چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هرمز چاوشی گفته:
    مدت عضویت: 582 روز

    سلام ب استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    من با گوش دادن ب این فایل متوجه شدم ک من هم ترمز هایی دارم ک اصلا ب چشم نمیاد

    چون من و همسرم تصمیم ب مهاجرت داریم و باید هر روز روی این نوع نگرش ها و مسایلی ک توی مسیر مهاجرت قراره برامون اتفاق بیفته کار کنیم و تمرین کنیم و باور های قدرتمند کننده بسازیم

    استاد من در مورد اینکه توی محله خودمون دوست هایی دارم ک توی اصناف مختلف دارن کار میکنن و ب اصطلاح خودمون انسان های ب درد بخوری هستن و هر موقع کاری داشته باشم فقط روی اونا حساب میکنم و اصلا خودمو ب سختی و حرکت وادار نمیکنم چون میگم به محل های من هستن و کاری ک برام پیش اومده رو اونا انجام میدن

    یا در مورد بالشت و تشک خواب هم صدق میکنه ک من اصلا بدون متکای خودم خواب راحتی ندارم

    ‌خیلی از مواردی ک شما مثال زدین و خیلی از مواردی ک خودم بهشون رسیدم و باید روی خودم کار کنم و روز ب روز ب مهاجرت کردن راحت و بی درد سر برسم

    دوستون دارم

    در پناه خدای یکتا شاد باشید و سلامت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 983 روز

    به نام تنها خالق هستی هدایتگر و منبع خوشبختی و ارامش

    زهرام 24 سال قم به دنیا اومدم دوبار تو شهر مهاجرت داشتیم و بعدم رفتیم روستا و بعدم ازدواجم و تنها اومدم قم پیش همسر و بعد مسافرتهامونم به جاهای مختلف ایران از قبل بوده و امسال برای من جز پر مسافرت ترین ساله زندگیم بوده خلاصه تو این چند ماه که به طور جادویی عیدفروردین تبریز بودیم سفری فوقالعاده

    اردیبهشت ماسال شمال بودیم فوقالعاده بود

    تیر مشهد بودیم خلاصه بگم سال جادویی ترین استارت خورده و کلن وابستگی ام به خانواده روستا هر هفته میرفتیم و احساس میکنم وابستگیم داره کم میشه و رها میشم به هدایت الهی توکل میکنم به رب روزی بخشم

    وهمواره تو لحظه حال لذت میبرم چه با دوستان چه چهتنها خلاصه اصل اینه رب کنارمه وهمواره بهم احساس خوب بیشتر ارامش بیشتری ارزانی میداره واقعا امسال چندین مسافرت توپ رفتیم جدا از حرف بقیه واقعا انگیزه هام چیه

    تو مسافرت های مختلف مسله های مختلف هم بود به اسم تضاد ناخواسته که راحت میشد زهنه منو تیلیت و مسافرتو کوفتم کنن ولی به خاطر لطف رب باور های طلایی هدایت و عشق الهی به بنده اش تو همه اینا تونستم کلی لدت ببرم

    ولی از درون حرکت مسافرت یه ایمانیو تو دلم روشن میکنه ینی یه توکل و هدایتی از رب میخاهی اولش و بعد خودتو میسپری دستش از کلی تجربه های جدید احساس جدید زیبایی های جدید از همه همه کلی لدت میبری واقعا همشونو بهم خیلی خوش گزش به لطف رب از زندگیم راضی و رهام و جسورتر شدم من یادمه قبلا هم میشد از خانواده از همسری مدا شم ومسافرتهای برم واقعا برای این قدرت که وابسته نباشی و رها لذت ببری واقعا گنجه من واقعا دنبال خوشبختی ام واحساس میکنم با وابستگی به چیزی خودتو محروم میکنی از سوپرایز های زندگی واقعا خدا شکر میکنم به خاطر مهارت ارزشمند لذت تو لحظه حال و هدایت رب چون اینطوری واقعا میتونی رها از هر چیزی از ثانیه به ثانیه ات لذت ببری و توکلت به رب باشه برا نشانه و حرکت

    من خیلی مسافرتها زور زدم برم یه حرکتهایی بزنم واقعا نمیشده ولی میبینم بهترش اتفاق افتاد

    من قبلا دلم میخاس به خاطر درسم بیام قم ولی به خاطر امکانات پدرم نشد

    ولی بعد از چند ماه ازدواج و اومدم قم و برای بعضی ها خیلی تنهایی سخته نمتونن لذت ببرند ولی من هیچ گاه واقعا تنها نیستم با رب هستم باهام حرف میزنه و مرا تو ایده و احساس خوب جاری میکنه

    من دانشگاه هر چی زور دندون نشد برم بعد با عشق اومدم تو دانشگاه الهی ام و زندگیم جایزه هدایت های رب بخشنده مهربانم و به لطفش کناره خانه داری کار زیبا و پر احساس و ارامشو لذت نقاشی هم شروع کردم واقعا خودم و خالق همچین شاهکارهایو تحسین میکنم واعتبار هر کدوم از قدم های جادویی احساس ارامشم برمیگردا به خالق و رب تنها قدرت فرمانروا با تمام وجود ستایشش میکنم و سپاسگزارشم

    در پناه رب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 698 روز

    سلام استاد عزیزم

    خدارا سپاسگزارم که یک بار دیگر من را هدایت کرد تا آسان شوم برای آسانی ها

    استاد چند مدتی از خداوند طلب هدایت دارم تا بتوانم مهاجرت کنم وامروز خداوند با بکی از قدرتمند تربن دستانش مرا هدایت کرد

    استاد وقتی عنوان فایل جدید را دیدم خدا شکر کردم که به درخواست من پاسخ داد

    خدا فرمود اول این ویژگی ها ایجاد کن تا به آسانی مهاجرت کنی

    استاد من انگیزه نسبتأ قوی برای مهاجرت دارم اما وفتی دقیق تر به آن فکر کردم دیدم باید آن آرامشی که دنبالش هستم را همین جا فراهم کنم وگرنه دور شدن من از این محیط می تواند اوضاع را خرابتر کند

    درادامه فهمیدم من آدم خیلی راحت گیری هستم باهر شرایطی کنار می‌آیم قدرت انعطاف پذیری خوبی دارم از نظر وابستگی من از همان بچگی واقعا به هیچ چیزی وابسته نمی شدم قبلا فکر میکردم انسان بدی هستم که هیچ چیزی نمیتواند من را پابند کند اما تازه فهمیدم ابن بک ویژگی منحصر به فرد است برای رشد و توحیدی تر شدن در مورد کنجکاوی باژد بگوییم من خیلی کنجکاو بودم آزاد رها همه جا میرفتم به قول مامانم من همیشه گم بودم وبازد دنبالم می‌گشتند اما له خاطر جنسیتی و به خاطر نوع تربیت مذهبی که شدم خیلی وقت است از این روحیه استفاده نکردم اما میدانم که دارم زنده میشوم استاد واقعا احساس میکنم یک شیر خفته در درون من دارد بیدار می‌شود شیری که عمری به خاطر جنسیتم آن را سرکوب کردم به گونه ای که درحال اهتزار بود ودر آخرین فریادش برای نجات و زنده ماندن من را متوجه کرد و خداوند با تمام عشقش من را هدایت کرد استاد اگر بخواهم از ظلمی که به خودم کردم بنویسم باید بگویم در یک کلام من خودم را به قتل رساندم و خداوند من را نجات داد خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    احمد رضا عزیزی گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    سلام بر استاد عزیز

    نشانه ای که امروز دیدم و عالی بود برام

    چون دارم به تاریخ مهاجرتم نزدیک میشم و شیطان داره دو دلم میکنه

    ولی با این فایل چه درس های خوبی گرفتم که چه کارهایی رو بکنم که آماده بشم و ترسام زیر پا بگذاره

    یکی از کار هایی که باید بکنم و تو‌خودم پرورش بدم اینه که کنجکاوی رو تو خودم افزایش بدم

    و مهمتر این که ترس هایی که میگه تنها بشی بدبخت میشی و هیچی نمیشی رو زیر پا بگذارم و شجاعتم را زیاد کنم‌.

    نکته دیگه این که ویژگی تغییر پذیری رو خیلی بیشتر کنم در ذهن خودم و به خودم بقبولونم که اگر تغییر نکنی هر روز شرایط بد تر و سخت تر میشه.

    باید وابستگی ها را کم کنم و کم‌ کم در زندگی روی پا خودم وایسم و زندگی رو بسازم

    استاد ممنون بابت این درس ها و منتظر فایل بعدی هستیم.️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    اسحاق شفایی گفته:
    مدت عضویت: 2274 روز

    سلام و درود استاد عزیزم

    خیلی دوست داشتم زودتر کامنت بزارم اما وسط امتحانات بودم و نتونستم وقتی عنوان فایل رو دیدم خیلی خوشحال شدم که الان دارم این فایل رو می بینم یعنی زمانی که یکسال میشه مهاجرت کردم.

    اتفاقا همین الانی که دارم این کامنت رو می نویسم هم در حال مهاجرت هستم :) و از ایتالیا دارم میرم آلمان برای دیدن برادرم و بعدش برای یک مدت نسبتا طولانی میرم کشور نروژ زندگی کنم.

    وقتی این جلسه رو گوش دادم دیدم خداروشکر همه مواردی که شما ذکر کردید رو من داشتم یعنی از کنجکاوی و شوق بی نهایت مهاجرت تا انعطاف پذیری با شرایط جدید و…

    استاد عزیزم وقتی شما از وابسته نبودن حرف زدید نمیدونید چقدر احساس همزاد پنداری کردم چون منم دقیقا مثل شما هستم. البته من تک فرزند نبودم و 3 تا برادر و 2تا خواهر دارم که من سومی هستم اما از خیلی وقت پیش دوست داشتم تنهایی زندگی کنم و مسیر خودم رو برم و در نهایت به اروپا هدایت شدم و تو این یکسالی که از خانواده و عزیزترین افرادی که میشناختم دور بودم چقدر لذت بردم چون اصلا وابسته اونا نبودم و حالا حالا هم دلم نمیخواد برگردم :)

    تو این یکسالی که مهاجرت کردم چقدر دوستان فوق العاده ای از کشورهای مختلف پیدا کردم چقدر خودم رو بهبود دارم و چقدر چیزهای جدیدی یاد گرفتم خیلی خوشحالم که تو این یکسال کلی رشد کردم از لحاظ زبان، شخصیت، دانش، فیزیکی و کلی چیز دیگه

    من در اینجا مهاجرانی زیادی از کشورهای مختلف می بینم اما اکثر تو همون افکار قدیمی خودشون هستند و با شرایط جدید خودشون رو وفق نمیدند و به همون اندازه اینجا زندگی سخت و خسته کننده ای دارند اما من تو این یکسال کلا با فرهنگ اینجا آمیخته شدم و دوستای ایتالیاییم میگن تو خیلی ایتالیایی شدی :) نمیخوام بگم به زور دارم انجام میدم بلکه خودم دوست دارم فرهنگشون رو یاد بگیریم و ازشون الگو بگیرم و به فرهنگ هر کشور احترام بگذارم

    یه موردی که من اینجا تو مهاجرت انجام دادم که خیلی خیلی بیشتر کمکم کرد و خوشحالم که این کارو کردم این بود که سعی کردم فقط با افرادی دوست بشم و ازشون کمک بخوام که هم زبون خودم نیستند یعنی اینجا ایرانی های زیادی هستند یا حتی بچه های افغانستانی هم وطنان خودم هم کم نیستند اما با هیچکدوم رابطه عمیقی ندارم و گاهی اوقات در حد سلام و علیک حتی خیلی از بچه های ایرانی که اصلا نمیدونن من افغانستانی هستم فکر میکنن چینی یا ژاپنی هستم

    روزهای اول خیلی سخت بود چون زبانم خوب نبود نمیفهمیدم ولی سعی کردم از بچه های ایتالیایی کمک بگیرم و بعد از یکسال نتیجه اینطوری شد که دوستان عالی بسیار زیادی پیدا کردم و چقدر تو این چلنجی که خودم رو قرار دادم رشد کردم و دوباره همین کار رو الان میخوام تو نروژ کنم و چیزهای جدیدی یاد بگیرم

    خیلی از دوستام میگفتن چرا نروژ رو انتخاب کردی اونجا خیلی سرده هواش میمیری نمیدونم مردمش خیلی سرد هستند ولی من دوست دارم خودم رو تو این چالش قرار بدم و ببینم چطور می تونم با محیط جدید وفق بدم و از این کشور چیزای جدید یاد بگیرم

    انشالله در آینده میام و از تجربه های جدیدم براتون می نویسم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      پوریا دارایی گفته:
      مدت عضویت: 2713 روز

      دوست عزیزم اسحاق شفایی خیلی خوشحال شدم که کامنت شما رو دیدم برات آرزوی موفقیت دارم امیدوارم که در تمام مراحل زندگیت موفق و خوشبخت باشی من خودم الان در مسیر مهاجرت هستم انشالله سال دیگه تونم به ایتالیا بیام و رشته مورد علاقه‌م رو بخونم ممنونم ازت نکات خوبی رواز کامنتت برداشت کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 690 روز

    الله اکبر، الله اکبر به این قوانین دقیق کیهان

    سلام گرم وصمیمانه دارم خدمت استادی عزیزم مریم جان نازنین و دوستان وخانواده عزیزی هممدار وهمفرکانسی ام

    اول خیلی ذوق دارم بیان کنم که چرا این قانون کیهانی مره متعجب کرده

    جوابش این است: استادی عزیزم من که مدت عضویتم در این خانواده 325روز هست تازه در این ماه دوره 12قدم را شروع کردم خداراصدهزار بار شکر

    و الان هم قدم اولش هستم

    قبلا ازاین من فایلای دانلودی را استفاده میکردم باخودم آنچنان تعهد نداده بودم که حتمآ با تعهد بیخوام همه فایل ها را بیبینم ولی آز ان روزی که من با استاد و فایل ها آشنا شدم انطور روزی نبوده که من حتا یک یکی دو تا از فایل استاد را نشنیده باشم یعنی از آن روزی که من با این فایل ها را پیدا کردم وقتی اول من حتا خودی استاد را نمیشناختم فقط دو تا فایل را بسیار تصادفی از تلگرام دانلود کرده بودم هی گوش میکردم درصورتی که ان فایل ها ها با شرایط ان وقتم اصلآ مطابقتی نداشت ولی موزیک گوشی ام را روی تکرار گذاشته بودم هی ان دوتا فایل را گوش میکردم

    خلاصه زیاد دور نرم بگم من چون معتجب میشم که این چیزهای که دارم این روزا تجربه میکنم همون خواسته هایم هست که صبحا در تمرین ستاره قطبی خود مینویسم و هر روز از اتفاقات زنده گیم حیرت زده میشم الله اکبر

    اتفاقآ من امروز یکدفه راجع به تغیرات یا بالارفتن مدارم فکر کردم قشنگ دیدم که چقدر تغیراتم بزرگ بوده چقدر مدارم بالاتر رفته از پارسال تا امسال ولی من آنچنان درکش نمیکردم بقول استاد وقتی ما با قانون همآهنگ میشم همه چی طبیعی روخ میده که اصلآ متوجه اش نمیشم خدایاشکرت

    دوستا من وقتی اول میخواستم کمنت بینویسم میخواستم خیلی مختصر و کوتاه باشه ولی حرفهای د دلم میاید که نمیتونم ازشان بگذرم نادیده بگیرم

    ولی میخوام الان روی اصلی موضوع مهاجرت بیرم

    من راضیه کریمی دختر خانم اهلی افغانستان هستم ولی فعلآ ایران زندگی میکنم یعنی که مهاجرت کردم و چقدر خوشحالم از این مهاجرتم

    اول بیگرافی بیدم از اینکه من چی قسمی اهلی مهاجرت هستم

    من از همون بچه گی خود همیشه دوست داشتم جاهای جدیدی را که هنوز ندیده بودم را بیبینم

    حتا بعضی موقوع پیش میامد که من بخاطری کاری که اصلآ دوستش نداشتم ولی بخاطری که مکان جدید بود یا مکانی بود که فقط اسمش را شنیده بودم خودش را ندیده بودم ترجع میدادم بیرم فقط به این دلیل که آنجا را بیبینم

    و این خاصیته از بچه گی داشتم و آن موقع که من هنوز قانون زندگی را نمیشناختم ولی الان میدونم ناخود آگاه من همیشه از ان قانون استفاده میکردم به کدام دلیل‌؟

    1 من که خیلی ذوق دیدن جاهای جدید را داشتم یادم هست هنوز کلاس 10مدرسه بودم (از آنجای که خانه ما در یکی از مناطق زیبایی طبیعی افغانستان بود بیشتر کسانی که از مکان های دیگه برای هرکاری که در آن منطقه میامدن خانه ما یا نزدیک خانه مامیامدن) آن موقه یک گروه دقیق یادم نیست ولی حدود10یا 15 نفری از شهرهای مختلف افغانستان که در یک موسسه کار میکردن و یکی از آن کارمندا بمن کارش را توضع داد که ما در فلان موسسه کار میکنیم خودم از مزارشریف هستم وکاری ما قسمی هست که ما اکثریت شهر های کشور را بررسی میکنم و حتا برام نام گرفت که تاحال فلان وفلان شهر را رفتم وبعدآ هم این شهر هارا قرار هست بیریم و این بمن یک شغل خیلی خیلی جذاب وعالی بنظر رسید و من از همون سال خواستم در موردی آن شغل شکل گرفت و بعد آن با چند موردی سر خوردم که همون قسم شغل بود که هم حقوق خیلی بالای داشته باشی و همیشه هم در سفر باشی

    من خداراشکر چند سال بعد که درسام تمام شد دقیقآ به همون شغل هدایت شدم شغلی بود هم هم دار آمدش بالا بود ازهمه مهمتر همیشه در سفر بودم وآنهم جاهای بود که خیلی دوست داشتم بیبینم

    و بعد آن شغل موقع که دولت جمهوری افغانستان توسط طالیبان سقوت کرد

    دیگه من در افغانستان احساسی راحتی نمیکردم و هی دوست داشتم مهاجرت کنم چون آن موقع من فهمیده بودم که آزادی برام خیلی مهم هست من نمیتونم با این قید وقانون طالیبان گذاشته زندگی کنم

    خداشاهده من یک دختر خانم تنها تصمیم گرفتم تنهای بیام ایران آنم وقتی بود که نه پاسپورت داشتم و نه ان موقع پاسپورت اینا را میتونستی بگیری فقط یک راه وجود داشت آنم راه قوچاقی بود بعد خواستم بیام ایران ولی خانوادم به هیچ عنوان قبول نداشت حتا موقع با پدرمادرم حرف میزدم یا ازم ناراحت میشد یا مره مسقره میکرد چون باورش شان نمیشد

    ومنم که خیلی دلم میخواست بیام ایران

    بعد خواهرم هم ایران بود آن موقع که با خواهرم حرف میزدم که من میخوم بیام جالیبش اینجا بود هیچ کس نه قبول داشتن ونه حرفم را باور میکرد

    و خواهرم از کار وشغل خود در ایران بامن حرف میزد که من فعلا جا سری کار میرم وشغل دارم واینا و من قشنک خودم را تجسم میکردم که باخواهر در همون شرکت سری کار میرم آنموقع قانون تجسم اینا را حتا نمیشناختم ولی استفاده میکردم حتا با خواهرم گفتم من میام بیبن در شرکتی که کار میکنی باز نفر میخواد که بیام باهات سری کار بیرم و من قشنگ اینارا در ذهنم میساختم ومیدم که همون اتفاق افتاده، دقیقآ بعد از آمدنم به ایران من باخواهرم در همون شرکت کار میکردم

    و آنموقع که در راه بودم من با کسی آمدم که اصلآ شرایط مناسبی نداشت برای مسافرت آنم راه قاچاقی هرکی منو میدید مگفت تو با آن آدمی که میخوایی خوده در راه قاچاقی اندازی خودش را نمیتونه بیبره تورا چی قسمی میخواد بیره و هی اسرار داشت که برگردم نیام ولی من به همه آنا با یک لبخند خیلی نرم میگفتم نه اگه لازم باشه من اینو میخوام بیبرم نه ایشان منو بیبره چون من دختری جوان بودم راه هم قاچاقی بود آشنا و شخصی مطمینی هم که همرام نبود به نظری اطرافیام خیلی سخت میامد

    ولی خداراشکر صدهزار بار شکر من آمدم ایران و حتا شرایط قسمی شد که حتا تقریبآ هیچ هزنیه نداشته باشم وخیلی ام راحت بود برام

    بعد استاد میگه اگه فامیلی داری به امیدی این نباش همه همکاری کنه همرات یعنی از کسی تواقع نداشته باش، دقیقآ من صددرصد این تجربه را هم داشتم من با کسی که خیلی خیلی همراهش راحت بودم از هر لحاظ بمن خیلی نزدیک بود و خوده باهاش راحت احساس میکردم من به یک سری چالش های برخوردم که میانه ما آن روزا متاسفانه تاحدی بهم خورد و من آن موقع تصمیم گرفتم که هر شرایطی را بپذیرم ولی ترجع دادم جای باشم که هیچ آشنای یا کسی نباشه که باهم شناس باشیم من مدت یک سال یک جای زندگی میکردم که هیچ یک از فامیلام ندیده بود محل زندگیم ام را فقط در تماس باهاشون حرف میزدم

    خلاصه بگم من عاشق مهاجرت و تجربه های جدید و جالب هستم.

    هر چندکه اولای مهاجرتم کمی بالا پایینی داشت آنهم بخاطری مداری پایینم بود

    ولی در همون شرایط مه چندین بار باخودم فکر میکردم که اگر مهاجرت نمیکردم میشد این شرایط را تجربه نکنم ولی خداشاهده هر بار گفتم نه اگه الان هم بمن بگه از اول برگرد جای قبلی خود راه دیگه را انتخاب کن ولی من همین راه را انتخاب میکنم که تجربه کردم چقدر تجربه سازنده و تجربه بود که آخرش زیبایی داشته و داره

    و الان خداراصدهزار بار شکر من در مداری بالاتری قرار گرفتم همه چی فعلا برام عالی عالی هست

    همین الانش هم خانواده و فامیلم در یک استان هست خودم تنها بدون کدام شناسی خاصی در تهران سری شغلم هستم.

    و من از شناخت خودم به این نتیجه رسیدم که کار تمام عشقم هست ومن بخاطرش حاضرم حتا پولی دریافت نکنم ولی انجامش بیدم و با تمام وجود دوستش دارم گردشگری است

    وقتی حرف از گردشگری میشه تمام وجودم بیدار میشه ضربانی قلبم تندتر میشه انقدر این کاره دوست دارم

    چند مدتی بود من با تمام وجودم انتخاب کردم که اینو بحیث شغلی که بخوام با تمام وجودم انجامش بیدم و بیرم سراغش ولی یک مقاومتی در ذهنم ایجاد میشدکه:

    1 اولآ گردشگری شغل نیست یک نوع تفریح است اول باید شغلی دیگه داشته باشی به ثروت مالی بیرسی این کاری است نه تنها پول نمیسازه بلکه باید پول خرج کنی که الان شرایط را نداری

    2 تو یک دختری جوان تنها هستی نمیتوانی از پسش بربیایی باید پایه یا حامی داشته باشی

    3 تو که میخوایی بیری گردشگری وآنهم درحدی که جهان را بگردی تو اصلا زبانت خوب نیست حداقل که شده زبان انگلسی تو اصلآ خوب نیست چی قسم در کشورهای بیگانه محیاجات و مشکلات خوده حل میکنی

    4حرف مردم، من بخاطری که خودم به حرف مردم بها بیدم نیستم ولی خانواده خیلی بها میده من بیخوام کاری انجام بیدم همه خانواده ام میگه تو اگر این کاره کنی مردم بد میگه ما تحمل حرف مردم را نداریم حرف مردم یعنی بخاطری خانواده ام

    5 موردی هست که من فعلآ پاسپورت ندارم که بخوام ویزا کشورها را بیگیرم

    ولی اینو میدونم اگه من بخاطری کدام دلیلی نخواهم به این هدف بیرسم حتمآ تاآخری عمرم حسرتش را مخورم که چرا این کاره نکردم

    باورهای که ساختم اینه:

    1 من یک بسیار به شکلی معجزه آسای هدایت شدم به فصل ششم کتاب رویایی که رویا نیستد

    آنجا استاد خداوند با زبان استاد بسیار واضع و جدی برام گفت که تروستی یا گردشکری میتوانه بهترین شغل باشه برو دنبالی عشقت

    استاد در آن کتاب چندین دفه تاکید کرد که همه شغل های دنیا میتونه بهترین درآمد را داشته باشه حتا گردشگری و من چقدر باورم محکم شد بخاطری اینکه عشق من شغلی است که میتونه هم درامد داشته باشه و هم من با تمام وجودم انجام بدم ولزت بیبرم

    2 استاد در جلسه اول قدم اول میگه ذهن را فقط باید با فکت یا منطق خاموش کرد و با به یاد آوردن تجربیات یا موفقیت های گذشته خود

    منم دقیقآ همون کاره میکنم هر موقع ذهن با آن نجواه میاد من میگم من همون دختری تنهای هستم که از افغانستان آنهم در راه قاچاقی ایران آمدم و اینجا چقدر زندگیم تغییر به سمت مثبت کرد پس من میتونم به کشورهای دیگه هم سفر کنم و خودم از پسی خودم بر بیام

    3 در اینجا همیشه آن حرف استاد در ذهنم میپیچه

    که تو اول حرکت کن قدم های بعدی بهت گفته میشه همیشه فکر نکن همه قدم ها را بیدونی بعد حرکت کنی بعد فامیلایم یادم میاد که به کشورهای سوید یا استرالیا که سفر کردن اصلآ زبان فارسی را خوب بلد نبودن رفت سفر کرد همه چی براشان خوب پیش رفته الان زبانشان هم عالی شده

    4 من خودم سخترین ضربه زندگیم را تاالان بخاطری حرف مردم خوردم بزرگترین اشتباه را انجام دادم که مردم پشت سرم حرف نزنه وای که وقتی یکی بهم میگه مردم چی میگه یا مردم بد میگه دلم میخواد همون لحظه خودم را تکه پاره کنم که حرف مردم برام اهمیت نداره ولی بخاطری خانواده ام کمی نگران هستم که اونا زیاد بها میدن ولی من تا الان ذهنم را به این باور میخوام قانع کنم که اولآ من یک چند بار بخاطری حرف مردم یا از بزرگترین خواسته خود گذشتم یا کاری را انجام دادم که نباید انجام میدم چون مردم پشتی سری فامیلام حرف نزنه ولی به هردو حالتش مردم هم حرف خوده زدن و هم حرفشان تاثیری در زندگیم نداشتن من میخوام سبک شخصی زندگی خوده داشته باشم نمیخوام به دل مردم زندگی خوده پیش بیبرم من قادر نیستم مردم را راضی نگه دارم من هرکاری را بخوام انجام بیدم یکسری ها تایید میکنه یکسری ها حرف مفت میزنه پس به حرف مردم بها ندی و نگران خانواده هم نباش بعدآ نتابج به خانواده تو معلوم میکنه تصمیمیت درست بوده

    5 و راجع به نداشتن پاسپورت باز همو حرف استاد تو ذهنم میاد تو کارت را ازطرف خودت انجام بیدی و بقیه کارا بسپار به خدا، خدا کارش را خوب انجام میده چون هیچ قانون و هیچ چیزی در دنیا وجود نداره که خداوند بر آن حکم نباشه و دستان مهاجرت و ویزا گرفتن استاد یادم میاد و ذهنم آرام میشه بعد بهم میگه تو میتونی تو هر کاری بخوایی هم میتوانی انجام بیدی تا که انجامش ندی هم ارام نمیشی پس من زورم بتو نمیرسه بقول استاد حتا بمن دست هم میزنه میگه آفرین برو پشتی کارت خخخخخ

    ولی اینو میدونم اگه من بخاطری کدام دلیلی نخواهم به این هدف بیرسم شاید نه حتمآ تاآخری عمرم حسرتش را بخورم که چرا این کاره نکردم

    و من انشالله تصمیم دارم بعد از اتمام قراردادم که تقریبآ یک ماه مانده بیرم وردی شغلی بیشم که عاشقانه دوستش دارم و بخاطرش حاضرم همه چی رو بپذیرم و از قدم های کوچک کوچک شروع کنم انشالله آن روزهم کمنت بگذارم و از تجربیات جهانگردی ام بینویسم و دوستان با خواندنش لذت بیبره

    من راضیه کریمی

    عاشق مهاجرت یا جهانگردی

    کمنت به شکل ردی پای که بعدآ بفهمم از کجا به کجا رسیدم

    و تاریخ1403/4/19

    موقعیت فعلی تهران، ایران

    خدایا به امیدی تو

    خدایاصدهزار بارشکرت که من تورا دارم وتو فرمانروایی همه عالمی

    خدایاشکرت که دستم به دستان توست بهترین حامی وهادی منی

    خدایا شکرت که هر آرزوی که د دلم میندازی من باتمام وجودم باور میکنم حتمآ دستیافتتی هست وتو برام برآورده میکنی

    خدایاشکرت که قدرت خلق شرایط و اتفاقات زندگیم را دستی خودم دادی خودم بهترین شرایط را برای خود خلق میکنم

    خدایاشکرت بخاطری شناختن این قوانین کیهانی ات که اگاهانه برای رسیدن به سعادت دنیا و اخرت استفاده میکنیم

    خدایاشکرت بخاطری داشتن استادان عزیزم

    خدایاشکرت بخاطری این سایت که غار حرا شده بما

    خدایاشکرت به خاطری این خانواده هممدارو همفرکانسی عزیزم

    خدایاشکرت بخاطری حضوری خودم در تجربیات عالی و زیبایی دنیایی

    سپاسگزارم استاد عزیزم و دوستان گرامی ام

    انشالله همه ما در پناه الله سالم، سلامت شاد،ثروتمند وسعادتمند در دنیا وآخرت باشیم

    خدانگهداری همه ما وشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 910 روز

    به نام خدای خوبم که امروز رو فرصت زندگی کردن به من داد

    به نام خدای زیباییها و خوبیها و آسانیها سلام به استادان عزیزم

    و سلام به دوستان عزیزم که کامنت منو میخونن متشکرم سپاس فراوان

    استاد عزیزم و مریم جانم ممنونم از شما برای تهیه این فایلها که برای ما روشن کردین که چه کارهایی رو باید انجام بدیم و چه کارهایی رو نباید انجام بدیم تا بتونیم مهاجرت کنیم اونم به راحتی و آسانی

    اولین کار وابستگی نداشته باشیم

    هم به خانواده اعم از پدر و مادر و خواهر و برادر یا خود شهرمون

    دومین کار اینکه در خودمون بدونیم که لیاقت داریم که مهاجرت کنیم

    سومین کار پا روی ترسها مون بذاریم

    و چهارمین تغییر اساسی و جهادی اکبر راه بندازیم در درون خودمون

    استاد عزیزمون همیشه میگن تو بیشتر فایلها از همون جایی که هستیم لذت ببریم تغییراتی انجام بدیم و بعد از تکامل طی کردن قدم بذاریم و کارهای مهاجرت رو با ایمان به خداوند انجام دهیم و بعد می‌بینیم خداوند چقدر قشنگ برامون درست میکنه و دستاشو میفرسته همونطور که به استاد کمک کرد و دستاشو براش فرستاد و در بهترین جاست الان

    خدایا کمکم کن و راه درست رو به من نشان بده تا بتونم بیشتر پا روی ترسها بذارم و باورهام و هر روز بهتر و بهتر کنم و رشد کنم و به خواسته هام یکی یکی برسم

    برای مسافرت منم حدودا 40 تا شهر ایران رو رفتم و کلی خوش گذشت

    و تجربه کسب کردم از صحبت کردنشون غذاهاشون آب و هواشون

    معماری شون و واقعا لذت داره

    من تو مسافرت سخت نمیگیرم تو چادر میخوابیم کلا همه جوره تحملم زیاده غر غر نمیکنم نمینالم دعوا نمیکنم و بیشتر کمک میکنم و کاری میکنم که به همه خوش بگذره حتی برای دستشویی هم سخت نمیگیرم

    و خیلی خوبم خدایا شکرت

    من الان یه مدتیه به همسرم میگم دوست دارم با خونه بریم شهر دیگه اونم موافقه اما نمیدونم چرا اقدام نمیکنه علتشو نگفته

    خدایا ممنونم که امروز هدایتم کردی به اینجا

    خدایا ممنونم که استاد عزیز و این سایت الهی رو دارم

    خدایا شکرت برای آگاهی های امروزم

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم خدایا منو امروز سورپرایز کن

    خدایا امروز یه نعمت غیر منتظره ای را به‌ من عطا کن

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    استاد ممنونتم دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سیده ملیکا مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 745 روز

    به نام خدای عشق و نفسم ..جیگرم ..همه کسم …دنیام .. همه چیزم …

    که هرچه دارم از اوست

    سلااااامممممممم

    نمی دونید الان چقدر خووشحالم و چقدر الان انرزی دارم

    و چقدر الان این فایل به موقع بود اونقدر که از ذوق دارم اشک میریزم … و منی که از صبح تا حالا توی سایتم و هیچ اثری از فایل جدید نبود ولی الان بعد از این تصمیم بزرگ اومدم سایت و ایییییی فایل جدید … که چقدر مربوط به هدفم بود ….اخ اخ اخ … که قلبم داره مثل چی میزنه ووو استاد و در واقعا پدر فافا ی عزیزم ازت به خاطر همه چیز ممنونم … همه چیز رو به موقعش تعریف میکنم … انقدر واضح و گویا و در زمان مناسب که خداوند قراره جورش کنه …. اخ من عاشقتونم … مرسی مرسی ازتون …..عاشقتونم … منتظر قسمتای بعد هستم .. مشتاقانه ……

    وای راستی الان اینقدر انرزی دارم که تو خونه نشسته بودم روی مبل و پر خنده وچشمانی پر زوق و دست میزدم و وسطش از خوشحالی جیق میزدم ….و خودمو بالا و پایین مینداختمم…..:)

    اییییییییییی

    داداشمو اینا به من نگاه میکردنو میگفتن …حتما به خاطر اینکه فردا امتحان داری و هیچی نخوندی … بچه روانی شد رفت …:)

    ولی ای ناس به نادانی عشق

    ای ناس به نادانی عمر

    تو چه میدانی از ذوق خدا

    یا از ذوق همین هدیه خدا

    من چرا دست زنان جیغ کشان

    بند این جامعه و مبل خزان

    من چرا خوشحال از عشق خدا

    یا چرا دیوانه در ظن شما

    آی آی دیوانه ای دیوانه دل

    من چطور دیوانه تر از تو شدم

    از زبهر چیست دیوانگی ام

    یا چرا ؟ بهر چه را دیوانه شدم ؟

    اخخخخخخخ

    این شعرو همین الان الهامی خدا گفت بهم …

    عاشقتونم …

    مرسی ازتون ….

    اخ دیدین چی شد توی همین یه ساعت که نسشتم فایلو گوش دادم 60 تا کامنت اومد روی سایت …. وای خدایا شکرت

    عاشقتم پدر فافا

    کلی عشق از اینجا برات میفرستم ….

    عاااااااشقتمممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  9. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 631 روز

    بنان خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    من واقعا همینجا تعهد میدم به خدا که دیگه هرگز به خاطر چیزی که نعمت من هست شکایت نکنم

    اصلا فکر نمی کردم این ویژگی هایی که استاد توضیح دادن جز ضروریات یک زندگی رو به جلو باشه

    و داشتم تو این که چرا ….. گیر می کردم

    اینکه رابطه عاطفی با هیچ اعضای خانواده ندارم نه من نه اونا …..

    اینکه خودم پدر خودم مادر خودم خواهر خودم برادر خودم همسر خودم بودم همیشه و نه هیچ چیز دیگه .نه اینکه واقعا از ته دلم بخوام … فکر می کردم این ندادن ها اجحاف بوده در حق من …. چون میدیدم افرادی چیزهایی دارن به صورت فابریک که من باید خودم برای اونا و همه چیز از صفر بسازم ….

    و اینکه با تغییر شرایط غر نمی زنم …. و وقف میدم خودمو ….

    اینکه عاشق اینک تجربه کنم

    وقتی استاد اینا رو میگفت من میگفت خب طبیعیه دیگه مگه همه اینطوری نیستن ….

    ازین به بعد به جای رد کردن این ویژگی هام سعی میکنم عاشقانه ازشون استفاده کنم

    منم تو سن 18 سالگی کامل از خانواده ام جدا شده بودم اونم 17 سال پیش منی که یه دختر روستایی بودم اونم زمانی که اصلا این ها مرسوم نبود که هیچ خیلی بد می دونستن … من با لذت و خیلی عادی انجام داده بودم

    ولی مدت بود به خدا می گفتم دوسم نداری که به همه یه چیزایی دادی به من ندادی … نه خانواده نه سرمایه نه ……………

    ولی الان فهمیدم همه این ندادن ها موهبتی بود از طرف پروردگارم به من و به جاش یه شخصیت فوق العاده قوی پر انرژی شاد امیدوار با ایمان بهم بخشیده …. که هر چیزی و هر کاری که بخوام از نظرم امکان پذیره و انجام میدم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2964 روز

    سلام استاد جان

    گوش دادن به این فایل خیلی برای من به جا و به موقع و لازم بود واقعا چون من مدتهاست که تصمیم به مهاجرت گرفتم و انصافا تمام این ویژگی هایی که گفتید که نیازه برای مهاجرت یا حداقل این ویژگی های شخصیتی رو اگر کسی داره در مهاجرت موفق تر هست و همه چیز براش خوب پیش می‌ره و اذیت نمیشه رو من دارم.مثل عدم وابستگی به خانواده و دوستان چون من مدتهاست که مهاجرت کردن از یک روستا به اول تهران بعد اومدم شهر دماوند الان چند ساله اینجام دوستای جدید شرایط جدید و هر آنچه که میخواستم به نسبتی که باورهای خوبی ساختم رو به دست آوردم.

    وسایل یکی دو بار میرم به خانوادم سر میزنم و یه خلوت قشنگ برای خودم ایجاد کردم همین که حالشون خوبه برام کافیه چون واقعا من کاری از دستم برای خوشحالی خوب زندگی کردن کسی بر نمیاد.

    همینجا هم که هستم اولا خیلی ارتباط زیادی برقرار نکردم آدمهای خیلی خیلی محدود بعد همین ها هم براحتی میتونم رهاشون کنم و برم با آدمهای جدید آشنا بشم این کار برای من خیلی راحته و همیشه زندگیم همینجوری بوده تو این زمینه مثل آب همیشه جاری بودم.

    و کلا خیلی آدم کنجکاوی هستم.همیشه دوست دارم آدمهای جدید جاهای جدید حتی خوراکی ها و غذاهای جدید رو تست کنم ببینم چه خبره تهش چی میشه چطوریه چقدر فرق داره و متفاوته.و مسافرت میرم بند نمیشم دوست دارم مثلا برم کل مسیر جنگل رو ببینم که چه خبره به کجا میرسه.

    برم روستا رو ببینم ببینم چه چیزایی داره مردمش چطورین خیلی لذت میبرم از ارتباط بر قرار کردن با آدمهای جدید شرایط جدید حس تازگی و زندگی بهم میده.

    در مورد انعطاف پذیر بودن هم واقعا آدمش هستم از وقتی با شما هستم که دیگه خیلی راحت گیرتر شدم و اصلا شخصیت من تو خیلی زمینه ها علی الخصوص این یه شخم حسابی خورد و یه چیزایی در من زیرو رو شد خیلی خیلی کیفیت پیدا کردم تو این مورد.

    با تغییر هم مشکلی ندارم کلا آدم چالش پذیریم این توانایی و عرضه رو در خودم میبینم که تغییرات رو بپذیرم مقاومت نکنم اگر مسأله ای هست حل کنم و بخودم زمان بدم تا آروم آروم شرایط رو اونجوری که هست اول بشناسم و بعد خودم رو باهاش وفق بدم یا به نفع خودم تغییر بدم.

    انگیزه های واهیم ندارم.من همین الانش تو ایران هم خیلی خوشبختم واقعا خوشبختم دوستای خوب دارم زندگی حالا رفاه آنچنانی نه ولی چرخ زندگیم خیلی روونه در کل اذیت نیستم که فکر کنم اینجا جهنمه فلان جا برای من بهشته نه معتقدم آسمون همه جا یه رنگه اونی که تو کشور خودش موفقه وشاده قطعا هر کجای دیگه هم بره موفقه و بهش خوش میگذره چون آدم هر کجا باشه مدارش و فرکانسهاش رو هم باخودش می‌بره چیزی اونجا عوض نمیشه اگر تو آدم داغونی باشی.

    اما من آزادی خوب برام مهمه حالا آزادی حجاب از بچگی نمی‌تونستم محجوب باشم واقعا نمی‌تونستم من الانشم تو ایران خیلی جاها راحت میگردم اما خوب بالاخره قانون هر کشوری مهمه و اگر میخوای دردسری نداشته باشی باید رعایت کنی قوانین رو.

    آزادی دین و مذهب یا اعتقادات اینجا بگی سنی هستی خودشون رو میکشند کنار و خاص برخورد میکنند حالا چه برسه بگی من اصلا این چیزایی که میگید رو قبول ندارم ولم کنید بابا من کاری به شما ندارم شمام به من نداشته باشید.

    یه مهمونی رو راحت نمیتونی مختلط بگیری و هزارتا چیز دیگه که بنظرم حق طبیعی آدم هست ولی خوب قوانین این کشور اجازه نمیده.

    کلا نمیتونی خیلی راحت سبک شخصی خودت رو داشته باشی و اونجوری که دلت میخواد آزادانه بدون نگرانی و استرس اون سبکی که میخوای رفتار کنی و زندگی کنی.

    یا مثلاً همین فیلترینگ که میخوای یوتیوب یه آموزش ببینی چقدر رو مخه باید فیلتر شکن باشه سرعت که افتضاحه آموزش یک ربعه یک ساعت طول می‌کشه از بس قطع و وصل میشه و….

    اما اون مورد آخر که گفتید خیلی بهتره که آروم آروم برید سفر کنید کشورهای مختلف فرهنگهایی مختلف رو ببینید آشنا بشید که اصلا آیا دوست دارید میتونید تو اون شرایط زندگی کنید و مشکلی ندارید اذیت نیستید رو خوب نداشتم.من داخل ایران خیلی جاها رفتم سفر مردم فرهنگها و مدلهای مختلفی دیدم ولی خارج از کشور تا حالا نرفتم و فکر میکنم از اونجایی که شما برام یه الگو هستید این یه سنگ انداخت جلوی پام یا شایدم یه نشانه و یک مسیر رو مشخص کرد برای رسیدن به یک هدف اونم در اوج لذت و راحتی.که یک هو اقدام نکن برای ویزا گرفتن و مهاجرت کردن اول از سفر شروع کن فکر میکنم هم که نیاز نباشه به کلی جا برم همین صرف آشنا شدن و دور شدن و تو یه شرایط کاملا غریب و متفاوت اونم بیشتر بحث زبان و امکانات و شرایطی که هیچی ازش نمیدونی و نا آشنای مطلق به همه چیزش هستی کمک کننده هست که تو نخوری.یه هو زیر دوش آب سرد بری و سکته بزنی.

    که اینم بشدت برام انگیزاننده شد تا شرایط مالیم رو بیشتر روش تمرکز کنم بهتره کنم تا بتونم پله به پله قدم ها رو بردارم از سفرهای کوچیک شروع کنم و برسم به اون هدفی که در نهایت دارم انشالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: