می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 49

780 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Aliparishani گفته:
    مدت عضویت: 1449 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان

    این فایل در مورد این که کی باید تغییر کنیم و افرادی که در زمان های مختلف ودر شرایط متفاوتی تغییر میکنن .

    من همیشه میگفتم که خوب بود منم توی شرایط بسیار بد و فقر بسیار زیادی بزرگ میشدم تا انگیزه ی بیشتری الان داشتم تا الان واقعا میخواستم که تغییر کنم ولی الان میگم نه خدارا صدهزار مرتبه شکر که الان در ارامش و رفاهم و توی همین شرایط من باید با تمام وجودم بخواهم که به اهدافم برسم و با تمام وجودم متعهد باشم و انگیزه داشته باشم من باید موقعی که همه چیز خوبه موقعی که درامد بسیار بالایی دارم موقعی که روابط عالی دارم موقعی که ارامش دارم موقعی که همه چیز ایده اله من باید تغییر کنم من باید بهبود بدم من باید فکر کنم که چطور درامد بیشتری داشته باشم چطور روابط عالی تری داشته باشم چطور شخصیت پولادین تری داشته باشم چطور ارامش بیشتری داشته باشم چطور تعهد و انگیزه بیشتری داشته باشم و به تمام وجود و در هر شرایطی به فکر بهبود و حرکت روبه جلو و به چالش کشیدن خودم باشم و از توانایی هام بیشترو بیشتر استفاده کنم و هرروز روبه جلوبرم با قدرت

    ⚘🌷⚘🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    به نام خدا مهربان وباسلام خدمت استاد عزیز وتشکراز از آگاهی رسانی شما وتشکراز از خانم شایسته قانون جهان هستی این است که یا تعقیر می‌کنی ویا جهان تورا زیر چرخ دنده های خود له می‌کند انسان ها چهار نوع هستند اول آنهایی هستند که به راحتی تعقیر می‌کنند با اولین فشار تعقیر می‌کنند وبعضی ها قبل از که نشانه‌ها بیایید تعقیر می‌کنند وبعضی ها با اولین فشار خود را تغییر می‌دهند وبعضی ها با فشار جهان مجبورند که تعقیر کنند

    وبهترین تعقیر موقع ای است که با اولین تله باید تعقیر کنیم و وخود را با این تله گرفتار نکنیم

    وقتی که بهترین وضعیت را داشته باشیم تعقیر کنیم واقعا پیشرفت می‌کنیم واز دنیای خودمان لذت ببریم در این شرایط هیچ وقت مجبور نیستم

    که تعقیر کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    زهرا کیماسی ام عاشق خدایی که منو لایق زندگی کرد گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    سلام

    میخوام بنویسم

    همین حالا

    همین جا

    دو تا اتفاق زندگیمو میگم

    دومی رو اول میگم

    من سه سال پیش با دوستام صحبت کردم که باهام بیزنس بزنیم اوناهم قبول کردن

    شروع کردیم

    به مپفقبت های کوچکی هم رسیدیم

    اما کار داشت کند پیش میرفت خیلی کند

    بابام که تازه بازنشست شدن بود ۷تومن از هدیه بازنشستگی شو به من داد منم همه رو دادم دوره بیزنس کوچینگ شرکت کردم

    تا راه و رسم راه اندازی کسب و کارو یاد بگیرم

    یه دوره ۶ماهه بود که اونجا با دو تا اقا اشنا شدم که از ما حرفه ای تر بودن

    با اونا استارت یه بیرتس جدیدو زدیم

    اون مپقع منپ و دوستام بیزنس خودمونم داشتیم

    بعد من دوستامو با اون دو نفر اشنا کردم و کمکم اونا تمایل پیدا کردن که کار خودمونو ول کنن و عضو تیم اونا بشن

    اولش خیلی مقاومت کردم ولی لعد دیدم تقلا فایده نداره و نمیتونم اونا رو مجبورکنم بمونن

    قبول کردم بیزنس خودمو رها کنم و منم عضو تیم اونا بشم بشرطی که منم به عنوان صاحب بیزنس باشم

    یه سالی باهم مار کردیم درامدای به نسبت خوبی هم کسب کردیم

    ولی کار اونجوری که من میخواستم پیش نرفت

    همه تصمیمات اساسی رو اون دو تا اقا میگرفتم و ما تقریبا شده بودیم کارمند اونا

    این چیزی نبود که من میخواستم

    من میخواستم صاحب بیزنس باشم نه کارمندش

    کمکم حسم به گروه بد شد ولی چون داشتم یاد میکرفتم ادامه دادم تا جایی که رسما اون دونفر اعلام کردن صاحب شرکت هستن و ما کارمندشون

    ظاهرا بقیه بچه ها هیچ مشکلی با این موضوع نداشتن و کاملا اکی بودن

    اما اینجا دیگه هات باتن من بود

    من سه سال تلاش کردم تا به این نقطه رسیدم

    شاید در حالت عادی عاقلانه نبود که حالا رهاش کنم

    اما حالم با گروه خوب نبود

    از طرفی گروه داشت به سمتی میرفت کن من دوس نداشتم

    و تقریبا کل تایم منو گرفته بود جوری که به بقیه اهدافم نمیرسیدم

    اینحا بود که تصمیم گرفتم جدا شم و عطای شرکتو به لقاش ببخشم

    الان دو سه رپزه که اینکارو کردم

    و الان حسم خیلی خوبه احساس رهایی و ازادی دارم

    وقت دارم به اهداف خودم برسم

    و اونجوری که دوست دارم تایممو تقسیم کنم بدون استرس بدون نگرانی بدون بازخواست

    و این تصمیمو در شرایطی گرفتم که همه دوستام میگفتن داری اشتباه میکنی و اینکارو نکن

    اما میدونم که درست ترین تصمیمو گرفتم

    .

    .

    .

    اتفاق اول

    من قبل ازین ۷سال دانشگاه تدریس کردم موقع تدریس همه چیز خیلی خپب بود کارمو دوس داشتم

    جایگاه خوبی داشتم ولی درامد کنی داشتم با این حال ۷سال تو اون کار موندم و بعد تصمیم گرفتم بیزنس شخصی خودمو راه اندازی کنم ولی اگر زودتر به این فکر افتاده بودم و اون شرایط رو تحمل نمیکردم الان بیزنس داشتم

    البته اون موقع هنوز با استاد اشنا نشده بودم و تو این فضاها نبودم

    امیدپارم تجاربم بدرد افرادی که مشابه من هستن بخوره

    سپاسگذارم

    ارزو میکنم به خواسته هاتون برسین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2800 روز

    به نام خدای خوبیها

    سلام استاد عزیزم

    طبق صحبت های شما در این فایل بینظیر قبل از اینکه بگم چه مواقعی تغییر کردم و شرایط برام بهتر شد و چه مواقعی انقدر پافشاری کردم و شرایطو تغییر ندادم که اوضاع به شدت سخت شد باید چندتا نکته فوق العاده از این فایل بگم.

    الان که این فایلو گوش دادم به شدت احساس خوبی دارم

    در همون لحظه اول که پخش رو زدم ایستادن شما بین مردم و راحت صحبت کردن و داشتن اعتماد به نفس بی نظیر شما برای صحبت در یک جای شلوغ به شدت منو هیجان زده کرد

    ادمایی که از کنارتون رد میشدن و با چهره های لبخند به لب شمارو نگاه میکردن و شما بدون توجه به اونها کارتونو انجام دادید

    این فکرو تو من ایجاد کرد که چقدر خوبه که بتونم تو یه جای شلوغ صحبت کنم چقدر خوبه که بدون توجه به اینکه بقیه چه فکری میکنن راجعم، به کارم ادامه بدم

    اعتماد به نفس فوق العاده شمارو تحسین میکنم و تمرین میکنم که بتونم مثله شما به این درجه از اعتماد به نفس برسم.

    سال ۹۸ که خدمتم تموم شد، به شدت بیکار بودم و بعداز یک استراحت یک ماهه شروع کردم دنباله کار گشتن و چه جاهایی که فرم پر نکردم!

    هرروز به دنباله این روزنامه و اون روزنامه اما انگار هیچ کاری برام خوش آیند نبود

    چندتا جا مختلف مشغول به کار شدم اما انقدر فشار کار بالا بود که کارمو ترک میکردم و درخواست تسویه حساب میدادمو میومدم بیرون و دوباره دنباله کار میگشتم

    انگار خیلی رو ادما حساب میکردم انگار همیشه منتظره این بودم که فلان فامیل یا فلان آشنا زنگ بزنه و منو ببره سره کار

    انقدر به این طرز فکر ادامه دادمو تغییر نکردم تا اینکه دوسال گذشت

    تلنگر بسیار بالایی بهم وارد شد وقتی دیدم هم سنو سالام و دوستام سره کارای خوب هستند اما من هنوز منتظره معجزه از سمت غیر خدا هستم

    تا اینکه به شدت ناراحتو افسرده شدم بودم

    هرشب تا ۴صبح بیدار میموندمو با خودم کلنجار میرفتم که چیکار کنم؟ چرا هیچکس بهم زنگ نمیزنه؟ چرا از هیچجا خبری برای کار بهم نمیدن؟

    ۴صبح میخوابیدمو ۱۲ظهر از دنده چپ از خواب بیدار میشدمو با کله خانواده بد رفتاری میکردمو صورته پریشونو عصبانیمو به همه نشون میدادم!

    انقدر به این کار ادامه دادم که تو یک ماه از زندگیم ۲ بار دعوای شدید برام اتفاق افتاد و دعوا سره چی بود؟ سر عصبانیت های بیخوده من سره ناراحتیا و بی اعصابیا که از صبحش باخودم حمل میکردم و تو خیابون با چپ نگاه کردن به بقیه و پشت فرمون با بد دهنی کردن به بقیه خودم رو خالی میکردم

    من سالها پیش با سایت شما و گروه فوق العاده و بینظیره عباس منش اشنا شده بودم چندین بار ادامه دادم و رو خودم کار کردم اما بعده یه مدت دوباره جا میزدمو تفریحات بیخود و گشت زدن تو شبکه های اجتماعی منو از کار کردن رو خودم منع میکرد!!

    تا اینکه یه روز صبح که از خواب پاشدم به خودم گفتم تا کی؟ تا کی پسر؟ تا چه زمانی میخوای به این طرز فکرو مدل زندگی ادامه بدی

    و بالاخره بعده کلی دستو پا زدن تغییر کردن رو شروع کردم

    خدایاشکرت

    چند روزی میشه که با فایل ها و تمرینات شما جلو میرم و رو خودم کار میکنم، اتفاقات و نشانه ها برام بیشتر شده و با شکر گذاری کردن معجزه هارو دریافت میکنم

    شبا زود خوابم میبره چون میدونم که فردا میخوام چیکار کنم چون میدونم که با وقت گذاشتن رو خودم و تغییر باورهام همه چی بدست میارم

    دیگه خیلی وقته که رو ادما حساب باز نمیکنم

    میدونم که قدرت خالق من انقدر بالاست که به راحتی و بدون واسطه کارم رو جور میکنه

    خدارو به خاطره اینهمه احساس خوب شکر

    خدا رو به خاطره اینکه تونستم تغییر ایجاد کنم شکر

    روزای اول ذهنم دستو پا میزدو میگفت این چه کاریه؟ میخوای رو خودت کار کنی که چی؟ این همه خرج داری اینهمه کار داری بشینی فایل گوش بدی که چی؟

    اما بعد از چندبار مقاومت و با ایمان حرکت کردن اون سگ سیاه ذهنمو خاموش کردم

    خدایا شکرت بابت اینهمه نعمت که تا قبل از این نمیدیدمشون

    خدایاشکرت بابت اتفاقات خوب بابت این احساسم

    خدایاشکرت که با استاده عزیز اشنا شدم و دستی از طرف خالق من برای اگاهی از قوانین جهان به من شد

    خدارو صد هزار مرتبه شکر

    💙💙💙💙

    🌹🌹🌹🌹

    استاده عزیزم ممنون بابت صحبتهای زیباتون 😍💙🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Fateme گفته:
    مدت عضویت: 1162 روز

    من به شدت احساس تنهایی و خلا میکردم حتی وقتایی که تو جمع بودم تا اینکه متوجه شدم به خاطر کمبود اعتماد به نفس و عزت نفس خودمه و … تا اینکه همسرم فوت کرد و من مجبور بودم تنها بمونم و رو خودم کار کنم تا اینکه با این سایت آشنا شدم و تازه متوجه شدم که تنهایی نه تنها ترسناک نیست بلکه بسیار لذت بخشه و تو تنهایی ها خودت رو پیدا میکنی.

    سپاسگذارم از استاد خوبم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    علي عادل گفته:
    مدت عضویت: 2280 روز

    به نام خدای مهربان سلام به شما استاد عزیز و سایر دوستان

    من میخوام به سوالاتی که شما پرسیدین جواب بدم بلکه از خودم یه رد پایی بذارم بدونم که از کجا اومدم و چه کارهایی کردم

    اول از همه استاد از شما بینهایت تشکر میکنم که اینقدر سوالات طلایی میپرسین و مارو به فکر فرو میبرین و این باعث میشه به گذشته خودمون نگاه کنیم و ببینیم چه کارهایی کردیم و چه کارهایی باید بکنیم این خودش خیلی انگیزه میده برای ادامه مسیر خیلی ازتون ممنونم

    چند مورد در حوزه های مختلف برام پیش اومده که میگم خدمتتون

    اولین مورد ترک سیگار بود بدون اینکه من به چالش یا تضادی بخورم با وجود اینکه چندین سال بود سیگار میکشیدم یهو به پیشنهاد دوستی که من نشانه دونستم تصمیم به ترک گرفتم و الان به جایی رسیدم که وقتی میبینم یک جوون سیگار میکشه حالم بهم میخوره و خداروشکر متنفر شدم از سیگار

    مورد بعدی در مورد روابط هست که من دو سه ماه پیش درگیر یک روابط مزخرفی بودم که مدتها بود میخواستم تمومش کنم اما نمیشد هی تصمیم میگیرفتم دو هفته میرفتم و بعد دوباره پیدام میشد و دوباره روز از نو روزی از نو تا اینکه شما گفتین تو یک فایلی قبل اینکه به پسی و لگد بخورید اقدام به تغییر کنید و من به حرف شما گوش کردم و نشستم تعهد دادم و اون رابطه رو بدون اینکه طرف بذاره بره من حسرت بخورم و از اینجور مسخره بازیا کات کردم و خیلی خوشحالم بخاطر این قضیه و باعث شده خیلی اعتماد به نفس بگیرم این مورد رو هم اضافه کنم در سه سال پیش من باز گرفتار رابطه نامناسب بودم که شجاعت ترک رو نداشتم انقدر موندم انقدر جهان به من لگد زدن پسی زد اما کیه که بفهمه و تغییر بده اخر طرف رفت و من نابود کردم خودمو با دستای خودم و خوشبختانه الان قدر این موهبت رو میدونم و میفهمم چقدر خوبه که ادم همیشه با نشانه ها خودش رو تغییر بده

    مورد بعدی استاد من به یک باره تصمیم گرفتم فضای مجازی رو بذارم کنار و سریعا بعد از مدتی که تکاملم رو طی کردم اعتماد به نفس گرفتم دیلیت اکانت کردم هم اینستا و تلگرام و واتس اپ رو و بعد باز من قدرت گرفتم سیمکارتمو هم سوزوندم در واقع من تصمیم گرفتم که اقا بیام زمین بازی و توپ بازی رو به یکباره عوض کنم و این تصمیم خیلی بهم قدرت داد اینا همش قبل اینکه به تضادی بخورم اتفاق افتاد

    مورد بعدی شرکت من در دوره قانون سلامتی بود با اینکه من هیچ موردی نداشتم فقط چاق بودم که البته من تخصص خوبی در کم کردن وزن داشتم از قبل نیازی نمیدیدم که بیام تو دوره اما هدایت شدم و بعد فهمیدم که نه اقا اصن بیماری این نیست فلان جای بدن و یا عضو ایرادی داشته باشه همینکه بی انرژی هست یعنی بیماری یعنی تو نمیتونی از این نعمت پر انرژی بودن نهایت لذت رو ببری و خداوند هم بهم پاداش داد و الان از همه لحاظ عالی م هر چند که باید بهتر هم بشه البته که از نتایجم نوشتم براتون و الان یه بدنی ساختم که مدام تو خونه جلوی ایینه لباسمو درمیارم و بدنمو میبینم واقعا خدارو شکر میکنم

    از خدا میخوام کمکم کنه تا بتونم همیشه جز افراد دسته چهارم باشم قبل اینکه به تضاد بخورم در اوج خوب بودن همه چی اقدام به تغییر کنم و این جمله شما خیلی بهم چسبید

    خیلی از شما ممنونم استاد عزیز عاشقتم یه عالمه

    سپاسگذار خداوندم که بهم فرصت داد تا ردپایی از خودم به جا بذارم

    الهی شکر صدهزار مرتبه شکر من رو هوان استاد این قانون سلامتی منو دیوانه و عاشق کرده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    سارا تقوی گفته:
    مدت عضویت: 1375 روز

    با سلام و احترام

    در مورد سوالی که استاد فرمودن باید بگم من یه بار یه سیلی خیلی محکم خوردم و اون هم به این دلیل بود که اولا خودم رو لایق داشتن اون نعمت نمیدونستم و همش استرس داشتم که ازم بگیرنش و دوما با وجود اینکه خیلی سال بود دنبال این نعمتی بودم که بدست اورده بودم اما بعدش دودل شدم که نکنه دارم اشتباه میکنم. شک کردم و رفتم دعا نویس (الان که فکر میکنم چقدر ساده لوح بودم که وقتی مامانم بهم گفت بیا بریم دعا نویس عوض اینکه بگم خدا به من نعمت رو داده، با خودم فکر کردم شاید این از طرف خداست باید برم….) خلاصه این داستان نشون داد به من که ترس و دودلس چه بلایی میتونه سر ادم بیاره

    بعد از این قضیه فهمیدم باید تغییر کنم و خدا رو شکر کلاس های عزت نفس و … رو شروع کردم البته با یه استاد دیگه. با اون استاد جلو رفتم و سعی کردم در خواسته ام استوار باشم. نمیگم صد در صد خوب بودم و رعایت میکردم ولی کم و بیش در حد توانم کارهایی که بهم گفته شده بود رو انجام میدادم. جالب این بود که من مقاومت ذهنی شدید نسبت به خدا داشتم و هر وقت توی این کلاس حرف از خدا میشد میزدم جلو و سر سری گوش میکردم. تا اینکه یه ماه مونده بود کارم درست بشه کرونا گرفتم و این منو خیلی ترسوند. اون موقع بود که زار میزدم و از خدا کمک میخاستم. یادمه ظهر یکی از روزها دراز کشیده بودم و از شدت استرس خوابم نمیبرد. گفتم بزار یوتیوب نگاه کنم حواسم پرت بشه. یهو فایل استاد به اسم نگاه سیستمی به خداوند رو دیدم و شروع کردم به گوش دادن. من چنان محو اون حرف ها شدم که واقعا نفهمیدم یه ساعت چطور گذشت. یکی دو تا فایل دیگه رو هم نگاه کردم. بعدازظهرش بهم زنگ زدن گفتن کارت درست شده. خدارو شکر

    به نظرم بعضی وقت ها ما تشخیص نمیدیم که باید تغییر کنیم و یا چه چیزی رو تغییر بدیم. و گاها فکر میکنیم که تغییر کردیم و بسه دیگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1852 روز

    بنام مهربان پروردگارباسخاوتم

    ردپای ۱۱۲👣🥰👍🏻

    مهربان پروردگارباسخاوتم رو سپاسگزارم که منو به این سایت توحیدی هدایت کرد

    استاد عزیزم رو سپاسگزارم که باآگاهی هایی که دارن ، ودراختیارمون قرارمیدن ،خودشون خوب زندگی کردن و کاری میکنن تا دنیا جای بهتری برای زیستن باشه

    وخودم رو سپاس که آگاهانه این مسیر رو انتخاب کردم و متعهدانه پاش وایسادم تا نسخه ی باشکوهتری ازخودم بسازم💪

    استاد عزیزم فرمودین بنویسیم که کجاها قبل ازاینکه اوضاع بدشه تغییر کردیم وکجاها انقد مقاومت کردیم در مقابل تغییر تا دنیا مجبور شده با درگوشی زدن مارو وادار به تغییر کنه

    استادعزیزم ودیگر دوستانی که کامنت رو میخونید، من اصلا نمیدونستم که درست ترین حالت اینکه ،وقتی شرایط خیلی خوبه بشینم و آنالیز کنم و بگم چطور میتونه بهتر ازاین هم باشه🥰

    من فکرمیکردم اوضاع خوبه دیگه خوبه دیگه ،اصلا نباید دست به این چارت زد تا خراب نشه😂😂

    حالااستاد زد تمام باورهامو دراین باره فروریخت ،حالاباید درزمانی که همه چی مرتبه برم دنبال تغییر واین برام بسیار جالب بود

    میدونم که قبلا هم بارها ازاستاداین مبحث رو شنیدم،اما الان دارم درکش میکنم

    قبلا فقط شنیدمو رد شدم…

    الان درمدار درکش هستم

    من فکرمیکردم هروقت که اوضاع خیلی خرابه باید بفکر تغییر باشم وهمین موضوع باعث میشد چالش هام بزرگتربشن و انرژی بیشتری برای تغییر دادنش مصرف کنم

    خیلی برام جالبه باید بشینم و همه ی جنبه های کاری ،مالی، ارتباطی و…رو آنالیز کنم ،تا کاربه درگوشی خوردن از طبیعت نکشه

    ازتون سپاسگزارم استادعزیزم چقدر ازخودتون مثال‌های خوبی زدین ،از ۱۶سالگی با خوندن کتاب اسپنسرجانسون(چه کسی پیرمرد جابجاکرد)متوجه شدین که کلوپ بازی یه پنیر بزرگه که به زودی تموم میشه

    درحالی که من بارها اونو خوندم اما نتونستم باگِ زندگی خودمو توش پیداکنم

    بعد درحالی که اوضاع کارتون مرتب بود رفتید بندرعباس بعد ۸سال باز درحالی که همه چی مرتب بود اومدید تهران،وبعد هم مهاجرت ….

    خیلی خوب توضیح دادین ،سپاسگزارم ازتون🙏

    من تو روابط عاطفی خیلی اذیت شدم همیشه وایسادم پاش تا زمانی که اوضاع خیلی بیریخت شه واسم این موندن ورنج کشیدنمم گذاشتم وفاداری گذاشتم تعهد ویا هربرچسب مزخرفی که چیزی جز پایین اومدن مدار و انرژی برام نداشت

    الان که بهشون نگاه میکنم میبینم طبیعت سیلی هم زد امامن باز موندم وپشت این اسم که خونوادم هستن خانواده رو که دیگه نمیشه کنار گذاشت قایم شدم و درمقابل این تغییر این رها کردن ،مقاومت کردم

    رابطه عاطفی پاشنه ی آشیل منه ومن خیلی باید دراین حوزه رو خودم کارکنم تا بتونم اون زمان که همه چی مرتبه هم،،،آنالیز کنم وببینم چطور باید بهترش کنم یااگه پنیر بزرگیه منو به اشتباه نندازه وبتونم تموم شدنشو ببینم وبرم به دنبال تقویت مهمترین رابطه ی زندگیم که همون رابطه توحیدی با خالق هست

    مهربان پروردگار باسخاوتم ازت سپاسگزارم که منو به این سایت توحیدی هدایت کردی تا با شناخت قوانین ثابتت ،خالق عامدانه ی خواسته هام باشم

    عشق برای همتون❤💚❤❤💚❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    کورش طالبی گفته:
    مدت عضویت: 2406 روز

    سلاااام استاد

    من معمولا وقتی شرایطم بهم میریزه بهتر عمل کردم و خب مثل خیلی از انسانها شاید ما وقتی مجبور باشیم برای ادامه حیات خودمون عملکرد بهتری یا حتی بهترین عملکرد فکری و عملی رو داریم.

    البته که کلا وقتی روی غلطک پیشرفت هستم بازم دوست دارم برم بالاترو بالاتر و دست به کارهای جدیدتر میزنم.

    ولی کلا عملکردم در شرایط پیچیده بهتره و امیدوارم به جایی و باوری برسم که عملکردم در شرایط پرفکت هم عالی باشه.

    خوشحال میشم اگر برای تیپ شخصیتهایی مثل من توصیه دارید بفرمایید.

    باتشکر از شما

    کورش طالبی

    تیرماه۱۴۰۱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    بیت اله دوستی اوج گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام عرض ادب خدمت شما و دوستان

    در خصوص همسرم به مشکل خوردم و حدود 6ماهی هست و این مجموعه زیبا و نوشته‌ای دوستان و فایلهای بسیار مهم و مخصوصا دوازده که تازه 2قدم رو توی همین ماه تهیه کردم زندگی منو و وجود داشتن من رو خیلی تاثیر داشته و شاید شرایط طور دیگه ای رقم میخورد و کلا پسرم دخترم کاملا تنها میشدن خدارو شکر که تاثیرش برای این موضوع با توجه به این که قبل از ایتفاق فایلهای دانلودی می‌دیم و همچین رو سپردم به خودش الان با دخترم پسرم فایلها رو میبینیم شبها پسر 7سالم میگه بابا عباس منش رو بزار پخش کنه و می‌خوابه خدارو شکر از وجود شما تصمیم مهاجر داریم سه تای و فقط هدف رو میبینم و حاشیه‌ای مسیر رو نمی‌بینم چطور باید بشه اون نطفه زیبا آخرش رو میبینم ستارهای قطبی رو تعدادش رو بیشتر میکنم و لذت می‌بریم باهم با بچها ممنون از لطف خدای یکتا که توی وجودم پیدا کردم و قانون این جهان هستی رو کم کم یاد میگیرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: