میزان تحمل شما چقدر است؟

توضیحات استاد عباس منش را در این فایل ببینید و بشنوید. سپس با توجه به توضیحات ایشان، در بخش نظرات سایت در مورد این موضوعات، تجربیات خود را بنویسید: 
  • چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
  • چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
  • چه باورهایی را اگر تغییر می‌دادید، باعث می‌شد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
  • همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
  • و در نهایت به چه شکل مسئله‌ای که سال‌ها آن را تحمل می‌کردید، حل شد؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات تاثیرگذار و پند آموزتان هستیم

منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

812 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مينا جان» در این صفحه: 1
  1. -
    مينا جان گفته:
    مدت عضویت: 1493 روز

    سلام

    امیدوارم عالی باشید.

    چه منظره عالی و چه باران دل نشینی اونم توی تابستان.

    اتفاقا امروز در جایی که من زندگی می کنم هم هوا بارانی شد و به شکل نم نم

    انقدر بارونای این شهر را دوست دارم وقتی توی خیابون هستی و بارون میشه انقدر بارونها پودری هست که خیس نمی شی و لذت می بری و امروز که اوایل تابستانه این بارون برکتی عظیم بود.

    و حسم گفت امروز به جای عصر همین الان صبح بزن بیرون

    انقددددددر لذت بخش بود انقدر با رب حرف زدم و عشق بازی کردم که تازه شدم.

    الهی صد هزار مرتبه شکرت برای نعمت های آشکار و نهانت. خودت ما رو هدایت کن.

    در مورد صبر یا تحمل:

    اولین بار معنی و تفاوتش را توی دوره 12 قدم فهمیدم و بسیااااار برام جرقه بود که چرا ما همیشه این دو تا رو از دوران مدرسه همیشه مترادف و با هم به کارش می بردیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    و خیلی توی ذهنم نشست

    که صبر یعنی تو حال دلت خوبه و نگرانی باهاش نیست و داری لذت می بری و می دونی که قراره اتفاقات عالی بیوفته ولی تحمل یعنی ترس و

    بی قراری و توجیح و ادامه دادن با حال بد و رفتن توی نقش قربانی و اجبار

    یادمه :

    یه دوره ای که به دلیل تنها کسی که مجبوره بپذیره و قبول کنه مسِیولیت کارهای پدر بزرگم را بعد از فوت ماربزرگم

    با این توجیح که:

    مدام از طرف خاله و دایی ها چون هیچ کدومشون ایران زندگی نمی کردند که شما ها کل دوران کودکیتون کنار مادر و پدر بزرگ بودید حالا جبران کنید و جالب تر از کل نوه ها فقط من می بایست می پذیرفتم

    چون باز من تنها نوه پایتخت نشین بودم اون دوران

    و خودم کاملا پذیرفته بودم .حالا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    چون تمام خاطرات کودکی میومد جلوم و فکر می کردم راهی نیست و نمی تونم ((نه)) بگم

    و چندین سال در اتوبان ها در تردد بودم و با پرستارها سر و کله می زدم

    در اصل مقصر تماماااا خودم بودم به خاطر تمام نا آگاهی هام

    و با این کار داشتم تایید و تحسین می گرفتم که من خیلی توی کارم واردم و مو رو از ماست می کشیدم بیرون

    وااای وقتی یادش میوفتم الان اصلاااا ناراحت نمیشم اقتضای اون دوران و اون باورها همین بوده

    و باعث شد که من به تضاد بخورم و از درون به تنگ بیام و درخواست بدم

    و چه قدر عالی ورق زندگیم برگشت و الان توی بهشتم و وقتی دارم روی خودم کار می کنم تمام اینها میشه اون سایه ها و درون آشفته و باورهای مخرب و ترمزهای پوسیده ی من که یکی یکی پیداشون می کنم

    الان به راحتی (( نه )) میگم

    یعنی اول درونم یه استاپ بهم میده و یه تایم می خرم و میرم یه دور می زنم با خودم خلوت میکنم و فکر می کنم و سوال می کنم و صبر می کنم و با آرامش جواب میدم.

    حتمااا خیلی جاها در گذشته تحمل کردم ولی یادم نمی یاد و دوست هم ندارم بهشون فکر کنم

    به اندازه کافی زیر و رو کردم درونم را و آرامش دارم ولی یادمه من از اون آدمایی بودم بسییییار لجباز و سریع عصبانی می شدم در خونه و همیشه شاکی و منتقد

    خدا روشکر که تغییر دادم اون شخصیت را و همیشه اون موقع ها هم از خودم می پرسیدم چرا من انقدر لجباز شده ام ؟ قبلا اینجوری نبودم ؟؟؟؟ ولی باور کرده بودم به خاطر شرایط و اطرافیانه و کاریش نمیشه کرد

    این در شخصیتم شکل گرفته

    امااااا الان می بینم نه

    هر چیزی راه حل داره و این تغییر شخصیت هم یکی از آرزوهای من بود در اون دوران و

    الان شد و مدام در حال رشد و بهبوده…..

    چقدر حرفای شما به دل میشینه استاد نازنینم

    از رب جهان تنها قدرت مطلق جهان ممنونم که پیش بهترین دستانش هدایتم می کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: