حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 26
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-10 07:49:372022-08-31 09:43:07حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استاد و همه دوستان خوبم.
وقتی این فایل رو برای بار چندم گوش میدادم ، متوجه موضوعی شدم ، که وقتی برای بار اول گوش دادم متوجه نبودم ، در قسمتی از فایل استاد گفتن که در واقع حضرت ابراهیم رفت که قربانی کنه و خدا براش گوسفندی رو فرستاد ، این جمله برای من جای تفکر داشت ، و بعد تجربه اش کردم . موضوع این هست که ، در اهداف کوچک تر و قدم های کوچکی که برای اهداف بزرگمون برمیداریم ، زمانی که خداوند ایمان ما برای رسیدن به هدف رو میبینه ، راه رو برامون هموار میکنه ، گاهی اوقات ما میریم با اطمینان بها رو پرداخت کنیم و از نظرمون کار سختی بیاد اما زمانی که انجام میدیم خداوند گوسفند جایگزین رو میفرسته و متوجه میشیم عه ، پس اون جوری که من فکر میکردم هم نبوده ، دلیل خیلی از تنبلی های آدم ها به نظرم همینه ، اگر ما حرکت کنیم راه برامون باز میشه ولی تا زمانی که فکر کنیم ، عمرا شروع به حرکت نمیکنیم ، اگر حضرت ابراهیم ، بی چون و چرا و منطق فرمان خدا رو اجرا نمیکرد، هرگز خلیل الله نمیشد، اگر من بخوام از این قضیه درس بگیرم ، اینطور میگم که اکثر اوقات ، ما میریم که برای هدفمون بها رو پرداخت کنیم (قربانی کردن اسماعیل) زمانی که با اطمینان تصمیم میگیریم که قربانی کنیم ، وقتی ایمان ما دیده میشه خداوند مسیر رو برامون هموار میکنه ( گوسفند رو جایگزین میکنه) و من فکر میکنم در اکثر قضایا ، موضوع همین باشه .
چون خودم کار هایی که فکر میکردم سخته رو شروع نمیکردم ولی زمانی که تصمیم گرفتم و انتخاب کردم ، شروع کردم، مسیر هموار شد ، انگار که ۲۴ ساعت شبانه روزِ من دو برابر شد ، وقت بیشتر ، انرژی بیشتر در حالی که تا چند وقت پیش انرژی انجام دادن کار های روزانه و معمولی هم نداشتم ، نمیدونم با دیدن فایل های دانلودی به صورت روزانه و کوتاه کوتاه چه انرژی رو در من فعال کرد ، در هر صورت خدارو شاکرم که به این مسیر هدایت شدم .
با آرزوی آگاهی و سلامتی برای تمام دوستان عزیزم ❤️
سلام ب همه 🖐☘
چقدر زیباست اون نم بارون روی دریاچه،چقدر زیبا و تحسین برانگیز هست اندام تون،و عملکردتان
استاد چقدر محکم تر صحبت میکنین توی این فایل های اخیرتون،چقدر قاطعانه صحبت میکنین
جوری ک آدم حس میکنه میخوایین قبل اینکه جهان چک و لگد بزنه ب ما،شما ب ما بگین بیاد پاشی باید حرکت کنی و بری تو دل ترسات
امیدوارم ک همه مون صحبت هامون و نظرات مون از عملکرد هامون باشه،ب امید خدا
بها ها:
🌱حذف سریال، فیلم هرچی هرکسی ک پیشنهاد بده
🌱حذف چرخیدن در یوتویوب و کلیپ های خنده دار دیدن،با اینکه شاید ب خودم بگم من ک اخبار نمیبینم،ولی مطمئنا یک چیز یک باور رو ناآگاهانه وارد مغزم میکنم، ب خودم میگم تو احتیاجی نداری بجاش برو سایت نظر بخون ایمانت قوی تر شه،برو کلیپ طبیعت رو ببین تجسم کن وووو
🌱نصب نکردن اینستا،با اینکه خیلیا ب من میگن وااااا،چرا نداری نصب کن و از این حرفا،ولی من ذره ای ترغیب نمیشم،گفتم ب خودم نصب میکنم در صورتی ک بخوام بیزینس ام رو استارت بزنم
🌱کمتر کردن بیرون رفتن با دوستام،ک اونم اخرین بار ک رفتم متوجه فاصله خودم با اونا شدم و اینکه واقعا احساس کردم داره وقتم تلف میشه
ب همین خاطر پیشنهادی برای بیرون رفتم نمیدم،و خداروشکر احساس میکنم اونام کمتر دیده میشن،
ب قول یکی از دوستان نیازی نیست غیرمحترمانه حذفشون کنی،شما باید ب انسان ها احترام بزارین
وقتی شما روی خودت کار میکنی اونا آروم آروم کمرنگ و حذف میشن
فقط اولویت خودت رو بزار،و ب راحتی کنسل کن برنامه دورهم جمع شدن رو.
🌱 شرکت نکردن در بحث های غیبت و دورهم جمع شدن اطرافیانم،حتی خانواده ام
ک چیزی جز قضاوت،نظر دادن الکی برای زندگی بقیه،حسادت،مقایسه،و در نهایت گرفتن آرامش از خودم چیزی نصیبم نمیشه.
ک خیلی بهم انگ افسرده،بی احساس،و کلی حرفای دیگه رو زدن ولی من هیچ توجهی نکردم و عاشقانه دوستشون دارم
البته جا داره یک چیزی رو بگم از اینکه چقدر اعراض جواب میده ب طور معجزه آسا
از وقتی من دیگه اهمیتی ب زندگی مردم نمیدم و میگم ب من ربطی نداره،و توی حرف زدن های خانواده ام شرکت نمیکنم،خانواده ام هم کمتر غیبت میکنن
از وقتی من دیگه پای اخبار پدرم نمیشینم،کل خانواده هم از اخبار گریزان شدیم،البته ب جز پدرم اونم ک خیلی خیلی کم اش کرده،شاید هفته ای ۱ بار،ولی قبلا هر روز می دید،جالبه دقت ک کردم گفتم واقعا قانون عه ک داره جواب میده،الان ی بازی ریخته تو گوشیش پدرم انقدر درگیر اون هست ک یادش میره تایم اخبار و بعدش میگه وای اخبار یادم رفت،و یا اینکه بعضی اوقات شب دیر میاد و خسته است و خوابش میبره😅
🌱از بحث نکردن با ادما، از توقع نداشتن ک چقدررررر آرامش نصیبم شده ب جاش،و اینکه چقدر دوست داشتنی تر میشم با ادامه دادن ب بی توجهی
من توی محیط کار اگر یکی از همکارا حالش نرمال نباشه یا حتی اصن یکی از نزدیک ترین افراد بهم از خانواده ام،حال خوشی نداشته باشن اصلا توجهی نمیکنم بهشون میگم و میخندم و بحثی با کسی ندارم
و میبینم اون ها هم وقتی میبینن دیگه کسی ب غرغر و عصبانیت شون توجهی نمیکنه( یا شاید من)، دیگه خودشون متوجه میشن جلوی من حال بدشونو نیارن،چون از من امیدی نیست برای توجه 😅😉
🌱 ی تجربه دیگه هم خدمتتون بگم،از بی توجهی ب نطر مردم ک البته خیلی باید بیشتر رو خودم کار کنم،از شجاعتی ک ب خرج دادم، همین دیشب ک بارون شدیدی زد شکر خدا،من و خواهرم تو پارک بودیم و کلییییی خیس شدیم و پیاده روی کردیم و نفس کشیدیم هوای تمیزو،و حدود ساعت ۱۰ شد ک من تنها موندم و ب خواهرم گفتم بره،و نشستم روی صندلی و اون هوا و اون نسیم شروع ب خوندن نظرات کردم، تنها ۲ تا زن بودن فکر کنم ک اونم دور میزدن و فقط چند ثانیه ای نزدیک من بودن،با اینکه کلی پسر اومدن و رد شدن و حرف زدن ولی من نه ترسی توی دلم اومد ن بی احترامی بهشون کردم،فقط اعراض،و نشستم و شجاعتم رو ب خودم ثابت کردم
جالب اینجاست پدرم منو جلوی در دید و گفت کجا بودی گفتم پارک ب راحتی و بعدش رفتم بالا😅
فقط ب معجزات میخندم ب اینکه انقدر راحت پدرم کنار میاد با کارای من،ولی قبلش اصلا اینطور نبود،الانم سختگیری های بیشتری ب خواهر بزرگم داره،خب این قانون عه،رفتارهای من و فرکانس های من باعث شده ک پدرم با من متفاوت رفتار کنه
🌱یک پرداخت بهای دیگه،خرید دوره عزت نفس بود ک ب تازگی انجامش دادم،اونم تا وقتی نتیجه ای نگرفتم صحبتی نمیکنم
🌱 استاد سپاسگزارم،خانم شایسته سپاسگزارم 🙏🙏😊
به نام الله که پشتیبان من است
سلام بر تمامی دوستان عزیزم و استاد عزیزم که میدونم این نظر رو می خواند
من تقریبا از پایه نهم با المپیاد های علمی آشنا شدم و مطالعاتی راجع به شون انجام دادم (الان دانش آموز پایه دهم هستم و به لطف خدا دبیرستان نمونه دولتی منطقه ۵ (تهران) قبول شدم )
و تقریبا از یک ماه پیش تحقیقاتم رو جدی کردم ، به مزایا و معایب المپیاد پرداختم ، با دوستانم راجع به این قضیه صحبت کردم
اما هی این ماجرا رو کشش دادم و شروع نکردم
با این که می دونستم می خوام المپیادی بشم ولی تو این دودلی گیر کرده بودم
بهم الهام شد که بیام دوباره این فایل رو ببینم و کاغذ و قلم بگیرم دستم و بنویسم
تک تک مسائلی که استاد می گفتن رو من شبیه سازی می کردم با شرایط المپیادی شدن
استاد می گفت من این حجم از کتاب رو مطالعه کردم برای رسیدن به هدفم
منم می نوشتم آیا حاضری برای رسیدن به هدفت هزاران هزار صفحه رو مطالعه کنی ؟
گفتم بله
استاد می گفت باید تمام تمرکز رو بذاری روی هدفت
منم نوشتم آیا حاضری برای رسیدن به هدفت قید کار های حاشیه ای رو بزنی ؟
و اینجا فهمیدم که این پاشنه آشیل منه مثل خیلی های دیگه
تمرکز ، تمرکز ، تمرکز
من نمی تونم روی یه کار متمرکز باشم
هی از این شاخه به اون شاخه میپرم
و این سوال سخت ترین سوال بود و تصمیم رو گرفتم
گفتم بله
من باید بتونم متمرکز باشم
به قول استاد که
هدفم بزرگه بله و باید قربانی ام هم بزرگ باشه ، شاید وقتی در این مسیر در حرکتم پیشنهاداتی برای کار های دیگه به من بشه ولی باید بگم نه
باید بتونم بگم نه
(وقتی میای سمت المپیاد می بینی که باید بین مطالعه برای کنکور و مطالعه برای المپیاد یکی رو انتخاب کنی )
بعد از اتمام فایل اومدم روی یه صفحه جدید
یه بعلاوه بزرگ رو صفحه کشیدم
مزایای المپیاد | مزایای کنکور
معایب المپیاد | معایب کنکور
و پس از این دلایل منطقی به علاوه حس قلبیم تصمیم گرفتم برم سراغ المپیاد ، المپیاد شیمی
هدف :
مدال طلای المپیاد شیمی سال تحصیلی ۱۴۰۲_۱۴۰۳
اقدامات :
مطالعه سه کتاب شیمی سه پایه دهم ، یازدهم ، دوازدهم به علاوه ی کتاب های نظام قدیم این سه پایه _ مطالعه کتاب های شیمی عمومی
قربانی ها و بهای این هدف :
●گذاشتن تمام تمرکزم روی این هدف
● ترک کردن گشت و گذار بیهوده در وب و موبایل
●کنار گذاشتن دیدن برنامه های بی فایده تلویزیون
●قطع کردن ارتباطم با آدم های منفی باف و کسانی که به من چیزی اضافه نمی کنن
مطمئنم و یقین دارم که الله یگانه وقتی تعهد من رو ببینه من رو در این مسیر همانطور که در تمامی اهداف دیگه ام کمک و هدایت کرده ، در این مسیر هم پشتیبانم خواهد بود
گر مرد رهی ، میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
به امید الله پیشرفت هام و حرکت هام رو در این مسیر میام و با شما به اشتراک میذارم
برای تک تک شما دوستانم آرزوی موفقیت روزافزون دارم
پیروز باشید 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
من لیلام لیلایی که آرزوهای بزرگ داره از اولم داشتم حتی از زمان کودکی ازوقتی اومدم توی این سرزمین توحیدی یادگرفتم که بیشتر به کودکیم فکر کنم بهتردارم میفهمم که از کودکی رویا پرداز وخیالپرداز بودم وبزرگم میخواستم خیلی بزرگ اما اصلا بلد نبودم که چکارکنم بلد نبودم خودمو باورکنم یعنی اصلا خودمو باور نداشتم النم خیلی جاها باورندارم اما دارم تلاشمو میکنم به اندازه درکم وبه اندازه ی که دارم گیرهای ذهنی مو وتعصبهای مذهبی مو کنار میزارم سعی میکنم که خودمو باورکنم که من با خدا یکی هستم من با هیچ پیامبر وامامی تفاوتی ندارم البته که خیلی سخته وبه حرف نیست تو عمل کردنهام خیلی میلنگم از اون روزیکه این فایل روی سایت قرار گرفته دارم از خودم میپرسم تویی که آرزوهای بزرگ داری حاظری براشون چیاتو قربانی کنی حاظری چقدر نقطه ضعفاتو برطرف کنی چقدر روی تمرکزت کارکنی وبیخیال دخالت تو کار دیگران بشی بچه هات همسرت خانواده ت چقدر حاظری سکوت کنی وعمل کنی وبس کنی حرفهای مفتو که خودت بهشون هنوز نتونستی کامل عمل کنی وبخودم دارم میگم که تو غلط میکنی که حرفی روبزنی به دیگران که خودت هنوز بهش عمل نکردی دلرم از خودم میپرسم میخوای شغل خودتو داشته باشی چقدر میخوای دربارش اطلاعات داشته باشی حاظری برای محصولی که تازگی داری روش کارمیکنی که تولیدش کنی خودت چقدر مطالعه وتحقیق کنی چقدر بیخیال شی که شوهرتو با خودت همراه کنی لیلا کی میخوای بفهمی که همه چیه تو فقط خودتی هیچکس قرارنیست که برای تو کاری بکنه دنیا دنیای توعه خودت باید بسازیش چطوری میخوای بسازی چقدر میخوای نری تودل ترسهات که مدام تو ذهنت ورور میکنه که چجوی میخوای بری براش کلاس توکه خوب یاد نمیگیری توکه زود یاد نمیگیری لیلا تو قرار نیست تنهایی این راهو بری همون خدایی که این معدن طلارو این سایتو این معدن طلارو که قراره محصولتو ازش تولید کنی تو خواب بهش هدایتت کرده همون بهت میگه که چطوری باید بری ویاد بگیری اون دستتو میگیره بسه دیگه ترسیدن بسه دیگه حسرت خوردن اینکه خدایا اگر فلان کارو سالهای قبل کرده بودم الان منم برای خودم درامد مستقل داشتم منم میتونستم به راحتی چیزهایی که میخوامو بخرم وکارهایی که دوست دارمو انجام بدم قربانیهاتو بده لیلا تویی که دوست داری مثل ابداهیم باشی مثل عباسمنش باشی مثل فلان دوست هممدار تو سایت باشی که میخوای بخودت بیای یادمه یکی برام تعریف کرد که فلانی تو خواب دیده امام رضا بهش گفته برو فلانجا طلاست بردار اونم بااطمینان رفته وپیداش کرده اونجارو ودیدن بله معدن طلاست همونجا بخودم گفتم خدایا اون ازتو هم نخواسته چی میشه به منم ازاین معدنها نشون بدی حالا که دارم صادقانه وواقعبینانه نگاه میکنم میبینم به منم معدن طلا داده منو برده تو معدن الماس که هرچی از الماسهاش بردارم خالص تر میشه من تواین سایتم معدن طلا وهرچی از اون طلاها برمیدارم خالص تر میشه الماس درونم چرا نمیفهمم چرا شاکر نمیشم چرا سپلسگزار نیستم بابت این داشته های ارزشمندم چرا هنوز نتونستم باورهامو درست کنم تا بتونم منم ارزش ایجاد کنم تا بتونم منم مولد ثروت باشم
استاد سپاسگزارم که منو بمعدن طلا وصل کردین به توحید به نگاه توحیدی ابراهیم به فلسفه قربانی کردن تو زندگی روزمره م به اینکه منم اینجوری میتونم ابراهیم خداوند وخلیلش باشم تا برام گوسفند بفرسته وقتی که من تنبلیهامو قربانی کنم ویه قدم بردارم واون صدها قدم راهو بهم نشون بده ادمهارو بزاره سرراهم تا کمکم کنن تا بهم شجاع نشون بدن تا بچه های موفق سایت ببینم که بابا اینا تونستن تو هم میتونی خدای تو خدای اوناست ومیتونه به توهم کمک کنه خودتو باورکن خداتو باورکن
استاد سپاسگزارم بابت این فایل عالی بابت این معدن کنج بابت این سایت بابت نگاه توحیدی تون بابت ارزوی بزرگتون از خداوند که ابراهیمش شدن واشاعه توحید بوده ممنونم ازتون بینهایت
خدایا سپاسگزارم که دارم ایرادهامو پیدامیکنم تا برطرفشون کنم سپاسگزارم که تو مسیر درست ومستقیم قرارم دادی
سلام خدمت دوستان گرامی و استاد عزیزم؛
امروز بعد برگشتن از دانشگاه تو مسیر داشتم فایلو گوش میدادم و هر حرفی که استاد میزدن من رو یاد لحظاتی از زندگیم مینداخت.
در واقع ما برای هرچیزی بهایی میپردازیم و همیشه داریم با جهان داد و ستد میکنیم؛
دروغ بگیم دروغ میشنویم،
صداقت به خرج بدیم صداقت میبینیم،
محبت کنیم محبت میبینیم،
حرف خوب بزنیم حرف خوب میبینیم،
اما…
مهم ترین چیزی که همه ی ما و در هر شرایطی بعنوان بها به جهان میپردازیم زمانه…🙂🙂
این زمان برای ما تکامل اهدافمون رو میاره،
پخته شدن و یادگرفتن قوانین رو میاره،
این زمانه که برای ما نتایج رو مشخص میکنه
بعد گوش کردن به فایل باز یادم اومد که زندگی من ابدی نیست که بخوام در جا بزنم و حتی بخوام ذره ای از این زندگی رو تلف کنم،
دوستان این خیلی من رو به فکر وا داشت که آیا از همه لحظات زندگیم درست و مفید استفاده میکنم؟
آیا وقتی که برای رسیدن به هدفام میذارم مفیده؟
واقعا بیاین رو این فکر کنیم و خودمون رو آگاه تر کنیم نسبت بهش…
این جرقه که با حرف های استاد تو ذهنم زده شد بهم یادآوری کرد که من شیش ماهه میخوام برنامه نویسی کامپیوتر یا فتوشاپ یاد بگیرم ولی خیلی کم براش«زمان»گذاشتم و «زمان»داره میگذره،
پس تصمیم گرفتم برم سمت این هدف و بیشتر از این وقتم رو تلف نکنم،کل زمان باقی مونده از تابستون رو(یک ماهش صرف امتحانات دانشگاه شد)برای این هدف اختصاص بدم و براش تلاش کنم🤩🤩🤩🤩🤩🤩
خوشحالم از این بابت که هر فایلی که استاد میذارن ی دری واسم باز میکنه یا ی چیزیو یادم میندازه که بهش نیاز دارم…
حالا از شما هم فرکانسی های عزیز هم میخوام فکر کنیم به این که واقعا از«زمان»استفاده درست میکنیم؟
این بهایی که هر لحظه در حال پرداختش هستیم برامون چی به ارمغان آورده؟ازش راضی هستیم؟
مرسی که کامنتم رو مطالعه کردید❤️
بنام خالقی بی همتا
سلام به من سلام به شما و سلام به هر انکس که مرا میخواند
وقتی این جمله رو میشنوم که حاضری برای هدفت چه چیزی رو قربانی کنی من میگم عمرم رو ، شاید خیلی ها بگن من حاضرم براش بمیرم، من میگم حاضرم قبل از مردن که اونم به اجازه پروردگارمه و تا نخواد اتفاق نمی افته، تمام لحظه های عمرم رو، ارزشمند ترین داراییم رو دوست دارم صرفش کنم و براش بزارم، همه ی انچه میشود تجربه کرد در این دنیای مادی رو، دوست دارم در راه بگذارم
یادمه چندین سال پیش یکی از دوستام بهم گفت محمد، تو ادم باحالی هستی و این راهی که انتخاب کردی و این هدفی که برای خودت داری خیلی هدف بزرگ و ارزشمند و خوب و قابل احترامیه ولی آیا توانایی انجامش رو داری؟
خیلی باید بزرگ باشی و براش انرژی و زمان و هزینه …. کنی، آیا واقعا بهش فکر کردی؟ تصمیمت واقعا همینه؟
و من در جواب بهش گفتم شاهین من حاضرم علاوه بر همه ی اینها، کل عمرم رو براش صرف کنم
چند سال میخوام زندگی کنم؟ ۱۰ سال؟ ۱ سال؟. ۱۰۰ سال ؟. من میخوام عمرم رو به پاش بذارم تا روزی که زنده ام دیگه ما بقی چیزها که جای خود داره!
من زندگی رو عمیق تر نگاه میکنم
من چندتا جمله کلیدی و باور مهم توی زندگیم دارم که تصمیمات مهم زندگیم از این باورها نشات میگیره و رد پای من در این سالها به وضوح این رو نشون میده
_ تلاش نمیکنم تا موفق باشم، تلاش میکنم تا ارزشمند زندگی کنم ( البرت انیشتین)
_ اگر قانون بازی رو یاد بگیرم، بهتر از هر کس دیگری بازی خواهم کرد( البرت عزیزم)
_ طوری زندگی میکنم مخصوصا بعد از فوت برادر عزیزم در سن ۳۵ سالگی، طوری زندگی میکنم که انگار لحظه ای دیگر خواهی مرد و طوری زندگی میکنم که انگار هرگز نخواهم مرد
_ من هدف از زندگی را فهمیدم!
هدف از زندگی تجربه است
و تجربه بزرگترین پیامبر زمان
_ بهترین بودن و برترین بودن از نظر من تنها یک صفت نسبی است، مهم اینه که من چه چیزی را دوست دارم
_ همیشه بیشترین تلاش خودم را میکنم ، نگفتم همیشه بهترین هستم فقط بیشترین تلاش خودم را میکنم و ممکن است بیشترین توان من در یک روز ۱۰۰ و در روزی دیگر و حالت احساسی ای دیگر ۲۹ باشد
توی مسیر زندگیم از خیلی چیزها گذر کردم، خیلی جاها بوده که باید بین ساده ترین راه و درست ترین راه از نظر خودم، یکی رو انتخاب میکردم و من سعی کردم کار درست رو انجام بدم، باورم اینه… من اینم، مهم نیست برام چطور قضاوت میشم، برام این مهمه هر روز بیشتر خودم باشم و رشدم به شکلی باشه که منو راضی کنه، بیشتر خودم رو بشناسم خدای خودم رو بشناسم
همیشه به این فکر میکنم که، اگر خواستم روزی الگو باشم برای کسی یا کسانی، انتخاب میکنم که طوری زندگی کنم که یک الگوی درست باشم که همینم از اون جمله البرت میاد که میگه سعی کنید ارزشمند باشید نه صرفا موفق، ما خیلیهامون متاسفانه فکر میکنیم اگر کسی میگه بیشتر سعی کن ارزشمند باشی تا موفق یعنی اگر ارزشمندی رو میخوای باید موفق نباشی و ایندوتا با هم نمیشه اما نه هرگز به این معنی نیست، مثل همون باوری که همه ماها به نوعی داریم که اگر میخوای به خدا برسی نباید ثروتمند باشی!
نه هرگز منظور من این نیست، یک انسان ارزشمند بدون شک موفقیت ها به دنبال او میاد و منظور من کیفیت بالاتری داشتن، موفقیت های ارزشمند تری داشتن، خودت و لیاقتت رو بالاتر و کیفی تر دیدنه
اگر زندگی را عمیق تر نگاه کنم تعصب رو کنار میذارم
حسادتها، رقابتها، خودنمایی ها، کینه ها، خشم و نفرت
مثل رود جاری خواهم بود بخشنده و گذرنده
مثل اب رقیق و زلال، صادق و پر موهبت
خط تعادل هر چیزی در زندگی ما را به درک صحیح از آن موضوع خواهد رساند و این خط تعادل است که ما را رشد میدهد
اگر خط تعادل باور فراوانی را درک نکنی، درگیر حرص و طمع و عجله خواهی شد و یا درگیر ترس و غم و کمبود
اگر خط تعادل عزت نفس و اعتماد به نفس را درک نکنی به دیگران بی احترامی میکنی و درگیر نفس میشی و یا خودت را دست کم میگیری و حقیر و زلیل خواهی شد
هر چیزی خط تعادلی دارد و با درک خط تعادل در هر چیز خواهید فهمید که هیچ چیزی انقدر مهم نیست که خودتان را به خاطرش فراموش کنید و هیچ چیز انقدر عبس و بیهوده نیست که بی خیال خودتان شوید، همه چیز در عین بی اهمیتی بسیار مهم و پر اهمیت است، استاد در روانشناسی ثروت یک میگه؛ میگه که این تمرینات رو انجام بدید، این تغییرات رو در نگرشتون و در شخصیتتون ایجاد کنید تا ببینید که چه نتایج مالی بزرگی رو تجربه خواهید کرد، هر چند که برای من اون شخصیتی که در خودتون میسازید بسیار اهمیت داره نه صرفا صفر های حساب بانکی ، شخصیت و ذهنیت ثروتمند= الرزق الرزقان.
ثروت خودش به دنبالت میاد حتی اگه تو به سمتش نری
خدایا شکرت
خیلی حرفها دارم که دوست دارم بزنم
اینروزها خیلی با خودم و خدای الهام بخش خودم صحبت میکنم
انگار بهم میگه روزه سکوت بگیر
منم و دفتر ۲۰۰ برگم با جلد سبز فسفوریش که عاشقشم و خودکار قهوه ای رنگم و البته یک ویوی بی نظیر از شهرستان شهسوار و سواحل بی نظی دریای خزر
خدایا بی نهایت سپاس
ممنونم که به اینجا سر زدی😊
سلام بر استاد عزیز
در یکی از فایلها آموزشی شما گفته بودید اگر جای اهرم رنج و لذت توی ذهن ما درست باشه اینجوری نیست که مثلا در زمینه کم کردن وزن ما دلمون بخواد ک غذا بخوریم ولی جلوی خودمون رو بگیریم بلکه اگر جای اهرم رنج و لذت در ذهنمون درست باشه خود ب خود از غذا خوردن متنفر میشیم.
حالا سوال من اینه که در این فایل شما استاد عزیز میگید ک در فرایند استفاده از قانون سلامتی بعضی وقت ها هوس غذاهای قبلی رو میکردید ولی به خودتون میگفتید من باید بها بپردازم و جلوی خودمو بگیرم. میخواستم بدون توی این فرایند از اهرم رنج و لذت استفاده نکردید ک از غذا متنفر بشید؟؟
سلام وقت بخیر من سید جواد حسینی هستم
با اصالت چند هفته ای که اویل جولای دوهزار بیست و دو جناب اقای عباس منش را مبنای خودم برای عملکرد صحیح قرار دادم.
در این اکادمی اعتمادی به جناب اقای سیدحسین عباس منش پیدا کردم در حال عمل کردن به توضیحات ایشان از روی مبنا ایشان هستم نمیدونم همیشه در توضیحات ساده و تکاملی و نتایجی ایشان در حال توضیح دادن از روی مبنا خودشون هست
/
/
و توی توضیحات گفته شد که اعتبار این حرفا مال من نیست این اعتبار از جای دیگری میاد که من متوجه نشدم از کجا
.
.
.
.
بگردیم سر اصل تجربه دوست دارم به اشتراک بزارم شاید تجربه مناسب در طول زمان زندگی افرادی باشد که دوست دارن در نسبت کل افرادی که وجود دارند جز افراد با نسبت کم باشن.
///
چیزی شبیه 1 به 2048 افرادی که در تمام جنبه ها موفق هستن.
.
.
.
