چه موضوعی را باور کرده ای؟ - صفحه 45
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/06/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-06-10 07:50:062024-06-10 07:54:09چه موضوعی را باور کرده ای؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد و خانوم شایسته عزیز و دوستان خوبم
در پاسخ به اینکه من باور نایب رپ پذیرفته بودم و همیشه به من ضربه زدن پ الان خیلی دارم روشون کار میکنم یکیشون این بود که تو استخوان بندی قوی نداری راحت مصدوم میشی یا تو فوتبال هر لحظه ممکنه مصدوم شب و ابن باور چقد بد بود ، دیگری اینکه تو خیلی خیلی خوشتیپ نیستی که هرکسی راحت بخواد روت کراش بزنه حالا این باور کمتر بود اما باور اصلی که خیلی بد بود همین باور مصدومیت بود، باوری که دارم جایگزینش میکنم اینه که بدن من بسیار قوی و مقاومه و اینکه فوتبال یعنی زندگی و سلامتی مگه ممکنه چیزی که زندگیه به آدم آسیب بزنه همش لذته ، یه بار اشتباه داشتم این بود که تو گل نزنی نمیتونی راحت همه توپا رو گل کنی
باوری که همیشه به من قدرت داده این بوده که من خیلی عالی تو فوتبال ضربات سر رو میزنم و این باور اینقد تو وجود من رفته بود که بیشترین گل هامو تو فوتبال با ضربه سر میزنم ، یکی دیگه این بود که تو خیلی ژنتیکت چون قد بلندی داری تو عضله سازی عالی عمل میکنی و خیلی زود بدنت میاد رو فرم باور دیگه که داشتم این بود که همه با من حال میکنن همیشه هرجا میرفتم با دوستای خیلی باحالی آشنا میشدم و همه منو دوست دارن ون خیلی به قول بچه ها خیلی پسر باحال و شوخی هستم
آها این باوری که داشتم این بود که من از یه دختری خوشم میومد و باش در ارتباط بودم باورم این بود که تو خوشتیپ نیستی چه انتظاری داری این دختره با تو صمیمی بشه یا تو هنوز بچه ای و بد تر از همه اینا تو وابسته ای با اینکه قوانینو میدونستم که نباید وابسته شد اما آخرش وابستش شدم بعد فهمیدم این داره دور میشه وابستگی ترس میورد ترس از دست دادن یه مدت اومدم فک کردم و باور جدید ساختم اولش نتیجه ها کم کم میومد اما رفته رفته عالی تر میشه من اومدم با خودم گفتم که تو خیلی خوشتیپ ، باحال و دوست داشتنی هستی تو خیلی استعداد داری تو لایق بهترین روابط هستی یااااسیییین ، پسر تو خیلی ارزشمندی و اینکه رو اخلاق ها و ویژگی های طرف مقابلم تمرکز میکردم و این عالی بود و خیلی زود نتیجشو دیدم و دیگه اینکه اومدم گفتم خدایا وابستگی که کلن هست یه کمم پیش میاد اما باید خیلی کم باشه اومدم گفتم که ممکنه هرکی رو دوست داشته باشی و باش باشی بعد یه مدتی شاید تو یه مدار نباشید و جدا شید و یا یه نفر از دنیا بره باید همه چیزو گذرا میدیدم و از لحظه لذت ببرم و اینکه خودمو خیلی دوست داشته باشم و این دوست داشتنه رو از طرف خدا ببینم نه بگم حتمن این دختر باید باشه ،بله من خیلی این دختره رو دوست دارم اما عشقی که ازش بم میرسه و این برخورد خوبی که بام داره به خاطر خداونده و باوری که من ساختم این یکی از بهترین باور های من بود که تغیرش دادم و نتیجه خیلی عالیی دیدیم ممنونم ازتون استاد عزیزم ️️
بنام خدا
امروز راجب تغییر باورها یه پیام بهم الهام شد
اول بایک دنیا باور درست وغلط از کودکی تاالان به فکر تغییرش افتادم
دومین قدم باید یک سری باورهای دیگه رو میشنیدم اولش ذهنم نمیخواست قبول کنه که باوری جز این باور هم وجودداره
بعد باباورهای خودم که کلی روش تعصب الکی داشتم تطابق دادم
بعددیدم نتیجه این باور خیلی قشنگه
بعد فکر تغییرش افتادم
بعد دیدم به این راحتی ها نیست
اون باورها چون خیلی وقته تووجودم مونده ریشه کرده وباید با تلاش وصبر اونا رو ازذهنم پاک کنم
بعد کلی تلاش با قوانین با قدمها ذهن بازشد واماده باورهای جدید
حالا دارم دونه دونه باورهایی که منو ازیک زندگی شاد محروم کرده من یک سری شرایط توی زندگیم داشتم ودارم ولی ذهنم اجازه نمیداد من ازاون موقعیت استفاده کنم
امروز میام به راحتی این باور اشتباه رو ازذهنم پاک میکنم واون باور درست وخوب جایگزین میکنم اون وقت میتونم ازوجود تمام این زندگی که حق طبیعیه منه لذت ببرم
اون وقت ثروت ونعمت وشادی وعشق رو میبینم که توی یک قدمی منه ومیتونم حسش کنم
امروز باورامو مینویسم وبهشون فکر میکنم میبینم نوددرصدش مال خودم نبود ،من توی خودشناسی میتونم بفهمم چنددرصد باورام مال خودمه نتیجه تجربه منه
امروز باور محدود کننده خودمو تغییر میدم
من همیشه به شکل افراطی مراقب دخترم بودم واین باعث شده بود دخترم ضعیف باربیاد وروی من حساب کنه امروز تلاش کردم به خودم بگم توهرچقدر بیشتر اونو حمایت کنی اون بی مسولیت ترمیشه این الگوی غلط خانوادگی رو توی خواهرامم دیدم وامروز سعی میکنم بزارم عواقب رفتارشو ببینه همیشه مثل سد پشتش بودم ونمیذاشتم کسی حرفی بزنه این نشانه ضعف من بود که با حمایت بیش از حد دخترم میخواستم سرپوش بزارم روش
امروز باور اینکه اون ضعیفه رو با باور درست اینکه دخترم بزرگ شده و اصلا مثل من نیست ونیازی نیست مسولیت کارهای اونم به عهده بگیرم ،من مسول هیچ کس نیستم این باور درست مدام تکرار میکنم خییلی باید تکرار کنم چون این باور جدیده نیاز به زمان داره
بی نهایت باور غلط تووجودم هست که دارم کم کم روی اون کار میکنم
هرروز تکرار میکنم مریم کدوم باوره که داره اذیتت میکنه اون پاشنه اشیل توعه برو تغییرش بده اینجوری مسائل زندگیم حل میشه
ومن مجبور نیستم باور غلط خانواده وجامعه رو باخودم به دوش بکشم
من باورهای مثبت رو جایگزین میکنم وتکرار وتمرین میکنم بعد نتبجه کاملآ متفاوت باچیزیه که الان هست به همین راحتی فقط باید تعصب غلط وکورکورانه نداشته باشم نخام باورامو به کسی تحمیل کنم
استاد ممنونم ازت بابت تغییر باورام
سلام دوست عزیزم
خیلی سپاسگزارم از کامنت پر از آگاهی شما
من با وارد شدن به سایت گفتم خدایا هدایتم کن
چ چیزی نیاره من بشنوم برای آگاهی امروز
ک هدایتی اومدم سراغ این فایل و اولین کامنت شما را خوندم
خیلی ممنونم برای این باور درست
ک منم واقعا بهش نیاز داشتم
اصلا خود خدا بود بهم گفت ک باید باورم را درست کنم
و افراطی مراقب بودن از دخترم را اصلاح کنم
مریم عزیزم تحسین میکنم برای این آگاهی خوبتون
امیدوارم ک موفق و پایدار باشید
سلام فاطمه عزیز دوست هم فرکانسی من ،خیلی خوشحالم که کامنتم بهت کمک کرده ،وممنونم ازحس خوبی که بهم میدی
واقعاً همینه اگر ازخدا هدایت بخوایم هرجا هرکسی میتونه اون پیام رو به ما برسونه
فقط کافیه درخواست کنی این یه نشونه ست که خدا حواسش به هدایت وحمایت ماهست
مهمه بعد گرفتن آگاهی اونو عمل واجرا کنیم که این مرحله چالشه نمیگم خیلی سخنه ولی ما دقیقا از طریق وابستگی هامون به قول استاد پاشنه آشیل امتحان میشیم واولین درس ما با افراد نزدیکیه که باهاشون در ارتباط هستیم
خداروشکر دراین مسیر زیبا همسفری مثل شما دارم که بهم انرژی مثبت وحس خوب میده
موفق باشی منتظر شنیدن ودیدن موفقیتت توی کامنتها هستم دوست عزیز
برات از خداوند بهترین ها را ارزو میکنم
سلام دوست عزیزم ممنونم بابت کامنت عالی ونابی که گذاشتید
دقیقامنم همین مشکل را دارم بیش ازحدازپسر8سالم حمایت میکنم.من خیلی روخودم کارمیکنم .حال دلم اکثر اوقات عالیه غیراززمانهایی که برای پسرم مشکلی پیش بیاد یامورد بی مهری معلمش قراربگیره من حسابی به هم میریزم.حرف شماکاملادرسته بایدروی این موضوع بیشتر روی خودم کارکنم عزیزم ممنونم بابت این آگاهی که بهم دادید
بنام خدا
سلام استاد عزیزم
من امروز باور کردم که خودم خالق زندگی خودمم
من باور کردم من در مدار وفرکانسی متفاوت با اطرافیانم هستم
من باور کردم که افکار من وورودی های منه که روزمو میسازه
من باور کردم که هرچیزی که جامعه اصرار داره به من قبولونه اشتباهه ومن باید خودم دنبال حقیقت برم وباورهامو عوض کنم
من باور کردم که من به هرچی بخام میرسم
من باور کردم القاعاتی که میخواد به من بگه من نمیتونم اشتباهه
من باور کردم من میتونم طبق دانش وآگاهی که خودم بدست اوردم زندگیمو بسازم
من باورامو با آگاهی خودم میسازم واجازه نمیدم کسی بیاد به من باوراشو القا کنه
خداروشکر برای آگاهی های ناب این فایل
متشکرم استاد برای اگاهی هایی که منو به سمت زندگی پراز عشق وآرامش هدایت میکنه
با سلام به استاد عزیزم بخاطر تک تک مفاهیم نابی که به ما آموزش می دهید
سلام به همه دوستان خانواده صمیمی عباسمنش
من باورهای محدودکننده ام به شدت راحت بعد گوش دادن این فایل شناسایی کردم و بخش زیبا و جالب و ارزشمند داستان که فهمیدم باورهای قدرتمندکننده ای که باید جایگزین کنم چیست
الان چون یک موقعیت شغلی عالی داشتم که در اون می تونم روی باورسازی و زندگی خودم و تماشای سریال های سفر به دورآمریکا و زندگی در بهشت تمرکز کنم و محل زندگیم دقیقا آرامشی رو که میخوام داره و میتونم بفهمم خواسته هام چه چیز هایی هستند و در واقع محل زندگی و محل کارم یک جاست دقیقا همون طوری که مدت هاست میخوام…
ولی ولی ولی اتفاقی که افتاد اینه که یک باور من داره تو این مسیر جلوی رسیدن من به خواسته ام رو میگیره…
من از خداوند هدایت خواستم و مسیر نشانه های سایت و حتی برای وسیله نقلیه ای که به مصاحبه کاری رفتم برای تک تک اش از خداوند هدایت خواستم ولی اینکه کجا اشتباه کردم و از لحظه ای که فهمیدم پرستاری شبانه روزی میخوان خیلی ته قلبم خوشحال شدم که قراره با یک دختر بچه تنها که پرستارشم زندگی کنم اما بخاطر مخالفت پدرم مسیرم قفل شد و فهمیدم که من یک باور مخرب در مورد پدر دارم که به شدت شرک آلود و ضد توحیده
این باور محدود کننده که از بچگی گریبان من رو سفت گرفته اینه که وقتی پدر جواب منفی به خواسته ام بده اون مسیر باعث از بین رفتن من و زندگیم میشه در حالی که من میخوام مستقل زندگی کنم من میخوام درآمد داشته باشم من میخوام درسم بخونم من میخوام تمرکزم روی خودم باشه و من میخوام خانواده ام رو خیلی کم ببینم و کم کم رابطه ام رو باهاشون قطع کنم ولی پدر و مادرم نمیتونن بپذیرن چون من از درون نمیپذیرم
و حالا که باور محدود کننده رو گفتم لازمه راجع به چطور و قدرتمند کردن خودم صحبت کنم من می خواهم باورکنم که خالق زندگی خودم هستم و من میخواهم که هرکاری که می خواهم را انجام بدهم و بدون تردید در راه قدم بگذارم و وقتی به خواسته هام رسیدم تصمیم بگیرم که این مسیر ادامه بدم و دوستش دارم یا خیر
من به دنیا اومدم تا زندگی رو تجربه کنم تا شاد باشم و کنار کسایی که شاداب هستن و فارغ از اینکه سن براشون ی عدده زیبایی و شادی و راحتی رو تو رابطه باهاشون ببینم و کنارشون زندگی کنم
من عاشق زندگی با بچه هایی هستم که سالم و شاد و سرزنده و پر از هیجان هستن من عاشق رقصیدن و عاشق بغل کردن و عاشق تمام لحظه هایی که بچه ها بی تکلف زندگی میکنن و رهای رهای رها هستن…
خداروشکر که میدونم چی میخوام و خداوند در مسیرم قرارش داده…من میخواهم و می توانم و می دانم که می شود وقتی که من می خواهم و سپاسگزار خداوندم هستم که مرا در تک تک لحظه ها از پیش اجابت کرده است و سپاسگزار استاد هستم که این چنین دقیق مسائل را برایمان باز میکند و چنان موشکافانه به لایه های درونی ما می رود این آگاهی که بعد از چند بار گوش دادن تازه میفهمیم چه شده است که جواب تلفن مرا رد می دهند چه شده است که دلشوره گرفته ام و می ترسم چه شده است مگر نه اینکه قرار بود تنها خدارابپرستم و تنها از او یاری بجویم مگر نه این که تنها فرمانروای قدرتمند جهان به همه اعتماد می کند و فال نیکو می زند و اجازه می دهد با اختیار زندگی کنند و گسترش یابند و بهشت یا جهنم را بسازند وقتی خدا می تواند اعتماد کند و مرا به پدر و مادری بدهد که همیشه می ترسند و من باز هم سالم می مانم پس من هم می توانم از ترس هایم گذر کنم و توحید را عملی تر کنم و به خداوند اعتماد کنم و بدانم که او مرا در مسیر درستی قرار داده است آن هم وقتی اینقدر راحت مصاحبه انجام شد اینقدر راحت و رایگان به محل مصاحبه رسیدم و هر جا که سعی کردم سخت بگیرم بر خودم مسیر قفل شد…
این داستان را باز می گذارم و به خداوند اعتماد می کنم تا در این مسیر حامی من باشد
باور دیگری که دارم این است که پول با کار بیشتر و یا کیفیت بالاتر خلق می شود اما من دوست دارم باور کنم که پول از هیچ چیز می تواند وارد زندگی ام شود و لازم نیست کارهای سنگین و زمان طولانی هزینه شود تا پول خلق گردد و مثال هایی نیز پیدا کرده ام…
و تمرکز بر یک کار ساده و آسان و تکراری می تواند پول زیادی خلق کند
به عنوان مثال؛راه رفتن یک مدل می تواند برایش پول خلق کند اما راه رفتن مردم عادی هیچ تاثیری در پول درآوردن ندارد
این انسان که از مدلینگ درآمد خلق می کند باور کرده است که دوست داشتنی و جذاب و از همه مهم تر لایق پولی که دریافت می کند هست چرا لایق است چون می داند که ارزش این درآمد و این خلق را دارد
چرا ارزش این درآمد رافقط با راه رفتن دارد؟
این سوال و جواب آن کمک می کند باور این مدل راشناسایی کنیم…
و او می داند که فقط کافیست که راه برود تا میلیون ها دلار درآمد داشته باشد
مثال دیکر اساتید یوگا هستند که در یک نقطه می نشینند و در حالی که آهنگ پخش کرده اند یا به موسیقی طبیعت گوش می دهند نفس عمیق می کشند و میلیون ها نفر حاضرند پول بدهند تا در کلاس های این فرد شرکت کنند و با وی نفس بکشند یا حتی در لایو هایشان شرکت کنند یا حتی ویدئوهایشان را در یوتیوب تماشا کنند و به آرامش برسند و این گونه این اساتید با نفس کشیدن هایی که آن ها را در فرکانس خلق پول قرار داده است و از مسیر هم لذت می برند و آرامش دارند با یک توانایی ساده مثل نفس کشیدن پول می سازند
یا استاد های نقاشی که تا چندین جلسه تمرین خط صاف که با ویژگی های خاصی باشد را از هنرجویان می خواهند و خود نیز در طول کلاس و زندگی از این مسئله که خط صاف بکشند لذت میبرند و پول خلق می کنند و آرامش خلق می کنند
در واقع انسان های دولتمند و فرزانه از مسیر آرامش و لذت بردن و تکرار یک آیتم دوست داشتنی به نقطه خلق پول رسیده اند و باور کرده اند که انسان اختیار دارد و توانایی رسیدن به تمام خواسته هایش را دارد و باید به یاد بیاوریم بسیاری از غیر ممکن های جهان در سال های گذشته امروز تبدیل به بدیهی ترین اتفاقات قرن شده اند…
مثلا همین پرواز با هر چیزی
مثلا همین گوشی موبایل و توانایی هایش
مثلا همین اینترنت اگر بدون تکامل با ان آشنا می شدیم اصلا می توانستیم بفهمیم چیست که بخواهیم از آن استفاده کنیم
همین ساختن خانه ها در دل کوه ها
واقعا فضا همینقدر دور از دسترس بود که امروز نیست ؟
و واقعا چرا باور نمیکنم که خداوند همه چیز را مسخر من انسان نموده است؟
دیگر خداوند باید چکار کند تا ما باور کنیم هر چیزی که می خواهیم حتی آن چیزی نمی توانیم ممکن بودنش را تصور کنیم ممکن است و خیلی راحت اتفاق می افتد …
با تشکر از استاد عباسمنش و این آگاهی های ناب
خیلی خوشحال می شوم که بتوانم در کامنت های آینده انسجام و اصل بیشتری را ذکر کنم و این چنین از پراکنده ذهنم را در مسیر باورسازی پخش نکنم …
خدایاشکرت برای اعتماد به نفسی که به من دادی تا این هجوم افکار را به انسجامی قابل درک بدل کنم…
سپاسگزارم
مینای عزیز.
چقدر زیبا درباره مشاغل آسان صحبت کردی .
من هم همین باور رو دارم که حتما باید کار کنم اونم کار زیاد تا بتونم پول بیشتری دربیارم .
ولی مثال هایی که زدی عالی بود و من به فکر فرو رفتم .و گفتم اِ چه جالب درست میگه هاااا با راه رفتن هم میشه پول در آورد،یا با تلفن تو خونه به راحتی میشه درآمد داشت .ما هم اگر با خودمون هماهنگ باشیم هدایت میشیم به سمت ایده های عالی .
ممنون که با مثال های زیبات فکر منو باز کردی
به نام خدواندی که اجابت میکنه درخواست درخواست کننده رو
سلام خدمت شما استاد عزیزم
وخانم شایسته جان
وسلام به همه دوستان
چقدر فایل فوق العاده وپراز اگاهی
وپراز زیبایی های دیوانه کننده پارادایس
اون خونه چوبی رویاایی
اون دریاچه پراز اب
درختان سبز
وفضای سبز زیبا
ابرهای قشنگ
هر چی نگاه میکنی سیر نمیشی از فضای پرادایس از زیبایی هاش
نوش جانتون این حجم از زیبایی
چقدر فایل پربود از خبرای خوب
خبر خوب
اینکه من خیلی خیلی ادم ارزشمندی ام
خبر خوب اینکه
همه چی دست خودته
هیچ کس هیچ تاثیری تو زندگیت نداره
خبر خوب اینکه منم دارم زندگیمو خلق میکنم
هر چیو بخوام میتونم خلق کنم
همونطور که استاد خلق کردن
همونطور که برای سعیده
واقای ظاهری شده
واقای عطار روشن
اقا هادی
وخیلی های دیگه
خبر خوب اینه که اگه برا اونا شده برا منم میشه
میخوام ومیشه
بدون که مسیر همینه
مسیری که تو رو به اینجا رسونده میتونه تو رو به هر جا که میخوای برسونه
ادامه بده نشانه هارو تایید کن
رو خودت کار کن بقیشو بسپار به خدا
باهمین فرمون برو جلو
خداوند کارهارو برات انجام میده
همه چی اونجور میشه که تو میخوای
انچه رو که باور کنی تو زندگیت اتفاق میفته
میخوای چی تو رندگیت اتفاق بیفته؟
همونو باورکن
همه دنیاداره به افکار وباورات پاسخ میده
اگه باورات تغییر کنه زندگیت تغییر میکنه
من به دنیا اومدم برای تجربه خواسته هام
برای رسیدن به خواسته هام
برای لذت بردن
برای خندیدن وشاد بودن
برای ثروتمند شدن
برای راحت زندگی کردن
برای خوش شانس بودن
برای تجربه خوشبختی
من اگه اینجام یعنی لایق همه خواسته هام هستم
چطور ؟
نمیدونم
اونش وظیفه خداست
خدایا به امید تو
سلام به استاد عزیزم
سلام به مریم جان
و سلام به دوستان هم فرکانسی
وقتی این فایل رو گوش کردم داشتم به این فکر میکردم که باورهای غلط و محدود کننده زیادن من بیام از باورهای غلط قدرتمند کننده م بگم
از وقتی خودم رو شناختم توی خانواده همیشه میگفتن که ما استعداد یادگیری زبانمون بالاست و یه ژنی از سمت مادری داریم که راحت تر از بقیه زبان یاد می گیریم دیگه الان همه میدونیم که این دروغه دروغی که خودم ازش اطلاعی نداشتم حتی بزرگترهای من هم ازش اطلاعی ندارن ولی خیلی زیاد باعث پیشرفتم شد من شاید یک دهم دوستام روی زبان وقت نذارم ولی بیشتر از اونا یاد می گیرم چون باورش کردم و این باور بهم حس قدرت میده و همیت حس قدرت باعث میشه زبان انگلیسی رو دوست داشته باشم توی هر مسئله ای بخاطر علاقه م اول میرم معادل انگلیسی اون رو سرچ میکنم و بخاطر میسپارم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان گرامی
وقتی این فایل رو گوش دادم چندتا از باورهای محدودکننده م رو پیدا کردم.
من نسبت به محل زندگیم و ژنتیک و خانوادم بیشتر باور محدودکننده دارم تا قدرتمند کننده و با کمک این فایل تونستم اون ها رو شناسایی کنم
چند تا از باورهامو که شناسایی کردم اینجا می نویسم
مثلا اینکه باور قدرتمند کننده درباره استعداد هنری رو دارم چون از بچگی میگفتم نقاش هستم و همین باور باعث شد که تو کل مدرسه از بین همه نفر اول مدرسه بشم وقتی کلاس اول بودم. نقاشیمم عجله ای کشیده بودم چون فکر کردم باید سرکلاس بکشیم. و بزرگتر هم که شدم متوجه شدم اکثرا فامیل و خانواده تو هنر استعداد دارن. و علاوه بر اون ریاضیشون هم خوبه. آشپزیشون هم خوبه
از قبل مدرسه. میگفتم میخوام نقاش بشم و خیلی تو نقش خودم فرو رفتم امضا میکردم و فکر میکردم واقعا بهترینم. اما دبیرستان رفتم ریاضی و بعد کلی درس و ادامه تحصیل …. در نهایت دوباره برگشتم به نقاشی.
ولی در مقابل تو سطح بزرگتر میگم فلان کشور مثلا روسیه خیلی سطحشون بالاست و اون سبک هنر موردعلاقه من رو حرفه ای انجام میدن
تو کشور خودمون میگم اصفهانی ها خیلی کارای هنریشون قویه اما من که بچه شهرستانم! و اینجا خیلی جو هنری نیست. یعتی تو سطح بزرگتر باورم محدودکننده ست. در کودکی باورم قدرتمند کننده بود.
در مورد شهرستانم در عوض این باور مثبت رو دارم که مردم شهرم خیلی تو بیزینس خوبن و اکثرا درآمد و وضع مالی خوبی دارند اما بازم خودم رو به دلایل مختلف از مردم شهرم جدا میکنم. یعنی حالا که یه باور قدرتمند کننده دارمم هرطوریه ذهنم میخواد دور من و خانواده م یه دایره قرمز بکشه و بگه استثنا شما نمی تونید مثل مردم شهرتون پولدار باشید به این دلایل و این دلایل و….
یه باور محدودکننده دیگه دارم که میگه اگر کسی والدینش روابط خوبی باهم ندارن بچه هاشون هم نمی تونن روابط خوبی رو تجربه کنن.
باور محدودکننده دیگه ام که خیلی تاثیر گذاشته رو انتخاب مسیرهای شغلی بدون علاقه و درآمد نداشتن از کار موردعلاقه م اینه که میگم پول تو هنر نیست و نمیشه موفق شد اون چند نفر هم که تونستن استثنا هستن و بقیه نمی تونن
اما این باورهای محدودکننده تا الان اصلا بهم کمک نکرده و نمیکنه و باید اصلاحشون کنم
تمرین ولی... ها هم خیلی جالب بود و کمک میکنه خیلی سریعتر و راحتتر باورهای محدودکننده مون رو شناسایی کنیم
تشکر از آموزش های بی نظیرتون
به نام خدای رزاقم
سلام به استادم و بانو شایسته عزیزم و همه دوستان بهشتی
در کامنت قبلی از معجزاتی برام رخ داده نوشتم اینجا میخوام در مورد سوالات این فایل ارزشمند بنویسم
چه بار قدرتمند کننده ای داری مهمترین باوری ک دارم در مورد قیافم هست که کسی باور نمیکنه من چند سالمه حتی شده قسم خوردم یا کارت ملی نشون دادم همه فک میکنن من 20سالمه در حالی ک 38 سالمه و روز به روز جوانتر هم میشم چون اینقد این باور برام تکرار شده ک خودمم باورم شده ک من هر چ بزگتر میشم جوانتر میشم و مدام برام تکرار میشه که استایلم بیسته و باور دیگه دارم نسبت به توانمندیهام هست ک توی کارهام همیشه موفق میشم .یه بار توی یک کتاب خوندم ک سال تولد من نماد ثروت هست و بعد از گوش دادن این فایل میخوام این باور رو توی ذهنم پرورش بدم ک من نماد ثروتم .
قویترین باور محدود کننده ک دارم در مورد سن هست همیشه در حال مقایسه کردن سنم با بقیه هستم با اینکه قیافم خیلی جوونه اما سن کلا روی مخم بوده از بیست سالگی فک میکردم دیگه دیر شده هنوزم همینطورم حتی الان ک به هدفم رسیدم حسرت میخورم ک چرا زودتر نرسیدم الان چن سال فرصت دارم توی روابطم هم به خاطر همین باور به مشکل برخوردم با اینکه همه بهم میگن سن مهم نیس سن عدده اما باز این باور من کار خودشو میکنه خیلی سعی کردم حذفش کنم از ذهنم اما هنوز درگیرشم امیدوارم بتونم باور کنم ک عوامل بیرونی از جمله سن تاثیری توی زندگی من ندارن .
امروز جمعه بود گفتم بشینم خودمو کنکاش کنم ببینم چه باور هایی میتونم بسازم از اونجایی که هر کدوم از ما توی دنیای خودمون زندگی میکنیم اومدم برای دنیای خودم قانون گذاشتم و میخوام مواد و تبصره قانونهای زندگی خودمو بنویسم و تصویب کنم
قانون دنیای من :در دنیای من پول بدست آوردن آسونترین کار دنیاست و… باورهایی ک در مورد ثروت و روابط میسازم
در پناه خدا باشید .
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود به همه عزیزان
الان داخل تایم کاریم هست اما قلبم چنان تاکید داشت که بیام کامنت بذارم که از شدت ذوق نتونستم مقاومت کنم
خدایا تو بگو چیو میخواستی بنویسی که این حد شور و شوق ب دلم انداختی
از اینجا باید شروع کنم که من شغلم ترید بازار های جهانی هست . یادمه زمانی که دانشجوی مهندسی عمران دانشگاه صنعتی شاهرود بودم دوس داشتم توی حوزه خودم جزو تاپ ها باشم. یک لیست نوشتم از مهارت هایی ک باید یاد بگیرم و بهشون مسلط بشم . آخه من آدمیم که وقتی یه چیزو شروع کنم تهشو در میارم
خلاصه اومدم ک شروع کنم که دیدم اصلا عطش سوزانی براش ندارم. همونجا فهمیدم این مسیر من نیست . شروع کردم ب گشتن برای دایره برتریم . اون جایی که قراره یک اثر منحصر ب فرد خلق کنم . هرروز میگفتم ” ای که مرا خواندی راه نشانم بده ”
شرایط شغل دلخواهم رو مینوشتم. دوس داشتم وقت آزاد داشته باشم و خودم مدیر خودم باشم . نوشته که میخوام ساعت کارم 10 صبح تا 4 بعد از ظهر باشه که بعدش بتونم ب ورزشم برسم چون دیوانه وار معتاد ورزش کردنم
گذشت و گذشت و من فارغ التحصیل شدم و طی یک روند تکاملی هدایت شدم ب این شغل.
همون اول که اولین اموزش از یک استاد عزیزم که ایشون ساکن سانفرانسیسکو بودن رو دیدم گفتم آآآآ خودشههههه. من مال این کارم
چون من یه ذهنی دارم که مریض چیزهای تکراریه :)
و دیوونه پیدا کردن الگوریتم ها . و این بازار برخلاف بازارهای مالی ایران تماما الگوریتمیک هست و کلا دست ربات هاست
من شروع کردم به دیدن اموزش های تخصصی شغلم و کلا از مطالب سایت دور شدم با اینکه در دوران تحصیل چ غوغایی ب پا کرده بودم از عمل به گفته های استاد
صبح و شبم رو دوختم به هم تا سرو تهش رو در بیارم. نزدیک به 4 سال تو یک اتاق خودم رو حبس کردم و واقعا سر و تهش رو در آوردم. چند وقت پیش دقت کردم دیدم من دل و روده ی این کار رو بیرون کشیدم و تمام الگوریتم هارو از حفظم ولی نتایج مالی رقم نمیخوره
دلیلشم این بود که من با تمام علمی که داشتم وقتی به طبقه بندی و ساده سازی مطالب میرسید عاجز میشدم .چون شما برای اجرای چیزهایی که بلدی باید کل مباحث رو به یک یا دو پارامتر خلاصه کنی که توی سرعت حرکت قیمت ها برای مغزت قابل اجرا باشه. ذهن ما همزمان نمیتونه چندین پارامتر تصمیم گیری رو تجزیه تحلیل کنه. و این ساده سازی نیاز ب خلاقیت زیادی داشت و دیگه ذهن تحلیلگر من توانشو نداشت که یه روز ب دلم افتاد که بیام توی سایت و مواجه شدم با توحید عملی 10 و 11 .
خدایا تو چیکار کردی با من.تازه فهمیدم اشکال از کجا بود من از اصل خودم که منبع خلاقیت بود دور شده بودم .
خلاصه شروع کردم به کار کردن روی باورهام و مخصوصا مباحث توحیدی و عجز در مقابل خداوند. بعد چند روز حس کردم دره خلاقیت ها داره باز میشه. انگار مطالب توی ذهنم داشت طبقه بندی میشد . من اینقد نمودار هارو بررسی کردم که تمام نمودار هارو حفظم و نیازی نیست جلوی سیستم بررسیشون کنم. میرفتم پارک راه میرفتم و میگفتم “ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده”
که خداوند شروع کرد تمییز دادن فاز های حرکتی توی ذهنم . من تونستم تمام آشفتگی نمودار رو به دو سه فاز تقسیم کنم و برای هرکدوم پلن بچینم.
امروز بعد مدت ها دیگه از ناامیدی خبری نبود . مث فنر از جام پریدم که به کارم برسم. خدا داره به طرق مختلف بهم اعتماد به نفس میده . اون الهامی که روزای اول بهم کرد رو داره برام تکرار میکنه که ” تو جزو تاپ 5 این رشته میشی ”
یا چند روز پیش توی پارک بودم رو کردم ب آسمون گفتم خدایا تو بهم علمی دادی که هیچکس نداره . میتونی منو ببری بالا ؟ که چشمم ب انوار خورشید دم غروب افتاد و ندا اومد که : ” قسم ب خورشید که آیندت از این نور روشن تره ”
من میتونم بگم بالای 7000 ساعت برای تخصص توی این رشته وقت گذاشتم ولی بدون اصلاح باورها واقعا از نتیجه خبری نیست . گشتم نبود نگردید نیست
من با تمام وجودم دارم توی این مسیر حرکت میکنم و به زودی نتایجی که خداوند داره وعدش رو بهم میده رو باهاتون ب اشتراک میذارم. در پناه حق
سلام به همه
کلی باور وجود داره که حتی خودمم خبر ندارم که چقدر محدودم کرده یا اینکه چقدر داره بهم کمک میکنه جهت موفق شدنم ولی خب بااین حال هرکدوم که میدونم باور مخربه و ازش اطلاع دارم رو باید لااقل از خودم دورش کنم یا هر باوری که داره بهم کمک میکنه رو تقویت کنم تا برسم به هرآنچه که میخوام
یکی از اون باور هایی که به تازگی برام تکرار شده و از دهن دوستام و بقیه میشنوم اینه که با مدرک لیسانس کارشناسی نمیتونم و نمیذارن که یجایی مربوط به رشتم مشغول بشم و تا وقتی ارشد رو نگیری این رشته جایس برای من نداره ولی خب من الانکه به این آگاهی رسیدم که اینا یک سری عوامل بیرونی هستن و این قدرت رو ندارن که مانع من بشن باید بدونم این یک باور غلطه که اونا برای خودشون ساختن و تلاش دارن که منم اونو بپذیرم ولی من برای از بین بردن تسلط این باور روی خودم ،تلاش دارم که باهمین مدرک لیسانس کارشناسی توی بهترین مکان و زمان و بهترین شرایط با بهترین مزایا مشغول به کار بشم و به خودم ثابت کنم که عوامل بیرونی نقشی توی پیشرفت من ندارن.
به امید موفقیت…