می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 50
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب خدمت همه همراهان عزیزم در خانواده صمیمی و دوست داشتنی عباسمنش و سلام و احترام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته گرامی
قبلا در دیگر دیدگاه های سایت تغیرات خودم رو توضیح دادم که از 13سال کار کارمندی تصمیم به تغییر گرفتم و پس از استعفا از کار از مشهد به کیش مهاجرت و کارم رو شروع کردم و الان که تقریبا 4ماهه که در کیش هستم و درآمد ماهیانه ام از ماهی 6میلیون کارمندی به لطف الله یکتا و قدرتمند به سه برابر و بالاتر افزایش یافته ولی چالشهایی در شرایط جدیدم هر روز برمیخورم که میدانم لطف بی کران رب العالمین من بی دریغ و منو به بهترین مسیرها جهت رفع تصادها و رشد بیشتر هدایت میکند
خوب این از تغیرات زندگی من توی این چند ماه گدشته که خلاصه وار خدمت دوستان عرض کردم
حالا برگردیم به موضوع فایل راستش من این فایل قبلا در روزشمار تحول زندگی من بارها و بارها گوش دادم و کامنت های دوستان عزیز رو خصوصا کامنت آقای جوان عزیز و خانم فرنوش رو خونده بودم و امروز که دوباره این فایل و گوش دادم و مجدد کامنت همون عزیزان رو خوندم به یک باور توذهنم برخوردم و اینم اینه که وای این کامنت ها آخرش چقدر از تغیرات و باور های درست صحبت کردن ولی ذهن من فقط اون قسمت هایی که توزندگشیون رنج برده بودن و تو خودش ذخیره کرده بود و چقدر از این رنجی که دوستان گفته بودن لذت برده و تازه متوجه شدم من از بچگی همیشه تا دهنم از این رنج بردن ها کیف میکردم و آدم رنجور رو دوست داشتم که همون دلسوزی کاذبه و الان هم میبینم تو طول روزم بعضی اوقات این مسئله رو تکرار میکنم
خدای بزرگمو سپاس که کمکم کرد این قفل ذهنم رو پیدا کنم و همینجا به خودم تعهد میدم هروز بیشتر و بیشتر روی خودم کار کنم و اینجور باورهای غلط رو پیدا کنم و در جهت اصلاح اونها قدم بردارم
از ته قلبم همه شما عزیزان رو دوست دارم و برای همتون پیشرفت روز افزون در تمام مسیر های زندگیتون رو از فرمانروای جهانیان خواستارم
سلام استاد عزیزم
من در رابطه ای بودم 2 سال (ازدواج کرده بودم ) تو اون دو سال من خیلی تحقیر شدم سلامتیمو ازدست دادم دو بار عمل جراحی سنگین داشتم افسرده شده بودم شب و روز کارم گریه بود به وزن 40 کیلو رسیده بودم عزت نفسم خیلی پایین اعتماد به نفس پایین همسرم نمیزاشت سرکار برم و باکسی حتی خونوادم تماس داشته باشم همه پولامو ازم میگرفت و… درصورتی که قبل از ازدواجم من یک دختر مستقل با درآمد عالی بسیار موفق و شاد بودم
یک سال پیش با اینکه اصلا انرژی نداشتم از لحاظ فیزیکی و روحی بسیار بسیار احساس خستگی میکردم به جایی رسیده بودم که هرشب با بغض میگفتم خدایا من دیگه فردارو نبینم و بیدار نشم
بیشتر وقتا حتی به خودکشی فکر میکردم
تا اینکه مادرم و پدرم کرنا گرفتن یک سال پیش و من خیلی بی قراری میکردم در عین ناباوری همسرم گفت برات بلیت میگیرم برو خونه پدر مادرت من 20 روز شهرستان بودم و با اسرار که میخوام برگردم و پدر مادرم خوبن برگشتم
و دیدم که همسرم با کس دیگس و به من خیانت کرده قفل در منزل رو هم عوض کرده بود که نتونم وارد خونه بشم و من چون جایی رو نداشتم برگشتم شهرستان خونه پدرم
و مهریه رو گذاشتم اجرا و الان یک سال هست درگیر جدایی هستم و هنوز هم ادامه داره به لطف خدا اخراش هست
تو این یک سال خیلی رو خودم کار کردم حدود 50 تا کتاب خوندم کلاس ها و دوره های زیادی خریدم
و الان دو ماه هست با استاد عزیزم آشنا شدم و شب روز فایل هارو گوش میکنم خداروشکر حالم عالی هست خیلی با انگیزه شدم و برای آینده برنامه دارم الان وزنم 51 هست وکلی تغییر هم از لحاظ سلامتی و هم روحی داشتم
استاد من خیلی چک و لقد خوردم ولی بالاخره به خودم اومدم و تغییر کردم
هنوز هم خیلی باید رو خودم کارکنم
بسیار بسیار از خداوند سپاسگزارم که من رو هدایت کرد و بسیار بسیار سپاسگزارم برای وجود استاد عزیزم
من خیلی سختم هست تایپ کردن و این اولین باره که متن به این طولانی تایپ کردم
اما انقدر شما رو دوست دارم که تایپ چیه اگر اگر لازم باشه قله غاف هم میام که هدایت های شما رو داشه باشم
استاد من با شما خدارو لمس کردم یه جوری که کلمه براش پیدا نمیکنم که حسم رو براتون تعریف کنم
عاشقتونم ❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🌹❤️🙏
بنام خدا
سلام بر پیامبر عزیزم استاد عباسمنش
قدم شماره20
میخواهی جزو کدام گروه باشی
من از بچگی با پدرم میرفتم سرکار فنی
وسپس بعدازمدتی کاسبی میکردم
وباپول کاسبی برای مادرم2تا النگو خریدم
خلاصه بزرگتر شدم وهروقت یکاری میکردم یه بار گچ کاری یه بنایی و…. بعداز خدمت سربازی ازدواج کردم
وبه تضاد مالی خوردم وکاسبی رو شروع کردم
ومیوه حاصل این کارم شد خرید یک خونه وزمین
وبعدش رفتم کارمندی وحالا به فکر اینم که از محل کارم بیام بیرون چون دراین5سال هیچ رشد مالی نکردم
باکار کردن روی روانشناسی ثروت2 انشاالله به لطف الله به هدفهام خواهم رسید
چقدر طلایی است این جمله
که طوری زندگی کن که حسرت هیچ چیز رو نخوری
استاد شما چقدر هوشمندانه تغییر کردین
خیلی خیلی سخته ازاینکه در اوضاع خوب وهمه چی طبق دلخواه آدم بخواد تغییر کنه
من زمانی که به تضاد خوردم وتغییرکردم رشد کردم همون کاسبی
واز زمانی که کارمند شدم درخیلی از جنبه ها رشد کردم
ویکی از بزرگترین دستاوردهام آشنای باشما
اما رشد مالی نداشتم(هرچندبه فکر مانور دادن روی زمینم هستم ومیتونم خریدوفروش راه بندازم زمینم که اول خریدم رو با120میلیون سود فروختم ویک زمین دیگه خریدم)
وحالا به فکر یه تغییر بزرگم
تمرین این قسمت:
1-طبق تمرینات گذشته واین بخش
من تمرکزم رو میزارم روی فروش زمینم
وهمین فرمون میرم جلو وسود حاصله رو روی چیزی که دوس دارم میزارم
خیلی خیلی ممنونم ازت استاد عزیزم
من در سن ۱۸ سالگی به علت علاقه نداشتن به رشتم از دانشگاه انصراف دادم ، به این امید که بیام بیرون و بیوفتم دنبال کار مورد علاقم ، در حالی که هنوز نمیدونستم کار مورد علاقم چیه
نزدیک به 1 سال من عملا هیچ کاری نمیکردم
صحبت های استاد عباس منش یا افراد دیگرو گوش میدادم ولی همراه با عمل نبود
هی تصمیم به تغییر میگرفتم مدت کوتاهی حرکت میکردم ولی باز ول میکردم
خیلی خسته شده بودم ، کلافه شده بودم از بلا تکلیفی
تصیمیم گیری برام سخت شده بود که برم سربازی یا دوباره کنکور شرکت کنم
بالاخره تصیمیم گرفتم کنکور شرکت کنم و ثبت نام کردم
بعد از ثبت نام کنکور هم باز کاری انجام نمیدادم
زندگی بخور نمیری داشتم
تا تابستون این ماجرا ادامه داشت
و تابستون من اول به میل خودم رفتم بازار کار کنم
ولی بعد از چند روز خواستم بیام بیرون و برم دنبال موضوعاتی که حداقل کمی بهشون علاقه داشتم
ولی ایندفه نتونستم ، ینی خانوادم نزاشتن
و یادمه روزی که دیگه نمیخواستم برم سر کار
خانوادم بزور فرستادنم و اون روز من با گریه از خونه خارج شدم و رفتم
حدود ۴ ماه رفتم سر کار ، و این وسط کنکور هم دادم
الان هم یک رشته قبول شدم که بیشتر از رشته قبلیم دوسش دارم
و به دلیل دانشگاه دیگه نمیتونم برم بازار
الان شرایطم از ۲ سال قبل خیلی بهتره
ولی میدونم تغییر آنچنانی نکرده و فقط یه دانشگاه بهش اضافه شده
من دیگه نمیخوام سر تغییر نکردن اون سختی هارو تجربه کنم
الان شرایط خیلی خوب نیس که بگم میخوام تو شرایط خوب دست به تغییر بزنم
ولی خب به بدیه ۲ سال پیش هم نیس
به هر حال به خودم تعهد میدم که تغییر کنم
از اهداف کوچیک شروع میکنم و حرکت میکنم
و به امید خدا موفق میشم
به نام الله یکتا و هدایتگر
امروز کره زمین در چارچوب هدایت الله یکتا در سه جهت حرکت کرد ؛ آنهم حرکتی رو به جلو و در راستای پیشرفت
یک حرکت به دور خودش🌍
و حرکت دیگر حرکتی به دور خورشید☀️
و حرکت دیگر حرکتی در راستای کهکشان راه شیری🌌
حال تو چه کردی؟؟؟
آیا حرکت و پیشرفتی داشتی یا ساکن مانده ای؟؟؟🤔
به قول حضرت علی علیه السلام:
هر کس که دو روزش با هم مساوی باشد زیان کار است و هر کس که امروزش از دیروزش بدتر باشد از رحمت الهی محروم است و هر کس که به کاستی های وجود خود رسیدگی نکند و در پی اصلاح آنها نباشد مرگ برای او بهتر است.
چه سخن زیبایی که نشان از درک این بزرگمرد از قانون داشته😍😍
پس باید به خود متذکر شویم و برای خود به تعبیر قرآن منذر شویم که
⛔تغییر یک انتخاب نیست بلکه یک ضرورت است⛔
و خوشا به حال آنان که به قول حضرت محمد
حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا
خویشتن را محاسبه کنید قبل از آنکه به حساب شما برسند و خویشتن را وزن کنید قبل از آنکه شما را وزن کنند.
با زبان خوش در مدار تغییر قرار میگیرند نه با زبان تند جهان😇😊
و به تعبیر قرآن
(وَٱتَّقُوا۟ یَوۡمࣰا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسࣲ شَیۡـࣰٔا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا عَدۡلࣱ وَلَا تَنفَعُهَا شَفَـٰعَهࣱ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ)
[سوره البقره ۱۲۳]
خود را از لحظه ای نجات میدهند که در آن لحظه دیگر پشیمانی فایده ندارد
گویا که آنها در حال دیدن صحنه نابودی خودشان هستند که بخاطر ساکن بودنشان و عدم تغییرشان بوده است
و در جهت مخالف با پرسیدن این سوال در خود که
اگر من در جهت پیشرفت تغییر کنم چه برکاتی در انتظارم است؟
شوق تغییر را در خود بیشتر میکنند
و این یعنی همان اهرم رنج و لذت😇
پس باید تغییر کرد زیرا که
یا تغییر میکنی یا زیر چرخ های جهان له میشوی و روزی که جسدت را میخواهند خاک کنند نامت هم به همراه جسدت در زیر خاک میرود و آن روز میفهمی که چه گوهری داشتی و به چه جایگاهی میتوانستی برسی ولی افسوس میخوری و به خدا میگویی
رَبِّ ٱرۡجِعُونِ
لَعَلِّیۤ أَعۡمَلُ صَـٰلِحࣰا فِیمَا تَرَکۡتُ
و خدا هم در جواب تو یک نه محکم میگوید
کَلَّاۤ
[سوره المؤمنون ۹۹ و ١٠٠]
خب حالا برای تغییر باید چه کرد؟؟؟
جواب خیلی واضح است
باید در برابر همان نیرویی که حرکت زمین و سیارات و کهکشان ها را در جهت پیشرفت هدایت میکند تسلیم باشی🤗
همان نیرویی که متخصص در همه امور است و همواره همراه من است🥰
وَ هُوَ مَعَکُمۡ أَیۡنَ مَا کُنتُم
[سوره الحدید ۴]
و هدایت ما را بر خودش واجب کرده است
إِنَّ عَلَیۡنَا لَلۡهُدَىٰ
[سوره اللیل ۱۲]
حال برای تغییر چه چیزی را کم داریم؟
همه چیز مهیاست ، پس بسم الله
به مانند موسی که گفت:
رَبِّ إِنِّی لِمَاۤ أَنزَلۡتَ إِلَیَّ مِنۡ خَیۡرࣲ فَقِیرࣱ
[سوره القصص ۲۴]
تسلیم او شو و با توکل به او وارد مسیر تغییرشو
و با تامل در حرکت این سیارات و کهکشان ها که کار این نیرو است به او اعتماد کن و بدان که
همانگونه که در حرکت این سیارات و کهکشان ها خللی وجود نداشته و ندارد و نخواهد بود و همه چیز طبق نظم جلو میرود ، زندگی تو هم طبق نظم و بدون هیچ تضادی به سمت جلو خواهد رفت و این همان مقامی است که قرآن از آن به
فِی ٱلدُّنۡیَا حَسَنَهࣰ وَفِی ٱلۡـَٔاخِرَهِ حَسَنَهࣰ
تعبیر میکند ؛ یعنی بهشت دنیا و آخرت
و این زندگی تا آنجا ادامه پیدا میکند که بنده همه لذت های دنیا را تجربه میکند و سیر میشود و به مقام لعلک ترضی میرسد و آماده دیدار لذتی بالاتر که لقاء رب العالمین است ؛ میشود و به قول مولوی با خود میگوید:
خیزید عاشقان که سوی آسمان رویم
دیدیم این جهان را تا آن جهان رویم
و از آن طرف خدا هم به او میگوید
(یَـٰۤأَیَّتُهَا ٱلنَّفۡسُ ٱلۡمُطۡمَئنَّهُ)
(ٱرۡجِعِیۤ إِلَىٰ رَبِّکِ رَاضِیَهࣰ مَّرۡضِیَّهࣰ)
(فَٱدۡخُلِی فِی عِبَـٰدِی)
(وَٱدۡخُلِی جَنَّتِی)
[سوره الفجر ۳۷_۳۰]
ای بنده من دیگر زمان بازگشت توست ، براستی که تو رسالتت را در این دنیا انجام دادی و من از تو راضی هستم ، حال موقع بازگشت تو به سوی خودم است ، پس عزم سفر کن ، به قول مولوی:
در خواب دوش پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که عزم سوی ما کن
و در یک آرامش زیبا و با قلبی آرام و مطمئن و با لبی خندان میخوابد و دیگر بلند نمیشود و نامش به نیکی در تاریخ ماندگار میشود ؛ مثل حضرت ابراهیم و نوح و موسی و سلیمان و محمد و علی و ….
خدایا ما را به این مقامی که در آیات ۲۷ تا ۳۰ سوره شمس بر ما نازل کردی هدایت بفرما🙏🙏🌸🌸💞💞
سلام و هزاران درود به شما آقا رضای گل چقدر تعبیرتون و تفسیرتون از اینکه میخواهید جزو کدام گروه باشید زیبا و مناسب افکار و احوال این روزای من بود سپاسگزارم از خداوند بابت وجود چنین فضایی و چنین همکلاسی ای، تحسینت میکنم و آرزوی بهترینارو برات دارم آقا رضا
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به تمام هم فرکانسی های عزیزه خانواده ی عباس منش و اساتید محترم عزیزمممممم.
عاشقتونم😍😍😍
خداوند رو سپاس گذارم برای فرصتی که الان دارم برای نوشتن ۱۱۲امین برگ سفرم و خدارو شاکرم برای اشنایی با شما استاد ممنونم از شما هزاران بار از شما ممنونم که این اطلاعات رو در اختیار ما قرار میدین اطلاعاتی که هیچ چیزی نمیتونه ارزششو توصیف کنه .
خداوند رو صد هزار مرتبه سپاس گذارم که منم جزو دسته ی اول هستم و قبل از اینکه جهان مجبورم کنه تغیر کردم وقتی که حس کردم حالم خوب نیست تغیر کردم نزاشتم شرایطی پیش بیاد که زندگیمو بد کنه از حال بدم فهمیدم این درست نیست و من باید تغیر کنم و طی این یک سال و چند ماه تغیرات خیلیییی گسترده ای داشتم و خداوند رو سپاس گذارم برای این اگاهی که بهم داد و اینجایی که الان هستم و حس میکنم که خوشبخت ترین انسان روی زمینم .
هیچ جا به یاد نمیارم فعلا که مجبور به تغیر شده باشم همیشه قبلش دست به کار شدم چون میخواستم مدار داشته ها و خواسته هامو افزایش بدم از همون شروعش یعنی ۱۵ سالگی که الان ۱۷ سالمه من دیدم حالم خوب نیست و میدونستم که مشکل از وجود منه که حالم خوب نیست نه شزایط بیرون و دست به تغیر زدم و همون در ابتدای مسیرم با استاد اشنا شدم و این شد گنج زندگیم خداروشکر خداروشکر و وقتی به قوانین اشنا شدم فهیمدم هروز باید باورو تقویت کنم هروز باید روی ورودی های ذهنم هروز باید روی تغذیه ذهنم هروز باید روی گفتگوی ذهنم کار کنم و هیچوقت حتی فکرم نکردم که سخت شه شرایط بعد من تغیر کنم چون معتقد بودم من خیلی زود شروع کردم و نباید عقب بمونم میتونم حلو باشم . ولی الان معتقدم این یه مسیره که باید ازش لذت برد و مقصد قرار نیست منو شاد کنه شادی و حاله خوب منو به مقصد میرسونه .
انشالله که همگی در پرتوی وحی الهی باشیم عاقبت بخیر در دینا و اخرت 💚
به نام خدا
سلام دوست عزیزم کانت شما رئ که خوندم چقدر لذت بردم به این خاطر که چه شروع قشنگی داشتی و اون هم از چه سن قشنگی و به گفته استاد عزیزم و تایید کلام ایشون در کامنت شما دقیقا باید از مسیر لذت برد و نگران دیر و زود بودن و رسیدن به خواسته ها که این موضوع ی پاشنه آشیل برای من هست که صبور باشم خیلی صبور خیلی صبور و آرام تا خدا پله به پله راه نشانم بده.
خیلی سپاسگزارم دوست خوب من که کامنت خوب شما رو خوندم.
از خداوند مهربان برای شما و همه دوستای عزیزم تو این سایت آرزوی آرامش و آرامش از درگاه الله یکتا می کنم.
سلام میکنم ب استاد عزیزم و مریم جان شایسته و همه ی دوستان خوبم ..من هنوز خیلی اهل ردپا گزاشتم و کامنت نیستم و هنوز دارم فایلای دانلودی رو نگاه میکنم..اما ازونجایی ک حرف استادم رو مثل وحی منزل باور دارم اومدم تا از تجربه م بنویسم ک جزو تمرین این فایل هست
من چندسال پیش قبل از اینکه با این داستان های خودشناسی و سایت و…آشنا بشم توی یک کلینیکی کار میکردم و انصافا ککارم رو تا جایی ک میتونستم ب نحو احسن انجام میدادم..اما کارفرمای من آدم ب شدت عصبی و…بود و تمام پرسنل اونجا ازش شاکی بودن..منم مثل همکارام همیشه با اینکه کارم رو درست انجام داده بودم اما همیشه مورد مواخذه های بیخودی و بهانه جویی قرار میگرفتم..چندسال من تحمل کردم ..با این باور ک من ازونجا بیام بیرون کجا برم ..قسطام چی میشه..تغییر و جابجایی برام سخت بود..میموندم و کار میکردم با اعصاب خوردی..تا اینکه حدود دوسال پیش دیگه واقعا بریدم ازونجا…یعنی شب عید با وجود اون همه شلوغی و کار ک قبل عید همه جای ایران هست..اون بدو بدو ها،،لحظه ی آخر کارفرمای من گریه منو درآورد با تحقیر و توهین ..و ب قول استاد ی چک و لقد حسابی خوردم..دیگه اونجا تصمیممو گرفتم گفتم دیگه استعفا میدم و دادم..تو همون روزا ک داشتم از بقیه خدافظی میکردم یک نفر از پزشکان اونجا ب من پیشنهاد کار داد و ازونجا ک خیلی آدم خوش اخلاق و درستی بود ب لطف خدا هدایت شدم ب محل کار جدیدم و ازون ب بعد هیچگونه تنش و ناراحتی برام پیش نیومد..من همون آدم بودم با همون قابلیت و کار..اما فقط میترسبدم از جابجایی..وقتی با ترسم روبرو شدم ب جایی منتقل شدم ک بهترین زمان کار و درآمد رو تو اون زمان داشتم..الانم همونجام ..فقط درآمدم ثابت مونده کمیخام با محصولات استاد عزیزم اونم روبراه کنم ب کمک خداوند مهربونم..و هروقت فکر میکنم ب اون دوران میگم من چرا زودتر تصمیم نگرفتم ..چرا آنقدر تحمل کردم..اما خب از طرفی هم میدونم باید اون روزا رو میدیدم تا بفهمم چی میخام از زندگی و شغلم..و خداروشکر خداروشکر برای همه چیز..امیدوارم کامنت من بتونه چراغی رو برای دوستان روشن کنه..دوستتون دارم…زندگیتون سراسر عشق و ثروت و آرامش ❤️❤️❤️😊😊
سلام دوست عزیزم الان تقریباساعت12شب این کامنت شمارووقتی خوندم بینهایت لذت قدرت وانگیزه بهم دادکه منم توحوزه کاری خودم همین حرکت شماروفرداخواهم زد… بنظرمنم درآمدبالاعالیه ولی احساس خوب وشرایط خوب اولویت بیشتری داره چون وقتی شرایط محیط واطرافمون عالی باشه مقاومت ذهنی نداریم وطبق قانون وگفته استادجان این باران رحمت الهی میاد…
واقعاکامنتتون انگیزه ای به من دادکه مثله شمامجبورنباشم چک ولقدی بشم بدتصمیم بگیرم…. انشالله هرجاهستین شادموفق پیروزوثروتمندباشید…
استادعاشقتم😘
سلام ب شما..خیلی خوشحال شدم ازینکه کامنتم و حرفام روی شما تاثیر مثبت گزاشت..مطمن باش ک محل کار بعدیت صدبرابر بهتر از جای الانت هست و خداروشکر میکنم بخاطر وجود استاد عزیزم و شما هم خانواده های عزیز..ممنونم از استادجانم و شما سادات عزیز..ب امید پروردگار هممون سعادتمند و ثروتمند باشیم تا همیشه❤️🌹😍
سلام امیدوارم هر کجا که هستید حال دلتون خوب باشه، منم چند روزی هست که تصمیم گرفتم که از محل کارم استعفا بدم چون طی این دو سال نتوستم پیشرفت مالی داشته باشم و اینکه 2 سال تحمل کردم شغلی رو که دوستش ندارم و چه بی وفایی هایی شد از سمت صاحب شرکتم با اینکه من صد خودم رو میزاشتم تو کار
این کامنت شما یک نشانه است از طرف خدای مهربانم
من امروز و فردا استعفا خودم رو میدم و رو خدا حساب باز میکنم در عمل با اینکه میترسم که بعدش چی میشه اما میخوام نه در حرف بلکه در عمل به خدا اعتماد کنم و ایمان دارم با بیرون اومدن از این شغل و این شرکت خداوند درهای رحمتش را به بروی من باز میکنه چون قرار من شجاعت به خرج بدهم
در پناه الله مهربان باشید
سلام آقا میلاد عزیز.. ممنونم از شما..خودم یادم رفته کامنتنو و کاری ک کردم..آقا میلاد من حتی یک روزم بیکار نموندم..ب محض استعفا ،رفتم محل کار جدیدم..اصلا تو همون جایی ک بودم محل کار بعدیم مشخص شد،تازه اون موقع هنوز با استاد آشنا نبودم.با توکل ب خداوند رزاق برید جلو و لیاقت خودتونو برای جای بهتر،ادم های بهتر و موقعیت مالی و روابط بهتر نشون بدید.البته اینم بگم ک روی عزت نفس خودتون کار کنید حتما..من اگر عزت نفس و اعتماد ب نفس الانمو داشتم اون شرایط برام پیش نمیومد..البته هنوزم خیلی مونده تا خوب بشم..اما باز از اون موقع بهترم ب لطف استاد..موفق و پیروز باشید
سلام من از پارسال با استاد آشنا شدم ولی وارد سایت نشده بودم جسته گریخته ویس ها رو در اینستا دنبال میکردم ودقیق نمیدونستم قوانین رو ولی چندین تغییر خوب در کارم برام بوجود اومد من در سالن زیبایی کار میکنم وتخصصی مشغول یه لاین هستم ترس های زیادی داشتم دوست داشتم مستقل کار کنم ولی ترس از اجاره رو داشتم مدتی در یک سالن که بودم صاحب سالن به خاطر مشکلاتی مالی که داشت وسردرگم بود برای کسب وکار خودش و به خاطر انرژی منفی که داشت یه حسی به من گفت اینجا دیگه جای موندن نیست با اینکه خیلی سالن شیکی بود ومن فوق العاده فضا رو دوست داشتم وقبلش اصرار برای موندن داشتم در یک روز تصمیم شجاعانه ی خودمو گرفتم گفتم باید تغییر ایجاد بشه با خوبی وخوشی از اونجا رفتم گاهی فضا وهمه چی به نظر خوبه ولی همونی که استاد گفتن باید تغییر ایجاد بشه وباور نمیکنید همون روز یا فرداش یه جای بهتر از اونجا پیدا کردم که سالن vipبود ونزدیک تر به خونه ی خودم چون یه سری الویت ها داشتم یکیش این بود که محل کارم به منزل نزدیک باشه به خاطر بچه ها همون موقع هم شروع کرده بودم به نوشتن خواسته هام که دوست داشتم در سالن شیک وعالی کار کنم وخدا کم کم منو به مسیرم هدایت میکرد ولی واقعا تغییر همینطور که شما در اموزش ها فرمودید شجاعت میخواد اینم بگم که من در ابتدای کارم ۴ سال پیش از یک سالن معمولی شروع کردم کم کم خواسته هام بیشتر شد خلاصه من به این سالن جدید رفتم انگار وارد دنیای دیگه ای شدم شرایط اینجا متفاوت بود قوانین ویه سری اصول جدید یاد گرفتم صاحب سالن هم به طور عجیبی متوجه شدم که به ویس های شما وبقیه اساتید گوش میکنه وبه اصطلاح انرژی مثبتی در سالن ایجاد میکردولی در عمل رفتارش با پرسنل دچار مشکل بود من حدودا دوماه کار کردم وشرایط خوب بود ولی هر از گاهی یه رفتار یا صحبتی میکرد اون خانم که مثل تلنگر بود وهمه یه جورایی ناراضی بودن وباعث ناراحتی منم شدبا اینکه من خیلی با شرایط وآدما کنار میومدم اینجا هم دیدم موندن من فایده نداره فضا برای پیشرفت مناسب نیست تصمیم گرفتم برم یع سالن دیگه البته شاید از دید اطرافیان این داستان جالب نبود که چرا اینقدر جابه جایی ولی من بعدش خودم متوجه شدم وقتی تجربه ها رو پشت سر هم بررسی میکردم متوجه میشدم که باید این مسیرو میرفتم چون دارم به مسیر درست هدایت میشم برای اینکه هر روز مینوشتم خواسته هامو حالا بدون اینکه خودم متوجه بشم شرایط منو به سمت بهتری سوق میداد ولی دلم روشن بود ترسی هم نداشتم چون چیزی از دست نمیدادم من پیج اینستا داشتم مشتریام از طریق پیج با من درارتباط بودن وهر سالنی که میرفتم میومدن من از اونجا اومدم بیرون اونم نزدیک عید که شرایط حساس تر بود ولی هیچ تغییری در کسب وکارم ایجاد نشد چون مشتریام از سالن نبودن ولی بعدا متوجه شدم که من چرا به این سالن هدایت شدم اینجا یه مساله ای باعث ارتقا در کارم شد اون خانم با گرفتن مشاور برای کسب وکارخودش به منم کمک کرد ناخواسته، مشاور به من پیشنهاد داد که یه کلاس اپدیت برم وگفت با ارتقا در نمونه کارهات مشتری هات بیشتر میشه منم با اینکه شرایط هزینه کردن نداشتم اینکارو کردم وخیلی خیلی مفید بود خلاصه رفتم یه سالن دیگه تو درخواست هام مرحله ای کامل تر میشد مثلا یه سالنی با پرسنل عالی وروابط خوب دقیقا همینو پیدا کردم حتی قیمت اجاره اش از جای قبلی کمتر بوددخیلی خوشحال بودم خدا چقدر تو مهربونی اخه، چندین ماه اونجا بودم ومشکلی هم نبودتا اینکه خود مدیریت سالن براش مشکلی پیش اومد وقرار شد جابه جا بشن به منم گفت شما هم با ما بیا من با اینکه از شرایط راضی بودم نشستم بررسی کردم شرایط رو وبه خاطر مشکلاتی که براشون بوجود اومده بود احساس خطر کردم حسم بهم میگفت برو جای دیگه اخع از سالن هم به من مشتری نمیدادن خودشون یه شخصی داشتن که اینکارو انجام میداد منم مشتری خودمو داشتم بهشون گفتم منوجای دیگه صحبت کردم احتمالا میرم اونجا همون روز باز به صورت عجیبی من یه کلینیک پوست پیدا کرده بودم که صحبت کردم باهاشون خوشم اومد از انرژیشون ،بعد حکمت خدا وهدایتشو دیدم بعد دوماه همون مدیریت وسالن قبلی وبچه ها که با هم رفته بودن یه جایی رو اجاره کرده بودن دچار مشکل شدن وهمه جدا شدن وقتی شنیدم با خودم گفتم چقدر خوب شد به حسم توجه کردم وتصمیم درستی گرفتم حالا اینجا محله مکان دکوراسیون همه چیز باز عالی تره من نوشته بودم سالنی شیک با پرسنل ومدیریت عالی حالا مدیریت هم جزو خواسته هام بوددچون دیدم خیلی مهمه برای اینکه بتونم جایی بمونم وراحت باشم خدا منو دقیقا به خواسته هام سوق داد الان دقیقا مدیریت پرسنل مکان عالیه البته بازم من هنوز به خواسته های کسب وکارم نرسیدم برای پیشرفتی که دوست دارم ولی مسیر ادامه داره ومن هدایت میشم البته کلی نمونه های موفقیت دارم از وقتی با شما آشنا شدم افکارم تغییر کرده وهنوزم با هر ویس یه چیزی تو زندگی من تغییر میکنه واقعا سپاسگزارم از شما ارزوی سلامتی دارم
شما عالی هستید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته نازنین و دوستان موحد و ارزشمندم
تغییر
بله
کلمه ای که یه عده ای همیشه به دنبالشن
و عده ی دیگه ای روزی به دنبالش بودن ولی باورهای نادرستی که داشتن مثل اینکه این و اون نمیذارن، اونارو بمرور ترسو و محافظه کار کرد و رویای تغییر رو فراموش کردن
و عده دیگری که اصلا تغییر توی لغت نامه شون وجود نداره با یه سری آپشن هایی که تا یه سنی کسب کردن باقی زندگی رو ادامه میدن و تغییر خط قرمزشونه و هر چقدر که سخت میشه براشون زندگی ، میذارن به حساب تقدیر و امتحان و خواست خدا.
و واقعا هم فرقی نمیکنه که چقدر و با چه روشی بخوای تغیبرشون بدی
کم کم بهت ثابت میشه که نشدنیه
نه تا وقتی که خودشون نخوان
و خودشون کی ممکنه بخوان؟
یه روزی یاد میگیریم که تغییر ما اینه که تمرکزو از تغییر دیگران برداریم
چون همه چیزو باید از منبع تصحیح کنی
منبعی که فرکانس های ارسالیش باعث نمایش همچین شخصیتایی تو زندگیمون شده
و اون منبع خودمونیم
و هرچقدر دیگه تمرکزمون بیرون باشه همینجوری انرژی شدیدا نشت میکنه
برگردیم به خودمون
سرچشمه تغییر دنیا همینجاست
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
همه چی خداست و خودمون
همینا همه چی هستن
کافی هستن
برگردیم سمت خودمون و خدامون
شاید اولش ندونیم چجوری
ولی وقتی بخوایم کمک از راه میرسه
شاید همه چی سخت باشه ظاهرش
ولی تو صبر کن
خدا هرگز اجر صابران رو از بین نمیبره
تو صبر کن و ثابت قدم باش
خدا
خدا
خدا
خدا همه چیز میشود همه کس را
صبر داشته باش
ایمانتو از دست نده
ایمان و عمل صالح
یذره یذره
اگر نمیتونی سینه خیز برو
خودتو روی خاک بکش ولی برو
اسیر نجوا نشو
وقتی نجواها توی سرت غوغا میکنن
اونوقت صداش کن خداتو
لاحول ولا قوه الا بالله
بالاخره صبح میرسه
همون صبحی که خودت خواستی
همونی که آرزوشو کردی
و چون خودت خیلی بیراهه رفته بودی
برگشتشم آسون نبود
ولی یادت نره
خدا هرگز بیشتر از طاقتت بهت نمیده
وچیزی که تو رو نکشه قوی ترت میکنه
تو بزرگ میشی
یاد میگیری
واقعا حتی خیلی از آدمای سن و سال دار با حرفا و افعالشون برات مثل بچه میشن
درک میکنی لِوِلی رو که خیلیا توش گیر افتادن
اگرچه قبل تر از اینا برات خیلی عاقل و حکیم بودن
ولی کم کم اصلشونو متوجه میشی
داستان غریبیه
ایاک نعبد و ایاک نستعین
اهدنا اصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم
و لا الضالین
استاد
مرسی هستین
در پناه خدا باشید
اهدافم در۱۴۰۱
عاشق الله بشم
بلطفش بیزنس خودمو ران کنم
بلطفش فهم و حفظ و تثبیتم عالی بشه
سلام
دوست خوب و عزیزم سلام
عجب کامنت شما مهر تاید فکرم بود وقتی داشتم الان با خدا حرف میزدم
چه کردی دختر الحق که بالیاقت هستی
صبور باش صور باش
صبح از راه میرسه
حرفهات آرومم کرد چشمام خیس شد
آرامش در زندگیت بی نهایت باشه ثروتمند باشی همیشه دوست مهربانم
سلام به دوستان عزیزم
و
استادعباسمنش و همسرعزیزشون شایسته خانم❤❤❤
.
دوست عزیزم چقدرزیبا گفتین
خدا هرگز بیشتر از طاقتت بهت نمیده
وچیزی که تو رو نکشه قوی ترت میکنه
براخودم بارها پیش اومده
که درشرایط خوبی نبودم
واون زمان خیلی ناراحت بودم
که چرا این طوری شده
ولی خدا چیزی که میخواستم بهم دادوبه اون سمت با اون اتفاق درواقع هدایتم کرد
البته به اندازه باورم و طاقتم بهم داده و زمانی که تصمیم گرفتم
تسلیم نشم و تو اون شرایط بد قرارنگیرم
خدا به جای بهترهدایتم کرد🚀
هرگز این حرف استادیادم نمیره
تو فقط تلاش کن و حرکت کن
درمسیرخداهدایتت میکنه
الله اکبر
💫💫💫😍😍😍
خدایا به تمام دوستانم دراین مسیرکمک کن تا مثل استاد وهمسرشون موفق بشیم
درپناه خداوند بزرگ شاد و پیروز و تندرست باشید🤲🕊
سلام استاد عزیزم
یک مثال عملی و فوق العاده ای که دارم از تغییر وقتی اوضاع خوب هست این بود که ما بعد از ازدواج حدود 5سال طبقه بالای خونه مادرشوهرم مینشستیم و اوضاع هم اونقدر بد نبود و حتی چون پدرشوهرم در کار ساخت و ساز بودند میتونستن در تهیه خونه به ما کمک کنن ولی من همیشه میگفتم خدا خودش به ما بده و خدا رو صدهزار مرتبه شکر همین طور هم شد با وجود مخالفت های همسرم اساس خونه رو جمع کردم و در یک پروسه نه چندان آسان از لحاظ توجیه سازی از خونه مادرشوهرم رفتیم مستأجری بعد از حدود 6 سال تونستیم یک خونه ویلایی عالی بگیریم به لطف خدا ،یکی از جرقه هایی که به ذهنم رسید همون موقع برای پا شدن از اونجا حرف دختر خالم بود که بعد از 20سال زندگی با مادرشوهرش بعد از فوت اونها مجبورا رفته بود مستأجری و به من گفت فکر نکنی اینجا نشستی خونه خودت هست خونه وقتی مال شماست که سندش توی جیبت باشه!
و تجربه ۲۰ سال زندگی رو در یک جمله به من گفت .
شاید واقعا برای همه این شرایط نباشه و مجبورا بخوان با خانواده هاشون زندگی کنند مثل خود ما که اوایل این طور بود ولی بعد باید به فکر سرمایه گذاری باشند نه اینکه پدر و مادر ها رو تنها بذارن نه ما همیشه ازشون خبر میگیریم . و هر چی داریم از دعای خیر اونهاست .
حرفاتون باید با طلا نوشت استاد ممنونم