سرمایه اصلی شما چیست؟! - صفحه 40

به نام الله یکتا و هدایتگرم

سلام عزیزان و همراهانم

خدایا نمیدونم چجوری سپاسگزاری کنم که از کلام استاد عزیزم فهمیدم که اصلی ترین سرمایه هر انسانی چیست….منم وقتی اولین بار این فایل رو شنیدم و سوال استاد رو گوش کردم داشتم دنبال پول و مالی که داشتم فکر میکردم و ارزش گذاری میکردم که ببینم چقدره ولی وقتی بقیه فایل رو پلی کردم خیلی خجالت کشیدم از خودم…..تازههه متوجه شدم استاد چی دارن میگن….کلی نشستم و فکر کردم که مریم تو بدون پول و مالی که به قول خودت اونارو سرمایه دونستی دیگه چه سرمایه ایی داری؟؟؟؟!!!

یادم اومد که همیشه همه منو به مهربانی و خوش قلبی میشناسن و همیشه از بچه گی ام همه دوست داشتن من کنارشون باشم..حتی 2تا از خاله هام از مادرم خواسته بودن که منو به اونا بده که پیششون باشم..در طول کل مدرسه که رفتم از دبستان تا دانشگاه تمامممم این سالها مبصر کلاس بودم همیشه من انتخاب میشدم حتی جایی که تازه رفته بودم و منو نمیشناختن اما چطور ممکن بود اینقدر مورد اعتماد باشم چه برای معلمانم و چه همکلاسیها…یعنی امکان نداشت که من سالی مبصر کلاس نباشم حتی در دانشگاه اینها همه نشانه از مسئولیت پذیری من و مهربانی. صداقتم داشت..که من هیچ وقت مهم ندانستم…در خانواده پدری و مادری همیشه مریم عزبز بود..ما 6تا خواهر و برادر بودیم اما مریم یه چیز دیگه بود حتی برای پدر و مادرم

چند سال پیش در بیمه پاسارگاد مشغول به کار شدم و یک روز که شاید بگم 100 تا 150 نفر توی کلاس حضور داشتن و یه جلسه مهم بود برای تمام ما..مدیر فروش ارشد گفت ما به یک نفر نیاز داریم برای انجام یه سری کار که باید خیلی دقیق باشه اون شخصی که انتخاب میشه کیا داوطلب هستن که از طرف خود بچه ها باید 1 نفر انتخاب میشه..من جز یکی از داوطلبان بودم ..اسمها روی تخته نوشته شد و بچه ها باید همون در لحظه رای میدادن و 1نفر انتخاب میشد من شاید 4نفر از اون جمعبت رو میشناختم بقیه برای اولین بار میدیدم باورتون میشه من بالاترین رای برای اون مسئولیت مهم رو کسب کردم…اون موقع نمیدونستم اینا سرمابه منه…الان که بهش فکر میکنم وافعا لذت میبرم و قند توی دلم آب میشه که من اینارو دارم…الان 4ساله از ایران خارج شدم و به عنوان یه خارجی در این کشور هستم هرجا مشغول به کار شدم اینقدراعتماد داشتن به من که کلید اون محل کار رو به من دادن و حتی یه دستگاهی بود که کد باید وارد میکردم برای ورود و خارج شدن از اون مکان..یعنی فقط کلید نبود اون کد هم باید وارد میشد..اینقدر مورد قبول بودم و اعتماد داشتن با اینکه من خارجی بودم و چندین نفر با هم بودیم اما من کلید را داشتم و کد رمز ورود خدای من خدای مهربونم منو ببخش که اینارو ندیدم و متوجه نبودم..خدایا شکرت که از موقعیتم سواستفاده نکردم و همه چیز زیر دستم بود…همیشه از هرجایی که کار میکردم قصد رفتن داشتم همه ناراحت بودن و گریه میکردن که میشه نرید از اینجا..و اینها سرمایه من بود و کاری که برای مشتری انجام میدادم که هر کسی می اومد چندین نفر رو برای من میفرستادن..خدایا ازت سپاسگزارم که این سرمایه هامو متوجهشون شدم..اگه بشینم فکر کنم بازم یادم میاد..در سپردن پول و وسائل مهم به من بددن هیچ نگرانی…هیچ وقت چیزی که برای من نبود هسچ ارزشی نداشت برام که چشمم دنبالش باشه حالا هرچیزی که میخواد باشه چیزی که واسه من نیست به اندازه ذره ایی خاک برام اهمیت نداره که بخوام یجوری برش دارم یا ناراحت باشم که ندارم یا دارم ..ارزش مادیشو از دست میده جلوی چشمم..اینها واقعا نعمته خدایا هزاران بار شکرت..توی کارم روزهایی بود که درصدی کار میکردم حساب میکردم حتی خورده پولارو هم بهشون میدادم همیشه دقیق حساب میکردم همیشه..اون روزایی که مثلا 2 منات کار میکردم یا روزایی که 100 منات و چقدرم اون روزا حتی 1منات مهم بود و لازم..خدایا شکرت

از خدا ممنونم و میخوام که ردی همین سرمایه هام بیشتر سرمایه گذاری کنم صداقتم رو بیشتر پاکی دلم و دستم رو بیشتر کنم و هرروز تلاشم این باشه روی کاری که دادم انجام میدم بهتر باشم اینارو تقویت میکنم

استادجانم سپاسگزارم بابت این فایل و از مریم بانو که اینقدر مهربان و با دقت هستن خیلی سپاسگزارم عزیزانم

در پناه الله یکتا باشید