می خواهی جزو کدام گروه باشی؟ - صفحه 63 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-20.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباس منش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباس منش2015-08-14 09:38:012024-06-08 20:59:00می خواهی جزو کدام گروه باشی؟شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
عرض سلام و ادب فراوان.
بنده هم با اقای یزدابادی موافقم در کتاب4 اثر هم می خوانیم که کسی که به شهود معتقد است فقط به حال معتقد است حیف وقت شما نیست صرف این مسایل شود استاد عزیزم درس پس بدهم که با توجه به باور به فراوانی همیشه هس بهترین متخصصین که ارزوی همکاری با شما را داشته باشند اصلا انگار جهان پیوسته بسمت تقسیم کار می رود و خود که مدرس بنده هستید بهتر از من میدانید و…
جسارت مرا عفو کنید
پایدار باشید
سلام.از استاد عباس منش و گروه خوبشون بابت جایزه بسیار ممنونم.از جایزه برای چ محصولاتی میشه استفاده کرد؟؟؟؟
سلام دوست گرامی
برنده شدن تان در مسابقه را به شما تبریک می گوییم.
از طرف گروه تحقیقاتی عباس منش با شما تماس گرفته شد اما موبایل تان خاموش بود.
کیف پولتان در سایت به رسم هدیه به مبلغ 500000تومن شارژ گردید. شما می توانید با استفاده از کیف پولتان هر محصولی را از سایت خریداری نمایید.
موفق و سلامت باشید.
خوشحالم اومدم
ضمن عرض سلام خدمت دوستان عزیزم
من دو تا از فایلهای تصویری شما را دانلود و مطالعه نمودم مطالب جدید و جالبی بودند که از زاویه متفاوت به موضوع نگاه کرده بودید که تا بحال علی رغم اینکه سایت های مختلفی را من مورد مطالعه قرارداده ام مطالب انها اینقدر عالی و تاثیر گذار نبودند در ادامه راه بیشتر می خواهم با نظرات تون و راهکارهاتون اشنا شم و به آنها جامه عمل بپوشانم باز هم از مطالب عالیتون متشکرم
با عرض سلام
من دوره آنلاینه هدف گذاری رو خریده بودم و الان میخواهم دوباره فایلاشو دانلود کنم ولی نمیتونم به صفحه دانلود دسترسی پیدا کنم لطفا راهنمایی کنین ممنون.
سلام دوست گرامی
به زودی دوره های آنلاین در پروفایل شما و تمامی دوستانی که اقدام به خرید دوره ها نموده بودند، قرار می گیرد.
قبلا از صبوری شما صمیمانه سپاس گزاریم
موفق و سلامت باشید
سلام خدا قوتتون بده لطفا تصاویر پشت سرتان را مراعات کنیم به گناه کشیده نشویم ممنون
استاد سلام
راستش خیلی وقته من پیام تغییر رو گرفتم
راستش من از تهران اومدم یه شهر کوچک توی شمال که اصالتا هم همینجایی هستم ازدواج کردم
اینقدر ترس از تغییر مکان داشتم و میجنگیدم با همسرم توی این زمینه که باعث شد سالهای قبل خیلی زجر کشیدم مجبور شدم کارگری کنم
بالاخره بعد از سالها تحمل فقر و بیماری روحی و …. اومدم تهران سر کار ایندفعه دور از همسرم توی شمال به مدت ۲ سال فقط آخر ماهها میرفتم پیشش
دوباره ازصفر و کارگری و کارمندی و درآمد کم
امسال یه خونه پدری داشتیم شمال فروختیمش و من بعد از دست دادن چند ماه و خرج شدن بخش زیادی از پول بالاخره
تصمیم گرفتم یه کاری راه بندازم اونهم خرید و فروش گوشی دست دوم که بعد از حدود ۳ ماه تراز از خودم گرفتم دیدم منفی هستم
خلاصه میفهمم باید تغییر کنم میفهمم اگه یه تغییری به خودم ندم دوباره همون وضع رو چه بسا سخت ترش رو تجربه کنم نمیدونم مکانم رو تغییر بدم بهتره یا نه ،چطوری میترسم میشه راهنماییم کنید میترسم و دارم قایم میشم پشت یه راحتی خیلی جزئی
چیزی به زندگیم اضافه نمیتونم بکنم و فقط با اون پول دارم مایحتاج ضروری زندگیم رو میگذرونم خورد و خوراک و فقط همین
ریسک پذیری م رو از دست دادم و میترسم موقعیت های جدید رو تجربه کنم .
میترسم سختیهام تکرار بشه
سلام استاد عزیز
میخوام اولین نظرم بعد از مدت ها یک نظر کوتاه و مختصر باشه و فقط جواب سوال که در اخر فایل پرسیدید رو جواب بدم.
اسفند ماه – 98 بود که من یک روز تصمیم گرفتم (بدون هیچ فشار خاصی) که از نظر جسمانی خودم رو به سطح ایده آل برسونم شروع کردم و چندین ماه ورزش مکرر انجام دادم. اما یک روز متوجه این شدم که این ورزش ها دیگه جواب گو نیست و باید از ورزش های خونگی دست بکشم و به باشگاه برم… اما خب برای خودم بهانه های مختلف تراشیدم و متاسفانه به باشگاه نرفتم و الان که حدود یک سال از اون زمان میگذره من همون ورزش های روزانه خودم رو هم ندارم.
البته به جز اینکه به باشگاه نرفتم یک دلیل دیگه ای هم برای این اتفاق میبینم، اون هم این هست که روند تکاملی رو در این زمینه طی نکردم.
با سپاس و تشکر از آموزه های خوب استاد عزیز
درود بر همگی
امروز به سخت ترین ناخواسته ی زندگی م که زیاده خواهی و فشار صاحب خونه م هست دوباره برخورد کردم. معمولا هر گونه مذاکره ای با صاحب خونه م شدیدترین واکنشهای عصبی رو برای بدنم ایجاد میکنه، دستم درد میگیره و نفسم تنگ میشه…
اول از خودم بگم: ما تهران زندگی میکردیم، بابا به اجبار ما رو برد شهرستان، هیچ وقت روحم قبول نکرد اینو،،، بابام میخواست کسب و کار کارخونه ای راه بندازه…بعد چند سال ورشکسته شد…شکست بابا رو دیدن خیلی روح بزرگ میخواد که فراموشش کنی….من شروع کردم به جدا شدن از خانواده م در ۲۲ سالگی،، مجموعه ی کتاب های خودشناسی بسیار خوبی خوندم،، عمیق و اثر گذار…
کارمندم در دانشگاهی توی شهرستان، با لیسانس وارد دانشگاه شدم سال ۸۱، سال ۸۲ شروع کردم کسب و کاری راه انداختم که ماهیانه ۴ برابر حقوق خودم از دانشگاه رو درمیاوردم ازش…دوسال نگه ش داشتم،، بالاخره بعد از دو سال دانشگاه مجبورم کرد کسب و کار رو تعطیل کنم،، من بی تجربه بودم….کسب و کار رو ول کردم،،، معادل ۳۳ برابر حقوقم گیرم اومد، باهاش یک پراید خریدم…ولی سر مرغم کنده شد….
احساس کردم توی دانشگاه باید حداقل ارشد داشته باشی و هیات علمی (ه ع) باشی سال ۸۶ ارشد قبول شدم، هم کار و هم درس، همزمان بچه اولمون بدنیا اومد، ارشد گرفتم سال ۸۸، ه ع نشدم!!! گفتن باید دکتری تخصصی داشته باشی، تا ۹۱ با عشق تدریس، توی چندتا دانشگاه درس دادم، خیلی هم بهم نچسبید، سال ۹۱ رفتم خارج ایران بهمراه خانواده م، دکتری گرفتم،، باز هم ه ع نشدم، فهمیدم خود ه ع ها اوضاعشون توی این دانشگاه خرابه، فقط دعا میکنن بازنشست بشن…
فکر کردم…فکر کردم…روزها و روزها….
از محصولات شما که خانواده م خریده بودن بهم رسید تقریبا همش رو دوبار گوش کردم..خیلی راهنمای خوبی بود، همون چیزایی که توی کتابهای چندین سال قبل خونده بودم رو کامل روشن کرد برام
امروز فشار زیادی روی منه…میخوام خونه بخرم
من توی کار پژوهشی یکی از خوب ها هستم توی زمینه ی خودم،، پارسال دامنه وبسایت خریدم، ایده ای دارم که مثلش رو توی دنیا ندیدم، چند ماهه میخوام راه بندازم،،، دفتر اجاره کردم برای آماده کردنش و راه اندازی این کسب و کار ولی…میترسم کارم نگیره…میترسم هزینه هایی که میکنم رو در نیارم، هر چند تا حالا مثل این پروژه ۲۰ تا انجام دادم پول خوبی داره ولی نمیدونم چرا میترسم…انگار اعتماد بنفس ندارم که ممکنه افرادی از من بهتر باشن
ممنون میشم کسی پاسخ درخوری داره بده و اگر خود استاد عباسمنش فکر میکنه من با برداشتن یک ترمز با سرعت جلو میرم بهم کمک بکنه.
سلامت، برقرار و رو به رشد باشید الهی
به نام خدای بخشنده و مهربان❤️❤️
سلام بر استادم استاد مهربانیها😢💔💓😞
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب
باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
جمله میداند خدای حال گردان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور❤️😞
من حالم خدا رو شکر خوبه من میتوانم از همه چیز بگذرم اما هرگز نمیخواستم و نمیخواهم سرم را به عقب بر گردانم و کسانی که از عشقم به راحتی دل کنده بودند نگاه کنم.
ویا حتی دیگر باورشان داشته باشم. عشق از دید من مقام بلندی دارد که هر کس لایق آن نیست. من با شما برای روز و روزگاری بهتر و خوشایندتر ادامه میدهم و اجازه میدهم عشق خودش پیدا شود. ❤️😍
از اینکه دلسوزانه حرفهای مرا میشنوید ممنونم
در پناه حق، پایدار باشید.