می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 44

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فردین بینش گفته:
    مدت عضویت: 2248 روز

    به نام خدای بزرگ. موضوع :سلامتی ازراه قانون جذب

    سلام استادعزیزم امیدوارم الان این کامنت رو که مینویسم در بهترین شرایط زندگی اولا میخواستم خداشکر کنم که شما دستی از دستان خدا شدین که دراین مسیر زیبا مارو با آموزش‌های خودتون به مسیر بهتر زندگی برسونید البته به کمک خدای بزرگ موضوع از این قرار که من 5 سال پیش از طریق فایل 6 دقیقه ی که شما در اون درباره این که باید هدف داشته باشیم واین زندگی هروز باید چالش جدید باشه حرف میزدید و من اون روز به صورت هدایتی اون فایل رودیدم واگر روزنه زندگی بود واین در حالی بود که من هروز احساس بدی داشتم وهر ماه یک بارسرماخوردگی شدید. داشتم وتا وقتی نمی‌رفتم دکتر وکلی دارو آمپول نمیگرفتم درست نمیشدواون زمانی که من 5سال پیش بعداز گوش دادان فایل هدف داشتن تصمیم گرفتم که از لحاظ جسمی وروحی به سلامتی برسم وعضو سایت شدم و فایلهای رایگان رو دانلودکردم وازشون استفاده کردم اولش زیاد جدی نگرفتم وبه قول استاد از جهان چکو لگد خوردم وبه خودم اومدم واین بار یه روز تصمیم جدی خدایی گرفتم که من تیکه از خدام وبدن من نیازی به مواد شیمیایی نداره وتمام ویتامین ها وموادمعدی وپروتین وکلسیم وغیره داره ونیازی داره به موادشیمیای وخداصدهزار مرتبه شکر بعدازگذشت 5سال یه دونه سرماخوردگی شدید وحتی عادی هم نداشتم وقرص خاصی رو مصرف نکردم واین درحالی بود که قبل از این 5سال من در گردم غده لنفابی داشتم واونایی که پزشگ هستن میدونن که این بیماری چقدر بد هست والبته این بیماری من باتوجه به باورهای گذشته من به وجود اومده بود وخداصدهزار بار شکر من رو باشما دراین راه هم مسیر کرد وانشالله که من که این کامنت رو که مینویسم به این آگاهی عمل کنم وعمل کنیم هرکی تواین راه خدایی هس و باور دارم تا اونجایگاهی که شما در اون هستید که میگن بیش از15و17سال حتی یه دونه قرص مصرف نکردین خیلی فاصله دارم ولی میدونم اگه شماکه به این حدسلامتی رسیدین من و صدها هزار نفری که درراه هستن با تکامل و ادامه دادن این مسیر میتونیم برسم خداشکر که من دراین روز مورخ8خرداد1400این نتیجه نسبتا خوب رو با شما استاد شاگردهای بی نطیرتون درمیان بذارم برای شما استاد عزیز وخانوم شایسته عزی بهترینها رواز خدای بزرگ این کیهان میخواهم دوستون دارم وعاشقان منتظر اون روز هستم که در فلوریدای امریکا ببینم به امید خدای بزرگ… و همیشه به این باور دارم که خداااااااا هست… 😄😄😄😄😊😊😊🤩🤩🤩🤩🤩💓

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    از شر وسوسه های شیطان به خدا پناه میبرم😁

    به نام خدای بخشنده و مهربان❤️❤️

    سلام بر استادم استاد مهربانیها😢💔💓😞

    ❤️« یا مقلب القلوب و الابصار؛ یا مدبر اللیل و النهار؛ یا محول الحول و الاحوال؛ حول حالنا الی احسن الحال »❤️

    یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

    ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

    ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

    گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

    حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

    حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور❤️☺️

    اولین چیزی که از خدا در زمان تولدم در بهمن خواستم و نوشتم، تغییرات به نحو احسنت امسالم در هر روز بوده و میدانم که امسال سال درخشش است. ❤️😍

    من حالم خدا رو شکر خوبه من میتوانم از همه چیز بگذرم اما هرگز نمیخواستم و نمیخواهم سرم را به عقب بر گردانم و کسانی که از عشقم به راحتی دل کنده بودند دیگر نگاه کنم.😞😩

    ویا حتی دیگر باورشان داشته باشم😢. عشق از دید من مقام بلندی دارد❤️❤️❤️❤️ که هر کس لایق آن نیست. من با شما برای روز و روزگاری بهتر و خوشایندتر ادامه میدهم و اجازه میدهم عشق خودش پیدا شود. ❤️😍خدا در آنجا هم خدایی میکند و لذت را و عشق را و ثروت را و زیباییها را در همه جای دنیا میتوان داشت میتوان پیدا کرد اما… 😩😩😩😩😩

    عشق را نمیتوان با جار زدن بدست آورد. 😭 با قضاوت کردن بدست آورد.

    وقتی به یک انسان عشق داشته باشیم و او نخواهد این عشق راببیند و آنرا تظاهر میبیند، یا منتظر نتایج مالی میخواهد بماند یا از تعهد میترسد یا تو را دست کم میگیرد جایگاهش دیگر قلب شکسته شده من نیست💔 البته من هم قلب آقا مهرداد رو با یسری حرفها دلخور کرده ام اما نمیتوانم ببینم که دور بشیند و بخواهد نتیجه بگیرد و یا آبرویم برایش اهمیتی نداشته باشد😭.

    من میتوانم تعهد کاری بدهم و قول بدم که میتوانم باز هم کار کنم تا نتیجه بگیرم، چون میدانم که انسانها با کار کردن و سالم زندگی کردن میتوانند ثروت را براحتی در بیاوردند😏. و باز هم میتوان عاشق شد در زمان و مکان مناسبتری. نه در بین یکسری عقاید پوچ و برای منی که ۴۰ سال است با تضاد عشق بزرگ شده ام.

    از اینکه دلسوزانه حرفهای مرا میشنوید ممنونم💓

    من هم میخواهم همانندشما باشم جز دسته ۴ ای کاش بتوانم لیاقتش را داشته باشم در این لحظه ها اما شرایطم مثل اینکه خیلی سختتر شده، اکنون میخواهم در آرامش هر روز رو به جلو و هر روز بهتر از دیروز در مسیر شما در حرکتم. چون دیگر طاقت سختی ندارم.

    من چه خدمتی میتوانم بکنم اول برای خداو بعد به خودم و بعد برای شما.

    سالم و سلامت شاد و خندانتر از همیشه در کنار عشقتان مریم جانم ❤️😍هر روز ثروتمند تر و سعادتمند تر باشید در دنیا و آخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان❤️❤️

    سلام بر استادم استاد مهربانیها😢💔💓😞

    یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

    ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور

    گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

    دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

    هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور

    ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

    در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

    گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

    حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور

    حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور❤️😞

    من حالم خدا رو شکر خوبه من میتوانم از همه چیز بگذرم اما هرگز نمیخواستم و نمیخواهم سرم را به عقب بر گردانم و کسانی که از عشقم به راحتی دل کنده بودند نگاه کنم.

    ویا حتی دیگر باورشان داشته باشم. عشق از دید من مقام بلندی دارد که هر کس لایق آن نیست. من با شما برای روز و روزگاری بهتر و خوشایندتر ادامه میدهم و اجازه میدهم عشق خودش پیدا شود. ❤️😍

    از اینکه دلسوزانه حرفهای مرا میشنوید ممنونم

    در پناه حق، پایدار باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    از شر وسوسه های شیطان به خدا پناه میبرم

    به نام خدای بخشنده و مهربان😍💖💚❤️😘

    بسیار سپاسگذارم از خدای بزرگ و منان

    سلام و درود بر استاد عزیزم 💚🙏

    💖💚❤️نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

    عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

    ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

    چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

    این تطاول که کشید از غم هجران بلبل

    تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد

    گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر

    مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

    ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنی

    مایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد

    ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید

    از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد

    گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت

    که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

    مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرود

    چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد

    حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود

    قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد💖💚❤️

    من برای تغییرات بزرگ آماده بوده‌ام از کودکی و از ۶ سالگی عاشق عکاسی بودم و به دارالقرآن هم میرفتم.

    همیشه به دنبال آگاهی بودم و دلم نمیخواست در گوشه ای از دنیا بیهوده و راکد بمانم.

    من آب را همیشه جاری دیده ام و خودم نیز نمیخواستم مثل آب راکد باشم تا بگندم.

    من فقط میتوانم بگویم سپاسگذارم 😍

    خیلی زیاد خیلی زیاد

    من همیشه از خدا همه چیز را با هم میخواستم و درخواست میکردم با آنکه اصلا از قانون فرکانس ها هیچ علمی نداشتم.

    من باور دارم که ثروتمند بودن هم بسیار لیاقت میخواهد.😍💚❤️

    شما بینظیرید شما فوق‌العاده اید و من دوست دارم جز دسته ۴ باشم وبیایم اگر میشود با دخترم هستی🙏❤️

    و خدمت کنم به خودم به مادرم به دخترم به خانواده ام و به پدرم بگویم اکنون خوشحال باش و در آرامش و به شما بگویم من نیز آماده ام و شاکر.

    من عاشقتونم و خوشحالم و زندگی را هر روز زیباتر میبینم.

    درخت انجیر حیاط خانه ما هر روز بیشتر انجیر میدهد و من عاشقشم.

    حیاط این خانه و کل این خانه برای من زیباست.

    من اکنون با شما و دوستان واقعی ام شاکر ترین بنده خدا بر روی زمینم.🙏🙏🙏🙏🙏🙏

    بیصبرانه دلم میخواهد به شما برسم و آماده ام برای تغییراتی اساسی و فوق‌العاده.

    من عاشق رویا پردازیم😍 و همیشه با دیدن کوچکترین نور امید آماده تغییر بوده ام.

    سالهای زیادی از کودکی پول در آوردن را تجربه کرده ام با قالی بافی برای حتی یک سکه ۲ تومنی تا گل لاستیک درآوردن برای پدرم به یک سکه ۵ تومنی.

    قلکم را در باغچه گاهی چال میکردم و فکر میکردم درخت میشود. من تمام عمرم تنها چیزی که راحت بدست آوردم و راحت هم گذشتم پول بوده.

    چون مثل شما باور دارم پول در آوردن راحتترین کار دنیاست. چندی پیش خسته شده بودم و دیگر حتی روزنه ای هم نمیدیدم با اینکه روی سیستمم مبالغی نیز بود که شاید برای خیلیها قابل توجه هم بود.

    و با شما باور کردم و حرکت کردم تا بار دیگر یک خانه تکانی اساسی داشته باشم.

    امیدوارم بتوانم من نیز برای دوستانم درس عبرتی باشم که هیچگاه از هیچ چیز نترسند غیر از خدا… 🙏

    چون من نیز بسیار راهها تا به اینجا که رسیدم به اشتباه رفته ام. 😁😁

    و اکنون آماده‌ام تا با چمدان قرمز کتاب‌هایم شما اراده کنید و بتوانم در مسیر سبز شما خدمتها کنم.🙏😊

    و بسیار اعتقاد دارم که سن یه عدده و همیشه میتوان از اول شروع کرد💚💚💚💚

    در پناه الله شاد و تندرست و خوشبخت و ثروتمند در دنیا و آخرت باشیم. 💖😊

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    اردلان سرفراز گفته:
    مدت عضویت: 1796 روز

    درود بر همگی

    امروز به سخت ترین ناخواسته ی زندگی م که زیاده خواهی و فشار صاحب خونه م هست دوباره برخورد کردم. معمولا هر گونه مذاکره ای با صاحب خونه م شدیدترین واکنشهای عصبی رو برای بدنم ایجاد میکنه، دستم درد میگیره و نفسم تنگ میشه…

    اول از خودم بگم: ما تهران زندگی میکردیم، بابا به اجبار ما رو برد شهرستان، هیچ وقت روحم قبول نکرد اینو،،، بابام میخواست کسب و کار کارخونه ای راه بندازه…بعد چند سال ورشکسته شد…شکست بابا رو دیدن خیلی روح بزرگ میخواد که فراموشش کنی….من شروع کردم به جدا شدن از خانواده م در ۲۲ سالگی،، مجموعه ی کتاب های خودشناسی بسیار خوبی خوندم،، عمیق و اثر گذار…

    کارمندم در دانشگاهی توی شهرستان، با لیسانس وارد دانشگاه شدم سال ۸۱، سال ۸۲ شروع کردم کسب و کاری راه انداختم که ماهیانه ۴ برابر حقوق خودم از دانشگاه رو درمیاوردم ازش…دوسال نگه ش داشتم،، بالاخره بعد از دو سال دانشگاه مجبورم کرد کسب و کار رو تعطیل کنم،، من بی تجربه بودم….کسب و کار رو ول کردم،،، معادل ۳۳ برابر حقوقم گیرم اومد، باهاش یک پراید خریدم…ولی سر مرغم کنده شد….

    احساس کردم توی دانشگاه باید حداقل ارشد داشته باشی و هیات علمی (ه ع) باشی سال ۸۶ ارشد قبول شدم، هم کار و هم درس، همزمان بچه اولمون بدنیا اومد، ارشد گرفتم سال ۸۸، ه ع نشدم!!! گفتن باید دکتری تخصصی داشته باشی، تا ۹۱ با عشق تدریس، توی چندتا دانشگاه درس دادم، خیلی هم بهم نچسبید، سال ۹۱ رفتم خارج ایران بهمراه خانواده م، دکتری گرفتم،، باز هم ه ع نشدم، فهمیدم خود ه ع ها اوضاعشون توی این دانشگاه خرابه، فقط دعا میکنن بازنشست بشن…

    فکر کردم…فکر کردم…روزها و روزها….

    از محصولات شما که خانواده م خریده بودن بهم رسید تقریبا همش رو دوبار گوش کردم..خیلی راهنمای خوبی بود، همون چیزایی که توی کتابهای چندین سال قبل خونده بودم رو کامل روشن کرد برام

    امروز فشار زیادی روی منه…میخوام خونه بخرم

    من توی کار پژوهشی یکی از خوب ها هستم توی زمینه ی خودم،، پارسال دامنه وبسایت خریدم، ایده ای دارم که مثلش رو توی دنیا ندیدم، چند ماهه میخوام راه بندازم،،، دفتر اجاره کردم برای آماده کردنش و راه اندازی این کسب و کار ولی…میترسم کارم نگیره…میترسم هزینه هایی که میکنم رو در نیارم، هر چند تا حالا مثل این پروژه ۲۰ تا انجام دادم پول خوبی داره ولی نمیدونم چرا میترسم…انگار اعتماد بنفس ندارم که ممکنه افرادی از من بهتر باشن

    ممنون میشم کسی پاسخ درخوری داره بده و اگر خود استاد عباسمنش فکر میکنه من با برداشتن یک ترمز با سرعت جلو میرم بهم کمک بکنه.

    سلامت، برقرار و رو به رشد باشید الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    خانواده کریمی گفته:
    مدت عضویت: 3878 روز

    سلام استاد عزیز

    میخوام اولین نظرم بعد از مدت ها یک نظر کوتاه و مختصر باشه و فقط جواب سوال که در اخر فایل پرسیدید رو جواب بدم.

    اسفند ماه – 98 بود که من یک روز تصمیم گرفتم (بدون هیچ فشار خاصی) که از نظر جسمانی خودم رو به سطح ایده آل برسونم شروع کردم و چندین ماه ورزش مکرر انجام دادم. اما یک روز متوجه این شدم که این ورزش ها دیگه جواب گو نیست و باید از ورزش های خونگی دست بکشم و به باشگاه برم… اما خب برای خودم بهانه های مختلف تراشیدم و متاسفانه به باشگاه نرفتم و الان که حدود یک سال از اون زمان می‌گذره من همون ورزش های روزانه خودم رو هم ندارم.

    البته به جز اینکه به باشگاه نرفتم یک دلیل دیگه ای هم برای این اتفاق می‌بینم، اون هم این هست که روند تکاملی رو در این زمینه طی نکردم.

    با سپاس و تشکر از آموزه های خوب استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2217 روز

    بنام خدایی که انقدر مهربان و بخشنده هست که ما بنده ها نمی تونیم حدی برای مهربونی و بخشندگیش متصور بشیم

    سلام به استاد عزیزم که هر آنچه در این مسیر الهی کسب کرده بدون هیچ کم و کاستی در اختیار ما بچه های عباس منش قرار میده و یک سلام دیگه به دوستای گلم که برای رسیدن به مقصد به همدیگه کمک می کنیم.

    این فایل جز نشونه روز من بود و چند وقتی هست که من فکر می کنم باید تغییر کنم و از دایره امن خودم بیام بیرون تا تجارب و الهامات بیشتری رو دریافت کنم.

    تجربه من از تغییر شاید از بیرون که نگاه کنین تلخ باشه از نظر دیگران از نظر دیگرانی که قبلا برام مهم بودن ولی الان دیگه مهم نیستن شاید اگر این نظر رو قبلا داشتم تجربه تغییرم تلخ نمیشد.

    من با یکسری باورهای محدودکننده و مخرب ازدواج سنتی کردم و هر روز این تلخی ها منو اذیت می کرد حتی در شیرین ترین روزهای زندگی یک زن مثل دوران نامزدی ولی انقدر این باورها در وجودم رخنه کرده بود که به هیچ وجه نمی تونستم به جدایی فکر کنم مثلا پیش خودم میگفتم اولش درست میشه بریم سر زندگی درست میشه بابام حواسش به زندگیم هست عشق بعدا تو زندگی بوجود میاد و هزاران باور مخرب دیگه هر روز نشونه ها رو میدیدم که باید تغییر کنم و زندگیمو عوض کنم ولی در مدارش نبودم میگفتم مردم چی میگن میگن فلانی یه دختر داره اونم جدا شده از همون حرفایی که همه میدونیم گفتم بچه دار شم شاید بخاط بچه سربراه باشه بازم فایده نداشت و با وجود بچه مشکلات زیادتر شد به گونه ای که دیگه دوست داشتم یک شب به همراه بچه ام از خونه برم بیرون و خودمو و بچه رو زیر ماشین بندازم نگم روزهای وحشتناکی بود ولی هیچ کس حتی پدر و مادرم که همسایه دیوار به دیوار من بودن از این موضوع اطلاعی نداشتن این مشکلات باعث بچه ام ازم دور بشه و مایل نباشه حتی بیاد خونه آخه من کارمندم و ساعت های زیادی رو پسرم پیش مادرم هست حتی بچه ام این محیط مسموم و سرد رو با وجود سن خیلی کمش درک میکرد ولی همه که منو از بیرون میدیدن به من و زندگیم و شرایطم غبطه میخوردن ولی نمیدونستن من چه جهنمی رو دارم تجربه می کنم و روز به روز خطا های طرف مقابلم بیشتر و بیشتر میشد بی مسئولیت هاش بی اهمیتی هاش و کلا قید زندگ زده بود و میدونست به قول خودش من بخاطر آبروی خانواده ام جدا نمیشم این فکر باعث شد که حتی تا مرز خیانت پیش بره اینجا بود که زیر چک و لگدهای دنیا داشتم له میشدم و به خودم اومدم و گفتم زندگی به چه قیمتی اون به من و شرایط من محتاج نه من و طی یک صبح تا عصر تصمیم به جدایی گرفتم و طرف مقابلم باورش نمیشد روزهای سختی بود سختیشم بخاطر خودم بود نشونه ها رو درک نکردم و همش اون راه اشتباه ادامه میدادم شاید باورتون نشه پروسه جدایی من چیزی حدود یک ماه و نیم بیشتر طول نکشید چیزی که برای خیلی چندین سال طول میکشه من خواسته ام جدایی بود و با تمام وجود این خواسته را از خدا طلب میکردم و خدا به نحو شایسته ای جوابمو داد بعد جدایی بهترین اتفاق زندگیم افتاد و اون آشنایی با استاد و این سایت الهی خداروشکر میکنم اگر به اون روند قبلی ادامه میدادم هیچ وقت به مسیر الهی هدایت نمیشدم و هر روز بیشتر از خدا دور میشدم و به خدا شرک میورزیدم.همیشه میگم اگر تجارب الان داشتم خیلی زودتر این تصمیم مهم میگرفتم تا انقدر ضربه نخورم باز هم خدا رو شکر الان حال دلم خوب و دارم نشونه های تغییر دریافت می کنم و نمیذارم مثل دفعه قبل عرصه بهم تنگ بشه خودمو میسپارم به خدا و نشونه هار ور دریافت می کنم و با آغوش باز پذیرای تغییرات هستم.دوستان برای همگی از خدای مهربونم سلامتی و آرامش طلب می کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    Kamyar گفته:
    مدت عضویت: 2103 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    و با سلام خدمت استاد بزرگ وار و مهربان

    من با دیدن این فایل که سرشار از نکته های زیادی بود خیلی چیزا رو فهمیدم

    من با تجربه ای که در زندگی خودم داشتم

    واقعا موندن در یک شرایط و روال عادی اون شرایط باعث ناراحتی و خستگی میشود و با تغییر اون شرایط میشه از نو

    دوباره ساخت و خلق کرد شرایط خیلی خیلی بهتر با حرکت کردن واقعا آدم حس بهتری دارد نسبت به زندگی با سپاس فراوان خدمت استاد عزیز که به با تمام وجود و مهربانی این فایل های زیبا و قشنگ را تهیه می کند امید وارم هر چی از خدا بخواهید به شما بدهد شاد باشید و سلامت و خداوند یار و همراه تان باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    محسن زواری گفته:
    مدت عضویت: 1708 روز

    درود و خدا قوت خدمت استاد عزیز و تمام دوستانی که در فرکانس بهترین شدن هستن …

    من زمانی فوتبال بازی میکردم و به طور حرفه ای پیگیر بودم که به موفقیت برسم و هر زمان که شکست میخوردم مدت کوتاهی سرخورده بودم و فوتبال اینقدر برام مهم بود ؛ زمانی که برا تست میرفتم استرس زیادی منو میگرفت و باعث میشد که من نتونم توانایی هامو اون جور که باید نشون بدم ولی این برای من یک موفقیت شد که بتونم درس های زیادی رو بگیرم کنترل احساسات ؛ قدرت رهایی ؛ بی توجه بودن به ناخواسته ها و توجه به خواسته ها …

    من در فوتبال موفق نبودم ولی درس های بزرگی گرفتم که الان در کار های بعدی بسیار به من کمک کرده مثل پشت کار ؛ تسلیم نشدن ، شور و انرژی و یه استایل ورزشی ؛ البته هنوز هم از فوتبال جدا نشدم فقط به صورت حرفه ای دنبال نمیکنم …

    ولی یه زمانی تصمیم گرفتم که تغیر کنم واز فوتبال فاصله گرفتم و به سمت بازار کار کشیده شدم ولی این تغیر در کارهای بعدی زود به زود انجام شد و من از کار های کوچکی که (مثل جابه جایی اساس منزل ؛ کار در رستوران ، کار در تالار های برند ، و بعد کار در سوپر وایز و فروش محصولات ) قدم های بعدی رو سریع تر طی کردم و تغیرات زود تر انجام شد که الان رسیدم به مشاوره املاک در یک جای برند در کرمان و ازین بابت خداوند را بسیار سپاس گذارم شاید به درامد مالی ای که میخواستم نرسیدم ولی اولویت ها و نیاز های اولیه ام اعم از شخصیت پرستیژ کاری روز افزون بوده و درامدمم چند برابر شده …

    وازین بابت خداوند را سپاس گذارم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    shadii گفته:
    مدت عضویت: 1690 روز

    درود به استاد عزیزم

    من 29 سال سن دارم و میتونم بگم از 16 سالگیم همیشه این حس همراهم بود که یه چیزی باید تغییر کنه و خب من اصلا نمیدونستم چرا این حس رو دارم.

    – کمی بعد بیماری های مختلف اما خفیف به سراغم میومد و همیشه درگیر دکتر و آزمایش بودم.

    تا 19 سالگی کلی بلای مختلف اما خفیف و جزئی سرم میومد و این روند ادامه داشت.

    تا اینکه 21 سالگی وارد یه رابطه شدم و کلا با فرکانس های بدم رابطمم خراب کردم و البته اونم از دید مردم عادی، نرمال بود! ولی برای من نه!

    24 سالگیم یه فرد خیلی نزدیک بهم فوت کرد که عاشقانه دوستش داشتم. وقتی بعد از ماه ها عزاداری خودم رو به احساس خوب برگردوندم فهمیدم میشه راحت از وابستگی به ادمهای اشتباهم رها شد.

    خیلی محکم و جدی اون شخص رو از زندگیم بیرون کردم چون قلبم با همه وجود اینو میخواست.

    همون سال مشغول به کار شدم و توی مسیر پیشرفت های بیشتر افتادم.

    خب اون مدت خیلی مطالعه کردم و اشتباهات خودم توی رابطه رو پذیرفتم و به شدت از لحاظ شخصیتی تغییر کردم.

    ولی چرخه بیماری و سلامتی پشت سرهم ادامه داشت تا زمستان 98 یعنی 28 سالگیم. به یه تضادی برخوردم که با همه وجود سلامتی رو خواستم و خداوند یکتا مثل همیشه راه ها رو جلوی پام گذاشت و من سلامتیم رو برگردوندم. و خب الان میفهمم که وقتی بهم میگه یه چیزی باید تغییر کنه، اون چیز دقیقاً خودم و فرکانسمه.

    البته اینم بگم الان 90% موارد اگر کوچکترین تغییری در سلامتیم بوجود بیاد میتونم فرکانسمو تشخیص بدم چون به شدت و تا حد امکان ورودیم رو کنترل میکنم. یعنی دیگه نمیذارم جهان تلنگر بزنه که بفهمم باید فرکانسم تغییر کنه.

    بعد از رسیدن به سلامتی نیاز به رابطه سالم و زیبا و ثروت در من شکل گرفت.

    برای رابطم حدود 10 ماه پیش همه چیزو به خدا سپردم که خودش کسی که برای من مناسبه وارد زندگیم کنه و بهش گفتم دیگه هیچ اصراری روی هیچ شخص خاصی نمیکنم.

    و دوماه بعد یه رابطه عالی بهم داد که هر روز داره زیباتر میشه،، وقتی چیزی رو به خدا بسپاری انقدر زیبا و دقیق انجام میده که حتی توی خوابم نمیدیدی. حتی به چیزایی که برام مهم و زیباست توی رابطه ولی هیچ وقت دقیق نمیدونستم که این موارد انقدر برام مهمن توجه کرده.

    ممنون استاد برای این فایل، باعث شد بهتر خودم رو بشناسم و بفهمم که قبلاً تقریباً از دسته چک و لگد خورا بودم و الان نهایت سعیمه توی دسته های اوناییکه خودشون راحت تغییر میکنند باشم ،، قطعا تغییر وقتی شرایط بهتره، راحت تر و پر بازده تر خواهد بود.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: