چه کسی مالک توست؟! - صفحه 5

سلام به استاد روشنی و دوستان و اعضای گروه تحقیقاتی همیشه مهربانم.

استاد چند روزی هستش که یه باور هایی و ایمان هایی درونم ایجد شده که تا به حال ایجاد نشده بود ، یادمه زمانی که برای اولین بار دوره عزت نفس خریدم و تا جلسه ششم فقط دیدم و تمریناتشو انجام دادم زندگیم متحول شد و تغییر من از اونجا شروع شد ، یادمه توی همون جلسات اول یه تمرینی بود که باید کاری که باعث از بین بردن اعتماد به نفست میشد کنار میذاشتی خب من اون موقع اعلام کردم خیلی توی درسهام تقلب میکردم و تصمیم گرفتم که نکنم و حتی تا چند وقتی انجام دادم ولی به علت اینکه ادامه ساختن باورهامو ادامه ندادم و کلا دیگه از مدار فایل دوره عزت نفس بیرون امدم از اون فایل یادم رفت . من اول بگم زندگی با تقلب از کِی شروع شد :

یادمه سال اول راهنمایی بودم که تقلب کردن شروع کردم خب اوایلش خیلی سخت بود ولی ادامه دادم و همینجوری ادامه تا راهنمایی تموم شد وارد دبیرستان شدم ادامه دادم تا دانشگاه ، توی دانشگاه ادامه دادم تا الان و خیلی هم حرفه ایی شدم یعنی مراقل جلوی من بود و من باز تقلب میکردم ، نزدیک 10 سال هستش من تقلب کردم توی درسهام و از این نطفه یه غول ساختم و مادر تقلب هم عدم تلاش هستش ، اینقدر این تقلب ظاهری فریبنده و زیبا از خودش نشون میداد که هیچ وقت به ذهنم نیومد تا ترکش کنم و این ظاهر زیبا داشت از من یه انسان توخالی میساخت توی درسهام و اعتماد به نفسم دوباره داشت میگرفت تا اینکه دو ترم پیش بود که با استادی آشنا شده بودم که باور های خیلی عالی داشت و به من گفت باید تقلب بذاری کنار گفت این هنر زندگی تو هستش که بعد از این همه سال تقلب بذاری کنار من حرفشو اون ترم گوش دادم ولی باز ترم بعد انجامش دادم و حالا این تقلب کردن ها سرباز کرد و من ترم 7 هستم میبینم توی فیزیک فقط چند تا فرمول و قضیه میدونم . حالا نکته اینجاست:

من زمانی که خداموند برام این شرایط قرار داد که دوره دستیابی عملی به رویاها رو بخرم و ببینم و استاد از رسالت گفتن و توی فایل عشق از عشق به چیزی که داری صحبت کردن انقلاب درونی دوم برام ایجاد شد و خیلی خوب که فکر کردم دیدم من زمان انتخاب رشته ، 50 تا انتخاب اولم فیزیک بود ولی چرا اینجوری شد ؟؟؟؟ وقتی فکر میکردم انگار جلوی چشمام دیدم رسالت من قرار توی همین فیزیک باشه البته اینو از همون سال اول میدونستم ولی نه مثل الان با درک و فهم و آگاهی الان ، رسالت من همینه و چون کتاب خانم اسکاول شین هم با تمام وجودم میخوندم و هرچی که میگفت انجام میدادم واقعا برام یقین شد که رسالت من همینه که از فیزیک باید رسالت و اون کارهایی که از اون زمان قبل دانشگاه که تو تصوراتم بود و اگه به کسی میگفتم همون لحظه هم مسخره ام میکردن و هم میگفتن امکان پذیر نیست و …. ( دوست ندارم عنوانشون کنم ) انجام بدم .

حالا من فهمیدم رسالتم چی هستش و 7 ترم خوندنم تا الان که پوچی بوده اما یه عالمه تجربه یاد گرفتم ، یه عالمه قانون فهمیدم ، مسیری بود که من تجهیز کرد ، مسیری بود که خیلی خیلی چیزها ازش یادگرفتم و اینا خیلی ارزشمند هستش برام .

انقلاب اول درونی ام برای از نیمه های مرداد بود تا آخر شهریور همین امسال روی داد و حالا که با استاد از تابستان با قدرت شروع کردم به گوش دادن و انجام دادن تمرینات و توی زندگیم دارم دوباره رشد و پیشرفت میبینم و چون خواستمو و رسالتی که باید انجام بدم فهمیدم دقیقا و اینو به خدا تو عملم نشون دادم حالا خدا میخواد که حفره هایی که ایجاد شده رو پر کنه و تجهیزم کنه برای انجام رسالتم و شروعش اینه که تصمیم گرفتم از دانشگاه انصراف بدم چون تعداد مشروطی هایم هم 3تا هستش و دوباره توی این 5 ماه شروع کنم به خوندن برای کنکور و از نو شروع کردن در رشته فیزیک ولی اینبار فرق میکنه با اون زمانی که برای کنکور میخوندم چون الان تغییر کردم ، باورهایم عوض شده ، محدودیت های ذهنیم از بین رفته ، تازه 26 روز از زندگیم با قانون شکرگزرای تموم کردم وزندگی جدید برام شروع شده ، محصولات استاد دارم که با تمام وجودم دارم میبینم و انجام میدم ومیخوام بقیه رو ببینم و انجام بدم و هر لحظه و آن آزاد تر بشم و باورهای قوی تر ایجاد کنم ، الان دارم از لحظه های زندگیم لذت میبرم و شاد هستم ، یه آرامشی دارم که از چند ماه این آرامش با تغییر باورهام شروع شده و در حین تمرینات شکرگزاری رشد کرده و آرام ترین فرد هستم ، با این تجهیزات میخوام زندگیمو متولد کنم میخوام توی این چند ماه اخیر که آگاهی که خدا به من داده و هدایت هایی که کرده در عالیترین مسیرهارو برای رسالتم نشونش بدم که من ایمان دارم و انجامش میدم

استاد توی همین چند روز که تصمیم گرفتم این کارو انجام بدم نجواهای شیطان خیلی سراغم امده خیلی و من پناه بردم به خدا و اهل بیت خدا زیرا خیلی فشار داشتم تحمل میکردم مثل قطرات بارون داشت برام میبارید مثلا اینکه پدر و مادرت چی میگن ، فامیل ها چی میگن ، دوستات ، اطرافیان و خیلی های دیگه ، سنت داره میره بالا ، و … که وقتی خودم سپردم به خدا و تو دل شب باهاش صحبت کردم و صبح که پاشدم یه انرژی برای انجام کارم داشتم که حتما درک میکنید ، یه ایمان و یقینی که سرتاسر وجودم آرامش گرفت و قدرت داد که کارمو انجام بدم و به سمتش برم

استاد توی این چند روز اینقدر داره از کانال های انگیزشی که عضو هستم برام پیام میاد که تو فقط یکبار زندگی میکنی پس باید برای خودت زندگی کنی و شبیه این و الان این فایلی که شما روی سایت قرار دادین باعث شده که این ایمانم قوی تر و قوی تر بشه .

استاد میخوام از اول شروع کنم شروعی که زندگی هستش شروعی که انگار تازه به این دنیا امدم. مارک تواین خیلی زیبا میگه که

“” دوتا از مهمترین روزهای زندگی تو روزیه که به دنیا امدی و روزی که فهمیدی چرا به دنیا امدی “”””

حالا استاد میخوام برای رسالتم شروع کنم و اصلا مهم نیست که بقیه چی میگن ، چون بقیه خواستن به این شکل زندگی کنند ولی من میخوام زندگی که خدا میخواد و به من افتخار میکنه شروع کنم ، به قول جول استین : خدا جلوتر از من هستش و میدونه جلوتر چه خبر هستش و منُ داره به عالیترین مسیر هدایتم میکنه و تجهیزم و چون رسالتم خیلی خاص و خارق العاده هستش خدا منُ به عالیترین چیز ممکن تجهیزم میکنه

و استاد از شما بخاطر این قوانین ، بخاطر اینکه اینقدر با خضوع این علم و بینش ارزشمند به ما هدیه میکنید ممنونم از خدا متشکرم که عالیترین استاد برام قرار داد تا به خودش برسم ممنونم.

استاد بخاطر رسالتتون متشکرم ، بخاطر خودتون متشکرم ، بخاطر اهدافتون متشکرم ، بخاطر این زندگیتون که برای من گواه از به رسیدن به هرآنچه که میخوایم از زیر صفر تا بینهایت متشکرم ، بخاطر این ایمان و یقینی که برام کاشتین به لطف خدا متشکرم ، بخاطر همه چیز متشکرم ازتون .

خدا جونم با تمام وجودم و با تمام یاخته های درونم سپاسسسسسسسسسسگزارم که من شاهکار خلقتت هستم و اشرف مخلوقاتت و هر آن هدایتم میکنی به کمال و به سمت خودت.