سرمایه اصلی شما چیست؟! - صفحه 14

به نام خدای مهربان

سلام استاد جان عزیزم

سلام خانم شایسته عزیزم

استاد این فایلی که گذاشتید برای من یک نشانه تایید کننده از سوی خدا بود. مطمئنم در چند خط آینده که داستان خودم رو که به شدت در ارتباط با این فایل بی نظیر شماست، تعریف کنم، شما و شاید تعدادی از بچه ها باورش میکنید، ولی احتمالاً حجم انبوهی از خوانندگان این کامنت این موضوع رو باور نکنند.

پس اجازه بدین که براتون توضیح بدم:

استاد من توی کار مشاور املاک هستم. یک سال پیش در همین روزها بعد از شنیدن گفت و گوی شما با دوستان در کلاب هاوس پیرامون اینکه « چه زمانی باید تغییر کنیم؟» تصمیم گرفتم که شغل قبلیم رو رها کنم و وارد کار مشاوره املاک شوم. و خوب البته به واسطه تجربه‌هایی که قبل‌تر در کارهای ساختمانی داشتم، خیلی زود پیشرفت کردم و توی یکی از قویترین دفاتر املاک شهرمون شروع به کار کردم.

مدت زمانی گذشت و فعالیت خیلی خوبی هم داشتم و حتی توی فصل پاییز گذشته به لحاظ میزان رقم فروش، مشاور اول دفترمون در بین حدود ۲۰ مشاور شدم. اما در یک مدت زمان کوتاه حدود پنج شش ماه پیش، به دلیل یکسری باورهای اشتباهی که داشتم، نتایج قابل توجهی به لحاظ مالی نگرفتم. که اون رو هم ریشه‌یابی کردم.

یه کم دیگه، به این موضوع برمیگردم اما قبلش می‌خوام به یک نکته و کار مهم اشاره کنم. من از اوایل امسال متوجه شدم که اگر می‌خوام همیشه یکسری نتایج پایدار بگیرم، باید حتماً یک سری اصول ثابت و مشخص بر پایه قوانین ثابت جهان و خداوند برای خودم داشته باشم و اونها را به عنوان ارزش‌های خودم تثبیت کنم و تحت هیچ شرایطی هم ازشون کوتاه نیایم، حتی در سخت ترین شرایط. این اصول و ارزشهای من به صورت تیتروار شامل این موارد می‌شن که البته برای هر کدوم صفحات زیادی را توضیحات نوشتم که دیگه اینجا توضیح نمیدم:

۱- اصل توحید

۲- اصل هدایت‌پذیری

۳- اصل فراوانی

۴- اصل عزت نفس

۵- اصل اعتماد بنفس

۶- اصل تمرکز بر نکات مثبت و تحسین

۷- اصل شکرگزاری

۸- اصل حرکتِ همیشه

۹- اصل شادی و احساس خوب

۱۰- اصل حرکت و آسانی

۱۱- اصل صداقت و روراستی و درستکاری

۱۲- اصل «امروز و الان انجامش بده»

استاد من با خودم عهد کردم که تمام تلاشم رو برای پایبندی به این اصول به کار گیرم و تحت هیچ شرایطی از اصول خودم کوتاه نیایم.

حالا به ادامه داستانم برمی‌گردم. حدود یک ماه و نیم پیش، با یکی از همکارانم برای بازدید کردن از یک واحد رفتیم. بعد از انجام بازدید همکار من به من پیشنهادی داد تا یک سری کارهایی انجام بدیم و با انجام دادن اون کارها می تونستیم اون واحد رو به شکلی بفروشیم که برای هر کدوم از ما چیزی حدود ۲۰ میلیون تومان درآمد ایجاد می‌شد. اما از اونجایی که انجام دادن اون کارها از نظر من نادرست و کذب و غیر صادقانه بود، من پیشنهادش رو به این دلیل که با اصل یازدهم خودم، یعنی «اصل صداقت، روراستی و درستکاری» در تضاد بود، رد کردم. استاد من پیشنهادش رو در شرایطی رد کردم که به لحاظ مالی به شدت تحت مضیقه و فشار بودم و فکر کنم موجودی حسابم در اون در لحظه کمتر از یک میلیون تومان بود. و واقعاً اون پول‌ می‌تونست خیلی از مشکلات اون روز من رو حل کنه. حتی وقتی که به مدیرم هم در مورد علت عدم همکاریم گفتم باز هم مورد تمسخر و حتی سرزنش واقع شدم. اما این صداقت از اصول من بود و من نمی خواستم از آن کوتاه بیایم. و نیومدم

اون موضوع گذشت و طی هفته های بعد خیلی بیشتر و بیشتر به این اصل صداقت فکر کردم و به دنبال نشانه های تایید کننده اون بودم. با اینکه کماکان توانسته بودم درآمد قابل توجهی داشته باشم اما باز هم هر روز و هر روز به اصول خودم فکر میکردم. و این در شرایطی بود که در اطراف من اکثر همکارانم بر این باور هستن که تحت هیچ شرایطی در کار املاک نمیشه صادقانه کار کرد و به درآمد خوب هم رسید، اما من مثل اونا فکر نمی‌کنم.

حالا می خوام بگم که خداوند چگونه پاسخ پایبندی من در اصل یازدهم خودم را به من داد: اصل صداقت روراستی و درستکاری

هفته گذشته برای معرفی یک فایل ملکی به دفتر یکی از ۴ یا ۵ انبوه ساز بزرگ شهرمون رفتم. حدود شش ماهی بیشتر نمی‌شه که مهندس رو میشناسم، اما هنوزم نتونستم هیچ معامله ای براش انجام بدم.

بعد از اینکه اون مورد رو بهش معرفی کردم و قرار شد که بهش فکر کنه و به من خبر بده، خودش یهو برگشت گفت هادی اگر که میتونی به صورت کاملا اختصاصی وقت بگذاری، من حاضرم تمام املاکی که در سطح شهر برای فروش دارم رو به تو بسپارم و خودت و دفترتون به عنوان نماینده فروش انحصاری من با اختیارات بالا، املاک من رو به فروش برسونید.

استاد شاید شما هم به سختی باور کنید ولی همین امروز تقریباً آخرین توافق های ما انجام شد و به اتفاق از حدود ۳۰ پروژه ساختمانی او بازدید کردیم، این شخص تمام املاک خودش رو که عددی بالغ بر ۷۰۰ میلیارد تومان در قالب بیش ۱۰۰ ملک مسکونی و تجاری، «به صورت کاملاً اختصاصی و انحصاری» در اختیار من قرار داد تا با کمک همکارانم در دفتر اونا رو بفروشم و این یعنی کمیسیون خالص این معاملات در کمترین حالت چیزی حدود ۱۴ میلیارد تومان می‌شه که حداقل سهم من از این پروژه چیزی در حدود ۵ میلیارد تومان میشه. و درصورتیکه این همکاری ادامه پیدا کنه و پروژه‌های جدید اضافه بشن که حتما این اتفاق هم میوفته عدد درآمدی من بیشتر و بیشتر هم میشه.

استاد من امروز توی ماشین فردی نشسته بودم و داشتیم در مورد همکاری صحبت می‌کردیم و پروژه‌ها رو بازدید می‌کردیم که ارزش املاکش رو اگر به دلار حساب کنیم، چیزی حدود ۲۵ میلیون دلار می‌شه. و یادمه که همونجا خدا داشت تو قلبم بهم می‌گفت: هادی این پاداش توئه. تو اون پیشنهاد ۲۰ میلیون تومانی رو رد کردی و راه راستی و درستی رو پیش گرفتی، حالا هم من اینجا نشوندمت کنار آدمی که داره صفر تا صد املاکش رو به ارزش ۲۵ میلیون دلار یا بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان به تو می‌سپاره که براش بفروشی.

این روزیه بغیرالحسابه، و من به خودم یادآور می‌شدم که: هادی وعده خدا حقه، وعده خدا حقه، صبور باش که وعده خدا حقه

.

.

از طرفی همون همکاری که به من اون پیشنهاد رو داده بود، به خاطر یک رفتار مشابه همون رفتار، در فروش یک آپارتمان دیگه، با فروشنده اون آپارتمان به یک مشکل‌ جدی برخوردند و اون فروشنده به خاطر عدم صداقت این همکار من، از دستش شکایت کرده و الان بیشتر از ۲ هفته است که درگیر این ماجراست. هم باید کمیسیون ۸۰ میلیون تومانی رو بهش برگردونه و هم خدا می‌دونه به لحاظ حقوقی آخرش به کجا می‌رسه.

.

استاد امشب که این فایل شما رو گوش دادم با تمام سلول‌های وجودم می‌خوام تایید کنم و صحه بذارم بر اینکه مهمترین سرمایه و داراییِ نه فقط من، بلکه هر انسانی، صداقت و درستکاریه. البته که من در کنارش مهارت‌ها و توانایی‌های تخصصی هم دارم و روی بهتر شدن اونها هم کار می‌کنم. ولی خودم خیلی از همکارانم رو می‌شناسم که حتی به لحظات مهارت‌های فروشندگی از من قوی‌تر و بهتر هم هستند و حتی شاید ده‌ها برابر من تجربه کار به عنوان مشاور املاک رو هم دارن. اما هیچ کدومشون چنین پروژه فروش اختصاصی رو در اختیار ندارن که فقط خودشون قرار باشه روش کار کنن. استاد هم شما که با ملک سروکار دارین و تجربه‌های زیادی در این زمینه دارین و هم هرکسی که کار مشاوره املاک کرده باشه، می‌تونین درک کنید که وقتی یک فرد به عنوان مشاوراملاک بتونه بیش از صد واحد مسکونی، تجاری و زمین رو در چیزی حدود ۳۰ پروژه مختلف به صورت نماینده فروش انحصاری و اختصاصی جذب کنه، یعنی چی؟ اونم در شرایط که ۹۰ درصد همکاران من به دلیل باورهای کمبود و هزار جور باور مخرب دیگه، برای دور زدن همدیگه و گرفتن یک فایل آپارتمان اختصاصی، چه کارهای ناصادقانه‌ای می‌کنن.

استاد در همین داستانی که براتون گفتم، واقعاً هیچ دلیل دیگه‌ای نمیبینم که بخوام اون دلیل رو عنوان کنم برای اینکه این آقای مهندس تمام املاکش رو در اختیار من بذاره. غیر از اینکه فرکانس صداقت، راستی، درستکاری بهترین و قوی‌ترین ابزار برای جذب مشتری‌های چند صد میلیارد تومانی و چند ده میلیون دلاریه. غیر از اینکه خداوند پاسخ می‌ده به فرکانس‌های من، به افکار من و به باورها و اصول و ارزش‌های من.

.

استاد جانم

من سعی می‌کنم با دیدن همین نشونه‌ها و الگوها از زندگی خودم و اطرافیانم، مخصوصاً در مورد کسب‌وکارم، این سرمایه رو بیشتر و بیشتر کنم و فقط خدا می‌دونه که قراره چقدر اتفاقات جالبی برام بیوفته. و قراره چه ثروتی وارد زندگیم بشن. فقط همش می‌گم خدایا خودت مراقبم باش که اسیر نجواهای شیطان نشم و هر وقت خواستم پام رو کج بذارم، خودت ازم محافظت کن.

.

عاشقتونم استاد

آخرین کامنتی که گذاشته بودم، کامنتم پایین فایل توحید عملی ۷ بود. اردیبهشت ۱۴۰۰ بود. اگرچه فکر نمی‌کنم هیچ فایلی توی سایت شما باشه و من حداقل دو یا سه بار نگاش نکرده باشم. و دوره‌هایی که دارم کار می‌کنم. ۱۲قدم و عزت نفس.

.

عاشقتونم استاد، کلمات که قادر به حجم احساس سپاسگزاری و تشکر من از شما نیست، ایشالا یه روز با نتایج و سند و مدرک میام می‌بینمتون تا شاید اونجوری بتونم از پس سپاسگزاری از شما بر بیام، که البته باز هم بعید می‌دونم بتونم.

چون شما خیلی بزرگین استاد، خیلی خیلی بزرگ و خیلی ارزشمند و عزیز.

عاشقتونم❤️❤️