من علاقه به دلار دارم چرا چون نسبت 30 برابر دارد مثل فیلم سفر به دور امریکا که جز فایل های 30 تایی اولی بود که تاجر بسیار موفق بود که خونه ای ساخته بود در زمان خودش که به نسبت خونه های دیگر 30 برابر هزینه مالی براش داشت تا کامل بشود و
الان شده موقعیت که میتونیم پول بدیم از ان خانه دیدن کنیم که خیلی جالبه این 30 تایی
از خودم سوال پرسدم چکار کنم بها این هدف بدم گفتم میرم تو مغازه ای در ایران که ارز ما ریال و درخواست شاگردی با ارز دلار میکنم.
با لباس های بسیار گشاد با وزن 60 کیلو گرمی و قد 175 سانتی متری در زمانی که خورشید وسط اسمون بود از ماشین پیاده شدم و همون لحظه ای پیاده شدم افراد در حال بستن مغازه بود که سوار ماشین شد بود و داشتن مغازه رو میبستن که این اقای محترم جواب رد بهم داد
توی مغازه دومی که توی فروش لوازم یدکی ماشین فعالیت میکرد بعداز پرسیدن سوالم بهم پاسخ داد که ما فعلا شاگرد داریم.
توی سومین مغازه ای که درخواست خودم رو پرسیدم که قبلش حتی نمیدونستم درب مغازه چطوری باز کنم بعد از 7 دقیقه وارد مغازه شدم و قلبم داشت تند میزد چون جا بسیار تمیز و زیبایی بود.
و این مغازه بزرگ اندازه سالن وررزشی بود با انواع ماشین ها داشت رفتم داخل با صدای مناسب گفتم که نیرو برای کار میخواهین منو هدایت کردن به ریس
.
…
اون مغازه و بعد ازاینکه از من سوال پرسید گفت چه کاری بلدی من گفتم میتونم چارت طلاا را جابه جا کنم
سرکار خانوم محترم گفت نه کار فنی چی بلدی من گفتم بلدم سلام و علیک کنم خانوم محترم گفت شمارتون بهم بدید و من باهاتون تماس میگیرم
در لحظه که خودکار اورد و شروع به نوشتن کند من گفتم که هزینه هر 4 روز اینجا میخوام کار کنم 100 دلار است.
تا این جمله گفتم خانوم دستاشو جمع کرد و اخماشو کرد داخل هم گفت ما اینجور شاگردی نمیخوایم و حالتون خوبه و خندین 5 نفری اونجا بودن من داشتم میشنیدم.:)
.
.
.
خب من پشت قضیه هدفم تنها تنها این بودم که 100 دلار ی بهم میده رو افزایش بدم به یک میلیون و اون هم از کنار من نسبت 30 تای برای نیاز های خودش خرج کند اما مثل اینکه بد ترجمه شد
و این معامله جوش نخورد و این بها رو تا 30 بار در طول زمان میدم تا به هدفم که دلار است برسم .
.
..
..
جالب است بدنید که تمام کارت های که با ارز رزیال کار میکنن رو سوختم.
و این قربانی میدم و تکامل خودم را طی میکنم و به نیروی که ان را نمیبینم و نمیشنوم ایمان دارم که جناب سید حسین عباس منش که فایل پروین اعتصامی در مورد پیرمرد نیازمند را گوش دادم و توی تمام لحظه های این اتفافات همراه من بود.
./.
جمع بندی
دسترس بودن خداوند
.
قربانی کردن برای هدفم که مسخره هم شدم که خانوم محترم بهم گفت حالت خوبه منم گفتم کاملا جدیم.
.
استاد 30 روز رفتن توی داشنگاه صحبت کردن منم سی بار برای هدفم بها میدم به هر شکلی در هر مکانی از کره زمین تا هدایت بشم در نقطه ای مناسب
.
هزینه تبلیغات این بود شکمم سیر باشه بتونم حرف بزنم که تبلیغات تقریبا هزینه مالی صفر بود.
.
در مسیر مورد علاقه ام دارم گام بر میدارم. نظیر جناب اقای حامد 21 ساله از استان سیستان بلوچستان که تو کار صادرات و وادرات زعفران است.
جوادی
سلام به روی ماه استادجان خوش قلب و مریم جان عزیزمممم و تک تک اعضای دوست داشتنی خانواده عباس منش.امروز که این کامنتو مینویسم عیدغدیره و تبریک میگم(خودمم سیدم)راستش چند روزی بود که حس میکردم از مدار اصلی و درست فاصله گرفتم از حس کلافگی و بدی که داشتم فهمیدم.امروز یه حسی بهم گفت برگرد به حالت قبلت اون حس خوبی که هرروز با فانتزیات و رویای دلت روزاتو میگذروندی! سه روز پیشم که تولدم بود خیلی روبراه نبودم اونم قطعا از ورودیای نامناسب و کنترل نکردن ذهنم بود.با اینکه خداروشکر نتایج عالی داشتم و نعمتای فراوونی وارد زندگیم شده بود(من نقاشی میکنم و هدف اصلیم هستش حتی اون چیزی که هنرمندای دیگه میخوان و نمیخوام قلبم همیشه فراتراز هرچیزیو میخواد چیزی که ارزش روحم رو بهم یاداور کنه) ولی خب ذهنه دیگه ولش میکنی پرتت میکنه به تاریک ترین نقطه مغزت. خلاااصه امروز گفتم خدایا عیدی میخوام ازت.نشستم پای گوشیم و اینستاگرام دوستانی که تبریک گفته بودن و جواب دادم یهو گفتم بذار پیج استادم ببینم امروز خبری هست یا نه.چشمم افتاد به این پست(همین فایل) گفتم به به از تیترش معلومه ازاون فایلای نابه.کوش که کردم اصلا خورااااک خودم بود و دوباره تلنگری بود که لازم داشتم تا تو مسیری که انتخاب کردم قدمامو محکم تر بردارم بها بپردازم و ایمانمو قوی تر کنم و باورای محدودکننده رو ازبین ببرم.سعی کنم از الگوهای فوق العاده بهره ببرم و از نقطه امنم بیام بیرون و قربانی کنم تمام چیزیایی رو که پروازمو کند کردن. خدایا شکرت شکرت که همه جوره هوامو داری و با دستای فوق العادت مثل استاد هدایتم میکنی…..اینم از عیدی من….ممنون که بهم یاداوری کردین کجا وایسادم.اگاهی کسب کردم و حسم فوق العاده شد.امیدوارم هممون روند تکامل رو به درستی و بدون عجله طی کنیم. دوستون دارم خاص ترین خانواده دنیا
سلام خدمت خانم موسوی عزیزاتفاقامنم امروزحالم خوب نبودوازندارخارج شدم گفتم خدایاکمکم کن باینکه این فایلوچندبارگوش کردم ولی امروزتصمیم گرفتم کامنت های دوستان بخونم که اولین کامنت که رسیدم بهش این مطلب زیبای شمابود وبهم یادآوری کردی که باید ورودی هامو کنترل کنم
سپاسگزارم انشالله همیشه درحال پیشرفت باشیم
سلام ودرود دوست عزیز.سپاسگزارم…خوشحالم بابت نظرتون.
خداروشکر هدایت شدیم به سایت استاد عباس منش و میتونیم هرروز روی خودمون کار کنیم و لحظه به لحظه از زندگی لذت ببریم منم گاهی بیشتر تله ها و ترمزای ذهنمو بین کامنتای دوستان متوجه میشم.فضای سایت بینهایت لذت بخشه
به امید الله هممون با عمل کردن به قوانین به سعادت و خوشبختی میرسیم
سلام سلام استاد عززیزم
استاد من تا حالا چند بار تمرین اگهی تبلیغاتی رو انجام دادم ولی همیشه یه حسی به من میگه که هر چند وقت یکبار هی برم انجامش بدم. قبل از اینکه این فایل رو گوش کنم چند روز پیش اون حسه بود. حتی یک روزم رفتم دم ایستگاه اتوبوس واستادم که بخونم ولی نتونستم و برگشتم.
این فایل رو که گوش کردم گفتم گلناز تو هم باید بها بپرداززی، اره سخته واسه همه سخته ولی بهای ررسیدن به اهدافته بهای افزایش عزت نفسته. خلاصه استاد دیگه دیروزز که شنبه بود با خودم قرار گذاشتم گفتم قبل از دندونپزشکیم انجام میدم.
و اینکه یک چیزی که کشف کردم اینه که وقتی ادم میخواد یک کاری رو انجام بده که ازش میترسه بهتره که سرریع و بدون فکر بره انجام بده همین فکر کردنه کمکم نجواها رو میاره و منصررف میکنه ادمو. دیروزز که ماشین رو بالاتر از ایستگاه پارک کردم گفتم گلناز اصلا دیگه به ادمای تو ایستگاه نگاه نکن که هی با خودت تحلیل کنی قدم های بزرگ برداشتم و سرریع ررفتم جلوشون ظاهر شدم با صدای بلننند گفتم من میخوام این اگهی تبلیغاتی رو بخونم در مورد عزت نفسمه چند دقیقه وقتتون رو میگیره اتفاقا خانومای خوبی هم نشسته بودن و گفتن اره بخون. دیگه من با صدای بلند شروع کردم و بین توضیحاتم هی ادمای جدید هم میومدن ولی من اگاهانه کنتررل ذهن میکردم و ادامه دادم.
فقط از اول تا اخر تصمیم ۵ دقیقه طول کشید و خیییلی خوشحالم که انجامش دادم.
خیلی خوشحالم که حسم خوبه و دارم توحید عملی رو اجرا میکنم.
خدایا شکرت که منو به این مسیر هدایت کردی.
یکی از انگیزانندههای من همین کامنت گذاشتن بود. گفتم میرم این تمرین رو با شجاعت انجام میدم و بعد میام به استاد میگم که منم بهای هدفم رو داررم میدم پا به پای شما.
مرسی
مرسی
❤️❤️❤️❤️❤️