می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 41 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد گلمون و جهانی که داره هر لحظه تغیر میکنه
خب من میخوام از تغیر خودم و خانوادم که از صفر شروع کردم بگم
ما بعتی خانوادمون توی شهرستان زندگی میکردم توی خراسان شمالی سال 96 که من چند ماه از 6 سالم میگذشت آمدیم لاریجان همون آب گرم چند سال حدود 2یا3 سال اونجا بودیم به عنوان یه کسی که اتاق های مسافر ها رو تمیز میکنه شریطمون نمیگم بد بود ولی قابل تغیر بود
2با 3 سال بعد امیدم تهران قبل از اینکه مامان بابام طلاق بگیرن یه خونه زیر زمینی گرفتم و مامانم میرفت نظافت و بابام هم فعلا کای نداشت
اها اینو یادم رفت ما وقتی از شهرستان امیدم لاریجان با یه ماشین پراید و یه چند تا خرتپت و مامانم هیچ کدوم از جهیزیه شو نیاور و وقتی امیدم تهران و اون موقه ماشین نداشتیم و اولش من و مامانم آمدیم ببینم تهران چه جور جای هست و دیدم که خوبه بعد گفتیم که بقیه خانوادم (خواهرم، برادم ، بابام ) بیان و وقتی یه زیر انداز و یه چند تا قابلمه همراهمون داشتیم د با پولی که از مشتری ها انعام میرفتم آمدیم تهران و هیچ پولی نداشتیم
حب اول از یه زیر زمینی شروع کردم بعد به خونه یه خواب که توی میدان رهبر بود
بعد توی دوخوابه بعد دوباره به خاطر کم پولی آمدیم توی یه زیر زمینی که دقیقا یادم نمیاد چند متر بود و جوری بود که آخر بارون خیلی شدیدی میومد چون خونمون هم اون موقه نزدیک جو اب بود سریع میمومد تو خونمون و انجا جوری بود که کلی سوسک و انکبوت و… بود وبعد اومیدم سریداری خب وفتی توی سرایداری داری بودیم بعضی از طبقه ها برای ما غذا میآورد برنج میآورد تنقلات میآورد و… همه جوره تعمین میشدم و ما از همین اول که امیدیم تهران چون پولی نداشتیم درخواست خریه و… اینا دادیم و و هم از طریق کارکنان ساختمان هم از طریق خریه به ما همه چی میرسودند و من یادمه که اون موقه یه انباری داشتیم که این انباره خیلی کیسه برنج کلی ماکارانی کلی عدس و لوبیا و… بود و خیلی خوب بود (تقربیا) بعد یه مشکلی به وجود آمد فک کنم پولمون کم بود یا انگار که یکی دیگه میخواست اونجا بشنه چون ما وقت واسه یه سال بهشون گفته بودیم که میمونم بعد امیدم توی یه خونه دیگه که این هم باز یه خونه یه خواب و طبقه اون بود همون خونه ای که مامانم و بابام طلاق کرفتن (مامانم وقتی داشت طلاق میگرفت هیچ کدوم از جهزیه شو با خودش ور نداشت این ور و اون ور ببر و همه اونا که کلی وسیله بود رو فامیلامون بردن و بیشترشون هم زن بابام الان استفاده میکنه ومن میخواستم یه نکته دیگه رو بگم مادر و پدرم وقتی داشتن جدا میشدن با مشکلات بساری جدا،شدن و به همین دلیل الان این اتفاق برای هر دوشون میفته که در روابط بعدی هم مشکل دارن) با کلی مشکلات جدا شدن و بعد امیدم توی یه ساختمون 14 طبقه ای بدون آسانسور بود
اون خونه خیلی خونه بود بود مامان بابام وقتی جدا شدن من کامل پیشرفت مادرم رو کامل دیدم و انگار پدرم یه ترمزی برای مادرم بود
