چه کسی مالک توست؟! - صفحه 84

1261 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1852 روز

    به نام الله، مهربان ،پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی های توحیدی …

    وقتی که داشتم مقاله ی ابتدایی این فایل که مریم جون و استادلطف کردن برای این فایل نوشتن رو مطالعه میکردم

    برای اینکه بهتر درکشون کنم به خودم گفتم ماریا اگر یه انسان خیلی قدرتمند،کنارت داشته باشی که بدجوری عاشقت باشه و به شدت تو براش مهم باشی و اگر بخوای کسی از زندگیت بره بیرون اون خودش بی دردسر بیرونش کنه،

    اگر بخوای کسی بیاد خودش راحت بیارتش، اگه پول نیاز داشته باشی به وفوووور بهت بده ،اگر تجربه های رویایی از سفر و خرید و….میخوای برات محیا کنه ، اونوقت معلومه که به شدت دلت قرصه، دیگه از چیزی نمیترسی ، دیگه نگران چیزی نیستی ، دیگه آرام و درصلحی و….

    بااین تمثیل ها خیلی بهتر درک کردم منظورتون از ،نترسیدن و نگران نبودن چه حسیه ، بهتر درک کردم که اگه به خداوند و نیرویی که برای خلق زندگیم بهم داده تکیه کنم و باورش کنم چقدر آسوده خیال میشم ،

    حالا اونی که انقدر قدرتمندِ، اونی که از رگ گردن بمن نزدیکتره الله مهربانه و خواست خدا اینه که باورهای من زندگیمو رقم بزنه،

    نه سیاست دولت‌ها، نه یک گروه یا عده‌ی خاص و نه هیچ عامل بیرونی دیگری….

    اگر بتونم این اصل رو به خوبی درک کنم اونوقت نه میترسم و نه غمگین میشم ،

    «این منم که با ، باورهام دارم زندگیمو خلق میکنم » پس تنها وظیفم شناخت و درک بهتر این قانونه تا با توحید عملی هرروز بهتر از دیروز زندگی کنم

    خدایا خودت کمکم کن تا بهتر باورش کنم و مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمونم و هرروز بیشتر به شیوه قوانین زندگی کنم، تا به لطف خودت ،خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهـره گفته:
      مدت عضویت: 1088 روز

      سلام ب ماریا عزیز

      چقدر با خوندن کامنت شما حس خوبی گرفتم .

      برای اینکه بهتر درکشون کنم به خودم گفتم ماریا اگر یه انسان خیلی قدرتمند،کنارت داشته باشی که بدجوری عاشقت باشه و به شدت تو براش مهم باشی و اگر بخوای کسی از زندگیت بره بیرون اون خودش بی دردسر بیرونش کنه،

      من جایی بودم و کامنت شمارا خوندم و توراه داشتم تصور میکردم ک اون شخص قدرتمند عاشق منه و هرچی ک تو دنیا بخام میگه انجام شد تو فقط جون بخواه

      اما نمیخام حتی یک لحظه احساست بد باشه

      با این تصور و تجسم رسیدم خونه

      و برای منم آسونتر شده

      ک بتونم باورش کنم

      من اول راه هستم و باید تکاملم را طی کنم تا بطور واقعی خدای عزیزم را درک کنم

      خیلی سپاسگزارم از کامنت مثبت شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 631 روز

    به نام خدا

    قدم 26

    چه کسی مالک توست؟!

    سال‌ها دل طلبِ جامِ جم از ما می‌کرد

    وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می‌کرد

    گوهری کز صدفِ کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشدگانِ لبِ دریا می‌کرد

    این داستان زندگی من بود که زمانی اطرافم انسان هایی بودن که توهم توطئه داشتن و من با این افراد هم مدار بودم جالبه که حتا با انسان هایی که اشنا میشدم همینطوری بودن و خودم هم باور کرده بودم و در گمراهی غوطه ور بودم

    به این فکر میکنم که خیلی شرک داشتم و انگار زندگی دست خودم نبود و قدرت دست کسان دیگر بود

    یا اینقدر شرک قوی بود که به فلان امام متوسل میشدم و همه این ها باعث میشد که زندگیم گره بخوره و به درون چاه مشکلات و ناامیدی سقوط میکردم.

    من با بالا رفتن دلار احساس عجز میکردم . ترامپ بیاد یا نیاد و کل زندگی نگاهم به دیگران بود و قدرت را به دست غیر خدا داده بودم

    و خداروشکر میکنم که خداوند که میشه نورش را بر زندگیم طنین افکنده و مرا هدایت کرد و با استاد عزیز اشنا کرد و از ان زمان چرخ زندگیم بسیار روان تر و با ارامش تر شده و هرچقدر توکلم بیشتر شده و رها و تسلیم تر شده ام نور خداوند در زندگیم جاری تر شده و احساس بهتری دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1318 روز

    چه کسی مالک توست ؟

    عجب سوالی

    دنبال یه فایل مناسب میگشتم که بیام و اتفاقی که امروز افتاد رو بنویسم که این فایل اومد

    خیلی پیش میاد که ما فکر میکنیم آدما مالک زندگی کا هستن برای همین رفتار هامون رو ادجاست میکنیم با اونا

    آروم میخندیم که نگن دیوونس

    با خودمون بلند بلند حرف نمیزنیم که بگن طرف رد داده

    با خودمون بلند بلند آهنگ نمیخونیم و از زندگی لذت نمیبریم چون فکر میکنیم آدما هستن که مالک ما هستن

    حدود دو سالی میشه که دارم روی این باور کار میکنم که حرف مردم برام مهم نباشه بار ها تمرین آگهی بازرگانی رو برای مردم انجام دادم و میخوام از دستاورد و نتیجه گیری این دو سال بگم

    توی این دو سال به این نتیجه رسیدم که یه مهدی هست که من میشناسمش و 20 و سال نیم باهاش زندگی کردم

    باهاش خندیدم باهاش فکر کردم باهاش روابط مختلف رو تجربه کردم باهاش از زندگی تجربه کسب کردم باهاش موفق شدم باهاش رفتم توی دل ترسام باهاش مسافرت رفتم باهاش درس خوندم

    و اگر تنها یک فرد باشه که در زندگیم بتونه منو قضاوت کنه درس اون کسی به جز من نیست

    و اگر ادما توی یک لحظه یا با یک رفتار و یک گفتار منو قضاوت میکنن اون چیزی که اونا در مورد من فکر میکنن اون چیزی نیست که من هستم نه

    اون قضاوتی که اونا میکنن درمورد من برمیگرده به اینکه به زندگی و ادما چه دیدگاهی دارن و نه اینکه من واقعا اون چیزی هستم که اونا میبینن یا در موردش فکر میکنن

    پس چه اهمیتی داره واقعا این موضوع

    من دوست دارم بلند بلند با خودم صحبت کنم من دوست دارم بلند بلند اهنگ بخونم

    من دوست دارم بلند بلند بخندم

    این منم و من رو فقط خودم میتونم تعریف کنم و برام مهم نیست که بقیه چی فکر میکن چون درست و غلطش به خودشون مربوطه نه من

    من مالک خودم و درنهایت خداوندی که در وجود منه مالک من هست نه مردم کوچه و خیابون

    من دوست دارم وقتی خودم به خودم نگاه میکنم از چشمای خودم باشه نه مردم

    و با این دیدگاه من چقدر با خودم به صلح رسیدم

    چقدر از خودم لذت میبرم و چقدر حالم خوبه با خودم

    خداروصد هزار مرتبه شکر

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    فاطمه محسنی گفته:
    مدت عضویت: 470 روز

    به نام خداوند قدرتمند من

    به نام خداوند هوشمند و حکیم …

    به نام خداوند عاشق و هادی ….

    سلاممم استاد سلام دوستان عزیزم خیلی خوشحالم ‌که امروز هم این توفیقو دارم که نفس بکشم و زندگی کنم و توحیدی تر بشم …

    امروز اومدم یک ردپا بزارم برای فاطمه ای ک بعدها این کامنتو میاد بازم میخونه …

    من فاطمم اهل کشور افغانستان ..

    من در ایران زندگی میکنم … مدت هاست میخوام یک کارت عابربانک بگیرم منتها هرگز پیش نرفت هیچ بانکی حسابی برای اتباع باز نمیکرد …

    چند سال پیش نوشته بودم که من میخوام از فلان بانک کارت بگیرم ..

    و امروز من این کارتو از همون بانک گرفتم ..

    وقتی مدارکو داشتم تحویل میدادم اقایی که کارمند بانک بودن گفتن فلان مدرکت هست گفتم نه

    گفت نمیشه ها ولی واست انجام میدم و انجام شد ..

    این یک مثال خیلی کوچیکه ولی من خوشحالم ..

    من از صبح همش توی وجودم میگفتم قدرت از آن خداست و لاغیر …

    فقط روی خدا حساب باز کن …

    حرفای فایلای توحیدی استاد که یک هفته است هرروز گوش میدم توی گوشم بود و تکرار میکردم ..

    و انجام شد خدای من انجام داد‌..

    خدایا شکرت

    فاطمه ای که بعدن این کامنتو میخونی ..

    درسایی که امروز گرفتی یادت باشع

    فقط خداست قدرتمند و درعین حال عاشق من تا خواسته هامو اجابت بکنه ..

    و یادت باشه

    همه ی خواسته ها درزمان درستش اجابت میشه

    فاطمه یادت باشع این کلیده

    توی این قسمت قضیه باید تسلیم باشی …

    من قبلا که میخواستم کارت بگیرم شغلی نداشتم و امروز که این درسای توحیدیو بلدم و شغل دارم وقتش بود ک خواستم اجابت بشه و بزرگتر بشم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      محمد گفته:
      مدت عضویت: 1063 روز

      سلام به فاطه خانم

      خیلی کامنت زیبایی بود

      وقتی قدرت رو از عوامل بیرونی بگیری و به خدا بدی اتفاقاتی میفته که باورت نمیشه انقدر عجیب مثل اینکه نوشتید مشکل تون حل شد با اینکه مدارک ناقص بود

      شما قدرت رو از عومل بیرونی گرفتید قطعا در طی این مسیر خیلی ها گفتن نمیشه گفتن نمیذارن

      ولی شما این ها رو باور نکردید

      شما خدا باور کردید و خدا برای شما شغل شد خدا اون ادم شد که کارت تون رو اوکی کرد

      تحسین میکنم شما رو

      خدایا شکرت

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    زهرا علیپور گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلامی پراز عشق به استاد عزیزم

    استاد جانم امروز این فایل رو گوش دادم و نمیدونی که چقد قلبم رو باز کرد و درزمانی که رییس جمهور فوت شدند و باز هم مردم ایران و هم خودم دچار همین حرفهایی که شما گفتید ،شدیم و درگیر همین افکار پوچ

    وباز خداوند دست منو گرفت و من رو آورد که اززبان شما به حرفاش گوش بدم

    دقیقا چه کسی مالک توست چه کسی وقتی بخواد تورو ببره بالا هیچ قدرتی نمیتونه بکشتت پایین و چه کسیست که وقتی تورو بخواد بیاره پایین میتونه تورو نجات بده .

    و من توی همین چند روز داشتم فکر میکردم که این قدرت ریاست جمهوری هم بدردت نمیخوره و ثروت وقدرت کجای این اتفاق رو تونست بگیره و یک لحظه همه چی رو ازدست میدی .

    امروز که موضوع مرگ آقای رفسنجانی رو بیان کردید دراین فایل اشک توی چشمام جمع شد که خدا چطور من رو در مکان و زمان درست قرارداد تا بهتر فکر کنم و با مردم هم نوا نشم و خودم رو کنار بکشم و به قدرتی که مالک آسمان ها و زمینه پناه ببرم.

    استاد جانم چقد این بحث توحید حالم رو خوب میکنه آرامش میگیرم وقتی بهش تکیه میکنم هیچ چیز باعث نگرانیم نمیشه کارهام به بهترین شکل ممکن انجام میشه ومن مات و مبهوت از اینهمه سوپرایزهای عالی میشم .

    استاد ازتون خواهش میکنم بیشتر در موردش باهامون حرف بزنید بیشتر از توکل بگید بیشتر ایمانمون رو قوی کنید وقتی باورش میکنی وقتی آرامش داری انگار همه چی راحتتر انجام میشه .

    به خدا قسم که از وقتی کمی ایمان نشون دادم همه چی برام راحتتر انجام شده و زندگیم درآرامش و رفاه و سلامتی در حال سپری شدنه .

    از وقتی توقع رو از همه بریدم اتفاقا افراد بیشتری بدون توقع برام کار انجام میدن و کارهام راحتتر انجام میشه .

    چند روز پیش ماجرایی برام پیش اومد که دوست دارم اینجا بنویسم .

    یخچال خونمون رو تصمیم گرفتم تمیز کنم و اینکار رو انجام دادم وقتی دوباره خواستم روشنش کنم دیدم کارر نمیکنه و سرد نمیکنه .

    یه چند ساعتی صبر کردم و دوباره روشنش کردم دیدم فایده ای نداره

    از طرفی نمیخواستم به همسرم بگم که نگران بشه و تصمیم گرفتم یه تعمیر کار بیارم ببینم چی میگه .

    ولی یه حسی بهم میگفت تا فردا صبر کن و من هم گفتم اشکال نداره صبر میکنم .

    صبح که بیدار شدم توی ستاره قطبیم نوشتم میخوام یخچالمون خیلی راحت با هزینه ی خیلی کمی درست بشه و یه تعمیرکار خوب بیاد.

    و اومدم به محل کارم

    حدود ساعت 12 ظهر دیدم یه آشنا وارد مغازم شد که ایشون از شهر دیگه ایی اومده بود و به دلشون افتاده بود که به من سر بزنن

    ایشون با همسرشون اومده بودند و ما باهم اومدیم خونه ی ما و از قرار معلوم همسرشون سررشته توی کار تعمیرات داشتند .

    اومدند یخچالمون رو تعمیر کردند حتی یک قطعه خراب شده بود رو تعویض کردند و بعد یخچالمون رو روشن کردند و رفتند به شهرشون .

    باورتون نمیشه که من هنوز هم وقتی به خاطر میارم کلی ذوق میکنم ازاینهمه کاری که خدا برام انجام داد

    واقعا از کجا به ذهن من میرسید که قراره همچین اتفاقی بیوفته .

    فقط به ندای درونم گوش دادم و نگران نشدم و عجله نکردم وپروردگارم بهترین گزینه رو برام انتخاب کرد.

    باورتون میشه خداییش به عقل پوک من که نمیرسید

    حالا هی من من کنم آخه مگه من چند منم .

    وقتی استاد از توحید میگی تمام وجودم پراز عشق میشه پراز نور میشه پراز امید میشه پراز آرامش میشه

    لطفا بیشتر ازش بگو میخوام بیشتر بشناسمش

    بیشتر توی بغلش قرار بگیرم بیشتر سرم رو بزارم روی شونه ش میخوام بیشتر عاشقش بشم .

    میدونم که وقتی از هر قید وبندی رها میشم تازه میتونم درکش کنم .

    استاد من اینجا توی ایران توی مشهد در بهترین زمان و مکان قراردارم جایی زیبا با مردمان مهربان در محله ی امن و ارام هرروز زیباییهای بیشتری میبینم اگر شما اونجا یه دریاچه ی کوچک دارید و من هم در نزدیکی خونه م پارکی بزرگ با دریاچه یی زیبا با فضای بسیاردلنشین دارم که هروقت واردش میشم میگم اینجا هم از پارادایس استاد کمتر نیست تازه حتی همیشه تمیزه چمن ها زده شده پارک پراز گلهای یاس و درختان بسیار زیبا وحتی امسال به لطف خدا با باران های بسیار زیادی که اومد تمام دریاچه ی کوچکمان پرآب شده و انگار به یک بهشت تبدیل شده

    کاش میتونستم براتون عکس بفرستم تا شما هم پارادایس ما رو ببینید .

    اینجا حتی لازم نیست براش هیچ زحمتی بکشم کلی نیروی خدماتی کار میکنند تا همیشه تمیز و زیبا باشه

    خداروشکر میکنم بابت این بهشت زیبا بابت هوای عالی که تا امروز در این فصل داریم وانگار در قطعه ای از بهشت زندگی میکنیم .

    استاد جانم من فهمیدم هر جایی که باشم میتونه بهشت همونجا برات فراهم بشه مهم نگاه توست

    استاد جانم فقط میتونم دستان تورو از کیلومترها راه و قارها فاصله ببوسم چرا که تو به من مسیر رسیدن به خوشبختی رو یاد دادی و این جاده ای که درش قرار گرفتم تا ابدیت ادامه داره و من میخوام همیشه درهمین مسیر باقی بمونم .

    سپاس سپاس سپاس

    از خداوند سپاس گذارم که من رو به این مسیر رسوند و بازهم داره من رو به مسیرهای بهتر راهنمایی میکنه .

    فقط میتونم بگم عاشقتممم استادجانمم

    درپناه الله یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    علیرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    به نام خداوند مهربان وهدایتگر

    سلام

    وقت همگی بخیر وشادی

    این جمله هم شده یکی از جملات قصار استاد عباسمنش:

    ما خودمان خالق زندگی خودمان هستیم.

    من بارها و بارها این جمله را هم در محصولات و هم در فایل های دانلودی شنیدم .

    استاد در دوره کشف قوانین میگه شما فقط همین جمله را درک کنید که ما خالق زندگی خودمان هستیم، همه چیز را فهمیده اید و بقیه زندگی را فقط لذت ببرید خوشبخت باشید .

    اینکه کسی شاد هست ، سالم هست پولدار هست ، همیشه در مسافرت و خوشگذرانی هست ، خود فرد این سبک زندگی را برای خودش ساخته ، فقط خودش و فقط با ارسال فرنکاس خوب و مناسب.

    کل آموزش های استاد مثل ستاره قطبی، یا کد نویسی در کشف قوانین زندگی، همه توضیح میدهن که چجور ما اتفاقات و شرایط زندگی را جوری که دوست داریم بسازیم

    وقتی اول صبح شکرگزاری می کنیم و شروع می کنیم به نوشتن خواسته ها و احساس داشتن آن را تجسم می کنیم جوری که احساس درونی ما شاد میشه ، یعنی من موفق شدم خالق شرایط زندگی باشم پول میاد ، ثروت می آد خوشبختی و سلامتی می آد و هر آنچه که بخواهیم

    اصل داستان جهان همینه ، ارسال فرنکاس و دریافت نتیجه آن

    پس قانون خلق زندگی خوب و ثروتمند را بدانیم و بسازیم.

    علیرضا یکتای مقدم

    مشهد مقدس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 966 روز

      سلام بر علیرضای عزیز

      خوشحال وشادمان نوشته ی زیبای شمارو خوندم

      وخوشحالتر ازاینکه همشهری شما هستم در شهر زیبای مشهد

      خوشحالم که در کنار شما در این شهر زندگی میکنم

      مردمانی که به فکر خودسازی هستند و خالق زندگی خودشان هستند .

      براتون آرزوی زندگی سرشار از خیرو برکت و فراوانی رو دارم .

      در پناه خدا باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    یاشار گفته:
    مدت عضویت: 693 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    درود بر استاد و خانم شایسته و خانواده بزرگ عباس منش

    صادقانه بگم من تا قبل از اینکه با قانون آشنا شوم همیشه مثل عموم مردم فکر میکردم که آره یک عده‌ای هستند که تمام دنیا رو سازمان دهی می‌کنند و ما هیچ توانی در مقابل اونها نداریم شما ماجرای آقای رفسنجانی رو مثال زدید که ثابت کرد اینطور نیست و لازم خدمتتون عرض کنم که من دقیقا همین دو روز پیش بود با سانحه‌ای که برای اقای رئیسی رئیس جمهور اتفاق افتاد به همین مسئله فکرمیکردم که ما انسانها هرگز نمیتونیم از چند دقیقه خودمان با خبر باشیم بعد چطور می‌خواهیم برای دیگران انتخاب سرنوشت کنیم یا اینکه یک کشور یا ملتی رو بدبخت یا خوشبخت کنیم . بعد از اون ویرانی که در جنگ برای ژاپن رخ داد اگر مردم ژاپن‌ در ذهن و افکارشان پذیرفته بودند که دیگر کار برای مردم ما تمام است و ما نمی‌توانیم رشد کنیم و با همین ویرانه ها باید زندگی کنیم امروز این ژاپن وجود نداشت ژاپنی که تکنولوژی او کل دنیا رو فرا گرفته بهترین لوازم دیجیتالی صوتی تصویری و …..دنیا رو بنام خودش ثبت کرده .

    مردم ژاپن سرنوشت خودشان را با پشت کار و باور برپایه تلاشو کوشش و اینکه هر کسی می‌تواند سرنوشت خودش را بسازد تلاش کردند و نتیجه اش هم الان بر کسی پوشیده نیست .من امروز مثل قبل و مثل بقیه فکر نمی‌کنم که دیگران در سرنوشت‌ من تاثیر منفی یا مثبت دارند من خودم با افکار و کردارم میتوانم زندگی خودم را تغییر دهم و به هر چیزی که باور داشته باشم و به سویش قدم بردارم حتما خواهم رسید

    از خداوند متعال بابت آشنای من با این سایت و شما استاد عزیز و دوستان گرامی ممنون هستم و شکر گزار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1251 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    برخی از افراد توهم توطئه دارند زمانی که به اهداف خود دست نمی یابند برای توجیه شکست های خود به دنبال عامل بیرونی هستند.این تفکر ریشه ای در تمام کشورها وجود دارد که فرد یا افراد خاصی را صاحب کل دارایی جهان می دانند.

    افراد در یک لحظه ای و روزی به این نتیجه خواهند رسید که هیچ کنترلی بر سرنوشت خود ندارند و اختیار آن ها در دست افراد دیگر است و مالکانی دارند. در صورتی که هر انسانی می تواند زندگی خود را به شیوه ای که دوست دارد رقم بزند.

    هیچ کسی مالک هیچ کسی نیست مگر اینکه چنین چیزی را باور کند خداوند قدرت را تنها در دستان ما قرار داده است و تمام جهان اگر اراده کنند ما را از اهدافمان دور کنند اگر باورهای مناسب داشته باشیم نمی توانند کوچکترین تاثیری در زندگی ما داشته باشند و به نفع ما کار خواهند کرد و همه ی شرایط به نفع ما تغییر خواهد کرد

    نگاهمان را در مورد قدرتی که خداوند به ما عطا کرده تغییر دهیم در تمام کشور ها افراد فقیر و ثروتمند زیادی وجود دارد این باور که افرادی قدرتمند بیرون از ما وجود دارند و کنترل زندگی ما را در دست گرفته اند را به دور بیاندازیم که بی ارزش ترین حرفی است که مردم را به سمت بدبخت تر شدن و فقیر ماندن خواهد برد.

    خداوند که مالک همه چیز است و قدرت تنها در دست اوست قدرتی به ما بخشیده که بتوانیم زندگی خود را به شکل دلخواه خلق کنیم این جمله را باور کنیم هیچ کسی مطلقا این قدرت را ندارد که زندگی ما را تحت تاثیر خود قرار دهد مگر اینکه به آن قدرت داده یا باورش کنیم .

    باور کنیم که قدرت تنها در دستان ماست هر کسی باورهای درستی دارد نتیجه خواهد گرفت این شرک است که فکر کنیم کسی غیر از خداوند قدرت تاثیر گذاری در زندگی ما را دارد خداوند شرک را به هیچ کسی نمی بخشد همه چیز تنها در دستان ماست زندگی خود را همان گونه که دوست داریم بسازیم خداوند مالک همه چیز است الله یکتا مالک و خالق آسمان ها و زمین است و خداوند قدرت را تنها در دستان ما قرار داده است . خداوند فرموده ما زمین و آسمان ها را مسخر شما کردیم اما ما قدرت را به دیگران می دهیم قدرت را به عوامل بیرونی می دهیم ما به راحتی به خداوند شرک می ورزیم شرک به معنای شریک قائل شدن برای قدرت خداوند است تمام بدبختی تنها در شرک نهفته است هر چقدر بیشتر قوانین را درک کنیم و به تجربیات و دلایل اتفاقات نامناسب زندگی خود توجه کنیم متوجه خواهیم شد دلیل اصلی بدبختی بشریت شرک است و عامل خوشبختی بشریت توحید و یکتاپرستی و قدرت را در دستان خداوند دیدن است عامل بدبختی بشریت ترس است که از شرک ناشی می شود زمانی که قدرت در دستان خداوند و خودمان باشد از چه چیزی می ترسیم ؟ به چه کسی باج می دهیم؟نگران چه چیزی هستیم؟

    دلیل تمام اتفاقات بد به دلیل شرک و بی ایمانی ترس و قدرت را از خداوند گرفتن و به غیر خداوند دادن است که خداوند در قرآن بارها و بارها در مورد آن صحبت کرده است شرک زندگی ما را نابود خواهد کرد کافی است در عرش باشیم و عوامل بیرونی را باور کنیم به پایین سقوط خواهیم کرد کافی است در قعر چاه باشیم اما باور کنیم که خداوند تنها مالک جهان هستی است و به ما قدرت خلق زندگی دلخواهمان را داده است و ما می توانیم زندگی خود را همان گونه که دوست داریم بسازیم چون همه چیز مسخر ما شده است و به تمام اهداف خود دست یابیم و به عرش برسیم.

    کل قرآن تنها در مورد شرک صحبت می کند تمام بیماری بدبختی ترس نگرانی جنگ همگی به خاطر شرک است خداوند را باور کنیم و ببینیم خداوندی که قدرت جهانیان در دستان اوست اگر باورش کنیم قدرتی به ما خواهد داد که سرمان را بالاتر خواهیم گرفت محکم تر و استوارتر قدم بر می داریم محکم تر هدف گذاری می کنیم در قلب خود احساس یقیین و آرامش داریم چه کارهایی می توانیم انجام دهیم اگر باور کنیم خداوند قدرت مطلق است. تفاوت الله و رب را به درستی درک کنیم .به اندازه ای که ایمان ما تقویت می شود به همان اندازه پیشرفت می کنیم ثروتمند می شویم سلامت و قدرتمند می شویم به خواسته های خود خواهیم رسید به روشنایی دست می یابیم به سعادت در دنیا و آخرت می رسیم به عشق و خوشبختی و…. به هر چیزی که بخواهیم دست می یابیم.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    نرگس گلی گفته:
    مدت عضویت: 1838 روز

    سلام بر استادجان و مریم عزیز و دوستان گل سایت

    سرشبی همینجوری یهو به خودم گفتم قدرت دست خداست خدا مالک منه بعد یه ساعت اومدم زدم رو نشانم یهو دیدم این فایل شد همونجا قلبم وایساد و شروع کردم گوش دادن

    واقعا منم هرجا نگاه کردم به زندگیم دیدم هرجا سختی کشیدم پای شرک وسط بوده و برعکسش هم همینطور هرجا عشق کردمو لذت بردم توحید بوده و توحید یادمه یه زمانی یه بنده خدایی تو فامیلمون بود که به قول معروف خیلی همه جا پارتی داشت و به مامانم گف من نرگسو میبرم تو سفارت کار کنه وقتی مامانم اینو به من گف شروع کردم تجسم سازی کلی خوشحال شدم واقعا یادم نمیاد روزی نبوده بود که بهش زنگ نزنم و نگم چی شد به شدت چسبیده بودم بهش و پای شرکو باز کردم اون موقع عضو سایت نبودم و اصلا این قانونم خبر نداشتم انقدر چسبیدم چسبیدم و زنگ و فلان که اخر سر یه روز گف کار برات پیدا کردم با خوشحالی رفتم اونجا ببینم چیه دیدم حسابداریه محصولات غذاییه تو یه جایی شبیه خونه بود خورد تو ذوقم اما چیزی نگفتم گفتم همین خوبه که حداقل پارتیمه کسی کاری نداره منو با مدیر اشنا کرد گفتم خب اخ جون ادم حسابیه چون فامیلمونم به شدت ادم حسابی فامیل بود و همه رو سرش قسم میخوردن خود مدیر گفت من هرروز نمیام فقط من بودم با یه پسر دیگه که موجه بود که الان میگم ماه بود ولی اون موقع ترس کردم ولی گفتم نه من پارتیم فلانیه دیگه کاری نداره پس بهم کارو سپردنو رفتن روز اول کاری گذشت و بدک نبود فرداش با عشق اومدم سرکار پسره شروع کرد از زندگیش گفتن و بعد در خفا به من گف تو به درد اینجا نمیخوری برو اینجا مدیر پول چندنفرو خورده همیشه هم هرروز چندتا مرد میاد دنبال پولشون در میزنن که پولشونو بگیرن برا همین مدیر نمیاد درحالی که من فکر میکردم مدیر چون مدیره نمیاد هرروز خلاصه خیلی باور نکردم ولی زنگ زد حرفش تو گوشم فرداش دیدم من تنها بودم دوتا مرد زنگ زدن و یکیشون شبیه معتادا حرف میزد اومد تو بگم سکته نکردم دروغ میشه اما خودمو نباختم با جدیت گفتم مدیر نیستو از این حرفا همون معتاده به من گف تو برا اینجا زیادی هستی برو نمون این پول نمیده حقتم میخوره این شد دوبار این دفعه دیگه یکم باور کردم چون دونفر این حرفو زدن بعد شدن سه نفر بعد چهار بازم من توجیه میکردم نه فلانی فانیلمون هس حق هرکیو بخوره حق منو نمیخوره چون دوست صمیمی فامیلمونه بعدم این معتاده اونم که انبارداره کارمنده بایدم این حرفارو بزنن خداروشکر رفتنو من یه تلنگر بهم خورد که نرگس اینجا ترسناکه نمون برو و تصمیم گرفتم وقتی برگشتم به فامیلمون بگم بتوبم بهش که تو گفتی سفارت اینجا کجاست رفتم اسپزخونه غذامو داغ کنم دیدم روی گاز پر دوده های قلیونه گفتم بیا معلوم نیس کجاس اینجا خلاصه غذامو یخ خوردم مدیر عصر اومد رفت اشپزخونه و اومد پیش من گف چرا پس گازو پاک نکردی گفتم بله گف وقتی میبینی پر دودس پاکش کن ینی یه جوری حرف زد که من فهمیدم میخواد علاوه بر حسابداری نظافت چی هم باشم هیچی نگفتم خلاصه اونم رف منم نشستم با همون پسره که فک میکردم باید از این بترسم چون انبارداره و کارمند دیدم این از همه اونا بهتره خلاصه بهش گفتم مرتبکه به من میگه گازو پاک کن شروع کردم غر زدن اونم همه چیو گف گف من بهت گفتم نمون اینا پول نمیدن منم منتظر اینم یکی بیاد کارو بسپارم بهش برم و واقعا هم راس میگف چون هر روز یه نفر میومد برا کار دیکه تو تصمیمم مطمعن شدم شبش پیام دادم که من دیگه نمیام اول به فامیلمون گفتم کلی هم زدم تو سرش که زحمت کشیدی با کار پیدا کردنت چندسال گذشتو خودم کار پیدا کردم اون موقع دیگه عضو سایت بودم بعدش قدم اولو که برداشتم بعد تکاملی به جاهای بهتر هدایت شدم بعد دوباره رفتم یه جا داستانشو قبلا نوشتم که اخراجم کردن من ذهنمو کنترل کردم یه کار دیگه یه جا دیگه بهم پیشنهاد شد که همون لحظه شروع که وارد شدم فقط برای مصاحبه غذازرشک پلو با مرغ گزاشتن جلوم چای اوردن اب دادن انقدر تحویلم گرفتن که انگار رفتم خونه فامیلم اونجا اما نترسیدم چون دیگه با مبحث کنترل ذهن اشنا بودم و گفتم اینا نتایج کنترل ذهنه طبیعیع که همینجور باشه و استخدام شدم فقط احترام دیدم فقط خنده فقط شادی من هشت ماه اونجا بودم انقدر تو این هشتماه رشد معنوی کردم که همه رو نوشتم حالا تو فایلا تو محصولات خواستم فقط بگم که هرجا مشرک بودم تو سرم خورد هرجا موحد بودم لذت بردم یادمه وقتی جلسه عزت نفسو که شروع کردم تصمیم به تعویق افتامو نوشتم گرفتن پاسپورت و رفتم گرفتم و ماراشو انجام دادم یک هفته نشد رفتم استانبول رو شونه خدا نشستم منو برد اورد چرخوند ریبایی هم نشونم داد به عنوان جایزه دستبند طلاهم بهم کادو داد واقعا توحید همه چیزه من الان تمام تمرکزمو گزاشتم رو دوتافایل خدارو چطور بشناسیم هرروز دارم گوشش میدم بارها و بارها تا این بذر توحید شکل بگیره و با دوره عزت نفس ترکیبش کردم این دفعه تصمیم گرفتم با عجله نرم جلو تمرین طراحی کردم برای خودم و حتما از نتایجش خواهم گفت مرسی استاد عزیزم دوس داشتم این تجربه رو بنویسم که یادم بمونه فقط رو خدا حساب کنم نه بندش ممنونم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    ابولفضل فنائ گفته:
    مدت عضویت: 908 روز

    به نام خداوندی که روزی دهنده کهکشان زمین آسمانهاست

    سلام خدمت استاد جان و

    خانم شایسته عزیز

    واقعا برای نوشتن هم خدا باید نظر لطفش باشد

    در رابطه با مالکیت جهان هست این بگم

    که وقتی ما پایان یه کاری رو نگاه می‌کنیم

    پی می‌بریم که اول اخرش دستان خدا بوده که آن کار به سرانجام برسد

    اما زمانی درگ میکنیم که از قانون پیروی کنیم

    وباز هم خدارو هزاران بار شکر که استاد عزیز

    رو داریم وخدا به ما هدیه داده تا بتوانیم از طریق

    استاد قوانین رو درک کنیم وبه آن عمل کنیم

    من یه شبی اومدم یه دوری بزنم در یکی از مراکز استان

    و وقتی فقط به ماشینهای در حال رفت وآمد نگاه کردم

    وخانه های که چراغ های آنها روشن بود ونظر من رو جلب کرد

    گفتم خدایا اگر این فردی که من میشناسم که دارای 100 دستگاه ماشین سنگین. لودر غلطک سواری کارخونه وهزاران میلیار تومان ثروت داره

    اگر حکم کنی باید بزراه وبره آیا میتونه این همه دارای

    جلوی حکم تو رو بگیره نه

    ودر نهایت دیدم که اینها همه شاید روی کاغذ مالک باشه اما بعد مرگ باز توی مالک وبودی وخواهی بود

    گفتم خدایا این همه هیا هوکه در این یک شهر است

    چه برسه به جهان اول آخر توی ظاهر باطن توی

    وهمه اینها خانه ملک زمین باغ ماشین پول ثروت

    فقط از آن توست ودیدم که فقط مالک توی ونه

    هیچ کس دیگر

    قدرت خلق به ما دادی اما قدرت نگاه داشتن ابدی ندادی

    زور زدن تقلا دویدن برای مالک بودن در این دنیا هیچ است

    خدایا تو خودت به ما عطا کن ثروت های به غیر حسابت رو

    اما وابستگی رو نه

    به امید توفیق روز افزون ثروت سلامتی آرامش برای تمامی عزیزان عباس منشی

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: