می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 51
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به جناب استاد و همه دوستان سایت هدیه زندگی من
من در ششمین روز تحول زندگی خودم هستم
استاد که میفرمایند شما از کدوم گروه هستید.من گروه دوم خودمو دیدم.فشار زندگی فوق العاده روی من و همسرم زیاده.از بدهکاری و قسط و بیکاری و همه چی.خودم خانه دار هستم.ولی از روزی که شروع کردم به نوشتن حال دلم خوبه و دلم روشنه.من این مسیرو ادامه میدم و به امید خدابه موفقیتای چشمگیر میرسم.فقط خواستم اینجا بگم چون میدونم خیلی از دوستانم اینجا وضعیت منو داشتن و الان خداروشکر به کمک استاد و قدرت خدا بهترینها نصیبشان شده.منم حتما تو مسیرم موفق میشم و موفقیت هامو با شما به اشتراک میزارم.بازم ممنونم از استاد پر توانم و شما دوستای خوبی که هر جا کم آوردم به من قدرت دادید تا ادامه بدم.
به امید روزهای زیبا
سلام ب استاد عزیزم
استاد این فایل نشانه 3 روز پیش من بود، و من خواستم وقتی انجامش دادم بیام از نتایجم بگم براتون
استاد استاد استاد من دیوانه این خدا شدم
باورتون نمیشه معجزه ای رخ داده برام ک نمیدونم از کجا شروع کنم
استاد من حدود 1 هفته پیش به یک تضاد سرکار برخورد کردم و خدا چک نه نوازشم کرد و منی ک اشکم بزور درمیاد و خیلی مقاوم هستم اون روز گریه کردم حتی خانواده ام عصبانی و شوکه شدن
و من بعد از حدود یک ساعت ب خودم اومدم و از ته قلبم از خدا سپاسگزاری کردم بابت اون مکالمه بین منو مدیرم
استاد من لایق اونجا موندن نبودم و خودم اینو می دونستم، ولی اونطور ک باید سرمایه های درونی ایم رو ارزشمند نمی دیدم، وقتی فایل سرمایه اصلی رو گوش دادم و کامنت بچه هارو خوندم ب خودم اومدم و یک لیست از سرمایه هام نوشتم و دیدم خدای من کلی مدیرعامل هستن ک آرزوشونه همچین نیرویی رو استخدام کنن
اون ویژگی هارو نت کردم و ویس کردم و تو این یه هفته گوش میدادم و ب خودم جلو آینه هر روز میگفتم شون
جالبه وقتی مصاحبه های کاری رو می دیدم، ویژگی های شخصیتی منو درخواست کرده بودن و من میگفتم چرا من قبلا اینارو سرمایه نمی دیدم
چرا فکر میکردم مدرک تحصیلی، سن، تجربه، و یا لوکیشن منزل و یا تیپ و هیکل مهمه توی استخدام شدن در شرکت لاکچری
بعد دیدم آقا من ب راحتی میتونم توی بهترین شرکت ها با این ویژگی هایی ک ب لطف خدا و آموزش های شما در خودم بوجود اووردم استخدام بشم
من لایق استخدام در بهترین کمپانی ها هستم، من لایق دریافت بهترین حقوق و امکانات هستم چراکه بهترین سرمایه ها رو خدا در وجودم قرار داده
و بعدش ک لیاقتم رو درک کردم فهمیدم ک دیگه این شرکتی ک هستم برام کوچیک شده، حالا دیگه وقت عمله، این تضاد اومده منو ب خودم بیاره
من قبلا فکر میکردم یکی میاد دست منو از تو کوچه می گیره میگه دوست داری بیای تو کمپانی ما کار کنی ما خیلی لاکچری هستیم کلی امکانات داریم
فکر میکردم من قرار نیست کاری کنم، حرکتی کنم
میگفتم خدایا من رو خودم کار میکنم، بقیه اش باتو، من همین فایل های استاد رو می بینم و می نویسم و حرکتی نمیکنم و تمام
ولی نه دوستان نه عزیزان ما باید شجاعت مون رو نشون بدیم، باید با وجود ترس هایی ک داریم حرکت کنیم، باید بندگی مون رو ب خدا ثابت کنیم، ب خدا من فقط یه قدم برداشتم ولی اون خدای بالاسر انقدر منو شرمنده کرد اصلا الان شوکم
خلاصه من کاری ک کردم این بود
من استعفا دادم
اونم تاریخ 30 بهمن
تاریخی ک قرار بود چند روز بعدش عیدی مو بگیرم
و چقدر از سمت اطرافیان منو ترسوندن، حالا همین یه ماهم برو، حقوق و عیدی تو بگیر، حیفه، بمون تو منطقه امنت
ولی اگر منطقی و با ذهنم میخواستیم بریم جلو، این بود ک تو حدود 3،5 ساله اینجا موندی خوب یه ماه دیگه هم بمون دیگه، عیدی و حقوق و مزایا تو بگیر از سال بعد نرو
ولی چی بگم از خدایی ک هرلحظه با نشانه ها با من صحبت می کرد، سخت گذشت اون دوران حتی مدیرمون هم پیشنهاد داد ک این ماهو بمون حداقل ولی من گفتم نه من پای تصمیمی ک می گیرم باید بمونم وگرنه توی ذهن خودم جلوی خودم می شکنم
دیگه اون ناعمه قدرت مند و متوکل و با ایمان تو ذهنم می شکنه
به خانواده ام هم گفتم من پای عواقب تصمیم ام میمونم، من حتی یک روزم دیگه نمیتونم اونجارو تحمل کنم
استاد یاد اون جمله تون ک میگفتین تحمل واژه خط قرمز منه، من نمیتونم چیزی رو تحمل کنم
پدرم میگفت ببین منم الان جایی هستم ک دارم تحمل میکنم تا آخر سال، توهم بمون
ولی وقتی نتایج پدرم رو دیدم، گفتم پدر من من نمیتونم جایی رو تحمل کنم، کسی رو تحمل کنم، قطع اش میکنم، مگر خدای من مرده ؟؟
و من با وجود ترس تماس گرفتم و گفتم من از فردا نمیام، با اینکه بخاطر سرمایه های درونی ایم مهره اصلی شرکت مون شده بودم و مدیرمون از من معذرت خواهی کرد و گفت بمون ولی من قاطعانه گفتم نه، من دیگه نمیتونم با احساس خوب اونجا بمونم انگار هر لحظه خدا بهم میگفت اینجا جای تو نیست انقدر ک من تضاد می دیدم، ب خدا هم هر روز میگفتم بگو چیکار کنم ک از این فضا جدا بشم
از نکات خوبش بگم بهتون، ک من بدون هیچ دردسری از کارم استعفا دادم و با گفتگویی مصالحت آمیز و با آرزوی موفقیت برای من تلفن قطع شد، و مدیرمون گفت عیدی ات رو سروقتش می ریزم، درصورتی ک یادمه برای نیروهای قبلی چقدر دردسر درست کرد، و اینکه تابحال تماسی نگرفتن ک مزاحم من بشن و کارو همکاران ب راحتی دارن انجام میدن، حتی من خودم پیشنهاد دادم 2 روز میام کمکی ولی اونا گفتن نه فعلا نیازی نیست
استاد این 3 روزی ک من خونه بودم فقط فایل های توحیدی رو گوش میکردم، نشانه هام رو میدیدم، و کلا احساسم خوب بود و امیدوار بودم
میدونید من با یک امیدی استعفا دادم، من ته دلم خیلی روشن بود، خیلی دلم قرص بود و من میدونستم ته این قضیه کلی خیر هست برای من
خدا به شجاعان پاسخ می دهد
دوستان نگران نباشید، بخدا خدا خوب بلده خدایی کنه، جوری خدایی میکنه ک شرمنده اش میشیم
من امروز با دومین ارسال رزومه با دومین دوستان، رفتم مصاحبه و پذیرفته شدم
درصورتی ک من توی ذهنم این بود ک باید کلی رزومه بفرستم و تا اخر ماه حداقل صبر داشته باشم و استقامت بورزم، ولی خدا آنچنان برای من خدایی کرد ک شرمنده اش شدم
شرایط اش انقدر خوبه، همونی ک من توی تجسماتم میخواستم از خدا، از لحاظ پیشرفت و ارتقای شخصیتی ووو
ولی کی ب من داده شد !؟؟؟ وقتی ک من شجاعت و ایمانم رو ب خدا ثابت کردم
انقدر نشانه ها دیدم، انقدر همزمانی دیدم امروز، ک انگار این کار برای خود من بوده از قبل
انگار خدا از قبل رفته بود برا من مسیرم و صاف کرده بود
همزمان ک من رزومه فرستادم اعلام کردن امروز روز آخر مصاحبه مون هست میتونین تشریف بیارین، منم 2 ساعت بعد رسیدم اونجا
استاد از دانسته های دوره عزت نفس تون بود ک من انقدر با اعتمادبنفس از توانایی هام میگفتم، درخواست میکردم، و با مدیرعامل اش در مورد قوانین صحبت کردیم و کلی از باورهاش رو ک شنیدم دیدم ای خداا اینارو ک همش استاد عزیزم ب من گفته، وجالبه منم با اینکه تجربه ایشون رو نداشتم کلی از قوانین سخنرانی میکردم ؛)))
حتی گفتن من فرکانس شمارو جذب کردم، چون دوباره تو راه برگشت ب من زنگ زدن برگردین تا مصاحبه بیشتری باهاتون بشه، جالبه مدیرشون گفت من فقط این هفته ایران هستم و ما بدنبال همچین فرد جاه طلبی می گشتیم، و من آخرین نفری بودم ک مصاحبه کرده بودن باهاشون
ینی میخوام بگم برگی بی اذن خدا روی زمین نمیوفته
ینی میخوام بگم ببنید اگر خدا بخواد تمام جهان دست ب دست هم میدن ک تو ب خواسته ات برسی
شاید اطرافیان بگن چه شانسی اووردی، من توضیحی نمیدم بهشون ولی خودم میدونم ک اینا همه اش از لطف و کرم پروردگارم هست
خدایا کمکم کن این معجزه ات برام بدیهی نباشه، چرا که میدونم انسان فراموشکار هست، چون معجزات قبلی رو الان ذهنم عادی جلوه میده، تو همیشه برا ما خدایی کردی این ما بنده هاتیم ک فراموشکاریم
ما را به حال خودمان مگذار
کمک کن هر لحظه نعمت هایت را بیاد بیاورم و مرا از سپاسگزاران قرار ده
استاد من الان میفهمم ک زندگی چقدر میتونه روون باشه
الان میفهمم اون موقع ک میگفتین من خنده ام میگیره مردم انقدر بدنبال دلار و گرونی و اخبار هستن، چقدر زندگی رو براخودشون سخت میکنن، چقدر زور فیزیکی میزنن
زندگی واقعا زیباست
زندگی زیباست ای زیبا پسند، زیبه اندیشان به زیبایی رسند
الان زندگی من خیلی روون شده، اصلا یه موقع هایی میگم خدایا ینی همینقدر ساده همینقدر آسان !؟؟
قراره از این ببعد کلی معجزه ببینم، اینو خدا بهم گفت، اگر بنده من تو یک قدم برداری من هزاران قدم میام سمتت
زیاد حرف زدم ولی از دلم آمد
خواستم تجربه ام رو با شما استاد عزیز و دوستان شریک بشم
خیلی ایمانم قوی تر شد، پیش به سوی آینده
دوستان زمانی ک اوضاع ایده آله تغییر کنیم، با اولین نشانه ها ب خودمون بیایم و شجاعت و ایمان مون رو ب خدا و جهات ثابت کنیم
سپاسگزارمممممم
فتبارک الله احسن الخالقین
تعهد روز صد و دوازدهم
سلام استاد عزیزم و همه دوستان پر مهر و همراه
خب تجربه لولی که داشتم پ قبل آشناییم با استاد و قوانین موجود در کیهان هست مربوط به فضای مجازی هست،در واقع با اینکه پیج فیکی داشتم در اینستا و اصلا پست نمیذاشتم در واقع پیگیر بودم و نهایتا تفننی میرفتم ولی بعد ی مدتی متوجه شدم کنترل زمان از دستم خارج شده و خدارو شاکرم همین نشونه ها باعث دلسردی از اینستا شد و هرچند اطرافیانم حرف من رو تایید نمیکردن و نهایتا خودشونم همچنان فعال بودن خلاصه تصمیم گرفتم و خروج زدم و خیلی هم خوشحال بودم ،و بعدش واتس آپ رو داشتم که هر باری از طرف همسرم تضاد برام پیش میومد و باعث اعصاب خوردیم میشد و نهایتا واتساپ رو حذف کردم و الان خیالم راحته و بعدش ک متوجه قوانین استاد شدم از خدا سپاسگزار بودم برای هدایتم بدون اطلاع از قوانین.
نکته بعدی که داشتم و البته بنظرم کلا سیستمم همینطور هست ولی بخاطر تضادهایی که برام پیش اومد بیشتر روش کار کردم دوری از حرف زیاد زدن هست،طوریکه اگه کسی باعث رنجش میشد بخصوص از طرف خونواده همسرم و خود همسرم من روش سکوت رو پیش میبردم با اینکه اشتباه روش من ای بود که با خودم درگیری داشتم ولی حداقل این بودکه با دیگران بحث نمیکردم والان متوجه شدم خدارو شکر که باید در درون خودم هم در صلح باشم و اگه قراره با بقیه در سکوت باشم اول باید با خودم در سکوت باشم و ببخشم و بگذرم از هر پلیدی و ناراحتی
تا در ورود شادی و خوشی رو باز کنم واسه خودم
کار بعدی که منجر به تغییر اساسی در زندگیم شد و بعد آشناییم با استاد هست در واقع تغییر رویه زندگی مشترکم هس ولی این مساله طوری برام پیش اومد که کلی چک ولگد خوردم که تصمیم ب عمل گرفتم چون قبلش همش ترس داشتم از تغییر
ولی الان خیلی راحتم و آرومم من با جدا شدنم از همسرم و اومدنم خونه مادرم با ایکه ترس و دلهره برام در پی داشت ولی خداروشکر نتایج عالی بدنبال داشت و باعث تغییر مثبت هم من هم همسرم شد
و خیلی خوشحالم خداوند هدایتمون کرد و متوجه نشانه ها شدم
امیدوارم موجب حال خوب دوستانم شده باشم
در پناه خدا شاد سالم ثروتمند وسعادتمند در دو دنیا باشیم
سلام استاد عزیز خداقوت
باید بگم من جز دسته ی 2بودم و جهان باعث شد که من تغییر کنم من نزدیک به حتی دسته یک بودم نزدیک به مرگ.مرگ روحی و روانی و تقریبا نابود داشتم میشدم.هم از نظر مالی هم از نظر روابط هم از نظر استقلال مالی.
الان تو شرایطی هستم که باید از خانواده م جدا بشم و مستقل بشم.بودن در کنار خانواده م هم خودم دارم خسارت میخورم و هم دارم به خانوادم خسارت میزنم.از ماه آذر سال 1401 با شما اشنا شدم اینقدر تشنه تغییر بودم که ماه اول دوره عزت نفس خریدم ماه دوم روابط اما متوجه شدم من باید قبل از خرید دوره ها تکاملم رو با فایل های رایگان بگذرونم چرا که من بعد 30سال از خواب بیدارشدم و میخواستم یک شبه تغییر کنم یک ماهه تغییر بخاطر همین عجله دچار استرس و شتابزدگی میشدم.اما به واسطه همین فایل ها از یه رابطه ایی که توش پر از تضاد بود اومدم بیرون اون هم با تصمیم خودم.از روزی که اومدم هر شب قبل خواب یه فایل در مورد سفر به دور آمریکا رو میبینم و صبح ها فایل سیر تکاملی من و بعداز ظهر ها نشانه امروز من.
تصمیم دارم از خانوادم جدا بشم و مستقل بشم.و در راستاس باید یسری اقدامات انجام بدم.واقعیتش میترسم چون هنوز باورم به خودم قوی نشده اعتماد به خودم ضعیفه اما میدونم باید اینکارو بکنم وگرنه من خواهم مرد.تو این مدت کار مورد علاقم رو متوجه شدم و با دونستن قانون تکاملی دارم در راستاش قدم برمیدارم.
به نام خدای بخشنده مهربان
من قبل از آشنایی با این سایت جز گروه اول بودم. حاضر بودم بمیرم اما تغییر نکنم!!تااینکه یه جایی واقعا از وضعیتم خسته شده بودم.دیگه بریده بودم.به خدا گفتم یا منو بکش یا یه راهی برام باز کن تا زندگیمو عوض کنم و خداوند راهو برام باز کرد و من وارد دسته دوم شدم.
آروم آروم شروع به تغییر کردم.ورودی هامو کنترل کردم.آدم های منفی رو حذف کردم.تلویزیون و فضای مجازی رو کنار گذاشتم.شروع به سپاسگزاری کردم.به نکات مثبت توجه میکردم و… تااینکه رسیدم به احساس آرامش.خیلی آروم شدم خیلی حالم خوب بود اما تو اون حال خوب گیر کرده بودم و حاضر نبودم شرایطم رو بهتر کنم و در برابر تغییر مقاومت میکردم و کم کم اوضاع داشت بد میشد و برمیگشت به شرایط قبلیم!!!!پیغام تضاد هارو نمیفهمیدم.فکر میکردم وقتی وارد این مسیر شدم دیگه همه چی قراره گل و بلبل باشه و همینجوری میمونه.تو یه منطقه امن گیر کرده بودم.نمیدونستم کنترل ذهن چیه و چیکار باید کرد…
الان دارم تلاش میکنم برسم به دسته سوم و میدونم که خیلی جای کار دارم اما شروع میکنم و حرکت میکنم تا با تکامل به دسته چهارم هم برسم.
خدا هدایت و کمکم کنه تا بتونم از پسش بربیام.
به نام هدایتگرم خدای خوبم …
سلام سلاااام به استاد جان و همفرکانسی های عزیزم .
گفتنی هااا دارم در این فایل زیاااااد.
میخوام بگم الله اکبر از این قانون گه چقددددر دقیق و رو به جلو عمل میکنهههه خدایاشکرت ،از صبح که بیدار شدم هی دارم در مورد تغییر شرایطم هدایت میشم از طریق آدما از طریق تضاد ها از طزیق فایل های شما استاد عزیزم .
امروز صبح یه تضاد به زندگیم اومد اولش یکم ترسیدم اما وقتی به خودم اومدم دیدم عهههه این همون تلنگر هست این همون نشانه خدای مهربونمه که هر لحظه میخواد هدایتم کنه ازت ممنونم پرورگارم میخوام از شوق بودنت کنارم اشک بریزم از این که چقددددر هوامو داری .استاد وقتی با این تضاد مواجه شدم به یاد فایل 8 دوره عزت نفس افتادم یاد حرفتون افتادم یهو به خودم اومدم مهسااااا قبل از اینکع اوضاع بخواد خراب بشه تغییر کنه فقططططط تغییر کنه نگران نباش خدا راهشو بلده بهت میگه …
کم کم شروع شد و نشانه ها اومد ،اومدم تو سایت از خدا هدایت خواستم ،با کامنت یکی از بچه هااا نشونه رو دریافت کردم که نترس اون چیزی که حق تو بهت داده میشه به زمان بندی خدا اعتماد کن از شوق این هدایت اشک توی چشمم جمع شده بود و فقط گفتم خدایاشکرت،تا اینکه اومدم و فایل شمارو دیدم که بازم درباره تغییر کردن بود ،استاد من تمام این دورانی که میگید رو سپری کردم من جز دسته اول بودم اونایی که تغییر نمیکنن تل اینکه هرجی رو که دارن از دست میدن من این دوران رو پشت سر گذاشتم البته این به زمانی برمیگرده که از قانون چیزی نمیدونستم ،اون قد تغییر نکردم که یک سری چیز هارو از دسا دادم و الان به اون موقه نگاه میکنم میبینم همون قورباغه بودمو خبر نداشتم
و اما وقتی از قانون مطلع شدم فهمیدم باید تغییر کنم تو شرایطی که اوضاع خوبه شرایطی که فکرم آرومه ،تصمیم گرفتم تغییر کنم اما بازم جهان با چک و لگد مجبور به تغییرم میکرد اما بازم تو لحظه اخر دوباره از صفر شروع میکردم و تغییر می کردم اینجا زمانی بود که تا حدودی قانون رو متوجه شده بودم و آگاهی هام بیشتر شده بود ،و اما الان حس میکنم این آگاهی لز قبل بیشتر شده اونم به یمن لطف شما و این فایل های پر از عشقتون استاد عزیزم ،الان دیگه قبل لینکه مجبور بشم تغییر میکنم ،توی روابطم خیلی وقت پیش واقعاااا با چالش رو به رو بودم قواعد و قانون رابطع رو نمیدونستم اوتقدری آگاه نبودم و همین باعث میشد بار ها باعث خیلی مشکلات بشه ،استاد به امید الله یکتا تصمیم گرفتم دوره عشق و مودت رو خریداری کنم حسم میگه قلبم بعم الهام میکنه که توی اون دوره چیز هایط هست که تو ازشون خبر نداشتی قانونی هست تا روابطم رو عالی کنه و معجزه بشهه واسم …
استاد عزیزم امروزم رو با هدایت خدا و فایل های شما با عشق تا به الان گذروندم ازتون ممنونم
سلام استاد عزیزم
خیلی خوشحالم سفرنامه رو باشما همراه شدم و اول اینکه خیلی منظم تر و بابرنامه تر و باهدف تر شدم
و بیشتر زیبایی های جهان رو میبینم و توجه میکنم
به لحاظ مالی تغییراتی رو توی زندگیم متوجه شدم و سپاسگذار خدای مهربونم
اگه بخوام از تجربم بگم ،من زمانی که تو نوبت برا طرحم توی بیمارستان بودم وهرچقدر که تلاش میکردم باز هم نمیشد، احساس میکردم یه نشونس و باید برم دنبال علاقم و آزاد کارمو شروع کنم
و هر قدمی که برای بیزنسم بر میداشتم ده ها در به روم باز میشد و احساس میکردم دقیقا توی مسیر درست دارم حرکت میکنم
یه سری همکاران فوق العاده توی مسیرم قرارم گرفتن به لطف الله مهربونم
درامدم بسیار عالی شد
مشتریانم رضایت داشتن
و روی اعتماد بنفسم کار کردم و خداروشکر که ننشستم توی نوبت برای طرح
و تبدیل شدم به یه دختر قوی و مستقل که خودش داره زندگیشو میسازه و خداروشاکرم بابت تجارب زیبای زندگیم.
سلام استاد عزیزم
این فایل برای من واقعا یک هدایت بود
من مدتیه خیلی نوسان فرکانسی دارم یعنی یه مدت حال عالی دارم ولی چند روز مدام ذهنم جولون میده و نمیذاره لذت ببرم
من همیشه میگم میدونم همه این اتفاقات حتی حال بدی هام قطعا به نفع منه خدا میخواد چیزی بهم بفهمونه که با این فایل فهمیدم چی رو میخواد بگه
میخواد بگه وقتی حالت خوبه بی خیال ننشین و به تغییر بهتر خودت فکر کن خودت رو وارد چالش کن
وقتی داری لذت میبری بقیه جنبه های شخصیتت رو ول نکن سعی کن همیشه به فکر بهبود خودت باشی اون وقت دیگه تضاد که همون حال بده نیاز نداری تا من بهت بفهمونم رو چی کار کنی بهم الهام شد یه لیست از پاشنه های اشیلم بنویسم و جلوش باورهای درستی که باید بسازم رو بنویسم و براشون تمرین در نظر بگیرم و همیشه به فکر پیشرفت باشم این البته کاریه که خیلی ازش وحشت دارم چون قراره منو با خودم روبرو کنه ولی چون شما گفتی باید تو دل ترس ها رفت میخوام این کارو انجام بدم
برای من در حال حاضر مهم ترین چیز ساختن نسخه ی بهتری از خودمه چون تا درونم زیبا نشه هیچ ثروتی و هیچ رابطه ای و هیچ نعمتی به سمتم نمیاد و اگرم بیاد کمکی بهم نمیکنه
ب نام الله مهربان هدایتگر ب سمت سلامتی ثروت شادی
سلام ب استاد عزیز و خانوم شایسته و همه دوستان
نکات فایل که من فهمیدم
خوب دسته اول نیستم
=قانون جهان یا حرکت میکنی یا از بین میری
گروه دوم هم نیستم
گروه سوم نمیدونم هستم یا نه نه نیستم
دسته چهارم قبل از اینکه مجبور بشن تغییر میکنن
خداروشکر این دسته هستم و همیشه برای پیشرفت تغییر کردم
با اینکه اوضاع مالی پدرم خوبه و خداروشکر هر روز خوب تر میشه
من مهاجرت کردم ده سال و شروع کردم ب تنهایی رشد کردن خداروشکر خیلی خیلی پیشرفت داشتم
و تغییر الانم مغازم بود که درامد راحت و خوبی داشت ولی جمع کردم تا پیشرفتم بیشتر بشه
و خدارو شکر درهای بهتری داره باز میشه
و شجاعتتون قابل تحسین برای مهاجرت ب سمت بند عباس
شجاتتون قابل تخسین برای ضبط این ویدیو در سطل شهر در این شلوغی
شجاتتون قابل تحسین حرکتتون ب سمت تهران
شجاعت و ایمان عباسمنش زبان زد دیگه
و شجاعتتون برای بیرون اومدن از ایران واقعن چقد شجاع بودید و ایمان ب الله دارید
=ما به دنیا اومدید تا پیشرفت کنیم و از زیبایی ها لذت ببریم
=ما ب دنیا اومدیم تا تجربه های زییا داشته باشیم
=جوری زندگی کنیم تا موقع مرگمون حسرت زندگی کردن را نخوریم
=موقعی که همه چیز خوب تغییر کنیم و اینده روپیش بینی کنیم
=خودمون بخاییم تغییر کنیم نه اینکه مجبور بشیم
چقد الگویی ب تمام معنایی هستین و بی نظیرید
و چقد زیبا خود ادم اموزش ببینه تا اطلاعاتش از این بهتر باشه و هر روز بهتر باشه
#قورباقه_نباشیم
من هم دوست داریم در اقیانوس شنا کنم
همیشه دنبال بهبودم وچند سالی این بهبود داشتم و هر روز باید بهتر و بهتر کنم
کجاها که بوده که باید تغییر میکردم و تغییر کردم
گرفتن وام گرفتن. دسته چک .مغازم در محیط همسایگان پر از افراد منفی.تغییر در برنامه غذایی.تغییر در ندیدن فیلم و سریال.تغییر نگاه منفی ب جهان و توجهم ب زیبایی ها تغییر خونه تغییر شغل .تغییر افکار..تغییر انسان های اطرافم
واقعن خداروشکر عالی بوده برام
تغییرام همش مفید بوده و خداروشکر همیشه در زمان درست تغییر کردم و همواره نتایج خوبی داشته برام
فایل زیبایی بود و باورهای مثبتی برای تغییر داشت خیلی فایل قدرتمندی بود در لوکیشن زیبا
آرزوی
سلامتی شادی ثروت حال خوب هدایت الله دارم براتون
عاشقتونم
من میخواهم جزو گروهی باشم تا سرم به سنگ نخورده برگردم و همیشه به دوستان این حرف رو میگم وقتی داریم در مورد موضوعی تعامل میکنیم بعضی از افراد سرشون اشاره سنگ میشه برمیگردند بعضی باید خونیین و مالین بشن و برگردم بعضی به قول استاد نابود میشن
و. من الان امروز با مسعله روبرو بودم و داشتم پشت سر هم فایل گوش میدادم چون همیشه سعی کردم رو پای خودم باشم ولی میدیدم خانم های دیگه شوهر شون ساپورتشون میکنه حس دلسوزی و به قولی قربانی بودن داشتم
و هی به خودم میگفتم بابا از کسی توقع داری که خودش محتاج خداست
به کسی که قادر مطلق نیست
چرا مشرکی
چرا قبول نداری همون خدایی که تو تا اینجا آورده با اینکه پدر نداشتی مراقب تو بوده و همیشه حمایتت کرده دل نمیسپاری
اینها را میگفتم ولی باز هم ی چی درونم باز میگفت باید شوهرت ساپورت کنه داری تو این خونه زحمت میکشی
ولی چه کنم که باز هم فایده نداشت
داشت ها ولی تکونم نمیداد ی وی تهش بود
که یهو ی چی از درون گفت بابا فکر کن اون طرف البته دور از جونش اصلا نبود تو میخای چه کار کنی
دیدم آره نیاز دارم به این نهیب و تشر از درون
که زهرا جان خودت حرکت کن تا جهان مثل پلیس خیابان نگفته آقا حرکت آقا حرکت و جریمه بشی
این رد پا امروز کزاشتم تا بدونم باید حرکت کنم و به خدا توکل کنم مشرک نباشم و فقط رو خدا حساب باز کنم تا بیشتر تحقیر نشم
و از خداوند همه چی رو راحت آسون و با آرامش میخام
به خودش توکل دارم همون جور که همیشه برام ساخته آسونم کنه برای اسونیها به لطف خدای مهربانم الله یکتا که همه چیز زندگیم در دستشه و همیشه عزت برام خاسته
و باید من فقط در رو باز نگه دارم تا نور عظیمش وارد زندگیم بشه و با نواقص جلوشون رو نبندم خدایا بریم که بریم به سوی ثروت و اسونی
هورا
ممنون از استاد و مریم جان که چنین فایل های آماده کردن تا من به حال خوب برسم
و خداوند از این طریق منو بیشتر هدایت کرده