خلاصه اون خیلی خونه خوبی بود 3 سال اونجا بودیم ولی باز هم پولمون کم شد و امیدم توی یه خونه رویای بسار زیبای که اصلا بارو نکردنه از لحاظ متر و اتاق هاش دقیقا مثل همون خونه قبله هست ولی از نظر معماری خیلی شیک و باکلاس هست
و استاد یه نکتی که من توی این خونه جا به جا شدنامون بود این بود که ما وقتی بهمون فشار میمومد به جای دیگه میفرستی مخصوصا وقتی که به تهران آمدیم و همش خونه جا ب جا میکردم و من الان برای خودم یه پلن دیگهای جدا از خانوادم میخوام باشم چون میخوام از 13 ساحلی شروع کنم چون من 13 سالمه و فک کنم برای شروع این سن و این زمان برای من خوب باشه وقت
نیاز به عمل دارم چون خداوند هدایشو کرده
استاد ازتون یه دنیا سپاس گذارم و امیدوارم وقتی بزرگ شدم حتما ببینمون
بایبای
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز
در مورد این فایل باید بگم، اول شمارو تحسین میکنم به خاطر اینکه رفتید و بین مردم این فایل رو تهیه کردید این نشون دهنده حس جسارت و شجاعت شماست
موضوع دیگه اینکه کجاها خودمون تغییر کردیم کجاها جهان مجبور کرد تغییر کنیم؛
در مورد خودم باید بگم در رابطه ای که با همسرم داشتم جهان نشونه های تغییر رو برام میفرستاد و بهم نشون میداد که باید تغییر کنم ولی من متوجه نبودم و اون موقع اصلا با قوانین جهان هم آشنا نبودم، در نتیجه شرایط جوری پیش رفت که رابطه رو از دست دادم و یک ضربه محکمی از جهان خوردم و بعد از این ضربه بود که متوجه شدم یکسری ایراداتی دارم و باید روی خودم کار کنم و ازبین ببرمشون و بهبود ببخشم و خداروشکر رفتم کار کردم روی خودم از دوره های شما استفاده کردم و سعی کردم هر روز یکم بهتر بشم و خودم و اطرافیانم این تغییرات رو حس میکنن
در مورد تغییر قبل از ضربه هم باید بگم من خیلی دوست داشتمکه کار دومداشته باشم و درآمدم رو افزایش بدم، و خیلی دنبال کار میگشتم ولی کاری که با شرایط کار اولم یکی باشه اوکی نبود تا اینکه رفتم دنبال کاری که بهش علاقه دارم آموزش دیدم و ازش کسب درآمد کردم و قبل از اینکه بخواد شرایط سخت بشه رفتم و تغییر ایجاد کردم و بسنده نکردم به درآمد کار اولم و توی کار دوم هم رفتم دنبال اینکه خودمو بهبود ببخشم چون نیاز داشت طراحی بلد باشم اولش طراح داشتم که کارهامو انجام میداد ولی وقتی دیدم به موقع انجام نمیده و هر دفعه باید کلی پیگیر میشدم خودم رفتم و یادگرفتم و الان دیگه هزینه طراح هم نمیدم
این مواردی بود که به نظرم اومد تا بگم
ممنون از شما استاد عزیز، دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک ببینمتون
به نام الله هدایتگربه سوی خواسته ها
سلام
ردپای من درفایل112
میخواهی جزوکدوم دسته باشی
من جزواین دسته بودم که چکولقدازجهان خوردوتصمیم به تغییرگرفت یعتی دسته سوم
که همین باعث هدایت من به این سایت شد
چندساله پیش پدرمن برشکست کردوخونه زندگیشوازدست دادوهمین باعث شدکه روابط خانوادگی ماومشکلات مالی مابیشتربشه وبیشتروقت هاخونه مادعوابودبهدخاطرمشکلات مالی وهمین ادامه پیداکردومنم به خاطراین تضادهادنبال پولدارشدن وپیشرفت بودم وچندسال گذشت ومن افسردگی شدیدگرفتم وباخودم حرف میزدم وباعث شدکه روحیه من به کلی ازبین بره وازاونجاتصمیم گرفتم تغییرکنم ورفتم کم کم کتاب خریدم واولین کتابی که خریدم کتاب ازحال بدبه حال خوب بودکه خوندم وتمریناتشوانجام دادم وبعدتواینستافایل های اساتیددیگه روگوش میکردم وحتی رفتم توهمایش موفقیت شرکت کردم وهمین هاباعث شدمن مدارم بالاتربره وهدایت بشم به استادعزیزم دریک شرکت نتوورک
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ
ـــــــــــــــ
و زمانی که بندگان من درباره من از تو سؤال کردند، پس قطعا من نزدیکم و جواب کسی را که دعا کند و مرا بخواند می دهم. پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان بیاورند، شاید ارشاد شوند
(سوره البقره، آیه 186)
وقتی ازته دل ازخداوندهدایت بخوای خداهدایتت میکنه چون خودش میگه من نزدیگم ازرگ گردن وپاسخ میدم وباتوحرف میزنم
واولین نتیجه تغییرمن همین احساس ارامشی که الان دارم که چندین سال نداشتم که خاطرتضادهای زندگیم
یک موردکه به دسته چهارم مربوط میشه این بودکه چندماه پیش رفتم وکلاس اموزشی شرکت کردم برای شغل موردعلاقه ام که یادبگیرم وازش کسب درامدکنم چون به قول استادهرروزدنبال بهترشدن وکسب مهارت جدیدباش
هرروزدنبال بهبودخودت باش
منم میخوام هرروزم بهترازدیروزم باشه وبهترعمل کنم واقدام کنم
شادوموفق باشید
احمدفردوسی
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
روزشمار تحول زندگی من روز 112
میخاهم جزگروهی باشم که وقتی اوضاع به ظاهر خوب است تغییر کنم چون اگه ساکن باشم رو به پسرفت میرم سکون فقط به معنای کاری نکردن نیست بلکه کار روتین که تکراریه و پیشرفتی توش نیست یا مدام در یک مدار موندن مداری که تغییری روبه جلو در اون نیست .
به قول استاد نباید اجازه بدیم که جهان با چک و لقد مارو روبه جلو و تغییر واداره و قبل از اینکه شرایط خیلی بد بشه باید تغییر کنیم .
خداروشکر میکنم که در این مسیر هستم.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسسسسسگزارم
سلام عزیزان همسفر و معنوی ام در این سایت الهی
خدایا شکرت که در 112 روز تکاملی و با عشق دست در دستان قدرتمند خداوند هستیم و یار و یاور ما خداست
خدایا شکرت
من شاید جز دسته سوم بودم قبل از ورودم به سایت
که چک و لگد های جهان رو خوردم و بخودم اومدم که اگه بمونم فاسد میشوم از زندگی یکنواخت و تکراری انکار همیشه زجر آور بود برام میگفتم باید تغییر کنم ولی نمیدونستم چطور اون ته دلم دنبال خدا میگشتم و نمیدونستم باید از کجا خدا را پیدا کنم و بلطف خداوند از طریق دستان خوبش همسرم از تلگرام مرا با استاد آشنا کرد و انگار آب روی آتیش وجودم بود حرفهای استاد و از طریق استاد کم کم با خدا آشنا شدم
قبلا که خدا رو یه جور دیگه میدیدم همیشه تو آسمون ها و در قعر زمین دنبالش میگشتم ولی پیداش نمیکردم انگار دنبال آدرسش بودم و هر بار به بنبست میخوردم تا اینکه رفته رفته با استاد. بیشتر بودم و فایل های بینظیر هدیه رو گوش میدادم هر روز دارم بهتر و بهتر میشوم بلطف خداوند
