یک توصیه:
پس از گوش دادن به فایل صوتی و تصویری، با توجه به موضوعات اساسی ای که در این فایل توضیح داده شده است، در این موضوع تفکر و تأمل کنید و جواب خود به سوالات زیر را در بخش نظرات این صفحه بنویسید:
1.سرمایه اصلیِ من چیست؟
سرمایه اصلی شما می تواند شامل ویژگی های شخصیتیِ سازنده ای باشد مثل:
صداقت، درستکاری، خوش خلقی، توانایی برقراری ارتباط، توانایی مدیریت بحران، توانایی مدیریت افراد، توانایی حل مسئله، توانایی دیدنِ نکات مثبت افراد و برانگیخته کردن آن ویژگی ها خصوصا در شرایط به ظاهر بحرانی و…
همچنین سرمایه اصلی شما شامل مهارت هایی تخصصی است که می توانی کسب کنی و هر بار در آن مهارت ها بهتر بشوی.
ضمن اینکه هر کدام از این دو جنبه از سرمایه اصلی شما، می تواند جنبه ی دیگر را رشد بدهد و مثمر ثمرتر کند. در نهایت، «ثروت و استقلال مالی»، فقط یکی از خروجی های سرمایه ی اصلی شماست.
2.چطور می توانم این سرمایه را رشد بدهم؟
یعنی با جزئیات بنویس:
در حال حاضر، چقدر بهبود دائمیِ این سرمایه های اصلی چقدر برایت اولویت دارد؟
چقدر از زمان، انرژی و تمرکز روزانه ی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی می شود؟
چه برنامه ها یا ایده هایی برای رشد این سرمایه ها می توانی داشته باشی؟
و اگر تمرکز اصلی شما صرف رشد این سرمایه های اصلی بشود، چقدر کیفیت زندگی شما را در تمام جنبه ها بالاتر می برد؟
منابع بیشتر درباره موضوعات آموزشی این فایل:
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD643MB42 دقیقه
- فایل صوتی سرمایه اصلی شما چیست؟!40MB42 دقیقه
114مین گام به سوی خداروبانام ویادخودش برداشته ام سسسسسسلللللللللللللااااااااااااااااااااامممممممممممممم خداجون بلاخره اومدم بارهبریت خودت من نیازمندتوام.یاریم ده مادی ومعنوی درتمام. ابعاد.
الهی تابی نهایتهاکه تو. اندازشو میدونی سپاسگذارم که به ما
نی نی هدیه داده ای ننه دورت بگردم.
چه لذتی داره !؟؟؟خدایاشکرت تاابدها.
الهی این نمت روبه همه هدیه کن درمشیت خودت آمین.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
من که خانه دارهستم ولی بچه هام هرجاسرکاری بودن خدابه همه معرفی شون میکردازبس که ازدل وجون وصادقانه کاروانجام میدن.وطرف کلیدخونه رودراختیاربچه هام میذاشت وخودش میرفت که بچهها مبل بشورن یاحتی دخترجون توخونه داشتن باخیال آسوده والدین خونه روترک میکردن میرفتن وبه همه هم معرفی میشدن که هم درستکارندوهم تمیزکارومسئولیت پذیرهستندخدایاازاین همه موهبت الهی فقط جلوی توسرم پائین است وشکرت میگویم که چنین سرمایه های هنگفتی دارم گاهی ذهنم یادش میره وبه سمت پول میره میگه خوب کوپولشون.الهی دورشون بگردم که بهشون میگن رحمت به پدرومادت ورحمت به شیری که خوردین.
هرکس هم میبینه برای بچه ها م وخودمون دعای خیرمیکنند.
یک نمونه بگم نوه های عمم باپسردایی عزیزدلم باهم دوست هستندتوسفریاکوه پیمایی یاهرجای دیگه. هروقت عزیزدلمومیبینن. نوه های عمم میگن حسین آقاداماددایی منه ازبس که هم خودش وهم بچه هاش آقاهستندوعجب دختردایی داریم.
بازپسردایی عزیزدلم میگه این آقاپسرعمه ی منه وخودشوبچه هاش شریفندوعروس عمم خانم خانواده داراست.
خوب این ثروت روچراآویزه ی گوشت نمیکنی لیلا.
همین فامیلامون اگه بعضی ازبچه های فامیل روببیننداعراض میکنندکه آبروشون نره چون همه فن حریف هستند.
عزیزدلم هم خیلی درستکاروصادق هست شغل شریفشون رانندگی ماشینهای سنگین است وباهرکس که آشناس همیشه جلوروش پشت سرش به خوبی یادمیشه .چون پدرومادشون هم آدمهای ساده بودن وپدرشوهرم یتیم بوده خانه ی اربابی کارمیکرده که نوه های اون ارباب ممیگن مابچه بودیم آقااسماعیل بامابزرگ شدوای ی ی ی ی ی ی ی ازصداقت وشرافت این مرحوم باباجون روحت شادیادت گرامی.
که اگه باغ وبستان زر وزیورنداشتین ولی این الماس وجواهری که درصدف وجودتان پنهان بودهرکس دیدوندیدلمس کرد،لمس نکرد!
ااااااااااااااللللللللللللللللللللللللللههههههههههههههی ی ی ی شکرت که وجود همسرم وبچه هام آرزوی هرکسه،فامیل وبیگانه اینم ثروت من خدایابابت این ثروت دنیوی واخروی به مابخشیده ای متشکرم.
استادمن بچه بودم روستازندگی میکردیم ولی خانه ماآپارتمانی بودبه قول امروزییهاپارکینگ وبه قول ماتوحیاط مون موزایک ومرتب بودپله هاآهنی بودزیرپله هامون یک فضای بازبودکه مادرم یک صندوق چوبی متوسط گذاشته بوداگه دونفرتوش به پهلو باپاهای جمع تردرازمیکشیدن جامیشد!!!!!!!!!!!
توصندوق هرچی که داشت مهم بودمادرم قفل میزد.
یک همسایه داشتیم خداهمشونورحمت کنه یک کیف مشکی داشت یک عالمه پول وطلاداشت توی صندوق مابود.وکاراین پیرزن بادخترش که معتادبودبچه بودم نمیدونم چی مصرف داشت ولی سیگارمیکشدولیهاش خیلی سیاه بوداین کلمه ی معتادالان به زبونم اومدبالاخره هرروزصبح ازروستامیومدن شهراگه خانه ی کسی کارگری میکردن من نمیدونم اگه توخیابون ازمردم کمک میگرفتن من نمیدونم!!!ولی اینوومیدونم شب به شب پولهابه مادرم تحویل داده میشدیااگه مادرم نبودبه خواهرقبل من تحویل میشد!!!!!وقتی مادرم سرصندوق چوبی میرفت منم میرفتم که پول وطلاهاروببینم چون من خخخخخخخخیییییییییللللللللللی شدید به طلاعلاقه دارم.
خوب این همسایه رفت به جاشون عروس برادرشون آمدن ساکن شدندوبازهم طبق روال قبل مادرم صندوقداراین خانم شده بود.
وهمسایه های مجاورواطرافمون هم چیزی داشتن به مادرم میسپردن. ننه روحت شادتاابدهاچه گوهری بودی که من نشناختم!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ننه این اشکی که میریزه ازاحساس خوبه منه خخخخخخ.
واین شیوه ی اعتباروصادق بودن درخون ورگ پدرم هم بودپدرمن به قول امروزیی هاحساب داربود. وچون سوادداشت ونویسنده بودمیگفتنش میرزا.
کربلای قدیم روهم زیارت کرده بودکه اون زمان به سادگی نمیرفتن کربلا میگفتنش(کل میزا)مخفف کرده بودن.
پدرمن اگه باغ وبستان نداشت!بااین ثروت عظیمی که برای ماوارثهابه جاگذاشت الان زبون زدخاص وعام شده.
چون پدرومادرخودم خیلی جامعی بودن ازروابط عمومی بالاهرکس مسئله ی داشت از مادرمن کمک میگرفتن یک پامشاوره وکارراه اندازن.
امانتداری حرف مردم،راهگشابرای کارهای مردم هرچی بگم کم گفتم!!!!چون من فرزند یکی مونده به آخرهستم ازقبلش که یادم نیست ولی شنیدم ازکارهاش.
واین شیوه درپوست واستخوان من ازبچگی ریشه دوانده .
.دوستام تودوران تحصیل هرچی میگفتن امانتدارشون بودم.
اازدواج کردم همینطورهمسایه هامون قرعه کشی داشتن پولهای نشمرده دستم میدادن براشون نگهداری یاجابجامیکردم.
یک نمونه مثال بزنم.
این حرف روبرای اولین باره که میگم چون یک راز بودبرای دخترهای قدیمیتر.
دخترهمسایمون تصادف کرده بودپاش شکسته بود.دوست پسرداشت ازش خبرنداشت یااگه تلفنی خبرداشت حضوری میخواست بره دلتنگش شده بود.
به من گفت: لیلاخانم میدونی که مادرم ازهیچی خبرنداره !پدرشو داداشاشم اگه میفهمیدن میکشتنش!!!!
گفت: توروخدا کمکم کن دارم میمیرم !
شماکه ماشین دارین به پسرت بگوبیادمنوببره دوربده تادوستم روببینم! پسرم بردمنتظرمونده تااون دخت دوست پسرشو ببینه صحبت کنه آروم بشه بیارش !!!!
وبعدازچندوقت بین منواون دخترهمسایه شکرآب شدازبس که حسودبودرفت وآمدنداشتم.وبعدازیک مدت که بهترشدیم !
میگفت:لیلاخانم جلوروت میگم!پشت سرتم گفتم :که این زن چقدرامانت داره؟! هرکسی دیگه ای میبوداولین کارآبروی منومیبرد!!!!!!!وای ی ی ی ازتوواین پسرتوکه هیچ کس متوجه کارمن نشدکه دوست پسردارم!!!!!!وازداج هم نکردن.جای دیگه ازدواج کرد.
استادخیلی ازاین خصوصیات خوب رودددارم چه کارکنم که این ذهن عزیزم پولداری دوست داره پول رولمس کنه خیلی بایدپول داشته باشم که لذت ببرم.البته اززمانآشنایی بااستادعزیزم سیدعرشیانی واآشنایی باشماامبروان خیلی فرق کردم اززیزخرواهاسنگ ویخ منفیهاروبه نوروگرمای مثبت الهی درحرکتم ومیخوام خیلی پیشرفت کنم.
سالم وپولداروجامعی باشم. چون حق الهی منه خدایاکمکم کن الهامات روبیشترببینم فهم ودرک کنم وعمل کنم آمین.
عاشقتونممممممممممم