حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 27
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-07-10 07:49:372022-08-31 09:43:07حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای بخشنده و مهربان
دوست دارم اول از اون زمان هایی بگم که برای رسیدن به خواسته هام بها پرداخت کردم و بعد بگم که هدف امسالم را همون اول سال چی گذاشتم و چه اقدامات عملی انجام دادم و چه هدایت هایی دریافت کردم
ما قم زندگی می کنیم
✔️ شرایط رو یه کمی با جزئیات میگم تا بتوانید متوجه بشید که من تو چه شرایطی ایمان و کنترل ذهن خودم رو نشون دادم و الان تو چه بهشتی دارم زندگی می کنم ✔️
تیرماه سال ۹۶ بنا به دلایلی از خونه ویلایی سه طبقه که ما طبقه بالا زندگی می کردیم تو یکی از بهترین محله های شهر (برای اونایی که بلدن میگم خیابون دورشهر) اسباب کشی کردیم به یه واحد آپارتمان ۹۸ متری تو شهرک پردیسان…
برای اولین بار تو زندگیم بعد از بیست و خورده ای سال زندگی در خونه ویلایی من می خواستم آپارتمان نشینی رو تجربه کنم
خدا رو صد هزار مرتبه شکر تو یکی از بهترین بلوارهای پردیسان بودیم ، یعنی همین شهرک و شهر پردیسان هم خیلی خیلی بزرگه و محله های خوب و بد داره و ما خدارو شکر تو یکی از بهترین محله ها از نظر سطح فرهنگ و دسترسی به امکانات و … ساکن شدیم ولی یه سری مسائل و تضادهای بزرگ هم داشتیم مخصوصا برای من واقعا یه سری محدودیت ها ایجاد شد که تا قبل از اون هرگز فکرشم نمی کردم کار به این جاها برسه …
البته کاملا خودم رو مسئول اون اتفاقات میدونم ، به خاطر ناشکری ها و فرکانس های نامناسب خودم بود البته که ناآگاهانه بود ، من اون وقت ها از قوانین حاکم بر جهان هیچ چیز نمیدونسدم
مجتمع ۱۵۰ واحدی بود و ما تو یکی از ۸ تا بلوک طبقه دوم بودیم
هر چهارتا بلوک به هم چسبیده بودن و اون طرف حیاط مجتمع هم دقیقا چهارتا بلوک قرینه ی همین سمت وجود داشت
حیاط مجتمع ما بی نهایت زیبا و سر سبز بود🙂😍 ولی برای ۱۵۰ تا خانوار با کلی بچه کوچیک و بزرگ واقعا کوچیک بود !!!
حالا بریم سراغ خونه
اول اینکه خونمون نورش خیلی کم بود
دوم اینکه آنتن دهی موبایل واقعا داغون بود
سوم اینکه بدترین نقطه اتاق من بود
همیشه سر و صدای واحد های بغلی تو اتاقم بود
از سمت خونه خودمون هم دیوار مشترک اتاق من با سرویس بهداشتی بودش و آشپزخونه!
اتاق من فقط یه پنجره کوچیک به سمت پاسیو داشت که نور که اصلا ازش نمی اومد
تازه بوی غذا و … از واحد های دیگه می اومد تو اتاقم !!
خب البته که سر و صدای بازی کردن بچه ها و ماشین هایی که از تو پارکینگ رد میشدن و … همه این ها هم بود !!!
یعنی تقریبا آرامش و سکوت تو این اتاق معنایی نداشت به جز نصفه شب ها !!
و نداشتن اینترنت و آنتن موبایل هم که واقعا معضل بود !!
نکات مثبت هم واحد ما داشت ها مثلا خیلی پذیرایی دلباز و بزرگی داشت
سرویس بهداشتی و حمامش خیلی بزرگ و شیک بود
کل پذیرایی سقفش کناف بندی شده بود و پدر من هم که یه آدم با سلیقه کلی خرج خونه کرد قبل از اسباب کشی…
دیگه نگم براتون از کاغذ دیواری و سنگ آنتیک بگیر تا ده پونزده میلیون … نمیدونم شاید هم بیشتر 🤐 گل و گیاه هایی که تو این واحد ریخته بود از در و دیوار رفته بود بالا 😉😇
ما چهار سال تو این واحد بودیم تا تیر ماه ۱۴۰۰ که اتفاق قشنگه و سوپرایز های خداوند برای من دقیقا از همین موقع شروع شد
تو این چهار سال من خیلی درس ها زندگی ساز و قشنگی یاد گرفتم
یاد گرفتم چطور با افراد مختلف با فرهنگ های مختلف تعامل داشته باشم
فرهنگ آپارتمان نشینی رو از همسایه بی نهایت خوبمون یاد گرفتم
تو همون مجتمع مسکونی کلی دوست خوب پیدا کردم و از تک تکشون سعی کردم نکات مثبت و اخلاق های خوبشون رو الگو برداری کنم
صبح های زود مخصوصا تو فصل بهار که بوی عطر گل یاس تو حیاط مجتمع می پیچید با اون تلئلو نور خورشید و اون صدای چه چه پرنده ها من می اومدم تو حیاط قدم میزدم و نفس عمیق می کشیدم و با خدای خودم عشق بازی می کردم راز و نیاز می کردم خدا رو عبادت می کردم و لذت وی بردم
« البته این ها برای سال ۹۹ و ۱۴۰۰ هستا ، من خرداد ۹۸ با استاد آشنا شدم و فهمیدم تمرکز بر نکات مثبت یعنی چی 🙂🙃 وگرنه تا قبل از اونکه نه بابا اصلا این خبرا نبود »
خلاصه این تضاد بسیار بزرگ و به ظاهر بد برای من یه عالمه خیر و برکت داشت
جهان من رو مجبور کرد یه عالمه تغییر و بهبود در خودم و شخصیتم ایجاد کنم
شاید اون زمان ها نمی فهمیدم ولی الان که کل اون چند سال رو از دید وسیع نگاه می کنم می بینم تمام اون ها برای من خوب بوده و باعث شده من بی نهایت بزرگ بشم و رشد کنم
✔️ برگردیم به تیرماه ۱۴۰۰
تیرماه ۱۴۰۰ تقریبا یه سالی میشد که ما دنبال خونه بودیم ، خونه خودمون هم گزاشته بودیم برای فروش و کلی هم واحد های مختلف دیده بودیم ولی به خاطر سخت پسند بودن و سختگیری هایی که هممون داشتیم یعنی هم خودم هم پدر و مادرم 🙄😅 هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد …
تازه خونه خودمون هم فروش نمی رفت …
تا اینکه تیر ماه بین همه اون واحد ها اومدیم یه واحد صد متری نوساز یعنی کلیدنخورده دیدم و پسندیدیم
من که دیوانه وار عاشق این واحد شده بودم 😍😄 حالا میگم چرا 🙂🙃
آقا ما با دیدن این واحد دیگه مصمم شدیم برای فروش واحد خودمون و خرید این واحد جدید
خیلی اتفاقات کوچیک و بزرگ تو این پروسه فروش و خرید افتاد که مادرم و پدرم خیلی ناامید بودن که نمیشه و …
حتی مادرم که اصلا یه جورایی می گفت غیر ممکنه کی میاد این واحد ما رو بخره بابا…
با اینکه خیلی دیزاین زیبا و چشم نوازی داشت و انصافا یه عالمه نکته ریز و درشت مثبت
به خاطر چند تا ایراد بزرگ از جمله نور کم و آنتن دهی درب و داغون موبایل و… «که البته ما هم بیش از حد روی این موارد متمرکز بودیم و خودمون با فرکانس هامون باعث میشدیم مشتری ها هم با وجود یه عالمه نکته مثبت دقیقا به همین چند تا مورد گیر بدهند» نپسندن و برن….
خلاصه که شرایط خیلی سخت بود خیلی که میگم یه چیزی من میگم یه چیزی می شنوید ها
نمی خواهم دیگه بیشتر بازش کنم
دو ماه بعد شهریور ۱۴۰۰ سه تا مشتری با هم اومدن و پسندین خونه ما رو و سه تاشون هم پرو پا قرص به پدرم می گفتن آقای تجلی این واحد رو به ما بده !!! 🤔🙄
حالا چی شد که این اتفاق افتاد
میگم براتون …
تو اون فضای محرم و عذاداری ها و… من هر شب از قبل از اذان مغرب و اعشا تا دو سه ساعت بعد میرفتم یکی از بلوارهای اصلی پردیسان که فضای خیلی زیبایی داره پارک جنگلی هست و اینا
خودم رو آگاهانه از اون فضای نامناسب و عذاداری ها و…. جدا می کردم می اومدم تو طبیعت می با یه دفتر و خودکار با یه شیشه آب معدنی و یه خوراکی کوچولو می گذاشتم تو کیفم و می نشستم به سپاسگزاری کردن به خاطر نعمت هام
می اومدم کیلومتر ها یه فضای ۲۰۰ سی صد متری رو همینجوری قدم میزدم و با خودم و خدای خودم گپ میزدم به خودم انرژی میدادم موفقیت های گذشتم رو سعی می کردم به یاد بیارم
و از همه مهم تر ✔️💯 و تاکیید می کنم از همه مهم تر خیلی خیلی خیلی زیاد از فایل های گفتگو با دوستان استفاده می کردم و وقتی نتایج بچه ها رو می شنیدم به خودم میگفتم ببین محمد اگه استاد تونسته اگه رُزا تونسته اگه سید علی خوشدل تونسته اگه شکیبا و عادله کیانی فر تونستن اگه سپیده تونسته… اگه همه این افراد با
✔️ ایمان به فرمانروای کل کیهان
✔️ توکل فقط به خداوند و نه بغیر خدا
✔️ تسلیم بودن در برابر خداوند و از اون هدایت خواستن نه حساب کردن رو دودوتا چهارتای ذهن محدود منطقیشون
✔️ استمرار و ادامه دادن در مسیر درست یعنی صداقت و درستکاری ، وفای به عهد و متخصص شدن در زمینه عشق و علاقشون و حرکت کردن
توانستن یه زندگی زیبا برای خودشون خلق کنند و در صلح و آرامش زندگی کنند و یه عالمه نتیجه بی نظیر برای خودشون خلق کردند و الان اومدن از نتایجشون صحبت می کنند 🤔 من چرا نتونم ؟!
✅ این فرکانس های من باعث شد کار به جایی برسه که ورق کاملا برگرده و تمام اتفاقات به نغع من رقم بخوره
به قول خداوند دل ها برای من نرم بشه 😭
پدرم که کاملا سال های اول مخالف بود با فروش اون واحد ۹۸ متریه خیلی خیلی جدی خونه رو خودش آگهی کرده بود تو دیوار و اصلا پروژه گذاشته بود که این اتفاق بی افته
یادمه تو شهریور ۱۴۰۰ بعد از اینکه خدا رو شکر اون واحد ۹۸ متریه فروش رفت و خیلی سریع ما این واحد کلید نخورده ۱۰۰ متری رو خریدیم تا چند هفته همه از جمله پدرم تو شک بودن که چی شد که یهویی سه تا مشتری با هم طی دو سه روز اومدن و گفتن که ما این واحد رو می خواهیم و خواهشا به ما بفروش !! واحدی که حدود دو سال هر کی می اومد می دید زودی دمشو میزاشت رو کولشو می رفت !!
ولی من می دونستم تمام این پروسه و این اتفاقات از کجا داره رقم می خوره
همش کار خداوند مهربان بود و به خاطر فرکانس های من به خاطر تسلیم شدنم در برابر الله و اقرار کردنم به ضعیف و ناتوان بودنم برای فروش خونه بود
« من تو کامنت های قبلیم گفته بودم که من از پاییز ۹۸ تا اوایل تیر همین ۱۴۰۱ در مشاور املاک به عنوان کارشناس ملک و مشتری مشغول به کار بودم و هم خودم و هم بقیه همکارهام خیلییییی یعنی هرچی بگم کم گفتم که چقدررررر زیاد تلاش کرده بودیم برای فروش اون واحد حتی ۲ بار تا پای قول نامه هم رفتیم ولی نمیشد که نمی شد 🤐 عوامل زیادی موثر بود در اون اتفاقات ولی مهم ترینش این بود که من احساسم راجع به این موضوع بسیار بد بود و اصلا حتی تلاش هم نمی کردم که آگاهانه فرکانس های درست رو بفرستم و فکر می کردم خدا که از دستش کاری بر نمیاد باید خودم یه تنه حلش کنم!!! البته به کلام شاید گاهی وقتا می گفتم خدایا کمکم کن کن ولی خودم می دونسدم که قلبا ایمان ندارم..!! اون ایمانی که باید و تو موارد دیگه داشتم اینجا نداشتم»
به همین خاطر هست که میگم تو تیرماه ۱۴۰۰ وقتی این واحد ۱۰۰ متریه جدید رو دیدم بی نهایت عاشق شدم به ضعیف و ناتوان بودن خودم در برابر قدرت بی نهایت خداوند اقرار کردم و گفتم خدایا من تسلیمم تو برام بساز 🤗♥️ تو برام این مسئله رو حلش کن همونجوری که مسائل قبلی زندگیم رو حل کردی 😍
بهش گفتم خدایا میون میلیاردها درخت تو کل این کره خاکی حتی یه برگ وقتی می خواهد از درخت بر روی زمین بی افته باید از تو اجازه بگیره
تو فرمانروای کل کیهانی ، برای تو هیچ مسئله ای بزرگ نیست خودت این مسئله ی من هم حل کن و بعدش این اتفاقات و این هدایت ها رقم خورد…
✅
حالا یه کم از ویژگی های مثبت این خونه جدیدمون بگم
اول اینکه چون کلید نخورده بود اونجوری که خودمون دوست داشتیم برای خودمون دیزاین کردیم
دوم اینکه این خونه غرق در نوره و آنتن دهی موبایل سوپر دوپر عالیه 👌🏻💯 یعنی ایرانسل 4G+ هستش و همراه اول و رایتل 4G 😍👌🏻
سوم اینکه دیوار مشترک فقط از یه طرف با یه همسایه داریم که یه ذوج با دوتا بچه هستند
بی نهایت بی نهایت آدم های آروم و بی آزاری هستند
یعنی صدا از دیوار در میاد ولی تو این یک سال من صدایی از این ها نشنیدم 🙂🙃
همسایه بالا پایینمون هیچ وقت نیستند تقریبا در 90% مواقع نیستند و سکوت محض در خونه ما حاکم هست
دیگه از دیزاین آشپزخونه و پذیرایی و کل خونه و اون گل و گیاه ها نگم براتون دیگه… 😅😅
پدر من کلا آدم با سلیقه ای هستش 👌🏻🤗♥️
ماشینش همیشههه برق میزنه و بوی عطر میده
الان ۵۴ سالشه به خدا اگه ببینیدش از نزدیک باورتون نمیشه فکر میکنید نهایتا ۳۵ سالشه اینقدر که این آدم همیشه اتو کشیده است ، صورتش آنکارد شدست و اتکلون های خوشبو میزنه یعنی یه جنتلمن واقعی 👌🏻😍
من همیشهههه به خاطر ویژگی های مثبتش ازش تعریف می کنم و تو قلبم تحسینش می کنم☺️🌹
برگردیم به خونه 😄
سوم اینکه خیلی خوش نقشه است
چهارم اینکه کل خونه پنجره است و علاوه بر نور عالی ما یه ویو رویایی هم داریم ، اون خونه قبلیه فقط یه پنجره کوچیک تو پذیرایی داشت و بس!!
از اتاق خودم براتون بگم ☺️😍
یه پنجره بزرگ دو لنگه داره که به سمت بهشت باز میشه 😍😍 روبه روی خونه ما تا یکی دو کیلومتر هیچی نیست چند کیلومتر جلوتر یه سری آپارتمان و خونه ویلاییه ، دو تا بلوار اصلی هست که یکیشون نزدیکه تقریبا ۱۵۰ متر فاصله داره با ما (اسمش بلوار امام علی هستش) من همیشه این حجم از ماشین های مختلف و بعضی هاشون که اتفاقا خیلی هم گرون قیمت هستند رو تحسین می کنم
تو بعضی از روز های سال مخصوصا زمستون و بهار ابرهای پفکی و رنگ های مختلف موقع طلوع و غروب خورشید تو آسمون درست میشه که رویایی به خدا رویایی من دیوانه میشم از این حجم از زیبایی 😍😍 اون یکی بلوار که یه کمی دورتره اسمش بلوار امام صادق هستش اونجا همون پارک جنگلی هست که می گفتم پارسال تیر تا شهریور میرفتم اونجا و خلوت می کردم 🙃🙂 اون جا هم از پنجره اتاقم پیداست
کاشکی می شد عکس های خوشگلی که انداختم رو براتون بگذارم ببینید تا بفهمید دقیقا چی میگم ☺️
رو به روی پنجره این طرف اتاق یه کمد دیواری که دوتا در کشویی داره رو یکی از این درها یه آیینه قدی زدیم بعضی وقتا می ایستم خودم رو تو آیینه ببینم از پنجره بیرون رو می بینم این حجم از زیبایی رو می بینم میگممممم وااای خدایا شکرت خدایا عاشقتم بعد به خودم میگم ببین محمد این آرزوی تو بود ببین چقدر ساده و لذت بخش خداوند برات محقق کرد ، این فکت بزرگ رو هیچ وقت فراموش نکن همیشه ازش استفاده کن برای اینکه به ذهن منطقیت ثابت کنی که خواسته ها دست یافتنی هستند
اتاقم و کلا خونمون خیلی خیلی نکات مثبت دیگه ای هم داره ولی به همین بزرگترین نکات که اشاره کردم بسنده می کنم ✔️💯
✔️ ۲ تا هدف اصلی برای امسالم انتخاب کردم
یکیش که شخصیه
ولی اون یکی رو میگم
اول سال نوشتم که خدایا من می خواهم خودم صاحب کسب و کار شخصی بشم
من به عکاسی خیلی علاقه دارم و می خواهم عکاس بشم
و خدایا هدایتم کن
قدم ها یکی یکی بهم گفته شد و من عمل کردم و عمل کردم تا رسیدم به…
یه تصمیم شجاعانه… اون هم این بود که از شغل مشاوراملاک اومدم بیرون
چون ذهنم رو خیلی درگیر می کرد و نمی توانستم تمرکز بگذارم روی هدف جدیدم یعنی آموزش عکاسی و البته که دیگه اصلا اون شور و اشتیاق روزهای اولم تو املاک رو نداشتم و به صورت کاملا مشهود در آمدم کم شده بود
حالا یه شغل پاره وقت انتخاب کردم فروشندگی تو یه فروشگاه مد و پوشاک بانوان
از امروز به امید خدا می خواهم برم مشغول بشم
و بقیه روزم هم تمرکز لیزری بگذارم روی آموزش های مربوط به عکاسی تا ان شا الله به موقع هدایت بشم به خرید دوربین و ان شا الله کسب و کار عکاسی و پروژه گرفتن
فعلا پلن خاصی ندارم
تنها کاری که میدونم باید انجام بدهم اینه که به الهاماتی که تا امروز بهم گفته شده عمل کنم و قدم هایی که باید بردارم رو بردارم تا بقیه مسیر برام روشن بشه و خداوند درهای رحمتش رو به روی من باز کنه
البته این قصه عوض کردن شغل و رفتن سراغ عکاسی جزئیات خیلی زیادی داره که ان شا الله بعدا تو یه کامنت دیگه وقتی نتایجم بزرگتر و ملموس شد میگم
دعا می کنم در پناه خدای مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید
سلام خدمت استاد عباس منش
بنده با اینکه این فایل با ارزش رو مدت ها پیش تماشا کردم ولی امروز تصمیم گرفتم نظر بذارم
این فایل خیلی به من کمک کرد تا جسارت پیدا کنم و با قدرت در جهت خواسته هام حرکت کنم من در گذشته شخصی بودم که از بیرون رفتن از خانه و ارتباط با آدم ها ترس داشتم ولی خدا روشکر توانستم ارتباط خوبی با دیگران از جمله همسایه ها داشته باشم
یکی دیگر از فواید دیدن این فایل برای من اقدام عملی برای شغل بود درسته نتیجه اونی که میخواستم نبود اما این یک قدم بسیار بزرگ در زندگی برای من بودو میدونم اگر روی باور هام کار نکنم دوباره به حالت قبل برمیگردم برای همین سعی میکنم تا جایی که بتوانم دست از کار کردن روی شخصیت خود برندارم.
ممنون برای زمانی که میذارین و این فایل ها راضبط میکنید
سلام استاد عزیز
من کلا ادم کم حرفی هستم
و خیلی کم کامنت گذاشتم روی سایت
ولی اتفاقی که چند وقت پیش برام افتاد انقدر خوشحالم کرد که به خودم قول دادم که دربارش بنویسم که تمرکزی بشه بر روی نکات مثبت و هم پا بزارم روی یکی از ترس هام که نوشتن یا نظر دادن هست .
من چندوقت بود که میرفتم توی یوتیوب و به کامپیوتر های خفن و مانیتور های خفن نگاه میکردمم چون مربوط میشه به کارم و هی بهشون عشق میدادم واز دیدنشون لذت می بردم (توجه میکردم بهشون وشب ها قبل خواب بهشون فکر میکیردم که مثلا من کارم رو انجام دادم و بعد توی یک مانیتور g۹ سامسونگ دارم گیم مزنم و …) با عشق بهشون توجه میکرم و این کار تقریبا ۱۰و۹ روز ادامه داشت ومی خوام بگم که خداوند چقدر سریع اجابت میکن درخواست های ما رو و از جنس توجه مون وارد زندگی ما میکنه به شرط ایمان
. داستان از این قرار بود بعد چند روز من لپ تاپ کادو گرفم و به خدا و با خوم تکرار میکردم که بین قانون اینجوری کار میکنه و اگه من تمرکزم روی خواسته هام باشه و بهاش رو بدم از بی نهایت طریق بهم میرسونیش و اصلا من فکر نمی کردم که یک لپ تاپ کادو بگیرم . این از لطف خدا بود که به واسطه قوانینش به من رسید
خدارو شکر بابت لب تاپی که دارم و باهاش دارم تایپ میکنم و بابت قوانین بدون تغییرت
و اینکه پا روی دل ترس هام گذاشتم و کامنت نوشتم
عاشقتونم
به نام خدا
سلام
این فایل نشونه امروز من بود من از خدا خواسته بودم نشونمو خیلی واضح بهم نشون بده جوری که نخوام معمای پیچیده ای حل کنم و اون یه فایل ویدئویی از فایلای زندگی در بهشت برام اورد که اولش برام علامت سوال بود ولی از اون صفحه همون موقع هدایت شدم به این فایل که به طور کاملا واضح و مستقیم جواب سوالمو گرفتم و جالب اینجاست که کپشن ویدئو زندگی در بهشت هم الان که بهش فکر میکنم به ادامه همین مسئله ای که برام شفاف سازی شد مربوطه و از این جهت خدا رو شکر میکنم.
چند روز پیش از خدا پرسیدم خدایا من اشتباهات زیادی کردم آیا قابل بخشش و جبرانه؟ و بعد رفتم تو سایت آیه تصادفی و انتظار داشتم با یه آیه ای که خود خدا انتخابش میکنه جوابمو بگیرم و جواب این بود که (معنی ایه دقیق یادم نیست مفهومی که به خاطر دارمو میگم) خدا ادما رو از تاریکی به سمت نور و روشنایی هدایت میکنه و بخشنده و مهربونه… خیلی قشنگ بود نه؟ یعنی مستقیم بهم گفت پشیمونی؟ اوکیه بابا حالا که میدونی کار درست چیه بیا سمتش اشتباهات گذشته رو بیخیال الان با کار درست جبران کن. امروز بعد دیدن چند قسمت از یه سریال داشتم به این فکر میکردم که چرا من زمان زیادی برا زمینه ای که میخوام توش رشد کنم و به موفقیت مالی و زمینه ای برسم وقتی نمیذارم ؟ تصمیم گرفتم از این سایت بپرسم و هدایت شدم. من مشکلم اینه که برای چیزایی که میخوام اونقدر مصمم نیستم تا قربانی کنم . معمولا حوصلم نمیشه یه فایلو تا اخر گوش کنم ولی این سری واقعا جذب صحبتای استاد شدم (البته همیشه بودم ولی این بار وسطش بی حوصله نشدم) و فایلو تا اخر گوش دادم و حس میکردم استاد داره منو میبینه مستقیم با خودم داره حرف میزنه 😂👀 البته اینم بگم معمولا وقتی هدف بیشتر حرفای یه نفر تو ویدئوعه رو دور تند میذارم ولی جوری که متوجه بشم که این دفعه هم همین بود ولی با اینکه خیلی وقتا حوصله ویدئو بالای ده دقیقه رو ندارم این سری ذوق خاصی برای گوش دادن داشتم و حتی دارم به حرف استاد گوش میکنم و کامنت میذارم با اینکه در حالت عادی حوصله کامنت گذاشتن ندارم.
اهدافم و چیزایی که باید براشون قربانی کنم زیادن و همه رو باید لیست کنم بنویسم.
برای الان فقط میخوام بگم که وقتی از چیزایی که استاد یا بقیه قربانی کردن شنیدم ترسیدم و حس کردم جرعت ندارم ولی از طرفی حس کردم پتانسیل اینکه جرعت کنم در اینده همچین کاریو انجام بدم دارم! احساسات ضد و نقیض و جالبی بود و الان فهمیدم باید قربانی کنم و به این قربانی کردن راضی باشم و راضی بودن به معنی لذت بردنه نه حسرت اینو بخورم که آه چقدر سخته دوری از فلان چیز یا فلان کس آه دارم رنج میکشم نه نه! این حرفا یعنی تو از این قربانی کردن راضی نیستی یعنی حسرت داری میخوری و دیر یا زود دست از این تلاش میکشی تا به همون سبک قدیمی برگردی. تلاش باید جوری باشه که رضایت داشته باشی و فکر میکنم چیزی که باعث میشه لذت ببری از قربانی کردن چیزای دیگه، انگیزه و حس و حالیه که با سعی و تلاش تو اون راه احساس میکنی احساس اینکه تو هم مفیدی و برای خودت ارزش قائلی داری نه برای رضایت بقیه بلکه برای خودت قدم برمیداری..
ممنونم استاد که اینا رو بهم یاد دادین.
در پناه اللّٰه یکتای احد
سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
استاد کمه، فرشته، وسیله هدایت سید حسین عباس منش سلام ویژه خدمت شما و خانم شایسته عزیز و فعال
این فایل رو چندین روز پیش دیدم، دوروز پیاپی روزی یکبار، در کل دوبار دیدم
بازم یکبار دیگه نصف دیدم برای همه ی کارهایی که میکنم دقیقا توش نشانه هست و چه جالب که در مرا بسوی نشانه ام هدایت کن این فایل بود که دیدم
وقتی بررسی میکنم میبینم واقعا چقدر با قانون تکامل مطابقت داره
برا هدفم فدا کنم این فدا کردن زمان بره و همون زمان میشه تکامل هدف من
دقیقا استاد دست گذاشتید رو مواردی که من میخواستم بخصوص تولید محتوا، بخصوص اینکه کاری میخواید بکنید شریک بی خیال بشید خودتون خوتون خودتون، این جمله عععاااللییی بود و یکی از پاشنه آشیل های من در کار همینه و دارم تلاش میکنم براش که حذف کنم، به قول شما تو تو تو خودت
در کار و بیزنسم که تازه اوکی کردم دیدم واقعا چی فدا کردم که انتظار رسیدن دارم (بیزنس من سنگه و هدف گذاشتم برای فروش کشوری و صادرات و دفتر و…)
دقیقا متوجه شدم باید خودم یاد بگیرم تدوین ویدئو ها رو، بلدم باید اینی که الان داداشم میزنه یاد بگیرم و جز برنامه هام هست)
وقتی از فدا کردن صحبت کردید دقیقا به خودم گفتم آره واقعا من برا هدفم حاضرم چی بدم؟
الان میگم
راه اندازی دفتر فروش مخصوص سنگ ساختمان در کل کشور و صادرات، حاضرم تلاش کنم حتی چندین ماه یا سال و اینکار شدنیه چون به ذهنم خورده تازه بقیه کم و بیش انجام دادن و این کاریه که من تو چند سال گذشته دنبالش بودم، خداروشکر با هدایت های موثر خدای مهربان توسط استاد و یا عوامل دیگه زندگی تا الان خوب پیش رفته
چه نکته خوبی، سایت همه کارس صفحات مجازی خیلی کاربردی نیستن این دقیقا جواب سؤالی بود که چندین روز در ذهن من بود که اگه اینستا و.. حذف شدن یا نت و قوانین ایران جوابگو نبود چی، و درسی که گرفتم جایی پا بذارم که بدونم محکمه، ثبات داره و جز برنامه گذاشتم و تو اولین فرصت که بتونم از نظر مالی ساپورت کنم اقدام میکنم چون اول باید crmاوکی کنم.
برای خرید ماشین و….. باید وقت بذارم و فهمیدم تلاش مضاعف فدایی من باید باشه برا خرید چنین مسائلی
اینکه چرا زیاد کار میکنم و جوابگو نبود درآمدم هم دقیقا فهمیدم که مشکل من اینه حاضر نیستم آموزش ببینم و آموزش دیدن گذاشتم جز برنامه های روزانه و اقدام میکنم روزانه برای آموزش و ارتقاء مدارم برای جذب ثروت اونم نه با فعالیت زیاد
دقیقا برای رسیدن به هدف درآمد متوجه شدم باید خیلی از خواب و استراحتم فدا کنم که واقعا هم زیاد بود الان که فکرش میکنم 😄😄😄
بهترین تفسیری که به مناسبت عید قربان شنیده بودم این بود
تتااازززههه فکر میکردم ازدواج دست پاگیر شدنه برای اهداف وقتی گفتید با دوتا بچه کوچیک مهاجرت کردید… 🙈🙈🙈🙈
یا زمانی که گفتید حقوقم ندادن گفتم طوری نیست من فدا میکنم برا هدفم
خخخخیییلللیییی خخییللییی حرف توش بود و شخصیت عجول منو صبور نکرد و از عجول بودنم کم کرد و این باور که چرا نمیرسم به هدفم هم از ذهنم پاک شد که باید چیزی فدا کرد تا رسید به هدف
جمله ی خخییللییی خوبیه حاضرم جونم بدم نه به حرف به عمل برای رسیدن به اهدافم
متشکرم از شما استاد که بی نظیرید از فیلم برداری خانم شایسته هم صمیمانه سپاسگزارم
خداروشکر بابت بودن خانواده عباس منش
سالم و سرحال باشید
از خدای مهربان خیلی سپاسگزارم که منو در رسیدن به هدفم کمک میکنه و خودش منو در مسیر قرار میده😊☺ من روزی که این فایل رو گوش کردم در حال اماده کردن محصولاتم بودم که بعد اماده شدن بفروشم که همون روز وقتی همسرم اومد خونه گفت که یکی از دوستانش کل محصولاتمو میخواد و منم همشو اماده کردم😍 امروز که دارم کامنت میزارم محصولاتمو به اون شخص فروختم و قراره فردا دوباره برم وسایل بخرم تا دوباره محصول اماده کنم برای فروش و من به این ایمان دارم که وقتی به خدا توکل کنی و کاری رو شروع کنی حتی بدون اینکه بدونی ایا ازت کسی میخره یا نه و همه تلاشتو کنی و به خدا بسپاری دستان خدا به کمکت میان و تو رو پیروز میدون میکنن😍😍
از شما هم ممنونم،با فایل هایی که میزارید من و خیلی از ادما رو از قوانین اگاه میکنید تا بتونیم زندگی راحت و با ارامش و پر از ثروت رو تجربه کنیم🙏🙏🌺🌺🌺
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و دوستان همراه
از روزی کهاین فایل روی سایت قرار گرفته به مدت 30 روز و روزی حداقل یک باراین فایل رو گوش کردم و نکاتی رو که برداشت کردم با شما به اشتراک میزارم. خیلی خوشحال میشم اگر دوستان نکات دیگری را که برداشت کردهاند دراین قسمت به اشتراک بزارند.
حضرت ابراهیم (ع) همه جا در قرآن به عنوان اسوه و الگو معرفی شده است و مهمترین ویژگیایشان موحد بودن ذکر گردیده است. برای درک بهتراین مساله فایلهای توحید عملی را به دقت گوش و نکته برداری کنیم.
هر آموزشی را از این جنبه نگاه کنیم که چه استفادهای در زندگی خود میتوانیم از آن داشته باشیم. چگونه به صورت عملی آن را در زندگی خود پیاده کنیم. دنبال حرف و مطالب قشنگ نباشیم.
اهداف خود را روی کاغذ بنویسیم و برای هر کدام مشخص کنیم حاضریم چه بهایی را پرداخت کنیم.این کاغذ را مرتب بازبینی کرده واین نکات را برای خود یادآوری کنیم.
برای رسیدن به هر هدف و آرزویی، بهای آنرا باید پرداخت کنیم و به نسبتی که بها پرداخت میکنیم به هدف و آرزوی خود میرسیم. هرچه هدف بزرگتر باشد بهای پرداختی نیز باید بیشتر و ارزشمندتر باشد.
منظور از بها، فقط بهای مادی نیست. کارهایی که تصمیم میگیریم انجام دهیم و کارهایی که تصمیم میگیریم انجام ندهیم بهایی هستند که برای هدف خود میپردازیم.
بهای کنترل ذهناین است که ورودیهای ذهن خود را کنترل کنیم. فیلم، سریال و اخبار از هر منبعی (مانند تلویزیون واینترنت) تماشا نکنیم.
طبق یکی از اصول انجمن معتادان گمنام، یک فرد معتاد برای پاک شدن باید توپ بازی، زمین بازی و یار بازی را قربانی کند. با توجه بهاین نکته ما هم در مسیر موفقیت باید ارتباط خود را با افراد نامناسب، افرادی که در راستای اهداف ما نیستند و به رشد ما کمکی نمیکنند، را قطع کنیم.
بهایی که برای افزایش اعتماد به نفس و عزت نفس و همچنین افزایش مهارت سخنوری باید بپردازیم این است که در جمع افراد غریبه صحبت کنیم.
بهای درک و فهم اصول موفقیت و پیشرفت،این است که مطالعه کنیم و یا به طور کلی آموزش ببینیم.
برای رشد و پیشرفت، از منطقه امن خود خارج شویم. مهاجرت کنیم.ایمان خود را در عمل نشان دهیم.
اگر در مسیر اهداف خود شکست خوردیم ناراحت نشویم. درس لازم را بگیریم و ادامه دهیم.
پول خود را برای تبلیغات هزینه نکنیم. برای انجام کارها شریک نگیریم.
تمام تمرکز خود را روی هدف خود بگذاریم. حتی کاری را که شاید حداکثر یک روز در ماه از ما وقت میگیرد، انجام ندهیم.
قول و تعهدی را که ممکن است نتوانیم به آن پایبند بمانیم به کسی ندهیم.
تمام زمان و انرژی خود را روی هدف خود بگزاریم. چند کار را باهم انجام ندهیم. بزرگترین علتی که اکثر افراد نتیجه نمیگیرند، عدم تمرکز روی هدف است.
حضرت ابراهیم تا قربانی کردن فرزند خود پیش رفت، ما حاضریم تا کجا پیش برویم؟
تمام کارهای اصلی لازم برای اهداف خود را خودمان انجام دهیم. آنچه لازم است یاد بگیریم. دنبال پایه و همراه برای انجام کاری نباشیم.
کار درست را به مدت طولانی انجام دهیم. به عبارتی در انجام کار درست ثبات قدم و استمرار داشته باشیم.
اگر لازم است حرفی به دیگران بزنیم، کاری را که خود انجام داده و از آن نتیجه گرفتهایم به آنها بگوییم.
یاد بگیریم برای خودمان زندگی کنیم. نگران حرف و نظر دیگران نباشیم. از توهین و تمسخر دیگران ناامید نشویم، انگیزه بگیریم و با قدرت به مسیر خود ادامه دهیم.
هیچ مسالهای را حل نشده در ذهن خود باقی نگذاریم. هر هزینهای لازم است بپردازیم تا پرونده آنرا کاملا ببندیم.
از ارزشمندترین دارایی خود قربانی پرداخت کنیم. (اشاره به داستان هابیل و قابیل)
برایاینکه خودمان را بهتر بشناسیم، زمانهایی را به خودمان اختصاص دهیم، تنها باشیم و بدون عوامل هواس پرتی (مانند موبایل) به تفکر بپردازیم. کاری که پیامبر اسلام انجام میداد.
وقتی کاری را شروع میکنیم تا رسیدن به نتیجه مورد نظر آنرا ادامه دهیم. نیمه کاره رها نکنیم.
در مسیر اهداف، جلو هوسها و لذت های زودگذر را بگیریم.
فراموش نکنیم هر کس در هرجایی به هدفی رسیده است، قطعا بهای آنرا پرداخت کرده است.
هدفی که برای خودمان انتخاب میکنیم. برای ذهنمان منطقی باشد. خیلی از شرایطی که هستیم دور نباشد و به یاد داشته باشیم به نسبتی کهایمان داریم و بها پرداخت میکنیم به هدف خود میرسیم.
اگرایمان و شجاعت خود را به خداوند نشان دهیم، حتما جواب میگیریم.
آن چیزی را بپذیریم که پشتوانه منطقی قوی داشته باشد.
کائنات آنچه را دوست داریم به ما نمیدهد. آنچه را که بهایش را پرداخت کردهایم به ما میدهد.
من خودم در زمینه تمرکز خیلی مشکل داشتم. یکی از کارهایی که هر روز انجام میدادم خوندن اخبار ورزشی بود. البته خیلی وقت ازم نمیگرفت ولی اجازه نمیداد روی کارم تمرکز کنم. از روزی که این فایل روی سایت قرار گرفت، تصمیم گرفتم اخبار ورزشی را پیگیری نکنم (بهای رسیدن به هدف). و تا امروز که به تصمیم خودم عمل کردم خیلی موثر بوده.
ممنون که وقت گذاشتید و این متن رو مطالعه کردید.
همیشه در پناه خدا موفق و پیروز باشید.
سلام ودورود خدمت استاد عزیز
این فایل هم مثل همیشه عالی بود من که کلی ایده گرفتم و ازش استفاده کردم ویه سوال برام ایجاد شد که میخواستم از شما بپرسم یا اگه کسی از دوستان جواب سوالمو میدونن بگن خیلی ممننون میشم
شما در قسمتی از این فایل استاد گفت که باید تمرکز 100 درصد روی اهدافمون باشه وبراش قدم هاییرو طی کنیم
من سوالم اینه اگه اهدافمون چند تا باشه چی ؟
برای مثال من دوتا هدف دارم
یکیش علاقه بسیاری به طراحی دارم
یکی دیگشم میخوام زبان اینگلیسیمو خوب کنم
خوب من به توتاش احتیاج دارم
هم باید زبانمو خوب کنم
هم باید روی طراحیم کار کنم
وبرای هردو هم هدف دارم
از استاد میخوام حواب سوالمو بده من باید چیکار کنم
ایا تمرکزمو روی هر دو بزارم موفق میشم ؟
یا نه اگه میخوام موفق شم حتما باید روی یک چیز تمرکز کنم
من درباره ی این سوالمم جستوجو کردم که توی یه مقاله میگه باید اهداف زیادی داشته باشی یه مقاله میگه تمرکزت باید روی یک هدف باشه
ممنون از استاد و دوستان گرامی
(با ارزوی شادی و سلامت برای همه )
سلام دوست عزیزم
من با توجه به برداشت و تجربیات خودم جواب سوالتون رو میدم امیدوارم کمک کننده باشه
به نظرم همیشه یک کار یک حرفه یک چیز هست که ما بیشتر از بقیه بهش علاقه داریم پس اول باید علاقه اصلیمون یعنی اون کاری که از همه بیشتر دوسش داریم و در ما اشتیاق ایجاد میکنه رو پیدا کنیم کاری که وقتی انجامش میدیم حسمون رو خوب میکنه و بعد تمرکزمون رو روش بزاریم
مثلا من خودم علاقه و عشقمو پیدا کردم و بعد از امتحان کردن کارهای مختلف فهمیدم واقعا به نقاشی علاقه دارم و انگار خدا منو افریده که نقاش باشم حالا تو مسیری که میرم و کم کم برام روشن میشه ممکنه نیاز باشه مهارت های دیگه که به پیشرفتم کمک میکنه رو هم یاد بگیرم و این عیبی نداره من خودمم تو برنامه هام یادگیری زبان انگلیسی هست چون مطمعنم در اینده بسیار کمک میکنه به پیشرفتم چون دوست دارم علاوه بر کشورم در سطح بین المللی هم در کارم بدرخشم.
من به روانشناسی هم علاقه داشتم اما اینکه من بگم من چون به روانشناسی هم علاقه دارم میخام هم برم دکترا بگیرم استادبشم و هم بهترین نقاش نمیشه چون باعث چندتکه شدن تمرکزم میشه پس چون فهمیدم اولویت و عشقم نقاشی هست تمرکز ۱۰۰ درصدم رو روی نقاشی گذاشتم
حالا دوست عزیزم شماهم اول باید علاقه ی اصلیتو پیدا کنی مثلا اگه به طراحی بیشتر علاقه داری عیبی نداره برای پیشرفتت زبان رو هم یاد بگیری اما اینکه هم بخواین در زبان انگلیسی و هم در طراحی به جایگاه های رفیع برسید تمرکزتون چندتکه میشه نمیگم به هدفاتون نمیرسید اما اگه میخواید بهترین باشید روی علاقه اصلیتون تمرکز کنید تمام بهترین ها و تمام افرادی که امروز در کار خودشون زبانزد همه هستند و بسیار موفق کسانی هستند که روی علاقه اصلیشون تمرکز کردند. ماهم الان اینجاییم و با قوانین جهان و فایل های استاد آشنا شدیم چون قراره بهترین باشیم👌
ما اگه در یک جنگل بخوایم خرگوش بگیریم فقط وقتی میتونیم بگیریم که دنبال یک خرگوش بدویم اگه همزمان دنبال دو یا چندتا بدویم یکم دنبال این یکم دنبال اون هیچکدوم رو نمیتونیم بگیریم
توصیه میکنم فایل استاد با عنوان اصل و اساسی که صاحب یک کسب و کار موفق باید بداند رو اگه گوش نکردید حتما حتما گوش کنید بسیار کمک کننده هست
موفق باشی دوست عزیزم
سلام و عرض ادب خدمت استاد بزرگوارم و خانم شایسته عزیز
سلام به هم مسیریهای عزیزم
استاد امروز بعد از چندین بار گوش دادن به این قائل در روزهای متفاوت امروز تازه شنیدم البته فایل ۷ ثروت ۲ و کتاب پندار هم چندین بار خوندم و گوش دادم
امروز من قربانی میدم رستورانم رو به شریکم قربانی میکنم و تمام وام های اون هم به ایشون میدم و دیگه نه شریک دارم و نه وام و نه رستوران
فقط خودم هستم و رب خودم
میخوام بعدا بیام و بگم نتیجه اش چی شد
اما از الان نتیجه رو میدونم رزق و روزی و برکت و رها شدن و ایده و رابطه عاشقانه و خیلی خیلی اتفاقات مثبت دیگه
ایمان دارم استاد من میخوام دست خودم رو رها کنم و از کف رودخانه کریستالی خودم رو به آب بسپارم و به اقیانوس برسم
خدایا شکرت
ممنون استاد ممنون
ر
سلام استاد عزیز
خدا را شاکرم که با شما آشنا شدم.
در جواب سوال استاد که برای خواسته هات چه بهایی می دهید؟ تمام وجودم و می دم.
من از جایی به خاطر دارم همیشه در تلاش بودم و بیشتر در ده سال اخیر با اینکه برای اهداف م تلاش می کردم ولی همیشه نتیجه بر عکس می گرفتم. تا اینکه یکی از فایلای سایت و گوش می دادم نشات گرفته از عدم احساس لیاقت و کمبود عزت نفس بود. دقیقا یادمه همیشه دوستام می گفتن با این حجم از تلاش باید در سطح تاپی باشی ولی متاسفانه نه تنها تاپ نبودم که برعکس توی اون ته تها هم جا نداشتم و یه مدت ول کردم همه چی و دوباره برا ارشد شروع کردم که البته ارشدم یکی از معجزات خدا بود. دوباره شبانه روزم در تلاش بودم ولی بازم مثل قبل هیچ ب هیچی و تا الان من بازم در تلاشم و با اینکه بعضی وقت ها می برم ولی به خاطر پشتکار بالایی که دارم ئست از تلاش از خواسته هام بر نمی دارم. من برا رسیدن به خواسته هام همه چی مو دارم فدا می کنم . از همی جایی که هستم دوباره می خوام شروع کنم و تمرینات حدید را شروع کنم برای رشدم.
طبق اموزش های استاد عزیز می خواهم دوباره با عنایت به پروردگار این بار با اعراض از نخواسته ها و تمرکز بر توانایی هاو خواسته هام تلاش کنم . از همین جا درست از همین جا شروع می کنم از ضعف هام .