خدارا پیدا کردم خدا در قلبم بود و من دور جهان را گشته بودم و خسته شدم و نالان و با تضرع بدرگاهش توبه کردم و سرم و عقل خودم رو همه گذاشتم کنار و همه چی رو از اونموقع سپردم بخدا و خدا شاهده که هر روز هوامو. داشته و مرا هدایت و حمایت کرده و میکند . من این روزها دارم بیشتر خودم را لایق بندگی کردن و الهامات الهی میدانم
ایمان دارم که خداوند هر لحظه در حال هدایت من است و خودم را سپردم به خودش
خدایا شکرت که هر روز دارم با استمرار بیشتر غرق در آگاهی های ناب الهی ات میشوم و همه کاره ام تویی
بازهم بهتر باید باشد بازهم بیشتر باید غرق این آگاهی ها سوم بازم عالیتر باید باشم
چون نیرویی برتر در درونم وجود دارد که تمام راه حل ها رو بهم در زمان درست و شرایط درست میگوید من بخدا ایمان دارم باور دارم اعتماد دارم بهش توکل کرده ام تمام پلهای پشت سرم را خراب کرده ام که راهی برای بازگشت نداشته باشم
باید هر روز شخصیتم بهبود داشته باشد برای یه ذره هم که شده باید بهتر باشم باید هر روز تغییر رو به بهبود داشته باشم
وقتی شرایط خوبه که میگیم ما دیگه عالی هستیم و نیازی به تغییر نیست صد در صد غلطه هر روز جهان داره رشد و پیشرفت میکند پس من باید پیش رو باشم در پی تغییراتی وسیع و پیشرفته در خودم و جهان باشم
خدایا شکرت که به من منت گذاشتی و الگویی عالی استاد عباس منش عزیز را سر راهم قرار داده ای و من خودم را موظف کرده ام که حرفهای استادعزیز را وحی منزل بدانم و بهشون عمل کنم و هر روز بخودم تعهد میدهم که در این مسیر الهی ثابت قدم ومتعهد تر باشم
در هر حوزه ای که هستم بگم چطور از این بهتر چطور از این عالیتر . پر محتوا تر باید باشد
هر بار از خودم بپرسم درباره هنرم چطور باز هم از این بهتر چطور عالیتر ؟ سوالات را هر روز از خودم بپرسم چطور یه ذره بهترش کنم خداوند در درون من است و هر لحظه هدایتم میکند راه حل ها را میداند من میپرسم خدا جواب میده.
میخواهی میشود
من میخواهم بپرسم از خدای خوبم خدا جونم راههای ساده تر و بهتر و زیباتر را بهم میگوید
خدایا شکرت که من را رو به رشد و پیشرفت برده ای تا شخصیتم را بهبود دهم
با تغییر شخصیتم زندگی ام هم متحول میشود هر روز یه ذره بهتر باید عملگراتر باشم
تا قبل از چک ولگد های محکمی بخورم از جهان باید دی در دستان قدرتمند خدا پیش رو باشم
خداوند. هر لحظه مرا در معرض هدایت خودش قرار داده
خدایا شکرت که تو را دارم و راحت و آسان شدم بر آگاهی ها و آسانی ها و الهامات الهی ات را لایق شنیدن و درک کردن آنها هستم
خدایا شکرت که یادم دادی هر وقت شرایطم خوب شد گول نخورم بازهم بخوام بهتر و عالیتر سوم هیچ محدودیتی وجود ندارد جهان انتهایی ندارد هر روز در حال رشد و پیشرفت است
خدایا شکرت که مرا خالق زندگی خودم کردی
ومن فقط مسئول زندگی خودم هستم
من براساس باورها و فرکانس های خودم اتفاقات زندگی ام را به وجود میاورم
خدایا شکرت که راهنما و چراغ راهم تویی
هر لحظه مرا هدایت کن تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان
خدایا شکرت که مرا هدایت کردی به افراد.گروه چهارم تا هر لحظه در معرض هدایت تو باشم
خدایا شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
سلام ب استاد عباس منش و خواهر گلم بانو شایسته،حتما حالتون خوبه باعلم آگاهی های ،دریای بیکران پروردگار…
تاریخ مشارکت درعلم اگاهی؛1403/9/26دوشنبه ساعت5:32
خداروشاکرم ب این آگاهی هدایت شدم،ازشما سپاسگزارم ک همچین آپشنی،ب سایت اضافه کردین،همینطور از خداوند شاکرم که شمارو هدایت کرد ب سمت این علم و دانش…
اومدم از نشانه ام بگم،اومدم بگم ک چطور خداوند ب اینجا هپایتم کرد،گاهی اوقات ک نیمه شب از خواب بیدار میشم،و دوستدارم دراین تایم ک مزاحمتی از سمت کسی نیست،واردسایت بشم و از هرنوع آپشنی رو ک در سایت هست استفاده کنم،پرسه نمیزنم،فقط تنهامرجعی ک از گشت زدن داخلش ب آدم حس لذذذت میده فقط سایت عباس منشه
نمیتونم بگم ک چقدر حَض میکنم ازین همه پیشرفت،چقدر سایت مرتبتر،. دسترسی آسونتر شده ب تمام آنچه ک آدم بذهنش میرسه، ازونجایی مطلع هستمک مریم بانو با چ حساسیت و صبوری چجوری ب کمک استاد رسیدنک منه کاربر براحتی بتمامی درخواستهای قلبم برای غلبه بر ذهن چموشم برای رسیدن ب آرامش و لذت بردن از مسیر خواسته ها وارد سایت میشم،و اینجوری باشیندن مجدد این فایل بعداز سالهای سال،خدایا چقدر بموقع بود،
مدتی هست ک بخودم میگم من میخوام راحتتر ازین شرایط فعلیم پول دربیارم چطوری میتونم،
خدایا شکرت ک هدایتم کردی ب سایت و نشانه من…
ب جرات میتونم بگم،تا سن 25-28سالگی همیشه منتظر شنیدن یک خبری بودم,انتظار میکشیدم ک کسی شخصی ازدربیاد توو خبر تازه ای بهم بده،تا جایی ک بقول استاد جهان با چکو لگدهایی ک بهم زد،ناخو آگاه بدنبال تغییر خودم رفتم
(ازونجایی ک بازم بقول استاد ،ما ازهمون اول ک روح هایی بودیم،و علم آگاهی کاملی داشتیم،بعد ورود ب زمین و کم کم با بزرگ شدنمون و ب قالب جامعه و خانواده،افکار و باورهامون شکل گرفت,فراموش کردیم علم اگاهیامونو و از ریل هدایت خداوند خارج میشیمک ازکجا اومدیم و با چ علمیبازم خداروشکر ک نشانه و چکو لگدهای خداوند هست،وگ نه ک….
زمانیکه هنوز بااستاد اشنانشده بودم،بنا ب لگدی ک از جهان خوردم،شروع ب تغییر کردم،ناخدآگاه تو دل ناملایمات زندگیم،سعی کردم تغییر زاویه دید داشته باشم،باهمون زندگی و شرایطم ک حاصل ترسهام و بی اعتماد بنفسیم بود،سعی کردم ب نکاتی توجه کنم ک بمن کمک میکرد آرومتر باشم ب خودم و روح له شده ام کمک کنم بلندبشه و دوباره ازنو شروع کنه،کمی آرومتر شدم،ولی هنوز تضادهایی بود(تضادهایی ک هرزنی رو میتونه از پا دربیاره،اینو گفتم ک نخوام مسعله رو بطور کامل توضیح بدم,مطمعنم هیچ زنی بااین مسعله نمیتونه کنار بیاد)سعی کردم خودمو پیداکنم،فاطمه ای ک مساعل و سخت نمیگرفت،شاد بود،بذله گو بود،شیطنت میکرد،دلم هوای خودمو کرده بود،دست بکار شدم،چیزی فاصله نیوفتاد ک ب کمک دوستی وارد شرکتهای بازاریابی شدم،
و اونکا بود ک اسم عباس منش اشناشدم،این درحالی بود ک اصلا مفهوم حرفاشو متوجه نمیشدم,بهتره بگم تا 6ماه متوجه نمیشدم هدف و رویا چیه
وقتی برای اولین بار صدای استادو شنیدم باخودم گفتم دمت گرم،چ قاطع حرف میزنه چقد خوبه ک یکی هست بدون ترس حرف میزنه،اونجا بود ک گفتم منم دوستدارم اینجوری قاطعانه روی حرف و خواسته ام وایستم،حاض جواب بودم ولی ن اونقدری ک بتونم حرفو و بکرسی بنشونم،چون تو خانواده مردسالاری بزرگ شدم زن حق اضهارنظری نداشت،زن فقط ی کلفت بود مردا فقط آدم بودن و حق داشتن هرکاری بکنن،چ مجرد باشه چ متاهل،
ولی باتمام این تفاصیر من حاضرجوابی و چموش بودنمو داشتم زور بردار نبودم،حرفمو میزدم حتی اگر ب حقم نمیرسیدم یا کتک میخوردم(چون نظرم ب این بود ک زنومرد هیچ تفاوتی باهم ندارن،مگر تو جنسیت)باهمین افکار هم ازدواج کردم،وهمین بحثا تو زندگیم بود،و هیچوقت نتونستم قبول کنم ک مرد میتونه هرکاری تو زندگی انجام بده حتی بعد متاهلی ولی زن نباید حتی موهاش بیرون باشه،بعدشکستی ک توی زندگیم خوردم رفتم دنبال رشدم،رفتم دنبال علایقم،باتمام مخالفتها،سنگ اندازیا،درسال 94بااستادآشناشدم،سال 96جسارت گفتن و دفاع ازحقم و پای بندی ب اصول و قانون قواعد ذهنی خودم(باتمام تردشدنهاازسمت خانواده پدریم،و حتی مسخره کردنای شوهرم)باخودم گفتم این وابستگی ک من ب خواهروبرادرام داشتم،باعث شد ک ازشون دور بشم و از طرفی هم خدا دوست نداره بین منو خودش کسی حائل باشه،و من فقط باید روی خودش حساب کنم،این اتفاقا باعث شد ک من جسورتر و ایمانم قویتر از قبل بشه،سال 1400برای پیشرفت در علم خیاطی و بالابردن مهارتم،
ثبتنام در دوره های پیشرفتهvip توی یک شهر دیگه ثبتنام کردم و اونجا هم مثل همیشه بامخالفت شدید همسرم روبرو شدم،ولی باز من جسورانه تر بدنبال پیشرفتم رفتم ولی با باورهای درستو غلطی ک داشتم رفتم, اونجا هم اتفاقاتی افتاد ک اصلا انتظارم نمیرفت،ولی باآگاهی الآنم میفهمم ک باحساب کردن روی بندگان خداوند این بلاها سرم اومد،ولی باتمام دشواریها از موقعیتهام استفاده کردم،هرچنداز سال 94-95شروع کردم ب تغییر باورهای و روی خودم کار کردم وتا همین الان و زمان خیییلی مساعل ب خودی خود حل میشه و آسون شده ولی هنوووووز تازه روی پله دوم قرار گرفتم،
همونایی ک تکذیبم کردن و لهم کردن،(ولی الان میفهمم ک من باعث این بلبشوها بودم)خدایا شکرت بازم دیرتر نشد….
ترس از تغییر رویه داشتم ترس از طلاق،ترس ترس ترس،ولی با لگدمحکمتری ک از لگد قبلی بدتر بود مواجه شدم،وقتی رفتم دنبال برنامه مهریه و طلاق دوباره یکی از رشته های ترسم پاره شد،ولی اوضاع اعتمادبنفسم بهتر شد و باور تغییر زندگی ب روش و دلخواه خودم،ولی متاسفانه نتونستم از زندگی لجن زارم بیام بیرون،با گریه والتماس دوباره برگشتم خونه اولم بااینکه دلی ب ادامه زندگی ندارم،ولی هرکاری بکنم تا روابطم درست نشه،تو هیچ کدوم از کارهام موفق نمیشم،خصوصا مالی،این بزرگترین پاشنه آشیلم هست،باتبنکه نشانه بزرگی مثل استاد و دارم ولی انگار نمیخوام تغییر کنم
بقول استاد با ترسهای بیموردی ک داریم مثل اینه ک خودمون و باهر ترفندی آروم میکنیم،مثل همون آشغالهارو زیر فرش میکنیم تا جلو چشممون نباشه،خودمون گول میزنیم تا باترسهامون مواجه نشیم،
هروقت ک ب ندای قلبم گوش نکردم شکست خوردم و همینطور زندگی بی مزه و بی معنی رو ادامه میدم تا عمرم ب تباهی بره،درآخرعمرم میگم خدایا ی فرصت دیگه بده…
فقط ی باور اشتباه ک انگار من میخام کار خدارو انجام بدم،میدونم دردم چیه و این درد داره..
تا روابطم درست نشه هیچ چیزی تغییر نمیکنه
ممنونم استاد بابت فرصتی ک توی سایت قرار دادین
در پناه حق
فلک جز عشق محرابی ندارد
جهان بی خاک عشق آبی ندارد
کسی کز عشق خالی شد فسرده ست
گرش صد صد جان بود بی عشق مردست
طبایع جز کشش کاری ندانند
حکیمان این کشش رو عشق خوانند
گر اندیشه کنی از راه بینش
به عشق است ایستاده آفرینش
سلام به استاد عزیزم،خانم شایسته نازنین و دوستان خوبم
چه زمانی در شرایط مناسب تغییر کردید؟
1. من نوی یک حرفه ذاتا استعداد دارم ولی از یجایی به بعد حس کردن توانایی پیشرفت دارم با اینکه بقیه میگفتن نیازی به آموزش ندارم من تصمیم گرفتم که برم به صورت حرفه ای روی رشته مورد علاقم کار کنم و با اینکه فکر نمیکردم توی شهرمون حرفه ی مورد نظرمو آموزش بدن به طرز جادویی به یک استاد فوق العاده آشنا شدم .خداروشکر از اون موقع تا الان کلی پیشرفت کردم و در فکر تغییرات جدیدم.
2.تغریبا 12 13 سالم بود که دیدم همکلاسی هام دارن باهم انگلیسی صحبت کردم و منم حس کردم نیاز دارم که زبان یاد بگیرم و شور و شوق فراوان ثبت نام مردم و ادامه دادم و انقدر از تصمیمی که گرفتم خوشحال و راضی ام که حد نداره و علاوه بر احساس اعتماد به بنفس کلی فرصت شغلی هم برام ایجاد کرده .
چه زمانی با سختی فراوان تغییر کردید؟
یه مدتی هست که چند کیلو وزن اضافه کردم و مثل سایق از اندامم راضی نیستم چند وقت پیش میخواستم رژیم و ورزش رو شروع کنم اما نکردم و چند روز پیش وقتی دوباره خودم رو وزن کردم دیدم که ای داد بیداد یه کیلو ام بیشتر شدم حقیقتا ناراحت شدم ولی امروز رژیم رو شروع کردم امیدوارم بتونم رعایت کنم و بیام و از نتایجم براتون بنویسم .
کامنت 21 ام از چالش 100 کامنت
بنام خداوند بخشنده و مهربانم ،
سلام و عرض ارادت خدمت استاد گرامی وخانم شایسته عزیزم وسلام خدمت همه دوستان عزیز ،مثال که استاد. فرمودن از خودمان بزنیم،
چند سال پیش من مدرکم دیپلم بود ،ولی به لطف خدای همیشه هدایت گرم تصمیم تغییر وضعیت تحصیلی خودم گرفتم،وبا عشق فوق دیپلم تربیت معلم قبول شدم،وبعد دوباره علیرغم ،تدریس،درمدارس،وتردد در آزمون تربیت معلم شرکت کردم،وباتشویق های دخترم،در میان 2 هزار نفر شرکت کننده ،بارتبه 195 قبول شدم ،ودر ضمن تغییر رشته هم دادم از آموزش ابتدایی ،به روانشناسی و مشاوره رفتم . والحمدلله درسم تمام کردم ،وبا مدرک کارشناسی بازنشسته شدم ،
واین تغییر برام خیر و برکت داشت،الان در فکر ایجاد کسب و کاری مرتبط با رشته تحصیلی ،هستم ،که انشالله خداوند بخشنده کمکم کنه برسم به هدفم در ضمن بنده سنم کمی زیاد هست،ولی به دنبال تغییر ورشد هستم ودر سایت با برکت استادعباس منش هستم ،
امروز یک دوست فایل انگیزشی از شبکه های داخلی برام فرستادن، نوشته بود از سایت عباس منش ،
چشمم روشن شد این اسم عزیز را دیدم،وباخودم گفتم این نشانه بود،که در سایت بمان وفعال باش سپاسگزارم از آموزش قوانین کیهانی،به ما در پناه خداوند متعال و مهربانم باشیم همه مان ،
سلام بر استاد گرانقدر و بینظیری و درود بر خانم شایسته عزیز
