چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام سلام سلام دوستان عزیز استادان گرامی عباسمنش، شایسته، و هزاران استادانی که با شاگردی استاد به مقام استادی رسیدن مثل دوست عزیز رضا عطاروشن و سلام به خودم
خیلی خیلی مقاومت داشتم بنویسم و دارم ولی مینویسم خواسته ام که مثل دکتر شاهپسند باشم
مقاو مت های محدود کننده:تو کجا اون کجا، خیلی دور و غیر ممکن میبینم این خواسته مو، خیلی دیره دیگه بابا 36 سالته، چه نقطه روشنی تا الان تو زندگیت داشتی، چقذ سخته درس بخون شب تا صبح صبح تا شب، شرایطت نگاه کن مگه میتونی با دو تا بچه،…………………………………………………
حالا از اینطرف: خود دکتر شاهپسند دانشجو مشروطی بوده چی شد باور کرد میتونه زندگیش تغییر بده بشه بهترین بهترین هاخودش گفت خودت خوندی تو کتاب گفتگو با خدا به هر جا بخای میرسی میتونی اینا رو خدا تو وجودت گذاشته باید بخای باید فقط باید
وقتی خدا منابع دستان برات فراهم میکنه چرا دور باشه این خواسته کی جز خدا میانبرا میدونه
هزاران هزار دانشمند فیلسوف بودن و هستن تو دنیا یکیشون فرمول آلزایمر کشف کرد
هزاران استاد تغذیه و دکترا تو بهترین دانشگاها درس خوندن مدرک دارن
اما استاد قانون سلامتی ارائه کرد بدون هیچ کدوم از این پیش زمینه ها داشت
بعد دوره ای بزاره که هیچ دکتر متخصص نتونسته مگه ذهن استاد نمیتونست بگه نه این دیگه در تخصص من نیست من اصلا تجربه ندارم من تحصیلاتشو ندارم………
استاد خودشو قبول داره ایمان داره اگه خواسته ای داره حتما خدا راهشو براش باز میکنه ایمان به خودش و خدای خودش داره اینم کم کم تونسته چطور از همون اولین کلاسی که رفت صحبت کرد دید شد به خودش گفت دیدی این کارو کردم پس بازم میتونم و ادامه داده تاالان
سن بالا رفته مگه خود دکتر شاهپسند از کی تصمیم گرفت شروع کرد لیسانس گرفته ازدواج کرده بچه هم داشت ولی تصمیم گرفت ثروتمند ترین فرد بشه انجامش داد
اینا همه حرفه تو مرد عمل نیستی؟؟
چرا نباشم چون تا الان هزار بار گفتی عمل نکردی چرا اون هزار باری که گفتم عمل کردم نمیگی
کی از اون شرکت زد بیرون کی تا همین الان جا نزده داره پیش میره
همین الان هزار ویژگی نداشتم جزو عادتم کردم
مگه من محصول خدا نیستم؟
مگه خود خدا باهام نیست اون فرمانروای کل جهان کل کیهان قدرت مطلق مگه کمک نمیکنه؟ مگه با هام نیست
خودش تو قرآنش گفته
چرا میشه میتونم نگاه میکنم به خودم از استاد که بیشتر تحقیر نشدم
خدا در دسترسمه بهم میگه راه رو باز میکنه همه چی برام میچینه
کی نادیا رو آورد تو زندگیم الگ دوست خواهر همه چیز برام بشه
کی کار به راحتی با لذت برام جور کرد
جز خودش
دستم تو دستشه نگاهم به خودشه چرا نتونم
کدوم اینایی موفق شدن گفتن سخته
برعکس موفق نشدن سخته داءم رو مخت هیچی نشدی سخته
وقتی خدا میگه نشون میده به قول استاد رو شونه های خدایی پس چه سختی هست؟؟؟؟
پس الهی به امید تو هر روز کمی بهتر
سلام استاد میدونم اینو بارها شنیدین اما دلم خواست بگم
دید این فایل در بهترین زمان ممکن بود و خیلی به موقع بود و خیلی احتیاج داشتم بشنوم
من چند وقتی هست که در کارم پیشنهادهای جالببی بهم میشه اما بهمحض اینکه میاد نتیجه بده یا فیلد میشه یا هلد میشه هی با خودم فکر میکردم چرا این اتفاق داره میافته که وقتی فایل رو دیدم یادم افتاد از بچگی مادرم همیشه گفته حالا هنوز انفاق نیافته خوشحالی نکن !!!!
و نا خواسته من باورم نمیشه که اینقدر شرایطط خوب بیاد سراغ من الان فهمیدم که باید با این باور بجد خداحافظی کنم و بپذیرم که خوشحای با ساز و دهل سراغم میاد و بپذیرمش امروز میخوام که تمرین کنم خوشحالی را با تمام وجود بپذیرم
قبل از این که این ویدیو رو ببینم دلم خواست که چن تا سپاسگذاری اینجا بنویسم
خدایا شکرت بابت حضور بابام تو زندگیم ،خدایا شکرت که بابام حالش بهتره ،خدایا شکرت که بابام هست نفس میکشه ،ازت ممنونم
خدایا ازت ممنونم که بهترین بابای دنیا رو به من دادی .
خدایا شکرت بابت تمام مهربونیایی که بابام به من کرده
خدایا شکرت بابت خونواده ی خوبی که دارم و تو دنیا تکن ،همیشه کنارهم بودیم ،خدایا شکرت بابت اینهمه مهربونی معرفت و همدلی ،میدونم که اینا تو هر خونواده ای نیست و این نعمتیه که من ازش برخودارم ازت ممنونم کائنات
خدای مهربونم مرسی که اینهمه دوسم داری و نمیزاری غصه بخورم و تو تک تک لحضات کنارم بودی .
خدایا شکرت که تن من و خونوادم سالمه
خدایا شکرت بابت تختی که دارم و روش دراز میکشم و میخوابم
خدایا شکرت که ما همیشه خونه داشتیم و هیچ وقت مستاجر نبودیم.
خدایا شکرت بابت قلب مهربون اطرافیانم مرسی که تو سختیا کنارمن و دارمشون
مرسی بابت ارامشی که دارم
مرسی بابت غذایی که میخورم
مرسی بابت تمام طعم های خوش مزه ای که تا امروز چشیدم
بابت دستای خوشگل و نازنینم ازت ممنونم
مرسی که قلبم میزنه و نفس میکشم مرسی که به حرفام گوش میدی ارومم میکنی و خواسته هام براورده میکنی
سلام به استادِ خوش هیکل وبی نظیرم ومریم جووونم
وهمه دوستانِ عزیزم که قدر وارزش بودن دراین مکانِ زیباولبریزازحسِ نابِ باخدابودن راهرلحظه تجربه می کنند ….
ما باور کرده ایم که خدامارا ازبالا می بیند
امّا در واقع ازدرون می نگرد ( شمس تبریزی )
خدایا مسیری رابه رویم گشودی که هرچه درک وآگاهی ام بالا ترمی رود، فقط خوشبختی وسعادت راتجربه می کنم وباورهای روبه رشدوپیشرفتم را درتمام زمینه ها….
ذهنم شبیه آهنربایی شده که با تمرکز روی هر باور مثبتی دنبال راههای جذب آن هست و این افکاروذهن هر موقعیتی رامی تواند خلق کند وکافیست درهماهنگی با ارزش ها وعلائقم باشد که دیگر نورعلی نوراست، فقط بانورایمان وامیداست که ازدرون به خداوند می سپاری واو چه زیبا با الهامات ونشانه هایش تورابه خواسته هایت می رساند فارغ از هرتضادی که دراین مسیر برسر راهت قرار می گیرد که آن هم باز برای رشدوپیشرفتِم عالی تر است ،موانع راباسربلندی پشت سرگذاشته چون باید ازآنها بگذرم وبعد تجاربی که خود کلیدهای موفقیت من هستند.
من باور کردم که درکنار استاد می توانم هرروز عالی تراز روزقبل خود پیش بروم ،تمرکز روی باورهایی که درذهنم شروع به کاشتن شان کردم وهرروز مثبت اندیشی وباورهای مثبت که باعث شدند درذهنم تقویت شوند وکل وجود وزندگیم رادرعرض حدود کمتر ازشش ماه به رشدوپیشرفت عظیمی به لطف خداوند وجدّیت دراین مسیروهرروز باعشق ادامه دادن کن فیکون گرداند.
چون دیگر می خواستم متفاوت زندگی کنم ،بیاندیشم وعمل کنم وصحبت های ناب استاد برایم وحی منزل شد وخدایی که باایمان به او آرام آرام دروجودم نقشش راپررنگ کردم ،من به واسطه تغییر باورهایم ورسیدن به اصل قانون جهان زیبایش وعمل به آن که باصراحت درگوشم زمزمه می کرد احساسات عالی برایت اتفاقات عالی رارقم می زند واین باور دروجودم نهادینه شد وتا به امروز هرچه خواستم اجابت کرد ومن نتایج صعودی را عزتمندانه از وهّابیت اش هدیه گرفته واین روندِ بی نظیر ومعجزه آسا ادامه دارد ،به شرطی که هرروز یادم بماند که مریم، خداوند چه شاهکارهایی راازطریق هدایت به سمت استادت وگوش جان سپردن به فرامین توحید اش دروجود وزندگیت رقم زد ونوشتن هرروز دردفتر ستاره طلایی (قطبی) وآنقدر ارزشمندو طلایی است برایم که اینگونه بیان می کنم وهمین نوشتن هرروز وشکرگزاری وسپاس گزاری مراهدفمند ترکرده وپرانگیزه تر وآمادگی برای آنچه موجب رشدوپیشرفتم درهر زمینه ای خداوند روزیم می کند.
ای جانم به این هوا ،وقتی باور به این دارم که حتی خداوند دراین فصل وزمان هم هوا رابه نفع من تغییر می دهد ومن لذت می برم وصبح زود حدود ساعت 4با عشق به خودش بیدار شده ومناجات وشکرگزاری وجال واحساسی که قابل وصف نیست ولی بی نهایت تاثیر گذار وبعد پیاده روی و در هرقدم شکرگزاری وصدای زیبا ومعجزه وار استادت درقدم 9 که قدم هایت رابه نور وروشنایی تبدیل می کند وروزت لبریزمی شود ازعطر وجود خداوند درهرنفسی که می کشی که چه زیبا سرود ممد حیات است ومفرح ذات
واقعا ……پس کافیست باورش کنم تادر هرچیزی که درمسیر درست انتخاب می کنم، تمام قوانینش را به نفع من به جریان بیاندازد چون اوست که از رگ گردن به من نزدیکتر است ……
وبعد دیدن گلها ودرختانی که جلوی چشمانم رشد می کنند وگل رزقرمز خوش رنگی که غنچه بازشده اش به رویم لبخند می زند ومی گوید مریم گلی مراببوس وباتمام وجودت عطرم راکه خداوند دربرگ برگِ گُل هایم جاری کرده بو کن و درتاروپودت احساس کن تاباورت شود خداوند دردرونت چه ها که نکرده وچه ها که نمی کند…..
مریم جانم به دستانت بوسه می زنم که این همراهی کردن وقدم های زیبایت درکنار قدم های استاد جانم وفیلمبرداریِ عالی وباعشقت ،چه بهره ها دارد وآن هم درپردایس بهشتی واین فضای آکنده از وجود خداوند و غروبی که باجشن ابرهایی که دور وبرش رااحاطه کرده اند برایتان رقص وپایکوبی می کنند ،عاشقتونم عزیزان دلم شکر بابت وجود معجزه وار ومقدس تان ……
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی بدرخشید، دوستتون دارم.
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام مریم جان عزیزم
چقد زیبا و دلبرانه نوشتی این کامنت رو و چقد حس عالی رو بهم هدیه دادی ازت ممنونم دوست هم فرکانسی و خوش انرژی من
و جهان این هماهنگی هم فرکانس ها رو باهم خودش با دستانه خودش داره انجاممیده بدونه هیچ گونه تقلا ودخالت ما الحمدالله واقعا خوشحالم بخاطر داشتنه دوستان خوش انرژی و فوق العاده ای مثله شما بچه های سایت
عاشقتونم
و براتون بهترینها رو میخوام
در پناه الله یکتا باشین
فعلا
سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم
نزدیک به 2 سال که به همراه خانواده به تهران مهاجرت کردم و یک سال و نیم پیش موقعی که در حال یادگیری فریمورک جدید از برنامه نویسی بودم، همه دوستانم به من میگفتن که اگه بخوای جایی استخدام بشی اول باید توی یه شرکتی خاک خوری کنی و بعدش که تجربه و رزومه جمع کردی، بتونی توی شرکت حرفه ایی تر با درآمد بیشتر کار کنی.
هدف منم برای استخدام شدن این بود که باید تکامل مسیر کاری برای کسب و کار خودم رو یادبگیرم، با کارهای اداری ش آشنا بشم، با سلسله مراتب ش، با تکنولوژی که به کار میره، با مدیریت کردن و رفتار با همکاران و کلیییییییییییییی موارد دیگه که واقعا تجربه ش برام خیلی خیلی ضروری بود چون من هیچ تجربه ایی نداشتم. اول میخواستم بدون تجربه کسب و کار خودم رو شروع کنم ولی بارها به خودم موضوع تکامل رو یاداوری کردم و غرورم رو کنار گذاشتم و وارد این مسیر هیجان انگیز شدم.
ماه ها تلاش میکردم و رزومه میفرستادم ولی نتیجه ایی حاصل نمیشد، بعد فهمیدم که باید رزومه حرفه ایی داشته باشم، یکی یکی مواردی که لازم بود رو انجام دادم و به لحاظ ظاهری همه چی دیگه اکی بود که یه جا بالاخره استخدام بشم، البته یک جا استخدام شدم ولی 2 هفته بیشتر نبودم که امدم بیرون، چون یه سری تضادها برام بوجود امد که خواسته م اونا بود، مثلا من در این شرکتی که 2 هفته بودم، به این نتیجه رسیدم که باید حتما یک لیدر داشته باشم تا منی که تجربه کمی دارم رو بهم مسیر رو اموزش بده در کنار کار، یعنی کارمحور آموزش ببینم و از اونجا امدم بیرون و البته که حقوق ش هم کم بود و خب اینم میخواستم که حقوق خوبی داشته باشم.
در این چندماهی هم که سپری میشد دوستانم دائم به من میگفتن مهرداد حیف شد اون شرکت نرفتی و باید خاک خوری کنی، اون زمان من داشتم همزمان هم دوره ثروت 1 گوش میدادم و هم دوره جهان بینی توحیدی(که فکر میکنم استاد چند وقتی که دارن این دوره آپدیت میکنن و تمرکزشون روی این دوره ست).
منظور دوستانم هم این بود که خاک خوری به معنی اینه که کار کنی و پول نگیری یا پول خیلی کمی بگیری.
تا اینکه زمان طولانی شد و من هم مصاحبه های زیادی انجام دادم و کلی هم تجربه کسب کردم از همین مصاحبه ها ولی جایی استخدام نشدم تا اینکه یه شرکتی اعلام کرده بود که کارآموز میگیره، 3 ماه هم اول حقوق نمیده، بعد 3 ماه اگر مناسب اون شرکت بودم که باهام قرار داد میبندن از حقوق 8 تا 12 طبق تشخیص خودشون در غیر اینصورت که قراردادی نخواهد بود و تمام.
بچه ها هم زیاد اصرار میکردن باید بری و من هم گفتم باید به خودم و خدا ثابت کنم که مرد عمل هستم و حرکت کردم و رفتم.
در این بین خب داشتم اون 2 تا دوره رو گوش میدادم و حسابی ذهنم درگیر بود سر این قضیه که نباید خاک خوری کنم و اتفاقا میتونم بدون خاک خوری به شرکت بهتری هم برم.
در این شرکت هم 2 هفته آزمایشی رفتم، تضاد هایی از ادمهای این شرکت و مسیر رفت و امد(یک ساعت و نیم طول میکشید برسم خونه و 2 ساعت طول میکشید برگردم و در زمستان هوای سرد و در تابستان هوای گرم به شدت اذیت کننده بود توی ذهنم و رنج زیادی از این موضوع داشتم) و حرفه ایی بودن کارها و اون شرکت برام بوجود امد. نشستم یکی یکی همه تضادها و خواسته هام رو نوشتم.
خواسته هام از شرکتی که میخواستم اینا بود که:
1- لیدر داشته باشه.
2- نزدیک نزدیک به خونه مون باشه، میگفتن کل تهران همه برای کار میان میدون ونک چجوریه که من برای کار باید برم جاهای دور؟؟؟ منم میخوام شرکتی که میخوام کار کنم همین نزدیک خونمون باشه که پیاده بتونم رفت و امد کنم.
3- لیدر با اخلاق و حرفه ایی داشته باشه.
4- چندین تا سنیور داشته باشه توی حوزه خودم تا بتونم از افراد حرفه ایی تر از خودم کلی چیزی یادبگیرم
5- حقوقی که میخوام باشه.
6- شرکتی باشه که پرستیژ داشته باشه و کارهاش حرفه ایی باشه.
7- کسب و کار بزرگی باشه تا افزاد زیادی توی اون شرکت باشن که بتونم ارتباطاتم رو بیشتر کنم و برای کسب و کار خودم تجربه کسب و کنم از کارهای با scale بزرگتر.
8- همکارام افراد حرفه ایی و با اخلاق و شاد و شوخی و با شخصیتی باشن.
تضاد هایی که اون چند وقت بهشون برخورده بودم، شده بود این خواسته ها و من گفتم، حرفهای دوستانم رو باور نمیکنم که باید خاک خوری کنم من اتفاقا هم سطح م خوبه و هم تیم ورک م خوبه و هم علاقه دارم و هم دارم در عمل نشون میدم و روی خودم کار میکنم پس باید اتفاقات برای من جوری دیگه رقم بخوره.
و یادتون همزمان داشتم دوره ثروت 1 و جهان بینی توحیدی رو کار میکردم.
جلسه 5 دوره جهان بینی توحیدی که من عاشق این جلسه هستم، استاد در مورد احساس خوب و رها بودن در مورد خواسته ها صحبت میکنن.
هدف از کسب و کار و نتیجه گرفتن و درامد داشتن چیه؟؟؟؟ احساس خوب… پس همین الان حتی اگه اونا رو نداری احساس خوب داشته باش چون شرط رسیدن به نتایج و درامد احساس خوب، این کلیدِ شِ….
و من عاشق این تیکه کلام استاد هستم که توی اون جلسه با خنده میگفتن که بخدا خودش خود به خود اتفاق میفته و درست میشه اگر تو وظیفه خودت رو درست انجام بدی.
و مثال خیلی قانع کننده ایی هم زدن، این مثال که وقتی بدنمون یه جاییش زخم میشه ما دائم پیگیرش هستیم که کِی خوب میشه یا اصلا ازش فارغ میشیم و وقتی که یادمون میاد میبینیم که خودش خوب شده؟؟؟؟؟؟؟
دقیقا همینه چون باور داریم خودش خوب میشه اصلا یادمون میره که بدنمون زخم شده.
دقیقا پول و نتیجه هم همینه خودش درست میشه و ما باید فقط روی حال خودمون کار کنیم.
من این قدر این جلسه رو شنیدم و شنیدم و شنیدم که دیگه وقتی داشتم روی اون زبان برنامه نویسی کار میکردم فارغ شدم از اینکه جایی استخدام بشم یا نشم، فارغ شدم از اینکه کجا باشم. واقععععععععااااا واقعاااااااا داشتم فقط از برنامه نویسی لذت میبردم فارغ از نتیجه که چی میخواد بشه یا چجوری میخواد درست بشه…
توی آخرین شرکت که 2 هفته ازمایشی بودم و بعدش قرار میبستن، من داشتم اون 2هفته بازم دنبال شرکت میگشتم و اصلا نا امید نشده بودم همش توی دلم یه حرفی بود که میگفت تو بگرد … تو بگرد…..
همون زمان یه شرکت به شدت سطح بالا و حرفه ایی توی حوزه کاری ما بود که دائم درخواست نیرو توی حوزه کاری که من بودم، میکرد.
من ولی برای این شرکت رزومه نمیفرستادم چون یه بار فرستادم و اصلا به مرحله مصاحبه نرسید که رد میشدم.
حالا این شرکت کجا بود؟؟؟ دقیقا با خونمون پیاده 20 دقیقه راه بود و با ماشین یا موتور 4 دقیقه.
و البته شرکت حرفه ایی، با پرستیژ، کسب و کار بزرگ و حرفه ایی و بالای 200 تا کارمند برنامه نویس توی اون ساختمون نه ساختمون های دیگه ش.
ولی من براشون رزومه نمیفرستادم چونکه با خودم میگفتم نمیشه، اما توی دلم این بود که تو بفرست میشه و من میگفتم یه بار فرستادم نشد پس نمیشه و توی دلم میگفت میشه تا اینکه گفتم باشه میفرستم ولی خب از اون راه ارتباطی که میتونستم رزومه بفرستم قبلا فرستاده بودم و دیگه نمیشد.
اون ندای قلبم هدایتم کرد به راه حل جدید.
گفت برو توی اکانت لینکدین اون سازمان و اعضای فیلد کاری خودت رو توی افراد اون شرکت پیدا کن و از طریق لینکدین با شخص سنیور اون شرکت صحبت کن.
من همینکار رو کردم و روزمه ام رو برای یکی از اون افراد فرستادم که خودش لیدر اون شرکت بود.
ایشون به من گفتن 2 روز دیگه بیا برای مصاحبه.
من اون لحظه به خدا گفتم شد، در همین حد که گفت بیا مصاحبه برای من کاملا روشن تر شد که میشود، میشود، اگر من جوری دیگه باور کنم و بپذیرم…
و از استاد هم اون لحظه تشکر کردم توی دلم که استاد دقیقا اینکه گفتی تو باید نشون بدی به جهان و جهان برات درست میکنه و خودش درست میشه دقیقا برای من شد….
و رفتم مصاحبه….
خب خیلی از فضا و جو شرکت خوشم امد چون واقعا تجربه همچین جایی رو نداشتم.(این شرکت، یک شرکت بانکی بود که قرار بود من جزئی از تیم متخصص برنامه نویس موبایل این شرکت بانکی بشم.)
با لیدر مصاحبه کردم، لیدر اون حوزه یک فردی بود که 10 سال سابقه کار داشت و انسان به شدت با اخلاق و توی کار حرفه ایی بود. سوالات خیلی زیبایی توی مصاحبه برعکس تمام مصاحبه های دیگه از من پرسید.
و در آخر گفت که شما تجربه کار نداری ولی میتونی تجربه کسب کنی اما تجربه تون برای اینجا کمِ.
من بهش گفتم که من حاضرم براتون رایگان 3 ماه کار کنم، بدون حقوق، بعد 3 ماه اگر سطح م به جایی رسید که مورد تایید تون بود که با هر رقمی که میخواستین با من قرار داد ببندین با هر تایمی، اگر هم که به اون سطح نرسیدم که من میرم.
چندین بار از من پرسید واقعا با این شرایطی که گفتی موافق هستین؟؟؟؟؟؟؟؟ و من در جواب شون هر سری گفتم قاطعانه قبول دارم.
گفت باشه پس تو با این شرایط استخدام میشی.
من اون لحظه که از اون شرکت امدم بیرون، خیلی خوشحال بودم ولی ذوق مرگ نبودم، این لحظه رو دقیقا یادمه، ذوق مرگ نبودم که یه اتفاقی شانسی افتاده اتفاقا از این خیلیییییییییییی خوشحال بودم که قوانین داره جواب میده.
زمان قرار داد بعد یک هفته رسید و رفتم واحد منابع انسانی، سوالات و مصاحبه منابع انسانی برای من مثل آب خوردن بود چون توی مصاحبه هیچ شرکتی من از این موضوع منابع انسانی رد نمیشدم.
اینجا هم همینطوری بود و این قسمت تایید شد و رفتیم برای قرار داد.
موقع قرار داد رئیس منابع انسانی در مورد حقوق و مزایا صحبت کرد. و چون این شرکت، شرکت مخصوص بانک بود، یه سری قواعد و مزایای خودش رو داشت و یکی یکی شروع کردن برای من تشریح کردن:
از حقوق پایه و واریزی ها بخاطر مناسبت های در کشور از سالگرد بانک و روز بانکداری و تولد امامان و خیلی چیزای دیگه
که حقوق م که حساب شد، رسید به نزدیک 30 میلیون.
من مونده بودم که این حقوق برای کِی هست چون بهشون گفته بودم من تا 3 ماه رایگان کار میکنم.
تا اینکه قرار داد بسته شد و بعد یک از یک ماه کار کردن، من دریافت حقوق داشتم دقیقا با همون چیزی که بهم گفته بودن…. و من اون لحظه برام کاملا یقین شد که میشود….. میشود هرجور که تو بخوای تا وقتی که داری روی خودت کار میکنی…
و من نه به همه اون خواسته هام بخاطر تضاد ها رسیدم، که به فراتر از چیزی که فکر میکردم رسیدم، از دوستان بسیار خوب و از لیدر بسیار عالی و حقوق خوب و افراد حرفه ایی، شرکت حرفه ایی و………….
جوری شده بود که یه سری از اون دوستانی که بهم میگفتن باید خاک خوری کنی اصلا باور نمیکردن که من استخدام شدم و چندین بار متوجه شدم که آمار من رو گرفتن که ببینن واقعا من استخدام شدم یا نه….
و یه سری هاشون اصلا دیگه با من تماس نگرفتن و دیگه خبری ازشون نشد و یکی دوتاشون بهم تبریک گفتن فقط.
————————————————————————————————————————————————————————
حالا میخوام در مورد اینکه وقتی روی خودت کار نمیکنی یا ول میکنی و چیزی که باید باور کنی رو نمیکنی چه میشود براتون بگم.
خب من توی این شرکت که بودم همه از من حرفه ای تر، کار برای سطح من خیلییییییییییی سنگین تر و من هم اصلا از روند نسخه دادن شرکت های بانکی اطلاع نداشتم.
در این شرکت، روند کار اینطوری بود که کارفرما میشد خودِ بانک و تیم برنامه نویسی بانک میشد تیم عملیان فنی و یک سازمان هم داشتیم که واسط ما و کارفرما بود.
اون زمان که من وارد این سازمان شدم، اینا باید نسخه میدادن و اوج کاری بود و به شدت همه چی حساس، من هم که سطح م نسب به اونا پایین و توی کار برنامه نویسی مخصوصا از لحاظ فنی با اینکه خیلی داشتم کار و تمرین میکردم همیشه خودم رو از بقیه پایین تر میدونستم، خب اونجا هم 3 تا سنیور داشتیم و 2 تا میدلول رو به سنیور و میشه گفت جونیور من بودم.
بخاطر شدت سنگینی پروژه برای من، من شبها که میومدم خونه یا از خستگی میخوابیدم تا فردا یا میشستم روی دانش تخصصی م کار میکردم و از فضای کار کردن روی باورها و احساس خوبم دور میشدم.
(اهاااا راستی اینم بگم چون میخوام بعدا به این قضیه رجوع کنم: من توی شرکت نماد بمب انرژی بودم و همه به حال من غبطه میخوردن).
من از فضای کار کردن دور شدم و ماه ها میگذشت و من هی دور تر میشدم و چون پاشنه آشیل من احساس لیاقت و ارزشمندی و دقیقا توی کار این احساس برای من ضعیف شده بود و بخاطر فشار سنگین کار من خودم رو با بهتر از خودم مقایسه میکردم به یک جایی رسیده بودم که داشتم دیگه دیوونه میشدم از خودم و دلم میخواست که نمونم ولی لیدر م که تا حدودی پی برده بود از وضعیت روحیم بهم گفت نگران نباش و سعی کن خودت رو برسونی و درست میشه….
این درست میشه خب من رو یاد استاد انداخت و یه چند روزی دوباره با فایلها شروع کردم و حالم خیلی بهتر شد ولی باز کار کردن روی خودم قطع شد.
گذشت و گذشت تا اینکه واقعا من خیلی خوب شدم و همه چی دستم امد، دیگه نگرانی از اقیانوسی از کدهای پیچیده نداشتم، یه عاااااااااااااااااااااااااااالمه تجربه کسب کردم و خیلیییییییییییی همه چی خوب بود برام ولی احساس لیاقتم پایین بود و من خودخوری با خودم داشتم.
بعد از مدتی هم یه مسئله ایی بوجود امد، اونم مدیر مون بود که به اصطلاح بچه ها میگفتن مدیر سمی.
خیلی اتفاقات افتاد و جوو شرکت خیلی بهم ریخته بود ولی من میگفتم اگر بر خوبی تمرکز کنم اتفاقات خوب برام میفته، و من خیلی سعی میکردم روی این قضیه تمرکز کنم و تا 2 ماه آخر از سمت این مدیر برای من مسئله ایی وجود نداشت تا اینکه دیگه نتونستم کنترل کنم و منم رفتم روی تمرکز روی فقط و فقط ویژگی های منفی این فرد و مسئله ها یکی بعد از دیگری بوجود امد.
و البته مسائل مدیر برای همه بچه ها بود ولی من خودم برای خودم دامن زدم.
تا اینکه دوباره سعی کردم به احساس خوب و تمرکز به نکات خوب برگردم و تا حدودی تونستم ولی دیدم جوو شرکت نه فقط بخاطر مدیر که بچه ها هم خلق و خوی مدیر رو گرفتن.
یعنی دیگه یه کرم خراب نبود، بلکه یه سبد فاسد بود که کم کم همه سیب های سالم رو خراب میکرد.
و اونجا بود که دیگه تصمیم گرفتم بیام بیرون و لیدر هم با چندین نفر دیگه که از این وضعیت خسته شده بودن امدن بیرون و هرکسی وارد شرکت دیگه ایی شدن.
من اون زمان با خودم گفتم خب من تجربه کسب کردم، حالا نوبت کسب و کار خودمه و خسته شدم از اینکه همش بخاطر حقوق تا اخر ماه منتظر بمونم؛ یا برای یه تفریح بخوام مرخصی بگیرم که آیا بهم بدن یا ندن.
و البته این مدت هم یه عالمه خواسته برام مشخص و واضح شد.
که هم اکنون در مسیر کسب و کار خودم هستم.
اما این نکته رو میخواستم بگم که اگر همیشه روی خودمون کار نکنیم و مراقبت از باغچه ذهنمون نکنیم به راحتی نجواها وارد میشن و از هر طرف حمله میکنن جوری که اصلا یادت میره همچین قوانینی وجود داشته.
اما خدا به من خیلیییییییییییی خیلیییییییییییییییی لطف داشته و داره که دوباره من رو به مسیر اصلی برگردوند و دوباره روی خودم کار کردم و میکنم تا از این تجربه ها استفاده کنم و با این یقین که میشود هر چی رو باور کنی توی زندگیت تجربه کنی، همون چیز رو و حتی فراترش رو تجربه میکنی.
همه تون دوست دارم و همیشه شاد و سعادتمند و ثروتمند در آرامش و احساس خوب الهی باشین.
سلام به آقا مهرداد عزیزودیگردوستان واستاد عزیزم
بی نهایت لذت بردم از خوندن کامنت شما
چقدرقشنگ تکاملتون روطی کردین
وتجربتون درزمینه کاریتون ارتقادادین
چقدر قشنگ قوانین رو اجراکردین
وزمانی که از شرکت بیرون اومدی
اونقدرتجربه کسب کردین که میتونی برای خودت کسب و کار راه بندازی
خوشحالم توسن کم ،متوجه شدی مسیردرست کدوم
وخلقشون کردی و میکنی
وچه دعای زیبایی کردین متقابلا همین دعا روبرای شما و دوستان هم فرکانسی دراین سایت دارم
به نام خداوند خالق زیبایی ها و هدایتگر ما به این دانشگاه توحیدی برای رستگاری بیشتر در دنیا و آخرت.
سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز که واقعا برگهای من میریزه که تایم فایل رو نگاه کردم که 45 دقیقه هست و با خودم تحسین کردم که چطور 45 دقیقه گوشی به دست بدون لرزش و خستگی این کلیپ رو برای ما ضبط کردین واقعا دست گلت درد نکنه بانو مریم عزیز…
و سلام میکنم به همه ی دوستانی که الان نیت کردن که کامنت منو بخونن و امیدوارم که کلمات و جملات من بتونه کمکی برای ادامه بهشون داشته باشه…
بعد از دیدن این فایل جدید با اون تصویر زیبا از استاد خوش اندام خودمون واقعا خوشحال شدم که خدایا شکرت آگاهی به روز و جدید از راه رسید …
و از دیدن عنوان فایل با خودم گفتم ببین میلاد این یک نشونه هست برای تو که الان چندین وقته متمرکز شدی روی کارهای فیزیکی و هدف هات که فیزیکی پیش ببری و کمی از باور سازی هات فاصله گرفتی پس بشین و خوب گوش کن و درررک کن…
راجب بحث باور به ژن خاص و یا خوب و بد در هر زمینه ای که ما ایرانیها میتونیم کلی اسطوره بیاریم جلوی چشممون و به ذهنمون نشون بدیم که بگیم فلان شاعر یا فلان ورزشکار و یا …. چه نتایجی رو رقم زدن ولی اون چیزی که خیلی کمک میکنه به ما یه باور خیییییلی قوی هست که من فقط اینجا توی این فضا شنیدم و تکرار کردم و باید هر روز در ذهنم قوی ترش کنم که اگر هر کسی در این دنیای مادی یه کاری رو تونسته انجام بده به این معنی هست که من هم میتونم اونو انجام بدم پس وقتی تاثیر باورهای قدرتمند کنده رو بدونیم قطعا بهتره که باورهای توحیدی و قدرتمند کننده تری بسازیم …
آره دوستان باوره که میتونه دنیا رو متحول کنه مثال میزنم از عشقم ایلان ماسک : وقتی که ایلان ماسک بالای 20 سال استمرار داشت روی ساخت و تولید انبوه خودروهای تماما برقی و ادامه داد اون روزهایی که همه میگفتن نمیشه و حتی اون فردی هم که اخراجش کرده بود رفت یه رسانه برعلیه خود ماسک ساخت که بکوبش و نهایتا وقتی که پندمیک اومد و موفقیتش تثبیت شد و میوه هاش رو چید و شد نفر اول ثروت در دنیا دیگه الان در طی کمتر از 4 الی 5 سال کل دنیا دنبال ساخت ماشین برقی ان و حتی دنبال بهتر شدن از نتایج ایلان ماسک هم هستن …
و این نشون دهنده ی اینه که باااااااور چه میکنه و زندگی در این دنیای مادی بازی زیبای باورهاست به شرط اینکه قواعدش رو یاد بگیری و اونوقته که از خلق شدنت توسط خداوند هر روز بیشتر لذت میبری…
در مورد بحث ژنتیک و اصلاح نژاد من چونکه 12 ساله دارم ماهی زینتی تکثیر میکنم دقیقا به این موضوع برخورد کردم که اصل بقای اصلح واقعا درسته و به نفع جهان هست که اونهایی باید بمونن و ادامه بدن که تونستن با پیشرفت و گسترش جهان خودشون رو گسترش بدن و صفات بهتر و قوی تری رو در خودشون ایجاد کنن و در ادامه بتونن اونو به نسل بعدی هم منتقل کنند پس به نفع خودمونه که هر روز قویتر بشیم در همه جنبه ها تا به نسل بعدی هم کمک کنیم و رسالتمون رو درست انجام بدیم…
و اون فایل اصل بقای اصلح استاد خیلی به درک این موضوع به دوستان کمک میکنه…
آخ که گل گفتی استاد که ما بمباران شدیم با باورهای غلط و اشتباه …
یه چیزایی الان یادم میاد از باورهای عجیب و غریبی که ماها قبلن داشتیم…
و 90 درصدش هم برمیگرده به باورهای مذهبی و شرک هایی که در وجود ما از طریق باورهای پوچ مذهبی خورونده شده بوده از بچگی و هر چی هم که جلو اومدیم با دیدن یه سری نتایجی که جهان بر اساس باورهای ما بهمون نشون میداده دیگه یقین پیدا میکردیم که ببین درسته و تاثیر داره…
خدایا شکرت که اون حس آزادی قلبی و باز بودن قلبم رو اینجا پیدا کردم …
خدایا سپاسگذارم که من رو به جایی هدایت کردی که اگر استمرار در عمل و درستکاری و تقوا داشته باشی و به قوانین بدون تغییر درست عمل کنی حتی میتونی به درجه ی خلیل الله بودن برسی که اگر جایی لازم باشه حتی آتش هم به اذن خدا برات سرد بشه…
آره … درسته اینجا همونجاست که یه فردی مث استاد عباس منش از فرش به عرش رسیده و الان در بهشتی زندگی میکنه که جایزه ی عمل کردن درست به قوانین بدون تغییر خداونده و سپاسگذار خداوندم که استاد شما استمرار دارید در این مسیر و ادامه ی این مسیر رو جزو رسالتتون دیدین وگرنه با خودم گفتم اگر استاد عباسمنش وقتی که به آمریکا هدایت شد و استقلال مالی هم که داره اگر کلا میخواست بی خیال ادامه راه بشه و بقیه عمرش رو برای فقط و فقط آسایش خودش زندگی کنه شاید خیلی از ماها اینجا نبودیم و یک جمله منو آروم میکنه اینجا و اونم این جمله است که:
هذا من فضل ربی…
در ادامه میخوام بگم که الان یادم اومد که مردم منطقه ی زندگی ما یک باور غلط خیلی قوی رو دارن که اونم چشم زخم هست و حالا برای رفع اون حتی الان که میخوام بگم خندم میگیره که میان یه شونه تخم مرغ میگیرن و میدن به کسی که به دستش و پاک تر بودنش از نظر عموم اون طایفه اعتقاد دارن و اون طرف یه سیخ کبریت سوخته رو برمیداره و باسمت سیاه شده اش شروع میکنه به خط کشیدن روی تخم مرغ و یک وردی هم میگه زیر لب و اسامی افرادی که مشکوک هستن به چشم زدن این فرد مذکور چشم خورده و در آخر هم دو تا سکه زیر و بالای تخم مرغ میگیرن و با انگشت فشار میدن و اسامی رو یکی یکی میخونن و روی اسم هر کی که شکست میفهمن که اون بوده که چشم زده و حالا از کجا براشون منطقی شده ؟؟؟؟
از اون جایی که میگن تخم مرغ در این حالت عمودی وقتی زیر پای فیل هم که باشه نمیشکنه و اینجا بخاطر دل پاک بودن اون ملای تخم مرغ شکن و رفع کسالت و کدورت فرد چشم خورده این شکستن تخم مرغ باعث شفای اون طرف میشه… حالا از حق نگذریم من از بچگی با اینکه همیشه ذهنم آلارم میداد راجب این موضوع ولی چون که میدیدم بعد ازین کار اون طرف حالش خوب میشد و مثلا سردردش برطرف میشد کم کم باور کردم که تاثیر داره ولی هر چی که بزرگتر میشدم با دیدن مسائل علمی و پیشرفتهاش آلارم ها بیشتر میشد ولی خودمونیم ها این باور تخم مرغ شکستن خیلی جاها از لحاظ هزینه و وقت افراد رو مجاب میکرد و میکنه هنوزم که به جای اینکه برن دکتر و کلی وقت بگیرن و هزینه ی ویزیت بدن و کلی هم توی صف وایستن و کلی هم بعدش پول دارو بدن نهایتا با چندتا دونه تخم مرغ همه این مسیرها و موارد رو دور میزنن …
در صورتی که اگر آدم زیر بار نره و فکر کنه که اصلا چرا آدم باید به یک عامل بیرونی قدرت بده که تهش بخواد از ترسش تمام زندگیش رو با استرس و دروغ بگذرونه؟ مثلا طرف کلی پول ساخته ولی جرات نداره یه ماشین مدل بالاتر یا خارجی بخره از ترس چی؟ از ترس چشم مردم…
الهی شکرت که ماها از بند این خرافات و جفنگیات رها شدیم و به قدرت مطلق خداوند ایمان بیشتری پیدا کردیم و روز به روز هم باید تلاش کنیم که این ایمان رو قوی ترش کنیم… خداییش برای ماهایی که الان اینجا هستیم و داریم نحوه و ساز و کار جهان و باورها و قدرت ذهن رو یادمیگیریم کلی خنده دار هست این موارد و من یادمه که دقیقا پارسال همین موقع که با یاری خداوند هدایت شدم به این دانشگاه توحیدی نامبر وان همون روزای اول کللللللی خندیدم به این رفتارهایی که قبلا از روی ندانستن قانون باور کرده بودم و خود خدا میدونه که چقدر خوشحالم ازین بابت که اینجا هستم و دارم روز به روز پیشرفت میکنم و قوی تر میشم توی همه جنبه های زندگیم و سپاسگذار خداوندم که هدایت کرد سید حسین عباس منش رو که دست بزرگی باشه از جانب پروردگار جهانیان برای هدایت کسایی که به دنبال حقیقت زندگی مادی هستن و دیگه یقین دارم که این راه فقط برای یک درصد از مردم دنیا هست…
استاد خیلی دوستت داریم …
یه چیز دیگه که برام کلی جالب بود این بود که این باور هر که بامش بیش برفش بیشتر رو من از بچگی چون منطقه ی ما هر 10 سال یکبار برف میومد همیشه ذوق برف رو داشتم کلا بر عکس فهمیده بودم خخخخخ
و فکر میکردم چون برف لذت آوره این مثال رو میزنن که بگن وقتی خونت بزرگتر باشه برف بیشتری میاد روش جمع میشه و تو میتونی آدم برفی های بیشتری درست کنی و بیشتر برف بازی کنی… خخخخخخخخخخ
واااااای که ترکیدم از خنده…
خدا رو شکر که حتی یک ابسیلون هم مقاومتی نداشتم راجب تغییر این باور و با خنده اصلاحش کردم…
در ادامه اونجایی که راجب امباپه گفتید و اینکه از بچگی به معلمش گفته که من یه یروزی سرود ملی فرانسه رو توی جام جهانی خواهم خوند و در نهایت هم به این رویاش رسیده به نظرم این نشون دهنده ی اینه که یه انسان برای اینکه در مسیر درست قدم برداره باید به خود شناسی درست برسه و اول خودش رو کنکاش کنه و به این فکر کنه که:
من توی چی قوی هستم؟
چی رو بیشتر دوست دارم انجام بدم؟
و در کل هدف خالق از خاق کردن من چی بوده؟
هر انسانی در هر جای از زندگیش که به این موارد فکر کنه قطعا خداوند به مسیر درست هدایتش میکنه و سندش هم در قرآن هست که میگه :
سوره ی اسرا آیه 20
کُلًّا نُمِدُّ هَ?ؤُلَاءِ وَهَ?ؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّکَ ? وَمَا کَانَ عَطَاءُ رَبِّکَ مَحْظُورًا
و ما به هر دو فرقه به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچکس دریغ نخواهد شد.
پس چه خوبه که هر روز فرکانس های خوب به جهان ارسال کنیم
به جای ناجالبی ها و اخبار بیایم به خواسته هامون فکر کنیم.
راجب اهدافمون تحقیق کنیم، مطالعه کنیم و برای رسیدن به اونها قدم برداریم…
استاد من دوره ی روانشناسی ثروت یک رو یک ماه قبل از سال تحویل خریدم و قبلش هم تمام فایلهای بخش باورهای ثروت ساز رو گوش کرده بودم و نکته برداری و باور نویسی کرده بودم و تغییرات در حد استمراری بود که در عمل و ساخت باور داشتم.. یعنی عمل بدون باور مثل آب در هاون کوفتنه و بر عکسش هم باورهای درست ولی بدون عمل هم مثل توهمه ….
الان هر روز دارم این رابطه رو بهتر درک میکنم
که همزمان که دارم عمل میکنم باید باورهایی هم نزدیکتر و قدرتمند کننده تر در راستای اون عمل بسازم و استمرار در گوش دادن اون باورهایی که نوشتم و با صدای خودم ضبط کردم و باید طبق مسیری که شما هم طی کردید، که گفتید اون موقع که راننده تاکسی بودین توی بندر عباس و با هندزفری جوری صدای باورهای خودتون رو به خورد مغزتون میدادید که حتی مسافرها هم باید میزدن روی شونه شما که اطلاع بدن به مقصد رسوندینشون و الان وقتی میگید که باور اون فکری هست که میلیاردها بار توی مغز ما تکرار میشه واقعا درسته…
پیشنهاد میکنم به بچه هایی که تا اینجا کامنت منو خندن برای اینکه تاثیر باور سازی رو در رشد کسب و کار و وارد شدن ثروت و نعمت به زندگی و کسب و کارشون بهتر درک کنن اگر هزینه ی خرید دوره روانشناسی ثروت رو دارن که حتما بخرن و روی آگاهیهاش بارها و بارها کار کنن و اگر هم فعلا هزینه اش رو ندارن از بخش دانلودها قسمت باورهای ثروت ساز
فایلهای رایگان رو دانلود کنن،
یه دفتر 100 برگ بردارن و یه خورکار ،
از لا بلای حرف های استاد و آگاهی هایی که میدن 1000 تا باور درست میشه نوشت و اونها رو با صدای خودتون ضبط کنید و به صورت رگباری گوش کنید و در ضمن در کنارش حرررررکت هم بکنید…
حرکت یعنی در راستای اون کاری و شغلی که بهش علاقه دارید قدم بردارید حتی شده یه کاااار خیلی جزیی که شاید اولش از نظرتون بی فایده بیاد…
امتحان کنید…
بازی باورها جذاب ترین بازی دنیای مادی هست دوستان…
الانی که این کامنت رو دارم مینویسم دقیقا 427 روز از حضورم در اینجا میگذره و از وقتی که از خداوند خواستم که کمک کنه که این بازی رو بهتر درک کنم و هر روز قوی تر بشم در اجرای درست قانون به طرز عجیبی اتفاقت بهتری هر روز برام میوفته
ایده هایی عااالی و ساده بهم الهام میشه برای پول ساختن …
و از وقتی هم که قدرت تمرکز بر خواسته رو بهتر درک کردم و اهرم رنج و لذت هم خیلی کمکم کرد که به یک استمراری در عمل برسم و هر روز یک قدم از روز قبلم جلوتر باشم و من سمت خودم رو انجام میدم و خداوند هر روز درهای بیشتری رو داره برام باز میکنه…
دوستان سعی کنید توی زندگی روزمره تون دد تایمی نداشته باشید
یعنی زمان مرده ای که دیگه هیییچ کاری نباشه که بکنید نداشته باشید چون همین میشه روزنه برای ورود نجواها و یکمی تغیر مسیر…
من اومدم با جدول حل کردن این دد تایم هام رو پر کردم
یعنی دیگه برای من استراحت ذهنی معنایی نداره…
چون به نظرم وقتی دارم جدول حل میکنم مجبور میکنم که ذهنم کار کنه و هم سطح آگاهی و اطلاعاتم بیشتر میشه و هم اینکه ذهن رو تا جایی خسته میکنم که بعدش نتونه موارد پوچ فکر کنه…
استاد چند وقته که هر روز به این فکر میکنم که حتما یه راهی هست که جلوی نجواها رو بیشتر بگیری و بتونی کاری کنی که دیگه وسط دست و پات نیاد وقتی داری یه کار مهمی رو انجام میدی که میدونی واقعا بهت کمک میکنه و یه حس عجیب و خوبی بهم میگه که اون دوره ای که الان شما دارید روش کار میکنید راجب جهت دهی به ذهن و تکنیک های کنترل ذهن هست و این به نظرم به ماها خیلی کمک میکنه که دیگه وقتی افتادیم توی مسیر درست و حرکت کردیم و پیشرفت ها حاصل شد دیگه این عوامل حواس پرتی کمتر و کمتر بیاد سراغمون و نزدیکه اون روزی که عباس منشی ها بشن نفرات اول جهان در موفقیت مگه ما از ایلان ماسک چی کم داریم؟؟؟
بی صبرانه منتظرم که این دوره رو بذارید و منم جزو اولین نفراتی هستم که ازش استقبال میکنم…
یکی از چیزهایی که یاد گرفتم اینجا از شما استاد عزیز که بهم خیلی کمک کرده تو این مدت اینه که موفقیتهات رو بببین و بیاد بیاور و جشن بگیر و همیشه با تعریف کردن از خودت برای خودت نوشابه باز کن … قبلا فکر میکردم که این کار یعنی غرور و تکبر ولی الان میفهمم که چقدر بیاد آوردن توانایی ها و موفقیتهای آدم به آدم قدرت میده برای خلق کارها و نتایج بزرگتر و خدا به شما عزت و خیر بده که واقعا دارید چیزهایی رو آموزش میدین که بقول اون استادتون توی بندر عباس هم به درد دنیا و هم به درد آخرت ماها میخوره…
یه جایی از این فایل راجب تاثیر نظر و فکر دیگران برای باور سازی ما گفتید که من یادم میاد موقعی که 12 سال پیش تصمیم جدی گرفتم با وجود اینکه درس خوندم و مدرک لیسانس کامپیوتر گرفتم ولی بیام توی کار ماهی زینتی و آکواریوم فروشی باز کنم اوووولین نظر مخالف و نه ای که پیش اومد مادرم و خواهرم بود که همیشه دنبال تاثیر گذاری روی من بودن چون من تک پسر این خانواده ام و براشون از درجه ی اهمیت زیادی برخوردارم… بماند که من چون با اون حس درونی که بوجود اومده بود و اتفاقاتی که باعث شد جدی جدی این تصمیم رو بگیرم اصلا به دلایلی هم که برام آوردن توجهی نکردم و در آخر مسیر خودم رو با ایمان به اینکه روزی من رو خدا میده و خودش گفته از تو حرکت و از من برکت و و به نظرم یکی از تنها و معدود باورهای مذهبی هست که به درد میخوره…
و من الان یکی از افراد قوی در صنف و رسته شغلی خودم هستم و خدا رو شکر میکنم که با هدایتهای نابش کلی کار خارق العاده انجام دادم و کلی ماهی جدید هیبرید کردم که واقعا باعث افتخارمه و الا ن دیگه میتونم مثل امباپه یا ایلان ماسک برای خودم تجسم در یکی از سکوهای جهانی داشته باشم چون قانون میگه اگر یه نفر در این دنیا بتونه یه کاری رو بکنه هر انسانی هم میتونه اونو انجام بده به شرط باور درست و عملکرد عالی…
یه چیز جالب بگم به بچه هایی که دارن این کامنت رو میخونن
بیاین قسمت دانلودها و فقط اسامی فایلها رو روی برگه یادداشت کنید و راجبشون فکر کنید…
باااااور کنید اگر در مدار تغییر باشید اینقدر جرقه هایی در ذهن شما زده میشه که مث سوخت برای جت بهتون کمک میکنه که حرکت کنید و درست فکر کنید… و همونجا به خودتون میگید که بخدا این فایلها رایگان نیست…
و نکته دیگه اینکه یه جاهایی هم از نجواهای ذهنی میشه کمک گرفت برای اصلاح کردن باورها یا باور سازی که بتونه نشتی های انرژیمون رو پر کنه…
مثال میزنم:
من قبل از نوروز امسال دقیقا 35 روز قبل از سال تحویل دوره رو تونستم بخرم و وقتی هم خریدم که اون مبلغ رو وقتی پرداخت کردم اذیت نشدم یعنی وقتش بود که بخرمش چون تکاملی فایلهای رایگان رو گوش داده بودم و کمی نتیجه هم گرفته بودم ولی میخواستم تخصصی تر روی موضوع ثروت کار کنم …
من شروع کردم به کار کردن دوره و اینطوری بود که صبح ها از ساعت 7 صبح تا ساعت 9 الی 10 روی دوره و نکته برداری کار میکردم و الباقی روز رو بخاطر اینکه در ماه اسفند مثلا کسب و کار ما پر فروش تر میشه که این هم یک باور و ترمز بود برای من کلا تاشب فعالیتهای شغلی رو انجام میدادم و مشتری ها رو جواب میدادیم و به طرز عالی فروشم نسبت به سال قبل در همین وقت 3 برابر شد البته با مغازه ای که چندان جنس پر تنوعی نداشت و فقط همون روزهای اول توسط خداوند هدایت شدم به ایده هایی ساده و نزدیک به شرایط مالیم و اون امکاناتی که در اون لحظه داشتم و تونستم در اون ماه بالای 1500 تا تراکنش روی دستگاه پوز فروشگاه داشته باشم و بالای 250میلیون تومن فروش داشتم از 4 قلم جنس روتین و هیچ تبلیغاتی هم در کار نبود و حتی بساطی هم برخلاف سالهای گذشته که درب فروشگاه بساط میکردیم در کار نبود وفقط و فقط خداوند میتونست این همه مشتری رو برای من بفرسته و هدایت کنه که بیان از من خرید کنن چون خداوند خلف وعده نمیکند… و سندش هم در قرآن اینه:
سوره ی آل عمران آیه ی 194
رَبَّنَا وَآتِنَا مَا وَعَدْتَنَا عَلَى? رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ ? إِنَّکَ لَا تُخْلِفُ الْمِیعَادَ
پروردگارا، ما را از آنچه به زبان رسولان خود وعده دادی نصیب فرما و ما را در روز قیامت محروم مگردان، که تو هرگز در وعده تخلّف نمیورزی.
آره وقتی که خدا رو باور کنی
و حرکت کنی
و استمرار داشته باشی
و تقوا پیشه کنی یعنی ذهنت رو بتونی کنترل کنی و انسان درستکاری باشی یعنی اینکه کارت رو به نحو احسنت انجام بدی اونوقت میتونی الرزق رزقان بشی
میتونی از خداوند رزق بی حساب بخواهی…
و اینجاست که یاد اون فایل استاد میوفتم که برای تغییر جهادی اکبر لازم است… و این یعنی چی؟؟؟
استاد من رد پای سندهای قرآنی رو در تمام باورهای شما و حرفهای شما دیدم و پیدا کردم و برای همین هم هست که الان اینجام و شما رو باور کردم که از جانب و سمت صراط درست و حق دارید حرف میزنید وگرنه اون همه 33 سال ترمزهای مذهبی و باورهای مذهبی رو مگه میشه به این راحتیا کنار گذاشت؟ و هزاران بار شاکر خداوندم که تمام مسیر شما و این آگاهی ها سند هاش قرآنی هست تا آرامشی باشه برای منی که یک عمر مذهبی بودم و اون همه ترمز داشتم …
خدایا شکرت…
آقا اصلا فقط با اسم دوره ی احساس لیاقت ماها باید پی ببریم به اینکه چقدر با ارزش هستیم و بهش باور داشته باشیم و ایمان بیاریم بهش و اینکه واقعا موفقیت فقط و فقط توفیق بندگی خداست…
قبلا متر و معیار ماها که مذهبی بودیم این بود که طرف چقدر نماز میخونه و چقدر حجاب رو رعایت میکنه و خیییییییلی چرندیات بی اهمیت دیگه ولی خدا رو شکر میکنم که الان میتونم بهتر به دنیا و انسانها نگاه کنم
قضاوت نکنم
انسانها رو همونجور که هستن بپذیرم و مهمتر از همه باوری که خیلی این چند وقت به من کمک کرده اینه که هر کسی در هر جایی که هست جای درستش همونجاست و دلیل و منطقش هم عدلی الهی و وجود خداوندی عادل هست در این دنیا…
استاد چققققققدر لذت بخشه که آدم بدون احساس گناه زندگی کنه و چقدر خوبه که آدم شبها با آرامش سرش رو روی بالش میذاره با امید اینکه فردای من بهتر از امروزم خواهد بود چون این روند طبیعی انسانهای مومن و ایمان آورده به خداونده …
قبلا شعار شرکت صا ایران بود
ولی الان شعار میلاد عصمتی هست
هرررررر روززززز بهتر از دیروز …
یه باور قدرتمند کننده هم اینه که هیچ کار سختی در دنیا وجود نداره و اون سختی فقط ساخته ی ذهن انسانهاست و سندش هم در قرآن اینه که خود خداوند در سوره ی انشراح که استاد یه فایلی با نام قلبی که به سوی خداوند باز میشود رو هم راجبش گذاشتن توی سایت که خداوند کامل راجبش به پیامبر توضیح میده و خیلی به آدم قوت قلب میده که میگه
آیه 5 و 6 سوره ی انشراح
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
پس (بدان که به لطف خدا) با هر سختی البته آسانی هست.
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا
و با هر سختی البته آسانی هست.
و اینکه در دو آیه این رو تاکید میکنه پشت سر هم و از کلمه ی ان یعنی قطعا و به درستی این نشان دهنده ی همون وعده ی خداوند هست و وقتی باور داشته باشی که خداوند از وعده اش تخلف نمیکند این تاکید رو با جان و دل میپذیری و قلبت رو به سوی خداوند باز میکنی که قطعا قلب جایگاه خداوند هست و بسسسس…
یکی از آگاهی های ناب این فایل برای من این بود که قبل از انجام هر کاری و عملی اول باورهای خودت رو در باره ی اون مساله و فعالیت بررسی کن و اگر محدود کننده بود باید اول باورهای بهتری بسازی و بعد اقدام کنی و حرکت کنی…
باور قدرتمند کننده مثل اون فایل استاد هست که میگه کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ گفته باشد…
که کلی زیبا و با منطق راجبش اونجا توضیح داده استاد و سندش رو در قرآن میشه
در سوره ی ابراهیم آیه ی 22 پیدا کرد و فهمید که میگه:
وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ ? وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی ? فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ ? مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ ? إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ ? إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ
چون کار به پایان آید، شیطان گوید: خدا به شما وعده فزونی داد و وعده او درست بود و من نیز به شما وعده دادم ولى وعده خود خلاف کردم. و برایتان هیچ دلیل و برهانى نیاوردم جز آنکه دعوتتان کردم شما نیز دعوت من اجابت کردید؛ پس مرا ملامت مکنید، خود را ملامت کنید. نه من فریادرس شمایم، نه شما فریادرس من. از اینکه مرا پیش از این شریک خدا کرده بودید بیزارم. زیرا براى ستمکاران عذابى است دردآور.
حتی خود شیطان هم اعتراف میکنه که خداوند وعده ی فزونی و فراوانی در دنیا رو داده و من وعده ی کمبود و فقر رو و اونجا از افرادی که کمبود رو باور کردن اعلام برائت میکنه و میگه من از شما بیزارم…
پس هرگز کمبود رو باور نکن که خوده خداوند باز هم در قرآن فرموده که :
سوره ی لقمان آیه 27
وَلَوْ أَنَّمَا فِی الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَهٍ أَقْلَامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ کَلِمَاتُ اللَّهِ ? إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
و اگر هر درخت روی زمین قلم شود و آب دریا به اضافه هفت دریای دیگر مرکب گردد باز نگارش کلمات خدا و نعمتهای خداوند ناتمام بماند، که همانا خدا را اقتدار بینهایت و حکمت بیپایان است.
پس دیگه جای شک و تردیدی در این باره نیست و هر جا که ذهن خواست حرفی از کمبود بزنه اول این چند تا آیه ی مبارک قرآن رو بهش یادآوری کنید و بعدش هم این همه ثروت و نعمتی که توی جهان هست رو نشونش بدید…
حالا یه وقهایی هم هست که در موقعیتی قرار میگیریم که فردی یا گروهی دارن راجب بدبختی و کمبود و فقر و ناجالبی ها حرف میزنن بهترین راه حلش اعراض کردن و نشنیدن اون باورها و حرفهای نادرست هست که قطعا ما اگر روی ذهنمون کار کرده باشیم ذهنمون راجبشون مقاومت داره و آلارم میده …
و باز هم سند برای اعراض کردن و توجه نکردن به ناجالبی ها در قرآن این آیه هست:
سوره ی انعام آیه ی 68
وَإِذَا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى? یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ? وَإِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْرَى? مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ
و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما به یاوه گویی و سخن بی منطق می پردازند از آنان روی گردان [و مجلسشان را ترک کن] تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را [نسبت به ترک مجلسشان] به فراموشی اندازد، پس از یاد آوردن [به سرعت بیرون برو و] با گروه ستمکاران منشین.
اینجا خداوند داره به پیامبر هم اهمیت اعراض از افکار و باور ها و حرفهای پوچ و بیهوده رو تذکر میده و دقیقا داره به ماها میگه که اگر تو بنده ی من هستی و درستکار هم هستی جای تو اونجا نیست که دارن راجب چرندیات و حرفهای ی بیهوده صحبت میکنن و سریعا اون جمع و محل رو ترک کن…
این یکی از عاداتی بود که خدا رو شکر من خیلی تمرین کردم روش و اون کافه هایی هم که برای قهوه میرفتم که دوستان قبلیم اونجا بودن و راجب هررررر چیزی حرف میزدن رو کم کم گذاشتم کنار و به جاهایی غریبه تر و لول بالاتری میرم که میبینم حرف خاصی نمیزنن و منم مقاومتی ندارم با اون محیط و کلی هم جوون با حال و مودب رو میبینم هر روز…
آخخخ آخخخ استاد گفتی فالگیر و دعا نویس و این چیزاااااا….
الللله اکبر که چقدر احساس خوبی دارم که من از همون بچگی با این دست به دعا شدن برای رفع مشکلات با دعا نویسی و ازین چیزا همیشه مقاومت داشتم خدایا شکککککرت ….
هیچ قدرتی بالاتر از خداوند نیست …
چقدر خوب میشه اگر بشه که افرادی مثل علیرضای دبیر عزیز که هم افتخارات زیادی برای ایران کسب کرده و هم رییس فدراسیون کشتی هست و کلا همه اونهایی که مسئولیتی دارن که به جامعه مربوط میشه بتونن هدایت بشن به اینکه بازی باورها رو بفهمن و یاد بگیرن که چطور داره جهان کار میکنه و هرررگز حرفی نزنن که تهش به نا امیدی راجب اون موضوع برسه امیدوارم که خداوند همه رو هدایت کنه به این مسیر درست تا روزهای خوب و خوبتری رو در این جهان مادی تجربه کنن…
استاد من یکی از سالمترین افراد در کل خاندانمون هستم و از بچگی همیشه به طرز معجزه آسایی هیچ وقت مریض نمیشدم مگر سرماخوردگی که اونم تاثیر باورهای شدید اطافیانم بوده ولی همیشه از بچگی از خوردن دارو متنفر بودم و دوس داشتم پیشگیری کنم تا اینکه بخوام درمان کنم اونم دارو و یه چیز جالب اینکه پدر من شرکت نفتی بود و دفترچه درمان کاملا رایگان داشتیم و مادرم هم پرستار بود و خدای اطلاعات راجب قرص و دارو و همیشه خودش و اعصابش رو با داروها کنترل میکرد و هنوزم هست این روند… ولی خدا رو شکر تنها دفترچه ای که همیشه سفید و پاک بود به لطف خداوند دفترچه ی من بود حتی 3 تا آبجی منم حداقل ماهی یک بار دنبال دارو و دکتر و دندون پزشکی و … بودن و خدا رو شکر میکنم حتی الان که من 12 ساله که بیمه تامین اجتماعی دارم دفترچه های من همیشه پاک هست و فقط خانمم و گاهی اوقات بچه هام ازش استفاده میکنن و البته که خانمم با من هم قدم نشده و هنوزم درگیره با باورهای مذهبی خودش و داره همون مسیر خودش رو میره و منم طبق قانون کاری بهش ندارم و انرژی هم براش نمیذارم و فقط روی خودم دارم کار میکنم…
استاااااد چقدر عاشق این تیپ لباس پوشیدن شما هستم و همیشه دارم تحسین میکنم که چقدر راحت لباس می پوشید و منم اینقدر دوس دارم که همیشه با لباس خنک ورزشی باشم و اصلا شلوار پوشیدن رو دوست ندارم و با شرت ورزشی و شلوارک همیشه احساس خوبی دارم حالا توی خونه و سالن ماهی ها میتونم ولی بیرون توی خیابون دیگه شرایط اینجوری نیست فعلا و امیدوارم که به امید خداوند یا شرایط درست بشه و یا اینکه خداوند من رو هم مثل شما به این شرایط بهتر و آزادتر و راحت تر هدایت کنه تا لذتی به لذت هام اضافه بشه و بیشتر اونجوری که واقعا دوس دارم زندگی کنم… امیدوارم یه روزی به همین زودی ها در پرادایس کنار هم قدم بزنیم و راجب قانون صحبت کنیم و از دیدن این بهشت زیبای روی زمین از نزدیک لذت ببرم که من هر روز احساس لیاقت بیشتری بهم دست میده و نتایجم داره هر روز بهتر و بهتر میشه …
خدایا شکرت که تو و قوانینت هستید تا ما با خاطری آسوده و راحت زندگی مادی رو تجربه کنیم….
و در آخر برای همه دوستان آرزوی
سعادت
خوشبختی
شادی
لذت
ثروت و رزق بی حساب
و روزهای خوب و خوبتر رو از خدای منان دارم…
خداوند نگهدارتون باشه
عجب حرفهایی بود
مرسی استاد
عالی بود
چسبید.
…….
قبلاً بهتون گفته بودم که اکثر اطرافیان من خداناباور هستند و باور داشتن به خدا رو کار نادرستی میدونن
و وقتی متوجه میشن کسی مثل من معتقد شده به خدا، رفتارهای نامناسبی باهاش دارن
….
وقتی بحث میشه
و هربار مجبور شدم، بهشون گفتم که
باور داشتن به خدا
یک تکنیکه برای رسیدن به آرامش
و
من با علم به اینکه ممکنه خدا وجود نداشته باشه
و با علم به اینکه علم و شبه علم چیه،
دارم از قانون جذب استفاده میکنم
چون به من امید و انگیزه میده برای ادامه دادن و موفقیت
چیزی که علم به من نداد
…..
و درواقع جواب من به شما برای اون سوال که فرمودید کدوم باور قدرتمند کننده داره بهتون کمک میکنه
اولیش همین «باور به وجود خدا» ست!
…..
و چون خیلی از انسان ها دربارش حرف میزنن
باعث تقویت باورم میشه
….
بعضی ها میان میگن خود قانون جذب و خدا نیست که باعث به جود اومدن اتفاقات میشن
و تو دچار کج فهمی شدی
اینا همش تلقینه و غیره
اما من میگم اوکی
ولی داره کار میکنه!
و من دلم میخواد با علم به اینکه ممکنه این راه یکجور گول زدن خودمون باشه، بهش باور و ایمان داشته باشم
چون به من قدرت و انگیزه و امید میده!
……..
سلام به استاد عزیز بانو شایسته عزیز وتمام دوستان خوبم .
چه اندام فوق العاده چه فضای بهشتی زیبای بهاری که عکسش همیشه بگراند گوشیم است
.بریم سراغ موضوعات این فایل استاد اول این را بیگم تا چند سال پیش اصلا اطلاعی با این موضوع ،باور، نداشتم اصلا نمیشناختم اولین بار چند سال پیش یک فایلی از شما دیدم که در مورد معرفی دوره ثروت یک بود در صالون در ایران که درمورد باور ها صحبت می کردین یادم هست می گفتین اگر یک فکر هزار بار یا بیشتر در زهن شما تکرار شود جز از باور های شما می شود یا هزار بار خودتان به خودت گفته باشی یا هزار نفر به شما گفته یا یک نفر که بالایش اعتماد داری به شما زیاد گفته باشد اون میشه باور تان وباید تغیر کند و در مورد فیلم تایتانیک صحبت کردین که چطور باور های مخرب به زهن ما در مورد ثروت می دهد .
اول اینکه اون بچه فلم ،جک، که با قمار و شانس بلیت کشتی را برنده می شود این یعنی ما نمی توانم در جاهای ثروت مندان زنده گی کنیم مگر چانس بیارم مثل اون جک که برنده بلیت شد به نظرم بسیاری از مردم به همین دلیل وارد قرعه کشی میشود یا لاتری های مختلف شرکت می کند چون باورش این است که نمی تواند به صورت طبیعی به این جاها برسد.
اون طبقه کشتی که ثروت مندان است چقدر مهمانی سرد بی مزه دارد اون طبقه که فقرا کار گر ها است چقدر شاد است می زند می رقصد اون الماس قیمتی را را ان خانم به دریا میندازد خوب چه قدر باور های مخرب داشت.
.ودیگر اینکه شما در فایل ،،، قدرت اراده در مقابل عمل کرد مغز،،،،،، سوالی پرسیدید ،،اگر کسی در بخت ازمای شرکت کند ویک پول گنده ببرد خوش شانس است یا اگر ببازد خوش شانس است ،، من وقتی جواب را از شما شنیدم خیلی خوش حال شدم چون از اون آدمی استم باختم پول زیادی را در بازار ها مالی ومن خوش شانسم چون دیگر در این دام ها نمی افتم ولی برادر خوردم که در یک قرعه کشی یک ایفون برنده شد اون بنده خدا حالا همیشه در حال شرکت کردن در قرعه کشی های مختلف است این باور محدود کننده شانس است که خیلی هم محکم است حتی خودم با وجود اینکه می فهمم که ایراد دارد باز هم برای تغیر ش تقلا می کنم ..
باور دیگه .با شنیدن صحبت های استاد گذشته ام از پیش چشمم رد شد باور کمبود است که داستان هایش هم در فایل استاد هم در زندهگی خودم دیدم که چطور همیشه ما در معرض کمبود نعمت پول غذا لباس هر آنچه که جز از ضروریات زنده گی است بودم که خیلی ریشه دار است همین حال که این متن را می نویسم فقط این باگ ها از زهنم خارج می شود که اصلا فکرش را هم نمی کردم که چیزی در لایه زیرین زهنم باشد ..
باور بعدی که زیاد خوانده در زهنم بحث معنویت و ثروت است همیشه تکیه خانه ها کتاب ها خانواده گفته امامان ما نان خشک و نمک می خورد این دیگه واقعا که زهنم را تسخیر کرده است یادم است اولین روز ها که در دانشگاه مان رفتم باید با استاد معرفی می شدیم درس نداشتم اون استاد از مباحث موفقیت می فهمید از ما در مورد اهداف و آرزو های ما سوال می کرد هر کس یک چیزا می گفت وسوال بعدی را پرسید گفت که ها دوست دارد پول دار شود میان 30 نفر فقط یک نفر دستش را بالا کرد من می خواهم پول دار شوم ما بقی دست مان پایین بود از همه ما پرسید که چرا نمی خواهید پول دار شوید همه بلا استثنا گفتیم که ما را به بیراه می کشاند و اون دوست ما دستش بالا بود گفت پول خوبس که می توانم راحت زنده گی کنیم بلی این باور خدا ومعنویت ثروت خیلی ریشه ای هست امشب که حرفای استاد را شنیدم این اتفاق از پیش چشمم رد شد اصلا چطور باید تغیر بدم اگر دوستان لطف نماید که روی این نکته نظرات شان را با ما به اشتراک بگذارد خوشحال می شم .باور بعدی که ضربه محکمی خوردم مشورت کردن با افرادی نا موفق حالا یادم آمد رفتم پیش استاد دانشگام گفتم چطور از رشته مورد علاقه پول دار و موفق شوم اون بنده خدااین قدر باور های مخرب داد با زهنم که اصلا یک سم را در زهنم تزریق کرد که نمیشه چون سنت بالا رفته کشور فلان فلان است امکانات نیس اصلا نا امیدشدم ورفتم سراغ راه ها میان بر که همان بازار ها مالی شرکت ها عجیب و غریب بود خوب نتیجه ام مشخص است این را هم بیگم که باور ام در مورد پول رشته مورد علاقه ام را درست کنم چون قبلا تخریب شده بود توسط استاد دانشگاه خانوا ده اطرافیان خوب همین مطالب از زهنم گذشت بریم سراغ خو اندن نظرات دوستان عزیز
خداوند یا و یاور همه تان ..
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
سپاسگزارم برای این فایل عالی و قدرتمند کننده.
من قبلاً تو کار خودم در مورد شاخه های دیگه کار سفارش داشتم اغلب قبول نمیکردم بدلیل اینکه از عهده کار بر نمیام و اگر قبول میکردم انقدر افکار منفی و باورهای اشتباه داشتم که یا کار کنسل میشد یا سخت انجام میشد . مدتیه با خرید دوره ثروت١ و ١٢ قدم و ایجاد باورهای درست و قدرتمند کننده به چند باور عالی رسیدم که کلی کمکم میکنه .
من این باور رو ایجاد کردم اگر مشتری سفارش کارش رو به من میده خداوند قطعاً توانایی انجام اون کار رو در وجود من گذاشته و من رو هدایت میکنه و با خیال راحت و خیلی قوی حرکت میکنم و معجزات رخ میده و کار انقدر راحت و عالی انجام میشه که پر از هیجان و لذت میشم . این باور چند نتیجه عالی برای من داشته.
١- ایمان قوی و دور شدن از ترس
٢- توکل به خدا و ایمان به حضور خدا در هر لحظه
٣- عزت نفس بالا و باور احساس لیاقت
4- ورود ثروت به زندگی در عین راحتی و لذت
5- گسترش کسب و کارم و خروج از نقطه امن
خیلی سپاسگزارم بابت این فایل عالی که باید بارها و بارها گوش داد و عمل کرد و باورهای محدود کننده رو فیلتر کرد.
شاد و سلامت باشید
سلام استاد عزیزم که باز هم به موقع فایل مناسب تولید می کنید. ممنون که با این حرفا که باعث میشه بشینم فکر کنم تجربه من در رابطه با این مورد چیست و کجاها میتونه کمک کننده باشه .
استاد اول از همه من بگم که من این باورهای محدود کننده مربوط به ژنتیک را به خاطر این نمیپذیرم که با عدالت خداوند و جهان هستی جور در نمیان
این عدالت جهان هستی با اون قوانین دقیق و غیرقابل تغییرش نیست که گزینه ژنتیک را فعال کنه و بین انسان ها تفاوت قائل شه
یادمه وقتی میخاستم ورزشی رو شروع کنم مربیم گفت که شما ژنتیکی خیلی سخت عضله میسازید اگه قبل از آشنایی با شما بود کلا بیخیال ورزش میشدم و خیلی سریع این باورو میپذیرفتم
اما واقعا نپذیرفتم و شروع کردم به کار در همون ورزش با قصد و انگیزه عضله سازی و خوش فرم شدن
و الان به یاری خدا و باورهای مناسب در این رابطه با افتخار میتونم بگم که یک خانم ورزشکار هستم با اندام متناسب که با پوشیدن لباس های مختلف کلی ذوق زده میشم تا حالا چندین بار هم دوستانم در باشگاه منو با مربی اشتباه گرفتند . این یعنی اینکه من به اندازه ای که اون حرفو باور نکردم جواب گرفتم.
استاد خیلی خیلی ممنونم جملات طلایی و نابی از این فایل دوباره به دست آوردم . از این جهت میگم دوباره چون بارها و بارها در فایل های مختلف گفته بودید این جمله رو که: هر باوری و هر چیزی که میشنوید ببینید بهتون کمک میکنه یا نه ….. این جمله فوق العاده تاثیرگذاره….
استاد عاشقتونم زیااااد همیشه به موقع سر می رسید …
سلام خدمت دوست عزیزم.چقدر از خوندن پیامتون لذت بردم.اونجایی که گفتید به نظر دیگران که گفتن ژنتیکی شما نمی تونید عضله سازی کنید بی توجهی کردید و مسیر زیباتون رو ادامه دادید و حتی شما رو با مربی اشتباه می گیرن. این خیییییلی حرفه و من کاملا درک میکنم.چون خودمم زمانی چاق بودم و الان دونده ی رشته ی دومیدانی هستم.براتون بهترین ها رو آرزو میکنم خاتون جان عزیز️️