ما بی انتها هستیم - صفحه 6
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/02/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-02-07 09:30:362024-06-09 14:54:46ما بی انتها هستیمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد عزیز و فوق العاده ام دوست صمیمی و گلم حسین عباس منش
خیلی ممنونم بابت آگاهی ها و باور هایی که به ما میدهید. خیلی دیدگاه و باور هاتون احساس خوبی به من میدهد.
از وقتی خدای مهربان را شناختم و رابطه ام را با او زیبا کردم واقعا طعم زیبای زندگی را میچسم و میفهمم که چقدر زندگی زیباست..
در صورتی که تا دوسال پیش قبل از آشنایی با شما و قوانین در خانواده ای بزرگ شده بودم که بسیار مذهبی بودند.روز های محرم وظیفه خودم میدونستم که به هیئت برم. هیئتی که میرفتم گرم بود اینقدر عرق میکردم که همه بدنم خیس عرق میشد. افراد برای اینکه سینه هایی که میزدند بیشتر دردشون بگیره برهنه میشدند.به اینقدر هوا آن بم و گرفته بود که نفس کشیدن خیلی سخت بود. ولی این باور را برادرم بهم داده بود که عرق سینه زن امام حسین همه بیماری ها را شفا میده. اگه مریض باشی برات خوبه…حرکات دیوانه وار میزدند به عشق امام حسین سرشو را میزند به دیوار، با دست اینقدر میزند توی سرشون که سرشون خون میومد، منم از سر ناآگاهی مثل آنها بودم.اینقدر محکم میزدم توی سر خودم که احساس میکردم مغزم داره تکون میخوره.برای سعادت در زندگی برای بخشش برای اینکه مورد قبول در درگاه خداوند باشم همه این کارا میکردم. با تمام قدرت بر سر و سینه میکوبیدم.توی اون فضای گرفته که نفس کشیدن سخت بود.به زور خودم را به گریه میزدم. تا یک قطره اشک بریزم برای امام حسین. به زور مینشستم به گناهان و خطاهایم فکر میکردم که در آن شب همراه با اشک ریختنم خدا گناهانم رابشوره. توی سن های پایین حدودا 10 12 ساله. جرعت نداشتم بگویم هیئت نمیام از طرف همه اعضای خانواده طرد میشدم.دوستان باور کنید که هر سال گناهان و خطا های بیشتری را برای فکر کردن به آنها پیدا میکردم. که واقعا در سالهای 15-16 سالگی واقعا احساس میکردم که انسان بسیار بسیار پست و عوضی هستم. پست تر از حیوان. از خودم و زندگی متنفر بودم. در نهایت افسردگی و احساس گناه بودم…
در اواخر سال 93 بود فک کنم زمستان. خدا منو هدایت کرد دست منو گرفت و منو بلند کرد.من را با قوانین زیبا آشنا کرد. راز خوشبخت بودن را به من آموخت. استاد عزیز در آن زمان فایل انگیزشی سگ سیاه خیلی به من کمک کرد. واقعا بابت آن فایل متشکرم.خدارو شکر میکنم که به راه راست هدایت شدم. نتایج زندگی و آرامش و عشقی که در زندگی ام هست نشان از راه درستم هست. شادی سلامتی احساس عزت، احساس تقدس، احساس پاکی و زیبایی احساس این روزهای من هست.
خدارا واقعا سپاس گزارم. خدایی که این قدرت را به من داد تا همه باور های مذهبی ام را به کلی بشکنم.هر انچه از دین و خدا شناخته بودم را کامل کنار گذاشتم. قلبم را برای هدایت او باز گذاشته ام و باور دارم خدایی که من را از آن جهنم نجات داد، با من ادامه میدهد و من را هدایت میکند…
خدایاشکر میکنم بابت حضور شما دوستان عزیز در زندگی ام.برای شما شادی و موفقیت روز افزون آرزومندم…
فقط اینکه اگه اشتباه نکنم طبق ایه قران چه چن نفری از دنیا نمی رن.
که البته با این تشبیه، تو مهمونی می مونن و همین! همین!
خیلی عالی بود سید جان.
خدا حفظ کنه شما و خونواده تو.
هرچی پیش میریم می بینم که چقدر زیبا اصل جهان رو درک کردین.
خیلی جالبه، این اواخر انگار هر بار دقیقا دارین سوال خود من رو جواب می دین! دقیقا امروز صبح همین فکر تو ذهنم بود!
واقعا در حین شنیدن این فایل از بس که با درونم هماهنگ بود، چندین بار مو به تنم سیخ شد.
واقعا و از ته دل شما ودیدگاهتون رو تحسین می کنم.
در مورد حادثه پلاسکو تووی هیاهوی مردم شرکت نکردم.. به نظر من مرگ زیباست.. و برای حادثه ای هم که اتفاق افتاده دیگه نمیشه کاری کرد یا دنبال مقصر گشت.. به قول شما مردم علاقه زیادی دارند که در مورد همه چیز اغراق امیز رفتار کنند.. یه روز یکیو ببرن بالا و یه روز بکشن پایین.. منم از بچگی از عزاداری های مذهبی فراری بودم.. دوران بچگی که با خانواده شرکت میکردم ولی به سن نوجوانی که رسیدم تا خود الان هرگز تووی عزاداری های مذهبی شرکت نکردم.. بعضی وقتا احساس میکردم که ادم بدی هستم که علاقه ای به این جور مراسم ندارم و ادم بی ایمانی هستم.. یا مادر من برای مرگ پدر و مادرش زیاد گریه نکرد.. غریبه ها توو مراسم مادربزرگ من بیشتر توو سر خودشون میزدن تا مادر من.. خود منم کم گریه کردم.. یعنی خیلی هم ناراحت نبودم.. چون مرگ بنظرم خیلی وحشتناک نیست.. برای این هم احساس گناه میکردم که چرا من گریه م نمیگیره ولی مثلا اون غریبه ای که نسبتی هم نداره باهاش اینجوری ضجه میزنه!!.. . خودم به شخصه از مرگ نمیترسم برام جالب و هیجان انگیزه حتی..
استاد عزیزم سلام،
عجب فایل قشنگى بود خیلى لذت بردم. انقدر خوب این نگاه رو توضیح دادید که آخراى فایل دیگه از احساس خوب اشک تو چشام جمع شده بود.
چقدر این نگاه به زندگى و مرگ زیباست و چقدر متفاوته با دیدگاه اکثریت مردم. واقعا وقتى آدم اینجورى به زندگى نگاه میکنه انگار توى بهشته واقعى هستیم توى یه بازى خیلى جالب و با گرافیک بسیار طبیعى.
میخوام همینجا از دوره قانون آفرینش تعریفى بکنم که واقعا دوره ى بی نظیریه و با اینکه من فقط یه مدت کوتاهى ازش استفاده کردم خیلى باورامو عوض کرده و دنیامو زیباتر کرده. الان که داشتم این فایلو میدیدم با خودم گفتم آره منم این باور قشنگ رو دارم (البته نه به قدرت و اطمینان باور شما) بعدش فک کردم دیدم که از دوره قانون افرینش نشات گرفته این باورم. میتونم بگم همه چى رو شما اونجا به وضوح گفتید و به قول خودتون هیچ سوالى باقى نمونده.
تشکر میکنم از شما و تمام دست اندرکاران بخاطر این دوره فوق العاده (البته همه دوره هاتون فوق العاده ان)
و میخوام بگم که خیلى برام جالبه که میبینم شما خودتون چقدر این حرفایى رو که میزنید باور کردید و این باورا جزئى از وجودتون هستن و الکى شعار نمیدید. و نتیجشم توى زندگیتون و توى احساستون مشخصه.
من هم میخوام به اندازه شما باور کنم.
در ضمن بعد از دیدن فایل هاى فوق العاده ى جلسه نهم و دهم دوره دستیابى به رویاها که بسیار سپاسگزارم بابتشون
قانون دوباره یادم اومده (یا میشه گفت قانونو دوباره بیشتر باور کردم) و یه هفتس دارم با قدرت و تمرکز روى یه باور خاص کار میکنم.
من به این نتیجه رسیدم که وقتى میشینم یه جا و آروم میشم و اهنگ ملایم میذارم با قدرت خیلى خیلى بیشتر میتونم رو باورام کار کنم و باور جدیدو به خودم بقبولونم. چون احساسم خیلىىى خوب میشه و هى بالاتر و بالاتر میرم.
روزى حداقل 5-6 ساعت دارم این کارو میکنم. اما این باور لامصب انقدر ریشه دار و قدرتمنده که خیلى کم تکون میخوره اما میتونم تفاوت فرکانسى رو کم کم احساس کنم تو نگاهم و رفتارهام و مشتاقانه منتظر اتفاقات خوب هستم.
در کل با تجربه به این نتیجه رسیدم که من نمیتونم به گوش دادن سرپایى فایل ها و کار کردن روی باورام تو راه و ماشین و حین انجام دادن کاراى دیگه بسنده کنم و حتما باید روزى حداقل یکى دو ساعت یه جاى اروم بشینم و با تمرکز فکر کنم به قانون و کار کنم رو باورام وگرنه قانون خیلى زود یادم میره و همه چى خراب میشه.
خیلى ممنون از دوستانى که دیدگاهمو خوندین امیدوارم بهتون کمک کرده باشه
استاد خیلى سپاسگزارم بابت این فایل زیبا
با آرزوى بهترینها براى همه ى شما
سلام خدمت استاد خوب و مهربان و دوستان گرامی
مثل همیشه عالی بود و آگاهی دهنده ،من عاشق دید گاههای توحیدی شما هستم استاد عزیزم امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشید…?????
با سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسیم واقعا زندگیم از اونجایی که به این آیه رسیدم که انا لله و انا الیه راجعون رسیدم و خوندم به آرامش عجیبی رسیدم و توی برخورد با تضادها این آیه تداعی میشه و احساسمو واقعا خوب نگه میداره چون وقتی به معنای این ایه توجه میکنم و دقت میکنم میبینم وقتی ما از خداییم و به سوی او بر میگردیم دیگه دلیلی واسه ناراحتی و دلشور و نگرانی نمیبینم استاد تازگیا وقتی به آیه 7سوره الشرح رسیدم اگه امکان داره در مورد این آیه توضیح بدین و نظرتون رو در مورد این ایه بگین فاذا فرغت فانصب
با تشکر از استاد عزیزم
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی ودیگران عزیزان!
همین حالا ایمیل فایل جدید شما را خواندم وبسیار هم خوشحال وخرسند هستم که باز فایلی جدید برروی سایت قرار گرفت.
در مورد محصول جدید شما هم می بایست عرض کنم که من امسال متاسفانه در کنکور رتبه ی خوبی نیاوردم و در داشنگاهی که میخواستم قبول نشدم و سال بعد تصمیم گرفتم که از دوباره کنکور بدم.این محصول شما حقیقتا میتونه کمک بسیاری به من ودیگران عزیزان بکنه.
در مورد قیمت گذاری محصولات میدونم که شما تا از نتیجه بخشی هزار برابر اون محصول تا مطمئن نشید اون رو قیمت گذاری نمی کنید ولی این محصول با توجه به اینکه برای قشر دانشجو ساخته میشه لطفا مثل محصول تند خوانی قیمتی داشته باشه که هر دانشجویی توانایی خرید اون رو بتونه داشته باشه.
بسیار متشکر و سپاس گذارم.
شاد باشید
سلام ودرود براستاد عشق
خیلی دوست دارم استاد عاشقتم وقتی صداتو میشنوم حالم دگرگون میشه حالی که خیلی کم خیلی خیلی کم تو زندگیم تجربه کردم چقدر قشنگ مسله مرگو توضیح دادین واقعا بهتر از این نمی شد الان که مینویسم دقیقا پس از گوش دادن فایله حال عجیبی دارم منی که یادم نمیاد کی اشک از چشم در اومده اشکم در اومد خدایا شکرت داری از زبون استاد عشق باهام حرف میزنی خدایا ازت ممنونم خیلی خیلی ممنونم
استاد عزیز یه سوالی داشتم که شاید ربطی به این قضیه نداشته باشه ولی این روزا خیلی ذهنمو مشغول کرده صلاح دونستم اینجا ازشما بپرسم به قول شما این باور قدرت رو ازم کمی گرفته اینم در مورد تقینات زیر استانه ای است که بعضی شرکت ها ازش استفاده میکنن یا ممکنه تو یه اهنگی که به ظاهر شاد هست تلقینات منفی به ما بکنه یا تو فیلم های حتی انگیزه بخش که چند بار بشینم نگاش کنم واین تلقینات بهم بیشتر بشه در مورد توضیحاتی که در فایل چشم زدن دادید قانع شدم ومسله برام حل شد وحالا باورش ندارم ودرمورد اینکه هیچ چیز بدون اجازه ما وارد زندگیمون نمیشه اما باز این قضیه در من وسواس ایجاد میکنه وقدرتمو کم میکنه حال سوالم اینه که ایا تلقینات زیر استانه ایی که با هدفم در یک راستا نیست در من تاثیر میذاره؟
خیلی ممنون
با سلام خدمت استاد گرامی و دوستان
آقای عباسمنش واقعا عالی بود.کاملا در مورد این اتفاق و توجه نکردن بهش باهاتون موافقم.حقیقتش من چند ماهی هست که به هیچ عنوان و ابدا صدا و سیما ایران رو نگاه نمی کنم و برای هیچ کدام از برنامه ها ارزشی قائل نیستم. اخبار- روزنامه ها -کانال های ماهواره ای اصلا برام مهم نیست.من اصلا از پلاسکو خبری نداشتم تا اینکه از یکی از دوستان شنیدم.و واکنش من نسبت به این خبر کاملا نرمال و طبیعی بود مثل هر خبر دیگه ای و اصلا برام بزرگ جلوه نمی کرد.از این اتفاقا (منظورم از دنیا رفتن) هر روز میوفته روزانه چند میلیون نفر جانشونو از دست میدن و این خاصیت جهانه و البته که ما قطب مقابل این عملم داریم (تولد). یه روز بطور اتفاقی توجهم به مراسم تشییع جنازه شهیدان پلاسکو جلب شد و خبرنگاری با یه خانم درگیر مصاحبه بود در مورد احساسش از این اتفاق و بطور عجیبی دیدم اون خانم طوری زجه میزنه و گریه میکنه که انگار فرزندشو از دست داده و البته فقط این خانم نبود که همچین عکس العملی از خودش بروز داده بود.در اون حالت با خودم فکر کردم و اینو می خوام بگم که اصلا و به هیچ عنوان همچین رفتارها و افراد رو درک نمی کنم و کلا حالم بد میشه از مشاهده این موارد.
دوستان افرادی بودن که به من تهمت زدن که انسانیت نداری که معرفت نداری و این شعرو گوشزد کردند (تو کز محنت دیگران بی غمی ….. نشاید که نامت نهند آدمی) و من شخصا این بیت رو کذب محض میدونم وبراش ارزش قائل نیستم.دوستان اشتباه برداشت نکنید می خوام بگم اگر من بخوام به خواسته هام توجه کنم و ناخواسته ها رو نادیده بگیرم چیزی که عایدم میشه همینه و در تنهایی خواهم بود و صد البته که این بهتره. به قول استاد اگر قرار است همرنگ جماعت بشی و سقوط کنی همون بهتر که تنها باشی و بسوی خواسته هات حرکت کنی. دوستان احساس همدردی یک باور مخربه. ریشه هر احساسی توجه کردنه شما نمیتونی احساس ناراحتی کنی مگر اینکه قبلش به چیز ناراحت کننده ای توجه کرده باشی.به هر چیزی توجه کنی احساسات متمایل به همون موضوع رو جذب میکنی و بعد اتفاقات زنجیر وار رخ میدهند.دوستان برید مطالعه کنید ادیسون با سوختن تمام تحقیقاتش چطور برخورد کرد و جامعه ایران با سوختن یه ساختمان چطور.واقعا باعث تاسفه.دوستان نگاهتون رو به اتفاقات عوض کنید.از فیلتر فایده شخصی استفاده کنید.با هر اتفاقی اولین سوال این باشه که آیا با توجه به این موضوع من در مسیر خواسته ها قرار می گیرم یا ناخواسته ها.خوبی یا بدی .رنج یا لذت.
در پناه حق باشید.