خیلی از گوش دادن به این فایل لذت بردم و یاد خودم افتادم که بیکار شده بودم و پس اندازی داشتم و از اون خرج میکردم و خودم و تغییر نمیدادم و دنبال کار نمیرفتم و به خودم میگفتم درست میشه تا اینکه چند ماه گذشت و کم کم پس اندازم داشت تموم میشد که یهو به خودم اومدم که چرا حرکت نکردم و خودم و تغییر ندادم و بلند شدم و هر روز رفتم دنبال کار و چند جا فرم پر کردم و تا اینکه یه جا بهم تلفن زد و رفتم و مشغول شدم و الان درآمدم از صفر به 30میلیون تومن رسیده و دوست دارم که باورهامو قویتر کنم و جز اون دسته چهارم قرار بگیرم و هر روز پیشرفت خوبی داشته باشم و تغییرات مثبت تو زندگیم داشته باشم و نزارم تا بهم فشار وارد بشه و بعد تغییر کنم و الان با این فایلی که گوش کردم مصمم شدم که هر وقت وضع زندگیم خیلی خوبه تغییر کنم و تو تله نیفتم
سپاسگزارم استاد عزیز و دوست داشتنی که هر روز یه گنجینه و دریچه جدیدی از قانون جهان رو به قلبم باز میکنی
یا رب العالمین سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم از اینکه منو با بی نهایت دستانت و با بهترینشون خانواده فوقالعاده عباس منش آشنا کردی و هدایتم میکنی
به نام خدا
.
یه روزی تصمیم گرفتم که واقعاً می خواهم تغییر کنم و اون موقع خداوند شما استاد بزرگوار رو به من هدیه داد الهی شکر الهی شکر الهی شکر.
وقتی با استاد عباس منش خودم آشنا شدم و تصمیم گرفتم تغییر کنم
مصمم شدم که تمام فایل های شما استاد بزرگوار رو
گوش کنم و همین کار را هم کردم خدا را شکر. چون
از ته قلب و جانم آماده ی تغییرات اساسی بودم .
چون می دونستم یه جای کار داره میلنگه ولی نمی دونستم کجاست…
و باز هم خداوند کمکم کرد خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
الآن که این فایل را گوش کردم خیلی خودمو در موقعیت خوبی می دیدم ولی باز هم شرایط نباید
گولم بزنه و باید باز هم تغییر کنم البته که با تکامل
و پیوسته و همیشگی .
برای کسب درآمد و افزایش ثروتم باید بیشتر ترمزهای ذهنی خودمو بشناسم و صد در صد تا می تونم با کمک الله مهربانم رفعشون کنم .
چون چند بار الارام ها بهم داده شده است مثل بالا رفتن اجاره خونه . مثل کم شدن خرید های بیشتر.
مثل کادو دادن های ارزشمند دیگران در حالیکه من
نتونستم و در این موقعیت یا نرفتم یا خودمو به امور دیگه ای سرگرم کرده ام . مثل نداشتن هزینه های دندان هام که چند تاشون خالی شده اند ووو.
اینها همه و همه مثل روز روشن است که باید بیشتر حرکت کنم . باید بیشتر روی خودم کار کنم. باید بیشتر تغییرات را جدی بگیرم و پیگیرتر باشم .
خدایا شکرت برای درآمد الآنم
خدایا شکرت برای تغییرات
خدایا شکرت برای هدایت من به این فایل رویایی و به جا
خدایا شکرت برای وجود استاد عزیزم
خدایا شکرت برای تغییرات تا به این لحظه و ثانیه
خدایا شکرت برای پول هام
خدایا شکرت برای ثروتم
خدایا شکرت برای طلاهام
خدایا شکرت برای قانون بدون تغییر در جهان
خدایا شکرت برای هدایت بزرگی که امروز به من نشون دادی
خدایا شکرت برای احساسم
خدایا شکرت برای ایمانم
خدایا شکرت برای جلوگیری از بسیاری گناه ها
خدایا راه روشن راه هموار راه آسان رو به من نشان بده همیشه و همیشه و همیشه