در این فایل استاد عباس منش درباره اساسی ترین دلیل خلق نتایج یعنی “باورها” صحبت می کند که چه باورهایی قدرتمند کننده و به نفع ماست و چه باورهایی محدود کننده و برعلیه ماست.
این فایل را با دقت گوش دهید. نکات کلیدی آن را یادداشت کنید. سپس در بخش نظرات این فایل، تجربیات خود درباره موارد زیر را بنویسید:
الف) چه باورهای قدرتمند کننده ای داری که آن باورها ایمان و انگیزه هایت را در راستای تحقق خواسته هایت افزایش داده، به گونه ای که منجر به قدم برداشتن، اجرای ایده ها و تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به نفع شما کار می کند؟
ب) چه باورهای محدود کننده ای را پذیرفته ای که بر علیه شما کار می کند؟ باورهایی که باعث شک و تردید، به تعویق انداختن و مانع تراشیدن برای حرکت در راستای تحقق خواسته هایت شده و به این شکل به شما ضربه زده است؟
منتظر خواندن تجربیات ارزشمند شما درباره موضوع این فایل هستیم.
نکته مهم:
گوش دادن به آگاهی های این فایل و تفکر کردن برای پاسخ به سوال بالا به شما کمک می کند تا بدانی چه باورهایی داری؟ آیا این باورها به شما کمک می کند یا به شما ضربه می زند؟!
ذهن افراد زیادی با باورهایی برنامه ریزی شده که بر علیه آنهاست. باورهایی دارند که به آنها القا کرده “داشتن فلان خواسته برایت امکان پذیر نیست”. به همین دلیل افراد زیادی حتی جرأت فکر کردن به خیلی از خواسته های خود را هم ندارند چه برسد به هدف گذاری، ایده پردازی و قدم برداشتن برای تحقق آن خواسته.
ساختار ذهن به گونه ای است که فقط برای خواسته هایی انگیزه ایده پردازی و قدم برداشتن دارد که رسیدن به آن را امکان پذیر بداند. به این ترتیب، اکثر ما، به محض شکل گیری یک خواسته در قلب مان، عطای آن را به لقایش می بخشیم چون ذهن ما رسیدن به آن خواسته را امکان ناپذیر نمی داند.
ذهن برای امکان پذیر دانستن تحقق یک خواسته و تغییر باور، نیاز به منطق های قوی دارد.
دوره روانشناسی ثروت۱، که آموزشها و آگاهیهای ناب آن در هیچ کتاب و هیچ متد آموزشیای یافت نمیشود، دورهای است که اساسی ترین باورهای قدرتمند کننده برای تغییر و رشد وضعیت مالی را شناسایی کرده و شیوهی ایجاد آن باورها را آموزش داده است.
آگاهی های این دوره در یک فرایند تکاملی، منطقهای قوی به ذهن دانشجو می دهد تا امکان پذیربودنِ رسیدن به استقلال مالی را از همین جایی که هست و همین شرایط و امکاناتی که دارد، باور کند.
وقتی “باور به امکان پذیر بودن” در ذهن فرد ایجاد شود، این تغییر بنیادین در باور، عملکرد و رفتار فرد را در مسیری هدایت می کند که خروجی اش رفاه و استقلال مالی است.
مطالعه اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و بخشی از نتایج دانشجویان این دوره
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری چه موضوعی را باور کرده ای؟745MB46 دقیقه
- فایل صوتی چه موضوعی را باور کرده ای؟45MB46 دقیقه
به نام خدای بزرگ و منزه و مهربان
سلام و درود بی پایان خدمت استاد عباسمنش عزیز
خانم شایسته مهربان و تک تک دوستان ارزشمندم
خدای مهربان رو برای زنده بودن و نفس کشیدن و حرکت کردن در مسیر تقویت ایمان و باورهام شکرگزارم
الله توانا و حکیم رو برای حضور در محضر توحیدی ترین استاد شکرگزارم
خدای بزرگ رو برای حضور در جمع انسان های با ایمان و موفق و ارزشمند شکرگزارم
الهی و ربی ، ایمان و تعهد ما رو نسبت به باور داشتن به خالق بود خودمان را بیشتر و بیشتر کن
.
.
چطور می تونم باور رو ، باور کنم؟
اعتراف می کنم که تا قبل از حضور در محضر استاد عباسمنش عزیز ، هیچ درک درستی از کلمه باور نداشتم.
یه چیزهایی در مورد زندگی ما توسط افکار تغییر می کند یا ، افکار شما تبدیل به آینده می شود رو شنیده بودم. اما این موضوع که بتونم درک درستی از این قبیل صحبت ها داشته باشم و مهم تر از اون ، بتونم 1 درصد از این صحبت ها رو به صورت practical در زندگیم استفاده کنم ، اصلا و ابدا.
من جزو اون دسته از افرادی بودم که به چک و لگد های جهان اهمیت نمی دادم و اتفاقات و شرایط ناخواسته ، در حال تبدیل شدن به بلوک های سیمانی بود!
تا اینکه لطف و رحمت و فضل و هدایت خداوند شامل حالم شد و به یاری خداوند به مدار استاد عباسمنش عزیز وارد شدم.
در ابتدای مسیر هیچ ایده و هیچ تصویری از آینده بهتر ، و تغییر شرایط وخیم زندگیم رو نداشتم.
اما یک نور و ندایی در وجودم من رو به ادامه مسیر ترغیب و نسبت به تغییر شرایط دلگرم و امیدوار می کرد.
مثل خیلی از دوستان ، من هم با شنیدن جملات استاد ، به یک حس آرامش می رسیدم.
در زمان هایی که فایل های استاد رو می دیدم ، همه چیز ساکت می شد . انگار زمان برای من متوقف می شد . آشوبی در وجودم شروع شده بوده که هر روز در حال قوی تر شدن بود . و اون ندا می گفت که باور نکن تنهایی ات را …
این جملات من رو میخکوب می کرد :
تو خالق هستی
تو خدایی هستی در این کیهان
تو با ابراهیم و محمد و یوسف و نوح و مسیح و سلیمان تفاوتی نداری
تو ارزشمندی
تو هستی که به انرژی های اطرافت نظم می دی
تو مقدسی
آسمان ها و زمین مسخر توست
تو بی نهایتی
تو با افکار و باورهات شرایط و اتفاقات رو خلق می کنی
و شنیدن هر باره کلمه باور ، شروع علامت سوال های بزرگ در ذهنم بود.
باور
باور
باور چیه ؟
چه جوری درست میشه ؟
برای شکل گرفتن باور چیکار باید بکنم ؟
منظور استاد از اینکه روی باورهام کار کنم ، چیه ؟
حالا من روی باورهام کار کردم ، باور در زندگی من چطور میخواد نقش بازی کنه ؟
رابطه باور با خدا چیه ؟
اگر من با باورهام شرایط رو رقم می زنم ، نقش خدا این وسط چیه ؟
و دهها سوال دیگه
مثل یک انسانی که در یک بیابان خشک و بی آب و علف ، در دل تاریکی شب ، نگاهش به یک سوسوی بسیار ضعیف از یک منبع نور می افته و با تمام وجود به سمتش حرکت می کنه ، من هم به همین شکل فقط داشتم ادامه می دادم.
اوضاع و احوال وخیم و بسیار نامطلوب من در روابط با همسرم ، جزو معدود مثال هایی هست که من در این 4 سال در این مجموعه دیدم.
من با اوضاع روحی بد و بی ایمانی و شرک و بی انگیزگی و ناامیدی و بی هدف بودن و مشکلات مالی و درجا زدن در محیط کار و کلی مشکلات دیگه در کنار هم ، یک معجون بسیار نازیبا و کریح رو رقم زده بودم. و این شرایط رو به دلیل نوع نگاهم به زندگی ، باور کرده بودم.
وقتی به حرکت در این مسیر ادامه دادم ، کم کم تونستم صدای نجواهای شیطان رو مقداری کم کنم و همزمان مقداری آرامش و سکوت رو در وجودم رقم بزنم تا بهتر بتونم کلام استاد رو درک کنم.
و رفته رفته با ادامه مسیر با شروع مجدد 12 قدم و شروع دوره عزت نفس و دوره بسیار بی نظیر کشف قوانین زندگی ، آرام آرام فهمیدم داستان باورها چیه.
و چطور باید باور را باور کنم.
فهمیدم که باور حاصل تکرار بسیار زیاد یک فکر در یک زمینه است.
فهمیدم که نوع نگاه عمیق من به یک چیز ، میشه باور من در اون مورد.
چیزی که دایی ها و عموها و پدر و مادر و اطرافیان در گوش من خواندن ، تبدیل با باورهای من شده.
هر موضوعی که یک شخص مهم در زندگیم گفته و من با تمام وجود پذیرفتم ، شده باورهای من .
وقتی من در مجالس مذهبی در حال گریه و ناله و عزاداری هستم ، و با تمام وجودم پذیرفتم که تنها راه خوشبختی و اجابت دعاها ، احساس بی ارزشی و احساس گناه داشتن درباره موضوعات و اتفاقات گذشته امامان هست و دست به دامان ایشان شدن است!! ، یعنی باورهای من هستند که من رو رهبری می کنند و سکان زندگیم در دست باورهام هست.
وقتی من با دیدن موی یک زن به احساس گناه میرسم و منتظر فرارسیدن شب قدر برای عربده زدن و قرآن به سر گرفتم هستم ، باورهای من هستند که مرا به این امر وادار می کنند!!!
وقتی من خوشبختی و لذت و موفقیت خودم رو در گرو سر کار اومدن فلان جناح و فلان شخص می دونم ، یعنی باورهای دارم از جنس شرک و بی ایمانی.
وقتی من برای شادی کردن به هر دلیلی احساس گناه می کنم سریع استغفار می کنم ، یعنی باورهای من هستند که مرا وادار به این امر می کنند.
وقتی من برای 60 روز محرم و صفر هیچ موزیکی رو گوش نمی کردم و خنده رو از روی لبم حذف می کردم ، یعنی در حال عمل کردن به باورهام در این زمینه بودم.
وقتی من دعواها و بحث و بی حرمتی ها با همسرم رو نمک زندگی تلقی می کردم و در حال زندگی کردن به روش گذشتگان بودم ، یعنی داشتم نوع باورهای خودم در این موضوع رو تجربه می کردم.
وقتی همیشه به حقوق سر ماه اداره چشم می دوختم ، در حال رقم زدن شرایط مالی خودم بر اساس باورهام در این زمینه بودم.
وقتی همیشه درگیر وام و ضامن و پرداخت اقساط معوق و بسته شدن حساب ضامن ها بودم ، من در حال تجربه کردن شرایط و اتفاقاتی بودم که بر اساس نوع باورهای من در مورد مسائل مالی در حال رفم خوردن بود.
وقتی من چشم و عقل و گوش و قلب و وجودم رو به سخنان واعظ مذهبی و مطالب مکتوب شده در رساله آقای …… می دادم ، یعنی در حال تجربه باورهای خودم در این زمینه بودم.
و صدها باور غلط دیگه ، که عملا مسیر زندگی من رو کاملا هم جهت کرده بود با تک تک باورهای مختلف من .
با دیدن واقعیت زندگی خودم ، پدر و مادر و اطرافیانم ، بهتر درک کردم که همه چیز باورِ ، و جهان و خداوند هیچ تغییری در نتایج و شرایط زندگی ما ایجاد نمی کنه و همه چیز رو باورهای ما می سازند.
یک نفر با باورهای غلط می تونه تا نابودی پیش بره و برعکس یک نفر با تغییر باورهاش می تونه زندگی زیبا در تمام جنبه ها رو تجربه کنه.
اما وقتی فهمیدم که من حق انتخاب دارم که ورودی هام رو انتخاب کنم ، به مسیر ادامه دادم
شب و روز در مسیر ، در حین رانندگی ، در موقع خواب با هدفون داخل گوش گذاشتن ، با شخصی سازی کردن فایل های استاد خودم رو بمباران کردم .
کم کم به این درک رسیدم که اولین و اساسی ترین قدم ، تغییر ورودی هاست . باید همزمان ورودی هایی رو که تا اون موقع به ذهنم داده بودم رو قطع می کردم و در کنار اون ورودی های متفاوت رو به ذهنم می دادم.این تغییر و این اقدام بسیار بسیار سخت بود و ذهنم مقاومت تمام عیاری با این کار داشت . اما به اندازه ای که وقت می گذاشتم و این کار رو بیشتر تکرار می کردم ، از احساس بدی که در اکثر اوقات داشتم کمتر می شد ، و به احساس خوبم که در کمتر اوقات روزانه داشتم اضافه می شد.
یکی از عواملی که باعث شد من در مسیر بمونم و ادامه بدم ، پذیرفتن قلبی این موضوع بود که حرفهای شما درسته. بعدا فهمیدم که این همون باور من به سخنان شما بوده.
و آرام آرام دریافت و درک من از صحبت های شما خالص تر و عمیق تر شد. اتمام صحبت های شما همون چیزی بوده که من در ابتدای مسیر شنیده بودم ، ولی الان از صبحت های شما درک متفاوت و صحیح تری داشتم ، و این به این دلیل بود که باورهای من در حال تغییر بود و گرنه فایل های شما همون چیزی بود که من قبل دانلود کرده بودم.
با ادامه دادن مسیر و تقویت باورهای جدید و ضعیف شدن باورهای قبلی ، به اهمیت کنترل ورودی ها و تمرکز نکردن به اخبار و حواشی جامعه بیشتر پی بردم . هر چقدر که جلوتر رفتم ، به وضوح فهمیدم که نباید مثل بقیه فکر کنم مثل بقیه عمل کنم و مثل بقیه باور کنم.
اولین چیزی که با باور کردن یک چیز زیبا والهی اتفاق می افته ، پذیرفتن قلبی اون موضوع هست.
مثلا وقتی شروع می کنیم به فکر کردن در مورد اینکه خداوند در این مسیر حامی و هدایت گر من هست و برگی بدون اذت خدا بر زمین نمی افته و هر اتفاقی که بیوفته خدا از من محافظت می کنه و من باید اعتماد کنم به جریان هدایت ، قلب من به این آگاهی گواهی میده . هر چقدر که این فکر رو تکرار می کنم و هر چقدر به این ندا آگاهانه توجه می کنم ، به خوبی میشه گواهی دادن قلب رو در زمان شکل گرفتن این باور ، درک کرد . هر وقت چنین چیز هایی رو با تمام وجود می پذیریم و تکرار می کنیم ، قلب هم گواهی می ده و این آگاهی در قلب ما جا میگیره .
بعد از تکرار این آگاهی یک احساس آرامش ، یک نوع سکوت ، یک احساس ناب و خالص ، یک امید و اطمینان رو می تونیم تجربه کنیم. در این مرحله هست که می تونیم بگیم قدم اول باور کردن رخ داده . قشنگ احساس می کنی که یک نوری در قلبت روشن شده ، و یک ندا شروع می کنه به حرف زدن با تو .
هر چقدر آگاهانه به این احساس و این صدا توجه می کنیم ، صداش بلند تر میشه ، از اون طرف هم ورودی های منفی و نجواهای ناامید کننده رو کم کردیم و هر چقدر ادامه می دیم ، احساسمون بهتر و بهتر میشه.
این جایی بود که من خود فکر می کردم کار تموم شده و فقط باید این احساس رو حفظ کنم و بتونم تقویتش کنم . در حالیکه اشتباه می کردم!!!!
این مرحله از باور سازی ، باید به مرحله عمل کردن می رسیدم .باور که به عمل ختم نشه ، هیچ نتیجه ای در بر نداره .
برای من زمان برد تا این موضوع رو درک کنم ، که همه این آموزه ها ، فایل ها ، دوره ها و صحبت های استاد در زمینه های مختلف باید تبدیل بشه به یک باور قلبی و عمیق در وجودم .
و در فاز بعدی که به نظر مهم ترین و اصلی ترین فاز محسوب میشه ، تبدیل شدن این باورها در رفتارو عملکرد ها و اعمال من هست.
مثلا اگر من قبول دارم که من هستم که نوع رابطه همسرم با خودم رو شکل می دم ، باید بیام روی نکات مثبت ایشان تمرکز کنم ، و درکنارش رفتار خودم رو تغییر بدم ، با خودم مهربان باشم ، با همسرم مهربان باشم و از کلماتی که بار مثبت و احترام و محبت دارند استفاده کنم.
این دقیقا پاشنه آشیل من بود ، فکر می کردم به تغییر باور ، رفتار بقیه با من تغییر می کنه ، البته که مقداری تغییر می کنه ولی اصل نتایج زمانی رخ میده که باورها به تغییر رفتارها منجر میشه .
بعد من شروع کردم به عمل کردن . نکات مثبت همسرم رو نوشتم ، سعی کردم به حرف هاش توجه کنم ، موقع حرف زدن ایشان با موبایل کار نکنم ، بابت تمام کارهاش ازش تشکر کنم ، در مقابل اطرافیان به ایشان احترام قائل باشم ، نقاط ضعف ایشان رو با خودم و با بقیه تکرار نکنم و…
با عمل کردن به این رفتارها بود که نتایج من در روابط به شکل معجزه واری تغییر کرد.
همیشه وقتی استاد تاکید می کرد که باور و ایمانی که به عمل ختم نشه حرف مفته ، بهم بر میخورد. چون از درون خودم رو مخاطب این حرف استاد می دونستم.
به لطف الله مهربان با خلق نتایج بسیار ارزشمندم در حال حاضر ، به خوبی درک کردم که به اندازه ای که باورهام تغییر کنند ، نتایج تغییر می کنند. این زیبایی جهانه.
وقتی به اهمیت بهبود شخصیت خودم باور کردم ، روابط بسیار بد من با همسرم به شکلی معجزه گونه به شرایط بسیار عالی تغییر کرد.
وقتی من بیشتر روی باورهای خودم در مورد پول و وام نگرفتن و قرض نگرفتن کار کردم و سعی کردم به این باورها عمل کنم ، بدهی های سنگین من صفر شد و کلی نعمت و برکت از طرق مختلف وارد زندگیم شد.
وقتی من در زمینه احساس لیاقت و ارزشمندی مقداری روی خودم و باورهام در این زمینه کار کردم ، بعد از 18 سال حضور در صنعت هوانوردی و در جا زدن ، تونستم مدیر فنی یک آژانس حمل بار خارجی بشم.
وقتی به تقویت عزت نفس و خودباوری و احیای بهتر و خالص تر احساس لیاقت و ارزشمندی ادامه دادم ،به سمت مدیریت بار داخلی هواپیمایی ماهان منصوب شدم و احترام و محبت و مهربانی بسیار عالی رو از اطرافیان دریافت کردم.
وقتی باورهای غلط خودم رو شناسایی کردم و با عمل کردن به باورهای جدیدم از مسیر ارز دیجیتال بیرون اومدم ، خداوند من رو وارد یک مسیر رویایی و بی نظیر کرد و با مطالعه یکساله بسیار سنگین با تلاش خودم (و بدون دوره قانون سلامتی استادم) به اصول تندرستی بدن و درمان بیماری ها رایج و سلامتی در سطح سلولی دست پیدا کردم و این ارزش رو در خودم به بهترین شکل خلق کردم و با ادامه دادن باورهام در زمینه احساس ارزشمندی و تمرکز بر دایره توانایی هام ، به مسیر خلق ارزش و خلق دوره اصول تندرستی به سبک خودم هدایت شدم.
با ادامه دادن بهبود شخصیتم و تقویت باورهای کمک کننده ، برای اولین بار تحسین و تعریف و تمجید همسرم رو تجربه کردم .
با تغییر باورهام برای اولین بار در عمرم ، افزایش 120 درصدی حقوقم رو امسال تجربه کردم.
با تغییر باورهام در زمینه سلامتی و تندرستی به لطف خدا وارد سومین سالی شدم که حتی یک بار هم کوچکترین مریضی رو تجربه نکردم و در کنار این موضوع دهها نتیجه بی نظیر در مورد جسم و تناسب اندام و از بین رفتن تمام عفونت ها رو تجربه کردم.
با تغییر باورهام در زمینه توحید و یکتاپرستی ، تونستم تجربه شکرگزاری واقعی و رابطه بسیار خوب با خدای خودم رو تجربه کنم.
با تغییر باورهام تونستم به احساس امید و اطمینان و آرامش بیشتری دست پیدا کنم و تحقق تمام خواسته هام رو امکان پذیر بدونم و خلق همه اونها رو در گرو ادامه دادن این مسیر بدونم.
.
و هر چقدر بیشتر جلو می رم ، به بی نهایت بودن این مسیر بیشتر واقف میشم.
هر چقدر بهتر درک کنم که این خداوند ، این جهان و نظام دقیق هستی فقط و فقط فرکانس و احساس رو میشناسه و واکنش های دریافتی ما از این سیستم فقط و فقط بر اساس باورها و احساسات ما هستند .
هر چقدر خواسته های بیشتری رو خلق می کنم ، به لایتناهی بودن خودم بیشتر پی می برم.
با ادامه دادن تقویت باورهام به قدرت و آزادی که خداوند به من عطا کرده بیشتر پی می برم.
با درک بهتر قدرت باور ها ، به عدالت و دقیق بودن سیستم جهان بیشتر پی می برم.
با حرکت کردن و متوقف نشدن در این مسیر و تعهد بهتر نسبت به قبل ، اهمیت و قدرت تقویت باورها برام واضح تر و پررنگ تر میشه.
از خدای مهربان برای درک بهتر و خالص تر قوانین زندگی و عمل کردن شجاعانه تر به ایده ها و الهامات ، کمک و یاری می طلبم.
انشاالله در این مسیر شاهد خلق نتایج بزرگ توسط خودم و همه دوستان نازنینم باشم و همگی با این نتایج باورهامون رو تقویت کنیم
خدای مهربان رو برای نفس کشیدن و زندگی کردن در مسیر موفقیت و خوشبختی و سعادت شکرگزارم.
برای شما استاد عزیزم و همه دوستان نازنینم آرزوی سلامتی و تندرستی و ثروت و موفقیت روزافزون رو دارم.
خدانگهدار
سلام خدمت آقا مهدی با ایمان و متعهد
چقدر از کامنت دلی شما لذت بردم
چقدر حرفهاتون پر از عشق و صداقته
لذت بردم از ایمان و توحید و تعهد و شخصیت بسیار قوی که دارید
کلی درس گرفتم از نگاه شما به زندگی
تعهد شما برای کسب درآمد و روزی حلال ستودنی و الهام بخشِ
با تمام وجودم تحسین تون می کنم
کلی چیز یاد گرفتم از شما
به زودی اتفاقات بزرگی رو رقم خواهید زد
به زودی درهای نعمت و ثروت و خوشبختی به روی شما باز میشه
حال شما و احساس شما اینها رو میگه
احساس خوب و احساس خوشبختی که به داشته هاتون دارید این رو میگه
امید و انگیزه وباورهای عالی تون این رو میگه
چقدر تحسین برانگیز زندگی می کنم دوست توحیدی و قدرتمندم
آفرین بر شما
خدا رو شکر کامنت سرشار از نور شما رو خوندم
براتون آرزوی بهترین ها رو دارم
منتظر خبر های عالی شما هستم
موفق و ثروتمند و خوشبخت باشید
سلام و درود خدمت رسول عزیزم
نور
آرامش
رهایی
فضای بی نهایت روحانی و معطر به حضور خدا
عطر عاشقی و مهربانی
تسلیم بودن
زیبایی
و لطافت عشق در تک تک کلمات کامنتت ، موج میزنه
از انرژی و حسی الهی که در حرفهات بود ، حضور خداوند فوران می کنه
نوش جانت این آرامش ، این توحید ، این خوشبختی ، این سعادت
چقدر زیبا نوشتی
با تمام وجودم تحسینت می کنم
چه رشدی و چه آگاهی های نابی
الهی شکرت برای حضور ارزشمند رسول نازنینم
الهی شکرت برای این نور و رحمت و آگاهی و درسی که در این کامنت به من عطا شد
بالای 20 کامنت رو خوندم و تحسین کردم و پاداش تمرکز بر زیبایی ها و تحسین دل نوشته های دوستان ، کامنت تو بود برام
چقدر زیبا درک کردی
میرم یک بار دیگه بخونم و حظ کنم و بیام ادامه بدم …
.
.
.
رسول جان ، به قدری آگاهی و نور در کلمات وجود داره شاید باورت نشه ، هدایت شدم به غسل و وضو برای درک بیشتر این آگاهی ها . از صبح جمعه در حال نظافت کلی منزل بودم و وقت نشده بود دوش بگیرم . وقتی اومدم پای کامنت های دوستان و رسیدم به کامنت شما ، به قدری احساسم خوب و عالی شد که بهم گفت برای درک بهتر برو دوش بگیر !
و الان که برگشتم برای ادامه دادن ، نشانه بی نظیر الهی همین الان برام نمایان شد …
باران بی نهایت زیبای تهران در روز جمعه 25 خرداد ساعت 11 شب.
و شر شر بی نظیر و صدای زیبا قطرات باران این فضا رو برام زیباتر و لذت بخش تر کرد
الهی شکرت برای حضور در مسیر درست
این هم مهر تایید خداوند بر مسیر درست ما
وقتی روح ما لطیف میشه و مقداری بیشتر شبیه اصل خودمان (خداوند) میشیم ، کوچکترین اتفاقات برای ما تبدیل میشن به مولد احساس خوب و نشانه ای برای هدایت.
چیزهایی که برای بقیه خیلی ساده و بی اهمیت هستند ، برای ما که درک درستی از زیستن در زمان حال داریم ، لذت بخش ترین اتفاق میشن.
یک باران زیبا
یک گل خوش رنگ و قشنگ
لبخند یک کودک سالم و صالح
صدای بازی و دعواها بچه هامون
خوردن یک غذای ساده دور هم
ایمنی و رفاه و امنیت و آسایش و اطمینانی که در لحظه لحظه زندگیم بوده و من از شکرگزاریش غافل بودم
سلامتی و تندرستی بی نظیری که خواسته میلیون ها نفرِ
و کلی اتفاقات زیبا و ساده
.
رسول جان
اشاره زیبایی که کردی در مورد در حال زیستن ، آگاهی های نابی رو برام به همراه داشت
ممنونم از حضور و وجودت ارزشمندت
نیاز دارم که دل نوشته های زیبات رو هر روز بخونم تا روحم لیطف تر و آرام تر بشه
تا اطمینان و امید و آرامش در قلبم تقویت بشه
باید این لحظه حال رو بیشتر درک کنم
کسی که بهای وجود ارزشمندش رو در این بهشت درک کرده رسیده به مرحله زیستن و زندگی در لحظه حال
اصلا تنها راه شکرگزاری درک لحظه حالِ
تنها راه رسیدن به رهایی و تسلیم بودم درک لحظه حالِ
توحید و توکل و ایمان در لحظه حال خلق میشه و شکل میگیره
آرام بودن و خندیدن به اتفاقات و امید به آینده باید همین الان رقم بخوره
صدق بالحسنی باید همین الان شکل بگیره
توجه به نکات مثبت و اعراض از نازیبایی ها چیزیه که باید الان ایجاد بشه تا اتفاقات آینده مطلوب تر خلق بشه
ارسال فرکانس های درست در لحظه حال رخ میده
همه چیز لحظه حالِ
اعتراف می کنم به خاطر خصلت انسانی خودم تمرکزم بیشتر بر روی فرا رسیدن آینده و اتفاقات خوبی که انتظارش رو می کشم بوده ، تا اینکه تمرکزم بر روی بهتر شدن لحظه حال باشه . یعنی در طول این سالها که کنار استاد بودم ، حین تمرین ها و دیدن فایل ها بیشتر تمرکزم بر طی شدن هر چه زودتر زمان برای تجربه آینده و خواسته هام بوده .
چقدر خوب ، دستم داره برام رو میشه!!
تمرکز بر رسیدن زمان آینده و گذر کردن زمان حال ، به دلیل میل به تجربه اهداف و خواسته ها !!!
یه باور مخربی داره کم کم بالا میاد…
یعنی من ته ذهنم دوست داشم که الان بگذره ، لحظه حال طی بشه ، این ساعت این روز این هفته ، چرا ؟؟؟ چون دوست دارم که به آینده ای برسم که خواسته هام در اون کالبد و اون زمان هستند!!!
غافل از اینکه اصل و اساس زمان حالِ
گذشته و آینده ای وجود نداره ، همه چیز الانِ
خلق اتفاقات آینده در همین لحظه که دارم برات می نویسم خلق میشه
چقدر مهمه این لحظه حالی که گفتی!
ممنونم از نگاه زیبا و ارزشمندت که ایمان من رو قوی کرد
چقدر نیاز داشتم به این آگاهی های الهی که قلبت برامون نوشتی
حال
حال
و
حال
زمان یا بی زمانی که آینده رو شکل میده
مهم ترین و اصلی ترین و اساسی ترین چیزی که باید درک کنم لحظه حالِ
شروع همه تغییرات ، بهبود های بنیادین ، نتایج بزرگ ، خلق خواسته ها ، خوشبختی ، ثروت ، روابط عالی ، سلامتی همه و همه این موهبت ها در همین لحظه حال خلق می شوند.
پذیرش هدایت الله که گفتی هم در همین لحظه می تونه رقم بخوره
شرایط حال من ، افکاری که الان دارم ، کاری که در این لحظه مشغول انجامش هستم و چیزی که در این لحظه بهش فکر می کنم تمام آینده رو می سازه.
چقدر من ناشکر و ناسپاس هستم که حال رو نفهمیدم!
چرا همیشه تجربه همه اتفاقات خوب رو به آینده موکول می کنم؟!
چرا فکر می کنم آینده یک چیز خاصِ؟
چرا با این توهم زندگی می کنم که با برای خوشبختی منتظر آینده باشم؟
چرا این باور غلط رو هنوز دارم که برای تجربه زیبایی ها و خوشبختی باید منتظر اتفاقات آینده باشم؟
چرا حواسم به اهمیت حال نبوده؟
این فایل استاد در مورد باور بود ، من همیشه باورم این بوده که درست میشه! بعدا همه چیز درسته میشه! خدا یه کاری می کنه که اوضاع بهتر بشه !
این یک توهم بوده!!
یعنی به جای اینکه تمرکزم روی بهتر شدن احساس خوبم در زمان حال باشه ، داشتم ناآگاهانه روی گذر زودتر زمان تمرکز می کردم.
و فکر می کردم که دارم فرکانس هام رو تغییر میدم و در حال رشد هستم . ولی غافل از اینکه این باور که آینده با اتفاقات خوب خواسته هام از راه برسه که من خوشبختی رو تجربه کنم ، یک باور غلط و کد مخرب بوده.
تا زمانی که لحظه حال من تغییر نکنه ، هیچ چیزی در یک دقیقه بعد و یک ساعت بعد و یک روز بعد و یک سال بعد تغییر نمی کنه!
رسول عزیزم ، با این آگاهی بی نظیری که در کامنتت منتشر کردی ، یکی از بزرگترین باورهای غلط خودم رو الان پیدا کردم!
الان فهمیدم که چرا باید دوش می گرفتم و پاک می شدم ، چون قرار بود این آگاهی به من عطا بشه
الهی شکرت
خدایا شکرت برای این مسیر سراسر زیبایی و رشد و بهبود
مادامی که من در لحظه حال نباشم ،
تا وقتی که من در لحظه حال روی زیبایی ها تمرکز نکنم ،
تا وقتی که من لحظه حال رو درست نکنم ، هیچ چیزی در آینده درست نمیشه
تا وقتی که لحظه حال تغییر نکنه هیچ چیزی توسط خداوند در آینده تغییر نمی کنه.
چه باور غلطی من داشتم ،
این هم نهیبی به خودم که همیشه خودم رو تشنه آگاهی بدونم و فکر نکنم که دیگه به کامنت خوندن نیازی ندارم!!!
آفتی که 2 ماهی بود سراغم اومده بود!
الهی شکرت که بیشتر فهمیدم هنوز اول راهم و در برابر آگاهی های جهان هستی و خداوند هیچی نیستم!
الهی شکرت که در این شب زیبا و بارانی و روحانی ، هدایتم که کردی به دل نوشته رسول نازنین و متعهد و با ایمان
و عمیق تر شدم در درون خودم و تونستم یک قدم دیگه در مسیر خودشناسی بردارم.
.
.
برای رسیدن به یک زندگی هدفمند ، به باور و اراده قوی نیاز دارم . اگر این رو داشته باشم به همه چیز می رسم. برای باور و اراده قوی باید حال را تغییر دهم
آنچه که زندگی را متفاوت می کند ، آموخته ها نیست ، بلکه به کارگیری درستِ آموخته ها در همین لحظه ست که من را به سر منزل مقصود می رساند. من با یاری رساندن به همنوعان خود می توانم به آن سرنوشتی که در ذهن خود ساخته ام برسم .
یک شمع وقتی که خودش روشن می شود هزار شمع دیگر را هم روشن می کند. تا می توانم باید بخشنده نور باشم.
ما در این جهان هستی همگی مسافر و هم سفریم. هر یک از ما برای این خلق شده ایم که زندگی شکوهمندی را که در انتظار ماست تجربه کنیم تا به حقیقی ترین سرنوشت خود برسیم و مسیر درست را طی کنیم.
این حقیقت اساسیِ ساده را باید بیاموزم که در تمام مدتی که ما چشم انتظار رسیدن به خوشبختی هستیم ، غافلیم که خوشبختی همین جا و در کنار ما بوده است.
خوشبختی ، مرکز اصلیِ حقیقتِ واقعی ماست و از درون ما نشأت می گیرد و منتظر است تا همین لحظه ما آن را به سوی خود فراخوانیم.
ما به عنوان انسان های ارزشمند بر این باوریم که خلقت ما در جهانی برتر و بالاتر بوده و سپس به این کره خاکی گام نهاده ایم. هنگامی که از طبیعت و سرشتمان پیروی کنیم ، روح مان ، توانمندی ها ، استعدادها ، شور و هیجان ، قدرت و عمیق ترین احساساتمان بر پایه این که چه کسی هستیم و آرزو داریم چگونه باشیم شکل می گیرد.
برای عوض شدن آینده باید اکنون را تغییر داد و آینده درست با اعتقاد و تعهد و عمل در زمان حال شروع می شود.
رسول جان الهی حال دلت هر لحظه آرام تر ، زیباتر ، شادتر و خدایی تر
خدانگهدار
سلام به دوست ارزشمندم فاطمه عزیز
بسیار ممنونم از کامنت زیبایی که نوشتید .
با خوندن کامنت شما حس و حال بسیار خوب در وجودم شکل گرفت و ایمان قوی تر شد.
الله اکبر الهی شکرت برای این هدایت بی نقص و عالی
خوندن کامنت شما که خواسته مشترک من و شماست بسیار الهام بخش شد برام.
من رو بردید به سال 1389
وقتی من با همسرم با هم عقد کردیم ، هیچ خونه ای نداشیم ، با پولی که اون موقع داشتم تو منطقه خودمون (منطقه 22 تهران) نمی تونستم خونه رهن کنم و باید از تهران خارج می شدم.
پدرم اصرار کرد که بیا طبقه همکف رو خالی کنم و شما برو بشین. اون موقع من دوست نداشتم که نزدیک خانواده باشم و قبول نکردم ، پدر با طعنه به خانواده گفت : بذارید بره دور هاش رو بزنه بعدش برمی گرده موزاییک های همین طبقه همکف رو لیس می زنه!!!
همین الان برای این حس و حال عجیب چشم هام پر اشک شد.
اون موقع حرف پدرم خیلی من رو بهم ریخت . خب من هیچ چیزی از قوانین زندگی نمی دونستم و ناخودآگاه یک حسی درونم بیدار شد که اشکالی نداره ، خدا بزرگه ، ناراحت نشو و به مسیرت ادامه بده.
راه افتادم رفتم به سمت کرج . یک شهرکی هست به نام شهرک جهان نما که کلا از تهران 20 و از منطقه 22 جمعا بیست دقیقه شاید هم کمتر فاصله داره.
شروع کردم به گشتن تو املاکی ها برای رهن یک واحد 80 متری.
هیچ وقت یادم نمی ره اون موقع حس و حال خیلی خوبی داشتم چون تونستم بودم با همسرم ازدواج کنم . خانوادم کلی با ازدواج من و همسرم به این دلیل که چند سال با هم دوست بودیم مخالف بودند ولی من نظرم عوض نشد و دست آخر ازدواج کردیم.
چند باری که بنگاه ها رو گشتیم تو همون روز اول ، یک املاکی به اسم آقای رضا مفیدی ، گفت که چرا یک واحد نوساز همین جا نمی خرید ؟؟
من هم گفتم آقای عزیز دلت خوشه ، من با 7 یا 8 میلیون م اومدم واحد رهن کنم ، شما میگی بیاد 90 میلیون بده واحد بخر!!
خلاصه هنوز نمی دونستم خدا برام چه معجزه ای رو رقم زده.
چند روی این ایده تو ذهنم بود و به همسرم گفتم آخه چطور می شه حتی به این ایده فکر کرد؟؟
ولی دستان خدا اومدند
چشم باز کردم دیدم از جاهایی پول اومد که عقل جن هم نمی رسید
خانمم مقداری پول آورد
سازنده که یک مجتمع 7 واحدی رو ساخته بود ، وقتی فهمید عروس و داماد هستیم ، 20 درصد مبلغ خونه رو به زمان سند موکول کرد.
و من و همسرم وارد واحد 94 متری نوساز کلید نخورده در شهرک جهان نما بنفشه سوم غربی ساختمان سام شدیم . بهترین واحد مجتمع ، تک واحد در یک طبقه و بزرگترین پارکینگ اون مجتمع و شب عروسی بلافاصله بعد از مراسم وارد خونه خودمون شدیم.
.
و خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می شود
و به قدر نیاز تو فرود می آید
خداوند همه چیز می شود همه کس را
به شرط ایمان
به شرط باور به قدرت خداوند
به شرط باور به اینکه اگر من احساس خوبی داشته باشم ، و توکل کنم به خدا ، خداوند قدرت اجابت خواسته هام رو داره
قدرت خداوند خیلی بیشتر از توانایی های لازم برای خلق خواسته های منِ.
بله فاطمه عزیز ، به قول شما اگر قانون رو باور کنم و باورهام رو قوی کنم و احساس خوبی داشته باشم از بی نهایت طریق خداوند من رو به خواسته هام می رسونه.
.
.
از سال 1389 حدود 8 سالی گذشت و من خودم رو وارد مسیر غلط کردم و از مسیر احساس خوب و ازمسیر توکل و امید و خداپرستی بیرون اومدم.
و به همون شکل که اوضاع درست شده بود اوضاع هر روز بدتر و بدتر شد.
تا جایی که من اون خونه رو فروختم ، در تهران مستاجر شدم و زندگی از مسیر درست خارج شد
تا رسیدم 4 به اردیبهشت 1399 وهدایت شدنم به مسیر استاد عباسمنش و کلی دوست موفق و با ایمان و ارزشمند.
و من الان 4 سال هست که خود واقعیم رو پیدا کردم و در حال قوی تر کردن باورهام هستم.
باور دارم همون طور که سال 89 ناآگاهانه خواسته ام رو خلق کردم ، الان خیلی راحت و زیباتر و آسان تر می تونم خواسته های خودم رو خلق کنم .
به شرطی که باورهام رو منطبق و هم جهت کنم با خواسته هام
به شرطی که قدرت رو فقط به خداوند بدم
به شرطی که خدا رو در لحظه لحظه زندگیم حاضر بدونم.
به شرطی که هر روز احساس بهتر از قبل داشته باشم
و الان با خوندن کامنت شما ایمان من قوی شد که ،
چرا به دنبال رهن واحد 3 خواب بزرگ هستم برای زندگی بهتر و راحت تر ؟
چرا باید خواسته هام رو کوچک کنم ؟
مدت هاست که از خداوند درخواست یک خونه بزرگ کردم چون تو خونه فعلی که 2 خواب هست بچه ها جا کم میارن ، دختر میخواد برقصه پسرم هم میخواد فوتبال بازی کنه و همیشه سر این موضوع داستان دارند.(:(:(:
الان با کامنت شما فهمیدم که من به جای بزرگ کردن باورهام در حال کوچک کردن خواسته هام بودم.
باید باورهام رو بزرگ کنم
چون من که قرار نیست این کار رو انجام بدم ، خداوند قرار من رو مثل شما صاحب خونه مورد علاقه ام بکنه .
وظیفه من درخواست کردن و داشتن احساس خوب و امید و باور به بی نهایت بودن خداوندِ
وظیفه من باز کردن درها و دریافت نعمت های بی نظیر الهی هست
وظیفه خدا هم اینه که از بی نهایت طریق من رو به خواسته هام نزدیک کنه
من به چگونگی کاری ندارم ، این در حد توانایی های و درک من نیست ، این وظیفه خداوندِ.
من وقتی باور داشته باشم آنچه که در ذهنم می ساز اتفاق می افته ، و جهان لاجرم این اتفاق رو رقم می زنه ، دیگه به چگونگی کاری نداریم.
اگه به چگونگی کار داشته باشم کاملا ذهنم و احساسم منفی میشه ، و احساس بد = اتفاقات بد ، به همین راحتی این باور برام منطیقه ، که نباید به چگونگی کاری داشته باشم ، چون چگونگی یعنی احساس بد ، و هرباوری که احساس بدی رو رقم برنه باور غلطیه!
برای شما دوست عزیزم که باعث خلق این آگاهی ها و قوی تر شدن و بزرگ تر شدن ایمانم شدید بسیار سپاسگزارم
منتظر خبر های عالی شما از خانه دار شدنتان هستیم
موفق ثروتمند خوشبخت و تندرست باشید
خدانگهدار
پس این باور درسته که من نباید به چگونگی کاری داشته باشم و به این شکل با این باور احساسم خوب میشه ، پس این باور باوری دستیِ.