چه افرادی برای مهاجرت کردن، مناسب ترند | قسمت 2 - صفحه 6 (به ترتیب امتیاز)

246 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فیروزه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 1170 روز

    به نام خداوند آفریننده زیبایی ها

    سلام ودرود فراوان براستادعزیز ومریم جان نازنین وهمه خانواده صمیمی والهی عباسمنش

    موضوع مهاجرت بیشتر آدم رایاد مهاجرت به خارج ازکشور می اندازد ولی مهاجرت می‌تونه ازیک شهر به شهر دیگری درکشور خودمان هم باشد

    من درسن 19 سالگی بعدقبولی درکنکور بیش از سی سال قبل برای تحصیل به شهری دورازشهر محل زندگی رفتم وچون انگیزه تحصیل بسیار قوی بود براحتی شرایط راپذیرفتم وبادوستان جدید آشنا شدم وتونستم بخوبی خودم رااداره کنم وبا دوری ازخانواده کناربیام وحتی میشد 5 ماه هم اونها رانمی دیدم ومجددا برای ادامه تحصیل به تهران رفتم وبعد ازدواج کردم وهمان تهران مستقر شدم وخیلی راحت باشرایط دوری از خانواده کنار اومدم وفقط به پیشرفت کاری وتحصیل فکر می‌کردم وسپس برای ادامه کار 17 سال درشهرستان کنار خانواده‌ خودم بودم وازحضور والدینم برای نگهداری فرزندم بهره بردم وسپس بدلیل موقعیت کاری بهتر به تهران اومدم وهربار باتغییر مکان وضعیت من بهتر شد وپیشرفت کردم وتجربیات خوبی داشتم ولذت بردم وشادبودم

    انگیزه هرفردی برای مهاجرت شخصی است وبستگی داره هدف چی باشه واگر هدف برای آدم مهم باشه وشرایط بهتری داشته باشه راحت با تضادها کنار میاد برای من هربار مهاجرت با یک استرس وهیجان حضور در مکان وموقعیت جدید وهمکاران جدید همراه بوده ولی زود به اوضاع مسلط شدم وحال خوبی پیدا کردم وتوانستم رشد وپیشرفت زیادی بکنم

    به مهاجرت کردن خارج کشور اصلآ فکرنمیکنم چون شرایط کاروزندگی الانم رادوست دارم وممکن است بعضی شرایط ناجالب هم باشه ولی اونقدر انگیزه زیادی برای مهاجرت درمن ایجادنمیکه

    انگیزه اینکه یک زبان جدید رایادبگیرم تابخواهم مدرک بالای زبان بگیرم ودرکارم لازم هست اگر بخوام برم خارج کشور راندارم وکارمن طوری است که اگر بخوام برم کشور دیگه باید چند آزمون مختلف بدهم وازسطوح پایین دوباره شروع کنم تامدرک دوباره بگیرم ومجوز کاربگیرم واین مراحل سالها طول می‌کشه ودلیلی نمی‌بینم کارخوبی راکه دارم رها کنم وبروم یک کار دیگری درخارج کشور انجام بدهم

    دوست دارم توانایی این را پیدا کنم که سفرهای دوردنیا بروم وکشورهای مختلف راببینم وشهرهای زیبا ومشهور دنیا راببینم ولی برای زندگی کردن دائم درکشورهای دیگه انگیزه ندارم

    دوربر خودم دراقوام وهمکاران ودوستان افراد زیادی مهاجرت کردند که بعضی راضی هستند وتعداد کمتری هم ناراضی

    درمحیط کارم افرادزیادی بخصوص جوان‌ترها درحال خواندن زبان آلمانی ویاانگلیسی هستند وقصد مهاجرت دارند وتعدادی هم درفکر مهاجرت هستند یعنی سه دسته هستند:

    یامهاجرت کردند ورفتند دراین سه چهار سال اخیر

    یا درحال زبان خواندن هستند وکارهایش رامیکنند تابروند

    یادرفکر مهاجرت هستند وبابقیه مشورت می‌کنند که چکارکنند ودرحال تصمیم گیری هستند

    دراین سه دسته ازحرفهایشان معلوم میشه بیشترشان ازشرایط کاروزندگی فعلی درایران راضی نیستند وبه امید درامدبیشتر ورفاه بیشتر وازادی بیشتر قصد مهاجرت دارند

    یکی ازهمکاران خانم حدود 32 ساله ویک فرزند کوچک 4 ساله داره ودرحال خواندن آلمانی هست باهم صحبت کردیم ومیگفت خیلی به خانواده ووالدین وابسته‌ است ولی بخاطر آینده بهتر فرزندش قصد مهاجرت داره ولی وقتی به تنهایی وغربت اونجا فکر میکنه گاهی مردد می‌شه وهنوز تصمیم جدی نگرفته

    من باچندتا ازافراد که مهاجرت کردند وسالهاست خارج کشور هستند صحبت کردم ودیدم اونهایی که ایران کار وشرایط خوبی داشتند ووضع مالی خوبی داشتند وانسانهای توانمندی هستند وقتی مهاجرت کردند درکشور جدید هم موفق بودند وتونستند رشد کنند چون دیگه با شرایط ایران جای پیشرفت بیشتری نداشتند ولی آنجا بسترفراهم بوده تا مسیر رشد وترقی راطی کنند

    کسانی که برای فرار ازشرایط فعلی خودشان رفتند خارج درآنجا هم موفق نبودند ومجبورند به سختی زندگی کنند وتمام مدت کار کنند واز مالیات زیادی که باید بپردازند هم شاکی هستند

    استاد عزیز یکبار درماشین بودم واجبارا یک فیلم کمدی دیدم به نام کلمبوس خیلی خنده داراست وموضوع آن مهاجرت خانواده ای به آمریکاست وافراد مختلف باسنین متفاوت ازپیرتا جوان دراین فامیل وخانواده قراره مهاجرت کنند وانگیزه افراد مختلف دراین خانواده برای مهاجرت شامل بیشتر مواردی که شما درفایل توضیح دادید می‌شه وبعضی انگیزه های مضحکی دارند برای خارج رفتن

    هرچندفیلم طنز است اما قسمتی ازواقعیت جامعه ایران رانشان می‌دهد وحتی به زور پدرخانواده که پیر هست راهم کلاس زبان می‌برند تاباخودشان ببرند

    باشنیدن این فایل یاد اون فیلم افتادم که واقعا بعضی افراد الکی فقط می‌خواهند بروند که رفته باشند وپز بدهند

    اما درسمت دیگر هم افرادی درجامعه داریم که مهاجرت کردند وتحصیل کردند ویا کارکردند وخیلی موفق هستند وشرایط عالی دارند

    شما موضوع خوبی راانتخاب کردید وبه بحث گذاشتید خیلی عالیه هرکسی میخواد مهاجرت کنه باخودشناسی وچشم باز حرکت کنه وبه رشد وپیشرفت فکر کنه ودرنهایت رضایت از زندگی وشادی برایش مهم باشه حالا هرجا که میخواهدباشد

    درپناه خداوند مهربان سلامت وشاد وسرفراز وموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    پریسا کیانی گفته:
    مدت عضویت: 373 روز

    سلام ودرود به استاد عزیز

    امیدوارم هرجاهستین مثل همیشه عالی باشین

    بابت مطالب کاملا مهم ،که برامون گفتین سپاسگزارم چون دیدگاه من یکم منطقی تر شد راجب مهاجرت چون قبلش احساسی تر به این موضوع نگاه میکردم وشما گفتین که برای مهاجرت اول جایی که هستین باید غنی وپر باشین وبه این نیت نیایین که غنی وپر بشین

    بنظرم تکلیف من رو مشخص کردید ومن واقعا نیاز داشتم به مشورت با کسی که خودش استاد تجربه هاست وبابت این موضوع خیلی خوشحالم.

    وبنظرم دیدگاهی که از این فایل عایدم شد این بود که اول باید از درون تغییر به وجود بیاریم وشناختمون نسبت به خودمون بی قدری بالا باشه که با هراتفاق منفی سریع تسلیم نشیم ووقتی یه روز خاستیم مهاجرت کنیم یه بار به این ویژگی ها نگاهی کنیم وبا تعهد به خودمون در این مسیر قدم برداریم…من قبل از این فایل ها همش به همسرم میگفتم بریم اشکالی نداره اونجا به کارت ارزش زیادی میدن و….ویجورایی فرار از شرایطی که داشتیم بود شرایطی مثل آزادی ،تجربه فرهنگ و مکان های جدید چون من خودم اصلا ویژگی وابسته رو ندارم خداروشکر وفکر میکنم جایی برم مدتی دلتنگی داشته باشم اما میدونم که غلبه میکنم چون تجربه کردم یبار تو مهاجرت به کرج از شهر تبریز.

    برای همین این دیدگاه رو در ذهنم گسترده تر کردین که اگه خاستیم مهاجرت کنیم اول مدتی بیاییم وشرایط اونجا رو ببینیم اگه اونیکه ما میخاستیم بود بریم واونم زمانی که فرار از شهر خودمون نباشه برای همین من برنامه خودم رو پیدا کردم اینکه اول به خواسته هایی که میخام اینجا برسم خودم رو بسنجم به دوامی که درمسیر رسیدن به اهدافم دارم بعد با این انگیزه قدم در رشد بعدی بگذارم ….

    یکی از ویژگی هایی که من دارم وتا بحال اطلاع نداشتم ترس از ناشناخته وترس ازتغییر بود چون من همیشه فکر میکردم اهل تغییرم اما الان دیدم نه اینطوری نیستم چون همش میخام تو منطقه امن خودم باشم وخیلی دوست داشتم با این ویژگی راحت روبه رو بشم که در یکی ازفایل هاتون چند روز پیش کتاب چه کسی پنیر من را جابجا کرد رو شنیدم ‌رفتم خوندم

    وبه این پی بردم نکنه این همه مهاجرت رو میگم یکی از علت های ریشه ومهم اون برگرده به اینکه من نمیخام با خودم روبه رو بشم وهمش ترس دارم ومثل موشی که انتظار دارم ونشستم میگم چه کسی پنیر من رو برد؟چرا من فلان جا اینطوری برخورد کردم؟چرا مادرم تمام مهرش رو نخواست بهم ببخشه وعمیقا تحسینم کنه بجای ایراد گرفتن؟چرا پدرم نخواست بیشتر احساس مسئولیت کنه درقبالم؟ومن دیدم سالهاست مثل اون موش نشستم ومیگم چرا این اتفاق افتاد وحتما یه روز درست میشه اونا اون محبتی که لایق من بود رو میان میدن ومن سال‌های سال اسیر این طرز فکر شدم وهیچ کاری نکردم جز شاهد بر پسرفت شخصیت وعزت نفس خودم وبا ج دادن به اینکه تنهام نذارن وترس از روبه رو شدن با کسی که بودم ومسلما ترس از تغییر رو داشتم وهرگز به این فکر نمیکردم که این جای خالی ‌وکمبود رو پرکنم واز قبل تغییر رو بو بکشم وسریع دست به کار بکشم…این کتاب خیلی بهم کمک کرد تا انتظار از پدر ومادر که هیچ وقت اونطوری که من میخاستم و ‌آرزوم بود نخواهندشد ومن همین دیشب یه موضوعی پیش اومد ودیدم تا زمانیکه از اون باور ها خلاص نشم دیگران هم چرخه تکرار پدرومادر منن چون دقیقا ازهمونا همون توقع وانتظار رو دارم ‌اونا نمیتونن برآورده کنن ومن خشمگین میشم برای همین تصمیمم گرفتم به هرقیمتی که شده صدای ذهنم رو نادیده بگیرم که همش میگه فکر نکن اوضاع همینه دیگه بشین منتظر باش شاید یه روز بیان اونطوری که تو میخای ببیننت رو کنار بذارم چون ذهنم نمیخاد من تغییر کنم وخودم کاری برای خودم انجام بدم ومسئولیت خودم رو بپذیرم اما من تصمیم گرفتم بجای منتظر بودن خودم دنبال تغییر برم خودم از خودم حمایت کنم،تشویق کنم و……

    وبه نظرم اگه بتونم رو شناخت خودم بیشتر وعمیقا کار کنم خیلی مستقل تر میشم واگه این مرحله رو به لطف خودش پشت سر بذارم بنظرم یکی از موفقیت های بزرگ زندگیم رو بدست اوردم

    ویژگی هایی که برای مهاجرت دارم ‌وخوبه در شخصیتم که هرروز باید بهترش بکنم اینه که وابسته نیستم ،روحیه پیشرفت رو دارم ،توانایی یادگیری دارم

    ویژگی هایی که احساس میکنم کمه درشخصیتم که جدی روش باید کار کنم اینه که از ناشناخته ها ها نترسم وتوکلم رو بیشتر کنم در فراز ونشیب های زندگی شناخت به خودم داشته باشم ‌بلند بشم بجای تسلیم وحسرت و….

    ویه شغل خوب داشته باشم واز لحاظ درامد به سطح خوبی برسم و وقتی دیدم یک ادم خودساخته شدم واز هرازمون ‌و خطایی توسط شناخت به خودم سربلند شدم اونوقت با قاطعیت اقدام به مهاجرت هم میکنم به قول امام علی (ع)که گفتن ماهی تو دریا رشد میکنه بنابراین مشکلی با مهاجرت ندارم چون باعث پیشرفته ومانع اصلی همیشه روبه روشدن با خوده که شناخت کسب کنم دردل چالش ها وبنظرم خدا خودش راه ها رو برام باز میکنه وقتی من اقدام به تغییر کنم وبه زمانش هدایت میشم وبه سختی کشیدن در مهاجرت رو تجربه نکنم …

    بی نهایت سپاسگزارم ازشما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    پروانه فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 782 روز

    به نام خالق جهان هستی

    درود به استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین و دوستان هم مسیرم

    خدارو صد هزار مرتبه اول شاکرم برای حضورم در این سایت که دری جدید به رویم باز کرد به سوی دنیای جدید ، اینکه چقدر جهان میتونه برام زیباتر بشه چقدر میتونم خالقم و بهتر بشناسم و درکش کنم

    استاد جان من قبلا هر وقت به مهاجرت فکر میکردم هزار تا باگ در ذهنم بود که نمیشه و خیلی هم مشتاقش نبود چون میترسیدم

    اما بعد از آشنایی با شما این خواسته به شدت در من شکل گرفته که دلم میخواد زندگی در یه حای دیگه از این کره ی خاکی و تجربه کنم

    ومهم تر اینکه دلم میخواد جایی باشم که بتونم یه عاااالمه تجربه جدید از زندگیم به دست بیارم

    من تست مهاجرت و انجام دادم و مطمئن شدم که توانایی مهاجرت و دارم البته که تا حد زیادی این شناخت و از خودم داشتم

    چون من در کودکی پدرو مادرم و از دست دادم و خیلی باهمون بچگی ایمان داشتم

    به نیرویی که من و در آغوش داره و این حس با من بزرگ و بزرگتر شد

    با پدربزرگ و مادر بزرگم زندگی میکردم و به شدت وابسته اونا بودم که پدر بزرگم هم از دنیا رفت و من باز تسلیم نشدم

    همیشه شاد بودم نمیزاشتم جهان من و از پا در بیاره

    میدونستم یه نفر مواظب منه (الله و اکبر )

    هر وقت بهش فکر میکنم اشکم در میاد

    تا بزرگ شدم و از نظر همه الگوی صبر بودم

    در 18 سالگی با ی چالش بزرگ مواجه شدم تا سن 21سالگی اما بازایمان به اینکه همه این روزا گذراست و خداوند هوای من و داره

    به شکل معجزه وار و اینکه من به وضوح حضور خدارو دیدم در زندگیم مشکلم حل شد

    انگار به قول استاد تمام انسان هابه کمک من اومدن

    حالا که به عقب برمیگردم میبینم همه دستان غیبی خداوند بودند تا مشکلم حل بشه

    از اونجا زندگی من تغییر کرد

    ازدواج کردم با کسی که خیلی از دخترها دلشون میخواست با او ازدواج کنند

    الان صاحب دو فرزندم که بینظیرند بدون اغراق

    همسری که عاشقانه دوستم داره

    البته همیشه چالشهای زندگیم بود اما من با همون توکل به راهم ادامه دادم و همیشه برنده شدم

    اینارو گفتم تا برسم به مهاجرت

    وقتی به خودم نگاه کردم دیدم همیشه نترسیدم

    همیشه توکل داشتم

    کودک 8 ساله از دنیای بدون پدرو مادرش نترسید

    از مسیر روبروش نترسید

    حالا که چهل سالمه و دلم میخواد برم یه جای دیگه از دنیا هم باید به همون شکل عمل کنم

    با همون شجاعت دنیای کودکیم

    من آدم تسلیم نیستم

    من با همون جسارت باید ادامه بدم

    دلم میخواد برم جایی که اینبار هم توکل خودم و محک بزنم

    بچه هام به شدت دوست دارن مهاجرت کنند ومن هم بیشتر این نیاز در من ایجاد شده

    بادیدن سریال زندگی در بهشت

    البته الان انگار اون جسارت کودکی در من کمرنگ تر شده و به جاهایی واقعا کم آوردم و به قول استاد که میگن ما یادمون میره که جایی که الان هستیم یه زمانی رویامون بوده و ما بهش رسیدیم و خداوند برامون انجامش داده و باز میترسیم ، نا امید میشیم

    اما خدا جونم من و با استاد آشنا کرد

    دوباره دری از رحمت به روم باز کرد

    دوباره بهم یادآوری کرد که من هستم دخترکم

    بهم گفت نکنه از چیزی بترسی تا در آغوش منی

    هرروز از طریق استادبا من حرف میزنه

    هرروز جواب سوالاتم و میپرسم و خداجونم از طریق این سایت جوابمو میده

    این کامنت و امروز گذاشتم تا یه روزی برگشتم به عقب یادم نره چه خواسته ای داشتم

    ردپایی باشه از من

    سالهای دیگه وقتی یه جای دیگه ای از دنیا هستم و دارم این نوشته و میخونم و اشک شوق میریزم که واوووو من قبلا اینارو نوشتم و الان دارم زندگیش میکنم

    استاد عزیزم بدونید که خداوند با قراردادن شما در مسیر زندگیم حجت و برمن تموم کرد

    میخواست تا به آگاهی های جهانش دست پیدا کنم

    انگار که پاداش همه صبر کردنام این شد که حالا بخواد کل حقایق زندگی و بدونم

    درست تر زندگی کنم ، خدایا ، تنها یار و یاور من عاشقتم

    من حتما با خانوادم مهاجرت میکنم به جایی که خداوند هدایتمون کنه

    وزندگی جدیدی و تجربه خواهیم کرد

    خدایا شکرت که قدرت خلق زندگیمون و به دست خودمون دادی

    شکرت که حامی قدرتمندی مثل تو دارم

    شکرت که همیشه در آغوش امنت هستم

    شکرت برای تمام نعمتهای زندگیم

    استاد جان از شما بینهایت سپاسگزارم که مارو در مسیر نور و آگاهی هدایت میکنید

    کلامتون برای من کلام خداست

    آرامش روح و جان منه

    الهی که همیشه سلامت و شاد باشید استاد جان

    در پناه حق …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2029 روز

      سلام پروانه عزیزم.واقعا تحسینتون میکنم این روحیه قوی که دارین اولهای کامنتتون که میخوندم که پدر ومادرتون رو از دست دادین ناراحت شدم (منم تازه مادرم رو از دست دادم ولی خدایا شکر خوب تونستم ارامشمو حفظ کنم ولی خواهرم نتونست کنترل ذهن کنه وخیلی اذیت میشد من همیشه بهش میگم باید شاکر خدا باشیم که تا سن 38سالگی از نعمت مادر برخوداربودیم )ولی در انتها که نوشتین ازدواج موفق داشتین خیلی خوشحال شدم .احسنت به این توکلت به این شجاعتت به این صبوریت.اینقدر از کامنتت کیف کردم که نتونستم تحسینت نکنم.ان شالله مثل همیشه بدرخشی دوست گلم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1175 روز

    سلام به استاد عزیز

    سلام به دوستان خوب خودم

    صحبت های عالی استاد در این فایل گفتند چقدر عالی به این نکته باید توجه داشته باشم که همه جا عالی نیست و مهم این است که من هر جا که باشم در آن آرامش و حال خوب داشته باشم

    احساس خوشبختی داشته باشم

    مهم این است که من در جایی که هستم راضی باشم این خود یک راه و سرمشق است که بتوانم از آن برای همه امور و کارهای خودم استفاده کنم

    یک نکته عالی دیگر این بود برای من که گوش به دل و حرف دیگران ندهم و روی اطلاعات و داده های دیگران حساب باز نکنم

    برای من مهتر این است که خودم آنرا تجربه کنم و بتوانم ببینم که چه خوب است و چه بد است

    ملاک همه این تغییرات و حرکت کردن و مهاجرت کردن برای من

    داشتن هدف مشخص

    رضایت داشتن در آنجایی که هستم

    رضایت داشتن در مورد کاری که انجام می دهم

    رضایت داشتن در درون و آرامشی درونی که دارم

    یک نکته عالی دیگر یاد گرفتم برای من این بود که مهاجرت کردن دلیل بر رشد و پیشرفت نیست

    می توان این رشد و پیشرفت را در همان جایی که اکنون هستم و حال خوب را تجربه می کنم به وقوع بپوندد

    نکته این است که با مهاجرت کردن مشکلات من حل نمی شود

    چرا که من هر جا که باشم باز همان باورها و همان افکار قبل را دارم و این من هستم که خالق زندگی خودم هستم و همه جا برای من همین گونه خواهد بود

    کنجکاو بودن

    دنبال کسب مهارت بودن

    تجربه کردن و دنبال یاد گرفتن بودن

    ریسک پذیر بودن

    دنبال این باشم که خودم کارهای خودم را به پایان برسانم

    امیدوار بودن و دل به خدای خودم سپردن

    مثبت اندیش بودم

    رضایت داشتن از همان جایی که اکنون در آن هستم

    به روزهای خوب و آمدن اتفاقات خوب ایمان در خود داشتن

    توکل به خدای خوب خودم داشتن

    در کنار همه اینها ایمان و امید داشتن و دل به خدای خودم سپردن و از او کمک و هدایت خواستن بزرگترین رمز پیروزی و موفقیت در همه جریان زندگی من خواهد بود

    سپاس از استاد عزیز

    سپاس از خدای مهربان خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای هدایت گر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  5. -
    حسین دانش خواه گفته:
    مدت عضویت: 751 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام و عرض ادب خدمت جناب آقای عباس منش و سرکار خانم شایسته و تمامی اعضای این خانواده توحیدی

    نظر بنده در مورد مهاجرت طبق تجربیات زیادی که داشتم هم خارج کشور هم داخل کشور:

    واسه مهاجرت کردن اصلا من نیاز به هیچ چیزی ندارم یه دست لباس با مدارکم با مقداری پول که به اندازه چند ماه باشه مثلاً 3ماه کافی است نه زبان نیازه چرا میگم زبان نیاز نیست چون من که شخصا اینجوری بودم مهاجرت کردم استانبول 5ماه زندگی کردم و زبان صفر بودم اونم زبان سخت ترکی استانبولی و به راحتی توی عرض 3ماه راحت ارتباط برقرار میکردم و کارهامو انجام میدادم همه کار دوستان از خرید تا استفاده از وسایل نقلیه تا رفتن به جاهای دیدنی و گردشگری و طبیعت و….

    واسه مهاجرت اصلا نیاز به برنامه از قبل تعیین شده برای من نیست من اصلا برنامه تعیین نمیکنم من میرم

    به خاطر میارم سفر اولم که رفتم استانبول و 5ماه اونجا زندگی کردم توی یک روز تصمیم گرفتم و رفتم اما گفته های شما استاد عزیزم بسیار درست است که باید هدفمند زندگی کرد …

    من کلا خیلی زیاد اوکی هستم با مهاجرت اصلا شما بگو آمریکا من میگم سیاره رو عوض کنیم من خیلی اوکی هستم و خیلی هم حال میکنم اصلا دل تو دلم نیست بیام ببینم بگردم و ….

    من نعمت ها و محبت هایی رو توی مهاجرت دریافت کردم که نگو اصلا….

    کلا من استاد بسیار اوکی هستم با مهاجرت و الانم هم سال هاست که مهاجرت کردم و بسیار زیاد راضیم

    در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    بهار گفته:
    مدت عضویت: 1686 روز

    به نام خداوندی که هر انچه که دارم از آنِ اوست.

    سلام به همگی‌ و به استاد عزیزم،و خانم شایسته مهربونم.

    سپاس فراوان از زحماتی که تو این سایت پر از برکت برای ماهای که دوس داریم زندگیمون رو تغییر بدیم و بهترین تجربیات رو داشته باشیم می کشید،چقدر خدارو شکر جواب آزمون ما خوب بود.

    بنظرم مهاجرت یعنی وارد شدن به دانشگاه الهی و رشد کردن از همه لحاظ

    داستان زندگی منم داستان مهاجرت بوده از دوسالگی تا حالا که 39 سالمه، ما تهران زندگی میکردیم، 5 تا مهاجرت داخلی داشتم، که قبلا هم خدارو شکر 10 سال روستا زندگی کردم،

    3تا مهاجرتهای اخری با اختیار خودم ‌و کوروش همسرم بوده،به قول استادم بدون فرش قرمز و حتی یک اشنا.

    من درسته اهل حرکت کردن بودم،یعنی یک جا ایسادن رو دوست نداشتم، ولی شخصیتی داشتم که به هیچ عنوان دوست نداشت از منطقه امنش بیرون بیاد،بنظرم مستاجر بودن یکم کمک خوبی به این موضوع کردکه کمتر تو منطقه امن بمونیم و همچنین فروختن وسایلهای خونه برای سرمایه اولیه برای به چالش کشیدن خودمون ،انگار اون شاخو برگ اضافی رو وقتی از خودت جدا میکنی ،هم بهتر میشه تصمیم گرفت ،هم جرات ریسکهای درست حسابی بیشتر میره بالا

    الان بعد از 3 سال که با استاد و قانون اشنا شدم ،شخصییت من هیچ ربطی به گذشته من نداره،صبرم خیلی زیاد شده، حوصله و کنجکاوی من خیلی بهتر شده،ریسک کردن و منتظر چالشها بودنو دوس دارم، هرچندم که تضادهای خودشو داره ولی درسهای بزرگی میشه ازشون گرفت و خودشناسی تورو خیلی پخته تر میکنه.

    3 ساله، 2تا مهاجرت داخلی داشتیم ،هم زندگی در جزیره رو تجربه کردیم با رطوبت بالای 90 درصد و هم زندگی در شهر کوهستانی و خشک رو ، یعنی کاملا تضاد هم.

    یادگیری زبان انگلیسی رو به صورت جدیه جدی، حتی توی تضادها کار کردم به لطف خداوند میرم ترم 3، و هروز بیشتر عاشق زبان خوندن میشم چون هدفهای زیادی دارم، با هرکسی مسافرت داشتیم اونا دوس داشتن بازم با ما همسفر باشن ولی ما نه، منو کوروش باهمه چی سازگار میشیم باهمه چی، و فقط دنبال تجربه و خوش گذروندنیم،و هردو خیلی اهل خنده و فرکانس مثبتیم، ولی خیلی کم پیش اومده با یکی دوبار سفر کنیم و از زمانی هم که با قانون اشنا شدیم یعنی تو این 3 سال منتظریم که خداواند هدایتمون کنه سمت دوستهای شبیه خودمون، همیشه میگم انشالله شبیه استاد و خانم شایسته.

    هدف و انگیزه ما از مهاجرت چیه؟

    اگه یروز تصمیم به بچه دار شدن داشته باشیم،اینده بچه، اینترت ازاد و پرسرعت چون کارِ ما انلاین شده و بی نهایت تاثیر داره در رشد و پیشرفتمون ، بازم بیشتر دوست داریم رهای و ازادی رو تجربه کنیم ،موفقیتهای بیشتر تو زندگیمون چون هر کجای دنیا بریم میتونیم از پس زندگی بربیایم البته به لطف خداوند واستادم و دوره بینظیره ثروت 1 هم بیزینس ما انلاین و بروز و جهانی هست و هم درامدمون دلاری شده ، استفاده از تلگرام با فیلتره بیشتر کارهای من با تلگرامه این سخته واسم،گاهی کنترل ذهنم سخت میشه و فنرش در میره ، فوش میدم واین کارو اصلا دوس ندارم.

    تقریبا اینجا هر چندم که الان حجاب ازاده و اذیت کننده نیست مخصوصا بعد از اون 6تا فایل در مورد حجاب منو خیلی اروم و با ارزش کرد، و باهاش کنار اومدم یا شال یا کلاه سرم میکنم،ولی بازم میخوام جای زندگی کنم که کسی واسم تصمیم نگیره که چطور بگرد چطور بخند و چطوری باش، چه رنگی بپوش چه مدلی بپوش،

    منو کوروش هردو باهم این تصمیمو داشتیم که مهاجرت خارج از کشور تو برناممون باشه و خیلی هم مشتاقیم واسش و بنظرم در کنار ایمان و توکل واقعی خیلی بهمون کمک میکنه که تجربه خوبی داشته باشیم

    در صورتی که الان هستن از دوستانی که همسر خانم دوس نداره تو کانادا بمونه و پشیمون شده ولی خانومش حاضره طلاق بگیره ولی برنگرده ایران،

    ما خدارو شکر خیلی زود یعنی 9 ماه بعد از اشنای با استاد ،ازادی زمانی، و ازادی مکانی رو تجربه کردیم، و الان وابسته به خانواده و هیچ کسی نیستیم ، اختیار مطلق رو تو مشت خودمون گرفتیم، در صورتی که من تک فرزند هستم و وابستگی شدید به مادرم داشتم و مامانم هنوزم داره، و کوروش با اینکه 6تا بودن ولی وابسته به مادرش بود، و 15 سال اسیر دیگران بودیم.

    چقدر میتونی خودتو با شرایط جدید اداپت کنی؟

    ما خیلی زود با همه چی سازگار میشیم، وحتی اگه چیزیو دوسش نداشته باشیم یه راهی برای لذت بردن پیدا میکنیم، اگه بحث سفر باشه با اون ادما همسفر بودن باهاشونو تکرار نمیکنیم ولی همون لحظه هم همیشه سعی کردیم بهترین روز و ساعتو واسه خودمون بسازیم و خاطره خوبی داشته باشیم.

    وابستگی و روابط عاطفی با خانواده دوستانو فکوفامیل ؟؟

    این شخصیت قوی رو تو همین مهاجرتهای داخلی بدست اوردیم ،خیلی خیلی بهتر شد بیشتر من که تک فرزند بودم و وابسته شدیدی و دوطرفه ای که با مادرم داشتیم، وگرنه وابستگی به بقیه به هیچ عنوان، چون واقعا از تنهای لذت میبرم ولی دلمم میخواد دوستای هم فرکانس خودم و جدید پیدا کنم و عجله ای ندارم‌میدونم به وقتش میان،….شاید چون 3 ساله با کسی از قصد نبودیم تا راهو بهتر بشناسیم و پیدا کنیم،و همین رفتو امد نکردن از قصد با هیچ کسی حتی خانواده ها باعث شده اصلا بفهمیم کجای دنیایم و باید چکار کنیم برای پیشرفت و چه انتخابهای مفیدیو میتونیم داشته باشیم و باری به هر جهت نباشیم ، الان کلی خط قرمز داریم ،کلی هدف داریم، کلی تصمیمهای درست و مهم گرفتیم، و صد البته به لطف خداوند و اموزشهای استادم و شناخت قانون بوده که یاد گرفتیم چطوری درست ازش استفاده کنیم.

    اوایلش یکم سخت بود ،اما ما خیلی خوشحالیم از همه جدایم خدارو شکر.

    چقدر با تغییر مقاومت میکنی؟

    من قبل از اشنای با استادم و قانون این ویژگیو باهاش مقاومت داشتم در بعضی از موارد، و الان خیلی راحتر میپذیرم و خیلی مشتاقم برای تغییر مخصوصا خودشناسی و افکار توحیدیم ،تمرین اهرم رنج و لذت در ثروت 1 فایل دوم رو خیلی استفاده میکنم ، هر موضوعی رو که میخوام تغییرش بدم از تمرین اهرم کمک گرفتم که خیلی زیاد بهم کمک کرده، حتی سادترین موضوع،مثلا یکی تو ذهنم منو اذیت میکرده ولی خودش از من دور بوده،یا مثلا کارهای روتین خونه و خانم شایسته عزیز هم خیلی کمکم کرده که الان 3 ساله با لذت و شوق زیاد کارامو نیم ساعت تا یک ساعت انجام میدم ،پرفکت و همیشه تمیز،

    یا مثلا تغییر خصوصیات اخلاقیم و رفتاریم که چند سالی بود افسرده و بیحال بودم ولی الان خستگی ناپذیرم و پر انرژیو شاد، انقدر تمرینمو ادامه میدم تا بشه جز شخصیتم یعنی بشه عادت‌،

    من برای خرید وارد بوتیک شدم شاگرد فروشنده با اینکه انواع لباسهای رنگیوخوشگلو شاد رو داشت کلا سیاه پوشیده بود و میگفت خوشبحالت چه رنگهای شادی پوشیدی ، میگفت هیچ وقت نتونستم تغییر کنم با اینکه افسرده ام ،نتونستم رنگ شاد بپوشم.

    این مقابل منی بود که کل زندگیمو، شخصیتمو تغییر داده بودم و هنوزم تلاش میکنم، بدون اینکه کسی مجبورم کنه، انقدر من تغییر کرده بودم که مادرم بعد یکسالو خورده ای منو دید میگفت بهار افسرده شدی انقدر آرومی،گفتم مادرِ من افسرده شادو پرانرژیم مگه داریم اخه؟؟؟،باورش نمیشد،و منم باورم نمیشد که اون ادم قبلی من بودم.

    من تاریک میشد جرات نمیکردم برم بیرون چه برسه برم تو فضای سبز بشینم و حتی شبا از زیر درختها رد نمیشدم ،الان به جای رسیدم که ملخ پروانه بزرگ میبینم تو چمن ولی تو تاریکی میریم میشنیم کلی هم لذت میبیریم و شاید باز 10 درصد تو ذهنم میترسم،یا تنهای تنها خوابیدن تو تاریکی ،که خانم شایسته مهربونم باز تو این مورد هم خیلی کمکم کرد، قبلا ترس وحشت بود الان ارامش و لذت از وجود خداست،اصلا قابل مقایسه با قبل نیستم اصلا نمیشناسم اون بهار قبلیو.

    5تا مهاجرت داخلی داشتم…. مثلا تو جزیره کیش زندگی کردیم یعنی دورتا دور آب و رطوبت بالا و شهری هم بودیم کوهستانی یعنی دورتا دور کوه و خشک دقیق تضاد هم ، همیشه لبهای من ترک داشت ولی خودمونو با محیط سازگار کردیم ،البته با لذت بردن واقعی چون بنظر من همه جا زیباست و ادمها همه خوبن ، و دلیل دیگه رسیدن به اهدافمون خیلی مهم و لذتبخشه.

    به لطف خدا بازم میخوایم مهاجرت داشته باشیم به دبی و انشالله هدایت بشیم و سکوی پرتاب بشه برای اِمریکا، حالا چرا دبی؟؟؟چون یه احترام خاصی برای خانما دارن،تمیزه ، شهر گرون قیمتیه تلاش ما برای پیشرفت بهتر بیشتره ،اینترت عالیه ،واست ارزش قائلن ، دریا و درخت نخل داره ، راحتر میتونیم تصمیم بگیریم بچه داشته باشیم، شیکه لاکچریه، شهر توریستیه از فرهنگهای مختلف تو دبی هست، افکار شیخ محمد پادشاه دبی رو دوس داریم، گرماو رطوبتشو دوس داریم، رها و ازادی البته با قوانینشم مشکلی نداریم،نزدیکه به ایرانِ راحت مادرم میادو میره خودش، اگه ادعا دارن نماز و روزشون واقعیه و کسیو مجبور نمیکنن بهت احترام می‌زارن سرعت اینترنت چون بالاست ما تو بیزینسمون خیلی موفقتر میشیم ،،احترام به حریم خصوصی دیگران، ولی بیشتر باز باید تحقیق کنیم، تو جزیره کیش هم تقریبا پلیسها همین احترامو نبست به خانمها دارن و احترام خاصی قائل هستن و این به حس ارزشمندی بیشتر من کمک کرده،هر چند هم که همیشه همه چیز خدارو صد هزار مرتبه شکر عالی بوده.

    یا مثلا تغییر بعدی که خیلیا مقاومت دارن، یک سال بعد از قانون سلامتی چون موهام سفیدی داشت خیلی زود زود با رنگ شیمیای موهامو رنگ میکردم،که بعدش تصمیم گرفتم با حنا و عصاره بابونه و قهوه موهامو رنگ کنم چون فرفری هم هست خیلیم زیبا شد خدارو شکر و این تغییر باعث شد موهام خیلی بهتر از قبلم رشد کنه و با کیفیت بشه، باز این تغییر باعث شد اون یذره آرایشو کامل کامل بزارم کنار و ژله دون میوه( به)،،، و روغن بنفشه اصل و ماسک قهوه با ماستو جایگزین کردم و اینم عالی جواب داد.

    ویژگی دیگه در مورد توانایها؟

    منو کوروش یه شخصیتی داریم که هر چیزی رو که بخوایم میتونیم یاد بگیریم، کوروش کارهای سختر،یعنی هیچی واسش نشد نداره، ولی من بیشتر هنری، من کلا از سوم راهنمای هرچیزیو که دوست داشتمو میرفتم اموزش میدیدم و واسه خودم و بقیه انجام میدادم، اشپزی،طراحی ،نقاشی،ارایشگری ( 8 سال میشه پامو تو ارایشگاه نزاشتم) والیبال،شنا ،گیتار، بافندگی، سفره ارایی،دیزاین مراسم عروسی، خانه داری،رانندگی،لیسانس روانشناسی کودک ( البته پشیمونم زمان گذاشتم ) زبان انگلیسی که رفتم ترم 3، ورزشکار، خوشسفر بودن، ولی وقتی که ثروت یک رو کار کردم و همچنین فایل اقیانوس و چاه اومد رو سایت تصمیم گرفتم رو یکیشون خیلی جدی تر، کار کنم وحرفه ای و حتی به عنوان بیزینس جدا واسه خودم در نظر بگیرم،مثل( طراحی چهره سیاه قلم به سبک رئال) مگه من خسته میشم؟عاشقشم

    .

    ویژگی دیگه کنجکاوی!!

    منو کوروش هردو خیلی شخصییت کنجکاوی داریم، مثلا درمورد اداب و فرهنگ شهرها و کشورهای دیگه حتی طرز لباس پوشیدنشون و لهجه های زیبای که دارن، کار قبلی کوروش چون تعمیرات ECU همه ماشینها بود مجبور بود خودشو بروز کنه و همین باعث شده خیلی کنجکاو باشه و تجربه کنه نرم افزارها و سخت افزارهای جدید رو،

    ویژگی دیگه دایره امن:

    باز تو همین مهاجرتهای داخلی خیلی به این ویژگی مون اضافه شد که تو منطقه امنمون نمونیم حتما به تضادها و چالشها برمیخوریم ولی باعث رشدمون میشن،یه درس خیلی بزرگ میگیریم،به قول استاد وارد دنیای ناشناخته میشیم ولی باور داریم اوضاع هیچ وقت از کنترل خداوند خارج نمیشه و حواسش به ماهست،فایلهای توحیدی یعنی غوغا میکنن برای من دقیقا نیرو و قدرت خداوند رو حس میکنم ،تقریبا از هیچی نمیترسم اگه هم تضاد و صدای ذهن منفی یا همون شیطان باشه سوسو میزنه خیلی کمه و مدیرتش میکنم،گاهی سخته ولی شدنی.

    استاد شما در مورد بیمه گفتین، ما 9 ماه که با شما و قانون اشنا شدیم بیمه پاسارگادو از قصد سوخت کردیم با وجود این که هیچ پولی برگشت نخورد، و بیمه درمانیو باطل کردیم انداختیم سطل زباله، و جالبه بعد از 10 ماه هدایت شدیم به دوره قانون سلامتی حتی یدونه قرص هم بجز ویتامینها تاحالا به لطف خدا نخوردیم حتی تا حالا هم واکسن اون ویروسه که اسمش یادم نیستو نزدیم خدارو شکر،در صورتی که خیلیها اون دفترچه بیمه ما شده خدا واسشون اصلا نمیتونن باطلش کنن

    یا کار کوروش با اینکه یه کار عالی پولساز ، تک و سخت بود ،مدام باید خودشو اپدیت میکرد و عاشق کارشم بود ولی ارام ارام رها کرد و یه کار جدید انلاین رو از صفر شروع کرد که بیشتر از کار قبلیش عاشقشه، به هیچ کسی هم نگفتیم که اذیت بشیم، تغییر محل زندگی، تغییر شغل ، تغییر سبک زندگی به روش قانون سلامتی، تغییر رفتار و شخصیت، تغییر در خودشناسی و خداشناسی واقعی،

    تغییرات در جرات، ایمان، توکل، صبر، ترس، صمیمیت ، نوع ریسک کردن‌‌‌، نوع چالش و…..

    ویژگی که اگه چالشی بوجود بیاد ، بخوری زمین سریع خودشو بتکونه و بلند بشه بگه یا الله و مسیرو ادامه بده.‌‌!!!

    چون میدونم بحثه هدایتم هست، اصلا احساس تنهای نمیکنیم، میدونیم یه نیروی عظیمی هست که بدون اون هیچی نیستیم و تورو به چیزی که میخوای میرسونه،به قول شما وقتی هدایت رو باور کنی حرکت میکنی و حرکت میکنی هدایت میشی، به خاطر تجربیاتی که به دست اوردیم خیلی زود تسلیم نمیشیم، یعنی اصلا تسلیم نمیشیم،( تسلیم تضادها )شاید به خاطر اینه که از صفر شروع کردیم یعنی اون عدد بشه صفر هم بازم برنده ایم، چون کلی تجربه بدست اوردیم و بشه 1 تا به بالا که برنده ایم ،الان منو کوروش به لطف خدا واموزشهای استادم مخصوصا دوره بینظیر ثروت 1 و همت خودمون در مرحله ای هستیم که حتی مثلا خدای نکرده زیر صفر هم باشیم و کف خیابون یعنی یه کوله من یه کوله کوروش وسایل شخصی با لباسهای تنمون ، و انشالله مثل همیشه تنمون هم سالم باشه به 6 ماه نمیکشه هردو حتی با کار گری ساده واسه سرمایه اولیه یه لپ تاپ تهیه کنیم خیلی زود میسازیم میایم بالا، مخصوصا درامدمون دلاری هم هست،الان به لطف خدا میتونیم سرمایه رو تو یک سال 5 برابر کنیم، استاد این جمله شمارو باید با طلا نوشت ( وقتی رو شخصیتت یعنی درونت کار میکنی همه چی مثل پازل چیده میشه خودش) خداوند میشه همه چی واسه تو،،،البته من خلاصش کردم.

    مثبت اندیش بودن:

    ما هردو مثبت اندیشیم خدارو شکر و من خیلی بیشتر باز ، که البته بازم بگم به قول استاد تو مسیر همین مهاجرتهای داخلی خیلی بهتر شدیم مخصوصا کوروش سال اول تقی به توقی یه کم غر میزد، ولی خدارو شکر چون پلهای پشت سرمونو خراب کرده بودیم راهی بجز رفتن به جلو نداشتیم و چون کسی هم نمیدونست حتی خانواده ها که ما چکار داریم میکنیم، برعکس افکار و عقایدمون اینجا حرف مردم به ما کمک کرد که اگه برگردیم به عقب بیخیال غیبت ما نمیشن ،،پس فقط باید به جلو بریم ، و هم اون داستان قبل مهاجرتمون که نوشتیم بهمون کمک کرد که اصلا دلیل اینکه از همه جداشدیم و مهاجرت کردیم چی بوده ؟ ( یه دلیل محکم داشتیم زندگی معمولی رو به هیچ عنوان دوست نداشتیم، و دخالتهای دیگران )،ولی به لطف خداوند کوروش الان که سال سومه همیشه سپاسگزاری میکنه که تو این مسیر الهیِ و میگه بازم این مسیرو انتخاب میکنم چون از همه لحاظ خیلی رشد کردم،به قول استاد مهاجرت ادمو میچلونه و ما چون هروز رو خودمون کار میکنیم هدایت میشیم به بهتر شدن،من که همیشه میگم ماه به ماه تغییر میکنم و اینو میفهمم خودم.

    سالها پیش یه بنده خدای تو استخر به من گفت تو خیلی سر خوشی بعدا معنیشو از یکی پرسیدم گفت یعنی الکی خوشی، من اونو ریز و مودبانه بیرون کردم از زندگیم، در صورتی که اصلا نقش بازی کردونو دوس ندارم تحت هر شرایطی میگم همه چیه عالیه، همه جا خوش میگذره، همه خوبن ، همه چی درست میشه به وقتش فقط ما باید قدم بزاریم حرکت کنیم ایمان و توکل واقعی داشته باشیم، شرک نداشته باشیم و سمت خودمون رو درست انجام بدیم طبق قانون( که باز هم فایلهای دانلودی توحیدی بینهایت به من کمک کردن، پلی لیستم شدن) و اون چیزی که مال من باشه میاد سمتم، نباشه نمیاد، همیشه سعی کردم مثبتارو ببینم و لذت ببرم و حتی بسازمش خودمم،حتی انگار فرکانس بویای و چشای تو عوض میشه، و با بقیه فرق داره.

    توی هر چیزی تضاد یا مساله خودشو داره ولی همین مثبت نگری باعث میشه ایمان و توکل واقعیتر بشه و انگار خیالت راحته بابت همه چی، باعث میشه شرایط واست راحت پیش بره،و بهترینا مال تو بشه، ادمها نرم بشن،اون طرف خوبشونو تو ببینی.

    استاد جانم یعنی میشه انشالله به لطف خدا یه روز ، یه دوره بینظیر مخصوص به سپاسگزاری بیاد رو سایت؟

    سپاسگزارم به خاطر این فایلهای ارزشمند وعاشقتونم.

    همگی در پناه الله مهربانم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2837 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام به همگی

    اومدم خیلی مختصر بگم

    واقعا این صحبتها و این آگاهی هارو من همیشه تلاشم اینه که مثل الماس ارزشمند بدونم چونکه ممکنه هرکدوم از این جملات به تنهایی از زبان آدمهای مختلف بشنوی و هرکدوم نظرخودشو بگه اما نمیدونن ریشه اصلی کجاست و اصل موضوع چیه واقعا به همین دلیل اکثر آدمها فقط به یسری شاخه و برگها باور دارن و به دیگران هم میگن اما نمیدونن دیگه ریشه ها چیه اساس چیه به همین دلیل خودشون گمراهن و اغلب جواب گمراه کننده هم در مشاورت هاشون دارن

    استادواقعا چقدر لذت میبرم از اینکه اون آقایی که میگی توی همین ایران هست داره واقعا از زندگیش لذت میبره و اون شاید کشور خارجی بره اصلا اینقدر از زندگیش لذت نبره چونکه همه جای دنیا روخداوند خلق کرده و هم ایران هم هرکشور دیگه ای زیبایی ها و لذت خودشو داره بلکه فقط بستگی به علایق وسلایق هرکدوم از ما داره که دوست داریم در چه فرهنگ و کشور و آب و هوایی زندگی کنیم وگرنه نه میشه گفت صرفا ایران خوبه یا بد یا بگیم هرکشور خارجی خوبه یا بد

    من خودمم واقعا هم از خیلی از علاقه هام و نوع آزادی پوشش و یسری چیزهای دیگه از خودم فهمیدم که دوست دارم جایی مثل آمریکا باشم هم اینکه به سوال های این تست صادقانه پاسخ دادم که دیدم نتیجه کلی این تست برا من مهاجرت کردن مناسبه و هم اینکه من خیلی ساله که اصلا هیچ وابستگی به خانواده و فامیل و دوست و رفیق هام ندارم و بارها شده که چندین ماه بدون اینکه کسی از وابستگانمو ببینم جایی بودم با همه آدمهای غریبه همسایه و دوست شده بودم

    و این نکته هم هست که بازم من همیشه هم اینکه بیشترین تلاشم کار کردن روی خودشناسی خودمه و بیشتر از اون میگم خدایا من که نمیدونم چجوری چه زمانی چه شکلی قراره من به کشوری یا هرجای دیگه مهاجرت کنم فقط دوست دارم با فلان علاقه ها و نوع انتخاب هام همچین جایی باشم پس این مهاجرت خودت در زمان مناسبش منو هدایت میکنی مثل همین مدتی که تهران بودم دور از خانواده و تمام بستگان همونطور که وقتی مهاجرت به تهران سپردم به خودت باعث شد خیلی راحت برام جور بشه و کمکم کردی و بعداز مدتی بعداز اون یادگیری ها و تحربیات کاری و زندگیم هدایتم کردی به شهر خودم پس این خواسته که اگرقرار رفتن به کشور خارجی یا هرجای دنیا که در برنامه هدایتم باشه رو کاملا میسپارم به خودت چونکه خودت واقعا بهترین برنامه ساز و سناریو نویس زندگی هستی

    و من واقعا فکر میکنم اصل اینکه از کلیت خودشناسی خودمون بفهمیم واقعا چه فرهنگ و علاقه و اب و هوا و مردمانی رو دوست داریم و به همون اندازه هم بسپاریم به خداوند این دو تا اصل رو که درک کنیم و رعایت کنیم ما واقعا به جایی که برامون مناسب باشه هدایت میشیم واصلا نیازی هم نیست که بخواهیم برا دیگران کلاس بذاریم و شعاف کنیم که من با کلاسم یا خفنم فلانم و از این چیزها بلکه اون چیزی رو که واقعا درونی ازش لذت میبریم رو خداوند بهمون میده و هدایت مون میکنه

    سعی کردم چیزهایی که واقعا خودم بهش فکر میکنم اینجا برا شما هم بنویسم و مختصر باشه خیلی دوست دارمتون بهترین هارو براتون آرزو میکنم خدا یار و یاور هدایت کننده تون به بهترین ها باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1246 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از مواقع شنیده ها و اطلاعاتی که از دیگران در مورد شهر یا کشور مورد نظر برای مهاجرت دریافت کرده ایم:

    ممکن است کاملا متضاد با کشور مورد نظر و آن چیزی باشد که ما تصور می کنیم و به همین دلیل بهتر است پیش از مهاجرت به مکان مورد نظر رفته و شرایط را بررسی کنیم

    اگر از شهر یا کشوری با اوضاع و شرایط بسیار بد به کشوری: با شرایط حتی کمی بهتر مهاجرت کنیم:

    احتمالا احساس رضایت بیشتری خواهیم داشت

    اگر از کشور یا شهری با اوضاع بسیار خوب به کشوری : با شرایط بدتر مهاجرت کنیم:

    احتمالا بسیار ناراضی و شاکی بوده و به کشور قبلی باز خواهیم گشت

    اصل و اساس: احساس رضایت خوشبختی شادی لذت بردن از تک تک شرایط و موقعیت ها است

    – اگر با یادگیری زبان مشکل داریم: فرد نامناسبی برای مهاجرت محسوب می شویم و بسیاری از : تجارب لذت بخش را از دست خواهیم داد

    اینگونه نیست که : هر کسی مهاجرت کرده فرد موفقی باشد

    اگر اشتیاق به تغییر و کسب تجارب مختلف را نداریم: مهاجرت برای ما سودی در بر ندارد

    – برخی فکر می کنند با مهاجرت: تمام مسائل و مشکلات شان حل و رفع خواهد شد:

    این دیدگاه کاملا نادرست و غیر واقعی است

    مشکلات تنها زمانی حل می شود که : باورها نگرش و افکار ما تغییر کند نه محل و مکان زندگی

    – افرادی که قصد مهاجرت دارند:

    – باید توانایی یادگیری مهارت های مورد نظر در هر حوزه ای که باشد را داشته باشند و باور کنند که تمام مهارت ها را می توانند یاد بگیرند و رشد و پیشرفت کنند

    – باید کنجکاو باشند

    – بررسی کنیم و ببینیم چقدر امنیت برای ما اهمیت دارد؟ اگر امنیت برای ما اهمیت دارد:

    نمی توانیم پا از محدوده ی امن خود فراتر گذاشته و مهاجرت کنیم

    یکی از ویژگی های افرادی که امنیت برای آنها اهمیت دارد این است که:

    بیمه داشتن برای آنها حائز اهمیت زیادی است حتی اگر حقوق بسیار کمی دریافت کنند

    نقطه مقابل افراد مناسب برای مهاجرت آنهایی هستند که :

    ریسک پذیرند: مهاجرت کردن ریسک بسیار بزرگی است

    – اگر به مسئله ای برخورد کنند تحمل داشته:

    سریعا راه حلی برای آن پیدا کرده و مسیر را با قدرت بیشتر ادامه می دهند

    اگر فردی هستیم که با برخورد به مسیله ای:

    نا امید و تسلیم می شویم : برای مهاجرت شخص نامناسبی هستیم

    – مثبت اندیش هستند : همواره امیدوار به بهبود اوضاع و شرایط اند و به خداوند ایمان و توکل دارند

    برخی افراد منفی نگر بوده و اگر با مسئله ی کوچکی مواجهه شوند کاملا امید خود را از دست می دهند

    – داشتن شرایط مالی مناسب: باید شرایط نرمال مناسبی داشته باشیم

    – داشتن مهارت و شغل مورد نیاز و انتظار کشور مورد نظر

    – داشتن مهارت زبان

    مهاجرت کردن می تواند خوب یا بد باشد چون:

    بستگی به باور نگرش انگیزه اهداف و… ما دارد

    مهم ترین عامل این است که :

    خود را بشناسیم

    ویژگی های شخصیتی مناسب را برای مهاجرت در خود ایجاد و

    تصمیمات احساسی و لحظه ای نگیریم

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری مجوییم

    چیزی که از این فایل برای یک بار گوش دادنش دستگیرم شد این بود که

    مهاجرت که هیچ هر کاری که بدون دلیل منطقی انجام بدیم و باور و طرز نگاهی که روی منطق باشد را نداشته باشد به سر انجام نمیرسد و استاد مثال آوردن که اگه فقط به این دلیل که میخواهی یک چیزی را تجربه کنی که چشم باقی رو در بیاری و برای این باشه که خودت را به کسی دیگه ای ثابت کنی و منشا این اتفاق یک چیز بیرونی باشد مثل این که من خودم را ثابت میکنم و یا به بقیه نشون میدهم و یا دلیلی برای گفتن و از نظر دیگران خودم را انسانی بزرگ ببینم و برای این آن باشدو……… نه اینکه خودم لایق چنین تجربه ای هستم و سر منشا درونی باشد باعث میشود که با کوچکترین تضادی در کار و یا مسئله ای از این مسیر دور شوی و چون قانون جهان هستی میگه که احساس بد اتفاقات بد تو تویه سیکل معیوب میمونی و باعث میشه که از هم زندگی رو برای خودمون تباه کنیم و هم به خواسته هایمان نرسیم ولی اگر برای رسیدن به حس خوب باشه که بخوایم هر کاری رو انجام بدیم مثل مهاجرت کردن من خودم داخل آزمون این رو گفتم که میخواهم که در کارم پیشرفت کنم و به حس سر زندگی برسم نه اینکه بخواهم دیگران در باره من چی بگن و چشم کسی رو در بیارم چون واقعا دوست دارم که در کارم پیشرفت کنم باعث میشه که تضاد ها و مسائل برایمان شرین بشوند مثالا در کار خودم که بحث مسائل اقتصادی و حقوی هست خوندن قوانین و تب و تاب بازار هست برایم شرین میشود ولی کسی که کارش کارمندی است و دوست دارد که یک حقوقی را بگیره و کار ثابتی داشته باشه این طور نیست و یاد گیری این مسائل برایش شاید هم زجر آور باشه ولی من چون این مسائل در کار برایم پیش آمده است باعث شده که با علاقه با اینکه جای اهرم رنج و لذت در ذهنم برای مطالعه درست نیست ولی بروم و این مطالب رو مطالعه کنم و اما یه درس دیگه هم داشت این بود که

    اول باید ببینیم و بعدش به این مسئله برسیم که شرایط مناسب من هست یا خیر مثل قضیه اینترنت استاد که میگفتن یکی از چیزایی که دوست داشتم بیام آمریکا و تجربه اش کنم این بود ولی خب از اونجایی که اشتباه فکر میکردم حسابی تویه ذوقم زد

    الان با کمال شرمندگی بعضی از دوستانی که دارم و دوست دارند که بروند آمریکا برای مسائل جنسی هست و آزادی بی بند و باری که داخل سریال سفر به دور آمریکا نشون داد خانوم شایسته عزیز که بابا این ها متعهد هستن و بعضا چندین بچه دارند و حسابی عاشقانه دارند که با هم زندگی میکنند و هر کدام با آزادی عقیده و پوشش نه به طوری که به دیگران فشاری بیاره داره زندگی میکنه

    و درس آخر این بود که مهم نیست که داخل چه شرایطی هستی میتونی شرایط رو تغییر بدی حتی از صفر اما برای مهاجرت بهتره که از یک شرایط نرمال خوب به جای دیگه نقل مکان کنی چرا که شخصیت تنها چیزیه که داخل همه جا با تو همراه و هم مسیره و اگه شخصیتی سازننده نداشته باشی و از اونجایی که مهاجرت همه پته ات رو روی آب میریزه باعث میشه که له بشی و نتونی از اون محیط به اندازه مدت زمانی که زمان میبره که شخصیتت رو تغییر بدی لذت ببری ولی اگه بتونی با تغییر باور هات شخصیتت رو عوض کنی باعث میشه که زندگی روی خوشش رو تا زمانی که در این دنیای دو قطبی هستی نشونت بده

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    ابراهیم سه کناری گفته:
    مدت عضویت: 890 روز

    درود بر استاد عالی خودم استاد جان کاش زوتر دانشجویانت را با قانون محاجر اشنا می کردی من دها پرسش داشتم در قبال مهاجرت و میدانم که خیلی از دانشجویان منتظر چنین فالی بودند از شما سپاسگذارم استاد جان سپاس پروردگارم را که شما را سر راه ما قرار دادمن 35 سال دنبال تعادل موزونی بودم در مذهب ولی چون راهنمای خوب نبود حسابی زجر کشیدم تا این که با جناب عالی اشنا شدم و قانون جذب این چند سال کیف زندگی کردم خدا خیرت بده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: