از کجا شروع کنم؟ - صفحه 12

با سلام و ضمن تبریک عید باستانی نوروز به همه ی دوستان خوب گروه تحقیقاتی، تمام کسایی که به نحوی زحمت میکشن، تمام اعضا و بخصوص استاد خوب هممون سید حسین جان عباس منش دوست داشتنی

خوب، من الان این فایلو نگاه کردم، انقد سرشار از انرژی شدم که وصف ناپذیره

حتی فقط و فقط گوش دادن به فایل هم به آدم انرژی میده، دیگه مشخصه که عمل به گفته ها و قوانین چه میکنه

استاد عزیزم، تولد گذشتتونم با قدری تاخیر مبارک باشه

پارسال همین موقع ها بود که به تکاپو افتادم که بسته ی روانشناسی ثروت رو تهیه کنم بخاطر تخفیف بمناسبت تولد استاد، پولم بعد از عید جور میشد و من نگران بودم، ولی جهان با من یار بود، بخاطر مشکلاتی که توی سرور سایت بوجود اومد، این تخفیف تمدید شد و من موفق شدم که بسته رو تهیه کنم به لطف خدا.

پارسال این وقت سرباز بودم ولی الان نیستم. انقد ایمان داشتم که اگه بسته رو بگیرم معجزه تو زندگیم رخ میده که حد نداشت. قبل از اون هم بسته های هدفگذاری و عزت نفس رو آماده کرده بودم و نتایجی هم گرفته بودم، ولی دقیقا پارسال این وقتا بود که دیگه داشتم میرفتم رو به افول و به افول هم رسیدم، چون قوانین رو اجرا نکردم…

نمیخوام در مورد اون وقتا صحبت کنم و بگم که چه چیزهایی رو ناخواسته و با ناراحتی و اشک از دست دادم، ولی به خداوندی خدا انقدر به طرز معجزه آسایی به چیزایی رسیدم زمانیکه خیلی شدید دنبال میکردم که قشنگ معجزه بود، نمیدونم از چی بگم، چطور بگم، از کجا بگم ولی به خدا، جوری شده بود که زمین و زمان در تکاپو بود که من به خواسته هام برسم، فقط همین

هر چیزی که میخواستم جور میشد و بهش میرسیدم،

زمانیکه توی شرایطی قرار گرفتم که دوروبرم پر شد از آدمایی که همش کارشون غیبت بود،تمام حرفاشون پشت سر این و اون حرف زدن بود، گاه و بیگاه فقط و فقط این و اونو مسخره میکردند و بهش میخندیدم، کم کم کم کم، منم با اونا هم فرکانس شدم، آروم آروم منم رفتم توی مدار اون آدما، اما خیلی یواش یواش، و کم کم شروع شد شرایط زندگیم سخت شدن و سخت شدن و سخت شدن

کم کم همه چیزمو از دست دادم، پولمو از دست دادم، کارمو از دست دادم،خونمم از دست دادم، به والله اگر بخوام ذره ای دروغ بگم…

خلاصه شرایطم جوری شد که به جایی رسیدم که اصلا دوستش نداشتم،

بسته ی روانشناسی ثروت، هدفگذاری، عزت نفس و تک تک فایلایی رایگان استاد از اولی که این سایت به وجود اومد تا الان، با شماره گذاری به ترتیب توی هارد کامپیوترم داشت خاک میخورد.

قشنگ میدونستم که این راه نجات دوباره ی منه، ولی خوب، من مدارم یه چیز دیگه بود، این فایلا اصلا برای من ساخته نشده بود. به قولا من لیاقتمو از دست داده بودم و توفیق پیدا نمیکردم که این فایلا رو نگاه کنم،. شما فکر کن من بسته ی روانشناسی ثروت تو کامپیوترم باشه، اما برای پولی که قراره باهاش شام بخورم، نگران بودم و حرص میخوردم

همه چیزو فراموش کرده بودم. حتی گاهی که به حرفای استاد فکر میکردم، حتی اگر درست میپنداشتمشون، اما عمل نمیکردم چون ایمان نداشتم چون مدارم اون نبود.

خلاصه اوضاع زندگیم هر روز داشت بد و بدتر میشد. همه چیزمو از دست میدادم، به هیچ چیزی هم نمیرسیدم جز ناراحتی و نگرانی و سختی.

این همون احمدی بود که تو دوره ای نه چندان دور، چند ماه گذشته از این دوره، چنان راحت به همه چی میرسید، پس چی شد اون احمد؟

البته ناگفته نمونه که گوشه ی ذهنم همیشه یه امیدواری ای بود

همیشه هم فایلای رایگانی که میومد رو خیلی بی حوصله و گذرا گوش میدادم

اما از همین الان تصمیم گرفتم که دوباره از قوانین پیروی کنم

وقتی که راه مشخصه، وقتی جای پاها معلومه، چرا من به قله نرسم؟

برای همه آرزوی خوشبختی و سعادت دارم، منو از دعاهای لحظه تحویل سالتون محروم نکنید دوستان عزیز و استاد بزرگ

زندگی همه سرشار از شادمانی و عشق