حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 29

621 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی عبادی گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    با سلام دوباره خدمت استاد عزیزم آقای عباسمنش

    گل

    من در کل آدمی بودم که همیشه از تغییر کردن خوشم میومد و دوست داشتم همیشه ادم جدیدی از بنظر بیام ولی متاسفانه چون قانون بلد نبودم نمیدونستم باید تغییر از درون شروع کرد و به اوج رسوند و من باید همیشه عوامل بیرونی در نظر میگرفتم

    جهان من بسوی چرخهای پولادین و سختش منو داشت هدایت میکرد و من اصلا از این موضوع خبر نداشتم بااینکه وضعیت مالی خوبی که از خانواده به ارث رسونده بودم ولی از درون آدم کامل و تکاملی نبودم تااینکه شروع به کشیدن مواد مخدر و مصرف رونگردانها شدم تا بلکه خودم یجوری اروم کرده باشم تا بعد از اینکه فهمیدم این مخیط و افراد که من توش قرار گرفتم اصلا جای مناسبی برای من نیست بعد از ضربه خوردن از همون محیط و افراد

    تازه دو هزاریم افتاد که باید یک تغییر جهادی اکبر راه بیندازم و از کل خودمو تغییر بدم

    باایکنه از قوانین جهان و خداوند خبر نداشتم

    اوایل بسختی و درد رنج همه چیز در مرحله اول تغییر دادم /

    بعد کم کم با مراقبه و پاکسازی خودم شروع به خواندن قرآن کردم بدون اینکه معنی و تفسیر اون رو بفههمم ولی با شنیدنش احساس ارامش خیلی عجیبی داشتم و حالم بهتر بهتر میشد و من این مسیرو هی ادامه میدادم تا اینکه تو پیج اینستاگرام یه پست دیدم که نوشته بود ((شما با تغییر باورهاتون میتونید زندگیتون متحول کنید ))اشنا شدم

    و من که بصورت ناخوداگاه همه چیز رو یه نشونه از خدا میدیدم شروع به تحقیق و ادامه دادن کردم تا با فایل اموزشی یکی از اساتید که در تهران هستند و به موفقیت زیادی توسط باورهاشون رسیده اشنا شدم و دورهای ایشون گوش دادم و شاید باورتون نشه با شنیدن همون دوره هدیه من تازه متوجه شدم

    ای واااای چه خبره

    شروع به شنیدن فایل های اموزشهای گوناگون کردم و حتا تونستم بوسیله همون اموزشها به موفقیتهای ملموسی دست پیدا کنم و حتا چند دوره از اساتید دوره رو تهیه کردم و شروع به اموزش بصورت بنیادین برای تغییر باورها کردم

    و حتا فایل های شمارو کم بیش در اینستاگرام میدیدم و شاید براتون جالب باشه من بیشتر با حرفاتون آرامش عمیق تری احساس میکردم

    و نمی دونستم چطور شمارو پیدا کنم

    که این هم همون از راهای تکاملی بود که من باید میرفتم

    و من الان با افتخار اینجا هستم و خداروشکر و بی نهایت سپاسگزار خداوندم که من رو توی این مسیر هدایت کرد و تونستم با اموزه های که شما بصورت رایگان در فایل قرار دادید من به همین احساس ارامشی که دارم و نتایج خوب که به لطف خدا دارم

    سپاسگزارم

    و قطعا بزودی من فایل های دانلودی که باید بهاء بپردازم رو تهیه میکنم که بتونم به ارزوهای که در رویاهایم دارم برسم

    با تشکر فراوان از شما استاد عزیز

    و خداوند رو بی نهایت و هزاران مرتبه بخاطر هدایت شدنم در این مسیر زیبا سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    جعفر فتح پور گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    سلام استاد ،،خیلی خوشحالم و خیلی از خدا ممنونم که تو را با من آشنا کرده واقعا ممنونم ،،من در مورد چه چیزی رو قربانی کنم ،،سیگار کشیدن رو ترک کردم ،،در واقع قربانی کردم نمیدونم درسته یا نه،

    ولی اینو میدونم که الان دیگه خودمم هم دیگه بخواهم هم دیگه جرات ندارم که این کار رو تکرار کنم عاشقتم استاد خدا قوت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    صبا سعادت گفته:
    مدت عضویت: 928 روز

    سلام به استاد عزیزم و شایسته جان️

    استاد بله شما درست میگید ما اصلا نه رو خودمون کار میکنیم نه کاری انجام دادیم و نه چیزیو پرداخت کردیم همینجا لم دادیم برا خودمون که آره فلانی اینجوره مسئول کشور اینجوریه خاک تو سرشون مارو بدبخت کردن آره فلانه…درصورتیکه ما مردم هم خودمون هیچ کاری نمی‌کنیم حالا من رو بحثم با اونا نیست با خودمه ک آره واقعا نمی‌خوایم از دایره امنمون خارج بشیم ….به هیچ عنوان .. کی بدش میاد مولتی میلیاردر باشه؟ کدوم آدمی بدش میاد بدن لارج و خفنی داشته باشه؟ کی بدش میاد افکار فوق العاده داشته باشه؟ کی بدش میاد حسش عالی باشه اکثر اوقات…؟کی بدش میاد ازدواج رویایی داشته باشه ینفری ک درکش کنه عاشق باشن کی بدش میاد فرزند صالح و درست کاری داشته باشه واقعا دررررررکل کی بدش میاد زندگیه خیلی خفنی داشته باشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از هرررررررکس بپرسی میگه خیلی دوست دارم اما….صدرصد اما رو میگه چون 99 درصد افراد دارن زوری زندگی میکنن اصلا راضی نیستن….من زبان خیلی دوست دارم …دوست دارم عالی باشه زبانم و آموزشش بدم و اینم بگم حالم از تدریس بهم میخوره اماااااا چونکه زبانه دوسش دارم…تو کار زبان متبحر بشم ترجمه اش…تدریسش….نمی‌دونم همه چیزش …و الان من چند سالمهههههه؟؟؟؟؟؟ 16

    و من درکل خودم هم اهل تلویزیون نیستم زیاد مگر دی وی دیش از خودم باشه و اینها…تنها کاری که الان میتونم انجام بدم اینکه زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و زبان تمرین کنم و باورهامو راجع بهش تغییر بدم و ب قول شما خداوندگار زبان انگلیسی…..و شاگرد بپذیرم …خلاصه

    و برم دزفول یعنی توی شهرمون…..و کلاسهای متنوع برگزار کنم و داخل کارم حرفه ای بشممممممممممممممممم

    امیدوارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 938 روز

    روزاول

    سلام بر انسانی که به معنای واقعی کلمه مفهوم ایمان، اراده، قدرت، شجاعت، جسارت، عشق، سلامت، خواستن، هدف، هدایت و نورالهی را نفس میکشد.

    من امروز روز اولی هستم

    روز اول ثبت شدنم به عنوان عضوی از خانواده عباس منش

    نه اینکه قبلا در سایت نبوده ام یا استاد را نمیشناخته ام، نه!

    ایشان را سالهاس میشناسم، فایل های ایشان رو بسیار شنیده ام

    بارها خواستم بنویسم

    اما دستم نمیرفت

    ایشان را بسیار تحسین میکنم

    که الحق سزاوار تحسین هستن.

    استاد جان میدانم در حال خواندنش هستی. سپاسگزارم

    میخواهم ازتجربه 13ساله ای بگویم که نتیجه ای چشمگیر شاید برای خواننده این مطلب نداشته باشد اما پراز درس هست.

    تجربه سالها حرکت من برروی مدارصفر

    سالها تلاشو کوشش و دوباره سر خانه اول بودن

    اماااا

    قابل تامل!!!

    من از ابتدای زندگی مشترکم که حدود سیزده سال پیشبود فهمیدم برای اینکه انچه دوست دارم در زندگی داشته باشم باید برروی خودم حساب کنم

    باید خودم رو بسازم

    خودم رو قوی کنم

    بااینکه تجربه کارکردن قبل ازدواج داشتم اما فهمیدم باید جور دیگری کار کنم

    ان زمانها استاد را نمیشناختم

    شروع کردم به گرداوری کتابهای مختلف موفقیت و خواندنشان

    دوست داشتم برای خودم کار کنم، کاروکاسبی خودم را راه بیندازم. بااینکه خداوند همان ابتدای زندگی به مافرزندی الهی داده بود اما مانع من نشد که هیچ بلکه انگیزه ای برای حرکت بیشتر من به سمت خواسته هایم شد. در ابتدا گفتم درسم را ادامه دهم برای ارشد. در رشته جدید اقدام کردم و بهایش هم که شب بیداری برای مطالعه بود با تمام خستگی های بچه داری ام پرداختم. بله ان موقع شاید با این کلمه اشنا نبودم یعنی بهادادن. اما میدانستم برای بدست اوردن چیزی باید چیزی را وسط گذاشت. من همت و اراده و شب بیداری سه ماهه فشرده را وسط قرار دادم. بچه داری در شهر غریب و دور از خانواده و با حضور کمرنگ همسر و درکنارشان درسخواندن. نتیجه این پرداخت بها قبول شدنم در دانشگاه معتبری بود.

    موتور من روشن شده بود و اینبار تصمیم گرفتم برای ارتقای تخصصم در دوره های اموزشی خاصی شرکت کنم در کجا؟ تهران! خانه من کجابود؟ بیش از هزار کیلومتر انطرف تر!

    بازهم باید بها پرداخت میکردم.برای این کار چندین بها پرداختم، اول که پولی برای شرکت در دوره نداشتم، هنوز هم با استاد و اموزه هایش اشنا نبودم، تنها طلایی که داشتم یک زنجیر گردن بود انرا فروختم حدود یک میلیون شد.کی؟ده سال پیش.و بهای دوره را پرداخت کردم.و بهای دوم سفر به تهران بازهم با کودکی نوپا!

    درتهران به لطف خدا آشنایی داشتم که فرزند کوچکم را با اطمینان کنارشان گذاشتم و و بهای سوم هرروز صبح ساعت 6 خارج میشدم و 8شب بازمیگشتم با تعویض چندین خط مترو و خط تاکسی، به مدت دوهفته تمام. بله این ها چندین بهایی بود که برای بدست اوردن فقط یکی از اهدافم پرداخت کردم و بماند خستگی ها و کوفتگی های این مسیر که البته هرگز طعم خوش مسیر و نتیجه رو برایم ازبین نبرد.

    و بازهم اهداف جدید و بهای جدید

    تابه امروز

    اما نکته ای که مرا وادار به نوشتن کرد این بود که من بها خیلی پرداخت کردم تا به چیزی برسم اما نه به استقلال مالی که دوست داشته ام طی این سالها رسیده ام نه پول و ثروت و دارایی دارم.

    .

    من با استاد و اموزه هایش از سال 95 اشنا شدم

    تغییرات کوچکی در شرایطم ایجاد میشد اما نه ماندگار نه قوی

    و دوسال هست که در شرایطی هستم که زندگیم در دو چمدان خلاصه میشود و هر دوسه ماهی جایی ساکن هستیم تا صاحبخانه عذرمان را بخواهد.

    .

    من امروز با بیش از دها بارشنیدن این فایل فهمیدم که پرداخت بها با ایمانِ نصفه نیم بند، تمرکز نصفه نیم بند، چشم انداز نصفه نیم بند و، توکل، احساس خوب، کنترل ذهنِ نصفه نیم بند، بله کلمه کلیدی نصف نیم بند هست، بدرد نمیخوره. اصلا نصفه نیم بند بودن تو هیچی بدرد نمیخوره،یا نباش یا درست و حسابی باش!

    من فقط بها را تمام وکمال پرداخت میکردم در مابقی فاکتورها نصفه نیم بند بودم.

    بااینه در کارم نامبر وان بودم اما بی ایمانی ام، مرا به موفقیتی که لایقش بودم نرساند. والبته مابقی نصفه نیم بندها

    .

    استاد جان امروز تعهد میبندم با خودم و خدای خودم و شما و خانواده موفق عباس منش که هرروز انقدر نظر بنویسم و انقدر فایل گوش کنم تا نتیجه هایم را با شما جشن بگیرم. وبرای نصفه نیم بند نبودن اولین گام من همین نوشته ها و همین سایت باید باشد. به امید جشن موفقیتها

    سپاسگزارم استاد عباس منش که بهترین هستید و سزاوارترین برای واژه استاد

    سپاسگزارم از همراهی شما و

    انرژی های مثبت شما

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    افسانه بهبهانی گفته:
    مدت عضویت: 1396 روز

    سلام به استاد و خانم شایسته و همه دوستان من اولین کامنتم رو دارم میزارم

    من از این فایل کلی تلنگر خوردم که یکی بهای هدف هام رو بدم و دوم اینکه نترسم قدم بردارم هر روز چون منم مثل همین دوستمون کلی دانش تو زمینه پوست دارم ولی میترسم داخل فضای مجازی بزارمش و همش امروز فردا میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    امیر حسین ذوالجود گفته:
    مدت عضویت: 1153 روز

    سلاااام استاد عزیزم

    امروز 1401/9/24

    تصمیم گرفتم که اهدافم رو بسیار شفاف بنویسم

    که چی از زندگیه میخام ؟!

    همه ی خواسته هام رو نوشتم استاد

    ومثل خودشما به خودم گفتم که چه بهایی رو میخای برای رسیدن بهشون بدی چه بهایی !!!

    چه بهایی بزرگی برای رسیدن به خواسته های بزرگ ات بدی ؟!!

    نوشتم مثل خودشما حاضرم جونم رو براشون بدم

    ازامروز با تمام وجودم شروع میکنم به قدم برداشتن به سمت اهدافم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2174 روز

    بنام الله یکتــا

    سلام به استاد عزیزم و عزیزدلش و دوستان عزیز و دوست داشتنی ام

    حاضری برای هدفت چه چیزی را قربانی کنی؟

    چقدر این نشونه پر از آگاهی و درسی هست برای من. خدایا شکرت…

    درحالی که همزمان با فایلی که دیروز استاد عزیز فایل جدید از “گفتگو با دوستان قسمت 66” رو گذاشته بودن و کولاکی از آگاهی در وجودم شعله ور شد حالا قدم بعدی اینه که قربانی کنم، اینه که این سوال خوب رو هر روز از خودم بپرسم برای هدفم حاضرم چی رو قربانی کنم. قربانی کردن که نباید گوسفند باشه…یک چیزی در وجود من وقتی تغییر میکنه و قراره اون تغییر رو ادامه بدم باید بهایی پرداخت کنم برای این تغییر…

    امروز در پیاده روی کولاکی که داشتم و همینطور هم دوره ارزشمند قانون سلامتی رو گوش میدادم. چندباری این سوال رو از خودم پرسیدم…فهیمه حاضری برای هدفت چه چیزی رو قربانی کنی؟ معطل چی هستی دختر اون چیز رو پیدا کن و دست به عمل بزن و قربانی کن…بنظرم برای دوره قانون سلامتی برای رسیدن به هدف سلامت تر و پرانرژ تر شدن هم بها پرداختم بنظرم بیشتر از هرچیزی هوا و هوس و میل هامو قربانی کردم. لذت ها و عادت هایی رو قربانی کردم و در ازای اون پاداش های بزرگی در بهبود اندام های داخلی ام گرفتم. پس این بها و قربانی کردن رو میشه در کوچکترین تا بزرگترین هدف ها پیدا کرد. حالا من برای هدفی که برای امسالم در نظر گرفتم باید بهاهای بیشتری بپردازم تا نتیجه ها و پاداش ها خودشو نشون بده.

    به اندازه ایی که بها میپردازیم به هدف مون میرسیم.

    اگر اون هدف برای من مهمه و خیلی ارزشمنده پس باید یک بهای در خور اون هدف رو بپردازم تا نتیجه درخور و شایسته ایی هم بگیرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    علیرضا روح اله گفته:
    مدت عضویت: 1475 روز

    الهی خیلی دمت گرم که منو به این مسیر زیبا هدایت کردی

    هر چی فکر میکنم نمیدونم چرا و چطور و از کی من با استاد و با این مباحث آشنا شدم ولی خیلی اوقات میبینم که اکثر مردم اصلا در کورد این مسائل نه شنیده اند و نه دیده اند و فقط سپاسگزار خداوندم برای بودن با استاد گرانقدر و شما دوستان عزیز

    این فایل یه دنیا درس و تجربه است و به نظر من از مجموع کتب موفقیت ارزشش و کاراییش بیشتره

    اوایل آشنایی با استاد خیال میکردم که او آدمیه که در عین حالی که زیاد کار نمیکنه و با چاشنی شانس به این موقعیت رسیده ولی هر چی اومدم جلو دیدم اتفاقا این شخص آدمیه که هر ایده و الهامی رو با تمام وجود و تعهد و ایمانش انجام داده و ازش بازخورد گرفته و مسیرشو اصلاح کرده

    دوستان وقتی استاد میگه من برای رسیدن به این جایگاه زجر نکشیدم و به راحتی به این دستاورد ها رسیدم به این معنی نیست که هیچ کاری نکرده و خود به خود همه چی اتفاق افتاده خیر…

    اولا که بیشتر از هر کسی روی خودش و باورهاشو ایمانش کار کرده و ضمنأ اینو بدونید استاد چون عاشق کارش و مسیرش بوده و به درستیش ایمان داشته، خستگی براش بی معنی بوده و کار کردن تا نیمه شب و تا دیر وقت و برای چند سال تلاش فراوان، همه و همه فقط جزیی از مسیر بوده توی ذهنش و لذت میبرده.

    پس وقتی استاد میگه من برای رسیدن به این جایگاه زجر نکشیدم اشتباه برداشت نکنید که دیگه من با گوش کردن به یک فایل به موفقیت میرسم و همه چیز خود به خود اتفاق میفته

    امیدوارم همه تون توی مسیر درست باشید و هدایت خداوند سوخت مسیرتون باشه و سایه اش آرامش زندگیتون🙏

    استاد بزرگ ازتون بسیار ممنونم برای این دید دقیق و منحصر به فردتون که این برداشت زیبا رو از این عید بزرگ داشتید👍

    الهی هزاران هزار مرتبه شکر برای وجود پر برکتت در زندگی همه مون❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    مهدیه جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1224 روز

    سلام استاد عزیز

    من قانون بها رو قبول دارم. ولی در پیدا کردن بهایی که باید بپردازدم خیلی مشکل دارم.

    هدف بزرگ من مهاجرت است و همسرم براش اقدام کرده و ما منتظر رسیدن به هدف هستیم

    ولی زمان برام طولانی شده و هر بار که به این فکر میکنم چه کاری باید انجام بدم، چه بهایی باید پرداخت کنم ، نمیتونم متوجه بشم.

    پیدا کردن اون بها خیلی سخته.

    کمی راهنمایی کنید لطفاً

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مهسا قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1194 روز

    سلام استاد چند روز پیش ی کامنت گذاشتم روی قسمت ۱۶۳ سفر به دور آمریکا و گفتم که این اواخر از فایل هاتون فاصله گرفتم اما طی این چند ماه اخیر با وجود فراز و نشیب هایی که داشتم اما دستاورد های بزرگی هم داشتم.الان میخوام توی این کامنت هم از قربانی هایی که کردم بگم هم از دستاوردهام و هم از ایده الهامی که باید انجامش بدم ک درواقع همین ایده الهامی باعث شد ک بیام اینجا کامنتم بنویسم که چند روز بود منتظر فرصت مناسبش بودم.(برای همین این کامنت با ارزش ترین کامنت برای خودم هست.)

    انقدر صحبتام زیاد که نمیدونم از کجا شروع کنم…🧐😂

    کمتر از یک سال پیش طی اتفاقاتی من دچار افسردگی شدید شدم(واقعااا شدید بود)که تا همین اواخر حدود دو ماه پیش ادامه داشت.

    درواقع چیزهایی از دست داده بودم که خیلی برام ارزش داشت که الان بهترش وارد زندگیم شده.علاوه براینکه دیگه مثل قبل ارزش درونیم بهشون گره نزدم!

    یکی از اونها دوره عزت نفس شما بود که از ی طریقی بدستم رسیده بود که فکرشو نمیکردم استفاده از اون کار نادرستی باشه اما طی اتفاقی این متوجه شدم و خیلییی بهم ریختم چون بشدت بهش نیاز داشتم و داشتم با اشتیاق روش کار میکردم هر فایلی چندین بار گوش میدادم خط ب خط مینوشتم و تو فکر انجام تمرین آگهی بازرگانی بودم که فهمیدم قضیه اصلی از چه قراره…

    با این که بشدت به اون فایل ها نیاز داشتم و خیلی راحت میتونستم ادامه بدم اما چیزی در درونم مانع این کار شد و دوست داشتم مثل شما بهای موفقیتم خودم بپردازم برای همین فایل هارو پاک کردم و مدتی بعد تمام صفحاتی که نوشته بودم پاره کردم و ریختم دور.و منتظر هدایت خدا موندم…

    یکی دیگه از چیزهایی ک از دست دادم کلاس زبانم بود که با ی معلمی بصورت خصوصی کلاس میگرفتم که این این خودش کلا هدایت خدا بود اصلا مثل معجزه..که درنهایت بعد دوسال من به طرزی بدی با ایشون کلا کات کردم و بعد از اون وقتی که دوباره تصمیم گرفتم کلاس بگیرم با اینکه خیلی از کار ایشون راضی بودم چون فردی بود که عاشق کارش بود و مدام خودش درحال یادگیری بود اما اونقدر با اخلاق ایشون مشکل داشتم که هرچی فکرشو کردم دیدم واقعا ارزششو نداره که بخوام با ایشون کلاس بگیرم.و اینجا بازهم منتظر هدایت خدا موندم.

    اینها دو دلیل مهمی بود که به علاوه ی چالش های دیگه ای ک از قبل داشتم همه اینها باعث افسردگی من شد چون خیلی کمبود عزت نفس و اعتماد بنفس داشتم.

    و اماااا دستاورد هام😁

    من هدایت شدم به یک معلمی که هم سابقه زیادی داره و خود موسسه گفت یکی از بهترین اساتیدمون هست و درواقع با معلم قبلیم همکار بودند هم اینکه طی این چند جلسه ای که باهاشون کلاس داشتم انقدر من تفاوت شخصیتی و اخلاقی حس میکنم نسبت به معلم قبلیم که معتقدم اینها به خاطر اینکه مدارم تغییر کرده و خودم آدم بهتری شدم.بخوام مثال بزنم اول اینکه برای شهریه، پایین ترین نرخ درنظر گرفت یعنی من فکرشم نمیکردم با این قیمت بتونم کلاس بگیرم و حتی جالب تر اینکه بعد از چند جلسه که برام کلاس گذاشته بودن بالاخره شماره کارتشون فرستادن که من شهریمو بدم یعنی خودم دیگه خسته شدم ازبس گفتم شماره کارتتون بفرستین😂ولی معلم قبلیم اصلااا اینطوری نبود یعنی اون اواخر حتی ی بار با اینکه من دو جلسه هم از ترم قبلم داشتم اما هردومون حواسمون نبود و فکر میکردیم ترم قبل تموم شده،به این دلیل ک من چند روز فقط نیاز به فرصت داشتم که شهریمو بپردازم به دلیل اینکه هنوز حقوق پدرمو نداده بودن اما کلاس من برگزار نکرد😐 این گفتم که تفاوت فرکانسی معلوم بشه😁

    همین چند روز پیش معلم زبانم ازمن ی تعریفی کرد ک خیلی وقت بود کسی اینطوری انقدر واضح ازمن تعریف نکرده بود،گفتش طی صحبت هایی ک باهم داشتیم من فهمیدم که «چقدر از حرفات صداقت بلند میشه و چقدر دختر خوبی هستی»عین جلمه خودشون بود😍😍و استاد وقتی که حرف از صداقت شد من یاد اون فایلتون افتادم با عنوان(سرمایه اصلی شما چیست)و خیلی به خودم افتخار کردم😍

    خب بریم دستاورد بعدی…

    من هدایت شدم به یک مدرس خیلی خوب تو حوزه روانشناسی که تونستم یکی از پکیج های ایشون که شامل دوره عزت نفس بود رو با«پول های خودم»تهیه کنم که این دستاورد خیلی بزرگیه برام چون حتی بهای مالیشم خودم دادم یعنی تقریبا تمام پولی که داشتم بود.و الان که دارم روی این دوره کار میکنم خیلییی از محتوای دوره راضی هستم یعنی ارزش این دوره خیلیییی بیشتر از هزینه ای بود که من دادم و دقیقا محتوا همونیه که من واقعا بهش نیاز داشتم.البته خیلییی باید روی این دوره کار کنم فعلا دارم یادمیگیرمش…

    و مهم ترین دستاوردم این بود که بالاخره بعد از چند ماه افسردگی شدید من دوباره برگشتم به حالت طبیعیه خودم بدونم هیچ مشاوره یا دارویی حتی داروهای گیاهی.یعنی فقط خدا منو نجات داد🥺و بهای سنگینی هم پرداختم شاید با دارو زودتر خوب میشدم اما من این نمیخواستم.

    و اما قربانی هایی که (جدیدا) دادم برای رسیدن به هدف مهمی که دارم.البته تازه وارد مسیر قربانی کردن شدم و هنوز خیلی چیزای دیگه مونده اما همین شروعش خیلی دستاورد بزرگیه برام🙂

    من از وقتی که افسردگی گرفتم رو آوردم به گوشی و خیلی معتاد یوتیوب شده بودم درصورتی که قبلا فقط استفاده مفید داشتم ازش.یعنی تبدیل شده بودم به ی نظاره گر که فقط تماشا میکرد اما خودش هیچکاری نمیکرد تو زندگیش.که دیگه یوتیوبم پاک کردم و به خودم قول دادم درصورت نیاز مبرم سراغش میرم که هنوز بعد از چند روز سراغش نرفتم.و این قدم خودش باعث شد در ادامه اتفاقات خیلی خوبی بیفته که هنوز این معجزات ادامه داره…

    قربانی بعدی این بود که من با ی دوستی در ارتباط بودم که خیلی وقت بودم دوست داشتم برای ی مدت طولانی ازش فاصله بگیرم که بیشتر به خودم بیام و برای هدفم تلاشم کنم.که همین چند روز پیش باهاش صحبت کردم و توضیح دادم که ی تصمیمی گرفتم و بهاش تمرکز زیاد به همین دلیل فعلا دیگه نمیتونم مثل قبل باهات در ارتباط باشم اون هم برام ارزوی موفقیت کرد و گفت شاید یک ماه بعد سراغت بگیرم.نمیدونید چقدر ذهنم آزاااد شد وقتی این کار کردم( و حتی باعث شد سرماخوردگیم خیلی زود تر از چیزی که فکر میکردم از همون لحظه با این کارم خوب شدم)

    و امشب ی ایده ای به ذهنم رسید در جهت تلاش برای هدفم که فقط جسارت میطلبه وگرنه همه چیز جوره😍فقط من باید اقدام کنم

    که هرجور شده این ایدمو عملی میکنم.

    (فعلا قصد ندارم درمورد هدفم بگم)

    میدونم کامنتم خیلی طولانی شد خودم دیگه خسته شدم الان🥴اما با ارررزش ترین کامنتی بود که تاحالا روی سایت گذاشتم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: