیت شعر تو گوشم زنگ خورد.یادم اومد به اولین بارهایی که شنیدمش.

آره به نظرم در مدح و ستایش مرگ ستوده شده.

استاد عشقم اما حسم الان اینه که درونا بی ارزشی دنیا رو میخواد فریاد بزنه برای از بین بردن ترس از مرگ

استاد خیلی سپاسگزار رب العالمینم که این سخنان ناب رو میشنوم و گوش من محرم شده برای شنیدن پیغام سروش

میخوام به خودم بگم

یادم بموونه ارزش دنیا رو زمانی میفهمم ارزش مرگ رو زمانی میفهمم که ارزش خودمو بفهمم

بفهمم که رب العالمین با این همه قدرت با این سیطره ی بی نهایت قدرت و خلقتش در هر بعدی که ذهن انسانیه من قادر به درکش نیست من رو خلق کرد من رو با عشق خلق کرد عاشقم بود و هست من رو اشرف مخلوقاتش خلق کرد فرمان سجده کردن بر من رو به فرشتگانش داد

باور کنم ارزشمندم باور کنم اینو باور کنم عشقش به خودم رو تا باااور کنم که به مهمونی که منو فرستاده خیلیییی جای خفن و خوووبیه

یه مهمونی پر از زیبایی پر از شگفتی پر از حال خوب پر از ثروت و فراوانی پر از امکان رشد کردن و بزرگ شدن

من لایقم برای بودنم درین مهمونی.من لایقم برای لذت بردن از مسیر من لایقم برای چشیدن عشق خالص پروردگارم من لایق تجربشم

من لایقه بودن در کنار هم پاره های ارزشمندی هستم که نور خدا رو دارن من لایق تجربه ثروت های بی انتها و عظیم خدام من لایق شادی و خنده و خوش گذرونیم

من باور کنم انقدر ماهیت من ارزشمنده که رب العالمین بخاطرم چه سور و ساااتی به پااا کرده

قاطییی نکنم که ماهیت مهمونیه چیز دیگست.من لایق تجربه ی بهترین ها هستم اما خودم فراتر از هر بهترینیییی هستم

هر چیزی رو بخوام میتونم داشته باشم اما یااادم نره که چقدر ارزشمندم که چیز بی ارزش نخواااام به چیز بی ارزش نچسبم

وااای از بامزگی و با نمکیه این سیستم دنیااااا

انقدر خوووشگله که اگه حواسم نباشه دایم از پروردگار عالم کسی که عاشقانه خلقم کرده اگه دایم ازش نپرسم اگه یادم بره دست تو دسته خودش اومدم مهمونی تا کلی چیز ببینم بزرگ تر بشم و رشد کنم یهووو میبینی مسیر رو گم کردم چسبیدم به خوشگلیای موقتیش

نهههه من خدایی که به این عظمت و زیبایی خلقم کرد و جهانی رو خلق کرد و زمین و زمان رو مسخرم قرار داد رها نمییییکنم.یعنییی خدایااا خودت هدایتم کن لحظه ای گول نخورم مسیر رو گم نکنم نرم دنبال قا قا لی لی …

میخوااام بگم نگینه من این دنیا خیلیییم قشنگه خیلیم زیباااست پر از نعمته و تو اگه پروردگارت رو باور داری که حکمتش و آگاهیش تواه بی نظیر رو خلق کرده و فرصت تجربه و بزرگ شدنت در این دنیا رو بهت بخشیده پس لذتش رو ببر اما فکر نکن همه چیز اینههه .

من فک میکنم باید یاد بگیرم که آرهههه واقعااااا لایقممممم واقعا ارزشمندممممم تا باور نکنم پی به عظمت این فرصت تجربه ی زندگیم که نمیبرم

باور نمیکنم که انقد خواستنییییم که خدا بخاطرم چه کردههههه

بعد بهم گفته خودمو خووودت زیبایه من

بعد گفته من نمیخوام خم به ابروت بیاد.تو فقط تجربه کن تو فقط بزرگ تر شو و ببین وقتی رشد میکنی بازم هست چیزای بیشتر که بخوای و لذت بیشتر ببری و من بازم هر چی بخوای بهت میدم.

تااازه نه تنها فقط به توو بلکه به بقیه ی هم پاره هات که از روحم در وجوود مادیه همتون دمیدم

پس تو فقط ادامه بده لذت ببر و من خالقی توانام که هر کس رو مطابق با نیاز و خواسته ی خودش هدایت کنم پس تو دلت برا کسی نسوزه اونااا منووو دارن

تو فقط لذت ببر و بدون هر چیزی که میبینی بیرون از خودت آیینه تمام نمای درون تواه.پس اگه بیشتر میخوای بهتر میخوای بیشتر باور کن هم خودتو و هم من رو.

تو به فکر رشد خودت باش بذار بقیه هم رشدشون رو بکنن.نه به کسی بچسب نه به شرایطی بچسب نه به موقعیتی بچسب و نه اینکه بخوای فک کنی تو قراره به کسی کمک کنی و یا زندگی کسیو تغییر بدی

تو فقط قراره رشد کنی و لذت ببری و تجربه کنی تا وقتش برسه ازین مهمونی قشنگ بریم خونه

اینم بگم که بنده ی من تو گوش جان بسپر به ندای قلبت اونجایی که هر لحظه باهات در ارتباطم و بدون که دنیا رو مسخرت کردم تو فقط بخواه و ادامه بده تمااام بد و خوووبش با من

خدا بهم میگه تو قلمرو من حس ترحم نیست حس دلسوزی نیست

در چیزی که قدرت درکش برات میسر نیست ورود نکن

نه دلت به حال برادری نه خواهری نه مادری نه پدری نسوزه

همه در آغوش امن من هستن همه دارن مسیر خودشونو میرن همه دارن از برکت های این مهمونی الهیشون بهره مند میشن

فک نکن شرایط ناعادلانست که عینه عدالته لازمه ی رشدشونه و مطابق با خواسته های خودشون

تو سعی کن بر حسب خواسته های خودت اگه در موقعیت زمانی مکانی در کنار انسان هایی از جنس خودت قرار گرفتی فقط بدونی که این دنیا در اوجه تنوع ساخته شده و اون ها تنها و تنها نتیجه ی افکار و خواسته های شدید درونیه خودته

پس اگه بابه میلت نبود به هیچ کدوم نچسب و حتی اگه بابه میلت بود هم باز نچسب بدون که به هر چی توجه کنی بیشتر ازون رو میبینی پس ازم بیشتر بخواه

یادت بیاد چقدر برای من عزیزی یادت بیاد تیکه ای از منی یادت بیاد خالق زندگیتی یادت بیاد تو به این مهمونی همونجوری که بخوای میتونی رنگ و لعاب بپاشی

حواست باشه من همیشه هستم پیشتم از قبل بودم الانم هستم بعدشم هستم اونجاهایی که حتی توام نیستی من برات هستمو خدایی میکنم

یادت باشه مراقبتم عاشقتم برات کم نخواستم برات کم نذاشتم خودتو مفت نفروش

خودتو ارزون نفروش که تو بنده ی من لایق ناب ترین هایی

خریدار تو منم خودتو به کسی جز من نفروش که با هیییچ چیز عوضت نمیکنم بنده ی نازنین زیبای من

یادت نره این دنیای شگفت انگیز تا زمانی زیباست که بدونی انقدر ارزشمنده که لایقه خدمت رسانی به تو اشرف مخلوقات منه و همییین

حواست باشه که ارزشت اونقدر حفظ بشه که به مهمونیه نچسبی

اینارو میگم بهت نگین چون حس میکنم ترسش درونته

تو انقدر ارزشمند و عزیز هستی برام که از قبل اومدنت به این مهمونی خانواده ای از عشق برات تدارک دیدم

تو نور اون خانواده شدی و اونها نور زندگیه تو

تو فرصت رشد اونها شدی و اونها فرصت رشد تو

تو فرصت عشق گرفتن من از طریق اونها رو داشتی و اونها فرصت گرفتن عشق خالصم رو از طریق تو

تو فرصت یاد گرفتن چطور بازی کردن تو این دنیا رو از طریق اونها داشتی و اونها هم از طریق تو

این جمع شما تیکه های ارزشمند من اسمش خانواده تواه

از جمعتون نور و عشق به تمام قلمرو من پاشیده میشد

از عشق بینتون از خوشحالیتون از لذتتون از رشدتون منم سرشار میشدم

نگین تو لایق تجربش بودی

نگین خانوادتم لایق تجربش با تو بودن

نگین تو خواستنی ترین زیباترین و عشق ترین منی که از دیدنت لذت میبرم از رشدت از خواسته هات.

آگاه باش که نه تنها تو نه تنها والدینت نه تنها برادرانت بلکه تمام هم پاره های تو در عدالت محض خداوند و در آغوش من در حال زیستن و رشدشونن

اگر به قدرتم ایمان داشته باشی از سپردنشون به دستان پر قدرت مهربان و بخشندم لحظه ای دلت نمیلرزه

این حس پاک تو این عشق خالص بی قید و شرط تو الهیه از منه و مقدسه

اما آگاه باش به نظم و قوانین دنیا این مهمونیه شگفت انگیزی که خلق کردم و دلت نلرزه و تو در آرامش بندگیتو کن و بگذار مسیولیت خداییم به خودم محول بشه

حد عشقم و علاقم و دوست داشتنم به بنده هام در حد تصور تو نیست

تو حتی حد عشقم به خودت رو هم درک نمیکنی

پس لحظه ای شک نکن که بندگانم در امانند و هرآنچه تجربه کنند تنها برای رشدشونه برای لذت بیشترشونه و برای بزرگ تر شدنشونه

بدون که اونها به خواست خودشون اینجان و دارن نتایج انتخاب های خودشونو زندگی میکنن پس تو حتی لحظه ای حق دلسوزی و ترحم برای هیچ یک از بندگان من رو نداری که من صاحبی عادلم

تنها لذت ببر و فرصت های زندگیتو با تمام وجودت بچش و درک کن و ادامه بده و بقیه ی امور رو به کاردان اعظم رب العالمینت بسپر.

اگر بنده ایم رو در کنارت و فرصت هم نشینی باهاش رو بهت بخشیدم سیر لذتش شو تا میتونی بیاموز تا میتونی بهترینت رو ارایه بده که هم تو دسته پر گذر کنی هم اووون از هم نشینی با تو دسته پر به مسیرش ادامه بده

همه یکی هستیم

همین

دوست دارم نگین

نمیدونم چرا اشک میریزم و مینویسم

نمیدونم

من برای خودم نوشتم

فقط اینم بگم اگه هم پاره ای به این کامنت هدایت شد کتاب در آغوش نور رو بهتون پیشنهاد میکنم بخونید.من دو جلدش رو خوندم.

استادم تو یکی از فایلاشون بهش اشاره داشتن.شک نداشتم که حتما استاد این کتاب رو هم خوندن.

از معدود کتابهایی هستش که بعد از اومدن در این مسیر با اینکه استاد گفتن دیگه کتابی نخونیم خوندمش و بعدها متوجه شدم استادم مطالعش کردن.

برای من بی نظیر بود و هنوزم که هنوزه ازش یاد میکنم.

در پناه خدا باشید