چه کسی مالک توست؟! - صفحه 3
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-11 14:12:232024-06-08 21:00:13چه کسی مالک توست؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد گرامی ،صمیمانه از شما سپاسگذارم و خداوندی که همواره با دستان بینهایتش پشتیبان و هدایتگر همه ماست.
بهترین جمله و خلاصه همه چیز را شما گفتید که شرک عامل همه بدبختیهای انسانها بوده و خواهد بود و در مقابل آن توحید و ایمان به رب خوشبختی و ثروت و آرامش و سلامتی را به دنبال خواهد داشت.این آگاهی و دانستن آن لازم است اما کافی نیست بلکه باور و عمل کردن آن نتایج را رقم خواهد زد .انتخاب با ماست.
سپاسگزار شما و همه اعضای این سایت قدرتمند هستم.
سلام استاد عزیز عاشقتم
استاد جون خیلی دوست دارم یکی از باور های بدی که جلوی منو از بچگی گرفته وهمیشه رو مخم بود همین مسله چشم زخم وسحر وجادو بود ووقتی اولین بار با سایت آشنا شدم وچشم زخم و دانلود کردم وگوش کردم احساس بسیار عجیبی داشتم فک میکردم یه وزنه چند کیلویی همون لحظه از دوشم برداشته شد اشک از چشام جاری شد و ان لحظه فهمیدم چقدر تا بحال به خودم زجر داده ام با این باور ؟خداراشکر میکنم که با این سایت آشنا شدم . وخیلی از باور های محدود کننده که جلوی منو گرفته بود وزندگی را برایم زهر کرده بود کشف کنم . استاد امروز میبینم که چطور زندگی دست خودمه چطور خلق میکنم زندگیم رو ودرک کرده ام که زندگیه من نه در دست اجنه هاست نه دردست امریکاست نه دردست فراماسون هاست ونه در دست شیطان است . خدایا شکرت بخاطر باور های خوبم .
استاد عزیز سالم وثروتمند باش واز خدا میخوام هرروز ثروتت رو زیاد تر کنه
سلام
واقعا خدارو شکر میکنم که با شما استاد عزیز و همچنین دوستای خوبم تو سایت همراهم !!!
این فایلم خیلی آگاهی بهم داد مثل همه فایلهای قشنگتون عالی بود !!!!
یه دنیا ممنونم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به شما استاد عزیز و دوستان مهربانم…
امروز بسیار خوشحالتر از دیروزم که خداوند من رو به این گروه و این سایت دعوت کرد و این فایل که مهر تاییدی بود بر موضوعی که مدتی بود در ذهن درگیرش بودم… میخوام یه داستانی رو برای کسایی که قدرت خدا رو باور ندارن از زندگی خودم از قضیه ای که همین چند روز پیش اتفاق افتاد برام رو بهتون بگم تا من هم مثل استاد به بقیه بگم فقط و فقط خداونده که قادر مطلقه فقط و فقط خداوند…
اما داستان از این قراره که من چند ماهیه که دوره کارشناسیمو تموم کردم و قراره برم خدمت سربازی اما خواسته من از اول این بود که سربازی من دوسالش به نحوی باشه که من بیشترین استفاده رو ازش ببرم اول نمیدونستم چیکار باید بکنم یا کجا برام بهتره اما به مرور که تو ذهنم از خودم دنبال جواب بودم و البته دنبال نشانه ها یهو یکی اومد گفت میخای توی یک سازمان دولتی برات امریه بگیرم حس خوبی به این پیشنهاد داشتم و پذیرفتم و اون پیگیر شد اما موضوع دیگه ای که بود امریه توی استان خودم باشه یا نه خارج از استان که من با توجه به شرایط زندگیم به این نتیجه رسیدم که خارج از استان بهتره برام خلاصه پیگیر شدیم و این قول بهمون داده شد اونجا بود که تازه فایل فقط خدا به دستم رسید خوب من داشتم کم کم با گوش دادن به اون باورش میکردم حالا دیگه نوبت من بود که قاطعیتم رو به تصمیمی که داشتم نشون بدم اتفاقاتی زیادی افتاد،توی استان خودم یک موقعیت فوق العاده پیدا شد که همه بلا استثنا متفق القول میگفتن بهترین انتخاب همینه اما من نپذیرفتم گفتم فقط همون تصمیمی که گرفتم،این امریه هم با اتفاقاتی دچار مشکل شده بود که همه بیخیالش شده بودن چون فکر میکردن دیگه درست نمیشه و پدرم که سر قضیه قبلی میخاست کلا قطع رابطه کنه یعنی میگفت هیچ حمایتی رو از جانب من دریافت نمیکنی اما باور کنید تنها چیزی که اون زمان در ذهنم میچرخید و فریاد میزد این بود همون خدایی که تابحال حمایتم کرده همونم از این به بعد حمایتم میکنه و انصافا حس خوبی داشتم با پیشرفت این قضیه برعکس بقیه که فکر میکردند اشتباه بزرگی دارم انجام میدم و نگران بودن،خلاصه اتفاقاتی افتاد و امریه من با اما و اگر هایی درست شد اما در باتدا نه اونجور که من دلم میخاست یه شرایط بدی بود اما باز هم من حس خوبی داشتم و اطمینان به خدا که این موارد هم به طور معجزه وار حل شد بدون اینکه من دخالتی داشته باشم و به بهترین نحو ممکن تاکید میکنم به بهترین نحو ممکن..
و الان قراره یه ماه دیگه سربازی من شروع بشه و من برم همون اداره هنوز هم یه سری نجواهای کوچیک تو ذهنم هست که شاید تنها تو اون اداره اوضاعت بد بشه اما من فهمیدم که خدا همیشه پشتمه و حمایتم میکنه الانم که این فایل جدید رو در حین نت برداری فایل فقط خدا متوجهش شدم و هنوز گوش ندادمش فقط توضیحاتش رو خوندم که گفتم این نظر رو بزارم…
دوستان واقعا باید این دست خدارو این حمایت خدارو رو سرت در زمانی که همه یچیز دیگه میگن لمس کنی و حس کنی تا به این حس خوب برسی… و مرسی از استاد عزیز که با تمام مخالفت های دیگران به کارشون ادامه میدن و با ایمان به خدا توحید واقعی،مسیر واقعی رو دارن به ما نشون میدند…..
مرسی از استاد و شکر برای خداوند استاد،،،خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت.
آقای شکری دوست عزیز سلام، ایمان شما ستودنی است
آین عبارت حتما به شما کمک می کنه ، همیشه با خودتون بگید ، هر چه پیش آید برایم خیر و نیکی است ، اون وقته که آتش بر ابراهیم گلستان میشه
سلام به دوست مهربانم آقای علی شکری
علی جان ایمانت به خدا نشون بده ، ثبات قدمتُ به خدا نشون بده و فقط فقط به درونت گوش کن به خدای درونت نه به ذهن استدلالی نه به منطق فقط به خدای درونت و با شگفتی رو به رو خواهی شد .
شاهکار خلقت باش.
من با اون تیکه آخرش خیلی حال کردم وقتی گفت: “دوست دارم این حرفها رو بزنم.” “دوست دارم این حرفها رو بزنم.”
حرفی که از دل میاد، به دل میشینه
آقا حسین ممنون. هوس کردم یه سری برم فلوریدا تو این زمستون. شاید آخر ژانویه.
سلام به همه عزیزان و استاد عباس منش
میخوام یه داستانی رو که چند روز پیش برام اتفاق افتاد و به نظرم مربوط به توحید و ایمان و اعتماد به خدا میشه رو بنویسم اما قبلش نگه داشته بودم که بعدا تو جایی دیگه این رو بنویسم اما دیدم اینجا بهتره.
این اتفاقی که برای من افتاد که باعث شد ایمان من به خدا بیشترو بیشترو بیشتر بشه.
قضیه از این قرار بود که شهریه دانشگاه من این ترم که اصلا یه قرون ندادم بهشون، حتی شهریه ثابت رو هم ندادم طی یه سری مسائل مالی پیش اومد که پول نداشتم چک دانشگاه رو پاس کنم و چکش برگشت خورد و حتی من اعلام کرده بودم که این چک من پولی تو حساب نیست. از او امور مالی دانشکده درخواست کرده بودم که من 3 ترمه هستش که معدل الف دانشکده رو دارم و میخوام شهریه این ترم و ترم بعد که ترم اخرم هستش یه جا تصفیه کنم و مدرک رو بگیرم.مسول امور مالی هم گفت نه نمیشه و فعلان و بهمانه برو از کسی یا جایی پول رو جور کن تا اجازه ورود به امتحانات رو بهت بدیم. همون موقع به خودم گفتم برم از بنده خدا پول بخوام!!!!نه من حتی این ترم رو حذف هم کنند من این کارو انجام نمیدم. از دانشکده اومدم بیرون رو رفتم خونه. با خودم یه تصمیم گرفتم که قضیه این شهریه و ورود به امتحانات دانشکده رو به خدا بسپرم. یاد یه حرف استاد افتادم که به خدا اعتماد کنید و ببینید که کارهایی که از توانتون خارجه رو چطوری براتون حل میکنه، حتی جایی از مسیر زندگی نیاز باشه که شما رو کول کنه ببره این کار رو هم میکنه.خلاصه بعد از این تصمیم موجی از افکار منفی اومدن سراغم.واقعا موجی از افکار منفی بود. و به این صورت میومدن سراغم که به من یه تصویری از دعوای بین من و مسول امور مالی دانشکده یا جرو بحث هایی بین ما و در اخر من میزدم بیرون و اون ترم من حذف میشد رو نشون میداد. یا اینطور بود که من رفته بودم پیش خیلی از افراد فامیل و بهشون التماس میکردم که به من پول بدید و از اینطور فکر های منفی و هر بار در مقابل این افکار با استفاده از کلامم به خودم یادآوری میکردم که من تصمیم گرفتم به خدا اعتماد کنم که این مساله رو حل کنه و اگه حل بشه چی میشه چقدر اعتماد و ایمانم به خدا بیشتر میشه و خیلی حرف های دیگه که به خودم نشون بدم که تصمیمی که گرفتم درسته و پای این تصمیم می ایستم. خلاصه روز اولین امتحان من اومد و اولش میخواستم زودتر برم که این مساله رو یه جوری حل کنم ولی یه چیزی از درون گفت تو سرو موقع برو بقیه اش با من…. همین الان که اینو مینویسم مو به تن آدم سیخ میشه. من به دستور ندای درون نیم ساعت قبل امتحان تو حیاط دانشکده حاضر شدم و از بیرون دیدم تو دفتر امور مالی دانشکده یه نفر ارباب رجوع هستش و دل و زدم به دریا و رفتم تو. رفتم و خشکم زد، دیدم مسول امور مالی اونجا نیست و یه نفر دیکه اونجا نشسته و من سلام کردم و اون شروع کرد به صحبت کردن:سلام آره تورو یادمه که 1 2 باری اومده بودی و گفتی که شرایط مالی این ترم خوب نبود و غیره… زد سیستم و دید،یک میلیون و هفتصد هزار تومان بدهی به دانشگاه دارم عمرا هچین چیزی تا حالا سابقه نداشته که یه نفر با این بدهی بره امتحان.(من فعلا فقط یه سلام دادم و هیچی دیگه حرف نزدم) و در ادامه حرفش گفت بیا چک بده دیگه چون تو شاگرد اول دانشگاهی و این اینطور حرفا.. زد و یه برگه داد به من گفت برو سره جلسه امتحان.و در آخر منم گفتم ممنون. همین،فقط 2 کلمه حرف زدم و بقیش نفهمیدم چی شد .اینقدر سریع اتفاق افتاد که تا به خوردم اومدم دیدم امتحان رو دادم و دارم میرم خونه. و در کل امتحان من داشتم به اون لحظه فکر میکردم که واقعا چی شد که من رفتم اون خودش کار رو ردیف کرد و برگه رو داد و من امتحان دادم و الان دارم میرم خونه. وقتی به خودم رجوع کردم دیدم یه حس و خال خاصی دارم و تو دانشکده با بچه ها صحبت کردنی هیچ نمیدونم چیا گفتم بهشون.
این اتفاق برام باعث مهره تاییدی بر صحبت های استاد شد که چطور باید به خدا اعتماد کنم و با افکار منفی چطوری برخورد کنم و خدا رو بسیار بسیار شکر گزارم و سپاسگزارم که از این امتحان که فهمیدم ایمان من به خدا چقدره و خوشحالم که سربلند و با ایمان تر شدم.
از استاد عباس منش خیلی خیلی ممنونم که مسائلی رو مطرح میکنند که باعث دگرگونی یا بقول قران کنف یکون شدن میشه و هربار از قبول شدن از هرکدوم از این امتحانات که درصد ایمانمون رو به خدا مشخص میکنه باعث میشه به مراحل بالاتر بریم که تو اونجا ثروت،سلامتی،خوشبختی،ایمان و اعتماد بیشتر هستش.
تشکر از نگاهتون که این نظر رو خوندید
اقای رهبری عزیز بسیار خوشحالم که این مطلب رو برای ما به اشتراک گذاشتید در حال خوندن نوشته شما واقعا منقلب شدم و یاد گرفتم که باید این طور به خدای یکتا اعتماد داشت . یک دنیا ممنون
خانم بیات سپاس گزارم که این افتاقی که برام افتاد رو خواندید.
وجودتان سرشار از ایمان به خداوند باشه. در این روزها خداوند از مسیرهای مختلفی با روش های مختلفی مثل کامنت های دیگران یا یه جمله تو کتابی یا یه جمله تو یه موسیقی،به من نشانهایی میده که کاملا پر رنگتر هستش و در نتیجه آرامش حاصل میشه و اعتماد و ایمان به او.
زندگیتان سرشار از رنگ و بوی خداوند باشه
آقای رهبری دوست عزیز سلام
چه قدر زیبا خد را خواستید و او شما را اجابت کرد ، این خاصیت بنده ی خوب خدا بودن است ، تبریک دوست بزرگوارم
خانم شب خیز سلام و درود بر شما و سپاسگزارم که در جواب دیدگاه من پاسخ دادید.
نتیجه حاصله در این اتفاق این بود که میشه خدا رو در همه جا یافت. او و نشانه هایش در همه جا هست.
در قدم های مسیرت، در نگاه زیبای مادر ، در پرواز پرنده ای و یا در حرکت ابر ها.
موفق و ثروتمند باشید
آقای رهبری دوست با ایمانم سلام و درود بر شما بنده شایسته خدا.
خیلی داستان تاثیر گزاری بود به معنی خالص کلمه این نتیجه “ایمان” هست… سپاسگزارم از شما برا متن زیباتون
سلام به دوست مهربانم آقای عبدالحمید رهبری
عبدالحمید جان واقعا از تو متشکرم بخاطر این متن فوق العاده ات زیرا برای من یکی توی این لحظه و کاری که تصمیم گرفتم مهر تایید و افزایش یقین بیشتر هستش
“”” و از اینطور فکر های منفی و هر بار در مقابل این افکار با استفاده از کلامم به خودم یادآوری میکردم که من تصمیم گرفتم به خدا اعتماد کنم “””
من تصمیم گرفته ام که به خدا اعتماد کنم
واقعا ممنونم.
متشکرم.
در احاطه نور ایمان و یقین خدا باشی.
بسیار سپاسگذارم آقای رهبری از کامنت زیباتون استفاده کردم.
سلام آقای رهبری عزیز
خیلی ممنونم اول از خدا و بعد از شما که کامنت گذاشتین و به زیبایی نتیجهی اعتماد به خدا رو بیان کردین و واقعا تحسینتون میکنم و شکرگزار خداوندم بابت اینکه بهش اعتماد کردین و مزدش رو هم گرفتین
وقتی کامنتتون رو خوندم یاد یک موضوعی افتادم که شبیه مسئله شما بود، برای همین میخوام راجعبهش بنویسم
من فارغالتحصیل کارشناسی رشته مهندسی پزشکی هستم، ترم آخر پروژه داشتم، قرار بود مدار دستگاه اتوکلاو که برای استریل لوازم جراحی و آزمایشگاهی بکار میره رو بسازم، مدنظرم این بود که به کمک همکارم که توی یه شرکتی بطور رایگان کار میکردم برای بدست آوردن تجربه کمک بگیرم، همکارم میگفت آره اوکیه بیا باهم درستش میکنیم من برای یکی دیگه هم قبلا انجام دادم، منم کاملا روی اون همکارم حساب باز کرده بودم، دیدم هی نمیاد شرکت و امروز فردا میکنه تا خورد به کرونا و شرکت تعطیل شد، منم دیدم نه میشه برم شرکت، نه میتونم برم دفتر استاد راهنمام که از امکاناتش استفاده کنم برای همین کلافه شدم و به خدا گفتم خدایا منو از بندههات بینیاز کن، اجازه نده دست نیاز به سمتشون دراز کنم خودت کمکم کن
من داشتم همزمان برای کنکور ارشد نانوتکنولوژی پزشکی هم آماده میشدم، برای همین یه کتاب جمع و جور در این زمینه داشتم، خدا بهم الهام کرد که چندتا از مطالب همین رو پاورپوینت درست کن و ارائه بده، حالا استاد راهنمام توی دانشگاه معروف بود به اینکه فقط پروژه ساخت میگیره و اصلا پاورپوینت قبول نمیکنه، بااینوجود بهش پیام دادم و اونم قبول کرد صرفا یه پاورپوینت براش ارائه بدم، من کار پاورپوینت رو انجام دادم بهراحتی، و حالا زمان ارائه بود ولی من لپتاپ نداشتم، توی فکر این بودم که از خالم یا دخترعمهام قرض بگیرم ولی ته دلم راضی به این کار نبود که محتاج کسی بشم، برای همین به خدا گفتم تو که یه بار منو از بندههات بینیاز کردی بازم این کار رو بکن، خدا بهم الهام کرد زنگ بزنم به یکی از دوستام که پروژهاش رو ارائه داده بود تا ببینم فضای اونجا چطور بوده، ازش پرسیدم استاد خودش لپتاپ داشت واسه ارائه؟ گفت آره خودش داشت تو فقط فایل پاورپوینت رو ببر، و باز هم خدا منو از دست نیاز دراز کردن سمت دیگران بینیاز کرد و استاد خودش درکمال احترام بهم لپتاپش رو داد و تازه این همه جریان نبود، تمام جلسات دفاع از پروژه درحضور استاد راهنما و چندتا داور که اونا هم ار اساتید هستن انجام میشه ولی من فقط رفتم دفتر خود استاد راهنمام و فقط درحضور اون دفاع کردم که خیلی از استرسم کم کرد، علاوهبراین استاد از مطالب راضی نبود و بهم گفت نمره اصلیت ۱۳ هست ولی من بهت ۱۷ میدم و امشب نمرهات رو ثبت میکنم ولی دوسه تا مورد بیشتر به مطالبت اضافه کن و توی what’s app (اونم نه ارائه حضوری) برام بفرست
و پروژه من به این راحتی انجام شد و برای هرکسی ار همدانشگاهیهام تعریف کردم از تعجب داشتن شاخ درمیاوردن و میگفتن عجب خوش شانسی ولی من و البته مایی که توی این سایت هستیم میدونیم که چیزی به اسم شانس وجود نداره و همهش نتیجه ایمان و اعتمادم به خداوند مهربان بود
انشاالله همیشه به یاری خدا شاد و موفق و خوشبخت باشید
خدایا صدهزار مرتبه شکرت🙏❤
سلام اقای رهبری.وقتتون به نیکی و شادی. خیلی از کامنتتون درس گرفتم و من رو به فکر فرو برد. داستانی که تعریف کردین باعث شد یه سری فکرها بهم الهام بشه و اینجا کنارهم بذارمشون تا منسجم تر بشن.
اینکه گفتید: به خدا اعتماد کنید و ببینید که کارهایی که از توانتون خارجه رو چطوری براتون حل میکنه، حتی جایی از مسیر زندگی نیاز باشه که شما رو کول کنه ببره این کار رو هم میکنه.
این جمله شما یاداور کلمه وکیل در قران بود که ترغیب شدم برم سرچی درمورد ریشه این کلمه داشته باشم..
وکیل» از ماده «وَکْل» به معنی اعتماد و تکیه کردن بر دیگرى است. «وکیل» کسى است که بر او اعتماد مى شود و تکیه گاه انسان در حل مشکلات است. این واژه هنگامى که به عنوان وصف خداوند به کار می رود به معنى کسى است که حافظ و تکیه گاه ما و همه موجودات عالم است.
دیدم انگار شما به خدا اعتماد کردید و تکیه گاه خودتون برای حل این چالش قرار دادید و چه تکیه گاه خوبی…
کسی که به عنوان رب جهان از همه چی خبر داره و اگاهه… به قول قران
وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى ﴿٧﴾
و اگر سخن خود را با صدای بلند آشکار کنی [یا پنهان بداری، برای خدا یکسان است]؛ زیرا او پنهان و پنهان تر را می داند.
رَبَّنَا إِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ وَمَا یَخْفَى عَلَى اللَّهِ مِنْ شَیْءٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ ﴿38﴾ پروردگارا! یقیناً تو آنچه را ما پنهان می داریم و آنچه را آشکار می کنیم، می دانی و هیچ چیز در زمین و آسمان بر خدا پنهان نیست
﴿إِنَّ اللَّهَ لَا یَخْفَىٰ عَلَیْهِ شَیْءٌ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ﴾
بی شک هیچ چیز، (نه) در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمی ماند.
با توجه به الهاماتی که من دریافت کردم این ایات داره خداوند رو منزه میکنه از صفات انسانی و عالم بودن خداوند درمورد همه چیز رو نشون میده که هیچچچچ چیزی نیست که در اسمان و زمین بر خدا پوشیده باشه و او هممممه چیو میدونه. راستش من وقتی بهش فکر میکنم مخم سوت میکشه:)
از گفتن حرفام میخواستم این نتیجه رو بگیرم که خدا به عنوان فرمانروای جهان که از همه چی اگاهه و خیر مارو هم میخواد قابل اعتماد و تکیه کردنه و دیدم چ طور بدون اینکه شما خبر داشته باشی خیلی شیک و قشنگ همه چیو کنارهم چیند تا شما راحت و عزت مندانه به خواستت برسی بدون اینکه تقلا بکنی…
ان شالله شناختم و ایمانم به خدا بیش تر و بیش تر بشه.
سلام به استاد عزیزم و همه ی دوستان گرامی
استاد عباس منش عزیز بسیار ازتون سپاسگزارم? که نکات به این مهمی رو به صورت رایگان در اختیار همه میگذارید تا با استفاده از این نکات ارزشمند و کلیدی بتونیم پیشرفت کنیم. بسیار بسیار ازتون سپاسگزارم و خوشحالم که در این خانواده بزرگ عباس منش هستم .
آرزوی سلاااامتی و سعادت در دنیا و آخرت رو برای شما استاد عزیز و خانواده محترمتون دارم????????????????????????
سلام
وقت بخیر
آقای عباس منش توی فایل های قبلی گفته بودین که ائمه ما ثروتمند بودن و داستان هایی که در مورد نیازمندی اونها گفته میشه دروغه!
آیه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً» در شان حضرت علی (ع) و خانواده گرامیشون و اون داستان معروف که این خانواده سه روز متوالی افطار خودشون رو به نیازمندان بخشیدن و خودشون با آب افطار کردن ، هست
خوب شما میخوای بگی این آیه و خیلی از داستان های دیگه که نشون میده ائمه اطهار ثروتمند نبودن ، دروغه؟ چطور میتونید همچین ادعایی رو ثابت کنید؟
ممنون از اینکه فایل های ارزشمندی رو بصورت رایگان تهیه میکنید.
سلام دوست عزیز باغ فدک که جنگ اسلام و یهود بود جزو غنائم رسید به حضرت محمد و حضرت این باغ مهریه حضرت زهرا کرد که سالی ٧٠٠٠٠٠ هزار دینار درآمد داشت البته حضرت علی از این درآمد دست مستمندان رو میگرفت
ما هم دوست داریم مرد موحد و شریف . من هم با یقین قلبی و اطمینانی که بالاتر از اون وجود نداره میگم مادر همه دردها در کل دنیا شرکه. و هرکس توحید و شرک رو تجربه کرده شاهده.
چیزی که تو ایران در انواع و اقسام موجود و مرسوم و مده.
شخصی که زاییده تفکر شرکه هیچ چیزی از اخلاق و خرد و برکت نداره و نخواهد داشت. در عوض تا بینهایت فساد و طغیان داره.
أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ
خداوند تمام هستی رو برای ما و مسخر ما کرد. و ما را برای این افرید به توحید بیشتر و بیشتر برسیم.
البته بعضیا بدشون نمیاد تو دنیا خودشون بجای رب جا بزنن و خودشون بر همه چیز مسلط بدونن مثل فرعون که گفت انا ربکم الاعلی. تو این زمامه هم بدون شک کسانی از این دست و گروه ها هستن. ولی وظیفه ما اینه اینارو جدی نگیریم. فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله . تو باورهامون قدرت رو بگیریم از این توهمات و کافر بشیم بهشون. و خدارو باور داشته باشیم همین و بس.
سلام
استاد عزیز و مهربانم بینهایت سپاسگذام خیلی عالی بود …لطفا از این نوع فایلها بیشتر تهیه کنید بسیار لذت بردم و کلی دعاتون کردم به خاطر این آگاهی های ارزشمندتون .امیدوارم همیشه شاد و سلامت و موفق باشید…??