- چه جاهایی در زندگی خود، شرایط نادلخواه را پذیرفتید و تحمل کردید؟
- چه باورهایی باعث شد تا آن شرایط نادلخواه را تحمل کنید؟
- چه باورهایی را اگر تغییر میدادید، باعث میشد آن شرایط نادلخواه را نپذیرید و تحمل نکنید؟
- همچنین بنویسید وقتی دیگر آن شرایط نادلخواه را تحمل نکردید و «همین که هست» را نپذیرفتید، به چه راهکارهایی هدایت شدید و چه درهایی برای شما باز شد؟
- و در نهایت به چه شکل مسئلهای که سالها آن را تحمل میکردید، حل شد؟
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری میزان تحمل شما چقدر است؟454MB29 دقیقه
- فایل صوتی میزان تحمل شما چقدر است؟28MB29 دقیقه
بنام پروردگاری ک من را هدایت کرد الهی شکرت
سلام بر استاد عزیزم
سلام بر مریم جان
سلام بر دوستان پاکم
استاد من توی زندگیم خیلی جاها زجر کشیدم و تحمل کردم آخریش رابطه با دوست پسرم بود ک بدلیل باورهای غلط و فکر اینکه حتما باید با هم ازدواج کنیم چون رابطه داشتم باهاش، کلی تحمل کردم و زجر میکشیدم و اینم بگم من هر کاری میشد کردم تا ایشون باهام ازدواج کنه و ی جاهایی واقعا عذاب میکشیدم ک البته دلیلش وابسته شدن ب ایشون بود، در نهایت از شدت حال بد مجبور شدم رابطه را تموم کنم و ایشون هم ک دید حال من خیلی بد هست قبول کرد و رابطه تموم شد و بعدش من یک آخیش بزرگگگگگگگ کشیدم و علیرغم دلتنگیهام ک بازم میگم دلیلش وابستگی ب ایشون بوده دیگه دلم نمیخواد در رابطه ای ک وابستگی داره وارد بشم و هیچ چیزی را علیرغم میل درونیم تحمل کنم ک شاید درست بشه، چون تحمل کردن فقط باعث میشه خودم را ازدرون رنج بدهم.
و واقعا میبینم مخصوصا خانومها در رابطه بهم میگن اشکال نداره تحمل کن این چیزها عادیه پیش میاد و رفتارهای اشتباه همسرشون را ب امید بهتر شدن تحمل میکنند و زجر میکشند اما شاید اگر ریشه یابی کنند و حل کنند نیاز ب تحمل و زجر نباشه واقعا. مورد دیگه وابستگی هست ک من خیلی دیدم خانومها بدلیل وابستگی دارن تحمل میکنند از جمله خودم.اما وابستگی را باید از ریشه درمان کرد و چاره اش زجر کشیدن و تحمل کردن نیست.
خلاصه ک منم استاد بخودم گفتم از اول نباید وارد رابطه ای ک میدونم تهش چیه بشم و وابسته هیچ کس و هیچ چیز جز خودم و خداوند نباشم. و تحمل نکنم حرفهای زور و رفتارهای اشتباه را بخاطر اینکه شاید درآینده فرجی بشه و طرف دلش بسوزه، چون همون آدمی ک بخاطرش کلی تحمل کردی و از خودت گذشتی آخرش درمیاد بهت میگه خب میخواستی تحمل نکنی و من نمیتونم مثلا باهات ازدواج کنم (یا اینکه تو خیلی خوبی و من لیاقتت را ندارم ک البته امروز خدا را شکر میکنم چون من واقعا لیاقتمممم خیلیییی بالاتر رفته و مادرش و پدرش دست خدا بودند ک نگذاشتند ازدواج کنیم علیرغم دلتنگیام میدونم مدارم خیلی بالاتر رفته نسبت ب قبلم و قرار خیلییییی خوشبختتر بشم)اونموقع تو میمونی و خودی ک اینهمه زجرش دادی بخاطر باورهای اشتباه و بخاطر پاگذاشتن روی خودت و خواسته های خودت.چون جهان آینه ماست و هر طور با خودت رفتار کنی همون را از جهان و رفتار بقیه میبینی پس حالا ک اینهمه تحمل کردی و زجر دادی خودتو بازم باید بیشتر زجر بکشی و حرفهایی را تحمل کنی ک دلت را بیشتر بشکنه.
پس بخودت بیا و بخاطر خودت هم تحمل نکن.
حل کن مسائلت را.
سربلند زندگی کن.
روی پای خودت بایست.
روی خودت کار کن
بهتر شو.
عزت نفست را ببر بالا.
بعد ببین همه چیز چقدر عالی میشه ک البته صبر کن برای تکامل یافتن و پیشرفت.
اینها تلنگری بود ب خودم
ممنونم استاد بابت این فایلهای عالی
ممنونم مریم جون
ممنونم خدای من
عاشقتممممممم
الهی شکرت