می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 47

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1875 روز

    سلام استاد.

    اول از همه به شما تبریک میگم بابت این اعتماد بنفس قوی که در یه پیاده رو شلوغ ایستادید و به یه زبان متفاوت با اون کشور صحبت میکنید👏👏👏مرحباا

    استاد قبل از شروع حرفاتون من دلم رفت برای مامان بزرگی دست انداخته بود دور بازو بابابزرگ و دوتایی راه میرفتن🥺🥺🥺خدااا

    یکی از تغییرات من که اوضاع خوب بود اما ادامه خوبی نداشت این بود من فهمیدم انگار یه خورده زیادی تمرکزم و از خودم برداشتم و روی رابطه عاطفیم گذاشتم با اینکه همه چی عالی بود و من وابسته نشده بودم اما حس کردم که وابستگی در کنین است و سریع به این فکر کردم که چیکار کنم که بیشتر عاشق خودم باشم و سعی کردم آگاهانه تمرکزم و روی خودم بذارم..

    یکی از مثال هام که چک و لقد خوردم بعد تغییر کردم مربوط میشه به یک ماه پیش که من از لحاظ درسی در موقعیت فوق العاده ای بودم چون بشدت روی خودم کار میکردم و ذهنم و توجهم روی هدفم بود، با بدست اوردن نتیجه های خیلی عالی انگار فراموش کردم اون جدیت برای کار کردن روی خودم و و مدتی خیلی کن وقت میذاشتم و باورم این بود من توی این مدت کم این همه نتیجه گرفتم پس لازم نیست زیاد وقت بذارم.(باور کنید الان که دارم مینویسم اینارو خودم تعجب میکنم چون من تا الان دلیل اون پسرفتمو نفهمیده بودم اینقدر واضح) کم کم نتایج کم و کمرنگ تر شد و کم کم اشتیاق من کمتر انگیزه کمتر طوریکه من یک ماه گیر این چک و لقد یودم تا دوباره برگردم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    بنام خداوند بخشنده ی هدایتگر

    سلام و درود بر همگی بخصوص استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته گرامی

    موردی که پس از چند بار مشاهده این فایل و مرور زندگیم تو ذهنم آمد و راه زندگی منو عوض کرد بر می گرده

    به آخرین روزهای تحصیل در دوران دبیرستانم. آن سالها بیشتر وقت من با فوتبال سپری میشد و چه در مدرسه

    و چه تایم بعد از مدرسه مرتب مشغول فوتبال بودم و عضو تیم مدرسه و آموزشگاههای استان و حتی در یک تیم

    باشگاهی بازی می کردم به همین دلیل رغبتی به مدرسه و تحصیل نداشتم ولی در آن روزها وقتی با خودم

    نشستم و فکر کردم راجع به آینده ام، چشم انداز روشنی رو جلو رویم نمی دیدم و ادامه دادن این وضع برایم

    آینده روشنی را رقم نمی زد.بهمین دلیل تصمیم گرفتم که درس بخونم و فوتبالم رو ادامه ندهم.مانند کسی که تازه

    وارد مدرسه شده باشه از اول شروع کردم به خواندن کتابهایم حتی بعضی کتابهای دوران راهنمائیم خوندم و

    رشته تحصیلیم را برای کنکور عوض کردم و از ساعت 6 صبح تا 12 شب درس میخوندم و فشار زیادی رو بخودم

    وارد کردم که جبران همه سالهای درس نخواندن من بود.پس از اینکه موفق شدم وارد دانشگاه شوم و دانشگاه

    هم جز نفرات برتر رشته خودم بودم راهی خدمت سربازی شدم و پس از به اتمام رساندن سربازیم در آزمونهای

    مختلفی شرکت کردم و قبول میشدم تا این که در یکی از جاهایی که علاقه مند بودم استخدام شدم و هنگامی که

    وارد آن سازمان شدم یکی از همبازی های آن دوران که همکلاسم بود را دیدم که فوتبالش از من بهتر بود ولی

    بعد سالها راه به جایی نبرده بود و با واسطه یکی از آشنایانش بعنوان راننده در آن سازمان مشغول بکار شده بود

    و من به تصمیم درستی که گرفته بودم بیشتر پی بردم و الان که سالها از آن زمان

    می گذرد باز ندایی در ذهنم منو بیقرار کرده است که باید کسب و کار خودم را راه اندازی کنم و از کار کارمندی

    بیام بیرون با اینکه کارمند رسمی هستم و یک مدیر میانی ولی ادامه این شرایطو به دلیل همون حسی که استاد

    گفتن به صلاح نمیدونم و هدایت شدم به این سایت که روی خودم بیشتر کار کنم و به شناخت کافی از خودم و

    علایقم برسم و بتونم باورهامو درست کنم و کسب و کار خودمو خلق کنم به امید و آرزوی آن روز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مهری حصاري گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلام روز ۱۱۲ سفر

    ‌دقیقا استاد من این حالت برام پیش اومده وقتی جایی مشغول بکار بودم احساس می‌کردم اینجا دیگه برام کوچیکه باید جابه جابشم و هربار که این کارو کردم شرایطم به نسبت قبل واقعا بهتر شده

    و این نکته ای بود که الان از توی این فایل متوجه اش شدم

    و الانم احساس میکنم باید شغلی رو از خودم داشته باشم و به خدا میگم هدایتم کن به سمتی تا مسیرم رو پیدا کنم وخیلی دوست دارم که تغییر بدم وضع الانم رو از همه لحاظش

    اینکه خودم میخوام تغییر بدم اوضاع رو خیلی خوبه

    و خداکمکم کنه ومسیرم رو نشونم بده تا بفهمم باید چه حرکتی بزنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    محمدصادق امام بخش زاده گفته:
    مدت عضویت: 1546 روز

    سلام به دوستان عزیزم

    در پاسخ به این سوال که چه زمانی بوده که باید تغییر میکردم و نشونه ها اومده و تغییر کردم و چه زمانی بوده که نشونه ها اومده و تغییر نکردم و با فشار جهان شروع به تغییر کردم باید بگم که در حوزه سلامتی تجربه ای دارم که مدتی هست که از نظر سلامتی دچار مشکلاتی شدم و مرتبا فایل هایی رو گوش دادم تا بلکه به سلامتی نزدیک بشم اما موثر واقع نشد تا اینکه فشار ها انقدر زیاد شد که برم سراغ اصل فایل سلامتی استاد که قبلا به عنوان فایل وی ای پی خریداری کرده بودم و اون رو گوش دادم و فهیمدم که اولین نشانه خروج از مسیر اصلی نشانه های بیماری در جسم هست و باید در همه حال سپاسگزار سلامتیم باشم و به محض اینکه از آگاهی های اون فایل استفاده کردم بدنم شروع به سلامت بشدن کرد و جهان اینطوری درس هاش رو بهم یاد داد و فهیمدم که عزت نفس خیلی مهم هست و نباید برای جلب توجه ناخودآگاه خودمون رو مریض کنیم و از بیماری هامون صحبت کنیم و خودم رو جمع و جور کردم و در مورد تصمیماتی که گرفتم با نشونه ها و سریع تصمیم گرفتم و نتیجه ی خوبی هم از اون دریافت کردم در حوزه ی ضبط دوره ی آموزشی بود به خودم قول دادم یک دوره آموزشی در مورد Steam به صورت هدیه برای مخاطبین سایتم آماده سازی کنم و بلافاصله بعد از این تصمیم این کار رو انجام دادم و ضبط و آماده سازیش رو انجام دادم و فایل ها رو روی سایت منتشر کردم و احساس خیلی خوبی نسبت به این کار دارم و الان وقتم آزاد هست که بتونم روی دوره های آموزشی دیگه که در ذهن دارم تمرکز بگذارم و این آزادی زمانی حاصل تصمیم گیری سریع و اجرای اون هست و خدارو بابتش شاکر هستم.

    این قسمت از فایل حاوی نکات بسایر مهم و ارزشنده ای بود که ‌آدم ها جهار دسته هستن یک دسته هرگز تغییر نمیکنن با وجود نشانه هایی که خداوند بهشون میده تغییر نمیکنن این دسته حذف میشن دسته دوم خیلی بهشون فشار وارد میشه و بعد شروع به تغییر میکنن دسته سوم کمی فشار وارد میشه و شروع به تغییر میکنن و دسته چهارم قبل از اینکه فشاری وارد بشه خودشون دنبال تغییر هستن و برنامه ای رو تدوین کردن و دارن تغییر میکنن و دسته چهارم همیشه پیروز هستن و موفق و خوشبخت هستند چرا که قبل از اینکه مشکلی براشون بوجود بیاد و تضادی ایجاد بشه خودشون حرکت کردن و جهان براشون تضادی ایجاد نمیکنه چون خودشون دنبال حرکت و تغییر هستند و ما باید جز دسته چهارم قرار بگیریم جز دسته که فرش و تازه هستند و تغییر میکنند و زندگی رو تجربه میکنند. مثل استاد که در شرایط عالی ای که در تهران داشت خودش دنبال تغییر بود و حرکت به سمت خارج از ایران رو آغاز کرد و دیگه از صفر شروع نکرد و با موقعیت عالی ای که داشت خودش رو وارد چالش جدیدی کرد و کلی چیز جدید از زبان جدید رو به خودش آموزش داد و داره نتایج اموزش هاش رو در کشورهای دیگه و زبان ها و فرهنگ های دیگه بررسی میکنه و تا الان دیدیم که چقدر در زندگیش پیشرفت کرده و چقدر حرکت رو به جلوی مفیدی بوده و چه نتایج عالی ای براش داشته پس پیش سوی دسته چهارم بودن. بریم و حرکت کنیم زودتر از اینکه به تضاد بخوریم خودمون چالش های جدیدی رو انتخاب کنیم و زندگی رو زندگی کنیم.

    من قصد دارم یک دوره آموزشی جدید به نام اوبونتو ۲۲.۰۴ صفر تا صدش رو ایجاد بکنم و براش خیلی ذوق و شوق دارم چون قراره به سبک جدیدی آموزش بدم و افراد زیادی رو اگاه کنم در حوزه علوم رایانه ای. خیلی خوبه که میتونم در زمینه اهدافم و کار مورد علاقم حرکت کنم. خدایا به امید تو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    زهرا آبلو گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    بسم الله النور

    سلام استاد جان سلام مریم جان عاشقتونم من 😘

    چه زمانی تغییر میکنم ؟چه زمانی باید تغییر کنم ؟

    استاد جان باید بگم که من قبل از آشنایی با شما اصلا نمی‌دونستم باید تغییر کرد یا اصلا میشه تغییر کرد چون قانون رو نمی‌دونستم و فکر میکردم همین که هست فکر میکردم زندگی یه روال کسل کننده و یه جاده صاف هست که همین دنده باید بری و اختیاری ندارید سرنوشت محتوم هست باید با همون میزان در آمد بسازی و به قول معروف قناعت کنی و اگر کفاف نمیده کمتر بخوری کمتر بپوشی با همین آدم باید بسازی چون دیگه تقدیره خلاصه هرچی که هست همینه و اصلا نمیشه تغییر داد تا این که از زبان شما شنیدم که خدا اختیار داده قدرت داده جهان رو مسخره من کرده و من تکه ای از خدا هستم و خدا تمام قدرتشو به من داده و میخاد که من خوب زندگی کنم و کمکم می‌کنه ذهن من راجب این آگاهی های ناب خیلی مقاومت داشت اما بلاخره به مرور که قانون رو بهتر درک کردم و اولین باری که تو یه فایل گفتید زندگی جاده صاف نیست یا در حال سعود هستی یا درحال سقوط باید حرکت کنی و من یه نگاهی به دور و برم انداختم و دیدم که خیلی چیز ها رو خیلی وقته باید تغییر میدادم که داشتم دیگه له میشدم و خیلی چیز ها هم نشونه هاش اومده بود مثل شرایط مالی و سلامتی و خدارو شکر شروع کردم به ساخت باور و حرکت و هر ایده ای که با شرایط اون لحظه هماهنگ بود عمل میکردم اما خوب ذهن من که در از باور های غلط بود و هست خیلی جاها هنوز خیلی مقاومت داره و نیاز به کار زیاد داره اما این فایل شما برای ساخت یه اهرم رنج و لذت قوی برای اهدافم خیلی کمک کرد که نگاه کنم چند سال آینده اگه با همین روند ادامه بدم به کجا میرسم و ببینم که الان باید چه قدمی بردارم و در وضعیت رکود و بی حرکتی نمونم که کم کم غرق شدنم حتمی هست

    اما استاد این که پیغام نشونه ها رو بگیرم باید خیلی هوشیار باشم باید باور های قوی راجب خودم و خدا بسازم باید قانون رو حسابی درک کنم که این هارو من دارم از شما یاد میگیرم

    دوره قانون سلامتی یه تلنگر بزرگ بود برای من که خدارو شکر تو این زمینه هنوز کار به جاهای باریک نکشیده بود که شما منو بیدار کردی تا حرکت کنم و یه فکری برای خودم بکنم و دوره دوازده قدم هم تو زمینه مالی و روابط خیلی کمک کرد که دیگه ازاین اوضاع بدتر نشه که البته تو این دو تا زمینه اوضاع تا یه حدی زیادی خراب بود و تو حوزه عزت نفس هم که دیگه کار داشت به جاهای باریک میکشید که بازم تو دوره دوازده قدم خیلی به من کمک شد که نجات بدم خودمو و خدارو شکر میکنم که راهنمای خوبی چون شما و مریم جان سر راهم گذاشت که بتونم راه رو پیدا کنم و قبل از اینکه دیر بشه حرکت کنم خدارو شکر

    استاد جانم عاشقتونم مریم جانم عاشقتونم و انشالله به زودی آمریکای زیبا میبینمتون 😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2049 روز

    🌺به نام خدایی که جهان رو خلق کرده و داره هدایتش میکنه🌺

    آدما تو زمینه ی تغییر کردن به چهار دسته تقسیم میشن.

    دسته ی اول که اصلا تحت هیچ شرایطی تغییر نمیکنه و از بین میره (فایل اصل بقای اصلح – دایناسور با اون عظمتش نتونست تغییر کنه و خودشو با شرایط وفق بده از بین رفت)

    🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    دسته ی دوم تا اوج فشار و رنج میره یا به قولی طنابش که به مو میرسه نمیزاره پاره شه و تغییر میکنه

    در واقع سخت ترین شرایط رو تجربه میکنه و از شدت رنج اون سختی تازه به فکر تغییر میوفته

    🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

    دسته ی سوم با برخورد به اولین یا دومین ناخواسته به فکر تغییر میوفته و راه حلی پیدا میکنه

    🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

    دسته ی چهارم اونه که از همه باهوش تره و قبل از اینکه مجبور بشه به مشکلی بربخوره کلا رو به جلو حرکت میکنه و همیشه در حال تغییر و بهبود دائمی خودش و روند زندگیشه

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️

    هر چی دارم با خودم کلنجار میرم که بنویسم منم جزو دسته ی چهارمم نمیشه و خودم خندم میگیره.

    جالبه من این فایل رو دیروز یا پریروز دیدم ولی الان دیگه واقعا منو به فکر فرو برد .

    قبلا هم تو یه کامنتم گفتم که بعضی وقتا شرایط و اتفاقایی پیش میاد که با کامنتی که میخوام بزارم ارتباط داره.

    امروز داشتم به یه موضوعی فکر میکردم و دنبال مفهوم «الخیر فی ما وقع» تو اون موضوع بودم.

    خیلی فکر کردم و یه احتمالاتی هم به ذهنم رسید ولی بازم با خودم گفتم فقط همینا نیست آخه ، همیشه اینجوریه که یه اتفاق چندین و چند تا درس داره برام ، نباید فک کنم همین یه دونس.

    خلاصه همین ۲-۳ ساعت پیش که داشتم با مادرم تصویری صحبت میکردم ازم پرسید چرا قیافت اینجوریه ، انگار فکرت درگیره ؟

    بهش گفتم آره قضیه اینه و نمیدونم چه خیریتی توش هست که اینجوری شده.

    یه چیزایی گفت و من یهو به ذهنم خطور کرد و گفتم فکر میکنم باید در کنار شغلم یه درآمد غیر فعال دیگه داشته باشم🤔

    (یه ایده هایی تو سرم هست چند وقته ولی همیشه موکولش میکردم به آینده که فقط هم برای درآمد نیس)

    بعدش هم دیگه گفتم خدایا خودت بقیه شو بهم بگو الان من تا اینجا همینقدر فهمیدم فقط ، اگه چیزی هست خودت در زمان مناسب بهم بگو.

    💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸🌧️💸

    خب داشتم میگفتم ، دوس داشتم الان بگم جزو دسته ی چهارم هستم ولی نه ، خیلی کار دارم هنوز.

    شاید تو بعضی قسمت های زندگیم جزو دسته ی چهارم بوده باشم ولی تو تمام زندگیم نتونستم.

    خب بزار بگم ببینم چقد پیشرفت کردم نسبت به قبل 🤔🤔

    اول از همه که اگه بگم جزو دسته ی اول نبودم دروغه .

    اعتراف میکنم تو قسمتی از زندگیم جزو دسته ی اول بودم و اتفاقاتی افتاد که تا پای مرگ هم رفتم و خدا رحم کرد و بعدش با استاد آشنا شدم.

    بعد مدتی که با استاد آشنا شده بودم ، وارد دسته ی دوم شدم و از فشار و رنجی که خیلی رو مخم بود کلا همه چیزو ول کردم و رفتم از صفر یه کار دیگه رو شروع کردم.

    من کارمو که ۵ سال توش فعالیت کرده بودم و حرفه ای بودم رو کاملا بیخیال شدم و به این نتیجه رسیدم که این روند تا ۱۰ سال دیگه اصلا به فنا میده منو.

    پس اینجا هم دسته ی دوم که وقتی اوضاع خیلی سخت شد تغییر کردم.

    بعد مدتی من در دسته ی سوم قرار گرفتم و با اولین تضاد ها ، یه حرکت جدید میزدم و تغییر ایجاد میکردم.

    البته من هنوز تو دسته ی سوم هستم ولی دارم تکاملمو طی میکنم که وارد دسته ی چهارم بشم.

    نسبت به اوایل که وارد دسته ی سوم شدم خیلی بهترم و احساس میکنم دارم نزدیک میشم به دسته ی چهارم ولی هنوز جای کار داره.

    حالا میخوام یه سری از ترمز هایی که باعث میشه ما تو دسته ی سوم بمونیم رو بگم.

    اینکه شرایط الان خوبه و من دارم الکی سخت میگیرم.

    اینکه نه بابا از این بهتر و بیشتر دیگه نمیشه پس سخت نگیر.

    اینکه تو از فلان آدم که گنده ی این کاره جلوتری پس حرصت چیه و چرا میخوای باز بیشتر داشته باشی

    اینکه الان وضعیت همه همینه و حتی مال بعضیا خیلی بدتر از اینه پس به همین راضی باش

    اینکه تو نسبت به پارسالت خیلی رشد کردی همین بسه دیگه

    اینکه همیشه نمیشه فقط فعالیت کرد و پول ساخت ، گاهی باید استراحت کرد.

    و کلی ترمز دیگه که باعث میشه من همینجا تو همین level بمونم.

    🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃

    از خدا میخوام کمکمون کنه ، هدایتمون کنه که تو دسته ی چهارم قرار بگیریم.

    از خدا میخوام کمک کنه فقط خودشو بپرستیم و فقط از خودش یاری بجوییم.

    از خدا میخوام به هممون بهترین نعمت هارو بده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2171 روز

      سلام به شما دوست عزیز

      سلام به شما محمد حصاری عزیز

      واقعا از خوندن و دیدن کامنت تون لذت بردم. چقدر قشنگ و خلاصه نکات این فایل رو نوشتید و ترکیبی از اتفاقات و حال و هوای خودتون رو گفتین. واقعا تحسین تون میکنم اینکه میدونید تو هر جنبه از زندگی جز کدوم چهار دسته در تغییر کردن بودید.اینکه اشاره به تکامل کردین که اینکه جز کدوم دسته باشیم هم به دسته چهار نزدیک بشیم هم تکامل میخواد واینکه بفهمیم چه رمزهایی ما رو در اون دسته نگه میداره.

      واقعا لذت بردم ممنونم که نوشتین، ممنونم که هستین و در مسیر بهبودهای دائمی هستید.

      براتون بهترین آرزوها و تغییرات رو از الله یکتا و اراده خودتون خواستارم.

      ارادتمند شما فیهمه پژوهنده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1488 روز

    باسلام خدمت دوستان عزیزم

    قبل ازاینکه مجبوربشی تغییرکنی تغییرکن

    من دردفترکارم بودم وشرایط خوب بودوافزایش درامدداشتم وهمه به من احترام میزاشتن ومن رودوست داشتن وحتی به من میگفتن ازاینجانروولی من دیدم که باموندن دراینجااینده خوبی ندارم وگفتم برم تودل ترس هام وباادموهای جدیداشنابشم وشغل جدیدوپیشرفت کنم وحرکت کنم واین کاروکردم خداروشکر

    ویک مورداین که من خط خیلی بدی داشتم واصلاخونده نمیشدولی هنوزمشکلی برای من ایجادنمیکردولی به خودم گفتم بایدخطموخوب کنم وخوش خط بشم ورفتم چندتادفترچه تمرین خط گرفتم وتمرین کردم والان خوش خط ترشدم

    ودرموردمجبورشدن برای تغییرمن یک مدت زمانی خیلی چاق شدم وطوری شده بودکه نمیتونستم بشینم وخیلی اذیت میشدم وتصمیم گرفتم که لاغرکنم ورفتم دکترلاغری ویک برنامه دادبهم واندامم خوب شدواون مشکلات ازبین رفت

    ویکی دیگه همین اشنایی بااستادعزیزم بوددربرج ۷سال۹۹که من ازلحاظ روحی خیلی داغون بودم ودرامدنداشتم البته اینوبگم که من قبل از اشنایی بااستادفایل های اساتیددیگه روگوش میکردم وکتاب های موفقیت میخوندم ولی هیچ تاثیری نداشت وحالم خوب نبودحتی سمینارهای موفقیت میرفتم((( چون جهان بدجورچکولقدبه من زده بود))) همش یادمه ازخدامبخواستم هدایتم کنه وموقع اذون که میشدمیگفتم خدایاکمکم کن که به لطف الله به این سایت الهی هدایت شدم وبه قول استادازهمون روزهای اول نشانه هارودیدم واولینش ارامش واحساس خوبم بودخدایاشکرت

    اینهاروگفتم که بدونیدکه باعمل کردن به حرفدهای استادواموزه های سایت میشه بهدجایی که حتی خارج ازتصوراتمون هست میتونیم برسیم

    باتعهدوعمل

    که ایمانی که عمل نیاوردحرف مفت است

    امیدوارم که همه ماجزواون یک درصدی باشیم که قبل ازاین که جهان مارومجبوربه تغییرکنه تغییرکنیم وگول شرایط ایده ال خودمون رونخوریم

    درپناه الله یکتاباشید

    احمدفردوسی

    ۱۴۰۱/۲/۷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    علیرضا گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    به نام خدا

    روز دوم سفرنامه ی ایمانی که استمرار در عمل می آورد تاریخ 1401/1/29

    سلام خدمت استاد عزیزم و اعضای خانواده بینظیرم

    خیلی خوشحال و سپاسگزارم که یک روز دیگه زنده ام و این فرصت پیش اومد تا بتونم بیام و یه کامنت جدید از آگاهی ها و تجربیات جدید بنویسم ، و بسیار سپاسگزار خداوندم که من رو به سمت این آگاهی ها هدایت کرد و از استاد عزیز عاشقانه بابت مطرح کردن این آگاهی های سپاسگزارم .

    بریم سراغ تجربیاتی که از این آگاهی ها دارم .

    من وقتی به گذشته ی خودم نگاه میکنم میبینم که قریب به اتفاق جزو گروه دوم بودم یعنی چک و لگد های حسابی از جهان خوردم تا تغییر کنم ، زمانی که سیگار میکشیدم بعد از نزدیک ده سال طوری که بدنم دیگه کم آورده بود و کل خانواده شاکی بودن و خودم دیگه به یه جایی رسیدم که کم آوردم که حتی نفس نمیتونستم بکشم کنار گذاشتمش ، تو یه موضوع دیگه به جایی رسیدم که خانوادم منو طرد کردن و من مجبور شدم که از شهر خودم برم تهران و دو سال تنهایی را با سختی گذروندم ، درمورد داروهایی که میخوردم همین طور بودم ، درمورد سلامتی تا جایی رسیدم که دکترم منو مسخره کرد و وقتی رفتم آزمایش دادم دیدم که گند زدم تو کل کبد و بدنم و بعد تازه به شکلی شروع به تغییر کردم و باز بعد یکسال برگشتم به حالت قبلی و خدا رو شکر باز با اومدن نشانه های خیلی شدید که باید تغییر کنی مثل اگزمای پوستی که سالها بود درگیرش بودم و اذیت میشدم شروع به تغییر کردم . تو دو سالی که تهران بودم میرفتم و کار میکردم اما شرایط مالی خوبی نداشتم ، میدونستم که باید روی باورهام کار کنم اما این دانستن تبدیل به عمل نمیشد و همین باعث شد زمان بر باشه و خیلی چک و لگد از جهان برای این موضوع خوردم ، خیلی تو اون شرایط با ورودی مالی بسیار کم اذیت شدم تا در نهایت فهمیدم که باید تغییر کنم و این بار تبدیل شد به عمل .

    از گذشته که بگذریم و بیاییم سراغ زمانی که شروع کردم به کار کردن روی خودم ، خدا رو شکر تو یه سال شرایط مالیم خیلی خوب شد ، ورودی مالی 10 برابری رو تجربه میکردم بعد از کار کردن روی دوره ثروت و بعد همین موضوع باعث شد که خیال کنم الان دیگه اوضاع خوبه ، اینو بذارم تا دو سه سال دیگه برمیگردم و دوباره رو این آگاهی ها کار میکنم و الان برم سراغ عزت نفس و روابط و با همین بهونه کل آگاهی های دوره ثروت رو گذاشتم کنار ، یه سری تمرینات که یادم بود رو انجام میدادم ولی یه سری تمرینات که شاید اندازه انگشتای یه دستم نمیشد و بقیه فراموش شد ، و همین باعث شد توی شش هفت ماه هزینه های من خیلی بیشتر از ورودیم شد و این ماه یعنی فروردین 1401 ، ماهی بود که من با اینکه به کلی از خواسته هام رسیدم اما از طرفی برام سخت گذشت از نظر مالی ، چرا ؟ چون هزینه هام انقدر زیاد شد که اندازه 50 هزار تومان تو حسابم پول موند . الان بهتر از قبل میفهمم که چطور باید روی خودم کار کنم و چطور همیشه رو به بهبود باشم . منی که یادگیری مهارت ها برام سخته باید روی اهرم رنج و لذت این موضوع کار کنم و این رو تبدیل کنم به موضوعی که همیشه روش کار کنم ، همیشه باید مهارت های جدید کسب کنم و همین خودش روشی هست برای اینکه نزدیک تر بشم به گروه سوم و چهارم .

    یه آگاهی بهم داده شد که من هر چقدر تو این دو سال داشتم و دارم روی خودم کار میکنم از دسته دوم به دسته اول دارم نزدیک تر میشم ، ممکنه دو سه سال طول بکشه تا من هم بشم جزو گروهی که اکثر تصمیماتشون بخاطر پیشرفت و بهبود دائمیه و قبل از اینکه نشانه ها و چک و لگد ها بیاد تغییر میکنن ولی میدونم که این هم یه روند تکاملی داره .

    همین الان یه سری موضوعات هست که باید روشون کار کنم و نشانه هاش برام خیلی واضحه که به الویت شدت نشانه ها مینویسم :

    سلامتی – عزت نفس – ثروت – روابط و معنویت رو چیزی میبینم که توی همشون وجود داره و باید تواما با همدیگه ساخته بشه .

    تمرکزم روی سلامتی هستش و هدفم کسب سلامتی جسمی و ذهنی هستش و دارم مهارت هایی رو تو هر دو زمینه کسب میکنم که به امید خدا بزودی از نتایجش صحبت میکنم .

    ضمن اینکه این آگاهی هم کسب کردم که اینطوری نیست که روی یه دوره کار کنم و بذارمش کنار ، برم سراغ یه دوره دیگه و اون دوره قبلی رو فراموش کنم ، بلکه این آگاهی ها باید همواره تکرار بشه طوری که تبدیل به شخصیتمون بشه

    بینهایت سپاسگزارم بابت توضیحات بینظیرتون و این که انقدر برام روشن کردید که کجاها باید تغییراتی رو ایجاد کنم و جزو چه گروهی هستم و چطور میتونم جزو گروه افراد موفق باشم و در عمل چطور میتونم این استفاده رو بکنم .

    Mola

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    محمدرضا باتقوی_1381 گفته:
    مدت عضویت: 1963 روز

    سلام عشق

    سلام زیبا

    سلام پر قدرت

    سلام ذوق و شوق

    سلام خوش خنده

    سلام تغییر

    سلام الگو

    سلام حرکت

    سلام ایمان

    سلام تعهد

    سلام استاد

    چی میشه گفت واقعا؟

    استاد من از خیلی وقت پیش تصمیم گرفتم که تا بلایی سرم نیومده تغییر کنم

    چون لذتای زندگی شمارو دیدم

    چون رنجای زندگی شمارم دیدم

    هر چی گذشت لذتای زندگی بقیه هم بیشتر دیدم

    رنجای زندگی بقیه هم بیشتر دیدم

    تو مسیرم بالا پایین داشتم ولی همواره در حال تغییر بودم

    استاد من “نمیتونم تغییر نکنم” این اصلا یه باور نیست

    این یه تلقین نیست

    من تو ذاتمه تغییر

    نمیدونم از کی این به وجود اومده نمیدونم واقعا تو ذاتم بوده یا نه

    ولی الان اینطوریه که میتونم بگم تو ذاتمه

    اگه تغییر نکنم میمیرم

    از خودم متنفر میشم

    احساس ارزشمند بودنم از دست میره

    اعتماد بنفسم میمیره

    اگه پیشرفت نکنم هیچ دلیلی برای زندگی ندارم

    استاد من تو سناریو نویسی خیلی بیشتر به هدف زندگی پی بردم

    صد ها بار بهترین و رویایی ترین حالت زندگی که میتونم تصور کنم رو نوشتم و احساس خوبی هم گرفتم ازش

    هر چی لذت تو جهان بود که من دوست داشتم تو نوشته هام نوشتم

    ولی استاد میدونی بعد از اینکه همه اونارو نوشتم و انگار تجربش کردم

    گفتم خب حالا چی؟

    همه اینارو رسیدم همه این لذتارو تجربه کردم بعدش چی؟

    تا کی میخوام فقط در یه شرایط عالی لذت ببرم

    استاد مشکل لذت بردنه نیستا

    مشکل اینه تو سناریو نویسی های من فقط خوش گذرونی بود و لذت بردن

    چی توش نبود استاد حدس بزن؟

    “پیشرفت”

    “رشد”

    اینا نبود که من خسته شدم از سناریو نویسی

    همینا باعث شد بیشتر به خودم بیام که از مسیر لذت ببرم

    من به اونجا رسیدم لذتامم بردم خب بعدش چی؟

    استاد یه جا شما میگین اگه من همین آگاهی هارو داشتم و میگفتم برگردم عقب به خودم میگفتم کاش بیشتر لذت میبردم…

    به خودم میگم همش فقط از مسیرت لذت ببر

    استاد من برای مقصد اومده بودم ولی الان مقصد اولویتش برام پایین اومده الان میخوام از مسیر لذت ببرم

    از سختی هاش لذت ببرم

    از رنج هامم لذت ببرم

    از نا امید شدنام لذت ببرم

    از عصبی شدنم لذت ببرم

    از مقاومتام لذت ببرم

    از پستی و بلندی هام لذت ببرم

    اگه لذت نبرم چیکار کنم؟

    خلاصه که استاد نمیدونم خودت چقدر آدم دنبال تغییر هستی یعنی منظورم اینه چقدر تو ذاتته یا اینکه خودت رو مجبور میکنی به تغییر

    ولی من واقعا تو ذاتمه تغییر

    رشد تو ذاتمه

    پیشرفت تو ذاتمه

    تعریفش همینه فقط که:

    اگه من پیشرفت، تغییر، رشد برای یه روز نکنم یک کلام

    مردم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    محمد شاهوردی گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام👋🏻

    به همه دوستان و استاد عزیز❤️

    من به این خاطر که سن کمی دارم تا به حال تجربه زیادی در مورد این موضوع نداشتم و انشالله با استفاده از آگاهی های فوق العاده این فایل ها هرگز و هرگز تجربه ای نخواهم

    داشت (:

    اما باز هم تجربیاتی در باره این موضوع داشتم.

    مثلا اخیرا آگاهانه به جای اینکه صبر کنم تا سنم بیشتر بشه تصمیم گرفتم که خودم پول بسازم هر چقدر هم که کم باشه و منتظر نموندم

    تا زمانم هدر بره.

    یعنی‌به جای اینکه بیکار باشم، سعی کنم ورودی مالی برای خودم ایجاد کنم و حتی به مقدار کمی پول بسازم.

    چون این رو می بینم که اگر بیکار باشم بعدا مجبور میشم به هر طریقی که شده پول در بیارم و به سختی کار کنم.

    که به لطف❤️الله❤️ این اتفاق با تغییر اساسی من نمی افتد.

    در مورد اینکه جهان من رو مجبور کرد میتونم به حال حاضرم اشاره کنم که جهان منو مجبور کرده که روابطم رو درست کنم و اخلاق های بدم رو تغییر بدم و بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنم.

    چونکه رفتار های بسیار بدی رو دیدم احساسات بسیار بدی رو تجربه کردم و بسیار از نظر روحی اذیت شدم.

    خیلی از جاها توی زندگیم نتونستم به خاطر همین موضوع پیشرفت کنم و احساس خوبی رو تجربه کنم و الان مجبور شدم به‌ تغییر.

    و البته به نظرم اینکه جهان حداقل یک بار انسان رو مجبور به تغییر کنه خیلی خوبه چون بعد از اینکه انسان درتنگنا قرار میگیره هوشیارانه تر و آگاهانه تر به مسائل زندگی و تغییر خودش، نگاه میکنه

    و…..

    اشتباهات کمتری رو در آینده مرتکب میشه❤️🦋

    به امید خدای مهربان خودمان آگاهانه خودمان را تغییر میدهیم.⭐🥰👌

    ⁦⁦⁦⁦⁦⁦

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: