- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
سلام به استاد بینظیرم و مریم بانوی عزیز
و همچنین سلام به دوستان حاضر در سایت…
اگ بخوام مختصر توضیحی در مورد تحمل بدم اینکه تمام بدبختی ها از اونجایی شروع میشه که فرق بین تحمل و صبر رو درک نکردیم و به اشتباه منتظر پاداش هایی هستیم که بعد از صبر میاد نه بعد از تحمل ..
استاد جانم من دقیقا شرایط مشابه شما رو برای فرزندم رو تجربه کردم تا زمانی که حرف دکترش رو که اتفاقا دکتر خانوادگی بود و میگفتم،میگفتن دیگه با تجربه تر و کار بلد تراز ایشون نیست 6ماه اذیت شدیم هم من هم هیلدا و هم کل خانوده. البته اینو بگم، وقتی تو ذهن خودم با خودم زمزمه میکردم حالا چرا زمزمه؟! بلند نمیگفتم که یهو به اطرافیان یا دکتر بر نخوره( ترس از دست دادن تجربه ی دکتر)(ترس از قضاوت)اما انگار در ذهنم دنبال یه راهی بودم تا اینکه هدایت شدم به دکتر دوران کودکی خودم و خیلی جالب بود به من گفت بهت حق میدم تجربه ی اولته اما لازم نیست این بچه رو مدام ببری دکتر و با یک توصیه ساده ی ایشون ورق برگشت من این دفعه رفتم دکتر اما بدون یک کیسه پر از دارو اون موقع متوجه شدم که هیلدا اتفاقا به داروها حساس بوده و این ناارامی ها برای این بوده
دقیقا یاد فایل استاد افتادم که کمبود رو باور نکن حتی اگه پروفسور هاوکینگ هم گفت….
یه مورد دیگه که از مشتری بخوام مثال بزنم این که من سه ساله که به صورت فریلنسری دارم کار میکنم و تازمانی که شیوه ی کار دوستان عزیز در این حوزه رو پذیرفته بودم داشتم کار میکردم ولی با زجر ذهنی( کار میکردم ولی از درن راضی کننده نبود) نحوه ی پاسخگویی و نحوه ی سفارش هاشون رو و نحوه ی پرداخت و تسویه شون رو داشتم تحمل میکردم چون بقیه این روعادی جلوه داده بودن اما اونجایی که خواستم تغییر کنه ونپذیرفتم با خودم گفتم این چه کاریه؟! من کار میکنم که بتونم لذت ببرم این با اون چیزی که رسالت دنبال کردن کار مورد علاقته خیلی فرق داره بالاخره تصمیم گرفتم تحمل نکنم مدل انتخاب کردن مشتری هام و نحوه ی سفارش گیری و تسویه شون رو برای خودم تغییر دادم البته زیاد هم شنیدم بابا بقیه دارن جور دیگه ای کار میکنن اما من یه جورایی برای این حرفها دارم کر میشم و دارم صبوری میکنم که اونی که من میخوام و رسالت دنبال کردن عشق و علاقه ام هست رو به شکل نعمت و ثروت و پول خلق کنم یه نشونه هایی رو هم دیدم و تجربه کردم ….
میخوام مثل استاد زندگیم رو خودم خلق کنم که میشه این وعده ی خداست