می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سپیده گفته:
    مدت عضویت: 3544 روز

    این فایل مربوط به خیلی قبل هست اما یه موردی بود که دوست داشتم به اشتراک بزارم

    یادم میاد وقتی بچه بودم وضعیت مالی تعدادی از اقوام خیلی خوب بود و من حسرت زندگی شون داشتم در همون عالم بچگی اما پدر من یه کارمند ساده بود.

    اما یادم میاد که پدرم همیشه دوست داشت محل زندگی ما رو تغییر بده. ما از اون محل که با اقوام هم محله بودیم رفتیم. یه سال سختی کشیدیم اما محل جدیدمون خیلی از محل قبلی سرتر بود. چند سال بعد بازم پدرم دوست داشت محله مون ببره بالاتر

    یادمه خیلی دنبال خونه گشت خیلی

    چند سال قبل بازم محله مون عوض کردیم. خدا رو شکر الان همسایه هایی داریم که دست شون به دهن شون میرسه و خیلی بهتر از محل قبلی هست

    عید امسال که برای بازدید عید رفته بودیم از پدرم بخاطر این تغییر تشکر کردم

    اون اقوام ما هنوز همون مخله 20 سال قبل هستن اما الان تفاوت ما مشخصه. ما بخاطر تغییر سختی کشیدیم اما الان نتیجه راضی کننده است

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    به نام خدا مهربان وباسلام خدمت استاد عزیز وتشکراز از آگاهی رسانی شما وتشکراز از خانم شایسته قانون جهان هستی این است که یا تعقیر می‌کنی ویا جهان تورا زیر چرخ دنده های خود له می‌کند انسان ها چهار نوع هستند اول آنهایی هستند که به راحتی تعقیر می‌کنند با اولین فشار تعقیر می‌کنند وبعضی ها قبل از که نشانه‌ها بیایید تعقیر می‌کنند وبعضی ها با اولین فشار خود را تغییر می‌دهند وبعضی ها با فشار جهان مجبورند که تعقیر کنند

    وبهترین تعقیر موقع ای است که با اولین تله باید تعقیر کنیم و وخود را با این تله گرفتار نکنیم

    وقتی که بهترین وضعیت را داشته باشیم تعقیر کنیم واقعا پیشرفت می‌کنیم واز دنیای خودمان لذت ببریم در این شرایط هیچ وقت مجبور نیستم

    که تعقیر کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهرداد یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 992 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد و خانوم شایسته عزیز

    همانتور که توی کامنتهای قبلی هم نوشتم چندین سال بود که کارخونه میرفتم و از این کارخونه به اون کارخونه تا شاید وضع مالی بهتر بشه اما همه جا مثل هم بود چون باورهای من مشکل داشت و هر بار شرایط و جو کار بدتر میشد و این همون چک و لکد هایی بود که جهان بهم میزد تا تغییر کنم تا اینکه با شما اشنا شدم و از منطقه امنم اومدم بیرون و اون حقوق اخر ماه و بیمه رو گذاشتم کنار تا با کار و علاقه خودم ثروت بسازم چشمم به دست دیگران نباشه

    خداراشکر الان یک ساله از اون تصمیم میگذره و چقدر ارامش اسایش راحتی لذت حال خوب و ازادی رو تجربه کردم . افرادی که وارد زندگیم شدن و توی کسبو کارم بهم کمک کردن.

    ایدهایی که خداوند بهم داد تا کارها سریعتر راحتتر و زیبا تر بشن.

    ایده بازاریابی محصولم که بهم داده شد و یک تفر محصولاتم رو خریداری میکرد و تولیدم بیشتر شد .

    خداراشکر میکنم که توی سن جوانی و موقعی که انگیزهای زیادی دارم و شوروشوق برای زندگی بهتر دارم تغییر کردم و خداوند هم هر روز داره بهترینهارو برام میاره و هر روز پیشرفت خوبی دارم

    در پناه الله یکتا شادو ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 327 روز

    بنام خدا تنها منبع قدرت در دنیا و آخرت .

    دیدگاهم از این فایل اینه ک وقتی برای اولین بار این فایل رو به صورت تصویری نگاه کردم یاد لحظاتی افتادم ک وقتی تو زندگیم در هر شرایطی ثابت بودم اتفاقی میفتاد ک حسم بد میشد ، عصبی میشدم و خیلی ناراحت نسبت به اوضاع. و حالا بعد دیدن این فایل میفهمم ک جریان از چه قراره و به امید پروردگار قدم ها رو برای تغییر به صورت تکاملی طی خواهم کرد ، واقعا حسی بی نطیری بهم داد این فایل و تشکر فراوانی از استادم عباس منش میکنم ک هر روز یک دیدگاه جدید خوب بهم یاد میدهد برای بهتر کردن زندگیم و روان کردن چرخ های زندگیم ، بازم سپاس گزارم🫂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Mona گفته:
    مدت عضویت: 3881 روز

    باسلام

    بنده پس از فارغ التحصیلیم همیشه فکر میکردم که برای دست یافتن مقاطع بالاتر تحصیلی باید بسیار تلاش کرد و سالها برای قبولی کنکور درس میخوندم اما علی رغم تلاش زیادم کاری از پیش نمیبردم و هر سال نا امید تر از قبل بیشتر تلاش میکردم . هر روز کارم شده بود از صبح خروس خون درس بخونم تا خود شب ، آخر وقت هم مثل یه جنازه بیام خونه و بگیرم بخوابم . نه تفریحی میرفتم نه خریدی و……….. انقدر این کارو ادامه دادم که تمام صورتم از شدت استرس پر از جوش های زشت و چرکی شده بود.

    انقدر تک بعدی جلو رفتم و چشم و گوشمو جلوی حقایق روزگار بستم که فکر میکردم به آدمی تبدیل شدم که شنا بلد نیست و مدام تلاش میکنه که زیر آب نره و غرق نشه، اما علی رغم تلاش بسیارش زیر آب میره.حتی شبا هم خواب میدیدم دارم از کوه بالا میرم اما سور میخورم میام پایین.

    من دائما در برابر این جهان گارد گرفتم و سعی نکردم که به محیط اطرافم با حسن نیت نگاه کنم. اینکارو ادامه دادم تا روزگار حسابی گوشمو کشید و تاوان سختی هم دادم.

    اما حالا یاد گرفتم که صبر پیشه کنم و همه چیزو زیبا ببینم. الحمدالله با ریکاوری خودم آرامش به خودم برگردوندم ودر همون سال در کنکورهای مختلفی قبول شدم. خدارو شکر میکنم بخاطر لطف بیکرانش در حق این بنده خاص.

    به امید موفقیت های بسیار برای دوستان عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    امید قادرپور گفته:
    مدت عضویت: 3826 روز

    با سلام،

    بنده در دوره کارشناسی با ورود به دانشگاه تا ترم 3 اصلا درس نمیخواندم و ترم به ترم معدلم افت کرده و هر ترم مشروط میشدم تا اینکه به جایی رسیده بود که تقریبا باید از دانشگاه اخراجم میکردند و اگر یک ترم دیگر مشروط میشدم دیگر اخراج شده بودم یعنی جهان من را مجبور به تغییر کرد پس با شروع ترم 4 تصمیم گرفتم خوب درس بخوانم و خودم را برای امتحانات پایان ترم آماده کنم چون دیگر واقعا مجبور بودم پس خوب به مطالعه درس هایم پرداختم طوریکه تا ترم آخر معدلم را بسیار بالا آوردم و شاگرد سوم کلاس شدم از نظر معدل کل.

    از اوایل ترم پنج دانشگاه یعنی تقریبا یک سال مانده به آزمون کارشناسی ارشد تصمیم گرفتم برای آزمون ارشد خودم را آماده کنم و قبل از اینکه دیر شود به تهیه منابع و مطالعه پرداختم و به لطف الهی توانستم رتبه سه را در آزمون ارشد 93 در رشته مکانیزاسیون کسب کنم و دانشگاه تهران قبول شوم و الان یک سال است که در دانشگاه تهران مشغول به تحصیلم. در این مورد خودم و با اختیار خودم تصمیم گرفتم قبل از آنکه جهان من را مجبور به تغییر کند یعنی قبل از آنکه دیر شود و یا قبل از آنکه سال اول در آزمون مردود شوم شروع به مطالعه کردم و بهترین نتیجه را گرفتم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    سینا گفته:
    مدت عضویت: 3644 روز

    با سلام خسته نباشید خدمت شما دوستان

    من در سن 13 یا 14 سالگی بود که احساس کردم باید به سراغ اموختن شغل مورد علاقه ام بروم و پیشرفت کنم . و خوشبختانه جایی که برای اشتغال انتخاب نمودم صاحبکاری خوب و ماهری دارم . خوشبختانه در حرفه ای که مشغول به کار شدم ( عکاسی و فیلم برداری ) و در حرفه ام پیش رفت زیادی کردم

    اما مشکلی که وجود داشت برای من از در و دیوار اتفاقات ناگوار می افتاد بی دقتی هایی که انجام میدادم غفلتهام ، نداشتن اعتماد به نفس کافی عصبانیت های پوچ و بیهوده برای من مشکلات زیادی به وجود می اورد و من همیشه در این فکر بودم که چطور زندگی خودم رو بهتر کنم چطوری در امد کسب کنم و چطوری شناخت درستی از اطراف خودم داشته باشم یا اتفاقات ناگوار بر سر من نیوفتد بعد از سه سال کار کردن کلیپی در مورد زندگی رندی گیج دیدم که انگیزه منو برای کسب در امد و زندگی بهتر برانگیخت یک حسی به من میگفت تو باید در سن کم بتونی پیشرفتهای زیادی بکنی این حس منو وادار کرد که در اینترنت و کتاب های مانند زندگی نامه افرادی همچون رندی گیج انتونی رابینز رابرت کیوساکی و … رو مطالعه کنم .شروع به خواندن زندگی افراد و کسب اگاهی کنم و همیشه یک حسی به من میگفت تو میتونی آدم موفقی بشی تا این شد که در سایت اپارات با یکی از کلیپهای استاد عباس منش آشنا شدم و کلیپهای دیگرش رو هم دنبال کردم . دیدن این کلیپها انرژی و جون تازه ای در من دمید به طوری که من احساس میکردم زندگی من دوران پیدا کرده انقدر در من تغییرات به وجود امد که حتی مادرم هم مرا دیگر ان ادم سابق نمیبیند و به من میگوید خیلی عوض شدی. در من استرس و افسردگی و پوچ بیهوده بودن کشته شد منو آدم با هدف ساخت تا در رسیدن به اهدافم گام بردارم و اگر شکست هم خوردم تجربه ام رو زیاد کنم . یانمونه دیگر من در اول دبیرستان درسام ضعیف شده بود این موضوع باعث شد که من در سال آینده تلاش خود چندان کنم که حتی در ازمون رتبه بالایی کسب بکنم .

    به امید موفقیت همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    Mohammad گفته:
    مدت عضویت: 3786 روز

    اول سلام خدمت استاد عزیز که با دیدن کلیپتون انگیزی بسیار شدیدی در من ایجاد میشه و بگم استاد انشاله هر جا هستی موفق باشی.

    باید بگم داشتم این کلیپو تماشا میکردم و پیرو تمام کلیپهایی که قبلا ارایه کردین کمکم دارم به روند زندگی شما پی میبرم و چیزی که خیلی منو تحت تاثیر قرار داد مدت زمانی که شما در بندر عباس بودین یعنی مدت هشت سال

    باید بگم من الان 1ساله متاهل شدم و خداروشکر دارمم هم خیلی خوبه و باید بگم در زندگیم هنوز نشده مجبور به انجام کاری بشم و بعد اون کارو انجام بدم و من زمانی که کسب کارمو شروع کردم در وضع مالی بسار بدی بودم . کلی بدهی داشتم و همش بدنبال اینکه این روندو متوقف کنم و فقط درامد داشته باشم نه بدهی خداروشکر در عرض دوسال تمام بدهیهام پرداخت شد که مبلغ فوق العاده بالای بود و زمانی که در ارامش کامل بودم و همش درامد کسب میکردم یدفعه بفکرم اومد نباید ساکت بشینم باید کاری انجام بدم باید یکاری بکنم که هم درامد داشته باشم هم کاری رو انجام بدم و الان یک ماهی میشه یک پروژه کاریرو شروع کردم و دارم روش کار میکنم خداروشکر نتیجه خوبی هم تا الان گرفتم و باید بگم تمام حرف هایی رو که میزنین منم خودم یروزی تجربه کردم البته تفاوت من با شما من بابام وضع مالیش خوب بود و جاهایی کمکم کرد اما یادمه بچگی بنایی- پرده فروشی عکاسی و هزار جور کار دیگه انجام دادم و دوسداشتم دستم توی جیب خودم باشه یادمه زمان دانشجویی سال 87 روزی 50 هزارتومن از طراحی عکس درامد داشتم و این درحالی بود که بابام تمام هزینهامو پرداخت میکرد اما یه حسی درونم نمیذاشتم اروم بشینم باید کاری رو انجام میدادم و خداروشکر الانهم خیلی پیشرفت کردم اما بازم راضی نیستم و هنوز باید برم جلو و باید بگم صحبتهای شما دورهای شما کمک بسیار بسیار بزگی بمن کردکه این روند رو به جلو با سرعت بیشتری ادامه پیدا کنه و در اخر من همیشه قبل ا اینکه اتفاق بد بیفته تغیر کردم و تغیر میکنم یادمه زمان نامزدی من که یکسال بود با نامزدم بعضی جاها به مشکل برمیخوردیم و من میدونستم باید تغیری ایجاد کنم قبل از اینکه اتفاق بدی بیفته و دقیقا همین اتفاق افتاد و من الان خیلی خیلی خوشبختم و خوشحالم که تغییر کردم و تغییر دادم ولی الان شنیدم بنده خدایی شهریور عروسیش بوده و 8 ماه نامزد بوده و الان همچی بهم خورده و این کلیپ شما منو یاد دوران نامزدی خودم انداخت و شنیدن این اتفاق مهر تاییدی بود بر صحبتهای شما بسیار سپاسگذارم از اینکه با فردی چون شما اشنا شدم

    خدا نگهدار شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    نازنین بهرامی گفته:
    مدت عضویت: 3875 روز

    باسلام به همه کسانی که دنبال تغییرات وپیشرفت شخصیشون هستند.

    من اگر بخوام در مورد سوال موردی نام ببرم که درواقع قبل از اینکه شرایط منو مجبور به تغییر بکنه خودم تغییرات رو انجام دادم اینبود که من در یک شرکت خصوصی مشغول به کار شدم اوایل که تازه شروع به کار کردم شرایط خوب بود تا رفته رفته فروش شرکت اومد پایین وهمون موقع بود که من از شرکت استعفا دادم اومدم بیرون وبلافاصله یعد از خروج من از شرکت به فاصله زمانی چند ماه شرکت کلا تعطیل شد.ومورد بعدی هم شرایط فعلی کار منه که به ثبات رسیدم ولی میدونم که باید تغییر کنم وبخاطر همینم خواستم آگاهی های خودم رو ببرم بالا درمورد کارم تا بتونم موقعیت شغلی بالاتر رو در یک شرکت معتبر تر جذب کنم وبدست بیارم..ولی من واقعا میبینم اطرافم در محل کارم مثلا کسانی رو که واقعا همونطور که استاد گفتن در دسته اول یادوم هستند یعنی به هیچوقت تمایلی به تغییر ندارن برای مثال چندتا از همکاران بعد از 8 -9سال دقیقا در هون مرتبه کاری هستند کا در ابتدای شروع کار داشتن واین برای من دقیقا یعنی مرگ…فاسد شدن مثل مرداب…البته خودشون هم اصلا به تغییر حتی فکر هم نمیکن…

    همیشه تو زندگیم جز دسته چهارم گاهی هم سوم بودم..

    برای شما استاد عزیز ارزوی پیشرفت بیشترتون رو با این حرکت جدیدوسفرتون به خارج از کشوررودارم..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    هومن هیدجی گفته:
    مدت عضویت: 3749 روز

    با درود فراوان

    من یک مرد 38 ساله هستم . از سن 15 سالگی خیلی علاقه داشتم کار کنم . تغییر از حال تعادل چندین بار در زندگی من اتفاق افتاد و الان که استاد عباس منش به آن اشاره کردن ، آن شرایط برای من واضح شدن .

    در سال 1375 زمانیکه دانشجوی سال اول بودم (بر اساس علاقه شدید به مستقل شدن و کار کردن ) در یک شرکت ساختمانی به عنوان کارمند جز در دفتر فنی مشغول بکار شدم . طوریکه پس از گذشت 4 سال شدم سرپرست دفتر فنی و در سال 1381 علاوه بر سمت فوق مسول کنترل کیفیت کارخانه بتن همان شرکت شدم . در سالهای 1381 تا سال 1384 علاوه بر شرکت فوق به طور شخصی کارهای طراحی ساختمان هم انجام میدادم و تا ساعت 10 تا 12 شب کار میکردم و درآمد عالی داشتم طوریکه با حقوق 2 ماه میتونستم یک پراید بخرم . در سال 1384 شرایط رو به افول بود . این حالت سکون و نزولی باعث شد که در پروژه های عمرانی بخش اجرا در شرکت دیگری فعالیت کنم ( که هیچ آشنایی و تجربه ای در این زمینه نداشتم ) . پس از گذشت 2 سال به سمت سرپرست کارگاه 2 پروژه عمرانی در اومدم . شرایط طوری شده بود که شرکتهای مختلف به سراغم میومدن برای انجام پروژه ها . رو به رشد بودم و از لحاظ تجربه و کسب شهرت خوب پیشرفت کردم . این شرایط طوری شد که پس از گذشت 2 سال بدون آنکه متوجه باشم ( که در حال تعادل رسیده ام و همه چیز خوب بود ) همه چیز تغییر کرد و باعث شد که حتی برای گرفتن دستمزدم به دادگاه مراجعه کنم . شرایط خوبی نبود . باعث شد که در سال 1387 در یک شرکت دیگر به سمت سرپرست دفتر فنی استخدام بشم . آنجا برایم خوب بود و مجدد مشکلاتم حل شد . این شرایط تعادل و تنزل در زمینه کاری برایم تکرار میشد . 2 تا 3 سال اوضاع خوب و خوش بود و پس از آن شرایط به گونه ای برام سخت میشد که در حد افسردگی و شکست میرسیدم و پس از آن همه چیز تغییر میکرد .

    در زندگی شخصیم هم این اتفاق افتاد . طوری که وقتی درآمد خوب ، آرامش نسبی و زندگی آرومی داشتم ، شخصی وارد زندگیم شد که از روی بی تجربه گی انتخاب کردم . شرایط برای یک سال خوب بود ولی پس از آن طوفانی در زندگیم ایجاد شد و باعث جدایی مان شد ، که حتی فکر کردن در این زمان به آن موقع برام سخت هست .

    اگر آگاهی این موقع را داشتم میتونستم زودتر آن تغییر رو ایجاد کنم که این همه صدمه مالی و روحی نخورم . دقیقا الان متوجه میشوم که بایستی همیشه در حرکت باشی و مثل مرداب نباشی که پس ازمدتی زلال بودنش را از دست بدهد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: