سرمایه اصلی شما چیست؟!

راستش استاد بار اول که شنیدم گفتید به بچه ها گفتم پولتان را از بورس بیرون بکشید گفتم استاد کجا چنین حرفی زده من نشیندم. کاش من هم می شنیدم و این کار را می کردم. البته در یکی از لایوهایتان گفتید که به بورس و فارکس اعتقادی نداردید. اما واضح نگفتید که در مورد بورس چه کاری بکنیم. البته بار دوم که گوش دادم شنیدم که گفتید این حرف را در دوره روانشناسی ثروت گفته اید. گفتم عجب من اگر ویرایش دوره روانشناسی ثروت را می خریدم و پولم را از بورس بیرون می آوردم الان حداقل یک ماشین زیر پایم بود. الان مجبورم با دوچرخه رفت و آمد کنم. البته به خاطر همین دوچرخه هم هر روز از خداوند سپاسگزاری می کنم. اما یاد این شعر حافظ که بارها در فایل های مختلف تکرار کرده اید می افتم که می گوید:

تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی

گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش

اگر من در فرکانس مناسبی بودم. اگر آدم عجول و طمع کاری نبودم یا دوره روانشناسی ثروت را می خریدم و به این گفته شما عمل می کردم یا با هدایت خداوند این کار را می کردم. بعد از اینکه کلی پول در بورس از دست دادم خیلی از طرف خانواده ام سرزنش شدم که چرا پولم را از بورس بیرون نیاورم و اتومبیل نخریدم. چیزی که سال هاست دنبالش هستم. ولی من گفتم اگر باور داشتم که این کار درست است حتما انجامش می دادم. من کارهایی را انجام می دهم که باور دارم درستند. اعمال و رفتارهای من از باورهایم نشات می گیرند. من هر روز که از خواب بلند می شوم تا وقتی که می خوابم یک سری کارها را انجام می دهم. چون فکر می کنم که نتیجه می دهند. یک سری کار ها را هم انجام نمی دهم. چون باور ندارم که نتیجه بخش باشند.

الان هم هر وقت می روم و بورس را بررسی می کنم احساسم تا چند روز بد می شود. از این می فهمم که شرک ورزیده ام و به جای اینکه از توانایی هایی که خداوند در اختیارم گذاشته برای کسب درآمد استفاده کنم چشمم را به دست دیگران دوخته ام که آنها چون از من تواناتر و بهترند کار بکنند و درآمد کسب کنند و به خاطر پولی که در اختیارشان گذاشته ام به من هم پولی بدهند. البته بورس هنوز در حالت ترکیده اش است و من پول خودم را هم نمی توانم از آنجا بردارم. چند روز پیش همکارانم در مورد ارز دیجیتال صحبت می کردند و می گفتند خیلی قیمتش پایین آمده و به کف رسیده. از این به بعد دیگر صعودی می شود. من وسوسه شدم و می خواستم بخرم. اما یاد حرف شما افتادم که گفتید دنبال بورس و فارکس نباشید. به خاطر همین جلوی خودم را گرفتم و این کار را نکردم. اما فهمیدم که باز هم خودم را آدم پستی به حساب آورده ام و می خواهم روی توانایی های دیگران حساب کنم برای اینکه پول بسازم.

خیلی دوست دارم از فضای بورس بیرون بیایم. اما نمی دانم چطور این کار را بکنم. تلاش می کنم که از ذهنم بیرونش کنم و پولی که آنجا گذاشته ام را بخشش به دیگران به حساب بیاورم. اما گاهی نجواهای ذهنم قوی می شوند و باز هم سراغ بورس می روم که ببینم آنجا چه اتفاقی افتاده است. چون احساسم بد می شود و نجواها می گویند که برو سراغ بورس. چون احتمالا آنجا پولی به دست آورده ای و اگر پول به دست بیاوری حالت بهتر می شود. من هم گاهی زورم نمی رسد و فکر می کنم یک اتفاق بیرونی باید رخ دهد که حال من را خوب کند. امیدوارم خداوند من را هدایت کند که در مورد بورس چه کاری انجام دهم. شاید هم از صحبت های شما نشانه ای بگیرم که بفهمم باید چکار کنم. چون می دانم اگر از این فضا خارج شوم انسان توحیدی تری می شوم و کمتر روی دیگران حساب می کنم و بیشتر سعی می کنم خودم را تغییر دهم و بهبود ببخشم تا با استفاده از توانایی هایم به خواسته هایم برسم.