ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم - صفحه 8

376 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ستاره بنی نجاریان گفته:
    مدت عضویت: 3899 روز

    سلام استاد جونم.

    استاد من قبلا خیلی آدم دل نازکی بودم هنوز هم توی اعماق وجودم این حس هست که دلسوز و دلرحم آدما باشم و دلسوزی های بیجا بکنم. خوشبختانه خدا من رو نجاتم داد و به کمک آموزه های شما از اون مسیر خیلی بیشتر فاصله گرفتم. دیگه به جای اینکه مثل قبل دلم برای آدمای فقیر و بدبخت بسوزه سریع به خودم یادآور میشم که ستاره خداوند به همه ی انسانها به یک میزان کمک میکنه اگه خودشون بخوان و با ترسهاشون مقابله کنند پس دلسوزی توی سیستم خداوند هیچ جایگاهی نداره به جز اینکه تو رو از مسیر درست دور میکنه و کانون توجه تو رو منحرف میکنه. همین سایت شما، خدا میدونه که فقط فایلهای رایگانش چقدرررر میتونه یک انسان ضعیف با باورهای غلط رو تبدیل کنه به یک انسان کاملا متفاوت با باورهای درست و قوی، خداروشکر از تمام دنیا هم همه به سایتتون دسترسی دارن و کافیه که از خدا راهی برای هدایت بخوان خدا خودش به زیباترین شکل مثل همه ی ما هدایتشون میکنه، پس چرا همه نمیتونن تغییر کنن چون خیلی از آدمها چسبیدن به ترس هاشون به تعصباتشون و اگه دقت کنیم تمام این گروههای داعش و طالبان و… دقیقا استراتژیشون همینه دست میزارن روی تعصبات کورکورانه و از اون مسیر کنترل افراد رو در دست میگیرن، چقدر این صراحت کلامتون رو میپسندم و خداروشکر که با شما هم مسیرم، خداروشکر که بازهم بهم یادآوری کردید که توانایی تغییر زندگی کسی رو ندارم اما توانایی تغییر زندگی خودم رو صد در صد دارم. خداروشکر که حرفهاتون رو میفهمم و تو فرکانس دریافتشون هستم. منم اینطوری دقیقا به خودم کمک میکنم و به حال شما فرقی نداره اما به حال من خیلی فرق میکنه اینکه باورشون کنم و بهشون عمل کنم. یقیین دارم که خداوند هرکس رو که خودش بخواد به مسیر درست هدایتش میکنه چون کار خدا و جهان هستی هدایته. خدا خیرتون بده استاد ازتون ممنونم که فایل میذارید و کمکمون میکنید که توی این مسیر ثابت قدم بمونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    سیدجابر سجادی گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    باسلام خدمت استاد عزیز و دوست داشتی

    واقعا حقیقت جهان همینه که ما هیچ نقشی در تغییر دیگران نداریم همان طور که حضرت نوح نتونست زندگی پسرش را تغییربده وخدا به درخواست‌ حضرت نوح گفت که او فرزند تو نیست وازتو میخوام که از جاهلان نباش

    وخیلی از انسانها،حکومت ها ،پدر ومادرها،استادها،معلم ها تلاش می‌کنند که افراد یا جامعه را تغییر بدنند ودریغ از یک لحظه‌ که آنها هیچ قدرتی در تغییر دیگران ندارند

    دیروز من به خونه مادرم رفتم ودر حین صحبت دیدم که مادرم

    از اوضاع دنیا مریضی وبی وفایی دنیا واینکه دنیا جای خوبی نیست

    خلاصه از این حرف ها

    من یک لحظه‌ خواستم که توجیح کنم که نه اینجوری که مادر تو فکرمیکنی نیست

    و بدون هیچ دلسوزی واحساسات محکم جلوی ذهنم را گرفتم وبه خودگفتم

    که ببین مادرم عزیزترینم که زحمت مرا کشده ۳۰ماه رنج سختی مرا تحمل کرده وخیلی دوستش دادم

    وقران نیز احترام به پدر ومادر را به انسان سفارش کرده‌

    من قدرت تغییر توانایی کسی را ندارم حتی مادرم

    مگر کسی دست‌ مرا گرفته که بیا زندگیتو تغییر بدم ?

    من خودم خواستم که جوره دیگه فکرکنم نه دیگران

    وخدا راشکر که خداوند به تمام خواسته های ما جواب میده

    و استاد را وارد زندگی من کرد وهروز سپاسگزار خداوند هستم‌

    ومن مدام قانون را به خودم یادآوری میکنم

    که خداوند قدرت عالم وبه من قدرت داده تافقط زندگی خودم را تغییر بدم

    سپاسگزارم از بزرگترین استاد موفیقت در دنیا سید حسین عباس‌ منش

    انشالله که سلامت شاد وموفق وپایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    من معجزه ی خداوندم گفته:
    مدت عضویت: 2264 روز

    سلام ب استاد بزرگ و عشقم ب مریم مهربان و ب بقیه دوستان هم فرنکاسی عزیزم در این بهشت زیبا

    الان وضعیت ایران اینجایی که من هستم بین دوستا و فامیلا یه طوری شده که هرکسی رو که میبینی بعد از سلام علیک و احوال پرسی میگه دیدی چی شد ؟ دیدی کشور ما رو طالبان گرفتن .؟ و خیلی تو این شرایط آدم دوس داره بگه اره بدبخت شدیم اره خدا لعنتشون کنه و امثال اینا ..

    من ب عنوان یه دختر افغان وقتی این خبرو شنیدم هیچ حسی نداشتم و اولین چیزی که اومد ب ذهنم این بود که هر تضادی پشتش یه اتفاق خوبه قطعا این رنجی که ب مردم کشورم رسید حاصل خیلی چیزا بود که یکی از مهم ترین هاش نداشتن اتحاد که استاد عزیز بهش اشاره کردن و ترس و .. که قطعا من و دیگران شاید اگه تو شرایط الان افغانستان بودیم هم همین کارو میکردیم اصلا دوست ندارم قضاوت کنم و محکوم کنم و بگم که اگه من بودم حتما با ایمان راسخ ایستادگی میکردم نمی‌دونم واقعا ..

    چیزی که بابتش خوشحالم اینه ک بعد این چند سالی که رو خودم و ورودی های ذهنم کار کردم اولین حرفی که ذهنم زد بعد از شنیدن خبر این بود که این رنج باید باعث آگاهی بشه این تضاد باید باعث یه حرکت جدید یه اتفاق بهتر بشه ..ینی رو خودم کار کردم

    ب قول استاد این اتفاقات نیستن که عامل خوشبختی و بدبختی ما هستن این واکنش ما نسبت ب اون اتفاقه که باعث میشه اون اتفاق برای ما نتیجه خوب یا بد داشته باشه ..

    اینجوری تونستم ذهنم رو کنترل کنم و ب خودم گفتم غم و اندوه من تظاهرات و مرگ بر فلان کشور ها گفتن هیچ اتفاق مثبتی رو برای. هم وطنان من رقم نمیزنه اگه خیلی دلم میخواد کاری برای کشور و مردمم انجام بدم اول از همه خودم و باید ببرم بالا. آنقدر باید ثروتمند و قدرتمند بشم که یه روزی با دست پر کاری برای توسعه و رشد هم وطنانم انجام بدم که الگویی بشم برای هم نوعان خودم در هرکجای دنیا…

    دیدن این تضاد ها این رنج ها باید از من و امثال من انسان قوی تر و مصمم تری بسازه که این مسیر درست و که پیش گرفتم ادامه بدم و شل نشم و زمانی که زمانش رسیده جوری که دلم میخواد ببخشم و باعث بشم دنیا جای بهتری برای زندگی بشه ..

    استاد عزیزم ازت بی نهایت سپاسگزارم و خدا رو شکر میکنم که آگاهم آگاهم آگاهم ❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      علیرضا برزگرزاده گفته:
      مدت عضویت: 2910 روز

      سلام دوست عزیزم بی نهایت بی نهایت بی نهایت تحسسسسینت میکنم که با اینکه خودت افغانی هستی این مسأله رو تو ذهنت براحتی حل کردی من که خودم افغان نیستمم حتی اینجور نبودم؛ جای بسی فخر و مباهاته این دیدگاه شما و قوی بودن شما؛چقدر قوی هستید👏👏تحسین میکنم.♥

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اسحاق شفایی گفته:
      مدت عضویت: 2271 روز

      سلام خواهر عزیزم خیلی خوشحالم که به این شکل تونستی ذهنت رو کنترل کنی امیدوارم هر روز بتونی توحیدی تر عمل کنی و در زندگیت موفق تر بشی نکته جالب این کامنت ها برای من این بود که چقدر هم وطنان عزیزم زیاد هستن در این سایت و چقدر دارند روی خودشون کار می کنند خیلی خوشحالم جزو خانواده عباسمنشی هستیم راستش من نمی دونستم اینقدر بچه های ما به فکر رشد و پیشرفت هستند و یک نکته مثبت بود برام

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1913 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جان عاشقتم 😘

    سلام به مریم جان نازنین و همه دوستای عزیزم 😘

    استاد جان چقدر لذت بردم ازاین فایل بینهایت آگاهی دهنده و چه تلنگر بزرگی برای من هست که درک کنم من از تغییر دیگران عاجزم

    که من با هیچ ابزار و هیچ قدرتی نمیتونم حتی یک نفر رو تغییر بدم چه برسه به خودم

    عاشقتم استاد جان که اینو یاد آوری کردی که باید از سرگذشت قوم ها عبرت بگیرم چون همین چند روز پیش داشتم در مورد این عبرت گرفتن فکر میکردم و تو قرآن سرچ میکردم که حواسم باشه به عبرت بگیرم از عذابی که هر قوم شده به خاطر افکار و عقاید و به ماقدمت ایدیهم خودشون و بیشتر روی تغییر باور هام و رفتارم کار کنم

    استاد جان چقدر برای من اولین بار سخت بود حتی بشنوم این که شما گفتید نخواه کسیو تغییر بدی ذهن من خیلی مقاومت داشت و بعد هی تکرار و تکرار تا اینکه پذیرفتم و شروع کردم به درک و کار کردن روی این جنبه که من از تغییر دیگران عاجزم

    من که یه عمر سخت تلاش می‌کردم استاد علاوه بر افراد خانواده کل جهان رو هم تغییر بدم 😅

    سالها در گیر تغییر همسرم بودم و بعد از سالها جنگ به جز ورشکستگی عاطفی و احساسی وبیماری های جسمی به خاطر اون تنش و استرس چیزی نبود و یه جایی که من رها کردم خدا خودش هدایتش کرد که یه تغییر در روند زندگیش بده اما جایی که من خودمو کنار کشیدم و تسلیم شدم

    بعد از اون تصمیم گرفتم گفتم خوب حالا که همسرمو نمیتونم تغییر بدم زورم که میرسه بچمو تغییر بدم تا خوب زندگی کنه و خوشبخت بشه و درس خون و فلان و باز همون جنگ و تنش و خلاصه نتیجه این بود که بین من و دخترم و همسرم کلی فاصله و عدم درک و پذیرش و خلاصه رابطه داغون شکل گرفت

    اما استاد یادم نیست اولین بار تو کدوم فایل یا مقاله شنیدم که گفتید تو مسول حتی بچه آن هم نیستی تو فقط میتونی خودتو تغییر بدی استاد برام پذیرش این خیلی سخت بود میگفتم به هر حال من مادرم و خدا منو مسول کرده و از این حرف ها اما باز سعی کردم روی این قضیه کار کنم گفتم اگه استاد میگه برای من وحی منزل هست پس باید بچمو رها کنم خلاصه استاد بچه من سال آخر دبیرستان نمونه رو رها کرد و اومد یه دبیرستان معمولی و بعد من باز فشار آوردم حداقل برو کلاس کنکور و تست و از این حرف ها تا دانشگاه قبول بشی اما دخترم همون موقع هم می‌گفت من دانشگاه دوست ندارم اما رفت دانشگاه و سال دوم که من بیشتر روی خودم کار کرده بودم و یه مقدار تکامل فکری این داستان رو طی کردم و دیگه سعی کردم کامل رها کنم با وجود تمام هزینه هابی که تو کل سالها تحصیل دخترم اون رها کرد و رفت سراغ رشته های ورزشی و تمام اون استرس و هزینه من. رفت به فنا و من دیگه نشستم سر جام و گفتم خدایا من نمیتونم بچه من نیست که مال توعه استاد هنوز خیلی جای کار دارم خیلی میدونم اما همین که من دست از تغییر دخترم هم برداشتم اتفاقی که افتاد قبلا هم براتون گفتم دختر من الان چندین مدرک ورزش داره و الان تو فکر گرفتن مدرک های بین المللی هست و همین دیروز باز به مدرک دیگه شو آوردن در خونه و به لطف خدا با همون گوشی خودش هم داره مدرک هاشو میگیره و هم کار می‌کنه و پول میسازع و استاد امروز دختر من از اونی که من میخاستم و براش نقشه کشیده بودم هم خیلی خیلی بهتر هست که من اینهمه سال بیهوده تمرکز و انرژی خودم رو صرف تغییر دیگران کرده بودم

    اما خوب چون انسان فراموشکار هست و این ذهن هزار حیله داره بارم هر بار ذهن من به بهانه پند و نصیحت و هزار راه دیگه بازم سعی میکردم به دیگران کمک کنم تا زنذگیشون رو تغییر بدن و خوشبخت بشن که تو قدم فک کنم پنج بود جلسه چهارم که شما گفتید سرتواز زندگی دیگران بکش بیرون استاد همون جا فایل رو استپ کردم و یه مرور کردم خودمو که دیدم هنوز هم سرم تو بحث های خاله زنگی به بهونه کمک به دیگران هست اینکه من میدونم و قدرت دارم میتونم کمک کنم پس بیام کمک کنم به فلانی چون دیگه من به آگاهی رسیدم و نتیجه این که نصف تمرکز من رفته بود اون سمت و من تو این جلسه بزرگترین نشتی انرژی خودمو پیدا کردم و خدارو شکر از همون روز سعی کردم هرروز روی این قضیه کار کنم و نخام به کسی حتی مشاوره و نصیحت و این حرفا رو بزنم و استاد اتفاقی که افتاد این بود که کلی نتیجه تو روابط من و تو کسب و کار م رخ داد چون قشنگ حس میکردم چقدر تمرکز بیشتر و انرژی بیشتری دارم برای تغییر و رشد خودم و کارم

    استاد این داستان تغییر دیگران هم برای من این جوری هست که یا میپذیرم که نمیتونم دیگران رو تغییر بدم و عبرت بگیرم از اتفاقا ت گذشته و یا جهان منو آنقدر فشار میده و به می‌کنه تا دست برادرم و شروع به تغییر خودم بکنم

    پس بیام با دیدن این داستان ها و عبرت گرفتن از اون ها تمام تمرکزمو بزارم روی تغییر افکار و باور های خودم و آنوقت که جهان من تغییر می‌کنه چون این قانون جهان هست و این وعده خداوند هست که هیچ کس نمیتونه چیزی رو تغییر بده جز نفس خود اون افراد و خدا هم تو تغییر دخالت نمیکنه و من بارها به خودم میگم مگه خدا بخواد قدرت اینو ندارن زندگی فلانی رو تغییر بده ؟جنگ فلان کشور رو قطع کنه ؟یا فلان جان سیا اومد یا زلزله یا از این دست اتفاقات و خدا آیا قدرت ندارع که تغییر بده و ذهن من این جوری منطقی میشه که هر کس که بخواد تغییر می‌کنه حتی خدا هم بنده هاشو آزاد گذاشته که انتخاب کنند و خودشون زنذگیشون رو تغییر بدن

    استاد عاشقتونم بازم بابت این فایل زیبا سپاسگزارم ‌‌ به زودی آمریکا میبینمتون 😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    Blue moon گفته:
    مدت عضویت: 1987 روز

    سلام همگی سلام استاد جان سلام مریم جان شایسته🌼❤️

    یادمه بعد از کار کردم رو سایت تو یه سری چیزاپیشرفت کرده بودم مثل سلامتی و مثل اینکه خودمو دیگ ازار نمیدادم دیگ افسرده نبودم دیگ امیدوار بودم برای پیشرفت اما تو روابطم پاشنه ی اشیل داشتمو همیشههه مشکل داشتم هیچیم عوض نمیشد همش با نامادریم دعوا با پدرم دعوا سر هرچییی سر یه پتو سر کولر و….

    وقتی گقتید به ریسمان ارتش امریکا چنگ می زدند منو عجیب یاد چندماه پیش خودم انداخت

    هشت ماه پیش از خونه ی پدرم که برام پر از ناخوشی بود رفتم پیش مادرم جایی ک شاید اونجا برام روابط بهتر زیبایی بیشتر باشه (با این باور ک اینجا نمیشه خوش بود اونجا میشه) رفتم اونجا اما غافل از اینکه بابا هیچکسسسس نه مادرم نه پدرم نیستن ک برام خوشی وروابط و زیبایی بسازن خودمم ک میسازم بهشتو جهنممو

    اوایل روی سایت خیلی کار میکردم بعد اینکه از کرج رفتم قم خونه ی مستقل تو قم داشتم و کلاس خوب و.. اما بازهم با وجود همه ی اینا روابطم مشکل داشت

    خیلی باورهای بدی درباره ی روابط داشتم مثلا خجالت میکشم ابنو بگم اما هربار مامانم برام کاری میکرد اگ بعدش بهم میگفت من فلان کارو برات کردم میگفتم تو نکردی خدا کرده نمیدونستم بابا درسته خدا کرده اما نباید اینجور ب طرف بی احترامی کنی دلشو بشکونی باید ازش تشکر کنی احترام بزاری بهش من کارم به جایی رسیده بود از مامانم توقععع داشتما رفته بودیم خرید تو خیابون دعوا کردیم باهم ک چرا برام شلوار نمیخره خدا از من بگزره من به خودم زیاد ظلم کردم قبلا دوسال پیشم اینجور بودم اما رو خودم کار کرده بودم و خوب شده بودم کامنتی ک بعد تغییر گزاشتمم هنوز رو سایته و نتیجشم اتفاقای خوب و چیزای خوب تو قم و کلاسو اینا اما بازم باورهام خراب شد و بازم همه چی برگشت و الانم ک اینو مینویسم بهتر شدم اما هنوز ب اون درجه ک قبلا بودم نرسیدم اما ناامید نمیشم ادامه میدم و این دفعه دیگ نمیزارم شیطان منو برگردونه

    کم کم انقدر خودمو محتاج مادرم میدیدم و با چنگو دندون ازش میخواستم منو پیش خودش نگه داره کلی ناراحتی و.. تو خونش پیش میمد بیچارش میکردم ک اره منو نگه داره و نمیزاشتم خودش ارامش داشته باشه من برنمیگشتم و ازش میخواستم بهم کمک کنه خودمم با تعبییر اشتباه حرف های استاد کارهای شخصیمو نمیکردم ک اره من توش توانیی ندارم :/ نمیدونستم بابا کارهای شخصیو غذا گختن برای خودت با اون توانیی و استعداد فرق میکنه اینارو نباید بندازی گردن کسی برات انجام بدتشون

    خلاصه خودمو شبیه اواره ها کرده بودم ک اره اینجا کلاس هست اونجا نیست اینجا خونه ی خوب هست اونجا نیست و اونجا روابطم بدتره و هزار چیز دیگ خلاصه با این باورهای بدم ک هرروز چون از سایت دور تر و دورتر میشدم و به جز روابطم چیزای مادی ای که توش باور هام بهتر شده بود و هم از دست دادم پس اون خونه ازم گرفته شد، همه چی ازم گرفته شد پس رفتم خونه ی مامان بزرگم اما بازم برنگشتم و با چنگ و دندون هزار جور تحقیر و خم شدن تا کمر تحمل میکردم ک بهم کمک کنن اقا خدا هم هرروز تو گوش من میگفت (د قربون تو بشم من پاشو برو خونه ی بابات همه جاااا خوشی هست برو خونه ی خودتون خودتو اویزون خونه ی بقیه میکنی ک چی؟ کمکت کنن خوشبخت شی؟برو کرج خونه خودتون من بهت کمک میکنم پس من چیم ) اما کو گوش شنوا؟ اقا خلاصه ک من پدرم در اومد و چک و لقدو اونقدر از جهان خوردم ک اخر فهمیدم از اول راه اشتباهی بود و تا اخرمممم اشتباه میمونه اقا این مسیری ک دارم میرم بهتر نمیشه ک نمیشه باید دور بزنم همین اینا همش شرکه

    خلاصه یروز ک دوباره ب تضاد خوردم خداوند از زبان مادرم بهم گفت ک ملیکا ببین چقدر خودتو تحقیر میکنی چرا نمیری جایی ک کسی بهت نمیگه چرااینجایی؟

    اقا ایندفه خداخودشم تو قلبم گفت بِکنننننن بروووووو بِکن نترس قربونت بشم من برو من پیشتم اقا یهو یه ایمانییی تو دلم انداخت خودش ک اصن دیگ تردید نکردم همه چیمو جمع کردم به مامانمم گفتم بیاد دنبالم زره ای هم تردید نداشتم به هیچ کدوم از دوستامم نگفتم میرم چون هر سری ک میخواستم برم در واقع نمیخواستم برم پا میخواست بره دل نمیرفت عقب میموند انقدر ب اینو اون میگفتم تا یه راهی پیدا شه یکی جلو مو بگیره نرم اما این سری ایمان داشتم خدا باهامه کمکم میکنه تا اخرش رفتم و بعد به دوستام گفتم اینجوری بهتر بود (تو یه نمایشیم بازیگر بودم باید جای من یکیو انتخاب میکردن یکی از دلایل برنگشتنم این بود ک بازم فکر میکردم فقط از این راه موفق میشم که حالا فهمیدم اون راه پیشرفت نبود بلکه سقوط بود حالا میگم بهتون در ادامه) خلاصه رفتمو اقا از درووووو دیوار اتفاقای خوب افتادن برام ک دهنم باز میموند از اینکه من یه قدم با ایمان برداشتم خدا دیگ داره برام از درو دیوار میریزه چندتا شو نوشتم ک الان بهتون میگم

    مثلا یه روز با بابام بیرون بودیم دلم بستنی میخواست یهو جلو قنادی نگه داشت گفت بستنی میخوری؟ رفتم بستنی بگیرم اما نداشت دلم شیرینی خامه ای خواست برگشتم بهش بگم بگیر برام ک تو دستش دوتا شیرینی خامه ای بود گفت دوستش بهش داده همین الان!!!!!!!

    اقا ما پنج ساله تو این خونه اون رابطه بین ماشین لباس شویی و برقو نداریم از رابط شارژ داداشم استفاده میکردیم زن بابامو و داداشم خونه ی مامانشینا بودن حالا رابط نبود (اولین بار نبود ک بدون رابط میموندیم) حالا اومدم زنگ زدم بابام گفت خریده داره میاره!! قبل اینکع بگم! وقتی نیاز داشتم خریده ینی تو این ۵سال هیچوقت نیاز نداشتن ک همون روزی ک من معطل موندم خریده؟

    یا رفته بودیم خونه ی مامان زهرا من ک قبل رفتن ب قم روابطم با زهرا افتضاح بود حالا تا گفتم گشنمه پاشد برام غذا اورد بعد با اینکه خودش مریضه دو طبقه رفت بالا برام سس بیاره حتی ازم نخواست خودم برم نفهمیدم کی رفت اورد برام!

    رفتار قشنگ خونوادش باهام

    جذب شدن زیاد بچه ها بهم

    چی میشه ک تو مدرسه بهم میگن وقت ثبت نام کتاب گذشته اما من تو مسیر رسیدن ب کافی نت میگم میدونم میتونی درستش کنیو میرم خانومه میگه هنوز یه ماه وقت هست و راحت ثبت نام میشم و بعد مدیر مدرسه میگه قبلا اینجور نبود زود بسته میشد! (حالا دیگ نمیدونم)

    خدایا چی میشه من ک انقدرررر مطمعن بودم بابام بهم کمک مالی نمیکنه دست تورو از طرف اون بسته بودم هیچوقت ازش درخواست نمیکردم اما الان ک این چند ماه شروع کردم ب درخواست کردن ازش(در واقع از خدای اون) داره تمام تلاششو میکنه بهم کمک کنه حالا منم دیگ فهمیدم ک باید به اونایی ک بهم کمک میکنن

    احترام بزارم یه عشقی از درونم براشون میجوسه دیگ هزار بار ازشون تشکر میکنم اما تو دلم میدونم اون خدای اوناست ک داره بهم کمک میکنه اگ نباشن بازم خدا هست اما ازشون تشکر میکنم و هرچی بیشتر تشکر میکنم دفعه ی بعد بیشتر بهم کمک میکنن

    کلاس کنکور نوشتتم میز تحریری که از بچکی ارزوشو داشتم خریده برام زیر پایی و هزار چیز دیگ ک مشاور کنکورم گفته لازمه برام خریده و اینا نشانه نیست؟

    چی میشه ک من نیاز ب کلاس کنکور داشتم یه کلاس پیدا کردم ۱۳ میلیون اما خب بابام گفت شرایطشو نداره حالا من گریه و زاری تو تنهایی و اینا اما یهو ب خودم اومدم گفتم ملیکا خدا از یجای دیگ میرسونه دیگ امیدوار شدم چند روز دیگ بابام گفت دوستش یه کلاس معرفی کرده ک تو کرجه و ۶ تومنه خیلیم خوبه و فردا ش خودش منو برد ثبت نام کرد و تازه راهشم نشونم میده ک خودم برم بیام منی ک هیچوقت بابام نمیزاشت اینقدر مسیرو تنها برم اونم با خط!

    و الان فهمیدم تا الانم دیر کردم برای کنکور و اگه قم مونده بودم خیلییییی دیر میشد درواقع خدا یه تضادو گذاشت ک موفق بشم

    یاد اون حرف خدا میوفتم ک چه چیزایی ک فکر میکنید براتون بده اما براتون خوبه و چه چیزایی ک فکر میکنید براتون خوبه اما براتون بده

    الان همه چی سر برنامه ریزیه درس خوندنم سر ساعته من خودم زیاد با برنامه موافق نیستم اما برای کنکورم لازمه چون خیلی سردر گم بودم روزا با انگیزه زود بیدار میشم و شبا سعیم اینه زود بخوابم قبلا صبح ساعت هفت میخوابیدم تقریبا همیشه سه چهار ظهر پامیشدم هیچی زمان نداشتم نمیتونستم هیچ کاری کنم احساسم بد بودو و….. اما الان چی؟ ✨🧡🌓

    من ۱۷ سالمه سال بعد کنکور دارم و اون رشته ایه ک عاشقانه دوسش دارم خیلیا گفتن هنر نرو بازیگری چیزی نداره اما من مطمعنم ک اینو میخوام حتی اگ بخوام ساعتها بدون اب و غذا و حتی حقوق کار کنم ترجیح میدم ب کاری ک دوسش ندارم و البته میدونم ک خدا تو هر شغلی پتانسیل پول سازیو گزاشته مگ آرنولد شوارتزنگر نبود؟ اونهمه پول ساخت از بازیگری منم میتونم

    خدایا شکرت کمکم کن تو این مسیر بمونم و پیشرفت کنم🌓🧡❤️

    دوستتون دارم بچها به امید موفقیت تک تکتون به خدا میسپارمتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3758 روز

    سلام به استاد عشق و توحید ، سلام به خانم شایسته ی توحیدی و سلام به هم فرکانسی هام

    استاد این فایل به تنهایی یک دوره و محصول هست و میلیون دلار می ارزه،‌اگه من مریم الان در این لحظه ی مقدس بتونم درکش کنم و به آگاهی هاش عمل کنم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در مدار این آگاهی بودم.یک ساعت قبل از اینکه بیام توی سایت یک اتفاقی افتاد که به خودم گفتم تو که ادعات میشه شاگرد استادی الان درست رفتار کن.

    استاد توی ۲۰ دقیقه تونستم به احساس خوب برسونم خودمو و کانون توجهم رو کنترل کردم. نمی نویسم چی شده چون نمی خوام تکرارش کنم. بعد که به احساس خوب رسیدم اومدم توی سایت و این فایل آسمانی را دانلود کردم. خدا رو صد هزار مرتبه شکر . چقدر چقدر چقدر چقدر به آگاهی هاش نیاز داشتم و دارم و خواهم داشت. این یک اصله خیلی خیلی خیلی مهمه. ۵تا ستاره باید جلوش بزنم که مریم تو فقط توانایی تغییر خودت رو داری. فقط خودت. اکثر آیه هایی که بهمون گفته اید را توی اتاقم زده ام که همیشه جلوی چشمم باشه. اینم بهش اضافه میشه.

    استاد این مقایسه ای که کردید بین جنگ ایران و عراق و تاریخ را ورق زدین عالی بودش. اون موقع که جنگ در افغانستان بود از ماهواره می دیدم که چقدر سرباز امریکایی اونجان. مصاحبه هاشون را میشنیدم و برام سؤال بود که چرا اینا از اون ور دنیا اومدن این ور دنیا و دارن میجنگن، از خانواده هاشون دور شده اند، کلی نگرانن. و جوابی نداشتم . و حالا چقدر قشنگ توضیح دادین که داستان تغییر چیه . خدایا این فایل چی بود ….به شدت عالی بودش . چقدر این آگاهی ها برامون مفیده فقط خدا میدونه.

    خدایا شکرت. استاد ما داریم می آییم.۹ ماه دیگر پیش شماییم. توی پرادایس. استاد دفتر سال ۸۷ را هم میارم.البته اون موقع عمل به آگاهی هام صفر بودش. و دفترچه ی جنبه های مثبت زندگی من ، دیوونشم ، اینقدر خوشگله. من تا آخرین نفس متمرکز بر خودم باید باشم . مریم اگر بخواهی ثانیه ای تلاش کنی که فرد دیگری را تغییر بدهی یعنی جاهلی… تا خون در رگ من است تغییر دادن خودم اولویت است. عاششششششششششششششششقونیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    ناهید اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 2685 روز

    استاد این فایل بینظیر بود . من باز هم مثل همیشه هزاران بار ازت بخاطر این کلام های گهر بار ممنونم .

    خدارو هزار بار شکر میکنم و ممنونم که این حرفها رو میشنوم و درک میکنم و میتونم اونجور که میخام زندگیمو بسازم

    استاد همین دیروز بود داشتم یه ویدیوی علمی در مورد هوش مصنوعی میدیدم در مورد اینکه هوش مصنوعی چطور ساخته میشه .

    یه قسمت از ساخت هوش مصنوعی برمیگشت به برنامه نویسی .اونجا برنامه نویس خیلی از خوب و بد ها و وظایف رو با کد نویسی به هوش مصنوعی تحمیل میکنه و اون هوش بر این اساس در مورد خیلی چیزها نظر میده .مثلا اینکه به چه نوع خودرویی میگیم خوب به چی میگیم بد و خیلی چیزهای دیگه

    اما اخره سر بعد از دیدن اون ویدیو یه تصویر توی ذهنم اومد

    یه رباته انسان نما رو دیدم با حافظه ی بینهایت قدرت تمرکز و یاداوری بینهایت بیش از انسان که اون هیچ وقت نمیمیره هیچ وقت مریض نمیشه قابلیت یادگیری و بروز رسانی شدن داره .اماااااا این برنامه توی ذهنش نوشته شده که تو هیچ وقت نمیتونی بیشتر از این شهر این زندگی و این پول رو داشته باشی زندگیه تو هیچ وقت بینظیر و عالی نمیشه تو هیچ وقت نمیتونی و نمیتونی و نمیتونی

    بعد به این فکر کردم که اون ربات که قدرتی بسیار زیاد تر از یک انسان و تواناییه ذهنیه چند صد برابر از ذهن یک انسان رو داره به کجاها میرسه ایا میتونه در صدر قدرت و ثروت در جهان قرار بگیره .؟

    دیدم که یک رباته بینهایت مدرن توانا و پیشرفته حتا ،با باورهای محدود کننده بهتر از موجودات ضعیف تر و محدود تر از خودش نخواهد شد .مگر اینکه از قدرتش استفاده کنه و برنامه ی جدیدی برای مغزش بنویسه

    اینو واضح تر درک کردم چیزیو که هزاران بار میدونستم باز هم درک کردم

    و گفتم اگر من اون ربات باشم باید چکار کنم و همه چیز واضحه‌‌‌…

    شاید این موضوع تکرار مکررات باشه ولی حس کردم که باید این مثال رو اینجا بیان کنم .

    ما خیلی هامون تنها فقط خودمون رو دست کم گرفتیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    خانم رستگار گفته:
    مدت عضویت: 2444 روز

    به نام تو که بهترینی 🦋

    عشقی استادِ نازنین

    قربون اون بارونی که تو پرادایس‌مون می‌باره نازنین.

    هوا مطبوعش و لباس خوشرنگ شما که ست میشه با آب دریاچه.

    چه هارمونی قشنگی

    چه این پارادایس به استاد مون میاد💚🌺🦋

    اتفاقا در جلسه چهاردهم فصل اول روزشمار تحول زندگی من، یک فایل با مثالی از دوست پزشکتون که میخواستن به یکی از اقوام همسرشون کمک کنن و بعدها براشون دردسری شد و اون فامیلشون کلی ازشون شاکی شدن و اصلا آخرش طلبکار شدن یک مثال کوچولو برامون زدید و الان حتی در این حد بزرگ که دولت‌ها در مقیاسی بزرگ‌تر، با یک باور اشتباه چطور می‌تونن هزینه‌های مالی و جانب و روانی زیادی رو بر خودشون و دیگران تحمیل کنند.

    استاد چه خوب گفتید که همه منتظریم این رئیس جمهور بره و اون یکی بیاد، این نظام بره و شاهنشاهی بشه و یا آمریکا بیاد تا ما خوشبخت بشیم.

    بله

    تنها خودمون هستیم که میتونیم به خودمون کمک کنیم و بس. و کمک ما به دیگران تنها با کارکردن روی خودمون و رسیدن به اهداف خودمون، صورت می‌پذیره.

    من خودم گواهی هستم از اینکه با کارکردن روی خودم حالم عالی و دنیا زیاتر شده حتی برای اطرافیانم.

    ایمان بیاریم و بپذیریم و به قول استاد تسلیم باشیم در قبال عدم توانایی در تغییر دیگران.

    استاد ممنونم از شما که چراغ راهید

    درود بر همه کسانی که گوش می‌کنن و می‌شنوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Bahare Bahari گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام استاد عزیز

    ان شاالله همیشه سلامت و پربرکت باشید

    بسیار بسیار تشکر از فایلهای زیبا و تاثیر گذارتون

    الان از شما این اتفاق رو شنیدم و بدونید که از وقتی عضو سایت شما شدم نه حوصله فیلم دیدن دارم نه شنیدن سخنرانی های دیگه رو و برعکس علاقه و اشتیاق زیادی برای شنیدن و دیدن فایلهای شما دارم

    از خونه که میرم بیرون تمام صحنه هایی که می بینم و حرفهایی که میشنوم یادآور صحبتهای شما و درک بهتر وبهتر قانون را برام داره و مدام بیرون لبخند میزنم و به خاطر درک بهتر قوانین حالم بهتر و بهتر میشه الحمدلله رب العالمین

    استاد قطعا حرفهاتون روی عده ای تاثیر میگذارد و عده ای نه

    این را الله یکتا در قران بارها در سوره ها و آیات ذکر کرده

    حتی اگر یک نفر هم تاثیر بگیرد در واقع شما جمعیتی را نجات داده اید این آیه قران است

    استاد شاید براتون جالب باشه بدونید من اولین بار به خاطر ویوی پشت سرتون که در پرادایس گرفته بودید جذب شدم چون عاشق طبیعت و مناظر زیبا هستم و هر جا آب و درخت و کوه و هر منظره زیبای طبیعی باشه جذبش میشم حتی در یک تصویر یا یک فیلم چه کوتاه چه بلند

    جالبه بدونید به همون اندازه ای که شما از اونجا لذت میبرید من هم و قطعا افراد دیگه هم با دیدن این فایلها لذت میبرند

    استاد عزیز من خودم مدتیه که چادری شده ام نه به خاطر مردم و نه به خاطر زور کسی بر عکس شاید باور نکنید که از وقتی که چادری شده ام چقدر از داخل خانواده تا بیرون هر کجا که در ارتباط بوده ام مورد قضاوت قرار گرفته ام ولی اخلاقم اینطوریه که تا خودم به درک موضوعی نرسم کسی نمیتونه مجبورم کنه که کاری رو انجام بدم و بر عکس وقتی بخوام کاری رو انجام بدم هم کسی نمیتونه مانعم بشه و به خاطر همین با جدیت و افتخار این کار رو کردم و هیچ چیز و هیچ کس نتوست روم تاثیر بذاره یا باعث نارحتیم بشه من چادر سر میکنم اما انگار پام رو رو گلوی بقیه گذاشته ام شاید باور نکنید تو جایی که زنها خیلیشون چادرین وقتی رفتم سرکار توی فروشگاهی که بهش میگن فروشگاه کوثر و حتی اسم فروشگاه هم کوثر هست جالبه بدونید گفتند باید چادرت رو موقع کار برداری در صورتی که چادر سر کردن من در سرکار هیچ مشکلی برای خودم یا بقیه ایجاد نمیکرد و اینگار پام رو گذاشته بودم روی گلوی بقیه چه مشتری ها چه کارکنان فروشگاه و تا فشار را به حدی زیاد کردن که باید چادرت را برداری از اونجا اومدم بیرون و استفا دادم در ایران در فروشگاه دولتی به اسم کوثر اما به شدت خوشحال و خوشحالتر میشم هر چی که بیشتر بهم فشار میارن و بیشتر مقاومت میکنم چون رسیدن به این باور که چادر سرم کنم از هیچ جا نبوده الا از درون خودم و برای همین اینقدر خوشحالم

    چند سال پیش که مانتویی بودم و دانشگاه هم میرفتم وقتی که چادر سرم کردم رگبار متلکها بود که اومد ولی به هیچ جام برنخورد و حتی فهمیدم که چقدر از دخترای دانشگاه دلشون میخواد چادر سر کنن اما از قضاوت و سرزنشهای بقیه میترسن و تحملش رو ندارن و حتی دوستی داشتم که وقتی دید من چادر سرم کردم اونم چون به گفته ی خودش مدتها بود دلش میخواست اینکار را بکنه شجاع شد و اینکار رو با دیدن مقاومت من کرد ولی خیلی زود تسلیم متلکها شد و چادرش را برداشت

    بی نهایت تشکر از الله یکتا برای خلق شما

    دوستون دارم

    موفق بابرکت سعادتمند و هر چی کلمه و جمله ی خوبه براتون در دنیا و آخرت ان شاالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سامان سادین گفته:
    مدت عضویت: 1680 روز

    خدایاشکرت .سلام استاد عزیز نمیدونم چه جوری انقدر دقیق هدایت خداروبه گوش مامیرسانید درگیر همین موضوع تولحظات زندگیم بودم که شما فایل به این بی نظیری گذاشتید . استادعزیز چندوقت شده به صورت جهادی مشغول تعقیر خودهستم ازاعتیاد تا کانون توجه ازاین روهرچه که موردپسندم نیست وشروع به پاک کردن کردم . من عکاسی میکنم وعکس هام روتوپیج اینستاگرام میزارم این موضوع موجب شده که کلی نفررودنبال کنم وازاون جای که قوانین روازکلام شما میشنوم بتونم موارد اشتباه باورهای دیگران راببینم .ازروی نادانی سعی کنم اون افرادروراه نمای کنم .مثلا یک دوست عکاس که اتفاقا ازنزدیک هم میشناسمش روکه این چند وقت به صورت مسلسل فرم اخبار نکات وحرفهای زیادی درباره این بیماری میزد واین کارش حال من روخراب میکرد راه نمای کنم .این دوست البته که قانون جذب رومیدونست اما رعایت نمیکرد بهش گفتم کلی دلیل آوردم او قبول کرد ولی باز ازفرداشروع به گذاشتن همون مطالب کرد .ومن تنها راه روتو آن فالو کردنش دیدم دوستانی دورو ورم که توجه به مراسم محرم داشتن روخواستم راه نمای کنم اما اون هاهم همون مسیر همون توجه ها .همسرم هم بانغ زدن وتوجه به نکات منفی دیدم خواستم راه نمای کنم اما خیلی مقاوم وکله شق دیدم . تمام این تلاش هاموجب شده بود که من هم توجه هم به سمت نکات منفی اطرافیانم بره وانرژی که از باور به خدا ایمان به هدایتش درمن ظعیف بشه این موضوع ناراحتم کرد باخودم اهد بستم که حتی اگه دیدم کسی توچاه داره میفته بهش نگم واصلا توجه نکنم .تمام تمرکزم روروی عبادت وساخت خود بزارم وتمام وقت باخدا صحبت کنم البته درباره نکات مثبت مثل دیدن نعمت هاش فراوانی که دراین دنیای مادی هست گوش دادن به هدایت هاش که هم ازکلام شمامیشنوم وهم ازدرون وجودم این ها حال من روخوب میکنه ایمانم روتقویت میکنه وراه سعادت دراین دنیا وآخرت روسرراهم قرار میده خدایا یاریم ده درراه رسیدن به توقدم بردارم خدایا تمام ابزاری که میتونه کمک کنه تورابهتر درک کنم بیشتر ببینم بیشتربشنوم روسرراهم قراربده وباهدایتت من روبه بالاترین آرزوم که درآقوش کشیدنت هست برسون .استاد بینهایت ازشما متشکرم شما پیامبر توحید هستید پس بشکاف بافانوس نورکه دردست داری تاریکی درون من را عاشقتم استاد . یه نکته دیگه استاد باشنیدن هدایت ازطرف خدا کاری روکه بیست سال بود انجام نداده بودم شروع کردم وتصمیم گرفتم بادرامد آن تمام فایل های شماراخریداری کنم من این همه تعقیر رافقط وفقط ازفایل های رایگان به دست آوردم پس سپاس گذارم که تعقیراتی به این بزرگی درزندگیم رخ داد اونهم باباور هدایت شدن ازکلام شما که وحی خداست . زنده شاد وهمیشه گویاباشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: