چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

نکته مهم:

آگاهی های این فایل، در ادامه ی فایل چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 است. برای درک و استفاده از آگاهی های این فایل، لازم است که قسمت 1 را دیده باشید.

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

939 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نفیسه» در این صفحه: 3
  1. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    به نام تنها ابر قدرت حاکم بر جهان هستی

    سلام به همه عزیزانم در این سایت بهشتی و سپاسگذار عزیزانی هستم که با عشقی پاک و الهی پاسخ هایی ارزشمند و گوهربار را ارسال می‌کنند.

    استاد من عاشق شما نباشم عاشق چه کسی باشم ، چرا همیشه به موقع پیغام الهی را برایم ارسال میکنید؟

    بی جهت نیست که هر بار آیات رسول در قرآن را میخوانم با چشمانی اشکبار شما پیش دیدگانم ظاهر شده و من بیش از پیش عاشق شما میشوم.

    تماشایتان میکردم ،چون پدری عاشق میدیدمتان ،چون پدر خودم که تمام هم و غمش خوشبختی فرزندانش است ، می‌توانم به جرئت بگویم شما حق پدری بر گردن ما داری.

    الحق که چه زیبا ما را زیر پر و بالت گرفتی و رشد میدهی ، واژه استاد برایتان کم است ،ناعادلانه است.

    من این عشق ،این خلوص نیت را فقط از یک پدر عاشق دیده ام.همچون پدر خودم که بارها از ته قلبش گفته حاضرم خار به چشمانم برود اما به پاهای تو نرود.

    خدا را برای خلقتان و‌ حضورتان در زندگی ام عاشقانه سپاسگذارم.

    دقیقه 44 تا 46 بود کلام گوهربارتان چنان به قلب و روح من نفوذ کرد که همان جا فایل را استاپ کرده و به صفحه اینستاگرامم مراجعه کردم. تصمیم سختی بود با خود متعهد شده بودم هر روز زیبایی های زندگی ام را به اشتراک بگذارم ،اما شیطان ذهن است و زینت دادن کارهایی که تو را از مسیر الهی ات دور میکند ،رسالتش است.

    چقدر هم که خوب انجام وظیفه میکند، به بهانه تمرکز بر زیبایی ها تو را به اکسپلورش هم میکشاند ، بارها به خود آمده و دیده ام محو تماشایشان شده ام البته که تمام سعی ام را کرده ام به خاطر کنترل وردی ها فقط روی زیبایی ها تمرکز کرده و در 95٪ خودش برایم زیبایی ها را نشان می‌دهد، اما به وضوح میدیدم چقدر برایم نشتی انرژی ایجاد کرده و مرا از خواندن کامنت های گوهربار و تمرکز بر دوره ها دور کرده است.

    منی که با بارگذاری هرفایل اصولا تا یکی دو روز 90٪ کامنتها رو مطالعه میکردم ، کندی روندم در خواندن کامنتهای چون گنج دوستان ، و کار کردن روی محصولات مرا به این رسانده بود که لازم است یک فیلتری ایجاد کنم.

    برنامه مطالعه قرآنم به آن صورت متمرکزانه و دلخواهم همچون قبل پیش نمیرفت ،تمرکز بر همانها بود که زندگی ام را متحول کرده بود ، آن زمان که اینستایی نبود، نشتی انرژی نبود ، همه ارتباط با دوست و خانواده را فیلتر کرده بودم و چنان بر سایت و فایلها و محصولات و قرآن چمباتمه زده بودم ، کارم سه سال همین بود دیدن فایلها خواندن کامنتها و نوشتن و نکته برداری از محصولات و فایلهای دانلودی خروج از گروه های فامیلی و دوستانه که جز لغو و بیهوده نبود.

    این فیلتر آنقدر قوی بود که صدای همگان درآمده بود، اما گوش من بدهکارشان نبود آنقدر تشنه تغییر بودم که یک کوشم در بود و گوش دیگرم دروازه.

    چقدر هم خوب کاری کردم ، همه شان در دل طوفان های زندگی ام جز بار سنگینی و ایجاد رعب و ترس برایم کاری نکردند فقط باری از حزن و غم را با طعنه ها و سرزنش ها و تهدیدهایشان بر دلم میذاشتند تا آخرین لحظه منتظر بودند پیش بینی‌هایشان درست از آب در آید تا نادرستی مسیر و باورهای جدیدم را بر سرم بکوبند.

    خدا به وضوح در سوره مریم کد قرار گرفتن در مدار دریافت کن فیکون هارا نشانم داده بود،

    من اجرایش کردم و نتیجه اش را دیدم،

    همان بود ، فاصله گرفتن مریم از اهلش و به مکانی شرقی رفتن، قرار دادن حجاب بین خودش و آنان ، پاکدامنی و حفظ فروج ،صداقت، شکر گذاری

    همچون یک معادله میماند 2+2 لاجرم جواب 4 میشود.

    در ذهنم معادله ای شکل گرفته برای ورود و دریافت نعمتهایی که به ظاهر غیر ممکن است ،شرایط دریافتش را نداری اما تو مشمولش میشوی چون مریم و دریافت رزق های به غیر حسابش ، چون باکره بودنش و دریافت عیسی و نازل شدن فرشته ای چون بشر برایش

    میشوی چون ذکریا با آن سن و سال و همسر نازا و دریافت یحیی

    نیاز به هیچ فاکتور بیرونی نیست، نه خانواده ثروت مند نه زیبایی آنچنانی نه تحصیلات ، نه اندام آنچنانی هیچکدام ملاک نیست.

    قرار گرفتن در آن معادله شد نقطه برتری و پیروزی ام از دل طوفانی که هر آن نزدیک بود مرا در خود فرو برد

    و از خاسرین شوم و نزدیکترین افرادم انگشت بردارند و در چشمم فرو برند و دیگر از باورهای آنها تبعیت نکردن را دلیلش بدانند.

    کد ورود به مدار دریافت نعمتهایی که به ظاهر به هیچ عنوان شرایط دریافتش را نداری ولی امر الهی بر آن حکم میشود و اجرایش میکند و این برای خدا آسان ترین کار است، فقط کافیست آن معادله را در زندگی ات اجرا کنی، لاااااجرم کن فیکون اجرا میشود.

    یک عزم راسخ میخواهد و بهایی که باید با تقوا پرداخت کنی.

    روزی به خود آمدم و دیدم همسری که رو به رویم میبینم همانی بوده که خواستم ، همان اسمی که دوست داشتم همان شرایط مالی که میخواستم ،ترکیب چهره رضا گلزار و رشته ورزشی علی دبیر که در نوجوانی همچون دیگر دختر ها دوستشان داشتم و شیفته شان بودم رو به رویم کسی میدیدم با همان شهرت به همان شکل ظاهری و با ارتباط نزدیک با همان دو نفر مذکور .

    اینها نشانه بود خدایم صحبت میکرد و صحت و سقم وعده هایش را به رخم میکشاند.

    زمانی که علی را در عکسی کنار گلزار میدیدم شباهت ظاهری شان حتی در رنگ چشم قادر بودن خدا را به رخم میکشاند.

    روزهایی که ارتباط نزدیک و همکاری اش با علی دبیر را میدیدم فقط قانون برایم تصدیق می‌شد.

    من رابطه ای عاشقانه را خلق کرده بودم که در آن زمان با آن باورها آرزویم بود و به ظاهر هیچ کدام از شرایط خلقش را نداشتم، اما خدا چنان مهری از من بر دل‌ها قرار داده بود که با وجود شرایط عالی که ایشون داشتن و بارها خودم به وضوح دیده بودم که بودن مواردی که از لحاظ فاکتورهای بیرونی خیلی بالاتر بودن و حاضر بودن همه کار کنن که جای من باشن و با ایشون ازدواج کنن اما هر دوبار ایشون من را انتخاب کرده بودند.

    زمانی این را بیشتر درک کردم که پیغام یکی از خاطرخواهانشون را خواندم که به خاطر سیتیزن آمریکا بودنش به همسرم وعده میداد در صورت بودن با ایشان سینی زن کردن ایشان را تضمین می‌کنند.

    اما ایشون همیشه بودن با مرا انتخاب می‌کردند.

    حتی زمانی که یک بار جدا شده و آزادی این را داشتند که کسی دیگر را انتخاب کنند و با ظاهر زیبا اندام زیبا شرایط اجتماعی و شهرتی که داشتند و خاطرخواهانی که داشتند میتوانستند، اما باز هم برای به دست آوردن من و بذگرداندن من همه کار انجام دادند.

    و مطمئن هستم باور کمبود و وابستگی ، هردویمان را به رابطه برگرداند.

    هرگز از خاطر نمیبرم زمانی که برخلاف میل ایشون موهایم را کوتاه کرده بودم ، وقتی اعتراض هایشان را به گوش فلک رساندند، اما در نهایت روزی پیش رویم نشسته و اقرار کردند تو حتی کچل هم بکنی من دوستت دارم.

    چند روزیست که آیه ای از قرآن چون نگینی درخشان پیش رویم میدرخشد.

    اگر هرآنچه در زمین است را صرف میکردی تا میان آنها الفت ایجاد کنی نمی توانستی و خدا بین دل‌هایشان الفت ایجاد کرد و او حکیم و تواناست

    این آیه حرف‌ها برای گفتن دارد حجت را بر آدم تمام میکند، راه هر بهانه ای را به روی آدم میبندد.

    مصداق این آیه را لمس کرده ام زمانی که قلبم فریاد میزد این رابطه را تمام کن ، آن زیبایی ظاهر ، اندام جذاب و زیبا و تمام عضله خشک و موقعیت اجتماعی و شرایط مالی عالی و شهرت و کارهایی که آرزوی هر دختری هست که برایش انجام شود و ایشون هربار با یک سورپرایز مرا شگفت زده و سعی در جلب محبت من داشتند دیگر نتوانست کاری کند که آن الفت قبل در قلبم ایجاد شود.

    گاهی فکر میکنم قلب انسان ها همچون عروسک خیمه شب بازی در دستان خداوند است، او اراده میکند و مقلب القلوب میشود،

    وقتی به موسی فکر میکنم که خدا چطور سینه دایه ها را به او حرام کرد تا او فقط از سینه مادرش شیر بنوشد تا موسی را به مادر برساند انگار حجت بر من تمام میشود.

    می‌توانم به جرئت اذعان کنم باور کمبود عدم لیاقت و احساس گناه من مرا از داشتن رابطه عاشقانه سالم و درست همان که لتسکنوا از پارامترهای اصلی آن است محروم میکند.

    همان باور کمبود باعث شد فکر کنم بهتر از علی را نمیتوانم پیدا کنم یا کسی بیشتر از علی نمیتواند عاشقم باشه و با وجود ناهماهنگی کامل با استاندارها و اصول من با اولین چراغ سبز برگردم و سعی بر اصلاح همان رابطه بکنم و 14 سال از زندگی ام را وقف تلاش برای حفظ و ترمیم رابطه ای کنم که جهان از همان ابتدا ناهماهنگی اش را فریاد زده بود.

    سالهاست در مداری هستم که از فضل الهی همه در یک نگاه عاشقم می‌شوند باید در کنارم باشید تا به وضوح لمسش کنید، میدانم همین ترس‌ها در دل علی رخنه میکرد و مرا از لحاظ پوششی و ارتباطی محدود میکرد تا مرا حفظ کند. نمی گویم خودم خیلی بهتر از او عمل کردم. این هم دیگر پاشنه آشیلم است. کنترل کردن و اضافه کاری برای حفظ کسی که دوستش دارم که زیبا و جذاب هم باشد مثل خودم.

    چندی پیش بود برای رفع ممنوع الخروجی به اداره گذرنامه رفته بودم،

    اولین مراجعه من به آن ارگان بود، طی مسیر برای رسیدن به بخش مربوطه لحظه ای برگشته از مردی که پشت سرم بود سوالی کردم تا مطمئن شوم به همان قسمت مورد نظر می‌روم ، با ظاهری ساده و بدون آرایش فقط سورمه ای داخل چشمانم کشیده بودم، حتی کرم هم به صورتم نداشتم.

    این را هم سپاسگذار علی هستم که آنقدر باور زیبایی و جذابیتم بدون آرایش را در گوشم نجوا کرد که با چهره بدون آرایشم خیلی راحت تر هستم.

    آن مرد گفت من هم همان قسمت می‌روم با من همراه بشوید تا به شما نشان بدهم.

    شروع به صحبت و معرفی خود کردند.یکی از کارگردان ها و نویسنده های جوان و مطرح و معروف سینما بودند.

    قانون دقیق کار میکند، وقتی متوجه شدم نویسنده هستند ایده آمد در مورد نویسندگی سوالاتی بپرسم ، به قدری استقبال کردند که باب صحبتی باز شد و از من دعوت کردند که در فیلمهایشان بازی کرده و با ایشان همکاری داشته باشم.

    گرچه ورود به عرصه سینما خط قرمز من است اما این را هدایتی از طرف خدا دیدم برای مسیر نویسندگی ام ، تمام تلاششان این بود که به من اطمینان خاطری بدهند که مرا در این مسیر خالصانه کمک می‌کنند.

    در زمان مناسب با آدم مناسب ،به قدری جنتلمن، مودب محترم و متشخص و آشنا به چهارچوب های اخلاقی بودند که فقط قانون برایم مرور می‌شد.

    بسیار اصرار داشتند داستانم را برایشان بنویسم تا برای نشر و یا فیلمنامه نویسی به من کمک کنند.

    بماند که در همان لحظه شیفته و عاشق من نیز شده و در همان یکی دو روز ابتدایی پیغام هایشان به سمت و سویی از جنس ابرار عشق رفته و در کمال احترام و جنتلمنانه پیشنهاد دادند که اجازه بدهم بیشتر با من در ارتباط شناختی قرار بگیرند.

    بسیار اصرار داشتند قراری در دفترشان گذاشته و در مورد کتاب و داستانم صحبتی کنیم ، آنقدر ذوق این همزمانی را داشتم البته برای همکاری با ایشون که با پدر مادرم مطرحش کردم.

    اسم کارگردان آمد و باورهای مخربشان ، که کارگردانها فلان هستند و …. چنان مرا به عقب کشاند که باعث‌شد من قرار کاری که در دفتر ایشان داشتم را کنسل کنم و به ایشان اعلام کنم در حال حاضر آمادگی برای نوشتن کتابم را ندارم.

    بعد از آن هم هربار ایشون سعی میکرد از یک دری وارد شود من آن در را محکمتر میبستم.

    این نمودیست عینی از باورهای مخرب که چقدر قشنگ کار خودش را میکند و باعث میشود به همین قشنگی درهای ورود نعمت را به زندگی ات ببندی، که البته برای من فقط بعد همکاری اش جلوه پیدا کرده بود. زیرا که ایشون چندتا از اصول استانداری مرا نداشتند.

    چرا راه دور برویم علی کسی بود که در همان هفته اول آشنایی با من از یک پسر مخالف با ازدواج به یک پسر به شدت ازدواجی تبدیل شده بود و به همگان اعلام کرده بود من یا ازدواج نمیکنم یا فقط با نفیسه ازدواج میکنم.

    همان که دختر ها در خیابان بهش شماره میدادند.

    همان که حتی گاهی با بودن من در کنارش هم با نگاهشان چشمانش را در می آوردند و با انگشت نشانش میدادند.

    لامصب زیبا بود و جذاب و دلفریب و خوش تیپ.

    مدتیست هربار با این باور محدود کننده و کمبود مواجه میشوم ندایی در قلبم می‌گوید اگر آن معادله را رعایت کنی ، شده خدایت فرشته ای همچون بشری برایت نازل کند تا پاداش ایمانت را ضایع نکند،قدرتهایش را به رخت خواهد کشید.

    و این آسان ترین کار برای خداست.

    آنقدر این صدا در گوشم بلند است که دلم را آرام میکند و خیالم را تخت.

    میبینمش آن سوژه دلخواه را ، موجود هست همان که میخواهم، ظاهرش تیپش شرایطش اخلاقش ، به خدا نشانش داده ام ،و او وعده کرده همانطور که یکبار انجام داد همانی که خواستم ترکیبی برایم خلق کرد ، باز هم برایم موجودش میکند ، دستش که باز است من هم که میخواهم خدا را برای جفت بودن یاری اش دهم.

    خدا را دیدم در آن روزها عروسک زیبا و جدید و بزرگی در دستش بود اما پشتش قایم کرده بود، پیش رویش قرار گرفته بودم و عروسکی کوچک و قدیمی در دستانم ، زندگی ام بود و رابطه ام ، با تضادها و چک و لگدهایش نتوانسته بود مرا راضی کند که از آن دل بکنم گویا میدانست اگر آن صحنه را به من نشان ندهد باز هم ادامه داده و آخر خود را در راه تلاش برای اصلاح یک رابطه بر خلاف قانون به فنا میدهم. به آن شرط از آن شرایط دل کندم،

    و یومنون بالغیب شدم. گفته بهترش را میدهم و او هرگز خلف وعده نمیکند. نوشتم تا روزی به این رد پا مراجعه کنم.

    این که من در مدار شهرت و ثروت هستم شکی نیست،

    این را زمانی مطمئن شدم که مورد بعدی که با آن اصابت کردم یکی از بازیکنان اسبق تیم ملی فوتبال ساحلی بود و در یک نگاه شیفته و عاشقم شده اما آنی نبود که دلم را بلرزاند پس لازم است فرکانس هایم را درست کنم.

    ما زوج خلق شده ایم پازل های الهی با جفت بودن تکمیل میشود ، و این مهم‌ترین رسالت جهان است، وقتی در کنار زوج الهیت نباشی گویا یک بال داری و برای پرواز نیاز به جفت هست.

    قشنگی جهان به جفت بودنش هست، به کل وجودت نگاه کن چشمانت دستانت گوشهایت و… همه جفت هستند اما جفتی هماهنگ و قرینه و این همان است که زیبایش کرده و کارآیی شان را بهتر کرده.

    خلقت ما بر اساس زوجیت بنا نهاده شده اما فاکتور اصلی و درست بودن و الهی بودنش را مودت ، رحمت و لتسکنوا مشخص میکند که آن هم بر اساس قانون الطیبین لطیبات بودن و الخابثین للخابثات بودن خدا قرار می‌دهد.

    یعنی وقتی تو طبق این قانون در کنار آدم مناسبت باشی بدون نیاز به هیچ فاکتور خارجی این مودت و رحمه و سکینه الهی بینمان قرار می‌گیرد.

    آن الفت را خدا قرار می‌دهد ، همان که اگر کل آنچه بر روی زمین است را صرف میکردی تا بین قلوب الفت ایجاد کنی نمیتوانستی.

    مولفه اصلی همان ایمان و عمل صالح است که طبق قانون الهی انجامش کد سیجعل الرحمن ودا را برایت اجرا میکند.

    همیشه به شما فکر میکردم و نفیسه ای که از فاکتور های مهمش زیبایی ظاهریست اما چه عاشقانه برای مردی مینویسد که هیچکدام از فاکتورهای ظاهری زیبایی را نداشته اما در نظرش زیبا شده حتی زمانی که این تیپ و اندام زیبا را هم نداشتید.

    فقط به صداقت این آیه میرسیدم، شما از بین همه فاکتورها این دو مولفه اصلی را داشتید و الرحمن چه زیبا عشق و مودتان را در بین همه ما قرار داد و چه صادق بود به وفای به عهد.

    عمل صالح همان پاکدامنی ، همان پاک چشمی، همان پاکدستی همان صداقت ، همان تقوا همان عزت نفس و احساس ارزشمندی که اگر یکی از اینها نباشد بازی خراب میشود و آن کد درست اجرا نمی‌شود.

    زندگی خودم و خواهران و برادرم گواه این است که فقط کافیست این اصول را داشته باشی آن وقت کسانی در زندگی ات قرار میگیرند که بودن با آنها آرزوی خیلی هاست اما آنها با افتخار دست تو را گرفته و پزت را به عالم بدهم.

    جمله ای که بارها از افرادی که در زندگی ام قرار گرفته اند شنیده و تجربه کرده ام.

    البته که من بهای قرار گرفتن در این مدار را با پوست و گوشت و استخوانم پرداخت کرده و همچنان پرداخت میکنم.

    اینستا را تق پاک کردم نمیگم با قدرت شک و تردید ها همراه بود اما کلامتان را هدایتی دیدم که برای تغییر لازم است انجام دهم ، بعد از چند دقیقه منطقش برایم نمایان شد، آیه خود را از اهلش دور کرد در گوشم به صدا در آمد ، یکی از مولفه های اصلی اجرا شدن کد کن فیکون این بخش معادله ام نشتی داشته.

    خود را در فضایی ایزوله قرار داده ام این کد را هم زدم ، دلم گواهی یک معجزه می‌دهد.

    مدتی است الکی برداشته و باز هم در اطرافم غربالگری کرده ام.

    باز هم دایره ارتباطی ام را فیلتر کردم بیشتر از قبل ،

    بدون انزوایی مطلق هیچ اثر در خور شأنی خلق نمی‌شود.

    اهدافی دارم والا که رسالتم است باید خلقشان کنم ، باید نشتی انرژی ها را ببندم.

    باید همه آن معادله کنار هم قرار بگیرد تا کن فیکون انجام شود ،

    فقط میماند چاشنی ثم استقامو که باید در خودت ایجاد کنی که لازم است آنقدر اهرم رنج و لذت در ذهنت قدرتمند چیده شود که تو را به عقب بر نگرداند.

    میدانم نجوای ذهنم با هزار دوز و کلک بارها وسوسه اش را در دلم ایجاد میکند به خدا پناه میبرم از وسواس خناس.

    این بهای قرار گرفتن در مدار دریافت نعمتهایی اس که از نظر بقیه غیر ممکن است و به ظاهر شرایطش را نداری اما در عین ناباوری همگان به آن میرسی.

    همه خواسته هایی که خلق کردم بر گرفته از اجرای این معادله است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 137 رای:
  2. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    سلام به سید علی عزیز

    بسیار تحسینتون میکنم برای این درک عالی که از قرآن دارید.

    بسیار سپاسگذارم که با دستان ارزشمند و الهی تان کلام خدا و یاد خدا را جاری کردید.

    با چشمانی اشکبار آیات زیبای الهی را خواندم که چه زیبا هدایتی از الله یکتا بود که با دستان پاک بنده ارزشمندی چون شما جاری شد.

    برای شما و همسر نازنینتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    نفیسه گفته:
    مدت عضویت: 2112 روز

    سلام به آقا رضای عزیز و محترم

    در طول خواندن مطالب ارزشمندی که با دستان الهی و پاکتان نوشته بودید احساس لذت وجودم را فراگرفته بود.

    لذت از احساس لیاقت و ارزشمدیتان

    لذت از جهادی اکبر برای کنترل نفس ، تقوا و حذف آگاهانه افراد نامناسب از زندگی تان که به راه انداختید.

    چه زیبا صراط مستقیم را انتخاب کردید و لاجرم در صورت رعایت ثم استقامو به خواسته الهی تان میرسید.

    برای ورود به مدار متقین تحسینتان میکنم و فقط خدا میداند چه قره العین هایی برایتان در نظر گرفته ، به پاداش پاک دامنی در اوج جوانی و جذابیت ، بشارت باد بر شما پاداش های الهی که با آن جهاد اکبر قطعا لایقش هستید.

    برایتان بهترین های دنیا و آخرت را آرزومندم و ایمان دارم در صورت ادامه مسیر گلی از گلهای بهشت را خداوند به پاس پاکی تان نصیبتان کرده الطیبین لطیبات و راضی تان میکند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای: