حاضری برای هدفت چه چیزی قربانی کنی؟ - صفحه 44

621 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    -حضرت ابراهیم خلیل الله و رفیق خداوند بود

    -خداوند در قرآن حضرت ابراهیم را اسوه و الگو قرار داده و به پیامبر تاکید داشته پیرو دین ابراهیم باش که او موحد بود و از مشرکان نبود

    -خداوند مهم ترین ویژگی حضرت ابراهیم را موحد بودن او می داند

    -توحید را از حضرت ابراهیم بیاموزیم

    -با تفکر در مورد قربانی کردن اسماعیل توسط حضرت ابراهیم به پرداخت بها برای تحقق هدف خود پی می بریم

    -اگر قصد خلیل الله شدن و تحقق اهداف خود را داشته باشیم:

    بهای پرداخت شده بسیار بزرگ خواهد بود

    -همواره بررسی کنیم از قرآن و داستان های قرآنی چگونه می توانیم در زندگی کنونی خود استفاده کنیم

    -همواره به دنبال عمل به آگاهی ها و قوانین باشیم

    -بررسی کنیم اگر هدفی داریم:

    چه بهایی برای رسیدن به آن باید پرداخت کنیم

    -اهداف خود را مکتوب کرده و بهایی که بابت آن باید بپردازیم را در زیر آن یادداشت کنیم

    -بالاترین بهایی که می توانیم برای اهداف خود بپردازیم از دست دادن جانمان است

    -در عمل باید ثابت کنیم حاضریم جان خود را برای تحقق اهدافمان از دست دهیم

    -به اندازه ای که برای اهداف خود بها می پردازیم به آنها دست میابیم

    -بها تنها بهای مادی نیست

    +متعهد بودن به کنترل ورودی ها بهایی است که برای تغییر باورها و افکار خود باید بپردازیم

    +حذف افراد نامناسب بهایی است که باید برای تغییر باورهای خود بپردازیم

    -در انجمن معتادان گمنام: حذف توپ بازی(مواد مخدر) زمین بازی(مکان هایی که در گذشته مواد مخدر در آن مصرف می کردند) هم بازی(فردی که همراه او مواد مصرف می کردند) بهایی است که برای ترک اعتیاد باید بپردازند

    -ترجیح دهیم تنها باشیم تا با افراد نامناسب باشیم

    +غلبه بر ترس ها و پا گذاشتن فراتر از محدوده ی امن خود بهایی است که باید برای هدف خود بپردازیم

    -اگر نگران حرف مردم هستیم با انجام تمرین آگهی بازرگانی بر آن غلبه کنیم

    -به دنبال یادگیری مداوم و پیوسته ی مهارت های خود در زمینه ی کسب و کار باشیم

    -با عشق بهای تحقق اهداف خود را بپردازیم

    +پرداخت هزینه برای یادگیری و کسب تجربه بهای دیگری است که باید برای تحقق اهداف خود بپردازیم

    +تمرکز صد در صد قرار دادن بر هدف بهایی است که برای تحقق آن باید بپردازیم

    +قرار دادن زمان و انرژی برای هدف بهایی است که برای تحقق آن باید بپردازیم

    +یادگیری مهارت های جانبی که به مهارت اصلی ما کمک می کند بهایی است که برای تحقق اهداف خود باید بپردازیم

    +مداومت پیوستگی و ادامه ی مسیر درست بهایی است که برای تحقق اهداف خود باید بپردازیم

    +اسان کردن کارها با پرسیدن چگونه از این بهتر ساده تر آسان تر بهای دیگری است که برای تحقق اهداف باید بپردازیم

    +قطع کردن و ادامه ندادن مسیر نادرست کنونی که نتایج نامناسبی برای ما در بر دارد بهای دیگری است که برای تحقق اهداف خود باید بپردازیم

    -همواره از خود سوال کنیم:

    برای هدف خود حاضریم چه چیز را قربانی کنیم

    -اگر نمی توانیم بهای رسیدن به هدف خود را بپردازیم نمی توانیم به آن دست یابیم

    -به میزانی که بتوانیم قربانی کنیم به همان اندازه می توانیم به اهداف خود دست یابیم

    +زندگی به سبک شخصی با وجود مسخره تحقیر و سرزنش شدن توسط دیگران بهایی است که برای تحقق اهداف خود باید بپردازیم

    -ارزشمند ترین دارایی خود را برای تحقق اهدافمان قربانی کنیم

    +تنها شدن و کار کردن بر روی باورها و افکارمان بهایی است که برای تحقق اهدافمان باید بپردازیم

    -امکان ندارد فردی به اهداف خود دست یافته و بهایی برای آن پرداخت نکرده باشد

    -خداوند همواره به ما پاسخ می دهد

    -مهم نیست هدف ما تا چه اندازه بزرگ باشد با پرداخت بها می توانیم به آن دست یابیم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سعیده آیت گفته:
    مدت عضویت: 1051 روز

    بنام خدای مهربان که هرچه دارم از اوست

    سلام به استاد عزیزم مریم جانم و همه دوستان بزرگوارم در بهشت عباسمنش

    قبل از عید 1403 من هدفم برای سال جدید بهبود شخصیتم بود

    دقیقا استاد قبل از اون سال هم یه فایلی گذاشتن که بهترین هدفی که میتونید انتخاب کنید بهبود شخصیته

    خیلی خوشحال شدم که اینم یه نشونه که همین رو دنبال کنم

    وخدایی سال گذشته به لطف خدای مهربان و هدایتهاش من خیلی از باگهامو فهمیدم و روشون کار کردم و تو جنبه های مختلف بهبودهای خوبی داشتم

    قبل از اینکه سال 1404 شروع بشه چندتا مورد توذهنم بود برای هدف گذاری

    ولی هرجی فکر کردم دیدم بهترین هدفی که میتونم امسال هم انتخاب کنم ادامه ی همون بهبود شخصیته

    جون وقتی شخصیتم بهتر بشه تو همه جنبه ها اوضاع خوب میشه

    شما همیشه میگید ثروت نتیجه بهبود شخصیته

    کلا دیدم من اگه ثروت میخوام سلامتی میخوام روابط عالی میخوام باید اول خودم درونی یه بازسازی کامل بشم

    بعد لاجرم طبق قانون بدون تغییر خداوند همه چی خودش میاد

    اونم به راحتی بدون هیچ تقلا و زجری

    من به سمتشون هدایت میشم اونا به سمت من هدایت میشن

    خلاصه جهان کارشو بلده

    خداوند در بهترین زمان چیدمانشو انجام میده

    و این شد

    که امسالم گذاشتم برای کار کردن رو خودم و درونم

    پارسال از عملکردم و هدف گزاری در این زمینه خیلی راضی بودم ولی هنوز خیلی کارا بود که باید توشون خودمو بهتر میکردم ویه سری چیزهام که باید از بیس یادشون میگرفتم

    هربارکه یه چالشی برام پیش میومد سعی میکردم اون موضوع رو حلش کنم فقط سرپوش روش نزارم که دوباره از یه جای دیگه سر در بیاره

    میدونم که این روند همیشگیه

    ولی اینکه تموم تمرکزم رو این باشه که به زیباییها بیشتر توجه کنم

    هرجا میرم به نکات مثبت اونجا و افراد توجه کنم

    اعراض کنم از هر نازیبایی

    وارد بخث با هیچ کس نشم هرچند حق بامن باشه

    از قضاوت و سرزنشو و نصیحت آدما بیشتر دست بردارم

    بیشتر به خدا توکل کنم خودمو بیشتر بهش بسپارم

    از سر راهش در عمل برم کنار و بزارم اون کار خودشو انجام بده

    خلاصه سعی کنم بیشتر در لحظه باشم ذهن و روحم درهماهنگیه بیشتر باهم باشن ونهایتا اینکه از زندگیم لذذذذت ببرم

    استاد درزمینه پرداخت بها

    من برای اینکه این قوانینو بهتر یاد بگیرم و تو زندگیم عملیشون کنم مثل همه بچه ها خیلی کارها کردم

    منیکه سریالهای تلویزیونی بخصوص ترکی رو حتما باید میدیدم رو گذاشتم کنار

    شبکه های اجتماعی رو دارم ولی من اون موقعشم اهل اینکه هی تو اینجاها بچرخم نبودم

    الانم برا داشتن هرکدومشون دلیلی دارم

    دخترم کلاس ویولن میره و اطلاع رسانی برنامه هاش تو یه گروه تلگرامیه

    اینستا هم برام شده محل تمرکز بر زیباییهای بیشتر!!

    شاید تعحب کنید ولی من تموم کسانی که یا فالوورم بودن یا من بودم و دیدم نامناسبن رو پاک کردم

    تمام مطالبی که قبلا پست گذاشته بودم و دیدم محتوای مفیدی ندارن رو پاک کردم

    الان هیچ پست و استوری نمیزارم

    ولی با فالو کردن یه سری پیج از ویلاهای زیبا

    پرنده ها وخیوانات قشنگ

    زیباییهای سوییس و عحایب زتدگی و کیفیت در ژاپن

    و خیلی چیزای دیگه که فقط باور فراوانی و احساس لذت میده دارم تمرکزم رو میزارم بر زیباییها

    و اینستا هم مثله دنیا عمل میکنه هربار پیج هایی در این زمینه ها رو برام بیشتر ساجسشن میکنه

    ارتباطم با خیلیا رو کات کردم یه سریها که خودشون نیستن یه سری ها رو هم خودم کمتر زنگ زدم و یواش یواش اونام نیست شدن

    استاد حتی به پدر ومادر وخواهرهامم کمتر زنگ میزنم

    سعی میکنم تو مسایل و کارهاشون خودمو درگیر نکنم

    کلا تنها شدم وعاشق این تنهاییم

    همش سعی میکنم به زیباییهای اطرافم توجه کنم

    سعی میکنم مقاومت هامو کمتر کنم وپذیرای شرایط مناسب موجود بشم در حالیکه من همیشه حرف حرف خودم بود

    ازشنیدن غیبت و وارد این مباحث شدن خودمو دور میکنم

    سبک شخصی برا خودم درست کردم و به مرزها وخط قرمزهام پایبندم

    کلا کنترل ذهن رو سرلوحه خودم کردم و دارم سعی میکنم هر روز تو این زمینه بهتر بشم

    چند وقت پیش به یه تضادی خوردم که استقلال مالی برام خیلی مهمتر شد

    خب طبق گفته های شما باید از اونجایی که هستم شروع میکردم

    دیدم پرونده که مدتیه ندارم و کلا کاری نیست که مدام ورودی داشته باشم

    بعد هدایت طلبیدم خداوند گفت تو هنوز نماینده ی شرکت تراست هستی

    باورم نمیشد اره من نماینده و مشاور فروش یه شرکت هستم که محصولات پوست و مو عالی داره

    ولی خدایا من قاضی این کشورم حالا برم اینکارو کنم؟

    ودیدم بله باید انجامش بدم

    باید بر ترسهام و یه سری غرور هام غلبه کنم

    و دوباره رفتم با اون خانم مربوطه تماس گرفتم

    یه سری کتاب برام فرستاد خوندمشون

    بعد رفتم یه ارایشگاه و کارو معرفی کردم

    بعد یه کانال تو واتساپ زدم

    بعد به همه کانتکت هام و مادرهایی که بچه هاشون تو کلاس شیرین هستن پیام دادم و لینک کانالمو دادم

    تقریبا هر روز دارم یه محتوایی تو کانال میزارم

    همه ی این کارها رو خداوند قدم به قدم به سمتشون هدایتم کرد

    تمام این کارها برای منی که کمالگرا بودم و یه سری شغلها رو چیپ میدونستم

    خیلی خیلی سخت بود

    ولی انجامشون دادم

    چون بهبود شخصیتم برام مهمتر بود

    وانجام این کارها

    یعنی شکستن خودم

    غرورم یعنی رفتن بر دل ترسهام

    همه میدونستن من پروانه داوری گرفتم والان کار خقوقی میکنم

    حالا برام خیلی سخت بود بگم شدم مشاور پوست ومو

    ولی به خودم میگفتم

    اشکال نداره این کاری نیست که بخوای تا اخر عمر انجامش بدی ولی با انجامشون بزرگتر میشی

    اون حبابهای ذهنیت از بین میرن

    اون غرور کاذبی که فکر میکردی فقط یه سری کارا در شاءن تو هستن از بین میرن

    وحتی به خودم گفتم سعیده این کار مورد علاقت نیست ولی سعی کن با لذت انجامشون بدی و بهترین خودت باشی تو انجامش

    اینها بهایی بود که این چند روز پرداخت کردم

    هنوز هیچ موفقیت مالی در کارم ایجاد نشده

    ولی میدونم این مسیر و باید میرفتم و اینکه بعدش چی بشه رو نمیدونم

    ولی خیلی احساس سبکی و بزرگتر شدن میکنم

    خودمو دیگه تافته ی جدابافته از بقیه نمیبینم

    شخصیتا برام خیلی بنفیت داشت وخداروشاکرم که اینهمه بهبود پیدا کردم

    فقط خودمو سپردم به خداوند و هدایتهاش و احساس عجزم رو هر روز بهش اعلام میکنم

    وهرچی بگه رو سعی میکنم انجام بدم

    ومیدونم که وقتی دارم رو خودم کار میکنم و مدتهاست حالم عالیه تمام اتفاقات به نفع من رخ میدن و هرچی بشه حتی به ظاهر ناجالب در راستای اهداف منه .

    خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  3. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    یکی از فایل های ارزشمندی که برای بار دیگر در حال گوش دادن به آن هستم

    واقعا این فایل فوق العاده است

    واقعا این فایل ارزشمند است و چه درسهایی عالی در آن برای من داشت

    از همه مهمتر پرداخت بها بود

    اگر من می گویم از خدای خودم کمک بگیرم باید بهای این ادعا را پرداخت کنم

    آنهم این است که باید ایمان و اطمینان و اعتماد خودم را به خدای خوئدم پرداخت کنم

    این واقعا مهم و اساسی است

    برای اینکه به صحت و سلامتی بدن خودم برسم

    من دوره قانون سلامتی را شروع کردم

    بهای پرداخت آن برای من این بود که از خوردن کربوهیدارت ها و قند وشیرینی خودداری کنم

    برای من اینکه بتوانم کسب و کار خودم را شروع کنم شروع به کار کردن روی ذهن و باورهای خودم کار خودم

    فایل های دانلودی باورهای ثروت ساز استاد عزیز را مطالعه کردم

    برای اینکه روند زندگی و ارتباط من بهتر بشود شروع کردم به اینکه تغییر کنم

    شروع کردم به کار کردن بر روی باورهای ذهنی خودم

    شروع کردم به اینکه افکار خودم تغییر بدهم

    این آنقدر برای من لازم بود که چندین بار آنرا گوش دادم

    ممنونم استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    مریم مهدوی فر گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    خواهی که تو را کعبه کند استقبال

    مایی و منی را به منا قربان کن

    مولوی

    سلام به استاد بزرگوارم و مریم بانوی نازنینم

    و همه دوستانم در ادامه این‌مسیر لبریزاز عشق و

    هر لحظه زیبا زندگی کردن در پرتو نور هدایت بخش الهی

    خداروبی نهایت شاکروسپاسگزارم که می توانم در این مکان مقدس و این مسیرِ لبریزاز آگاهی ،تمام سعی ام این باشد که آگاهانه، لحظه لحظه های ناب زندگیم را که پروردگارم ارزانی داشته با نور هدایتش متبرک گردانم و آنچه که نیاز هست را در

    راه صراط المستقیم اش ، قربانی کنم که

    هیچ چیز بالاتر از این نیست که در تمام زمینه ها نیّت پاک داشته باشی و زندگی کنی و

    پاک و توحیدی از دنیا بروی .

    حدود یکساعتی که به لطف خداوند برق رفت و مصطفی از قهوه خانه اومدم پیشم و باهم میوه های زیبا و خوشرنگِ فصلی و فراوان و پرخیروبرکت خداوند رو نوش جان می کردیم و این فایل بی نظیر رو با عشق می شنیدیم ،گفتم واقعا در اینکه برق هم نیست و ما حالمان احسن الحال است و حتی بابت این مورد هم خداروشکر می کنیم که برق هم نیاز به استراحت و آرامش دارد مثلا یکساعت کولر خاموش باشد و راحت بخوابد،

    که شاید اگر کسی چنین دیالوگی را حتی بفهمد هم بگوید این ها دیوانه هستند و در خیلی از موارد دیگر که این روزها کاملا دارم تجربش می کنم .

    بله ما دیوانه و مست و شیدای خدایِ این مسیری شدیم که به زیبایی هدایت مان کرد و همه جوره باید قدر وارزش والا و معنوی آن را با گوشت و پوست و استخوان خود درک کنیم و تفکر،تعقل و تامل کرده و به قول استاد مان

    جان بدهیم ….

    و چه زیبا و اعجاب انگیز در حدیثی از پیامبر اسلام حضرت محمد(ص)

    آمده است: یک ساعت تفکر، از هفتاد سال عبادتِِ

    بدون تفکر ارزشمند تر است .

    از وقتی در این مسیر توحیدی قرار گرفتم و با تعهد و عشق و شورو شعف ادامه دادم بدونِ

    هیچ عذرو بهانه ای ،

    من چیزهایی را در این راه قربانی کردم که شاید به خاطر همان مسائل ،

    امروزدر شرایطی که من هستم و زندگی می کنم و در کنارش حال و احساسم با خودم و خدایم عالیست ندیدم کسی ،زندگی کند .

    این را با تمام صداقتم می گویم که به اندازه روزهایِ بودنم در این‌مسیر من خود را در غاری نورانی و در حال خودسازی ، خودشناسی و خداشناسی دیدم و نتایجِ شگفت انگیزی که خداوند صلاح دید و در زندگیم جاری کرد ، هرروز بیادم آوردم و شکرش را گفتم و ادامه دارد ،

    خداوند خودش از دلم خبر دارد که با تمام تاروپودوجودم این را هرروز نوشته و در رازو نیازهایم می گویم که بالاتر از رسیدن به هر خواسته ای،

    من تنها مسئله ای که برایم مهم و حیاتیست است گفتار،رفتارو عملکردهایی می باشد که جایگاه مرا نزد خداوند مشخص و معلوم می دارد و دوری از ذره ای غیبت،کنترل و قضاوت که وقتی هرروز تمرین و تکرار کنم در وجودم نهادینه می شود آنوقت است که

    می توانم از خداوند هر خواسته ای را بخواهم و اجابت شود و داشتن شان برایم ارزشمند می شود.

    واقعا در تنهایی و کلا دور از رفت و آمدهای بیهوده و مسموم ، ماندن در غاری که می توانی هر لحظه از لحظه قبل خود عالی تر عمل کنی و روز به روز با ایمان و توکل قدم های اصولی برداری و رشدوپیشرفت هایت باتوجه به هدایت و رعایت قانون تکامل، بدون عجله و فقط تمام تمرکزت روی

    هر روز آگاهانه زندگی کردن باشد بی شک به مرور زمان یک انسان دیگر متولد خواهد شد و

    باید هم همین طور باشد و در این‌مسیر هم که قرار

    می گیری،دوست داری روز به روز بهتر باشی و بعد درونت لبریز از عطر وجود خداوند می شود و با درونی آرام و ذهنی بازوپاک چه معجزه ها که اتفاق نیفتاد و هرروز شاهد این معجزات در

    وجود و بعد هم زندگی مان هستیم …….

    واقعا رمز خوشبختی من همین تنهایی های هدفمند بوده

    وگرنه من روزی فکر نمی کردم دختری شروشلوغ و کاملا اجتماعی از نوع بوشهری اش با رویِ باز وزمانی کارمند با سابقه 17سال

    امروزعاشق و شیفته بودن در غار تنهایی خود با خداوندش باشد و زیبایی های این مسیر مقدس را تجربه کند و نتیجه اش برایم بشود نعمتِ گرانبهای ، حال و احساس عالی و آرامش به واسطه ایمان قلبی و صد درصدی که به خدایم دارم .

    امروز هم همین را در ادامه صحبت هایم به عزیزدلم می گفتم که باید با خداوند صددرصد بود شل و سفت هیچ فایده ای برای من ندارد من باید خالصانه خود را به خداوند بسپارم فارغ از هر اتفاقی در زندگیم

    حتی چند روز پیش به مصطفی می گفتم که حاضرم کل دارایی که خداوند به من هدیه داده و امانت است کامل ،محضری به نامت کنم و از نو شروع کنم هرچند که این عزیزِدل همه جوره حسابش را پس داده است و بی نظیره این مرد ،مردی خدایی و صادق و اگر هزار تومان در حسابش باشد دریغ نمی کند و برای زندگی خرج می کند ،این هم نعمتی گرانبهای دیگر…..

    خلاصه که در این مسیر هر قربانی باشد من حاضرم و خداوند هم بهتر از هرکسی این را

    می داند ،من در این مسیر هر لحظه برای با خدا بودنم رفتارهایی کردم که همه برایشان غیر قابل تصور بوده اما با خدا که باشی کافیست که او تنها از دلت و نیتت خبر داشته باشد ….

    در پناه نور هدایتِ خداوندِ مهربانم هرنفس شاد، سلامت، ثروتمند، سعادتمند، موفق و عالی باشید و بدرخشید، عشق به همتون

    خدایا شکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

    متشکرم متشکرم متشکرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    به نام خداوند جان آفرین به نام خداوند مهربانم سلام به استاد عزیز و مریم مهربانم

    خدایا شکرت که تمرکز و چقدر آگاهی به من میدهی و دستمو گرفتی و میبری به بهترین و زیباترین جاها ممنونتم سپاسگزارتم

    استاد عزیزم پرداخت بهاست که نتایج به همراه دارد

    من چند ساله جزء شاگردان شما هستم اما پرداخت بها دقیق نمیدونستم چی و باید چکار کنم

    چون در مدارش نبودم

    ولی الان دارم برای خواسته ام که رسیدن به استقلال مالی و بزرگ شدن ظرفه وجودمو تلاش ذهنی میکنم دارم بها پرداخت میکنم و نتایج بوم بوم داره میاد و میبینم به وضوح

    حضورخداوند رو حس میکنم در زندگی و کسب و کارم الهی شکرت

    بها پرداخت کردن برای رسیدن به خواسته هام

    اول :ندیدن تلویزیون

    کنترل ورودی ذهن و کانون توجه ام به سمته خوبی و زیبایی و عادت دادن ذهن

    دوم :روی خودم کار کردن و تمرکز گذاشتن روی فایلها و خودم

    به کسی کاری نگیرم و فوکس روی خودم و کارم باشه حواسم

    پرداخت بها = دریافت نتایج

    وقتی روی خودت کار میکنی و ایمان و اعتمادتو هر روز به خداوند زیاد میکنی

    وقتی توجه و فرکانس درست به جهان میفرستی

    جهان هم سریع بهت پاسخ مثبت میدهد

    خدایا شکرت که متفاوت زندگی میکنم و متفاوت نتیجه میگیرم

    خدایا شکرت که کنارمی

    استاد ممنونتم سپاسگزارتم من سعی میکنم هر روز بهای بیشتری پرداخت کنم تا به رویاهام و هدفهام و زندگی عالی برسم به استقلال مالی برسم

    و تلاش ذهنیمو بیشتر میکنم

    خدایا تو هم کمکم کن و هدایت از سمته تو

    خدایا شکرت که انسانهای مهربان و ثروتمند از هر سو به سمته من میان و منو پیدا میکنن

    چون من لایق هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    سلام بر استاد سراسر انرژیک

    سلام بر استاد مریم شایسته

    سلام بر دوستان هم قدم و هم سایتی

    چقدر این صدای شما انرژی بخش هست

    چقدر این فایلهای شما انرژی بخش هست

    اگر فقط همین صدای شما رو بشونم و هیچ تمرینی انجام ندهم همین کافی است که امروزم رو پرانرژی کردید

    وای اگر من به متعهد به آموزشهای استاد باشم و به صورت عملی اونها رو اجرا کنم چقدر تغییرات بزرگی در من رخ میده و ای کاش همیشه به این تعهد پایبند باشم تا مثل استاد شاهد تغییرات بزرگ در باورهام و زندگیم باشم

    خدایا خودت هدایت کن

    بسیار بسیار سپاسگزارم استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    زینب حاجتی گفته:
    مدت عضویت: 977 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد و همگی دوستان

    من دیشب به معنای واقعی بریدم وخسته شدم

    گریه کردم

    حتی برای اولین بار از وقتی مغازه دارم زودتر مغازه رو تعطیل کردم !!!!

    و به اتاقم پناه بردم

    در اتاق رو بستم و زار زدم!!!!

    در همون حالت ناامیدی وقهر با خدا وسیستم جهانش وقانونش تصمیم گرفتم

    این مسیر رو بزارم کنار،

    کار کردن رو خودم رو بزارم کنار،

    سایت واموزش های استاد رو بزارم کنار

    و مث بقیه مردم زندگی کنم چه اتفاق بد برام بیفته چه خوب!!!!

    خودمو، خداوقانون وحتی خلقتم، ذهنم ،قانون رو وهمچی رو زیر سوال بردم

    وتا تونستم اشک ریختم

    وسر خدا وقانونش وذهن و…غر زدم با ناامیدی کامل

    حتی تصمیم گرفتم دیگه فردا مغازه رو باز نمیکنم!!!

    چرا من هرچی تلاش میکنم هیچ نتیجه ای نمیبینم؟

    مگه میشه روزها روزها روزها مغازت فروش نداشته باشه !!!!!

    دیشب هیچ فایلی گوش ندادم،

    شکرگذاری نکردم

    فقط بزور تونستم مسواک بزنم

    ومث جنازه ای دراز کشیدم

    تا نمی‌دونم ساعت چند خابم برد

    و از خدا خاستم صبح رو نبینم!!!!

    ولی صبح شد ومن زنده ام

    نمی‌دونستم باید چیکار کنم آیا مث سابق برم تو سایت عباسمنش دادکام یا نه!؟!؟

    آیا برم مغازه یا نه!؟!؟

    ودیدم

    من پناهی جز همین خدایی که دیشب باهاش قهر کردم و سرش دادوبیداد کردم ندارم!!!!

    من جایی جز این سایت ندارم که برررم!!!!

    من کسی رو جز استاد ندارم که بهم امیدواری بده، که میشه، ادامه بده، به خواسته هات رسیدن اتفاق میفته،

    من جز استاد کسی رو ندارم که منو راهنمایی درست کنه!!!

    من جز دوستان این سایت دوستی ندارم که منو درست راهنمایی کنه،

    من جز عزیزان این سایت دوستی ندارم که موفقیت من براش مهم باشه

    یا اصلن خودم براش مهم باشم!!!

    دیدم من جز همون خدا وسایت و استاد و دوستان سایت پناهی ندارم

    این شد که صب دوباره موبایلم رو گرفتم دستم واومدم توی سایت

    که با این فایل مواجه شدم با موضوع برای رسیدن به اهدافت چه چیزی رو حاضری قربانی کنی ؟؟؟

    فایل رو تو اتاقم گوش دادم ونصف کامنت رو هم نوشتم

    وفهمیدم من

    چاره ای جز زندگی کردن ندارم

    ومن بازباید تلاش کنم وتلاش کنم

    اینبار هوشمندانه تر، آگاه‌تر با کنترل بیشتر ذهن و….

    الان دوباره اومدم کرکره مغازه رو دادم بالا

    ونشستم تو مغازم ودارم ادامه کامنتم رو می‌نویسم و

    دوباره فایل رو با دقت بیشتری گوش خواهم داد

    من به قیمت جونم تغییر زندگیم در همه ابعاد برام مهمه ومیخام باکیفیت تر زندگی کنم!!!

    مخصوصا پیشرفت مالی که خیلی جنبه های دیگه زندگی رو هم تحت تأثیر خودش قرار میده

    من میخام این قدرت خلق کنندگی که خدا در درونم قرار داده رو فعال کنم

    ببینم اره اختیار زندگیم دست خودم بوده و هست و جبری در کار نیس!!!!

    من برای اینکه قدرت تغییر زندگیم در جهت بهتر شدن رو ببینم

    برای اینکه رشد شخصیتیم،رشد مالیم وبالاتر رفتن کیفیت زندگیم رو ببینم

    حاضرم هر بهایی لازمه رو پرداخت کنم

    کما اینکه تا حالا هم کم بها پرداخت نکردم،

    کم شجاعت به خرج ندادم!!!!

    ولی باز هم هر بهای دیگه ای لازم باشه پرداخت میکنم

    با جون و دل

    فقط زندگی باکیفیت تری ،رفاه و ارامش بیشتری رو در باقیمانده عمرم ببینم

    باقیمانده عمری که معلوم نیس یک روز دیگه باشه یا یکسال یا 10/20 سال !!!

    فقط من میخام این باقیمانده عمر رو هرچقدرکه باشه در مقام اشرف مخلوقات خدا بودن زندگی کنم!!!!

    استاد و دوستای نازنینم دوستون دارم

    در پناه خدا سلامت وثروتمند وسعادتمندباشید

    به امید روزای بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1222 روز

      سلام به آبجی عزیزم زینب خانوم

      الان که کامنت و دل نوشته شما رو میخونم اشک روی گونهام میغلته و گذشته خودمو دارم مرور میکنم ،من کل زندگی کاریم آدم بسیار فعال بودم و هستم و همیشه تقریبا پول خوبی میساختم و باورهای خوبی راجب وهاب بودن خداوند از روز اولی که وارد بازار کار شدم داشتم من 17 ساله که به عنوان یک آرایشگر حرفه ای توی کارم در شهر خودم فعالیت میکنم و همه جای شهر منو میشناسن ،روزی که استارت کارم زدم کل اطرافیانم منو مسخره میکردن و حتی پدرم یه ریال بهم نداد که سرمایه اولیه کارم بشه ولی چنان ایمان داشتم که خداوند حمایتم میکنه که همه چیز بصورت جادویی برام اوکی شد و من صاحب یک باب مغازه کوچولو در یک روستا شدم ،صوق و ذوق من و ایمانم توی مسیر موفقیت در کارم هر روز بیشتر میشد و مشتریا هر روز با ایدهای ساده ای که خداوند بهم الهام میکرد تعدهدشون بیشتر میشد ،یادم میاد از قانون تجسم و اینکه روزی میرسه که من میرم مغازم و اینقدر سرم شلوغ میشه که حتی غروب کردن خورشید نخواهم دید هر روز تجسم‌ میکردم .اصلا نامیدی توی کارم نبود ،بعضی وقتا سرد میشدم ولی انگار توی مغز من این بود که حتما موفق میشم و باید به آرزوهام برسم و همین اتفاقم افتاد و کمتر از یکسال مشتریای من ثابت شدن و هر روز بیشتر میشدن طوری که اون مغازه برام کوچیک شد و خود خدا مغاز رو برام تبدیل کرد به یک سالن تقریبا سه برابر قبل و جای که از لحاظ موقعیتی بسیار بهتر از قبلی بود ،این روند تا 8 سال طول کشید و من هم از لحاظ مالی و هم شهرت به جای رسیدم که مغرور شدم نسبت به خداوند و دیگه خبری از اون باورهای توحیدی نبود و کم کم افکار شیطانی اومد سراغم ،بیزینسمو عوض کردم و این بار دستمو بجای خداوند جلوی مردم دراز کردم و چک و لغتهای شرک رو بسیار شدید از آدمها خوردم ،اونجا بود که استاد و این سایت الهی به دادم رسید و الان به لطف الله سه ساله که با عشق روی این آموزها کار میکنم و هر بهتر از روز قبل شده برام ،الان آرامشم حتی قابل مقایسه نیست برام با اون سالهای که به ظاهر همه چی از لحاظ مادی داشتم ولی الان با اینکه خونم برای پرداخت بدهی هام رفت ،ماشینم فروختم و زیر صفر دوباره استارت کارمو زدم ولی از لحاظ آرامشی که دارم از لحاظ سلامتی که دارم و ارتباطم با آدمها و خداوند کاملا متفاوت شده

      الان دیگه بدهی های من رو به اتمام و درآمد من 5 برابر گذشته شده و شعبه دوم کاری خودمو استارت زدم و چند روز دیگه شروع به فعالیت میکنه و این در حالی که زندگی برای من رنگش عوض شده ،آدمها رو بهتر میشناسم و هیچ وقت روی هیچ کسی جز خدای خودم حساب نمیکنم ،رنگ پول و معنای پول برام عوض شده و پولو به معنای قدرت نمیبنم بلکه خدای که این پول به واسطه لیاقتی که توی کارم بدست آوردم رو قدرت مطلق میدونم

      آبجی عزیزم میدونم الان توی چه شرایطی هستی و سردرگمی و بعضی وقتا نامید میشی و کاملا درکت میکنم چون خود منم همینطور بودم ولی بخدا قسم یه روزی میرسه که وقتی به پشت سرت نگاه میکنی به خودت افتخار میکنی که تسلیم نشدی و مایبند مسیر درست موندی و نتایج میاد توی زندگیت

      از خداوند برات طلب هدابت میکنم و هزش میخوام هر جا هستی ثروت و رزق و سلامتی به زندگیت سرازیر کنه

      دوست دارم آبجی و منتظر خبرهای خوبت هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        زینب حاجتی گفته:
        مدت عضویت: 977 روز

        به نام خدای وهاب

        سلام به همگی

        سلام به برادر عزیزم محمدجان

        من از دنبال کننده های کامنت های شما توی سایت هستم،

        واز جمله عزیزانی هستین که من شما رو با اسم وفامیل وعکس پروفایل بخاطر دارم و عکس پروفایلتون حس خوبی بهم میده ،حس رهایی!!!

        وقتی دیدم نقطه آبی دارم با هیجان بازش کردم ببینم کی برام کامنت گذاشته

        وای خدای من محمد کرمی، کسی که من همیشه کامنت هاشو میخونم!!! چی از این بهتر!!!

        وقتی کامنتتون رو خوندم فقط اشکام ناخودآگاه اومدن،

        ولی یادم نبودمن توی کامنتم چی نوشتم که شما این کامنت زیبا رو برام نوشتین !!!؟

        بعد خوندن کامنت شما،

        برگشتم وکامنت خودمو خوندم

        ویادم افتاد بله این کامنتو من صب فردای اون شب سخت نوشتم!!!

        برادر جانم

        بازم ازتون ممنونم که برام نوشتین از تجربه های خودتون گفتین

        انشالا که از این به بعد فقط در مسیر موفقیت تصاعدی باشین

        چون شما لیاقت تجربه بهترین ها رو دارین

        کسی که جسارت به خرج میده و دوباره دست رو زانوهای خودش میزنه وبلند میشه و میگه دوباره میسازم آنچه رو خراب کردم

        واقعا ستودنیه ولایق تجربه بهترین هاست!!!!

        شجاعت، همت وارادتون رو ستایش میکنم!!!!

        منم از سال بهمن ماه سال99با مباحث موفقیت آشنا شدم

        اونموقع برا کسی کار میکردم!!

        بعد چندماه که با این مباحث آشنا شدم

        در تاریخ فروردین 1400

        گفتم باید از این کار بیام بیرون برای دیگران کار کردن آینده ای نخواهد داشت!!!

        از اون کار اومدم بیرون

        ولی ایده ای هم نداشتم که باید چیکار کنم !!!!

        و سرمایه ای هم برای شروع کار نداشتم

        در حالی که از هفت نسل قبل من تا خود الان هیچ کدوم از خانوادم من بازاری نبودن

        ما تو خانوادمون فرهنگی، کارمند، کارگر ،پزشک، وکیل،،مهندس، بانکی

        داریم ولی بازاری نه!!!

        فقط خودم یکی دوسال سابقه کار کردن برا یه بازاری رو داشتم!!!

        هیچی دیگه من از فروردین تا آبان 1400روی خودم کار میکردم

        البته اسم استادعباسمنش رو هم شنیده بودم

        ولی آموزش های یه استاد دیگه رو دنبال میکردم تا اینکه در آبان1400 ایده رسید که محصولم چی باشه!!!

        تصمیم گرفتم پیج فروش آنلاین کتونی بزنم ،از اونجا شد که من عاشق کتونی شدم

        و تصمیم گرفتم هرطور شده این ایده رو اجرا کنم

        در حالی که هزارتومان پول نداشتم!!!

        من شروع کردم به تلاش و کم کم معجزه وار دست های خدا به کمک اومدن ومن پیج فروش کتونی زدم

        در دی ماه،

        بعد دوسه ماه در اسفند 1400 من تصمیم گرفتم مغازه بزنم ومغازه کتونی خودمو داشته باشم!!!

        دیوانه وار عاشق این بودم مغازه بزنم

        اصلن به چطوریش فک نمیکردم!!!

        فقط میخاستم بشه،

        و یه چیزی در درونم میگف میشه

        با خانواده ام در میون گذاشتم مخالفت کردن به علت نداشت سرمایه برای شروع کار

        گفتن با کدوم پول، چطوری، مگه میشه،

        گفتم نمی‌دونم ولی میدونم میشه ،بایدبشه!!!!

        بهم می‌خندیدن!!!

        تمام وجودم میگف کوتاه نیا،میشه راه بازمیشه،حداقل پولی که لازمه برا شروع کاره جور میشه از کجا نمی‌دونستم!!!

        حتی تحقیق نکردم ببینم برا شروع کار حداقل چقدر سرمایه لازمه

        فک میکردم با 30/40تومن میتونم جنس بیارم وبا10/20تومن هم میتونم مغازه مکانیکی روبازسازی کنم که بشه یه مغازه شیک برای کتونی خخخخ!!!

        هرچند همین مقدار پول رو هم نداشتم!!

        من از عید 1401شروع کردم به تلاش برا زدن مغازه با دست خالی!!!!

        هزاران چالش سرراهم سبزرشد

        ولی مگه برای من مهم بود!!!

        من ادامه میدادم وسعی میکردم راه حلی برا چالشها پیدا کنم!!

        تمام وجود من خاستن بود همین!!!

        اولین کار رفتم یه دستگاه کارت خوان خریدم در همون روزای اول سال 1401 در حالی که خانوادم کامل در جریان نبودن!!!

        من تلاش کردم وتلاش کردم تا

        در 6مرداد 1401مغازه کتونی من افتتاح شد

        اگه بخام بگم چیکار کردم و چه چالش های رو از سرگذرونم، میتونم در موردشون یه کتاب بنویسم!!!

        البته که خانواده ام هم وقتی فهمیدن من جدی هستم و کوتاه بیا نیستم تا جایی که در توانشون بود حمایتم کردن

        از جمله پدر و مادر عزیزم و خواهرای نازنینم

        همه متعجب مونده بودن زینب چرا داره برا این کار جون میده!!!

        چی شده که تمام وجود شده اراده وموفقیت تو این کار!!!

        من به تنهایی دنبال بنا گشتم، دنبال سفید کار گچ برقکار رفتم و رنگ سیمان گچ سرامیک خریدم من وخواهرام شن و ماسه جابجا کردیم سیمان سنگین جابجا کردیم

        با گریه یه جاهایی از مغازه رو خودم رنگ زدم

        تک و تنها تو گرمای مردادماه خوزستان تو خیابون ها دنبال کرکره ساز و جوشکار گشتم و….

        کولر اتاقم رو بردم مغازه، هرکاری از دستم بر اومد انجام دادم تا فقط کار پیش بره

        وشد

        مغازم افتتاح شددر غریبانه ترین شکل ممکن با کمترین سرمایه وجنس!!!

        وبعد از اون مدل چالش ها عوض شد حالا چالش مشتری وکمبود جنس داشتم

        وبارهم شروع کردم به تلاش برای حل چالش ها و همچنان دارم دارم تلاش میکنم!!!

        سه ماه بعد افتتاح مغازه عضو سایت عباسمنش هم شدم ودارم از آموزش های استاد استفاده میکنم،

        من از روز اول دارم اجناس مغازه رو نقد میخرم تا حالا ،

        مغازه ای که به روز خالی بود الان پر جنس ایرانی وخارجیه با بهترین کیفیت،

        همچنان دارم نقد میخرم نقد میفروشم اصلن دسته چک ندارم و…

        ولی خب بازم خسته میشم، ناامید میشم احساس میکنم پیشرفتم کنده، ولی باز ادامه میدم

        به امیدی روزی که این کاری که شروع کردم و4ساله دارم براش تلاش میکنم

        واز هیچ خلقش کردم

        مثل توپ صدا بده

        وبه خیلی ها الگو بده که میشه ،

        زینب تونست پس ما هم میتونیم،

        الان مغازم تو شهر جاافتاده به خوش نامی به کیفیت خوب محصول و…

        اعتبار وابرویی برا خودش بهم زده ،سری تو سرا درآورده!!!

        ویکی از بهترین های حوزه کتونی تو شهر شده!!!

        ولی هنوز این بیزینس جای رشد وپیشرفت داره ،

        حای بزرگتر شدن داره،

        من براش آرزوهای بزرگی دارم

        من به کم قانع نمیشم،!!!

        دارم تلاشمو میکنم

        خسته میشم

        گریه میکنم

        دوباره اشکامو پاک میکنم

        ومیگم زینب تو باید ادامه بدی و…

        برادر عزیزم سر درددلمو باز کردی خخخخ

        ببخشید کامنتم خیلی طولانی شد تازه من خیلی خلاصه وار نوشتم!!!

        برات بهترین ها رو آرزو میکنم

        امیدوارم از ته دل بخندی!!

        حسابت مملو از پول باشه!!

        وتنت همیشه سلامت باشه!!

        و زندگیت غرق آرامش الهی باشه!!!

        امیدوارم همونی که میخای بشه!!!

        «به خدامیسپارمت»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    سودی کریمی گفته:
    مدت عضویت: 247 روز

    سلام استاد عزیزم امروز سوم خرداد ماه 1404

    من دیروز تا مغز استخوان سوختم. گریه کردم . سر خورده بودم ، ناراحت ، عصبانی ، دلشکسته ، نا امید ، بچه ها جفتشون به بدترین حالت ممکن با خفت و خواری مسابقات شون واگذار کردند. احساس خفگی و … داشتم تا آخر شب درگیر بودم با خودم مگه میشه سه سال آدم امتحان بشه ، من این فایل قبلا گوش داده بودم ولی زمانی که سراغ نشانه ی امروزم اومدم دیدم چنان سیلی خوردم که باورم نمیشد چقدر ما فراموش کاریم .

    الان با احساس فوق‌العاده عالی دارم براتون مینویسم من دارم قربانی میدم برای هدفم

    برای رسیدن به اون خواسته های بزرگم صبرم ، استقامتم دلشکستگیم ، مأیوس شدنم همه ی اینا بهای پرداخت خواسته ام هستش ، دارم صبرم رو قربانی میکنم ، دارم تحملم قربانی میکنم.

    دیشب آخر شب بهم گفت مگه تو خواسته ات خیلی بزرگ نیست پس بیا بها شو بپرداز ، الان دقیقا 3 سال و 3 روزه که دارم بها پرداخت میکنم ، الان دیگه مشتاقه دارم به پرداخت بها می‌پردازیم . من ایمان دارم ، این بهای پرداخت انرژی برام سنگینه ، خدا رو شکر به خودم اومدم دیروز کلا خارج زدم ولی الان نه الان عالی ام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1499 روز

    سلام به همگی

    طی این دو سه هفته ی اخیر با تضادی بزرگ مواجه بودم ، البته هنوز هم حل نشده اما سنگینی خودش رو از دست داده.

    مدتهاست به شدت و با تمام وجود میخوام که به استقلال مالی برسم تا هم اعتماد بنفسم بیشتر بشه هم دلایل دیگه. هر از گاهی درامد هست اما پایدار نیست. در هفته های اخیر با وسواس بیشتری به فایلهای استاد گوش میدادم. در فایلی که استاد به یکی از شاگردانشون که استاد زبان بودند و می خواستند یوتوبر موفقی هم بشن ، گفتند هرروز یک ویدیو بگذار . بهای رسیدن به هدفت رو بپرداز. خوب من از هفتهی ی پیش تصمیم گرفتم تند تند ویدیو درست کنم و بگذارم در کانالم. تحت هرشرایطی شده ویدیو رو ضبط کنم حتی با وجود سفیدی ریشه ی موهام و اینکه هنوز فرصت نشده رنگشون کنم برم جلوی دوربین، در حالیکه دخترم دورم میچرخه و توی قاب دوربین حضور پیدا میکنه ویا وسطاش اطهار نظر میکنه و مجبورم اون بخش رو بارها ضبط کنم. اینکارو کردم، دوتا ویدیو ضبط کردم و هنوز دارم تدوینشون میکنم چون برای کودکانه و باید جلوه های ویژه داشته باشه و توی گوشی اینکارو انجام میدم، زمانبره. البته، الان سوالی که از خودم دارم اینه که چطور راحتتر و در زمان کمتر و با کیفیت بیشتر ویدیو بگیرم که ادیتش راحتتر و سریعتر پیش بره ، چطور هرروز یک ویدیو بگذارم. همزمان توی این مدت داشتم توی سایتهای کاریابی اپلای میکردم و متوجه شدم برای کاری که میخوام انجام بدم یک سری تخصص و سرتیفیکیت خاص رو میخوان. خوب هزینه ی کلاساش برای منی که شغلی ندارم بالا بود، خیلی راحت و معجزه وار هدایت شدم به کالجی که کاملا انلاین و رایگان مهارتهای لازم رو اموزش میده و اماده میکنه برای امتحان اصلی اون سرتیفیکیت و هزینه ی امتحان اصلی سرتیفیکیت رو برای دوتا تلاش اول خودش تقبل میکنه سریع ثبتنام کردم و برنامه م اینه که شبها از زمانی که که دخترم میخوابه بخونم و به امید خدا سرتیفیکیتمو بگیرم. خیلی امیدوارم، خیلی خوشحالم که این راه برام باز شد و هدایت شدم به این کالج، کالجی که همه چیز رایگانه، بی نهایت در هر زمینه ای راهنمایی میکنند و همه چیز پلتفرم خودشو داره. لپتاب و اینترنت و حتی وسایل مورد نیاز معلولین رو مثل کتابخونه، به خونه ی دانشجوها میفرستند و امانت می دن. و خیلی خوش برخورد و با حوصله و حمایتگرند. خدایا شکرت

    من برای هدفم که استقلال مالیه ، که آرامش دایمی و‌صلح با خود و حال خوب همیشگی و رفاه مالی در عین داشتن ازادی زمان و مکانی هست چه بهایی میتونم پرداخت کنم؟

    خوب من به راحتی چندسالیه که تلویزیون رو کنار گذاشتم و هرچیزی لازم دارم ببینم از یوتوب سرچ میکنم. اما یه بهای دیگه که باید بپردازم کنترل ذهنه شدیده. تمرکز روی کار یوتوب و سرتیفیکیتیه که باز هم مهارتمو بالاتر میبره. اینه که یاد بگیرم انرژیمو هدر ندم در طول روز. یاد بگیرم سکوت کنم، اعراز کنم از ناخواسته ها، و به جای غرزدن یا اعتراض کردن و یا هر کامنتی دادن، حواسمو بدم به خواسته هام. شکرگذاری عمیق رو باید بالاترین اولویت در زندگیم قرار بدم. اگه میخوام اون سرتیفیکیت رو بگیرم و بهانه م نداشتن وقت و کار های خونه و سره کله زدن‌با بچه و نداشتن تمرکزه و خستگی زیاد‌در انتهای روزه، باید یه سری کارهارو زنجیروار انجام بدم. یکی اینکه سبک تغذیه م رو سالمتر کنم، کمتر کاکایو بخورم. دوم اینکه سعی کنم انقدر با دخترم در طول روز ریلکستر باشم و هی سعی نکنم ازش محافظت کنم تا بلایی سرخودش نیاره، هی نگم نرو و بشین و پاشو و و..، وقتی غذا نمیخوره به زور نشینم کنارش تا قاشق قاشق بگذارم دهانش، و یا روزی پونصد بار براش اسنک های مختلف نبرم و تا یه کوه ظرف جمع بشه برای شستن. میتونم یه بار کلی اسنک مفید بگذارم روی میز و مایعات رو هم در دسترسش بگذارم تا هروقت دوست داشت خودش بخوره. نگار خانوم یک کلام: نباید برای بزرگ کردن بچه زجر بکشی! در نتیجه انرژیم سیو میشه برای اخر شب . وقتی شب بخوابه هم ارامش بیشتری دارم، هم کلی انرژی دارم که بتونم در سکوت خونه چند ساعت پای کامپیوتر.و درسهامو‌بخونم و سرتیفیکیت رو بگیرم. اگه میخوام بیرون از خونه کار کنم و مستقل باشم، باید بتونم ارامش داشته باشم و اعتماد کنم به خدایی که محافظ بچه م هست و خودش مدیریتش میکنه، نگران نشم و بسپرم به خودش. همون خدایی که دل همسرم رو نرم کرد و موافقت کرد که اسم بچه رو بنویسیم مدرسه ، و گفت اگر شاغل بشم، روزایی که خودش آف هست بچه رو نگه میداره، خودشم مراقبه که با هم در صلح باشند بچه از جایی نیفته، و به تغذیه و سرگرمی بچه م می رسه. فقط باید ارامش داشته باشم و بسپرم به خودش. نگار اگه میخوای بپری، سرب هارو از پاهات بکن و سلکبال باش، بسپر به خودش امورت رو. اون از تو بهتر مراقبشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    مهتاب تهمتن گفته:
    مدت عضویت: 2471 روز

    درود بر استاد نازنینم و مریم نازنین شاید دوسالی باشه که دیدگاه نذاشتم گرچه دنبال میکردم‌اما امروز که‌در شرایط بسیار حساسی بودم و نیاز به مشورت داشتم نشانه من برای قدم بعدی رو باز کردم و دقیقا نقطه فشار همون مشکل و موضوع من بود . من زندگیم با پکج کشف قوانین زندگی عوض شد و اون هم با شراکت پسرم کپکج رو خریدیم و انگار کلید تمام درهای بسته به من داده شد من تمام فایلهای سایت رو دونه به دونه بارها و بارها نگاه میکردم حتی اپدیتشون رو و الان که به عقب و به مسیرم نگاه میکنم میبینم سیر تکاملی من به طر شگفت انگیزی زیبا اتفاق افتاده و هنوز ادامه داره ، من هند زندگی میکردم‌که توسط پسرم با شما آشنا شدم . بعد از شش سال به ترکیه مهاجرت کردم و بعد از سه سال جهان به طرز شگفت انگیزی منو به آمریکا هدایت کرد آسان و من الان یکساله که آمریکا زندگی میکنم و یکی از آرزوهایی که توی دفترم نوشتم که بیام فلوریدا و شمارو ببینم و داستان سیر تکاملی خودم و رسیدن به اینجا رو براتون بگم زندگی خیلی شگفت انگیزه حتی وقتی با صدها چالش روبرو میشم من همه مسیرم رو مدیون آموزش‌های شما هستم به امید دیدار شما و مریم نازنین پر از نور و برکت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: