چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

343 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محسن حاجیان گفته:
    مدت عضویت: 1445 روز

    سلام و درود به راهنمای توحید استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته مهربان و تک تک دوستان توحیدی

    خوب که فکر میکنم از بچگی اشتیاق زیادی برای مهاجرت داشته ام و همیشه در تجسماتم خودم را در کشورهای دیگر میدیدم ولی از آنجا که قوانین جهان هستی را خوب نمی‌دانستم تمام توجهم به ناخواسته ها بود و هیچ مهاجرتی صورت نگرفت و به تضادهای بزرگی بر خوردم که مانع از مهاجرت میشد تا اینکه با استاد عباسمنش عزیز آشنا شدم و به صورت تکاملی قوانین را شناختم و راه های رسیدن به خواسته ها را یواش یواش درک کردم و بصورت هدایتی هر روز نزدیکتر میشوم به خواسته‌ایم که یکیش مهاجرت است

    بصورت تکاملی اول از محله ای که هستم و بعد از شهر یا استانی که هستم و در آخر کشوری که هستم و این فایل استاد برای من اتمام حجت بود که اگر واقعا مهاجرت را میخواهی باید بیش از پیش روی خودت و باورهایت کار کنی…

    چند شب پیش به دعوت یک دوست جدید به کوه رفتیم من بسیار کوه میروم کوه های زیادی را تنهای رفته ام و میروم (درواقع کوهنورد نیستم کوه گرد هستم) ولی این کوه که رفتیم برای من خیلی جدید بود دره های عمیق و سخره های مرتفع وبه همون نسبت مناظر بسیار زیبا، در اوایل کار چیز جدیدی به نظر نمی‌رسید ولی هرچه به قله نزدیکتر می شدیم تفاوت‌ها خودشون را نشون میدادند ترس از ارتفاع که هیچ وقت نداشتم اومد سراغم و همینطور ترس از جانورانی مثل عقرب که در اونجا زیاد دیده میشدند والبته صحبتهای دوستم دامن میزد به این ترس‌ها…

    وقتی رسیدیم روی قله تلاش کردم تا توانستم تمرکزم را از روی ناخواسته ها بردارم و بگذارم بر روی زیبایها و از انجا که شب شده بود فقط کافی بود به دنیای زیر پایم و روشنای شهر های اطرافم توجه کنم زیبای محض، در مکانی که بجز قدرت خداوند هیچ چیز نمیبینی

    زیبای تکنولوژی و طبیعت بصورت هم زمان

    حضور خداوند و فراوانی در جهانش و رزاق بودنش و قدرتی که به انسان داده و هزاران نعمت و قانون دیگر به وضوح در آن مکان قابل درک ودیدن بود

    اونجا بود که به یاد این فایل استاد افتادم و با خودم گفتم

    چقدر آماده ای برای مهاجرت

    چقدر مطمعنی جدید بودن فرهنگ و نوع زندگی و محیط تو دلت را خالی نمیکنه

    چقدر میتونی در لحظه لذت ببری و تا آخر ادامه بدی

    چقدر میتونی نجواها را کنترل کنی

    چقدر میتونی به صحبتهای دیگران و سختیها توجه نکنی و از مسیر لذت ببری

    چقدر میتونی در لحظه توکل کنی و توحیدی فکر کنی و توحیدی عمل کنی

    چقدر میتونی روی توانای هایت حساب کنی و از خداوند درخواست هدایت کنی

    چقدر میتونی بزرگ فکر کنی و درست عمل کنی

    چقدر قانون تکامل را باور داری

    چقدر روی خداوند و هدایتهایش و حمایت‌هایش اطمینان و ایمان داری

    و چقدر عباسمنشی زندگی میکنی …

    خداوند را شاکرم در جمعتون هستم و می‌توانم جور دیگر به زندگی نگاه کنم و می‌توانم و اطمینان دارم خالق زندگی خودم هستم

    خداوند را سپاسگزارم که به من فضل بینهایت داشت و می‌توانم در راه توحید با افکار توحیدی قدم بردارم

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن

    در پناه خالق وهاب ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به استاد گرانقدرم، استاد پیدا کردن الگوها و باورها، استاد تغییر، استاد جهاد اکبر به راه انداختن ها…

    سلام استاد جانم، صبح همسرم سوال کرد چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسبــترند؟ من محکم و با صدای بلند گفتم من و حسین(اسم همسرم سیدحسین هست.) بعدایشون گفت اسم فایل جدیدی که استاد جان روی سایت گذاشتن این هست. گفتم واووووو عجب فایلیه پس…بعد سعی کردم موشکافانه تر به این سوال با نگرش و دیدگاه الان خودم جواب بدم.

    دوست دارم قبل اینکه نکته هایی که از این فایل رو گرفتم رو تا حد امکان که یادم هست بنویسم.(البته بهترش این بود قبل اینکه فایل رو ببینم بیام جواب ها و دیدگاه خودمو بنویسم. من خودمو لایق این میدونم که به این سوال از دید خودم که یک مهاجرت کوچولو انجام داده بنویسه.

    “”تجربه هایی که به من گفته جهاد اکبر در تمام جوانب لازم و واجب هست برای کسی که اهل مهاجرت کردن میشه.”” تجربه هایی که به من یاد داده باید زمین وجودم رو قبل ازمهاجرت تا حد خوب و قابل قبولی آماده کنم.

    همین مهاجرت کوچولو به من یاد داده که این حجم از تغییر مثلا تغییر شهر و سبک زندگی و استعفا از کار و گذشتن و عبور از تمام قشنگی هایی که داشتی و روابط خوب و خانواده و دوستان واقعا جهاد اکبری میخواد. جهادی اکبر که موتور این جهاد اکبر با سوختی بنام “انگیزه های درونی تکان دهنده” روشن شد. خوشبختانه من هدف ها و دلایلم رو قبل این حرکت نوشتم.(و به یاد آوردن اون نوشته ها هربار موتور منو بهش سوخت میرسونه و یاد گرفتم هربار بهش چیزای جدید اضافه کنم تا سوخت جدید تو مخزنم داشته باشم.) وقتی از شهر خودم به این جایی که الان هستم حرکت کردم و این تغییرات رو انجام دادم و دست به تغییرات آگاهانه ایی که زدم، از چیزایی گذشتم، از وابستگی های عاطفی گرفته تا وابستگی به ظرف و ظروف و کتاب و کمد و وسایل شخصی و علاقه هام…

    من اولین چیزی که برای جواب به این سوال به ذهنم زد این بود که از جایی که هستی نهایت لذت رو برده باشی و با هماهنگی با آدم ها و شهری که بودی قرار گرفته باشی. چاله هاتو پر کرده باشی. یکسری مسائل شخصی و درونی خودتو حل کرده باشی. از نظر مالی به حدی از درک و شناخت خوب رسیده باشی.فرار نکنی از اونجا فکر کنی بری جای دیگه همه چیز تغییر میکنه. نه اصلا اینطور نیست. تو هرجا بری فرکانس هاتو با خودت میبری. پس تو اگر در فرکانس بدهکاری باشی و یکهو بخوای بدهی تسویه کنی یا بری فلان جا تا بدهی هاتو راحت بدی یا از این چیزا فرار کنی وقتی هم بری جای جدید تو هنوز آدم و شخصیت بدهکار رو داری. تو فرکانس خودتو با خودت میبری. تو در مدار بدهی هستی فرقی نمیکنه. تو اگر اول راهـه کسب و کار شخصی برای خودت ساختن هستی و در این مدار به ثبات نرسیدی هنوز همه درس هاتو خوب بهش مسلط نشدی، هنوز شخصیت کارفرین در خودت ایجاد نکردی، هنوز فرکانس هاتو در مورد پول و ثروت بهتر نکردی به ثبات نرسیدی پـس هر جا بری همینه. از همه مهم تر اگر کفه عزت نفس و اعتماد به نفست رو به اندازه کافی سنگین نکرده جاهایی که لازمه از اون خرج کنی،از هم میپاشی و بهت فشار میاد و باید زور بزنی احساس خودتو خوب نگه داری وقتی هم زور بزنی یعنی تکاملت رو در اون موضوع خوب رعایت نکردی و هنوز جای کار داشتی…آره جواب من اینه کسی میتونه مهاجرت کنه که اولا خیلی جیگر تغییرات رو داره. خب من با این پیش فرض که کسی که مهاجرت میکنه شجاعتش به حدی کافی رسیده، جنبه تغییرات رو داره، جنبه ی اتفاقات پیش بینی نشده رو داره. کسی هست که یک انسان موحدتر در خودش ساخته و به اندازه کافی به خدا و قوانینش اعتماد و باور داره اون میتونه مهاجرت کنه. حالا چطور بفهمیم مناسب تر هستیم اینکه چقدر راحت هستیم در مسیر مهاجرت و این تغییر. چقدر برامون لذت بخشه. چقدر تقلا نمیکنیم برای مهاجرت. پس این یعنی ما الان آماده مهاجرت و مناسبش هستیم.خلاصه یک چیزای اینجوری به ذهنم زد. چون ما قصدمون این نبوده از شهر خودمون به پایتخت بیایم و اینجا بمونیم و تامام. قطعا هدف مون باز هم بزرگ و بزرگتر هست. اصلا دوست داریم همش حرکت کنیم و کشف کنیم واقعا من کنجکاوم خیلی چیزا رو تجربه کنم از فرهنگ های مختلف و خیلی چیزا رو قبل مرگم ببینم. خب پس میتونم بگم این یک قدم کوچیک برای من بود و حالا با استفاده و عبرت از این تجربه ها میدونیم برای مهاجرت بعدی چطور باز هم از این بهتر عمل کنیم و حالا با این فایل و آزمونی که استاد جان زحمتش رو میکشند و برامون تهیه میکنن دیگه خیلی هیولا وار میدونیم کجای داستان هستیم.

    ==================================================================

    راستش جالبه چند روز پیش با یکی از دوستان در مورد مهاجرت و تغییر صحبت می کردیم و متاسفانه کج فهی های زیادی رو در حرف ها و ایده هاش دیدم. خیلی متوجه شدم بچه ها یک چیزی رو از “خراب کردن پل پشت سر” شنیدن. اما بدون درک درست از این مفهوم و بدون رعایت قانون تکامل میخوان عمل کنن. و خوشبختانه یا متاسفانه با دیدن امثال مثل منو همسرم(داستان پیدا کردن دوستان عباسمنشی.که به شخصه اصلا برای این داستان تقلا و تلاشی نکردم و نخواهم کرد و دیدم چقدر بچه ها با درست کردن این جمع ها رفتن توی حاشیه،حتی تو کامنت نوشتن و پاسخ دادن هم اکیپ شدن انگار و خودشون رو وابسته به یک شخص یا اشخاص میکنن و انگار متعصب میشن.) واقعا میبینم دوستان یکم در کج فهمی هایی قرار میگیرند و باز برمیگردم بـه خودم میگم منِ فهیمه چه چیزایی رو کـج فهمیدم که باید این حرف ها رو ببینم و بشنوم و با همچین آدم هایی برخورد کنم. درسش برای من کجاست. من کجای کارم ایراد داره. چندبار به خودم میگم و به خودم یادآوری میکنم هر کسی هرجایی هست جای درستشه. من جای درستم هستم و هر کسی جای درستشه. اگر فکر میکنی یک چیزی اشتباهه تغییرش بده. استاد جان یکجورایی چند روز پیش تو دلم این درخواست شکل گرفت که استاد جان بیاین جریان “مهاجرت” و “پل پشت سر خراب کردن” یا “ایجاد تغییرات و تصمیمات بزرگ زندگی” رو در موردش حرف بزنن.(تا منم بتونم ایراد هام رو واضح تر بفهمم.) واقعا با این فایل سورپرایز شدم واقعا سپاسگزار شما ئ خداوندم با ین قوانین ثابت و بینظیرش. واقعا خیلی خوشحالم که در این جاده قشنگ به سمت نعمت ها و ثروت ها دنباله رو شما هستم و دارم تمام سعی خودمو رو میکنم تا صــادقانــه ردپاهاتون رو دنبال کنم. استاد واقعا احساس میکنم شما هم ناخوآگاه متوجه میشین که چه کسی داره ادا درمیاره، چه کسی جا پای ردپاهای شما گذاشتن رو، هم ادا درمیاره ولی در حقیقت به روش خودش عمل میکنه. کیــا عکس ردپای شما رو گرفتن و تقلب میکنن و هرجا دلشون میخواد اون عکس ردپا رو روی زمین میگذارن و پاشون رو در حقیقت میذارن جایی که خودشون میخوان و میگن من که ردپای استاد رو دنبال کردم ببین،ببین من پامو گذاشتم روی ردپای استاد ببین.

    فهیمه بابا خودتو گول نزن. تو دنباله رو چیز دیگه ایی بودی، تو هنوز صد صد نیستی، تو حتی با خودت گاهی صادق نیستی، تو هنوز اون جوری که باید خخودت رو نشناختی، گاهی داری ادا درمیاری. گاهی از هماهنگی با خدا و قوانین خارج میشی.هنوز درکت درست نیست و باعث میشه عمل هات هم درست نباشه ولی میدونم اینم بخشی از مسیر تکامل منه و من اینجوری درس هامو دارم میگیرم. دارم هربار زوم میکنم به خودم و تجزیه و تحلیل خودم. دارم سعی میکنم هربار مسائلی که فهمیدم رو ریشه ایی حل کنم. سعی کردم توی کویر باورهام برنج نکارم و انتظار و توقع محصول و نتیجه درست هم نداشته باشم. سعی کردم هربار ساده تر بگیرم و آسان بشم و خودمو چنان دوست داشته باشم که عاشقانه و همه جوره مراقب خودمو و ورودی هام باشم چـــون من لایق بهترین هام. مثل بهترین استاد….

    مهاجرت مکانی بنظرم اول مستلزم مهاجرت از خودِ قبلی خودت به یک خودی جدید و خودساخته است…

    من مشتاقانه و عاشقانه خواهان این مهاجرت هام.

    میرم که خودمو با عشق مناسب تر کنم….

    ——————————–

    واقعا سپاسگزارم استاد جان برای این فایل های آکاهی دهنده و ارزشمند.

    (ترجیح میدم بقیه اش رو در کامنت دیگه ایی بنویسم.) پــس ادامه دارد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1084 روز

      سلام به فهیمه جان عزیزم

      میدونی چقدر دوووووووووست

      داررررم ؟؟؟ به قول هلیسا

      از اینجا تا منظوره شانسی

      همون (منظومه شمسی خودمونه)

      عااااااااشقتم

      بوس به روی ماهت رفیق متعهد وعمل گرای خودم دمت گرم

      خیلی سپاسگزارم از کامنتی که نوشتی

      عالی توضیح دادی با جزئیات

      واقعا همین طوره که گفتی

      بذا باهم دوباره بخونیم خیلی باحاله:

      اولین چیزی که برای جواب به این سوال به ذهنم زد این بود که از جایی که هستی نهایت لذت رو برده باشی و با هماهنگی با آدم ها و شهری که بودی قرار گرفته باشی. چاله هاتو پر کرده باشی. یکسری مسائل شخصی و درونی خودتو حل کرده باشی. از نظر مالی به حدی از درک و شناخت خوب رسیده باشی.فرار نکنی از اونجا فکر کنی بری جای دیگه همه چیز تغییر میکنه.

      با تموم این جمله ها موافقم واقعا به این رسیدم وتجربه کردم که من در مدار صلح با خودم و آدمها ومکان های اطرافم که قرار میگیرم ،تازه اونوقت جهان اجازه ورود به مدار بالاتر و ادمهای بهتر و مکانهای زیباتر میده

      کلی بوس به روی مااااهت

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی خوشگلتون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2163 روز

        سلام به روی ماهت فاطمه جانم

        سلام به عضو ارزشمند خانواده بزرگ و صمیمی توحید نشانم

        سلام به هلیسا جون و پسر گلت و آقا رسول

        یعنی یک سلام مشتی و پرانرژی و عشق

        منم دوستت دارم عزیزم دوستت دارم از وسط “منظوره شانسی” تا اون دور دورا که بهش میگیم ژرف آسمون اونو کهکشان راه شیری…واقعا این جمله ات منو با تمام خستگی که امروز دارم و تازه از یک لایو آموزشی دوساعته اومدم بیرون، اصلا شارژ کرد اصلا دوباره کوک شدم. به هلیسا بگو اگر ستاره ایی دید که بهش تو آسمون شب چشمک زد یکی از دور دوسش داره و براش بوس فرستاده.

        واقعا چقدر خوب یادآوری کردی

        چقدر قشنگ از وسط این کامنت یک تکه ایی رو با هم مرور کردیم که خیلی باید یادم باشه. که تو باید هرجا که هستی چنان به هماهنگی با خودت و اطراف و اطرافانت برسی که جهان چاره ایی جز تغییر لوکیشنت نداره. اینقدر از جایی که هستی نهایت لذت رو برده باشی که جهان بگه این گزینه خوبی و مناسبی است تا ببریم از جاهای بهتر هم لذت ببره…

        واقعا سپاسگزارتم فاطمه جان

        کامنت شما و آقا رسول رو هر بار میخونم یا اسم تون رو توی کوچه پس کوچه های سایت میبینم واقعا از ته دلم به هر دوتون میگم احسنت، میگم آفرین. واقعا تحسین تون میکنم.ممنونم که نوشتی تا یکم از تحسین هام بریزم بیرون تا توام بشنوی.

        واقعا ایده ات رو دوست داشتم که نوشتی

        بذار باهم دوباره بخونیم خیلی باحاله:

        واقعا اصلا ما اینجاییم واسه همین هی به هم یادآوری کنیم. هی با هم صحبت کنیم هی از هم یاد بگیرم، هی برای هم توی این مسیر زیبای جنگلی که داریم پا جای ردپای استاد جان میزاریم و با عشق و لذت پیش میریم هرزگاهی یک دستی برای هم تکون بدیم.

        واقعا سپاسگزارم که این بار تو اینقدر جانانه و ماندگار برام دست تکون دادی از اینجا تا منظوره شانسی

        به افتخار تو و کل خانواده ات با عشق می ایستم و دست هامو میبرم بالا و دست تکون میدم و براتون جیغ و هورا میکشم و دست بندری میزنم میگم بریم که داریم خوب ادامه میدیم و چشم هامون برق میزنه برای دیدن ردپاهای استاد….

        ارادتمندت با عشق مضاعف فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و خوش اندامم

    سلام خدمت خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت تمامی دوستان همفرکانسم

    خیلی وقته کامنت ننوشتم توی سایت ولی فایلها رو همیشه گوش میکنم و میبینم و روی خودم کار میکنم

    استاد جانم با شنیدن این فایل من از خوشحالی هی داشتم بالا و پایین میپریدم چون دقیقا این فایل خوراک من و عشقمه

    میخوام از معجزات امسالمون براتون بنویسم که مطمئنم کلی ذوق میکنید چون الان من قدمهام خیلی محکم تر شده توی این مسیر دارم با قدرت جای پای شما پا میذارم و دقیقا درک میکنم که چه مسیری رو تجربه کردین

    بریم سراغ معجزات که خودمون وقتی مرور میکنیم مست و دیوانه میشیم

    استاد من و عشقم (مهدی) سفرمون به بندرعباس که براتون کلی کامنت نوشته بودیم یادتونه

    و اما بریم سر اصل مطلب

    چه افرادی برای مهاجرت کردن مناسب ترند؟

    این فایل معجزه است

    میخوام از تجربیات خودمون بگم براتون در این زمینه

    من و عشقم اردیبهشت ماه وارد سفر شدیم اونم چه سفری

    کاملا ناشناخته

    استاد ما اردیبهشت ماه تصمیم گرفتیم سفرمون رو شروع کنیم، اول تصمیم گرفته بودیم که مستقیم بریم سمت شمال ولی گفتیم چون هوا توی این ماه یکم سرده بریم از تهران شروع کنیم و یکماهی رو توی تهران بگردیم، یک روز رفتیم تهران پارک شهر گشتیم کلی لذت بردیم، اما دیدیم با روحیات ما سازگار نیست این شرایط، ما با مکانهای شلوغ و پرجمعیت اصلا حال نمیکنیم بعدش مستقیم اومدیم سمت شمال

    حالا میخوام برم سر اصل داستان که شرایط سفرمونه، استاد ما تصمیم گرفتیم از شهریار (که میدونید کجاست)، سفرمون رو شروع کردیم با پای پیاده و یه چادر عصایی دونفره به رنگ آبی و صورتی و با دوتا کوله پشتی و چند دست لباس و یدونه ماهیتابه و دوتا قاشق و چنگال و چاقو و یدونه پتو مسیرمون رو شروع کردیم به امید خدا

    از شهریار راه افتادیم سمت جاده چالوس خیلی دوست داشتم که این مسیر رو تجربه کنم

    وارد دل سفر شدیم،استاد این مسیری که ما واردش شدیم بخدا دل شیر میخواست هیچ شناختی از مسیر نداشتیم من خودم تا دوماه پیش با ماشین هم از جاده چالوس گذر نکرده بودم که بدونم چه شرایطی داره هیچی نمیدونستیم کاملا ناشناخته بود برامون یعنی واقعا روبرومون یه برگه ی سفید بود که لحظه به لحظه که جلوتر میومدیم این برگه ی سفید طراحی میشد

    این سفری که تجربه کردیم خودمون آگاهانه خواستیم که تجربه کنیم

    چرا؟

    چون میخواستیم شخصیت قوی تری از خودمون بسازیم، در لحظه زندگی کردن رو بیشتر درک کنیم، قدرت خداوند رو بیشتر درک کنیم، اعتمادمون به خدا عمیق تر بشه، ایمانمون قویتر بشه یعنی واقعا نمیدونم چطور سپاسگزار خداوند باشم که بهم قدرت داد تا این سفر رو تجربه کنم

    استاد جان ما سیزده روز مسیر جاده چالوس رو با پای پیاده رفتیم جلو با سرما و گرما، با باد و بارون مواجه شدیم ولی برامون لذت بخش بود خیلی لذت بخش

    اگر لحظه به لحظه ی سفرمون رو بنویسم براتون نمیتونید جلوی اشکتون رو بگیرید اینقدر که معجزات بینهایت بود

    شب و صبح مون هیچ کدوم توی یک مکان نبود، شب میرسیدیم یه جا هر صبح توی مکان جدید بیدار میشدیم، توی پارک خوابیدیم، کنار رودخونه، کنار مغازه، توی جنگل، زیر درخت، توی نمازخونه، تو مسجد، زیر صخره، بالای تپه یعنی هر جایی که فکرش رو بکنید ما چادر زدیم خوابیدیم با شبهای سرد که بعضی شبا اینقدر سرد میشد میلرزدیم به خودمون ولی اون شرایط ما رو نکشت اما قوی تر مون کرد، نه دستشویی بود نه حمومی، نه غذای آماده ای بود نه آب و برقی توی بعضی جاها میرسیدیم که فاصله ی بین محله ها 25کیلومتر بود بدون غذا و خوراکی باید مسیرمون رو ادامه میدادیم و ادامه هم دادیم به لطف خدا

    چون کارمون آنلاین بود هم سایت و هم توی تلگرام باید فعالیت میکردیم شارژ کردن گوشی و لپ تاپ هم بود ولی ما که سیم برقی نداشتیم همراه خودمون که هر موقع بخوایم بتونیم شارژ کنیم پس باید چیکار میکردیم؟

    از قانون درخواست استفاده کردیم توی سوپر مارکت، رستوران یا هرجایی که فکر میکردیم میتونیم گوشی و لپ تاپمون رو شارژ کنیم شارژ میکردیم، شلنگ آب که همراه مون نبود، هرجایی میرسیدیم بطری های آب مون رو پر میکردیم

    دستشویی که بیشتر توی طبیعت بود

    حموم هم که نداشتیم ولی یه بار توی مسیر هدایت شدیم به سمت یه آدم خیلی خفن که خودش بهمون گفت میخواید دوش بگیرید، بنده خدا حموم رو ردیف کرد برامون و رفتیم دوش گرفتیم، یه بار هم من توی رودخونه دوش گرفتم با آب سرد تگری

    شستن لباسامون با آب رودخونه بود

    بچها ما این مسیر رو از چه شرایطی شروع کردیم؟

    از شرایطی که شاهانه داشتیم توی خونه ی پدرمون زندگی میکردیم همیشه آب و برق و گاز و غذا آماده بود، آبگرم، حموم و دستشویی همواره بود، توی گرما کولر و توی سرما بخاری روشن بود، تخت خواب گرم و نرم ولی ما میدونستیم که توی سفر هیچ کدوم از اینا رو نداریم اما شروع کردیم چون ساختن شخصیت قدرتمند خیلی برامون مهم بود و همیشه همین جوری هستم عاشق رفتن در دل ناشناخته ها فقط میخوام تجربه کنم این جهان رو فقط میخوام بزرگ بشم نگاه دیگران اصلا برام مهم نیست فقط عاشق کشفیات جدیدم و دقیقا کسی که همراه شده با من همینجوریه خدایا شکرت

    استاد بخوام از معجزاتی که برامون اتفاق افتاده دونه دونه بنویسم از هزار صفحه بیشتر میشه ان شاءالله در مورد این سفرمون یه فایل تصویری ضبط میکنیم براتون میفرستیم در بهترین زمان

    استاد جان یه خبر خوب دیگه ای که براتون دارم اینکه شما سریال سفر به دور آمریکا رو دارید پیش میبرید و ما سریال سفر به دور ایران رو توی سایتمون داریم پیش میبریم به امید خدا تا الان 12قسمت از این سریال که فعلا مسیر جاده چالوس هست رفته روی سایتمون فایلهای معجزات سفرمون که مربوط میشد به عزت نفس رو هم گذاشتیم توی دوره ی عزت نفس که گفته بودم راه اندازی کردم

    حالا توی کامنتهای بعدی بیشتر براتون مینویسم

    استاد جان یه خبر خوب دیگه ای هم که دارم اینکه من وقتی دیدم بچهای سایت با شما رفت و آمدشون شروع شده خیلی لذت بردم گفتم منم دوست دارم با بچهای گروه خودمون دورهمی داشته باشیم این خواسته در من بود تا اون دورهمی بزرگی که شما با بچها داشتین خیلی برام خواستار تر شد که با بچها دیدار داشته باشم ولی نمیدونستم چطوری که همین جمعه ای که گذشت یکی از بچهای سایتمون (آقا سلیمان رفیعی عزیز) که عباسمنشی هم هست هدایت شد به سمتمون اومد خونه مون یعنی ناناستاپ با هم در مورد تحربیاتمون و این مسیر زیبا صحبت کردیم و کلی لذت بردیم و دقیقا اون احساسی که توی دورهمی با بچها داشتین رو منم تجربه کردم و بازهم میخوام که بارها و بارها این دورهمی رو داشته باشیم و این گروهدر مسیر توحید گسترده تر بشه ان شاءالله

    اسم دورهمی مون رو هم گذاشتیم، کمپینگ گروه در مسیر توحید که فایلهاش رو داریم قسمت به قسمت میزاریم روی سایت

    استاد جان به لطف خدا هر روز داره گروه مون بزرگتر میشه و من خیلی خوشحالم

    من دوست دارم هر موقع توی سایت کامنت مینویسم همیشه بیام از نتایجم بنویسم چون اینو از شما خیلی خوب یاد گرفتم که حرف مفت نزنم بیام از نتیجه بگم چون میدونم چقدر حس خوبی داره وقتی دانشجوی آدم بیاد از نتایجش بگه چقدر لذت بخشه برای آدم

    استاد جان دمتون گرم که عاشقانه ثابت قدم هستین در این مسیر و منم عاشقانه جای پای شما قدم میزارم چون اصله

    خدایا صد هزار مرتبه شکرت

    عاشقتونم بینهایت

    نرگس و مهدی در مسیر توحید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      آسیه رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 2297 روز

      نرگس عزیزم سلام

      امیدوارم همواره در حال پیشرفت و رشد باشی

      چقدر تحربه سفر خوبی بود برات ، چقدر قوی تر شدی ، چقد شجاع تر شدی

      خیلی خوشحال میشم که بدونم ادرس سایتت چی هست

      تمام کامنت هات رو با همه حسم یادمه و همیشه بیشترین امتیازات رو میگرفتی و همیشه قابل تحسین بودی

      الهی با مهدی عزیز (عشق همراه خودت ) همیشه در حال دریافت نعمت ها و برکت ها باشی و به راه مستقیم هدایت بشی و هدایت خداوندگار پشتوانه راهت عزیزم .️️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    Enzo Hekmat گفته:
    مدت عضویت: 3751 روز

    سلام استاد و دوستان عزیزم

    من خودم تقریبا دو ساله که مهاجرت کردم و انگلیس هستم و خودم شخصا از مهاجرتم خیلی راضی هستم ، من کارم موسیقی هست و اصلا به همین هدف که بتونم توی کارم آزادی بیشتری داشته باشم مهاجرت کردم و خدارو شکر الان هم دارم همون کار ایرانم یعنی آهنگسازی و تنظیم توی استودیو صدابرداری رو ادامه میدم .

    در کل بنظرم کسانی که یک حرفه خاص رو بلدن توی کشورهایی مثل انگلیس جا برای رشدشون بسیار بالاست .

    دوست داشتم چند تا از نگاه هایی که ایرانی های عزیزم اینجا دارن که باعث میشه تجربه خوبی از مهاجرت نداشته باشن رو بنویسم براتون .

    یه سری هاشون میگن زمانی که ما میخواستیم مهاجرت کنیم فک میکردیم الان میاییم انگلیس و از رو زمین پول جمع میکنیم ، اینجا پول ریخته فقط باید خم بشیم و بر داریم . شاید فک کنید شوخیه اما من چندین نفر دیدم که این فکر رو داشتن .

    آدم هایی که کلا با آب و هوای بارونی یا سرد یا گرم مشکل دارن ،مثلا اینجا 80 درصد سال هوا ابری و بارونیه ، یکی از دوستان میگفت من تو ایران زمانی که هوا ابری بود حس افسردگی میکردم . وقتی بهش میگفتم خوب چرا اومدی ؟ میگفت اون زمان اصلا بهش فک نکرده بودم فقط دوست داشتم از ایران بیام بیرون .

    کسانی که بخاطر ارتباط عاطفی با اصطلاحا خارجی ها از ایران خارج شدن . چون شنیده بودن مثلا انگلسی ها ادم های وفاداری هستن یا … بعد که اومدن نتونستن ارتباط خوبی داشته باشن بخاطر تفاوت فرهنگ و از طرفی تعصبی که داشتن و نمیخواستن تغییر کنن .

    و تفاوت فرهنگی که استاد هم گفتن . خواهشن فکرتون رو باز بزارید تا بتونید با فرهنگ جدید آشنا شید ، اینو در نظر داشته باشید که قطعا فرهنگ خییییلی متفاوته با چیزی که سالها تو ایران هممون تجربه کردیم . اصلا نمیخوام بگم ما بهتریم یا اونا بهترن ، فقط دوست دارم بگم که وااااقعا متفاوته .

    خیلی از دوستان رو من میبینم که نسبت به فرهنگ جدید اصلا سپر دست میگیرن و نمیخوان تغییر کنن .

    به جرات میتونم بگم دلیل اجتماعات خاصی که توی کشورهای خارجی پیش میاد فقط تعصبه (مثلا منطقه چینی ها ، منطقه ایرانی ها ، منظقه پاکستانی ها و …. ) . اینجا یه دفه میبینی یه منطقه فقط یه قوم خاص هستن . بعد طرف اومده کلا همون چیزی که توی کشور خودش بوده رو برداشته ، با همون تفکر کشور خودش ، با همون کارایی که توی کشور خودش میکرده و … آورده اینجا و بعدم شاکیه که چرا نمیتونه اونها رو انجام بده .

    و یک پیشنهاد هم میدم به دوستان عزیزم اینکه توی ایران چی بودین رو وقتی مهاجرت میکنین فراموش کنید . میتونم بگم خیلی از ایرانی های عزیز اینو دارن که میگن وقتی ما ایران بودیم این چنین بودیم ، وقتی ایران بودیم آنچنان بودیم ، و وقتی شرایط متفاوتی رو توی مهاجرت میبینن افسرده میشن .

    اینو باید در نظر داشته باشید که اگه حتی حرفه خاصی بلدین باید زمانی طی بشه تا شما رو دوباره بشناسن و به قول استاد بزارید تکاملتون رو طی کنید و دوباره برگردید به جای که بودین حتی بهتر از اون .

    و یه چیزی که نمیدونم اجازه دارم بگمش یا نه . چون خیلی زیاد هست و اونم ورود غیر قانونی به کشورهای اروپایی هست. من تا قبل از اینکه وارد انگلیس بشم واقعا فکر نمیکردم حجم به این بالایی برای مهاجرت غیر قانونی وجود داشه باشه . جزییاتش رو نمیخوام بگم ولی زندگی رو براتون سخت میکنه . من خیلی ها رو میبینم که واقعا اذیت میشن اینجا و شرایط مناسبی رو تجربه نمیکنن . به هر شکلی که با پاسپورت کشور خودتون وارد کشورهای اروپایی نشید ، غیر قانونی حساب میشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  5. -
    ملیحه نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1791 روز

    سلام بر استاد توحیدی عزیزم

    و مریم بانوی دوسداشتنی

    عاشق این همزمانی های فایل ها هستم

    درخواست من از خدا برای مهاجرت

    جلسه 6 قدم 7

    و این فایل

    واقعاااااا بینطیر بود

    فایلتون عااالی بود

    انگیزه برای مهاجرت:

    1زمانی تو زندگیم از خانواده فراری بودم و همیشه دوسداشتم نباشم

    این راه به ازدواج ختم میشد

    یک راه دانشگاه رفتن تو شهر دیگه

    رفتم دانشگاه تو 1شهر دیگه

    عااالی بود همه چی

    چون نه سخت گیرم نه حساس نه وابسته

    بشددددت خوش گدرونم و ریلکس و خونسرد

    1 جورایی علی بی غم

    دانشگاه تموم شد برگشتم خونه

    خونه رو دوست نداشتم

    ازدواج کردم

    بعد 1زمان بینهااایت کوتاه 50 روزه فهمیدم اشتباه کردم و سریع برگشتم.

    روزهای زیادی گدشت تا بفهمم ایراد از خودمه نه بقیه

    با استاد اشنا شدم و فهمیدم ایراد منم نه بقیه

    کم کم به صلح با خونه و پدرو مادرم رسیدم

    اونقدر که الان میبینی1ماه شده و من از خونه بیرون نرفتم

    منی ک از خونه فراری بودم

    کارم تو خونه است

    ببینید چقدررررر به صلح رسیدم

    هیچوقت هم عجله ای برای مهاجرت نداشتم

    1 گوشه ذهنم این بود هروقت تونستم همینجا به خاسته هام برسم بعدش مهاجرت میکنم

    اما 1 گوشه اش ترس از پول نساختنه

    امروز تو جلسه6 قدم 7 و این فایل فهمیدم من همه ویزگیهای مهاجرت رو دارم چرا چسبیدم به منطقه امن خودم؟؟؟

    جواب ترس بود

    ترس از پول نساختن

    الان دارم میسازم ها اما نگرانم بازم

    با توجه به جلسه16 دوره لیاقت نشستم دارم باورها و منطقهاشو مینویسم ک ب لطف الله مهربانم ک این روزها خییییلی حس نزدیکی دارم روشون کارکنم و از فردا انشالله به یاری خدا جون مهربونم عصرها برم دنبال جا بگردم.

    البته بگمم توحیدم صعیفه

    و شناختم نسبت بخدا و قدرتش و اینکه من و همه انسانها براش یکسان هستیم کمه و دارم روی این قسمت کار میکنم.

    خداروشکررر تو مسیر زندگی وابستگی خاصی ندارم نه خانواده نه دوست

    انعطاف پدیری بالا دارم

    خونگرمم

    زود رفیق پیدا میکنم

    با تنهایی مشکلی ندارم

    خیییییلی توانمندم و هرکاری میتونم انجام بدم

    کلا خیییلی محاسن عالی خداجون برام ساخته

    ک تا الان ندیده بودم

    و فقط ایمان و اینکه من میتونم پول بسازم و تو این مسیر هدایت میشم. کمه و باید روش کارکنم و بسمتش حرکت کنم از لحاط فرکانسی

    ریلکس تر و منعطف هستم تو سفر و گشتن

    خداروشکر جاهای زیادی رفتم با خانواده

    و یکی از خاسته های جدیدم تنها سفر کردنه

    ک درخواستشو بخدا دادم و دارم رو خودمم کارمیکنم.

    من همینجا که هستم خوشحالم.فکرنمیکنم برم جای دیگه خوشبختر میشم و بخام به کسی نشون بدم .میخام بخودم و خدای خودم ثابت کنم ک میتونم.میتونم و خدایی کنارم دارم ک بی انتهاست و همه چی میشه برام

    و بزرگترین انگیزه ام برای جابجایی شناخت بیشتر توانمندیها و استعدادهای خودم و بقولی کشف خودم و گسترش خودم و بزرگترشدن خودمه و شناخت و درک بیشتر خدایی ک هر لحطه بامنه است.

    تمام این روزها حواسم ب توحیده و خودم

    خیلی دوسدارم خدایی ک شما و دیگران درک کردین رو بشناسم ک برام چه کارهایی انجام میده.

    که البته تا الانم کم کارهایی برام انجام نداده

    اما قبلا هم گفتم من خاسته نداشتم

    اما الان دارم زیاد

    و بیشتررر از همه شناخت خودم و خدا و جهان رو میخام

    و زندگی رو میخام در تمام ابعادش زندگی کنم و هر روز از خودم 1 ورژن بهتر و قدرتمندتر و متوکلتر و رهاتر بسازم.

    باتوجه به تصاد ها و شرایط مینویسم دقیقا چی میخام

    چه شرایطی و ویزگیهایی خواسته منه

    باید رو باورهای توحیدی خودم بیشتر کار کنم و حرکت کنم و قدم بردارم.

    بینهاااااایت سپاسگدار استاد و این فایلهای بینطیر همزمانی هستم

    در صمن استادچقدرررر ارامش نگاهتون.اطمینانتون

    انقدر تعییر کرده ک ادم نگاهتون میکنه اینو کاملاااا میفهمه

    بیشتر از همه توحید تون چشمگیره و اعتماد بنفس به خودتون و خالق بی انتهای جهان

    در پناه فرمانروای کیهان باشید مهربون جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
  6. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    به نام خالق

    سلام استاد عزیز چه فایل پر محتوایی چقدر جالب همه نکته ها رو گفتید از انعطاف پذیر بودن تو جزئی ترین چیزها تا وابستگی ها

    چقدر من لذت بردم از این فایل تمام این فایل برای من بود استاد از اون ابتدا که وارد سایت شدم من تب مهاجرت گرفتم و مدام میگفتم بلاخره من از ایران میرم

    اما هر چی میگذره هر چی دوره ها رو گوش میدم هر چی جلوتر میام بیشتر دارم به خودم و روحیاتم واقف تر میشم

    استاد هر چی جلو میام با دوره ها یه چیزی رو خوب متوجه میشم اصل موفقیت هست اصل آرامش هست اصل داشتن حس خوب هست

    اون جمله تون خیلی همیشه تو گوش من صدا میکنه که میگید اگه تو نتونی تو ایران زندگی خوبی داشته باشی حال خوبی داشته باشی آرامش داشتی نمیتونی آمریکا یا هر جای دیگه هم این حال خوب رو کسب کنی

    مهم اینه ما اول بتونیم در لحظه باشیم مهم اینه ما بتونیم آرامش داشته باشیم مهم اینه ما بتونیم در لحظه هدایت ها رو دریافت کنیم مهم اینه ما بتونیم در لحظه بروز چالش ها با صبر و دریافت پیام کائنات خدا جلو بریم

    واقعا این فایل منو برد به کلی مطالبی که تا الان از شما و از هدایت های خدا دریافت کردم و یاد گرفتم

    استاد اون قسمت وابستگی ها و خوشبختی رو خیلی خوب توضیح دادید

    مرسی از این همه آگاهی که در لحظه برای من جاری شد و دست خدا شدید

    مهم حس خوشبختی و آرامش من هست وگرنه بهشت واقعی جایی هست که زمانی که روح من مسیر تکاملی رو در این دنیا به اتمام میرسونه اونجا سفر میکنه تا ادامه مسیر بده

    سپاس سپاس سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  7. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    راجع به این فایل، چند روز است که دارم فکر میکنم. چیزهایی به ذهنم رسید که بنظرم می‌آید باید اینجا بنویسمشان.

    آقای عباسمنش،شما نه تنها الگوی خوب مهاجرت، بلکه الگوی زندگی توحیدی و متکی به خود و متکی به ذات احدیت هستید.

    چند سال است که این الگو در ذهن من نقش بسته. من زیاد آدمها را قدیس نمیکنم و ازشان بت نمیسازم، ولی شما سزاوارید که در خیلی از زمینه ها ازتان یاد کنم.

    شما مرجع من، برای شکل دهی یک زندگی مستقل و متکی به خود هستید…تحسین بر شما!

    صرف نظر از نتیجه هایی که انسان در طول زندگی، از کارهایی که میکند، میگیرد، این حس استقلال و آزادگی و اتکا به قدرت خود، که در شما به شدت دیده میشود، بسیار تحسین برانگیز و ریشه تمام موفقیتهاست.

    توی شیراز ، بازاری وجود دارد که از پدر به فرزندان دست بدست می‌شود. این بازار قدیمی، علی رغم اینکه صاحبانش تماما در طول صدها سال، ثروتمند و متمکن بوده و هستند، ولی فکر کردن به روش زندگی خاص آنها، برای من نفرت انگیز است!

    چرا؟ اینها آدمهایی بسیار محتاطند که به ندرت دنبال شغلی به غیر از شغل پدرشان میروند.

    توی حجره های این بازار، پیرمردان 70 یا 80 ساله ای پیدا می‌شوند که هنوز شاگردی پدرانشان را میکنند، توی مغازه پدرانشان!!

    این روش زندگی، ده‌ها و صدها سال است که امتداد دارد. اصلا افراد این بازار به همین رویکرد بسیار محتاطانه در زندگی، شهره اند. اهالی قدیمی بازار، وقتی می‌خواهند بی وجودی و بی عرضگی را مثال ببزنند، میگویند: مثل بچه های بازار فلان!

    این الگو را در خانواده و فامیل هم نزد بعضی‌ها یافته ام که از قضا، معمولأ آنها هم از لحاظ مادی، زندگی سطح بالا و بدون ریسکی را دارند.

    خواستم بگویم: یه دونه ای، مرد! اینکه آدم در پانزده سالگی از خانه پدری بیرون بزند و تند و تند مراحل ترقی را با چشیدن مزه تنهایی و بی پولی و فشار تمام و کمال زندگی، طی کند، زیاد در ایران و فضاهای سنتی، مرسوم نیست.

    به همین خاطر، حضور نامرئی پدر شما در داستان‌های پرفراز و نشیب زندگیتان، خیلی کلیدی است.

    این مرد، خواسته یا ناخواسته، شما را به کوره فشار الماس سازی هل داده است!

    من مطمئنم که اگر شما هم یک پدر متمول بازاری از همان بازار کذایی که مثال زدم، داشتید، الان سایت عباسمنش هم وجود نداشت!

    بر همین اساس، خواستم بگویم که اگرچه شما در داستان مهاجرت، صاحب نظر هستید، ولی دوستانی که قصد اقتدا به شیوه زندگی پرماجرای شما رادارند، باید ریشه ی ماجرا را خم مدنظر قرار دهند…

    اگر کسی از بودن در غربت لذت نمی‌برد و به پوچی میرسد، شاید از خانه گرم و نرم پدری به غم غربت پرتاب شده! از شرایطی که از تلاش از صفر، برای رسیدن به همه زندگی، فاصله دارد!

    وقتی آن خانه سیمانی شما در بندرعباس را توی نظر می‌آورم و تلاش‌های بی وقفه تان برای بهبود مستمر زندگی را در این سال‌ها متوجه میشوم، خوب میفهمم که شما بسیار بسیار خودساخته تر از من هستید و همه من با این مسیری که شما رفتید، تطابق ندارد!

    نقطه شروع چنان مسیری، همان بیرون زدن از خانه پدری و حمله به آرزوها بوده. کاری که در 100 نفر این دوره زمانه، کمتر از 1 نفر از قشر متوسط ممکن است انجام بدهد.

    اما آنچه میخواستم با این مقدمات بگویم، این بود که: پذیرفتن مسئولیت تمام و کمال زندگی، قدم اول برای رشد و تغییر و مهاجرت از کودکی به بلوغ است.

    من، اعتراف میکنم که در 46 سالگی، هنوز به پدر و مادرم گوشه چشم دارم و از آنها در زمینه های عاطفی ، هنوز متوقع هستم.

    نتیجه میگیرم که روش بزرگ شدن شما، بطور اتفاقی با بزرگ کردن نرمال فرزند در آمریکا و اروپا منطبق است!

    و اینکه حاصل این داستان، اینست که شما دارید یک روش فرزند پروری مناسب را هم در قالب این فایلها ترویج می‌دهید!

    ممنونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  8. -
    مریم آقامیرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2547 روز

    سلام خدمت استاد وهمه دوستان

    استاد با توجه به توضیحاتی که فرمودید من دقیقاً تمام مشخصات را برای مهاجرت دارم

    وبرام جالبه این فایل زمانی روی سایت قرار گرفت که تمام ذهنم درباره مهاجرت بود

    الان در حال مهاجرت به شهر دیگر هستم و انشالله بعد به خارج از ایران

    چقدرزیبا فرمودید مهاجرت تکاملی باشه اول مسافرت باشه بعد مهاجرت

    استاد منم به شخصه خیلی کنجکاو هستم و همیشه دوست دارم ببینم آدم های دیگر چه جوری زندگی می کنند ، چه طرز فکر و باورهایی دارند

    استاد منم بچه سوم واخر خانواده هستم و هیچ گونه وابستگی به خواهر و برادر نداشتم و ندارم

    چقدر قوت قلب گرفتم که مهاجرت من حتمی است

    البته چه زیبا فرمودید هدف خوشبختی ولذت بردن از زندگی است .این حرفی است که من همیشه به خودم می‌گویم

    اما استاد چه بگویم که یه بعد وجودم مهاجرت و مسافرت را می طلبند

    انگار آرام نمیگیرد ، دوست دارد جهان وخودش را تجربه کند

    من لایق، آماده ومشتاق مهاجرت به بهترین مکان در بهترین زمان هستم

    همیشه دوست داشتم با عشق م جایی زندگی کنم که هیچ کس نباشد خودم باشم وخودش

    وبعد از سالها ی سال این الگو را در زندگی شما دیدم

    استاد بی نظیر ید

    خانم شایسته لایق زندگی با استاد هستید

    دوستتان دارم زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  9. -
    امیر ارکان فر گفته:
    مدت عضویت: 3920 روز

    سلام استاد عزیزم امیدوارم که عالی باشید. خدا رو شکر که دوباره فایل جدیدی از شما دیدم و دوباره قراره کلی چیز قشنگ از شما یاد بگیرم. منم مهاجرت رو تجربه کردم. نه سال پیش از تهران مهاجرت کردم به جزیره کیش تهران. جایی که محلمون بود و 10 سال اونجا زندگی میکردیم. یعنی هم دوستان بسیار زیادی داشتم هم خانواده هایمان اونجا بودند هم همسرم تک فرزند بود هم پدرم فوت کرده بود. مادرم وابستگی داشت به من. همه ی همه اینها حل شد تا من مهاجرت بکنم. با توجه به آموزه های آموزه هایی که از شما یاد گرفتم وقتی اینجا اومدم الان نه سال گذشته دیگه هم من خیلی راضی هستم هم همسرم خیلی راضیه هم فرزندم بسیار راضیه هم ما الگویی شدیم برای بقیه. هفته بعد یکی از اقواممون داره مهاجرت میکنه جزیره کیش به خاطر اینکه رضایت رو توی چشم های ما و خانواده من دید. من بسیار از مهاجرت راضی هستم. از اینجا به بعدش هم با خدا که صحبت میکنم همیشه میگم. میگم اگه قرار مهاجرتی داشته باشم و این مهاجرت ادامه دار باشه لطفا من رو به زیبایی های بیشتر هدایت کن. اینا همه آموزش های شما بوده که ذهن من رو نظم دادید. قدرت انتخاب بهم دادید. متشکرم. شاد باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
  10. -
    مریم جوان گفته:
    مدت عضویت: 1328 روز

    بنام الله یکتا

    سلام استاد عزیز، سلام خانم شایسته گل و سلام بر تمام دوستان گلم در این سایت بی نظیر

    در این زمان که همه به هر شکلی میخوان فقط مهاجرت کنن و دست به هر کاری میزنن بدون در نظر گرفتن شرایط خودشون و توانایی پذیرش یک محیط جدید فقط برای اینکه بگن ما خارج نشین هستیم تصمیم به رفتن میگیرن و بعد پشیمون میشن که ما در ایران بهترین شرایط رو داشتیم و الان اینجا باید با حداقل ها کنار بیایم

    خیلی از افراد رو میبینیم که میگن ما بخاطر آینده فرزندانمون میریم و همین باعث میشه که همیشه خودشون رو قربانی فرزندان بدونن و ی حسرت داشته باشن

    چه فایل بجا و پرمحتوایی استاد گذاشتید که کلی من رو بفکر فرو برد من خودم ، هم دوست دارم مهاجرت کنم هم نه هنوز به صلح با خودم نرسیدم و فکر میکنم این فایلهای گرانبها تکلیف منو با خودم روشن کنه

    اما این فایل منو کنکاش کرد و تغییرات منو بهم نشون داد من فبلا خیلی سختگیر بودم که همه چی باید پرفکت باشه همه چی باید مشخص باشه باید بهترین هتل باشه بهترین رستوران و بهترین امکانات باشه دیدم تو این مدت همراه با شما بودن چقد شخصیت متفاوتی پیدا کردم دیگه اهمیت نمیدم که همه چی از قبل مشخص باشه بقول معروف میگم هر چی پیش بیاد خوش بیاد ، هر جا باشه میخوابم ، هر جا که بخوام میرم بدون اینکه از قبل برنامه بچینم ، بسیار منعطف تر شدم ، هر جا میرم خیلی راحت از ناخواسته ها اعراض میکنم و توجه خودم رو میزارم رو زیبایی ها و بسیار بسیار منعطف تر شدم

    قبلا اگه هتل 5 ستاره هم میرفتم بدنبال ایراد گرفتن بودم ولی الان هر جا میرم فقط دنبال نکات مثبت میگردم

    قبلا چقد همه چی رو سخت میگرفتم و الان چقد آسون ، الان در سفر بهونه نمیگیرم از آدمها و برخوردشون خرده نمیگیرم در عوض سعی میکنم لذت ببرم

    در مسافرتی که در ایام نوروز داشتم خودم بوضوح تغییراتم رو میدیدم با اینکه به سرمای شدید و بارون خورده بودیم و هر جامیرفتیم بارون ما رو همراهی میکرد و سرما شدید بود کلی خندیدیم و لذت بردیم و جالب اینجاست که پسرم و برادرم و همسرشون هم که همراه من بودن با من همسو شده بودن و هیچکدوم غر نزدن و نتیجه اون شد ، یک سفر رویایی و پرخاطره

    من با شما ی مهاجرت داشتم از مریم قبلی به مریم جدید با ورژن بهتر

    سپاسگزار شما هستم که راهنمای ما در این مسیر هستید برای بهتر شدنمون

    در پناه الله یکتا شاد و سعادتمند و خوشبخت و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای: