چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 25 (به ترتیب امتیاز)

960 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا کارشکی گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    سلام استاد عزیزم و همراهان همیشگی

    یک نمونه ای در ذهنم اومد که مربوط به این فایل هست گفتم برای دوستان تعریف کنم

    دختر عزیزم فاطمه در 5 سالگی به صورت خودآموز

    و بدون هیچ کمکی یاد گرفت که اسکیت بازی کنه

    و من این ذهنیت را خودم داشتم از قبل که ما برای یادگرفتن هر چیزی هرچیزی مربی لازم نداریم

    دخترم شد یک نمونه برای این ذهنیت

    و بعد در 9 سالگی دخترم باز به صورت خودآموز نقاشی سیاه قلم را یاد گرفت

    و من و دخترم با این ذهنیت داریم پیش میریم

    و من به همه شاگردهام هم همین را میگم

    که ذهن ما فوق العاده است و برای یادگیری به مربی نیاز نداره

    عاشقتونم بوس به کله تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که این آگاهی هارو دریافت میکنم

    درسی که در این مدت از این فایل گرفتم و باعث نجات من در یه جمع سه نفره شد

    من وقتی که در یه جمع سه نفره که مشابه جمع های گذشته بود و بعد ازاون بسیار ناراحت میشدم ، بعدش بسیار خشمگین ، عصبی میشدم و کلی به خودم فحش میدادم و سرزنش میکردم و از دست خودم ناراحت میشدم که چرا من مثل فلانی نیستم ولی این بار فرق داشت

    وقتی که صحبت تکرای انجام شد دیدم که سریع نجواها اومد همون نجواهایی که در قبل من رو آزار میداد و به من احساس بی ارزشی میداد

    دیدم داره از کمبود صحبت میکنه ،و سریع شاخک هام تیز شد بخاطر شنیدن آگاهی های این فایل ، و گفتم مجتبی چی رو داری باور میکنی، این کمبوده، آیا به تو کمک میکنه ؟ و گفتم نه کمک نمیکنه پس باورش نمیکنم ،و تو ذهنم وقتی که اون آدم داشت حرف میزد و هی کمبود رو تکرار میکرد میگفتم که این چرنده من قبول ندارم همه رو تو ذهنم میگفتم

    و حتی وقتی که بعدش دوباره همون حرف تکراری گذشته رو در مورد من زد و گفت باید زمینت رو تکمیل کنی تاافراد بخرنش و یه ثروتی گیرت بیاد دیگه ناراحت نشدم و گفتم بجای تمرکز رو عامل بیرونی و سرمایه گذاری روی عوامل بیرونی روی خودم سرمایه گذاری میکنم

    صبر میکنم که پولش ساخته بشه بعد رو زمین کار میکنم نه اینکه از دهنم بزنم تا اون رو رشد بدم و هیچی به هیچی آخر

    و به لطف خدا ناراحت نشدم و وقتی که بعد از چند دقیقه افراد متفرق شدن و من تنها شدم با خودم گفتم خدایا شکرت در گذشته من اصلا اینطور نبودم بعد از این جلسات اینطوری و بسیار سرخورده و ناارحت بودم

    ولی این بار فرق داشت، و وقتی که آگاهی های این جلسه مرور شد برام در اون لحظه متوجه شدم که باورها چکار میکنن

    ورودی ها چکارمیکنن

    و نحوه نگاه من به خودم چطور عمل میکنه

    دیگه سرزنش نکردم خودم رو

    دیگه عصبی نشدم

    چون تونستم ذهنم رو کنترل کنم و آگاهانه بگم که آیا این حرف به من کمک میکنه یا نه و وقتی دیدم که کمکی نمیکنه گفتم نه پس من قبولش ندارم

    و حتی بعدش دیدم که دارم احساس گناه میکنم نسبت به طرف که چرا من قوانین رو میدونم و دارم عمل میکنم و اون بنده خدا نمیدونه و داره عذاب میده خودش رو و سریع به خودم گفتم که داری از مسیر خارج میشی حواست رو جمع کن

    با احساس گناه نه تنها به خودت آسیب میزنی بلکه به اون فرد به اندازه ذره ای هم کمک نمیتونی بکنی

    هر کسی هر جایی هست جای درستی هست

    خداوند به هیچ کس ظلم نمیکنه

    این مائیم که با افکارو باورهای خودمون به خودمون ظلم میکنیم

    پس فک نکن که با احساس گناه میتونی به کسی کمک کنی و فقط خودت رو از مسیر خارج میکنی و بدون که فرکانس احساس گناه فرکانس ویران کننده ای هست پس خودت رو اذیت نکن

    و دیدم که به احساس بهتر رسیدم

    خدایا شکرت به خاطر این آگاهی های بی نظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    محمد حسین تجلی گفته:
    مدت عضویت: 2263 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام عرض می کنم خدمت استاد عباس منش عزیز ، خانم شایسته و تمامی دوستان گرامی.

    یه باور محدود کننده‌ی دیگه‌ای که درونم کشف کردم و متوجه شدم درون خیلی از آدم‌های موفق و یا شکست خورده دیگه هم هست اینه که : باید اول شکست بخوری ، تا موفق بشوی ، یا مسیر موفقیت از شکست می گذرد!

    یه باور دیگه‌ اینه که : باید اول بدهکار بشی ، تا بعد ثروتمند بشی ؛ تا بدهی نداشته باشی که انگیزه نداری برای موفق شدن!!

    فعلاً همین دوتا باور رو از ذهنم کشیدم بیرون :)) و فرصتی برای بیشتر نوشتن نیست ، پس کمال گرایی نمی کنم الان دیدگاهم رو ارسال می کنم و در دیدگاه های بعدی ان شا الله باز هم می آیم و از باورهای محدود کننده و قدرتمند کننده ای که درونم هست و پیداشون کردم رو می نویسم.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    سحر گفته:
    مدت عضویت: 1282 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته عزیز و بقیه دوستان عزیزم

    من حدود 10 سال پیش بود دقیقا تو سن 15_16 سالگی با قانون جذب اشنا شدم و به طور خیلی جدی دقیقا عید 1399 بود استارت زدم و وارد دوره های قانون جذب شدم و بعد از یک مدت که در نت دنبال عبارات تاکیدی ثروت میگشتم با سایت اشنا شدم و از همون اول به صحبت های استاد عباسمنش جذب شدم چرا اینارو گفتم چون میخام بگم تو سه چهار سال قبل که پشت سر گذاشتم علارغم تلاشم به خواسته هام نرسیدم همیشه فایل گوش میکردم تمرین میکردم و تلاش میکردم اما فقط از نظر مالی تا حدی مدارم تغییر کرده بود اونم کم تا همین سه چهار ماه که فهمیدم دقیقا چه باوری بوده که باعث میشده من نتیجه نگیرم میتونم بگم کل اون سه چهار سال یکطرف این سه ماه یک طرف خب از همون سال اول من متوجه شدم که دارم درجا میزنم اما مامانم و یکی از دوستانمون که اوناهم تو دوره ها بودن همیشه میگفتن نه تو عجله میکنی ما خیلی از جای پایینی شروع کردیم و … ولی من اصلا نمیتونستم این حرفو قبول کنم و میگفتم نه من مطمعنم ی جای کار ایراد داره ایمان داشتم جهان اشتباه نمیکنه قانون جذب درسته و میگفتم من ی جای کارم اشتباهه یا ی چیزی هست نمیدونم یا درکش نکردم همیشه این احساسو داشتم کم کم متوجه شدم بحث اصلا انجام ی تمرین خاص نیست مثلا بگم فلانی چون از من بیشتر عبارات تاکیدی گفته یا تجسم کرده نتیجه گرفته فهمیدم یچیز فراتره ولی نمیدونستم چی و چون ایمان داشتم جهان اشتباه نمیکنه و ایراد از سمت منه باعث میشد علارغم همه ی اتفاقات شکستا تو کسب و کارم و… مسیرو ادامه بدم و خب زیادم فایل گوش میکردم چون اعتقاد دارم هر چی بیشتر گوش بدی اگاهیت میره بالا بهتر درک میکنی قوانین و راحت تر میتونی بهشون عمل کنی تا دقیقا همین سه چهار ماه پیش یه اتفاقایی افتاد و من باخودم وقتی همه چیو کنار هم چیدم یهو گفتم اگه من واقعا احساسم خوب بود باید نتیجه میگرفتم و اونشب تو تنهایی تو اتاقم نشسته بودم وقتی با خودم صادق شدم دیدم چقدر از درون حالم بده حال درونیم بده و دیدم چقدر خودمو فریب دادم و تظاهر کردم حالم خوبه احساسم خوبه و سخت بود بپذیرم که من حالم بده اون حال درونیه که فقط خودت متوجهشی و بعد از اون بود من متوجه شدم حالم بده چون اصلا عزت نفس ندارم چون از خودم بدم میاد یعنی تا قبلش میدونستم خودمو دوست ندارم و دوره عزت نفس رو هم خریده بودم ولی خب جدیش نگرفته بودم چون اصلا متوجه نبودم این عزت نفس پایین این احساس عدم ارزشمندی که دارم باعث این مشکلاته باعث این احساس بدمه من ادمی بودم حتی تو آینه دلم نمیخاست ب خودم نگاه کنم خب من اونجا فهمیدم چقدر خودم رو بی ارزش میدونم چقدر حس بی ارزشی حس بی لیاقتی دارم میشه گفت باور عدم لیاقت ته ذهنم باور داشتم من ارزشمند نیستم من لایق نیستم خب من شروع کردم فایلای عزت نفس رو گوش کردن تک تک توضیحات زیر هر فایل رو تو دفترم نوشتم حتی با اینکه دوره احساس لیاقت رو نخریده بودم اومدم تمام توضیحاتشو نوشتم تو دفترم شروع کردم رو عزت نفسم کار کردن تو یکسری کلاس های انلاین درباره حس ارزشمندی شرکت میکردم و… و اون فایل هدفی متفاوت برای سال جدید رو بارها گوش کردم و دقیقا این باور عدم لیاقت این باوری که من ارزشمند نیستم تو تمام این چندسال نذاشته بود من نتیجه بگیرم و من نمیدونستم ولی همیشه این احساس رو داشتم ی جای کارم ایراد داره الان دارم تمرکزی روی این مسئله کار میکنم و بزودی دوره احساس لیاقت رو هم تهیه میکنم نمیدونم چجوری بگم فقط تو این سه چهار ماه چه تغییراتی اتفاق افتاده و داره همینجوری همه چی بهتر میشه اول از همه متوجه میشم احساسم خیلی بهتر شده حال درونیم واقعا رو به بهبوده تا قبلش حس پوچی داشتم و مثلا اگه میدیدم یکی فوت شده میگفتم زندگی چقدر بی ارزشه اصلا الان نگاهم تغییر کرده چندوقت پیش که رییس جمهور در اثر حادثه از دنیا رفت تو خونه صحبت بود یهو برگشتم گفتم این اتفاقا داره ب ما میگه چقدر این زندگی و فرصتی که داریم با ارزشه باید قدرشو بدونیم و… بعد با خودم یهو گفتم چقدر دیدم عوض شده ب زندگی خب الانکه دارم روی عزت نفسم کار میکنم روی حس ارزشمندیم کار میکنم تازه میفهمم کار کردن روی درون یعنی چی تا قبلش فکر میکردم روی درونم دارم کار میکنم در واقع وقتی فکر کردم دیدم قبلا من فایل گوش میکردم تمرین میکردم چرا چون میخاستم ی نتیجه تو بیرون اتفاق بیفته برام تا حس رضایت کنم تا حالم خوب بشه ولی الان هر چقدر بیشتر روی این احساس ارزشمندیه کار میکنم و از درون این حاله داره تغییر میکنه و .. متوجه میشم که انگار زندگیمم داره تغییر میکنه در کل زندگیم افتاده تو یک فرایند تغییر و اصلاح اینکه اگاهانه تر زندگی میکنم هر چی رو این حس ارزشمندیه بیشتر کار میکنم و در عمل هم اجرا میکنم متوجه میشم زندگیمم داره تغییر میکنه چون حالم باخودم داره بهتر میشه هر چقدر دارم با خودم بیشتر ب صلح میرسم حتی رنجش ها و ناراحتیام از دیگران هم داره کمرنگ تر و بی معنی تر میشه بقول استاد که تو فایل هدفی متفاوت برای سال جدید میگن ادمی که برای خودش ارزش قائله برای سلامتیشم ارزش قائله واسه وقتشم ارزش قائله و … دقیقا همینه قبلا خیلی سعی داشتم یکسری عادت هارو عوض کنم یا یکسری رفتارهامو ولی خیلی سخت بود اما الان روز ب روز واسم راحت تر میشه چون اصلا خودمم دیگ دلم نمیخاد وقتمو هر جوری بگذرونم یا هر رفتاری داشته باشم و یکسری از ادما هم تو همین چندماه از زندگیم حذف شدن چقدر روابط اجتماعیم خوب شده قبلنا احساس ضعف داشتم مدام خودمو مقایسه میکردم وقتی با دوستم یا دخترداییم یا… میرفتم بیرون و میدیدم بقیه ب اونا نگاه میکنن میشکستم حس حقارت میومد سراغم اما الان میدونید چی تغییر کرده اینکه احساس میکنم من نیازی ندارم کسی بهم نگاه کنه واقعا این حسو دارم که اصلا چرا باید بقیه بهم نگاه کنن و جالبه از وقتی دیگ دنبال نگاه کسی نیستم و واسم مهم نیست انگار نگاه ها بیشتر شده ولی الان واسم اهمیتی نداره دیگه از نظر مالی خب من تواین مدت کار نکردم ولی جذبای مالی خوبی داشتم پولیم میاد دستم بابرکت شده الان چند روزه با توجه ب مدارم ی کاریو استارت زدم ی کاری که دقیقا اونجوری هست که دوست دارم خیلی از نظر مکانی و زمانی محدودم نمیکنه تو تایم کم میتونم زیاد محصول تولید کنم و بسته بندیش راحته و … تصمیم دارم با اولین سود کارم و درامدم فقط دوره احساس لیاقت رو بخرم واقعا لحظه شماری میکنم واسش حتما در اینده از نتایج مالیم میگم

    من باور داشتم بی ارزشم باور عدم لیاقت داشتم ولی الانکه دارم این احساس ارزشمندیو میسازم کل زندگیم داره تغییر میکنه اینایی که گفتم فقط بخش کوچیکیش بود و اون تغییرات درونی که رخ میده فقط چیزیه که باید بهش رسید تا فهمید اون آرامشه رابطتت که با خدا بهتر میشه و…

    دوست داشتم درباره این باور که کل زندگیم رو تحت الشعاع قرار داده بود صحبت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 534 روز

    به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

    خداوندا تنها تورا می پرستم و تنها از تو یاری می جویم .

    سلام سلام صد سلام

    استادجان چقدر خوش اندام شدیدخداروشکر

    چقدر نسبت به کلیپ های قدیمتون جوان تر شدید

    مشابه دوندگان امریکایی

    کشتی جویبار و شمال ایران که عده ایی اعتقاد دارن مثلا کلا کشتی کشور نسبت به شمال کشور می دهند اما دلیل اصلیش این چون به مرور زمان کشتی گیرهای شمال زیاد شدن و در شمال کشور به این مسئله خیلی اهمیت می دهن و از بچگی رو این ورزش خیلی تمرکز زیادی دارن و یه جورایی تو شهر آنها این رشته ورزشی ارزشمند هست .و حسن یزدانی مثال بارز باور ذهنی اشتباه کسی که همیشه طلا می گرفت باور اشتباه داشت که در مقابل تیلور شکست می خوره و بارها تکرار شد .در حالی که چند برابر اون مطمنم قوی هست و میتونه ببره ولی به قول شما اون در ذهنش شکست خورده و همون براش رقم میخوره.

    *نکته جالب که حتی باور اشتباه قوی که باعث توانمندی یا ناتوانی بشه میتونه تاثیرگذار باشه که به هدفش برسه یا نرسه.

    اخ اخ استاد چه نکته کلیدی گفتید من را دوستم چند سال پیش با علم آسترولوژی و ستاره شناسی آشنا کرد و من حتی ساعت دقیق تولدم نداشتم فقط بر حسب تاریخ تولد اینا امد یک سری اطلاعات به من داد که تو تاریخ تولدت مناسب نیست ساعت تولدت باعث شده کهکشان اینا بیان روت تاثیر بزارن و کلی اطلاعات مثبت منفی کنار هم دیگه به من دادن .

    بعد من چون کلا به علم ستاره شناسی استرولوژی و اینا اعتقاد داشتم سرچ کردم خیلی تو علوم غریبه ماورا یه سری اموزش ها از سمت راشل وسالی و…که دقیقا با فروش پکیج های سالانه و گفتن یک سری جملات که تو فلان تاریخ فلان اتفاق براتون میفته مراقب باشید کلی باور اشتباه به ادم تزریق میشه وقتی میترسی و وقتی تو باور ومدار اشتباه قرار می گیری و روش تمرکز میکنی جذبش میکنی و میگی وای دیدی راست گفت شد.

    و من همش میگفتم ستاره شناسی گفته من ازدواج روابط ناموفق اینا جذب میکنم و..کلی باور اشتباه راجب پارتنر داشتم برحسب اون علم و توی مدار ادم های نامناسب قرار می گرفتم بعد می گفتم چه کنم سرنوشت منم اینه ستاره ها این رقم زدن من ذاتا تو روابط بدشانس افریده شدم و چقدر باور اشتباه محدود کننده ایی بود وای خدای من الان متوجه این ترمز مخفی شدم که یه عده سودجو از نااگاهی افراد چه سو استفاده هایی میکنن

    امیدوارم خدا مریم جون و شمااستاد عزیز به کمالات بالا برسونه هم در دنیا هم در اخرت که من متوجه این ترمز مخفی خیلی شدیدم کردید دوستون دارم عاشقتونم️.

    اخ اخ باورهای اشتباه که چون اقوامم انقدر عمر کردن انقدر ثروت داشتن منم همینم منم اینجوری میشم .

    مثلا چون تو خانواده ما طلاق جدایی برحسب خیانت زیاده بود این باور اشتباه در من تقویت شده بود وای انگار داشت افکار من مرور می کردید استاد.خداروشکر هدایت شدم و گوش دادم .

    چقدر من باور های نادرست داشتم

    مثلا این که چون خانواده ما همه چاق هستن پس حتما ما این ژن داریم در صورتی که ژن نیست خانواده ما پرخوری دارن .

    باورهای اشتباه من راجب ثروت این بود که حتما باید خانواده پول دار داشته باشم در صورتی که کاملا غلط بود.

    چقدر باور ها قدرتمندن چقدر من با دست خودم و افکار خودم در منجلاب ناراحتی و افسردگی و بی پولی و شکست غرق شدم .

    استاد حالا متوجه میشم چقدر تاثیر حرفهای دوستان و خانواده و اطرافیان مهم است وای خدای من دوستم با یه باور اشتباه و انتقال اون باور اشتباه به من چقدر اتفافات بد را برای من رقم زد من ساعت ها می شستم تمرکز می کردم روچارت تولدم میگفتم اره اره من قرار یه همسر بد داشته باشم

    نمی دانید دقیقا الان شما چه بت بزرگی را در ذهن من شکونید که 80 درصد مسیر موفقیت برای من هموار شد.

    من همیشه تو ذهنم خودم در درس و تدریس و سخنوری و نوشتن خودم خیلی با استعداد و ماهر می دونم و همیشه تو زمینه تحصیل بی نهایت موفقم و در هر ازمونی که می دهم نتایج عالی کسب می کنم و بعد از نظر من سخنرانی و کنفرانس دادن خیلی راحت و توش قوی هستم و به راحتی من میتونم جلو هزاران نفر بدون هیچ استرسی و لرزیدن صدا میتونم صحبت کنم .

    و باورم راجب درس این بوده که من تو یادگیری خیلی خوبم مثلا درسهای ریاضی فیزیک شیمی اصلا توشون عالیم و نتایجم همین بوده اما باورم راجب درسهای حفظی این بوده که سخته ایناست و دقیقا ازارم میده می خونم.

    باور اشتباه دیگه :من اصلا تو آشپزی مهارت خاصی ندارم با اینکه مثلا وقت زیاد میزارم براش اما نتایج خاصی نمیگیرم دلیلش هم اینه که من اصلا اشپز نمی دانم خودمو و این یه باور اشتباه دیگرم بود.

    باور خوب:من تو مجازی و اینترنت و یادگرفتن کامیپوتر اینا عالیم و من در کمتر از 24 ساعت کل سیستم های کامپیوتر یادگرفتم.

    دقیقا من خیلی تمرکز کردم و فکر کردم هرجا که باور داشتم من استعداد و توانایی دارم توش خیلی تلاش کردم و بی نهایت عالی بودم توش.

    و هرجا که فکر می کردم من استعداد ندارم و نمی تونم دقیقا نتونستم و خودم محدود کردم .

    مثلا مامانم همیشه این باور اشتباه به من می داد که تو در ورزش خیلی خوب نیستی خواهرت ورزشش خوبه در عوض تو درست خوبه خواهرت نیست و من دائم تو ذهنم همین بود در حالی که من چند برابر خواهرم تلاش ورزشی میکردم اندازه اون نتیجه نمی گرفتم و این یه باور غلط دیگرم

    باور محدود کننده:حس عدم لیاقت و عدم ارزشمندی خودم مثلا من خیلی درس خوندن دوست دارم و 24 ساعت براش تلاش میکنم اما باورهای تزریق کننده دیگران مخصوصا فامیل چه فایده ایی دارع تو دختری در نهایت باید شوهر کنی درس نخون یا اینکه چه غلطی میخوای کنی با درس خوندن .خانواده ما اکثرا تو سن کم ازدواج میکنن زیر 20 و من 25 سالم و دارم درس می خونم و دائم حرفهای محدود کننده که ازدواح کن سنت میره بالا می ترشی درس تو می خوای چیکار پیر میشی تنها میمونی و دائم اینجور نجوها من انقدر این باور ها قبول کرده بودم که خودم و تحصیلات ارزشمندم و تلاشم خودم بی،ارزش می دانستم و دائم من ترس گرفته وای الان من سنم زیاد وای چی میشه در حالی که من میتونم برای خودم مطب بزنم و درامد میلیاردی در سال داشته باشم و بهترین ازدواح کنم در سنین بالا و مهاجرت کنم

    همین الان نمونه عشق شما و مریم جونم که درسن بالا پس از یه شکست باور فراونی و عشق در من زیاد می کنه. و اصلا دیگر حرفهای دیگران برای من ارزشی نداره.

    و الان متوجه شدم که دیدی میگن درجامعه کسی که دکتر بچه اشم دکتر میشه کسی که معلم بچه اشم معلم میشع کسی که لات بچه اشم مثل خودش میشه می دانید چرا چون مصادق همین جمله ساختن باور هاست و همش برمیگرده به اینکه ما چه باور هایی قبول کنیم و برای خودمون بسازیم با باور درست میشه از خانواده فقیر مولتی میلیارد شد مثلا همین کریستین رونالدو که با باور درست زندگیشش تغییر داد .

    همسرش که یه فروشنده ساده بود الان زن مطرح ترین ادم دنیاست و بی نهایت ثروتمند شده و راحت زندگی می کنه بدون هیچ چهره امکانات خاصی انقدر پیشرفت کرد.

    بعد مثلا پرنسس هری همسرش ادم ساده و نسبتا فقیری و میلیارد ها مثال این مدلی هست .

    نکته:اگر باوری بهتون موفقیت میرسونه تاییدش کن و روش تمرکز کن .

    اگر باوری اشتباه بود ردش کن و اصلا قبولش نکن.

    استاد من نمی دانم چطوری از شما و همسر خوبتون تشکر کنم انگار این ویس برای من خدا از زبان شما جاری کرد من قدر دران شما هستم .

    خدایا شکرت که من هروز بیشتر هدایت می کنی خدایا سپاسگزارم و دوست دارم خدایا تورا سپاس.

    پیشنهاد خواهر کوچک شما برای هم رفیقان عزیز:

    من دقیقا مصداق بارز آسیب دیدن از آسترولوژی و نمی دانم پیش گویی های آینده هستم و کلی خودم با این افکار سمی چاکرا و پیش گویی و ستاره شناسی ماه تولد غیره به دردسر انداختم تحت هیچ عنوان سراغ این شیادان که برای پول همه کاری میکنن نرید و اصلا وقت خودتون تلف نکنید . و این بدانید خداوند رب العالمین و این با عدالت خدا سازگار نیست که بخواد آینده مااز قبل تعیین کنه و بسپاره به ساعت تاریخ تولد ستاره وماه .

    بریزید دور این افکار این پنهانی ترین ترمز ذهنی من بود که خداوند امروز برام اشکار کرد .

    نکته:جمله دبیر رو منم شنیدم که دوره حسن یزدانی تمام شده و کلی کامنت منفی به سوی حسن یزدانی روانه شد و ایشان چقدر ذهن درستی دارن که با وجود این همه کامنت های منفی که به سوی ایشان روانه میشه بازم قدرتمند ادامه می دهن انشالله سلامت باشه️

    خدایا شکرت

    دوست دار شما مرضی

    15:15

    21 خرداد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    علی اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1381 روز

    هم اکنون خوشحالم وشکر گزارکه همینک بودنم ادامه دارد و قوطوردرعضمت عشق خداهستم

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته وخانواده عباسمنش

    به به چشممون به جمال رعنای استاد روشن شد

    نکن استاد عزیز مارواینقدرچشم انتظارنظار

    روزبروز ماشالله خوش تیپ تر وبدنتون روفرمتر میشه وچه قدزیباس پرادایس دلم براتون تنگ شده بود

    باور واقعا کارسازه من خودم چون دوران بچگی ونوجوانی همش دنبال گوسفندان بودم چوپانی میکردم وهمیشه میشنیدم میگفتن گسی که دنبال گوسفنداس وشیرماست میخوره هیچ وقت مریزنمیشه ومنم ناخداگاه باورکردم والانکه 42سال سن دارم هنوزیادم نمیاد مریزیخاصی بگیریم یادکتررفته باشم

    ویک الگوهم پیداکردم درموردثروت یکی ازنزدیکان من همیشه موقع صبحت کردن میگه من دست به خاک بزنم طلامیشه ودرواقعیت هم همین شده

    هرکارکسب میزنه واقعاموفق میشه

    ولی متاسفانه مابیشتر وقتها باورهای اشتباه ومحدودکننده داریم واگربتوانیم باورهای قدرتمند کننده درخودمون بوجودبیاوریم زندگیمون کنفیکون میشه

    درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    حسین عبادی گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    بنامخداونده بخشنده و مهربانم…

    سلام به استاد و مریم بانوی عزیزم سلام خوش اومدید….

    سلام به بچه های پاک توحیدی سایت عباسمنش

    استاد چقدر قشنگ گفتید که باوررر

    یه اطمینان قلبی

    چقدر جاهایی بود که میگفتم درست میشه و این اتفاق برا من رخ میده به سادگی سادگی رخ داده….

    نمونش همین چند روز پیش اصننننن الله اکبر

    ما سر کار بودیم فرداش تعطیل بود و گفتن که باید بیاید سر کار…

    تعمیرات اساسی داشتیم خیلی خسته شده بودیم…

    من خیلی اعصبی شذدم اون لحظه جلوی خودم روئ گرفتم گفتم خب الان کجایی گفتم سر کار خب فردا کجایی سر کار پس این همه دعوا نداره که تمامش کن بره اتفاق خوب خودش رغم میخوره به امید خداااااا…..

    هیچی اومدم اتاق ساعت پنج عصر بودم دیدم سر پرستمون داره صدا میکنه بیا حسین رفتم گفت اقا فردا نیاز نیست تو بیایی استراحت کن

    گفتمممم اینه خدایا شکرتتت سپاس از توو بینهایت و نشون به این نشون که سه روز بعدش هم نرفتم سرکار اینجورر باورهای قشنگ…..که اتافق قشنگ خودش رخ میده…

    ولی در مورد خیلی از مسایل باورهام سوست هستن…

    مثل یو یو هستم و این خیل بده و الان فهمیده هیچیز رو در مورد خودم که بهم ضرب میزنه نپذیرممممم

    استاد ازت ممنونم برای این همه باورهای خوبی که تویه ذهنم ساختی الهی شکررر صد هزار بار شکررر

    و الان دقیق متوجه شدم و این فایل چقدر برای حال و احساس الانم ساخت شده بود

    خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا شکرت بنهایت شکرررررررررررررررررررررررررررر..

    اینجور مچین واسم خدای قشنگ که بیاد و استاد امروز یه قایل عالی با حال و احوالم بزار روی سایت …….

    تمام باورهام که باث میشه اید ه ها و راه های قشنگ تویه ذهنت بیاد……

    ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ(حج 10)

    این [کیفر] به سزاى چیزهایى است که دستهاى تو پیش فرستاده است و [گرنه‌] خدا به بندگان خود بیدادگر نیست

    در پناه جان جانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    سید مصطفی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1757 روز

    بنام الله مهربان

    هر کسی باورهای غالبی داره که زندگیش رو شکل داده باورهای غالبی در مورد سلامتی که از میزان سلامتیش میشه این رو فهمید

    یا اوضاع مالی هر شخصی میزان باور های ثروت سازش رو مشخص می‌کنه قبل آشنایی با استاد فکر میکردم داشتن ثروت گناه هست و با این باور کاملا قابل حدس هست که اوضاع مالی خوبی نداشتم یا وقتی در سریال سفر به دور آمریکا می‌دیدم چقدر استاد راحت سفر میکنند و بی نهایت ثروت دارند و واقعا لذت میبرند اصلا نگران هیچی نیستند سوالم این بود که چطور؟

    چطور می‌توانند داشته باشند ،چطور میتوننداینقدر لذت ببرند ؟ چطوری فکر میکنند که اینقدر می‌توانند ثروتمند باشند؟

    تا جایی که یادم هست از ثروت وپول کسی تعریف نکرده بود واگر کسی ثروتمند بود کلی انگ می‌بستند که از راههای خلاف به این اموال رسیده و ..اون دنیا چطور میتونه جواب بده وهمش این تو ذهنم بود اینها تفکراتم بود ونتایج خوبی رو برام رقم نزده بودند

    از وقتی با استاد آشنا شدم فهمیدم اون دنیا ادامه این دنیاست اگر این دنیا در زجر وبدبختی باشم اتفاقا اون دنیا زجر بیشتری میکشم

    اتفاقا ثروتمندان حساب و کتاب آسانتری دارند مثل ابراهیم مثل سلیمان موسی محمد و..

    اتفاقا تمام اولیا الله ثروتمند وخوشبختی بودند

    همیشه حالشون خوب بوده وکنترل ذهن داشتند در یک کلام تقوا داشتند

    باور من این بود که نباید لذت ببری وشادی خوب نیست بسته به ورودی های که داشتم

    استاد گفتند احساس خوب اتفاقات خوب رو رقم میزنه واین قانون کلی جهان هست پس از هر حال خوب حال خوب واتفاقات خوب تری هست پس من هم مواظب احساس خوبم هستم و لذت میبرم

    اگر وظیفه من اینه که در هر لحظه حالم رو خوب نگه دارم پس این کار رو انجام میدهم مثال ترموستات آمد تو ذهنم که تا وقتی روی رنگ سبز هست همه چیز عالیه واتفاقات خوب است واگر بره روی رنگ قرمز حادثه رخ میده ،

    به چیزهای زیبا نگاه میکنم از اتفاقات خوب حرف میزنم بیشتر لذت میبرم دنبال ثروت هستم تا دنیا وآخرتم آباد باشه باعث رشد و گسترش جهان باشم اون کاری که به خاطرش بدنیا آمدم

    یکی از باور های قدرتمند کننده من که از استاد عزیزم یاد گرفتم اینکه من از پس هر کاری برمیام وراه حل مسائل زندگیم به من گفته میشه خداوند راه حل ها رو به من میگه دیگه خیالم راحت هست وحرکت میکنم می‌دونم خدا هوای من رو داره وهواسش به من هست خیلی آرام تر شدم

    یکی از باور های تضعیف کننده که داشتم ولطف این فایل در خودم کشف کردم این بود که

    من ارزشمند نیستم چرا این باور اومده ؟از کجا نشات میگیره ؟

    وقتی کوچیک بودم تو تعطیلات تابستان با پدرم میرفتم مشهد واونجا پدرم بساطی پهن میکرد،چیزی می‌فروخت وکسب درآمد میکرد خیلی از اطرافیان که من به حرف هاشون گوش میدادم این کار رو بد میدونستند وفکر میکردم که این کار پست وبی ارزش هست و تو ذهنم رفته بود که من بی ارزش هستم ، اگر کسی مغازه داشت رو ارزشمند میدونستم وبساط رو نه

    من قانون تکامل رو نمی‌خواستم رعایت کنم نمی‌دونستم کسی که الان مغازه داره از اول اون طور نبوده از یک جایی شروع کرده ادامه داده والان به اینجا رسیده

    از زوایای دیگه ای این موضوع رو نگاه کردم

    اولا تمام افرادی که این کار فروش وسایل رو روی یک پارچه در کنار خیابان رو بد میدونستند هیچ کدومشون شغل درستی نداشتند و اکثرا بی کار بودند

    دوماً پدر من با این کارش داشت مخاج زندگیش رو تامین میکرد واصلا هم حرف مردم براش مهم نبود و همیشه میگفتند اوضاع این طور نمی‌مونه

    سوما تمام افرادی که بیزینس های موفقی دارند از جایی که داشتند شروع کردند وکنار خیابون چیزی می‌فروختند مثلاً بستنی طلاب مشهد که خیلی معروف هست صاحبش الان برحمت خدا رفتند از کنار خیابان شروع کردند توی خونه بستنی و آلاسکا درست میکردن وبا به چرخ دستی کنار خیابان می‌فروختند والان خیلی معروفند اگر ایشون حرف مردم براشون مهم بود و ادامه نمیدادند هیچ کس اسم این بستنی رو نمی‌دونست واین همه رشد نبود

    پدر من هم بعد از چند سال مغازه اجاره کردند و بعدها مغازه خیلی بزرگی خریدند والان همون افرادی که این کار رو پست میدونستند خیلی احترام قائل هستند والان شاگرد دارند وموفق هستند این فایل باعث شد از زاویه دیگه ای به این قضیه نگاه کنم و احساس ارزشمندی کنم

    من ارزشمندم چون کار ارزشمندی انجام دادم

    من ارزشمندم چون حرف مردم رو بی اهمیت دونستم

    من ارزشمندم چون از کودکی پول ساختم

    من ارزشمندم چون به این دنیا آمده ام

    من ارزشمندم چون تکه ای از خداوند هستم

    پس من ارزشمندم چون ارزش من ربطی به کارم نداره وهرکسی رشد می‌کنه از هرجایی شروع کنه

    ارزش من به این نیست که منو کسی ارزشمند بدونه یا نه

    ارزشمندی من رو خودم تعیین میکنم

    ونابغه ام این باور هم باعث شده راه حل ها گفته بشه وتوی کارهام لنگ نمونم وپیش برم

    خدایا شکرت خدایا صد هزار بار که هر روز تو فکرم کنکاش میکنم و باور های قویتر برام منطقی میشه

    استاد از شما وخانم شایسته عزیز سپاسگزارم برای تولید و فیلم برداری این فایل در پرادایس زیبا

    ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    محمد قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1344 روز

    سلام به همه دوستان عزیزم

    خدایا صد هزار بار شکرت که استادی این چنین به قوم ما هدیه کردی

    استاد عزیزم شما در این فایل راجب چه موضوعی را باور کرده ای صحبت کردید و چقدر عالی و چقدر درست و چقدر تحسین برانگیز گفتید

    من خود شما رو الگو قرار داده ام به خاطر اینکه کسی رو ندیدم اینقدر ذهن منطقی داشته باشه اما بسیار هم موفق باشه در تمام زمینه ها

    شما در این فایل راجبه حسن یزدانی عزیز صحبت کردید که کتفش رو عمل کرده و اقای دبیر گفته بودن زیاد امید نداشته باشید اما شما داستان رو میدونستید و حسن یزدانی عزیز اومد و در المپیک دوم شد و به قول فرمایش شما این باور رو شکوند

    خدایا شکرت برای چنین استادی و چنین دری در کنار ما

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  10. -
    فیروزه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1202 روز

    به نام خداوند آفریننده زیبایی ها

    به نام خالق توانا

    به نام خدایی که من راهم خالق آفرید

    سلام وصدسلام به استاد عباسمنش عزیز وخانم مریم جان شایسته وهمه دوستان عزیزم درسایت توحیدی عباسمنش

    بسیار بسیار ازدیدن این فایل لذت بردم وچنان غرق تماشای زیبایی های پرادایس شده بودم که گاهی صحبت‌های استاد رانشنیدم ودوباره زدم عقب وشنیدم خداراشکر چشمانم به دیدن روی ماه شما وآن بهشت زیبا روشن شد

    انعکاس آسمان ودرختها درآب دریاچه ودوبرابر شدن زیبایی ها وتصویر آینه ای طبیعت زیبا مسحور کننده است

    استادقطعا باساختن باورهای توحیدی وثروت آفرین لایق زندگی دراین بهشت زیبا شده اید ومریم جان نازنین هم باساختن باورهای قدرتمند توانسته درپرادایس زیبا همراه شما باشد ورابطه فوق العاده عاشقانه ومحترمانه شماعزیزان هم ازباورهای عالی درمورد روابط است

    به صحبتهای شما فکر کردم وباورهای مناسب ونامناسب زیادی رادرخودم یافتم ومیتوانم نوع باورهایم را به قبل وبعد دوره کشف قوانین زندگی تقسیم کنم

    باکارکردن دوره فوق العاده کشف قوانین زندگی موفق شدم به قدرت خلق کنندگی خودم پی ببرم وانجام تمرینات آن کمکم کرد به بیشتر خواسته های هرروزم برسم

    هرروز صبح می‌نویسم وسپاسگزاری میکنم وازخدا میخواهم هرلحظه درحس ناب شادی وآرامش باشم وهرروز این حس خوب راتجربه می‌کنم

    هرروز درخواست می‌کنم خدایا شکرت ازت می‌خوام زیبایی ببینم وزیبایی بشنوم وهر روز شاهد مناظر زیبا وگلهای قشنگ ودرختان زیبا ودیدن بچه های خوشگل هستم بیشتر اوقات حین حرکت درجاده وخیابان صحنه اظهار عشق ومحبت افراد باهم رامیبینم وکودکان زیبا می‌بینم وسرم رابه هرطرف میچرخانم گل وگلدان وزیبایی می‌بینم وسرم رابالا می‌گیرم یک دفعه چشمم به گلهای قشنگ ورنگارنگ درتراس خانه ها می‌افتد وخلاصه آنچه صبح خواستم خلق می‌شه خدایا شکرت

    باور دارم وقتی ازخانه باماشین بیرون می‌روم حتمآ جای پارک عالی دارم وهمیشه دربهترین محل پارک می‌کنم

    باور دارم هرصبح روی شانه های خدا وباخدا می‌روم سرکار ویا هرجایی ویا مسافرت وروی شانه های خدا درنهایت صحت وسلامتی وآرامش وایمنی وشادی می‌روم وبرمیگردم

    باوردارم خدا مراقب خودم وخانواده عزیزم هست ودرپناه لطف الهی قرارداریم وهمیشه خدامراقب ماهست

    باوردارم جسم وروان سلامت دارم وخداراشکر درسلامت کامل هستم

    باور دارم خداوند بهترین برنامه ریز است وبرای مسافرت و انجام هرکاری که نیاز به برنامه ریزی دارد ازخدا میخام خودش بهترین برنامه راتنظیم کنه وهمیشه برنامه خدا عالی ترین برنامه است

    باوردارم من به خزانه ثروت نامحدود الهی متصل هستم وخدا راشکر رزق وروزی فراوان به شکل های مختلف درزندگی ام جاری است

    باور دارم ثروت وفراوانی فقط ازمسیر شغلم نیست وخدا ازراههای غیرمنتظره پول به حسابم واریز می‌کنه وبارها آن راتجربه کرده ام

    خانه وزندگی واموال وخودم وخانواده ام رابه دست خدا سپرده ام وباور دارم خدا بهترین محافظت کننده است

    باخودم بارها تکرار کرده ام که (به آنچه پیش روی من است بااعجاب می‌نگرم) واتفاقات خوش اعجاب انگیز زیادی راتجربه کرده ام

    باور دارم آنچه می‌نویسم واحساس می‌کنم اتفاق افتاده ومیبینم خودم راکه درآن موقعیت هستم حتمآ به وقوع می پیوندد وبسیار ازاین باور نتیجه گرفتم

    واما باور نامناسی دارم که من عاشق طبیعت گردی ومسافرت هستم ولی همسرم عاشق کارکردن است وفرصت برای مسافرت نمی‌گذارد وزیاد ازطبیعت گردی لذت نمی‌برد ومن یک جاهایی رانمیتونم بروم چون باید باهمسرم بروم ودرجاده های مسیر طولانی ویاشمال حتما باید باهمسرم بروم وازتجربه لذت سفرها خودم رامحروم کرده ام ووقتی فایلهای سفربه دورامریکا وزندگی دربهشت رامیبینم یا کامنتهای دوستان رامیخوانم که همسران باهم مسافرت یا طبیعت گردی می‌روند خیلی دلم می‌خواد منم ازاین تجربه ها داشته باشم

    دریکسال اخیر وبعد شرکت دردوره کشف قوانین زندگی تلاش میکنم به تنهایی جاهای نزدیک رابروم وپارک می‌روم وکوه رفتم وبه شهرستان محل زندگی مادرم رفتم وبامادرم به روستای نزدیک رفتیم وطبیعت گردی کردم وخوش گذشت

    انشالا باورهای مناسب دراین زمینه هم بسازم تا بتونم بیشتر سفربروم ولذت ببرم وخوشحال می‌شم دوستان ایده های جدید خودشان رابه اشتراک بگذارند

    یک باورنامناسب دیگه ترس ازرانندگی است که به بهانه های مختلف از اینکه باماشین خودم این ور واون ور یاسرکار بروم طفره می‌روم واسنپ می‌گیرم وتوجیه می‌کنم اینجوری راحتترم که باید باورمناسب برایش بسازم تا رانندگی کردن رابرای خودم راحت ولذت بخش کنم

    ازوقتی باوردارم خدااستاد برنامه ریزی است وهمه کارهایم بدست خدا به آسان‌ترین روش وراحت انجام میشه چند سفرکوتاه رفتم وعالی بود وخوش گذشت خداراشکر وخودم رانندگی کردم الهی شکر

    استاد عزیز بسیار سپاسگزارم برای توضیحات عالی واز مریم جان گلم سپاسگزارم که فیلم گرفتن ومناظر زیبا وغروب زیبا رانشانمان دادند

    درپناه خداوند مهربان سلامت وشاد وسرفراز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: