چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1 - صفحه 9
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/07/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-07-08 06:23:212024-07-13 02:27:05چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
چیزی که از این فایل گرفتم و خوشحالم که یسری از پیش بینی هام درست بود به طوری که حتی دوسال پیس ی سفر تنهایی 2 3 روزه شمال رفتم اونم با اوتوبوس و جوری که بود به یکی دوتا دوستام گفتم استقبالی که نکردن فکرم میکردن مشکلی دارم یا خانواده ی جوره دیگ کاری ندارم خیلی درسا گرفتم تو اون سفر خیلی فشار جا به جایی رو فهمیدم من سال ها برایه خریده حتی تا ماهی 6 7 بار با سن 20 21 تا الان 28 هستم تنهایی برایه خرید رفتم تهران گاهی خسته میشدم تو مسجدا خابیدم گاهی حتی تو پارک البته تو روز ولی انقدر بنظرم همین که تنهایی حرکت کردم تو زندگیم و منی که با ادما احساس ارزش میکردم الان خودم انقدر وقت میگذارم که نمیخام دوستایی که وابستشونم بودم بببینم چون دورم میکنن از معیارام و این تنهایی شده رشد و نزدیکی به خدا و ارتباطی بسیار بهتر با جهان هستی و سپاسگزارم از خودم من مدت ها منتظر این گرا بودم و فهمیدم انتخاب سبک زندگیم و اینکه انقدر مستقل شدم از در آمد تا تویه محیط زندگیم و کارم همه وقتم صرف رشد و لذت من شده این اینکه تنهایی دیگ برام اونقدرا سخت نیست جا به جایی و اینو بگم که حس میکنم همین که محیطمو بخام عوض کنم در زمان کمی میتونم خودمو وفق بدم بهتر میتونم به دلیل مغازه و شغلم با آدما ارتباط بگیرم کلی شغلم به من کمک کرد الان میگم میگفتم 3 سال زندگیم رفتو باز مغازه زدم ولی من نمیدیدم چقدر تویه روابط صحبت کردن سره حرفو باز کردن بهتر شدم نمیگم عالیم ولی سعیمو کردم نتیجم خوب بوده و الان قدرت انتخاب دارم قدرت تغییر حالمو دارم انقدر حالم بد میشد که نمیدونستم چیکار کنم حتی خودمو از اینستا و اینا هم جدا کردم سیگارو ترک کردم بعد سال و کلی تغییر دیگ اصلا همه این جدا شدن از وابستگی ها همه این چیزا منو رشد داد این روند اداممه دادنه بالاخره داره جواب میده من جهاد کردم من دارم روزانه از جهان هستی پاسخایی رویایی میگیرم و در مورد مهاجرت فهمیدم با پیش بینی های دیگ وبا این وقتیی که دارم میتونم یمهاجرت خیلی راحت و رویایی داشته باشیم چرا که استادو دارم خدارو داریم و داتریم رشد میکنیم میتونیم صحبت کنیم دوست پیدا کنیم بلد نیستیم ی نبودیم یاد نگرفتیم ؟دیگ منه غرغرو شده حسینه چالش پذیر منه نا امید شده اونی که نیگا نمیکنه به منفی ها و فقط با تمرکز باورارو میکشه بیرون و فرکانس تغییر میده اره تا چند هفته پیشم ناامیدی بود ولی دیگ بهش بها نمیدم پشمو میبندم میرم اصلا رد خور نداره که خدا جواب نده خدا باهام حرف نزنه در کل میخام بگم بخدا باور این حرکت این تقوایی که نگاهم نکنه به نجوا و حرفای ادمای 2 زاری که فقط میخان ناامیدت کنن و مسخره و حرکت برایه دلت برایه عشقت رشد و بودنه حضور جهانه هستی که هوشمنده با ماست رفیقه و یار و مارو هدایت میکنه خدا دوستایی آدمایی برات میاره لایف استاییلی بهت میده که هم رشد کن و هم عشق کنی من ی ترمز دیگ که داشتم این بود که کامنت بزارم انرزیم میره وفلانو اینا و واقعا هم همین میشد ولی الان میدونم هرروز بهتر خدا هست یادم میاره هدایتم میکنه باز و هرکاره خوبی که میکنی شاید این کامنت به ی نفر انزی حرکت بده و همین برایه من و هم نشونه ورده پاییه به قول استاد برا آیندم و کلی چیز دیگ من تو این چند ماه به قدرت تایپ خوبی هم رسیدم دیگ اون ادم منتظر تمون شد این ادم میدونه با توکل باید وارد بشه و بره تو دله ترسا و ترسا میشن لذت ترسا پشتشون بزرگترین گیفتان و این آدم تازه شروعشه تازه درصدایه اغازیشه ولی شده بعده مدت ها آین ادم هررروز داره منظم و منظم تر میکنه بهترینها مننتظره ماست دوستون دارم استاد منتظر فایل بعدی هستیم.. یا حق
سلام به استاد بزرگ و همه دوستان عزیز
امروز یه اتفاق به ظاهر خیلی بد برام افتاد و اومدم داخل سایت که روی گزینه نشانه ای برای هدایت من بزنم که ببینم چطوری ذهنموکنترل کنم که با بنر این فایل روبه رو شدم.
حالا جالب اینجاست که من چند وقت فکر مسافرت خارج کشور زده به سرم و کلا دو روزه تازه پاسپورتم روگرفتم و منتظر قدم و نشانه بعدی ام برای مسافرت.
حس کردم این فایل انگار برای من دقیقا روی سایت اومد و همه چی در مکان و زمان درست. زمانی که من ب فکر مسافرت هستم و این فایل قبل رفتن سر راهم قرار گرفته که بهتر و راحت تر مسیرم رو طی کنم.
اینکه استاد گفتن برای مهاجرت باید هدف داشته باشی من یک سری هدف ها دارم اما یه حس هایی دارم که اینا هدف نیستند. مثلا دوست دارم درامد بیشتری داشته باشم و زندگی زیبای تری تجربه کنم و زیبایی های بیشتری ببینم. اما ذهنم میگه تو اول باید ایران به اون درامد عالی برسی بعد بری. و اینکه زیبایی های اینجا اگه نبینی پس هیجای دیگ هم نمیبنی. در راستای توضیحات استاد اینکه شهر های ایران اول رفتند من خودم خیلی شهر ها رو نرفتم جایی هم رفتم یا دانشگاه بوده یا سربازی یا تهران برای کار بوده که رفتم.
و اما برای تغییر و انعطاف پذیری تقریبا خوب هستم.
بی صبرانه منتظر قسمت دوم فایل و از اون مهم تر آزمون هستم که بهتر خودمو بشناسم که در این زمانی که من دقیقا پاسپورت و فکر رفتند هستم این فایل سر مسیرم قرار گرفته خودم رو بهتر بشناسم.
استاد یه فایل عالی دارند در مورد پیروی از هدایت الهی و پدید همزمانی دقیقا با این اتفاقی که افتاده برام یاد اون فایل افتادم و از خداوند درخواست هدایت کردم و به لطف خودش به مسیر عالی هدایت میشم.
سپاسگزار خداوند هستم و استاد عزیز.
سلام به همه دوستان بخصوص به استادم عزیزم و مریم خانم نازنین
#چرا میخوای بری شهر بزرگ یا کشور دیگه ؟
_چون همیشه بچه که بودم من تو یه شهر کوچیک بودم و داییام تهران بودن و هر موقع میرفتیم تهران چیزهای جدید رو تجربه میکردیم که اصصلا تو شهر من نبود و این شد برام انگیزه که بخوام شهر بزرگ زندگی کنم و شش سال تحصیلم رو هم رفتم دو تا شهر که از شهر خودم بزرگتر بودن و مرکز استان بودن (و البته بخاطر ترس از اینکه نمیتونم پول دربیارم برگشتم شهر خودم در صورتیکه اصلا دوست نداشتم)
_چون شهرای بزرگ پاساژهای شیک دارن، خب الان شهر من هم داره (در صورتیکه من اصلا از همچین جاهایی خرید نمیکنم فقط دوست داشتم برم بگردم) اما الان که همین ها تو شهر خودم هم هستن نمیرم توشون حتی برای گردش.
_چون در مقابل افراد فامیل احساس کمبود میکردم که من تو شهر کوچیکم و دلم میخواست من هم جای بزرگ و پیشرفته زندگی کنم که اعتماد به نفس بگیرم.
_من قبلا هیییچ وقت حتی یکبار هم تصور نکرده بودم برم خارج از ایران زندگی کنم یا حتی مسافرت برم، تا زمانیکه دیدم خییلی از دوستای قدیمم یا افراد فامیل رفتن، و من باز هم احساس کمبود کردم، احساس میکنم من هیچ کاری تو زندگیم نکردم، من پیشرفت نکردم.
_چون دلم میخواد از افراد دور و برم دور بشم، تا دیگه تو زندگیم نظر ندن یا من مجبور نباشم براشون چیزی رو توضیح بدم (خب همین الان همینکار رو بکن توضیح نده بجای حرف زدن لبخند بزن خودت رابطه ات رو باهاشون کم کن نگران نباش که ناراحت بشن)
#مسافرت زیاد:
خب من خییلی مسافرت دوست دارم اما خداییش پول زیادی برای سفر ندارم، و اینکه خب خودم هم تنها سفر نمیرم، میدونم همه ش به تفکرم ربط داره اگر زیادی برام مهم بود برام پیش میومد، فقط باید تمرکز بیشتری روی سفر بذارم.
#انعطاف پذیری در مورد موارد جدید یا غیر قابل پیش بینی:
قبلا که اصلا، یعنی تغییر رو دوست داشتمااا اما غر میزدم تا بهش عادت کنم (یعنی غر زدن جزیی از شخصیتم بود) یادمه یبار استادم یه دستگاه خلا خریده بود برای آزمایشگاه من چقدددر غر زدم برای اینکه باید یاد میگرفتم و نمونه هام رو توش میذاشتم، طوریکه یکی از همکلاسی های پسر سال پایینیم بهم گفت فکر کنم شما در مقابل تغییر خیلی مقاومت دارید راستش خیلی خجالت کشیدم، اما میدونم هم الان هم اون موقع تغییر رو دوست داشتم، اینکه ساختمون خوابگاهم عوض میشد برام مهم نبود عادت میکردم بهش، اینکه مدام میرفتم شهر دانشگاهم و شهری که خونمون بود برام لذت بخش بود، وقتی بعد از ازدواج خونه خریدیم و اثاث کشی کردیم رو دوست داشتم (حتی الان هم بدم نمیاد خونه رو عوض کنیم و بریم جای جدید)
وابستگی به اطرافیان و محیط:
اینکه اصصلا در من وجود نداره طوریکه وقتی درسم تموم شد و میخواستم برگردم شهر زادگاهم خیییلی گریه کردم، یا وقتی از مسافرت برمیگردیم خیلی دوست ندارم برگردم خونه مسافرت بودن بیشتر بهم لذت میده. (بیییشترین وابستگیم به مامانم بود در واقع نگرانیم،چون میترسیدم دور از من مریض نشه و هزار تا فکر دیگه و الان چند ساله که مامانم در قید حیات نیستن و این موضوع دیگه در زندگی من وجود نداره)
سلام به روی ماه شما و مریم بانوی تحسین برانگیز
سلام به دوستای عزیزم تو این جمع صمیمی
استاد استاد استاد عاشقتونم با این فایل های سر بزنگاهتون
استادمن همیشه به مهاجرت فکر کردم چندین ساله و عاشق سفرم
بذارید یکم برم قبلتر قبلتر و لابلاش سوالایی که پرسیدین رو هم جواب میدم
من از وقتی از همسرم جداشدم دنبال ی خونه بودم دورتر از محیط قدیمی خانوادم چرا ؟ چون دوس نداشتم دیگران دخالتی تو زندگیم و کارام داشته باشن و به طرق مختلف بهشون همون اوایل گفته بودم و چون محلی بود که بزرگ شده بودم و همه میشناختن منو خوشم نمیومد حاشیه برام درست بشه و اصلا هم دنبال جواب دادان به سوالا و نگاهاشون رو نداشتم و فقط بدنبال ارامش و راحتی خودم بودم و هنوزم هستم و هیچ چیزو به ارامشی که دارم عوض نمیکنم.
برای همین ی خونه اجاره کردم با تجسمهایی که شما توفایلاتون گفته بودین و منم سناریونویسی میکردم و حالمو عالی میکرد تا اجاره کردم از اون محیط اومدم به محیطی که کسی کاری به کارم نداره صاحبخونه عالی محیط تمیز پراز دارودرخت و صدای پرندهای اوازخون(من عاشق جنگلو سرسبزی و صدای طبیعتم) و ارامش ارامش ارامش و حالم عالیه بلطف الله مهربان
انگیزه برا مهاجرت کردن=کیفیت بهتر ،ارامش بیشتر ،تجربه جاهای عالیتر،اشنا شدن با افراد مختلف ،ازادی درهمه ابعاد، زندگی و ماجراجویی
اولش یکم مستقل شدن برام سخت بود تا بتونم مدیریت کنم همه چیزو(شغل،اجاره خونه،پسرم، کارای خونه و..)البته همش بلطف ارباب به اسانی برام انجام شد و اسانم کرد
الانم گاهی از دستم در میره ولی زود جم میکنم امورو خدایی خیلی دارم بهتر میشم تو تضادها و مدیریتم عالیتر شده( چشم نخورم یوقت)
2 . بلطف فایلای استادجان یکم بهترم تو عمل کردن بهشون و هماهنگ تر شدم با شرایطی که برام پیش میاد الان چون همه چیز دسته خودم راحتترم تو مدیریت مخصوصا خرجهایی که میکنم
3.وابستگی عاطفی= من متاسفانه یا خوشبختانه پدرو مادرم فوت شدن نمیدونم خوبه یابد ولی از بعد جداییم که وابستگی شدیدی بهشون داشتم رو از بین بردم تونستم وابستگیم یا شرک بگم بهتره رو از همه خانوادم و حتی پسرم رو گذاشتم کنار نمیگم به 0 رسونده ولی خیلی خیلی خیلی نزدیکه به 0 و حتی اگه یدفعه ای بخوام برم جایی تنهایی و سفر یا انشاا.. بزودی زود مهاجرت برام سخت نیس و اینم بلطف خدا که شمارو سر راهم گذاشت و فایلهای هدیه ای که هدیه دادین بهم ممکن شد چون من ادم بسیار بسیار وابسته ای بودم تا همین حدود 1سال پیش و الان اسان شدم برای عدم وابستگی
4 . این خونه که زندگی میکنم سرویس بهداشتیش بیرون و یکی از شکرگزاری هرروزم همین بیرون بودنش چون هم هوای اول صبح به بدنم میخوره هم به اسمون هر موقع بیرون میرم نگامیکنم و لذت میبرم
و برای تغییر من باهمه چیز سازگار میشم بالشت باشه نباشه . هتل گیرم بیاد یا چادر سرویس بهداشتی نباشه و تو طبیعت باشم. غذای انچنانی باشه یانه.
اگه باشه که بهترینارو همیشه میخوام ولی اگه نبودم به خودم سخت نمیگیرم و دوس دارم همه جوره لذت ببرم میخاد سرد باشه یا گرم.الان که بیشترم از لحظه هام لذت میبرم و زندگیم.
در اخرم بگم من مدتهاست به مهاجرت فکر میکنم به ی کشور عالیتر و بهتر سبزتر از هرلحاظ اینم بلطف سفربه دور امریکاست اخه عاشق سفر و تجربه جاهای جدیدم و خواسته بهتر و شفاف تر شده و ی هفته ای بود میگفتم خب باید مهاجرت کنم برم کیش مثل دوست عزیزم سعیده جان . و یکی دوتا دوست جدیدپیداکردم که کیش زندگی میکنن و از ارامشش میگن و البته میگن حتما باید کارداشته باشی و اینا و حرفای منفی یکم ناراحت شدم ولی گفتم اگه بخوام مهاجرت کنم اینا همش کشکه خدا برام رقم میزنه . منکه جز اون کسی رو ندارم و نداشتم و نمیخوامم داشته باشم پس میسپارم بهش یا اونجا یا یجا دیگه میشه البته یچیزی بگم من با گرما میونه خوبی ندارم ترجیحم سرسبزی و یکم هوای خنک و دریاست مثل شمال
اینم بگم بلطف فراوانی و ثروتی که خدا از بینهایت راه برام فرستاده و میفرسته دارم یسفر میرم شمال شهر بابلسر و بذهنم اومد که بزار بپرسم اجاره ها اونجا چطوریه و مردمانش چجورین و میشه برم اونجا زندگی کنم تنهایی با پسرم البته احتمالا خانوادم مخالفت میکنن و خودمم کمی میترسم از اینکه میتونم از پسش بربیام ؟!
نمیدونم واقعا.
میسپرم به دستای قدرتمند اربابم.
اگه بشه این میشه دومین مهاجرتم بلطف الله مهربان
تا اینجا خدا هدایتم کرده از این ببعدخودش میدونه و بس من هیچکارم.
باید پارو نزد وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هرجا دلش خواست
به هرجا برد بدون ساحل همونجاست
راستی یادم شد بگم بلطف الله مهربان دوره احساس لیاقتو دیروز عصر خریدم به خودم هدیه دادم با پول خودم ومدیریتی که کردم،تا الان که 3یا4 بار گوشش دادم و کلی باگ پیدا کردم و کتاب ملت عشق رو باعشق فراوون برای خودم خریدم تا به وقتش بخونم و درس بگیرم
میدونم امسال سالی پر اتفاقهای عالی و فوق العادست تو همه زمینه های زندگی(شغل مورد علاقم،درک و فهم بیشتر اربابم و قران،درامدهای اسان و عالی،بهتر شدن تو زبان انگلیسی ،مهاجرتی اسان به کشوری از هرلحاظ عالی، روابط فوق العاده، اسان شدن در همه چیز و همه چیز) قلبم این ارامش و حس رسیدن رو بهم میده.
دوستتون دارم و هرجا هستین بهترینهارو براتون ارزو دارم. عاشقتووووووونم.
سلام به استاد عزیزم و خانواده عباسمنشی
من همیشه ترس از مهاجرت رو داشتم یعنی هر موقع به مهاجرت فکر میکردم تمام وابستگی هام میومد جلو چشمم و این باورم که اگه کسی بخواد موفق بشه اول باید تو جایی که زندگی میکنه باید موفقیت کسب کنه و رشد کنه تا قدم به قدم بره جلو نه که مهاجرت کنه بره کشوره دیگه تا موفق بشه
چندین بار این حرف مهاجرت رو همسرم برام پیشنهاد میداد و منم هی مقاومت شدید که نه من نمیتونم خانوادم رو بزارم باید شرایط مالی ما خیلییی خوب باشه که بخوایم مهاجرت کنیم و باید زبانم خوب باشه باید اهدافم مشخص باشه دلیلی برای مهاجرت داشته باشم .و الان کاملا متوجه شدم که دلایلم همگی درست بود به جز وابستگی به خانوادم که اونم مادر و برادرم دلیل این وابستگی زیادی که بین ما به وجود اومده فوت پدرم و احساس مسولیت شدیدی که به خانوادم دارم .من هر لحظه از زندگیم رو تو هر مکان و هر حسی که بودم اگه اونها هم کنارم نبودن کلا از درون خود خوری و ناراحتی داشتم که چرا نیستن . ولی خدارو شکر الان با کار کردن رو خودم این وابستگی رو تقریبا 50 ٪ کاهش دادم خیلیییی برام سخت بود خیلییی اذیت شدم خیلیییی احساس تنهایی شدید کردم ولی شد الان با تنهایی خودم حالم خیلییی خوبه میتونم خودم تصمیم بگیرم میتونم بدون نبودن در مکانی که اونا نیستن لذت ببرم و آرام باشم و میدونم که با لذت بردن من اونا هم لذت میبرن از شادیم .من تمام این تغییراتم رو قدردان سرمایه گذاری مادرم هستم که منو با استاد آشنا کرد و باعث پیشرفت خودم و خودش شد من تونستم مهاجرت کنم از دنیای وابستگی به دنیای آزادی و لذت
من مهاجرت کردم از جمع های بیهوده و آزاردهنده به جمع دوستان عباسمنشی و دوستانه خودم با خودم
من مهاجرت کردم از گله و شکایت های پی در پی به توجه به زیبایی ها و آرامش
من مهاجرت کردم از محدودیت هایی که خودم برای خودم ساخته بودم به آزادی افکارم و رهایی( البته 50٪ راه رو رفتم فعلا جا داره)
من از مهاجرت کردم از شک و تردید و ترس به ایمان به خداوندبا قوانین ثابت و پایدارش
من مهاجرت کردم از سختی ها به دنیای آسانی ها
خدارو هزار مرتبه شکر میکنم برای بودن در این راه هموار و آسان و توحیدی خدارو شکر میکنم برای وجود استاد عباس منش در زندگی معنویم
خدارو شکر میکنم برای وجود مادر اگاهم و فوقالعاده ام
خدارو شکر میکنم که در زمینه مهاجرت از خیلیییی ناخواسته هام مهاجرت کردم به چیزایی که خواستم
و مطمینم که اگر یک روزی تصمیم بگیرم و انگیزه مهاجرت به کشوری هم داشته باشم به آسانی برام انجام میشه با بهترین کیفیت فقط باید خودم رو بهتر بشناسم و همبشه درحال یادگیری باشم و رشد کنم تا زندگی کنم در آسانی های و آسان کنم جریان زندگی رو برای خودم و کسانی که کنارم هستن . خدارو شکر
استاد قدردانتون هستم خیلییی فایل عالی و به موقع بود مثل همیشه خدارو هزاران مرتبه شکر خدایا سپاس گذارم .
سلام دوست عزیزم نسیم خوش چهره
چقدر کامنتت زیبا بود و چقدر لذت بردم از تک تک کلماتش
چقدر خوب که تونستی پاشنه آشیل خودتو پیدا کنی و بدونی این نشتی انرژی کجاست .
چقدر تحسینت میکنم بابت مهاجرت از تمام خصوصیات و باورهای محدود کننده ت به شخصیت قوی و باورهای محکم .
برات از پروردگار مهربان و دوست داشتنی برکت و ثروت و آرامش و آسایش خواستارم ️️️
سلام آسیه جان دوست هم فرکانسی عزیزم
ممنونم بابت پیام پرمهرتون. خیلیی خوشحالم که تونستم با تغییراتی که نوشتم روی شما تاثیر خوبی گذاشته و حس خوبی گرفتین ممنونم بابت تحسین و قدردانیتون. بابت انرژی فوقالعاده ای برام فرستادین متشکرم دوست خوبم .
آرامش و ثروت یار همیشگیتون باشه خدا بهمراهتون 🫂
خداااااااااااایا تو را به عزتت قسم میدهم به استاد عباسمنش بی نهایت شادی بی نهایت جوانی بی نهایت سلامتی بی نهایت عشق بی نهایت خودت را عطا کن
استاد مومن استاد بی ریا استاد پاک استاد فروتن استاد عاشق خدا و اهل بیت استاد شکرگزار استاد عباسمنش دوووووووووووووست دارررررررررررم
به نام خدای بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته ….
وسلام به دوستان گلم ….
استادجان سپاسگزارم ازت بابت این فایل چون منم بارها به مهاجرت فکر کردم و اینو ازخودم پرسیدم
آیا من آدمی هستم که بتونم مهاجرت کنم …
وباخودم به جوابهای خوبی هم رسیدم …
اما قبل ازهمه ی اینها دوست دارم بگم مهاجرت کردن حداقل برای من خیلی خیلی واژه ی بزرگیه وپرازخیروبرکته …..
من اولین مهاجرتم رو ازخودم شروع کردم ازسفر کردن به دنیای درون خودم تا بفهمم کی هستم
چرا به این دنیا آمدم .اصلا قرار چه کاری انجام بدم
هدف ازاین زندگی چیه برام و….سوالهای دیگه
وفکرکنم خوب شروع کردم .تاخودمو نشناسم نمیتونم جای دیگه ای ازاین شهر یا کشور مهاجرت کنم …
من تو دوران جوانیم هیچ وقت اونقدر ها به مادرم یا پدرم وابسته نبودم ازلحاظ عاطفی ….
علاقه ای زیادی به پدرو مادرم نداشتم این موضوع رو بعدازازدواجم بهتر فهمیدم
وقتی دخترها ی دیگه رو دیدم اطرافم که حتی بعد از ازدواج هم همچنان روابط خیلی شدیدتری رو با خانوادشون داشتن و،وابسته بودن به پدرشون ومادرشون وبقیه ….
این درحالی بود که من فقط یک سری ترسها داشتم از اینکه فقط تنها نباشم یا بدون سرپناه و….
که اینم شرک بود وبی ایمانی به خدا ….
اما وقتی ازدواج کردم واقعا قلبا خوشحال بودم گرچه اون ازدواج به اختیاروخواسته ی من نبود..
ولی خوشحال بودم حداقل که خودم زندگی که دوست دارم و میسازم ودیگه قرار نیست همش دعوای پدرو مادرم رو ببینم وهزارتا چیز دیگه که داشتم تواون زمان وبراماصلا جالب نبود ….
پس ازلحاظ عاطفی وابستگی به پدرو مادرم نداشتم وحتی دوستشون هم نداشتم واگه بگم العانم ندارم دروغ نگفتم ….نه اینکه برام مهم نباشن البته که هست وبهشون احترام میزارم ولی اصلا وابستگی عاطفی بهشون ندارم که چند ماهه ندیدمشون واینها ……
البته که به خاطر اخلاق روحیات خودشون هم بود که این وابستگی من زیاد نشده بود بهشون …..
تنها ترسها بودن که همیشه همراهم بودن
اما جدایی پدرو مادرم بازم کار رو برام راحتر کرد وقتی منو خواهر و برادرهام رو تنها گذاشتن ورفتن دنبال زندگی خودشون حالا اونجوری که میخواستن …..
اون موقع قانون رو بلد نبودم وخیلی ازشون عصبانی بودم …
وخیلی زود ازشون قطع امید کردم …
حتی باوجود اینکه با همسرم خیلی روابط خوبی نداشتیم
حتی حاضر نبودم برگردم وپیش اونها زندگی کنم
ازطرفیم ترسهای زیادی داشتم وخدارو درک نمیکردم ….
وازاینورم موندم توزندگی به خاطر بی ایمانی وترسها ….
اما امید داشتم راهی هست که بتونم این مسأله رو حلش کنم ….
تنها چیزی که این وسط بود بچهام بودن که دوستشون داشتم باتمام وجودم …..
خیلی جالبه که بگم من قبلاً به بچه هام وابسته تربودم تا بچهام به من…..
اما بچهام اصلا وابستگی به من نداشتن
حتی وقتیم که خیلی کوچیک بودن واین لطف خدابود به من …
این برای خودم خیلی جالب بود والعان بهتر درکش میکنم وازخداسپاسگزارم….
اما وقتی با استاد آشنا شدم قوانین رو فهمیدم ..
متوجه شدم……
که اصلا نگران بودن در مورد بچه ها هیچ کمکی به آینده اونها نمیکنه اونها حق زندگی و انتخاب دارن
این خودشون هستن که انتخاب میکنن چطور زندگی کنن….
وچیزی که منو ارامکرد این بود که ….
خدا هست خدا ازمنه مادر به بچه هام نزدیکتر
وخیروخوبی براشون میخواد حتی ازمن بیشتر و بهتر …
اونه که مراقب حامی وهادی تک تک ماست
واین که من بخوام نگران بچهام باشم یا اونها رو هدایت کنم به مسیر درست یاغیر …..
جز دخالت درکارخدا چیزی نیست بهتربزارم خداکارشوانجام بده منم از زندگی وکنارعزبزانم بودن لذت ببرم .
وبزارم اونها هم زندگی رو اونجوری که دوست دارن تجربه کنن…….
خوب اینم یه مهاجرت بود برام
تغییر باور ونگاه به عدم وابستگی به فرزندانم …..
همین چندوقت پیش با نگاه کردن به فایلهای سفرنامه بعدازسه سال رفتم مسافرت که همش هدایت خدابود وبس
خیلی سفرخوبی بود …برای اولین بار تنها رفتم سفر البته مادرم بود اونم به خاطر اینکه اینم خودش هدایت خدابود که اسباب واساسش رو خدابرام چید وخود این سفر چقدر برام درس داشت …..
وچقدر تواین سفر فهمیدم نوع نگاهم وباورهام چقدر تغیرات خوبی رو داشته خدارو شکر …..
وبدونم حضور پسرم ودخترم رفتم سفر …..
برای اولین بار اصلا نگران نبودم اصلا دلتنگ بچهامنشدم وخیالم راحت بودچون خدا هست ومراقبشونه واقعا حس خوبیه راحت و آسوده بودن در مورد هرمسله ای توزندگی واینکه
فقط یک جمله ی پرازارامش بگی ….
مریم (خداهست وبس تمام …..)
خوب اینم برای من یک مهاجرت بود …
مهاجرت کوچک اما پرازدرس ….
اینکه تونستم یک هفته جایی باشم که بچهام کنارم نبودن وخیلی راحت بودم خودم خودمو تحسین کردم ….
استاد جان وقتی به مهاجرت فکر میکنم باخودم میگم ایا من میتونم مهاجرت کنم …
البته که العان نمیتونم ولی من دارم تکامل خودم رو طی میکنم وخوب هم دارم پیش میرم ازخودم راضیم چون
اولین مهاجرتم تنها رفتن برای دیدن مربیم بود
اولین مهاجرتم تغییر درونی خودم وباورهام بود
اولین مهاجرتم تغییر باورهام توی روابطم با همسرم و فرزندانم بود
اولین مهاجرتم توی وابسته نبودن وبی نیاز شدن ازبقیه بود
اولین مهاجرتم نزدیکی و وصل شدنم به خدا بود
اولین مهاجرتم قدم برداشتن برای گرفتن گواهینامه بود
وگرفتن مدرک مربیگری
ورفتن به مدرسه ودرس خوندنم بود
اولین مهاجرتم پاروی ترسهام گزاشتن ترس از حیوانات بود
اولین مهاجرتم نترسیدن ازتنهایی بود ازتاریکی بود
واولین مهاجرتم تنها سفررفتنم بود …..
وخیلی چیزای دیگه …..که تواین مدت برام اتفاق افتاد
وقشنگ به بزرگی یه سفر ومهاجرت به یک دنیای جدید بود وهست وخواهد بود به امید خداوند رحمان …..
اینا شاید کوچیک باشه ولی ازمن یه آدم دیگه ای ساخته که بامریم قبل خیلی فرق داره
خوشحالم برای خودم
استاد شاید برای مهاجرت به یه کشور دیگه هنوز آماده نباشم ولی دوست دارم این اتفاق رو تجربه کنم …
حتما میوفته ومیشه بالاخره من شاگرد شما هستم
تازمانی که روخودمکارمیکنم حتما ویقینا درمسیری قرار میگیرم که چیزهایی که میخوام رو خلق میکنم
دوست دارم خیلی جاهایی ازاین دنیارو ببینم وتحربه های زیادی ب دست بیارم
اما باید تک تک اون سوالها رو ازخودم بپرسم
باید صدبار از خودت این سوال رو بپرسی که چرا من میخوام مهاجرت کنم؟! هدفم چـیه؟ انگیزه هام چیه؟!
یا…….
چقدر مشتاق هستید که تغییر کنید؟چقدر لذت میبرید وقتی چیزای جدید رو یاد میگیرید وقتی یک سری چیزای رو تغییر میدید…
اینارو می نویسم جواب میدم و میدونم که به چیزی که توجه کنم ازاصل واساس همون وارد زندگیم میشه
وحالاکه آگاهانه دارم این کار رو انجام میدم حتما به امید خدا شاهد اتفاقات بسیار بزرگی توزندگیمهستم
عجله ندارم ازمسیر لذت میبرم
رو خودم کارمیکنم
نمیدونم در زمان و مکان مناسبش به جایی که باید برم هدایت میشم وهمهچیز برام مهیا میشه ….
من تغییر رو دوست دارم
میخوام بازم همه چیز با بهتر و آسانتر ازاین چیزی که هست توزندگیم باشه ….
وخدا حامی وهادی منه
من وخدایکی هستیم من وخدآی …
پس ارزشمند ولایق بهترینها هستم چون از خداهستم وتمام انسانها اوضاع و شرایط دستی ازدستان خداهستن تامن رو به خواسته ام برسونن …
من ازمسیرم راضیم گاهی شاید خیلی کوچک دوربشم ازمسیرم ولی برمیگردم باعشق بیشتری مسیر رو ادامه میدم …
من همین العان درفرکانس ومدار ی هستم که استاد هست
ومداری که ابراهیم موسی و عیسی وسلیمان ومحمد بودن ….
پس همینقدر که اونها به خدا دسترسی داشتن منم دارم
همانقدر که اونها باور داشتن و داشتن منم دارم
وهمه چیز برای من آسان وعالی پیش میره
هرچیزی هم که بلد نباشم یادمیگرم هدایت میشم
وهرچیزی هم که بخوام واگاهانه وچه( غیر آگاهانه) توجه کنم بهم داده میشه …
این دنیا وجهان هستی یک هتل زیباست ومنم یک مسافر خوشبخت که تنها و تنها کارمن ازسفر لذت بردنه….
استاد عزیزم ازت سپاسگزارم برای همه چیز برای این فایل بینظیر مثل بقیه فایلهای بینظیرت …
وازخدامیخوام مارو به راه راست هدایت کنه راه کسانیکه به آنها نعمت داده نه راه گمراهان وغضب شده گان ……
خدایا ازت ممنونم که تومدارشنیدن این فایل وحرفها بودم
حتما باید میشنیدم چون باید خودم رو برای خیلی چیزهای بزرگ وخوب آماده کنم …
وتو برای من کافی هستی خدایا …..
در پناه خدای یکتا …….
سلام بر همسفر عشق
سلام بر راهبر گمراهان
سلام بر هادی هدایت طلبان
سلام بر استاد عزیزم
قبل ازهر چیز ممنونم برای تهیه این فایل. راستش غافلگیر شدیم استاد.
منتظر فایل سفر به دور آمریکا بودم انتظارشو نداشتم یه فایل متفاوت با همه موضوعات که تا حالا بهش پرداختید تو سایت ببینم. این بار به طور تخصصی اومدید راجع به مهاجرت صحبت کردید.(موضوع مورد علاقه ی من)
حالا چرا؟ به خاطر اینکه نقطه ی شروع تحول زندگی من بود داستان مهاجرت. راستش من معمولا کامنت نمیزارم ولی مرتب کامنت ها را میخونم. ولی این موضوع به قدری منا هیجان زده کرد که قسمتی شا وقتی تو مترو داشتم فایل گوش می دادم نوشتم و آخر داستان را چند ساعت بعد.بعد از حصول نتیجه.
میخوام امروز براتون از هدایت الله بگم از ایمان و از شجاعت از تکامل.
نقطه ی شروعش کجا باشه قشنگ تره.؟ از دو سال پیش که تهران مهاجرت کردم یا از امروز. بزار امروز بگم بعد فلاش بک میزنم گذشته.
این فایل نشانه ای بود برای من از طرف خدای مهربانم . مرسی استاد که همیشه در بهترین زمان و در بهترین مکان هستید . که همیشه فایل هااون درست در لحظه ای که بهش نیاز داریم به دست مون میرسه. اگر شما از قلب تون پیروی نمیکنید، اگر شما پیرو الهامات الهی نیستید پس این چیه. اینها برای من منطقی میکنه که هر روز بیشتر و بیشتر به شما و به این سایت و به درستی این مسیر ایمان بیاورم. امروز صبح تو تمرین ستاره قطبی نوشتم که خدایا منو هدایت کن در مورد جابه جایی منزلم تصمیم درست بگیرم. پیرو پیشنهادی که یکی از دوستانم بهم داده بود. که باهم خونه بگیریم. میخام بگم که وقتی شکرگزار داشته هات باشی و لذت ببری و احساست خوب باشه و خواسته ای هم داشته باشی خدا هدایتت میکنه که به راحتی و در زمان درست به خواستت برسی. احساس میکنم الان تکاملم طی کردم. شاید دو سال پیش که تهران مهاجرت کردم و همش زور میزدم تلاش میکردم که ی خونه رهن کنم و نمیتونستم . الان در زمان درستش اتفاق افتاد. و چه خوب که اون موقع نشد چون من هنوز تکاملم طی نکرده بودم و اگر خونه میگرفتم کلی آسیب میدیدم.من تهران اومدم و تو پانسیون زندگی میکنم. جایی که مجبوری سرویس بهداشتی و حمام و دستشویی و اجاق آشپزخانه و لباسشویی را با 10 نفر دیگه حداقل مشترک باشی ولی من همیشه لذت بردم و به نکات مثبتش توجه میکردم تا اینکه چند هفته پیش سه تا مشکل پشت سرهم برای پانسیون افتاد و دوتاش مستقیم با اتاق من مربوط میشد و این امنیت منو مخدوش کرده بود .دوست داشتم برم جای دیگه ولی هزینه ها زیاد بود. و احساس میکردم باید برم جای جدید ولی نمیدونستم کجا. تا اینکه ی دوستی بهم پیشنهاد داد که من کمکت میکنم اگر هم خواستی میتونیم باهم خونه بگیریم. به لطف دوره 12 قدم باورهام ی تکونی خورده بود و درآمدم کمی بیشتر شده بود و آزادی زمانی پیدا کرده بودم. رفتم دنبال خونه و از قضا خدا یه آدمی را فرستاد تو مسیر من، در حین همین دنبال خونه گشتن ها. که خدا شاهده این آدم ساعت ها وقت میزاشت به املاکی ها سر میزد و پرس و جو میکرد تا در نهایت یه خونه با قیمت خوب پیدا کردیم و تا پای قراداد رفتیم و من به خاطر ترس هایی که داشتم فردای روز قراداد کنسل کردم.سه روز بعد دیشب همون دوستم دوباره باهام صحبت کرد و من امروز صبح تو دفترم تو تمرین ستاره قطبی نوشتم خدایا هدایتم بکن که تصمیم درست بگیرم . و برام نشانه بفرست. نزدیک ظهر اولین نشانه را دیدم. به ی تضاد دیگه برخوردم و همون جا گفتم باید برم دیگه. گفته برو منم باید برم. خدا خودش بقیه کارها را درست میکنه. اول رفتم سه جایی را دیدم پسند نکردم.یهو ایده اومد زنگ بزنم به همون آدمی که بهم کمک کرده بود برای پیدا کردن خونه، بهش زنگ زدم. گفت” بیا تا بریم صحبت کنیم شاید بتونیم همون خونه را ک قرارداد فسخ کردی را بگیریم. اینم گفت که ی خونه ای هم بود که خیلی پسند کرده بودی و گفتی اجاره اش زیاده الان دو تومن کمتر داره میده”.. ..منو میگی ذوق مرگ شده بودم. رفتیم املاکی .از قضا اون خونه اجاره رفته بود. ولی خونه ای که قبلا دیده بودم و از اون هم بهتر بود و پسند کرده بودم را به لطف خدا تونستم ب راحتی دو تومن کمتر بگیرم.و قرارداد ببندم. خدایا شکرت.
استاد چقدر عالی ویژگی هایی که یه مهاجر باید داشته باشه را اینجا فرمودید. و خداراشکر من به جز یکی همه را داشتم و اون مورد را هم در خودم ایجاد خواهم کرد . دو سال پیش خرداد ی کامنت گذاشتم(البته اکانتم پاک شد ) از نشانه هایی که برام اومده و از پیام الهی که به طور مستقیم و واضح امر به مهاجرت کردند. و ایده ها و شرایطی که همه چیز تکاملی بهم گفته شد تا منو برای مهاجرت از شهری به شهر دیگر آماده کنه. این بار هم همینطور بود . آیات می اومدن . پیام ها ،تضادها و ندای قلبم میگفت که باید حرکت کنم.حتی وقتی نشستم ترس هامو به خدا گفتم. گفت مگر دو سال پیش که اومدی از صفر شروع نکردی . نه درآمدی نه کاری نه جای خوابی. کی همه این ها را بهت داد؟ گفتم تو. گفت پس نگران چی هستی؟ دوباره هم بهت میدم. تو فقط نترس. دستت بزار تو دست من. من حواسم بهت هست. مگر نمیخوای رشد کنی . مگر نمیخوای بزرگتر بشی. مگر نمیخوای از زندگیت لذت ببری. چرا چسبیدی به منطقه ی امنت. بلند شو. حرکت کن و به من ایمان داشته باش.
دو سال پیش برای منی که انقدر ترس و بی ایمانی داشتم حرکت بزرگی بود و خدا شجاعت و ایمان بهم داد و دلم را قرص کرد تا حرکت کنم. و الان دو سال از آن روز میگذره و تضادها ب من گفتن که باید جا به جا بشم و از قضا یه آدمی را فرستاد تا همه کارها را تا نوشتن قراداد انجام داد ولی من بی ایمان توجه ام رفت روی نازیبایی ها و نکات منفی و قراداد را کنسل کردم. و نشانه های مهاجرت همچنان می آمد. و من میگفتم میدونم باید برم میدونم تصمیم درستیه ولی نمیدونم کجا ولی مطمئنم که میرم. و خدا دستهای مهربونش فرستاد و شرایط هموار کرد تا من ی پله دیگه رشد کنم. تا تکاملم طی کنم. و این فایل دومین نشانه امروز منه برای مهاجرت از یک پانسیون کوچک به خانه ای که میتونه مال خودم باشه. خانه ای که توش امنیت و اسایش داشته باشم. خانه ای که زیباست و من شکرکزار در و پنجره و ویوی زیبایی که همیشه دوس داشتم داشته باشه ، باشم . خدایا بی نهایت شکرت. (کامنت من موقعی که بار اول فایل گوش می دادم……. من الان میرم املاک تا چند تا واحد ببینم. میدونم ک خدا منو هدایت میکنه به خانه ای ک برای من امنیت ارامش خیر و زیبایی و نعمت بیشتر بیاره. میدونم خداوند قلب ها را برام نرم میکنه تا با قیمت پایین به راحتی قراداد نوشته بشه. میدونم خداوند کارها را انجام میده برام مثل همان زمانی که خواستم تهران مهاجرت کنم. ایمان دارم که مهاجرت در دل خودش خیر و برکت میاره و خداوند به مهاجرین پاداش میده. عجله ای برای اومدن به فلوریدا ندارم میدونم باید تکاملم طی کنم……)
شاید این آدم که کارمنو روون کرد پاداش خدا بود. و خدا میدونه قراره چه اتفاق های خوبی در ادامه بیفته.
امروز که قراداد بستم گفتم خدایا من میخوام سال دیگه بتونم این خونه را بخرم. و میدونم که میشه. همون خدایی که منو تا اینجا آورده از اینجا بالاتر هم میتونه ببره. خدایا شکرت که هستی و سریع جواب میدهی.
استاد خوشم اومد از خودم که به محض دیدن نشانه ها سریع اقدام کردم. اجازه ندادم ترس ها بر من غلبه کنه.
مهاجرت به هر شکلی که باشه چه جابه جای مکان چه تغییر شغل چه شهر به شهر چه کشور به کشور ، ترس داره و این طبیعیه.باید این ترس ها را با باورهای توحیدی خاموش کرد. به شخصه فایل های توحیدی استاد تو قسمت دانلود ها خیلی ب من کمک کرد که بر ترس هام غلبه کنم. هر چه بیشتر این کار انجام بدیم برای خودمون منطقه تر میشه که یه بار تونستم، یه بار شده این بارم میشه. و تمرکزم به جای اینکه بره روی اگر نشه، اگر نتونم و اما اگر ها، بزارم روی اتفاقات خوبی که قراره تجربه کنم.
بازم ممنونم ازتون استاد که وقت میزارید این فایل های عالی را رایگان تهیه میکنید و به ما هدیه میدید . باشد که از شاگردان عالی شما باشیم.
موفق و پایدار باشید همگی.
مرسی که تا اینجا کامنت منو خوندید.
إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَٰئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ الله والله غفور رحیم
آنان که به دین اسلام گرویدند و از وطن خود هجرت نموده در راه خدا جهاد کردند اینان امیدوار و منتظر رحمت خدا باشند، که خدا بخشاینده و مهربان است.
إِنَّ الَّذِینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِکَهُ ظَالِمِی أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِیمَ کُنْتُمْ ۖ قَالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفِینَ فِی الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَهً فَتُهَاجِرُوا فِیهَا ۚ فَأُولَٰئِکَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِیرًا
آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جونم
سلام تمام دوستانم در سایت عباس منش
استاد مگه داریم انقدر هدایت
اصلا این فایل برای من اماده شده
خدایا من چگونه شکر نعمتهایت را به جا اورم
من که نمیتوانم
استاد چند وقتی هست که به فکر مهاجرتم تا خودم را به چالش بکشم
نه مهاجرت به امریکا اتفاقا مهاجرت از شهر تهران به یک روستا در شمال ایران میخواهم برم
استاد من واقعا بعضی اوقات خودم را تحسین میکنم
چون همیشه سعی میکنم تمام اموزشهایی که لز شما دیدم را عمل کنم
و به اندازه ای که تونستم انجام دادم
متل همین تمرینم چند وقتی هست دارم به این فکر میکنم
به خودم گفتم فرزانه تو که بعضی اوقات به خاطر خواسته هایی که داری میخوای مهاجرت کنی خوب از همین جایی که هستی شروع کن خودت را به چالش بکش و ببین آیا میتونی به قول معروف مرد عمل هستی
استاد من از بچه گی تقریبا هر چی میخواستم را داشتم برام یه جورایی فراهم شده از وقتی مجرد بودم به قول معروف خونه بابام بودم تا بعدش که ازدواج کردم تقریبا خوب زندگی کردم ولی هیچ وقت خودم را غرق در رفاه و اسایش نکردم
نمیدونم چرا ولی از بچه گی خودم را به چالش میکشیدم
سعی میکردم از منطقه امنم خارج بشم
حالا هر زمانی به فرا خور حالم
حتی بعد از ازدواجم با اینکه خانه دار بودم و همسرم هم وضع مالی خوبی داشت ولی من همیشه میخواستم که روی پای خودم بایستم و استقلال داشته باشم
رفتم آموزش کامپیوتر دیدم
حسابداری و تایپ با ماشین تایپ انگلیسی و فارسی را آموزش دیدم کارهای هنری یاد گرفتم و خیلی انجام دادم
سالهای اخیر تولید محتوا اموزش دیدم
وبا وجود اینکه همسرم همیشه مخالفت داشت و ترمز بزرگی برام بود
همیشه میگفت پول هر چی بخوای هست چرا نمیشینی خونه خانم خودت باشی
ولی موضوع من فقط پول نبود من میخواستم حرکت کنم من میخواستم عمل کنم من میخواستم قوی بشم من همیشه میخواستم انسان بهتری نسبت به قبلم باشم
خدا میدونه من از همان سن 20سالگی به بعد برای رشدم از همان خانه های فرهنگی که توی هر محله بود و کلاسهای مختلف داشت شروع کردم برای اموزش دیدن و بیشتر مطالعه میکردم و همیشه میخواستم خودم را بهتر بشناسم و بهتر از قبلم زندگی کنم تا اینکه در این سالهای اخیر از خداوند هدایت خواستم و خداوند من را با یکی از بهترین بندگانش استاد عباس منش آشنا کرد
که استاد عباس منش یکی از بهترین نعمتها و رحمتهایی است که خدا به من داد خدایا بینهایت سپاسگزارم
من الان 54 سالم هست خیلی تغییرات داشتم میگم بخصوص از زمانی که با استاد هستم
استاد من از دوره های دوازده قدم شروع کردم
وقتی برای اولین بار در دوازده قدم گفتید ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است
دیگه گفتم فرزانه این تو بمیری دیگه از اون تو بمیری ها نیست و سعی کردم خلاصه تا اندازه ای که توانستم تغییر کردم و عمل کردم
اینو از زبان اطرافیانم و فرزندانم شنیدم
استاد سرم بالاست هر وقت ببینمتون و بگی فرزانه تو برای خودت چیکار کردی چه تغییری کردی کلی نتیجه دارم که براتون میگم
اولین تغییرم ارامش درونیم بود که با یه دنیا عوض نمیکنم
استاد اگر تمام عالم روی سرم خراب بشه دیگه هیچ چیز در دنیا نمیتونه منو بشکنه واقعا اینو در درونم دیدم
از اون فرزانه پر از احساس گناه پر از وابستگی پر از قربانی شدن واقعا اومدم بیرون چقدر همیشه دیگه راحت هر وقت بخوام از مسیر خارج بشم مچ ذهنم را میگیرم و سریع میارمش تو مسیر درست
خدایا شکرت
چقدر دوره احساس لیاقت منو تغییر داد و همیشه دارم روش کار میکنم و تا اخر عمرم این دوره را رها نمیکنم
استاد چقدر از لحاظ توحید و شناخت خودم و خدای خودم بهتر شدم و تغییر کردم
من در تمام سالهای عمرم معنی قران را میخواندم ولی درک درستی نداشتم
من قران را از طریق شما استاد آموختم و تازه فهمیدم کلام خدا چی بوده و اصلا قرآن چی گفته که البته باز هم باید بیشتر بیاموزمش
استاد من کارهای زیادی را یاد گرفتم ولی همیشه میگفتم خدایا من علاقه ام را نمیدونم چیه از اون طرف شما هم همیشه میگفتید خودتون را بیکار نکنید حتی اگر علاقه تون هم نیست بیکار نمونید
من به لطف دوره احساس لیاقت واقعا خودم را بیشتر شناختم و خدارو شکر علاقه ام را پیدا کردم و چون تازه قدم های اولیه را برداشتم بعدا که نتیجه گرفتم می یام و در کامنتهای بعدیم میگم
استاد از مهاجرتم بگم
استاد من شهر ها و کشورهای زیادی را سفر کردم
من کمپ هم زیاد داشتم تجربه های زیادی از کمپ دارم که کوله ام را برداشتم و زدم به دل طبیعت و کمپ کردم
استاد چقدر کوله کشی ها کردم و رسیدم به مقصد و آتیش درست کردیم و در دل طبیعت کمپ کردیم
البته با صداقت بگم هنوز نتونستم به تنهایی برم توی یه جنگل و تنها چادر بزنم و کمپ کنم البته شاید یکیشم به خاطر همسرم هست که انقدر اما و اگر میاره و ترمز هست برام نتونستم تنها کمپ کنم ولی با خواهرم بارها و بارها دوتایی کمپ داشتیم
خدایا چقدر من کمپ را دوست دارم یادمه یه بار ما دوتایی رفته بودیم کمپ در دل طبیعت فردا صبح که از خواب بیدار شدیم یه عده از اونجا میگذشتند و به ما گفتند ما تا حالا ندیده بودیم دوتا خانم در ایران بدون ترس توی طبیعت کمپ کنند به ما گفتند شما نترسیدید
و ما گفتیم نه
خیلی براشون جالب بود
حالا میخوام برم شمال اونجا در نظر دارم از همان نزدیک خانه ام در طبیعت شروع کنم و کم کم تنهایی کمپ کنم خدایا هدایتم کن
استاد از مهاجرتم بگم استاد من در یکی از بهترین برج های تهران در یه واحد بسیار عالی زندگی میکنم ولی همان طور که گفتم میخواهم تجربه مهاجرت کردن و به تنهایی زندگی کردن و به چالش کشیدن خودم را شروع کنم
در یک کلبه ای در شمال میخوام برم به تنهایی زندگی کنم به دور از همسرم و فرزندانم تا ببینم به عنوان یه همسر و یه مادر چقدر میتونم انجامش بدی
همسرم هم در جریانه همه کارهای رفتنم را اصلا با خودش انجام دادم
فکر میکنم از خانواده ام دور بشم هم برای اونا بهتره هم برای من
من که با افتخار میگم اصلا انسان وابسته ای نیستم و از همان سن کم سعی کردم مستقل باشم و به قول معروف روی پای خودم ایستادم
خوب یه چیزهایی هم خصوصی هست نمیخوام بگم
ولی دوست دارم مهاجرت را از همینجا که هستم انجام بدم و توی همین ماه تیر دارم میرم
و از تجربه هام حتما می یام براتون میگم
برای من تجربه بزرگیه چون بیشتر اوقات با خانواده بودم
استاد خودتون میدونید یه مقداری در ایران و با خانواده های سنتی زندگی کردن اینجور چیزها برای بعضی ها سخته نمیتونند بپذیرند ولی من انقدر روی خودم کار کردم که جهان برام همه چیز را داره جورش میکنه خدایا شکرت
استادمن امشب خونه خودم نیستم خونه مادرم هستم شارژ گوشیم داره تمام میشه دیگه بیشتر نمیتونم بنویسم
جون ذوق داشتم نوشتم و یه جورایی هم هدایتی بود
تا گوشیم خاموش نشده دیدگاهم را بفرستم که الان خاموش میشه
البته استاد در اخر بگم بیصبرانه منتظر آزمون مهاجرت هم هستم
در پناه الله یکتا باشید
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
استاد خیلی لذت بردم از صحبت های شما
خیلی خوب در مورد مهاجرت توضیح دادن و شناخت خود در مورد مهاجرت یکی از موارد بسیار خوب است،
من خیلی علاقه دارم ب مهاجرت کردن اینم ب خاطر شرایط ک در حال حاظر دارم
من یک پسر افغانستانی هستم ک حدود 3 سال میشه ب ایران مهاجرت کردم تهران زندگی میکنم ولی در حال حاضر به خاطر ممنوعیت مثل اینکی ما مهاجران ک در ایران زندگی میکنیم نمتوانیم هر کاری بیخواهیم انجام بیدیم ماشین خانه ووو را نمتونیم ب نام خود بیزنیم و یک شرایط است ک نمتوانم از زندگی رضایت داشته باشم یک دوست داشتم حدود یک سال میشه ب امریکا مهاجرت کردن منم خیلی دوست دارم مهاجرت کنم ولی شرایط مهاجرت فعلا برام جور نیست خیلی دوست دارم مهاجرت کنم و یک زندگی آزاد داشته باشم و الان هم دارم رو خودم در حوزه اعتماد بنفس کار میکنم از خدا میخوام شرایط را برام ب وقتیش جور کنه تا هدایت شوم ب سمت کشور ک خوب است خدارو صد هزار مرتبه شکرت بابت استاد عزبز و تمام دوستان