میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟
    454MB
    29 دقیقه
  • فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟
    28MB
    29 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سولماز ستاری» در این صفحه: 2
  1. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    با سلام ووقت به خیرخدمت استادگرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:

    استاد میخوام بگم من تا قبل از آشنایی با شما بسیار ادم با تحملی بودم ،یعنی این تحمل کردن رو نشونه ی این میدونستم که صبر زیادی دارم و به اصطلاح درک بالایی دارم و کسایی رو که این میزان تحمل رو نداشتن ،از نظر خودم بچه میدونستم.

    مثالهایی هم دارم:

    مثلا دراوایل ازدواجمون طبقه بالای خونه همسرم بودیم،و خونه شیروانی بود و تابستان هم بسیارگرم میشد،خوب همسرم هم در یک شهردیگه برای کارمیرفت و من تا عصری تنها بودم و فقط روزهای تعطیل خونه بودند.

    خوب هوای گرم رو کاملا تحمل میکردم و اصلا نمیگفتم که باید کولر بخریم.

    شما فکرکن پول خرید کولر رو هم خودم داشتم.

    ولی از اونجا که تحملم بالا بود ،هیچی نمیگفتم و گرما میخوردم.تازه روزهایی که همسرم خونه بود ،هم میرفت پیش خانواده اش و تلویزیون میدید.و اونا هم میگفتن بیا پایین خنک بشی ولی خوب من تنهایی راحت تربودم ، چون خانواده همسرم خیلی شلوغ هستن و جالبه که اونا هم نمیگفتن بالاخره شما باید یک کولر بخرید.یعنی وقتی من تحملم بالا باشه،حتی هدایت هم نمیشیم .

    مورد دوم اینکه، من چون مادرم فوت شده بود ،وقتی وارد خانواده همسرم شدم،یکی از اقواممون بسیار بهم میگفت این مادرشوهرت جای مادرت هست و تو باید همه جور حرف به گوشش کنی ،اصلا جوری توصیه میکرد که انگار من خودم هیچی نمیفهمم و اون همه چیز تمومه ،یعنی در این حد.

    من هم کاملا گوش کردم.نتیجه این شد که تا چندسال شدم سنگ صبور مادرشوهرم که 24 ساعته و 7 روز هفته از دامادش مینالید ،جوری که خودش هم همیشه مریض میشد و البته منم وقتی غیبت گوش میکردم مریض میشدم ولی مگر جرات داشتم چیزی بگم.یعنی مثلا یه بی احترامی که دامادش بهش کرده بود رو ،میلیارد بار تعریف کرده بود برام .

    و جالبه که برادرشوهرم میگفت مادرغیبت نکن و مادرشوهرم اغلب نمیتونست جلوی اون غیبت کنه ولی انگار گوش منو مفت گیر اورده بود.

    واقعا خیلی از مسائل در زندگی ام بوده و حتی هست ،که حالا از دید قانون بهش نگاه میکنم می بینم، واقعا نباید تحمل کرد.

    البته مسئله دردل مادرشوهر و خرید کولر و خیلی دیگه شون حل شدند،وقتی که من خودم رو لایق دیدم و عزت نفسم رو بالا بردم.

    میخوام بگم تا وقتی من تغییر نکردم،سالها به همین منوال می گذشت و اینم درحالی بود که واقعا خودم زجر میکشیدم از اینکه پای این صحبتها وقتم هدرمیره و اصلا دنبال هدفهام نمیرم.

    یعنی من کسی بودم که هدف داشتم و دوست داشتم بهش برسم ولی میگفتم حالا بزار بعدا و بعدا.فعلا دردل کردن فلانی مهمتره و همش توی رودربایستی بودم.

    خیلی این موارد ریز هستند ولی اگه حلشون نکنیم هربار به شکلی با ادمهای دیگه تکرار میشن.

    استاد هیچ کس قبل از شما به این صورت برامون مفهوم صبر وتحمل رو باز نکرده بود.

    صبر رو پیامبران و اولیا خدا و انسانهایی که در مسیر خدا هستند دارند.صبر یعنی رعایت قانون تکامل

    ولی تحمل کردن یعنی عجز وناله و بدبختی کشیدن و قبول اینکه این تقدیر ماست و چاره ای نداریم.

    به راستی که من استاد تحمل کردن بودم و حالا تکاملی تصمیم گرفتم هرباربهتربشم.

    یعنی خودم رو و احساسم رو دراولویت بزارم.چون همیشه خانواده برام مهمتربودن.از حالا میخوام با هیچکی رودربایستی نداشته باشم.

    استاد یه دنیا ممنون ازتون به خاطر این فایلهای ارزشمندتون.

    چقدر خاطره ای که تعریف کردید درس داشت.

    ممنون از خانم شایسته گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سولماز ستاری گفته:
    مدت عضویت: 2283 روز

    با سلام خدمت شما دوست خوبم و همه دوستان گرامی:

    چه نکته ی خوبی اشاره کردید ،اینکه آدمها در برخورد باهم دیگه فقط و فقط از بدبختی هاشون میگن.یعنی من خودم 100 درصد تایید میکنم حرفتون رو.

    یعنی جوری شده که بایداز درد و مشکلی که داریم حالا در روابط یا مالی فرق نمیکنه،باید بنالیم.

    و اگر ننالیم اصلا حرف نداریم بزنیم.

    یعنی خود من ،با اینکه میدونم قانون چیه و نباید راجع به مشکلات حرف زد اما ناخودآگاه در برخورد با خانواده همسرم که همواره نالش میکنن،شروع میکنم به ناله کردن که حرفی برای گفتن داشته باشیم.

    ما جایی هستیم که طبیعت قشنگی داره،اما 99 درصد فقط راجع به مشکلات میشنوم و یک درصد راجع به زیبایی ها میشنوم.

    یعنی اصلا زیبایی ها دیده نمیشه و نتیجه هم براشون مشخصه.البته من آگاهانه سعی میکنم کمتر رابطه برقراکنم .

    انشالا مدارمن بالاتربره و به جاهای بهتر هدایت بشم.

    ممنون از شما که به این نکته اشاره کردید.

    واینکه صبرو تحمل رو باهم اشتباه میگرفتیم.منم دقیقا برای یادگیری بسیار بسیار عجول بودم و دلم میخواست یه شبه ره صدساله بروم .چون بتونم بگم من بهترین شدم.و نتیجه این میشد که وسط راه کاملا ناامید میشدم و میگفتم حالا شرایطش نیس و ول میکردم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: