می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 43 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گلابی گفته:
    مدت عضویت: 3799 روز

    سلام و شاداب باشید.

    باسپاس و درود به استاد عباس منش بخاطر لطف و مرامشون، در سن 12-13سالگی بدلیل فشارها و خلاءهای زندگی و مشکلات مجبور به شروع استفاده از یکسری عادتهای ناپسند کردم که بعد از مدتی آشفتگی زندگیم بیشتروبیشتر شد اما احساس میکردم برای پُرکردن خلاءهایم مسیرم اشتباه هست از درون ناراضی و از بیرون اشفتگی. تا اینکه تصمیم گرفتم برای درست کردن دنیای بیرون خودم ابتدا دنیای درونم را درست کنم، حس کردم در درون من همه فضائی انسانی به قدر کافی بود اما تعادل آنها بهم خورده بود، من میتوانستم در درون خودم تعادل ایجاد کنم و این تغییر را از یازده سال پیش از طریق خوشناسی و خداشناسی پیدا کردم، ابتدا باورهای خودم را نسبت به خودم شناسایی و اصلاح نمودم(من قابلیت و استعداد فوق العاده ای برای موفقیت دارم- من لایق بهترینها هستم- همیشه همه راه ها برای من باز است) شروع به قطع مسیرهای اشتباه و حرکت در مسیرهای صحیح و درست کردم. درونم و باورهایم را یکی پس از دیگری اصلاح می نمودم- دوستان و اطرافیانم خودبه خود عوض شدند و زندگی شروع به تغییر یافتن شد. متوجه شدم هرچه جلوتر میروم قدرتمندتر میشوم و چون قدرتمندتر میشدم مشکلات بزرگتری هم سرراهم می آمدند و این باعث افتخار من و اعتماد بنفس بیشترم می شد تا بتوانم مسائل و مشکلاتم را حل کنم و واهمه نداشته باشم، در حال زیبا زندگی کردن بودم و تجربیات عالی را یکی پس از دیگری کسب می نمودم.

    دراین مسیر متوجه شدم باید زیبا زندگی کنم و این زیبا زیستن یعنی ثروتمند بودن که پولدار بودن قسمت عظیمی از ثروتمندبودن بود- فهمیدم برای پولدارشدن ابتدا باید ثروتمند باشم جلوترآمدم و الان در مسیرعالی تغییرباورها در شهرمان دوره های عالی تغییر باورها را برگزار میکنم. صحبتهای استاد عباس منش را مدام گوش میکنم و برای موفق تر شدن. سلامت تر شدن. شادتر شدن. پولدارترشدن درحال تلاش بیشتر هستم و مدام باورها و اعتقاداتم را آبدیت و بروز میکنم.

    جناب استاد عباس منش فوق العاده در تغییر باورهای من تاثییر داشته اند و من در اینجا از ایشان کمال تشکر و سپاس را دارم. ایشان به من آموخته اند که کمک کردن به دیگران برای ثروتمند و پولدارشدن قسمتی از ثروتمندی و موفقیت است. فوق العاده از استاد عباس منش و گروه تحقیقاتی استادعباس منش کمال تشکر را دارم…

    “بهتون تبریک میگویم”

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مصطفی دهقان گفته:
    مدت عضویت: 3967 روز

    سلام ویژه خدمت استاد خوبم جناب عباس منش عزیز و همه دوستان خوبم

    اول از همه عرض کنم که من خدارو هزاران بار بدون هیچ اغراقی شکر میکنم که با شما خیلی اتفاقی اشنا شدم و واقعا روند موفقیت من از همون روز شروع شد.

    من همیشه با همه سختی هایی که داشتم مطممئن بودم راهی هست برای رسیدن به موفقیت و همیشه میدونستم اخرش پیداش میکنم و بالاخره پیداش کردم.

    تحول بزرگ در زندگی من از اون شب شروع شد که من مصاحبه شما با سایت ایران جیب که در مورد پیش بینی ثروت و ثروتمند شدن افراد بود رو مطالعه کردم و از همون شب وارد سایتتون شدم و عضو شدم و فایلهاتون دانلود کردم و گوش دادم و باورتون نمیشه چقد انگیزه گرفتم مخصوصا که از قرآن صحبت میکردید قانون جذب که از اون کشف کرده بودید چون در خانواده مذهبی بزرگ شدم و خیلی حرفای اینجوری توی ذهنم بود اما شما که با قران بودید خیلی پذیرشش برام اسون بود و قابل باور شد وقتی با مادرم مشورت کردم.

    من تقریبا تا یک سال پیش که با استاد عباس منش عزیز اشنا بشم واقعا تحت فشار روحی و روانی همه جوره ای بودم و با اینکه کارشناسی ارشد عمران هم داشتم اما زندگی مالیمم خوب نبود و توی یه شرکت حقوق معمولی میگرفتم و ازهمه مهمتر اینکه بخاطر مشکلاتم واقعا وزنم و سایزم خیلی زیاد شده بود و از فرم افتاده بودم منی که همیشه خوش اندام بودم

    اما

    زندگی من از همون روزها شروع شد و کم کم خدا رو توی زندگیم دیدم وباور کردم و اطمینان پیدا کردم و وقتی فایلهای رایگان رو هر روز گوش میدادم تصمیم گرفتم که دوره ثروت 1 رو خریداری کنم و واقعا فوق العاده روی ذهن و روانم تاثیرگذاشت و هر روز با جدیت بیشتری کارمو انجام میدادم و منی که تا قبل از اون همه کار میکردم تا بتونم ماشینمو بخرم اما نمیشد باورتون نمیشه که ظرف یک ماه پس از استفاده از بسته تونستم پژو پارسمو بخرم و بعد از اون توی سرازیری موفقیت قرار گرفتم و زندگی من معرکه شده بود.

    این یه سمت ماجراست

    اما نکته مهمش این بود که من با دوره هایی اشنا شدم وکتابی که تونست روند زندگی منو عوض کنه و من واقعا بعد از اون همه تحصیل عالیه در دانشگاه های خوب متوجه شدم که عشق واقعی من عمران نیست و عمران توی پله دوم قرار داره و بعد از یادگیری روند صحیح لاغر شدن و حذف اضافه وزن خودم ظرف 2 ماه تونستم تغییرات شگرفی در زندگی خودم و اطرافیانم بوجود بیارم.

    من شدم مدرس و مشاوره دوره لاغری دائمی و الان خیلی ها از جای جای ایران عزیز و حتی از امریکا و المان تحت مشاوره ونظر من دارند لاغر میشن و لاغر میمونند و زندگی متفاوتی رو براشون رقم زدم و از صحیح ترین روش ممکن بدون هیچ دارویی و هیچ رژیمی دارند لاغر میشن وخوش اندام که این بی نظیر بوده و هست و

    همچنین دوره های مشاوره زندگی وموفقیت های فردی رو میتونم برگزار کنم چون از قدیم الایام فردی بودم که مورد قبول همه بودم و مشاوره ازم میگرفتن با اینکه نسبت به همه خانوادم من سنم کمتر بود اما به قول داداشم من بزرگه بودم همیشه.

    واقعا فهمیدم عشق وعلاقم به چیه و الان خداروشکر خیلی از وضعم راضیم و ارامشی دارم که هیچوقت نداشتم و هر روز هم بیشتر میشه و دارم کارهای جدید تری انجام میدم و خیلی موفق تر وپویاتر از قبلم هستم و هر روز میخام از این هم موفق تر بشم و میشم

    و قطعا با توکل به خدای بزرگ روزی مصطفی دهقان یکی از بزرگترین افراد این مملکت میشه و نفر اول در کار خودم و هر روز هم نشونه هاش رو میبینم و از خدای بزرگم بسیار بسیار سپاسگزارم که هر روز بیشتر نشونه های راه موفقیتمو میبینم.

    این سرگذشت زندگی من بوده در این یه سال فوق العاده ای که بهترین و زیباترین روزای عمرم بوده.و از استاد همه خیلی خیلی ممنونم و واقعا مدیونم بهشون و هر روز بخشی از سپاسگزاری من استاد عباس منش هستند بدون هیچ اغراق و هیچ بزرگنمایی.

    ارزوی خوشبختی وسعادت وثروت بی کران رو برای استاد عباس منش و همه دوستان خوبم دارم در پناه خدای بی همتا.

    موفق باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    احمد معین گفته:
    مدت عضویت: 3807 روز

    با عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیزم و تمامی دوستان گل

    من دقیق نمیتونم بگم از کدام دسته ام و شاید از دسته سوم و یا چهارم باشم

    زمانی من در یک کارخانه کارگر بودم و بعد از مدتی که یکی از کوره های کارخانه سوخت مجبور شدند که سه شیفت کاری را به دو شیفت تقسیم کنند که در نهایت یک گروه از شیفت اضافه بودند و به انتخاب خودشان افرادی را اخراج کردند و به من چیزی نگفتند و فقط قسمت کاری مرا تعویض کردند در اینجا من متوجه شدم که کار من در اختیار من نیست و فقط برای آنها یک مهره هستم که هر لحظه می توانند مرا حذف کنند پس بدون اینکه به کسی چیزی بگویم به پرسنلی رفتم و درخواست تسویه کردم که باعث تعجب همه شد و اما بعد از آن چون به الکترونیک علاقه داشتم در مغازه ای شاگرد شدم و دو ماه آنجا بودم و دیدم در این مدت اوستای من نمی خواهد که من کار را سریع یاد بگیرم و در صورتی که من بسیار مشتاق بودم و بعد از آن دوباره بدون اینکه به کسی چیزی بگویم کلید را تحویل اوستای خودم دادم و گفتم دیگر نمی آیم و حتی اصرار کرد که بمانم و من از او تشکر کردم و رفتم و پس از آن یک جای دیگر پیدا کردم و اوستای خوبی بود و وقتی که اشتیاق مرا دید کار را دستم میداد و سریع کار را یاد گرفتم بعد از دو سال پیش او بودم دیگر احساس کردم باید مستقل شوم و مغازه ای اجاره کردم و بعد به اوستای خودم ماجرا را گفتم و شوکه شد اما خوشحال شد و البته این را بگم که او را تنها نگذاشتم دو شاگرد دیگر هم داشت و فردای آن روز در مغازه خودم شروع به کسب و کار کردم و هر روز به دنبال چیزهای جدید و درجه یک بودم جنس درجه یک می اوردم و میفروختم و با این باور دیگران که جنس ارزان تر بیاورم تا به فروش برسد من این را باور نکردم و همین باعث پیشرفت من شد که کالای خاصی داشتم و کیفیت عالی و تمام تلاشم این هست که بهترین جنس را به مشتری خودم معرفی میکنم و با باور فراوانی به صورت نقد هم کالای خود را به فروش میرسانم و تمام مشتریان من در این چند سالی که گذشته بسیار راضی هستند و وقتی که مرا می بینند واقعا قدر دان هستند و تشکر میکنند.

    خب این تا اینجا و الآن هم احساس میکنم که باز هم باید تغییر کنم و به دنبال اطلاعات جدیدتری هستم تا کلا از این مسیر خارج شوم و به مسیر دیگری بروم .

    و خیلی خوشحالم که در این راه با شما هستم و انگیزه ی بیشتری به من میدهد

    با سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سیدحسین مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 3886 روز

    سلام

    به نظرم من جزء اون افرادی هستم که تا ضربه شدید نخورن تغییر نمیکنن.امیدوارم و میخوام منم مثل اون گروهی باشم که تا اوضاع خوبه تغییر میکنند….

    یکی از ضربه هایی که تا به حالا خوردم و خیلی هم داغونم کرد،ربطه عاطفی با جنس مخالفم در دوران دانشجوییم بود…با این که میدونستم من به او شخص نمیرسم اما ولش نکردم و به اون رابطه ادامه دادم…میدونستم که ضربه های زیادی ازاین رابطه خواهم خورد ولی بازم تغییر نکردم…آخه هدف من این بود که واسه ارشد برم تهران…همیشه همه دوستانم ،برادرم و حتی مادرم هم به من میگفتند که باید این رابطه قطع شود اما من به حرف هیچکدام از آن ها گوش ندادم و به این رابطه ادامه دادم…تا جایی که در آخر ترم دانشگاه، منی که یکی از افراد تقریبا تاپ دانشگاه بودم،مشروط شدم.مورد سرزنش همه ی دوستان وآشنایان قرار گرفتم…پدرم مجبور شد به خاطر مشروطی من و دروسی که افتاده بودم هزینه زیادی خرج کند…وقتی تمام این اتفاقا افناد من از خودم متنفر شده بودم اما بازم رابطه رو قطع نکردم.چون طرف بدجوری عاشق من بود،خیلی وابستم شده بود به خاطر همینم از اینکه رابطه رو تموم کنم احساس گناه میکردم…خودم رو میدیدم که دارم از بین میرم یا به قول استاد زیر چرخ های جهان له میشم…اما یه روزی با مامان سر این موضوع دعوام شد که اون روز اشکای مامان و دیدم و اون سر این موضوع گریه کرد…از خودم بدم اومد متنفر شدم ازخودم…هر چه قدم داغونم باشم فک نمیکردم اشکای مامانمو در بیارم.اونجا بود که دلم لرزید…تصمیم گرفتم بزارمش کنار…و دقیقا همون روز بود که به یه جمله ای برخوردم که گفته بود”حذف انسان ها از زندگیتان به معنی متنفر بودنتان از آن ها نیست،به معنی احترام به خودتان است” دیگه کلا متحول شدمو خواستم تغییر کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نورا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3989 روز

    من از سن 14 سالگی به این فکر افتادم که روحیات خودم رو عوض کنم و اینکه ذهنیت خود م رو نسبت به این جهان و انسان های این دنیا عوض کردم قبل از 14 سالگی فکر میکردم همه با من دشمنند انسان افسرده ای بودم و الله رو در حد اعتقاد اسمی و این که این جهان را به وجود اورد میشناختم زیاد از خانوادم راضی نبودم ،هیچ هدفی تو زندگیم نبود تا اینکه الله من رو با یک امتحان بزرگ روبه رو کرد معقوله ای به اسم مرگ ،خواب عجیبی که زنندگیمو روبه رو کرد طوری که تا یه مدت همش به مرگ و کاراهایی که این 14سال انجام دادم فکر میکردم از این که هیچ کاری و لطفی به خودم و خانوادم انجام ندادم و به خودم روز 27 خرداد قول دادم که عوض بشم ،اول الله رابالای سر خودم احساس کردم نمازامو با دقت میخوندم به این فکر میکردم که اگر تا اخر سال زنده باشم باید چیکار کنم موفق بشم تا اینکه خدا در رحمتش رو به رو من باز کرد رابطم با افراد خانوادم به طرز عجیبی خوب شد هر کاری میکردم به خودم میگفتم ایا به دردم میخوره یا نه ،دیدگاهم نسبت به مردم و دنیا عوض شد یادم میاد توی یه برنامه مذهبی حاج اقایی گفت که اگه قرار بود مردم تا اخر عمرش به یه شکل باشند خداوند این همه پیامبر رو برای مردم نمیفرستاد الان هم که 21 سالم باز هم دارم رو خودم کار میکنم تفاوت های زیادی کردم به خدا ایمان پیدا کردم به خودم یاد دادم که هر اتفاقی افتاد به پای حکمت الله حساب کنم و صبرکنم خیلی مثبت اندیش شدم همین باعث شد الان یه انسان شاد باشم الحمدالله،

    برم جالبه اینکه مرحوم استیو جابز توی یکی از مصاحبه هاش یه جمله ای گفته بود که اگه قرار بود امروز روز اخر زندگی تون بود ایا همین کار هایی که الان انجام میدادین رو انجام میدادین؟ من هم وقتی کاری رو انجام میدم اول به خودم میگم که ایا به دردم میخوره به سودمه (واقییت شاگه همه به این جمله دقت کنند میفهمند 80 در صد از کار هاشون بیهوده بوده. کار هایی از جمله غیبت هم انجام نمیدند)

    امام صادق علیه‏السلام :

    یاد مرگ ، خواهش‏هاى نفس را مى‏میراند و رویشگاه‏هاى غفلت را ریشه‏کن مى‏کند و دل را با وعده‏هاى خدا نیرو مى‏بخشد و طبع را نازک مى‏سازد و پرچم‏هاى هوس را درهم مى‏شکند و آتش حرص را خاموش مى‏سازد و دنیا را در نظر کوچک مى‏کند .

    بحار الأنوار : 6 / 133 / 32 منتخب میزان الحکمه : 551

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سعید افشار گفته:
    مدت عضویت: 3864 روز

    سلام و عرض ادب خدمت استاد عزیزم

    من سعید افشارمنش هستم……اهل شهرستان بم

    بعد از گذشت 3سال از زلزله ی مهیب تو شهر بم من پس از شکست تو کسب و کار خانوادگیم بدون کمک هیچ شخصی و فقط به پشتوانه ی خدای عزیزم اومدم بم برای کسب درآمد.

    من یا اینکه رشته ی تحصیلی دانشگاهیم ریاضی بود ولی علاقه ی فراوانی به ساخت و ساز داشتم و یه شرکت ساختمانی تاسیس کردم و اومدم بم برای کار.

    با هر سختی بود دو سه تا کار گرفتم و بدون هیچ تجهیزاتی و حتی بدون وانت و ابزارهای اولیه و با 100هزار تومن پول قرضی و عشق فراوان چند تا ابزار ابتدایی خریدم و شروع کردم به کار.

    باورتون نمیشه تو شرایطی بودم که روزی چند کیلومتر هم مجبور بودم پیاده برم….

    2سال کار کردم و پس از گذشت این مدت من هیچ پس اندازی نداشتم و کار ساخت و ساز هم تو شهر تمام شد….من به یکباره تمام آرزوهامو بر باد رفته دیدم و حدود 3 ماه بیکار شدم. خیلی ناامید شدم اینجا جایی بود که جهان منو با واقعیت روبرو کرد….

    یه روز یکی از دوستام بنام آقای مهندس عشقدوست اون موقع یه حرفی بهم زد… گفت سعید برو در یه مغازه شاگردی کن اما بیکار نباش… برو هر کاری بود انجام بده

    از طرفی هم من خوشنویسی می کردم رفتم در یکی دو تا مغازه تابلوسازی گفتم شاگرد نمیخاین؟

    اونا هم می گفتن نه ما خودمونم زیادیم اینجا

    تا اینکه ناامید رفتم یه جایی منو قبول کرد…. خیلی خوشحال شدم و حسابی خودمو نشون دادم.

    بعد از 3 4 ماه حس کردم باید قبل از اینکه با مشکل جدیدی مواجه بشم یه کار مهمتری بکنم… خودم مغازه زدم و با 85000تومن قرض از مغازه خودم درآمد خوبی داشتم… اینجا هم موقعی بود که قبل از مجبور شدن خودم تغییر رو ایجاد کردم

    بعد از یکسال خدا رو شکر ماشین صفر خریدم

    و یکسال بعد دیدم تو شهرهای دیگه کارای جدیدتر داره انجام میشه و من با عشق فراوان به زندگی و شوق پیشرفت -کاری رو که همه ی همکارام تو چند سال یاد می گرفتن من تو شش ماه یاد گرفتم و درامد بهتری داشتم…

    الان هم خدا رو شکر با لطف خدای مهربان پس از آشنایی با گروه تحقیقاتی عباس منش احساس میکنم باید مسیر جدیدی رو آغاز کنم و در حقیقت حد و مرزهای ذهنیم رو باز کنم تا حدود فیزیکی زندگیم گسترده تر بشه

    آرزومند برآورده شدن آرزوهای تمام دوستان عزیزم تو این سایت و همه ی مردم عزیزم هستم

    با تشکر از استاد عباس منش عزیز وگرانقدرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    شهراد جعفرنژاد گفته:
    مدت عضویت: 3561 روز

    سلام از 3 روز قبل کلیپ تایتانیک شما را دیدم که باعث شد با شما و گروهتان اشنا بشم. من اورجینال این فیلمو سال 1388 دیده بودم: بسیار شگفت زده شدم / بسیار افسوس خوردم و بسیار لذت بردم از بحث موشکافانه و عالی شما. اولین بار است که وارد سایت شما شده که بیشتر باشما و گروهتان آشنا بشم خیلی سولپرایز شدم. من همیشه به دنبال یک فرصت یک راه برای استارت زندگی نوینم بودم که یقینأ بهترین را پیدا کردم. شما / گروهتان / مخاطبینتان / دوستانی که در سایت هستن: همتونو از صمیم قلب دوست دارم. دارم. باتشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    نازنین صنعتی نگار گفته:
    مدت عضویت: 1976 روز

    سلام و درود به استاد عزیز و دوستان راه الله یکتا

    من احتیاج به کمک و راهنمایی دارم

    تو زندگیم خیانت دیدم ،بخشیدم چون زندگی مو دوست داشتم و باز دوباره به شکل بدتری خیانت دیدم که به هیچ وجه قابل قبول نبود،جدا شدم و دوسال گذشت و از اونجایی که من آدمی ام که بدیهارو زود فراموش میکنم و چون فکر میکردم دوستش دارم با اصرارهایی که همسرم داشت برای برگشتن موافقت کردم و برگشتم به خونه همسرم ولی باهاش ازدواج نکردم تا مطمعن شم که میخوام برای همیشه بمونم یانه،،،حالا از یک طرف احساس میکنم شاید اعتماد به نفس ندارم که برگشتم،،چون الان حسم بهم میگه اگه با این مرد بمونی آینده ای که میخوای رو نخواهی داشت تو شرایط شک و بی اعتمادی قرار گرفتم و همچنان نمیتونم تصمیم درستی بگیرم ،نمیدونم حسم دوست داشتنه یا وابستگی،،میخوام کمکم کنید ،، یک ماهه تقریبا که خدای مهربان منو در این مسیر قرار داد و من با استاد بزرگوار جناب عباسمنش عزیز آشنا شدم و مرتب دارم فایلهارو دانلود میکنم و گوش میدم،ولی امشب یکی از نظرات رو که میخوندم متوجه شدم که فایلهارو به ترتیب گوش بدم خیلی بهتره،البته که از خدا میخوام هرچه زودتر بتونم فایلهای قدم رو خریداری کنم و چون الان شرایط مالیم اوکی نیست فعلا از همین دانلودها که خیلی هم گرانبها هستند استفاده میکنم،و خدا رو هزاار بار شاکرم که منو در این مسیر قرار داد…

    فقط اینکه برای شروع من گیجم نمیدونم چه تصمیمی برای زندگیم بگیرم که بیشتر لطمه نخورم …ممنون میشم راهنماییم کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3363 روز

      سلام عزیزم

      من از دیدگاه خودم جواب میدهم امیدوارم بتونم کمکی کنم:

      حس شما وابستگی است. باید روی خودتان کارکنید ؛ قدمها را حتما و دوره عزت نفس را هم حتما تهیه بفرمایید .

      اینکه به عقب بر نگردید و پلهای پشت سر را جوری خراب کنید که به عقب بر نگردید عالی است و از آنجاییکه اول کار هستید به نظر من این کار را نکنید یعنی فقط و فقط روی خودتان کار کنید همین این فرد اگر درست شد که شد اگرم نشد که راحت خودش میره ؛ بخشش هم کامل نبوده است به نظر من و اینکه ازدواج به همین شیوه را می پسندم که اگر از هم راضی بودیم سال بعد هم تمدیدش کنیم یا چند ماه بعدش.

      علت خیانت را می خواهید بدانید به دوره عشق و مودت رجوع کنید .

      بهر حال به شرایطی که گفتید فقط روی خود کار کنید اصلا طرف مقابل را رها کنید نه اینکه بی محلی کنید رهایش کنید شما کار خود را بکنید جهان خودش برای شما راه را مشخص می کند با توجه به اینکه روی خود کار میکنید و فرکانس می فرستید همان را هم دریافت می کنید همه چیز را کلی در نظر بگیرید فقط به این فایل اکتفا نکنید همه فایلهای رایگان را یکبار نه صد بار ببینید اصلا هم ناامید نشوید به خدا بگویید من روی خودم کار می کنم خودم را به بهترین حالت تغییر میدهم تو هم زندگی مرا به بهترین حالت تغییر بده یعنی شما کاری را که باید انجام دهید طرف دیگر خداست که باید کارش را انجام دهد شما فقط کار خود را انجام دهید .

      بسیار روی خود و کارهای خود متمرکز باشید اصلا به کسی دیگر کاری نداشته باشید اصلا و ابدا هر کسی که می خواهدباشه شریک همسر مادر پدر ؛ اصل نه فکر کسی باشید نه چیزی بگویید و نه کاری انجام دهید فقط و فقط علت هر بدی و هر خوبی خود شما هستید شاید آگاهانه یا ناآگاهانه باشد ؛ ضمنا آدمها و کارهایشان است که باعث بخشش می شود ؛ پس کلا ایشان را رها کنید تایید می کنم بی محلی نه ، بزارید خودش باشه شما هم خودتتون باشید مرتبا فایلها را گوش کنید عمل کنید عمل کنید ایمانی که حرف عمل نیاورد حرف مفت است را گوش کنید . خودبه خود راه به شما گفته میشود وقتی که روی خودتان کار کنید .

      دیگران در این مواقع چه کارمیکنند یا بر میگردند و تحمل میکنند یا برنمی گردند و همه اش به طرف فکر میکنند و … هر کاری که دیگران انجام میدهند را فراموش کنید آنها به دیگری فکر می کنند و با دیگری عمل می کنند شما بر عکس آنها باشید تا نتیجه متفاوت بگیرید یعنی فقط روی خود کار کنید و روی خود تمرکز کنید نتیجه خود به خود به وجود می آید ؛ چندین مسابقه توی حوزه روابط در فایلهای رایگان است بارها و بارها آن را ببینید و روی آن تمرکز کنید و جوابهای برنده را هم بارها بخوانید و به توضیحات استاد را هم گوش کنید .

      هیچ کارعملی برای دیگری نمی خواد انجام بدهید روی خودتان کار کنید فقط همین چطوری؟ همه حرفهایی که استاد می گویند را گوش بدهید چه قبول دارید چه ندارید چون شاید الان درمداری نباشید که مفهوم حرفهای ایشان را بگیرید این مورد شامل همه است نه فقط شما ؛ من و همه ؛ پس هیچ اقدام عملی انجام ندهید و فقط گوش بدهید وروی خود کار کنید همین؛ نتیجه خودش به وجود می آید که بسته به کاری است که شما روی خود انجام داده اید هر چه بیشتر و بهتر باشد نتیجه هم بهتر است .

      در پناه خدای مجیب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        نازنین صنعتی نگار گفته:
        مدت عضویت: 1976 روز

        سلام دوست عزیزم

        ممنونم بخاطر محبتتون و راهنمایی های عالی تون،درست فرمودید دقیقا من هم از زمانی که فایلهای استاد عزیز رو گوش دادم متوجه شدم که دقیقا خودم بوجود آوردم تمام شرایط بد و خوب زندگی مو،،کاملا یادم اومد بخاطر حساسیت های زیادی که داشتم و توجه به ناخواسته هام،باعث این تجربه بد تو زندگیم شده بودم،فقط نیاز دارم بیشتر یاد بگیرم بیشتر گوش بدم به فایلهای گرانبهای استاد عزیزم،و رو رشد شخصی متمرکز بشم،باز هم ممنون از شما خانواده عزیز عباسمنش🌹

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2122 روز

    سلام جناب استاد امیدوارم که هر روز بیشتر از روز قبل موفق و موید باشید بنده یک نکته را لازم می دانستم که یادآوری کنم و آن اینکه شما در یکی از فایل های دانلودی گفته بودید که به خاطر داشتن باورهای نامناسب و اخلاق نامناسب که با مشتریانتان داشتید وقتی که مغازه بازی های کامپیوتری داشتید یک مغازه نزدیک مغازه شما شروع به کارکرد و مشتری های شما که دل خوشی از شما نداشتن به خاطر اخلاق نامناسب همه به سمت مغازه که تازه شروع به کار کرده بود رفتند و شما به دلیل نداشتن مشتری مجبور شدید که کسب و کارتان را جمع کنید ولی الان در این فایل فرمودید که من در حالی که کسب و کارم خیلی عالی بود و در بهترین وضعیت بودم کارم را رها کردم و برای پیشرفت و رشد بیشتر به بندرعباس رفت که من متوجه شدم حرفهایتان خیلی ضد و نقیض است لطفاً با گفته های ضد و نقیض شاگردانتان را مردد و سرگردان نکنید. بنده همه فایلهای شما را به دقت گوش می کنم و از راهنماییهای شما پیروی می کنم و از طرفداران پروپاقرص شما هستم لطفاً ما طرفدارانتون رو مایوس نکنیدممنون از شما .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رامین بهیارفرد گفته:
      مدت عضویت: 1885 روز

      سلام ب همه دوستان و استاد عزیزم

      پارسال بود ک تو رستوران کار میکردم یه شب خیلی خسته بودم چون همزمان دو جا کار میکردم صبح ها نمایندگی بیمه و بعدازظهر ها فست فود آخر شب بود یه اشتباه از من سر زد و مدیر فست فود ک همسن من بود بهم توهین کرد یه لحظه نفهمیدم چی شد فقط یه سکوت عمیق توی ذهنم رخ داد واس یه لحظه ب خودم فکر کردم من اینجا چیکار می‌کنم با این همه توانایی یکی دور ب مدیر فست فود زمان دادم تا کی رو جای گزین من کن بعد وارد تغییرات جدیدی از زندگیم شدم وارد بیزینس شدم خیلی عجیب اما ب سرعت نور رشد مردم و با سایت شما آشنا شدم حالا من فقط بعداز چند ماه دارم ب حقوق یه کارمند بانک می‌رسم حالا من بزرگ شدم خیلی ببشتراز قبل میشه گفت تو این چهار الا پنج ماه بیش از 25 سال سنم بزرگ تر شدم استاد خیلی ازت ممنونم تو ذهنم رو باز کردی باعث شدی خدا رو خیلی بهتر از قبل بشناسم حتی اگر الان درآمدی هم نداشته باشم بازم ازت ممنونم چونکه خودم و خدای خودم رو شناختم در دنیا و آخرت سعادت ثروت و سراسر خرسندی رو واست آرزومندم دوستدار تو رامین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: