https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-17 05:54:082023-07-07 09:15:54چرا با وجود تلاش فراوان، به خواستههایم نرسیده ام؟ | قسمت 2
939نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بچه ها، یک چیزی نظرم رو در کامنت های این قسمت، جلب کرده:
عده قابل توجهی از بچه هایی که مشکل رابطه دارند، اصلاً هدف واضحی برای انجام ازدواج ندارند. من حس میکنم که بعضی از بچه ها، یک چالش عاطفی برای خودشان درست میکنند تا برخی خصوصیاتشان را برای رسیدن به آن مقصود باشکوه،تعالی بدهند…البته این امر، عمومأ از قصد نیست، فقط به شدت بوی بلاتکلیفی و ترس به خاطر ایده آل گرایی از آن بلند است!
ببینید دوستان، کسی که هدفش ازدواج باشد، خوب ازدواج میکند! نه اینکه موقع پیدا شدن یک کیس مناسب، آنقدر دست دست بکند و اوضاع را کش بدهد تا بعدا بخواهد با متد استاد خودش را واکاوی شخصیتی بکند و بفهمد عزت نفسش ایراد داشته یا…عزت نفسش!!
بچه های سایت عباسمنش هرچی اراده کنند انجام میدهند…یا اینکه اصلاً بهش فکر هم نمیکنند!
تو فایل رایگان معرکه ی کنونی، باور احساس عدم لیاقت، بیشتر از همه به من نیش زد.
من مشکل روابط ندارم، ولی این نکات ، جهانشمول هستند و ممکن است هر آن، یه جوری ترتیب خوشبختی ما را در هر حوزه ای بدهند!
این کامنت رو به این خاطر مینویسم که کمی من رو به فکر بندازه و خجالت زده بکنه، تا عملگرا تر بشم و نکات رو جدی تر بگیرم! این ، یک اعتراف نامه ست!
دیروز خیر سرم سه چهار ساعت کامنت خوندم و نوشتم و از بودن اینجا، بسیار لذت بردم.
طرفهای عصر، برای کاری به آنطرف شهر رفتم و در برگشتن….سر از یک بازار میوه و تره بار آشغال فروش در آوردم!
چند کیلو میوه و تره بار درجه 2 خریدم و با افتخار، یافته هایم را به خانه آوردم!
خانمم با دودلی گفت: ببین، دستت درد نکنه عزیزم، ولی خریدن نصف این میوه ها با کیفیت بالاتر از همین میوه فروشهای گران فروش اطراف خودمان ، بهتره! چون همه اش را میخوریم! اینی که تو خریدی…..
از سر جایم پاشدم و خداحافظی کردم و رفتم سرکوچه خودمان.
چرا، چرا، چرا…..
چرا منی که پول توی جیبم هست، بازم میرم آشغال بخرم؟! جنس درجه 2 ؟؟؟؟
چرا عالم بی عمل هستم؟!!!
چرا؟!!!
چه چیز من و بچه های عزیزم کمه که به این میوه های درجه 2 قانع میشوم؟!!!
استاد عباسمنش، خودش از این رفتار پدرش شاکی بود، من بعد از 5 سال فایل گوش کردن، تازه شده م مثل بابای استاد!!!
چی میشه که اینجور کلاف از دست آدم در میره؟!!!
رفتم سر کوچه مون و دو کیلو میوه درجه یک خریدم…خانومم راست میگفت! شاید همینها را هم نخوریم!!! پس چرا چیز خوب نخرم؟!! احساس عدم لیاقت و عزت نفس پایین، پاشنه آشیل منه که اگه جدیش نگیرم، رابطه رویایی من رو با خانم و بچه هام هم خراب میکنه! آی جوونا! نوشتم که بدونین!
گیرم رویایی ترین ازدواج رو کسب کنین….این احساس عدم لیاقت رو از زیر قالی بیرون بکشید و پرتش کنید تو زباله دان!!
یکی از کامل ترین چیزهایی بود که در فایلهای رایگان ارائه دادید…فک کن دوره ی کشف قوانین دیگه چه چیز معرکه ای میشه !
من خاطره ی بزرگی از عاشق شدن و ازدواج دارم و به همین خاطر گزینه خوبی برای رد کردن یا قبول کردن حرفهای شمام…هم بی محابا عاشق شده م و شکست خورده م…هم چک و لقد های این شکست را با تمام وجود حس کرده م…هم برای فهمیدن قوانین نانوشته عشق و رابطه خیلی تلاش کرده م …و هم عشق دیگری را با تمام وجود و با خوشبختی و خوشحالی شروع کرده ام که منجر به ازدواج و عائله مند شدن گشته و الان هم روز به روز ابعاد دیگری در جهت تکامل من در پیش میگیرد.
دیگه اینکه اصلا از آن شروع و آن شکست، ذره ای پشیمان و ناراحت نیستم، چون چیزهای بسیار زیادی توشه ی راهم کرد.
دسته بندی!
شما موارد زیادی درباب رابطه عنوان کردید که بیشترشان تجربه کرده ام و درست بودنشان را با گوشت و پوست حس کرده ام. چه قشنگ که میگویید این قوانین درباره بقیه خواستهای زندگی هم صدق میکنند و میشود باز هم از ماهیت اینگونه خواسته ها در جهت نیل به هدف استفاده کرد. یعنی میشود خواستهای مالی را هم به همین طریق سهل الوصول کرد. به همین خاطر، من این موارد را با دیدگاه خودم دسته بندی کردم تا مورد استفاده قرار دهم:
1_ مواردی که به خاطر آموزش عمومی حاصل میشوند:
ماهیت این موارد، یک زخم است که معلم یا والد روی ذهن فرد مینشاند تا توجه اش را برای بهتر شدن و بهتر شدن جلب کند. ما را از نقصان میترسانند تا باور کنیم مسیر آموزش توقف ندارد و زگهواره تا گور دانش بجوی! اینگونه، ذهن ما باور میکند که هرگز کامل نیست! شاگرد اولها و شاگردان ممتاز این را بهتر درک میکنند. اعتراف به نادانی و کمبود، جزو مقدس و لاینفک این طرز فکر شیک و به روز در دورانی است که روشنفکری چپ خیلی مد بود و هنوز هم هست.
فرد بزرگ شده با این طرز فکر، نمیتواند و نباید خودش را کامل و بدون نقص حساب کند! خودتان بگویید، کسی که اینطور در محاصره این افکار که با رادیو و تلویزیون و… هم تقویت میشوند، بزرگ شده، اصلا میتواند خودش را کامل بداند و صاحب عزت نفسی بشود که بر اساس آن،بی خدشه، تشکیل خانواده بدهد؟!!
مثل: من لایق نیستم/ من پول دار نیستم/ ظاهر من بد است.
بله! ایدئولوژی چپ گرا، کلا عزت نفس افراد را هدف گرفته، هر چه عزت نفس و برای خود خواستن، کمتر، آدم حسابی تر!
به نظرم میرسد کتابهای موفقیت فردی با کتابهای دیل کارنگی خدا بیامرز به ایران وارد شد و خدا پدر و مادر اینها را بیامرزد که به ماها یاد دادند چیزی به اسم عزت نفس هم وجود دارد! و دم شما گرم که باور نکردید زندگی چیزی است که محیط غالب میگوید و به سرچشمه حقیقت نزدیک و نزدیکتر شدید!
2_مواردی که به خاطر جهالت و تنبلی حاصل میشوند:
موارد بند اول را که کشف کردیم بد هستند، اگر در راه تغییرشان کاری نکردیم، جزو این بند میشوند و مواردی هم هست که ذهن تنبل ما اصلا برای کشفشان نمیرود و در قالب خرافات از اطراف میپذیرد: تو سرنوشت ما نوشته شده عشق به ما نمیاد!
افراد همیشه خیانت میکنند!
چه خوب که اینها را گفتید.
این فایل را باید بارها و بارها بشنوم.
قطعاً دوره ای که آماده کرده اید، میلیاردها تومان می ارزد!
اینقدر خوشم میاد کامنتی بخونم که فقط قربون صدقه خدا و کائنات و استاد و ادا اصول نباشه!!
شاید ندونی که روزم رو ساختی! من زیاد کامنت میخونم و کامنت شما از جنس آدمی بود که سخت داره رو خودش کار میکنه و دنبال وقت تلف کردن نیست! بخشیدن همه ی آدمها کار بزرگیه که منم هنوز نتونستم تمام و کمال انجامش بدم وبه این خاطر شما رو تحسین میکنم.
داری فرکانسهای جدی و خوب میفرستی واسه تغییر خودت. بیخود نبوده که اون پسره لال شده بوده رو نیمکت!
خیلی دختر زرنگ و فوق العاده ای هستی! همسر بسیار خوب و مادر فوق العاده ای خواهی شد!حالا ببین! خیلی هم دلشون بخواد که بهت خونه کادو بدن! عروسمون هستی..عروس طایفه ی عباسمنشی ها و منم تو طایفه ی عروسم دیگه! به خاطر همین فقط باید تعریف عروس رو بکنم!!!(ایموجی انفجار از خنده)
دور از شوخی، برایت حال خوش و خنده دایمی آرزو میکنم.
چه قشنگ این سناریو نویسی را توضیح دادی! منم همینجوری بودم.
فکر میکنم به این خاطر اینجوری میکردم که ترس داشتم به دلیل ایرادی توی اون کار، غافلگیر بشم…پس هی ازش ایراد پیدا میکردم. بعد بدترین حالت ممکنه رو تصور میکردم و .بعد این رفتار تبدیل میشد به سرنوشتم. با خودم فکر میکردم: مگه داریم؟ مگه میشه من کار بی عیب انجام بدم؟!! وای، چه سرنوشت شومی!!!!چه ته خیار تلخی!
پدرم در آمد تا کمی بهتر شدم! هنوز هم گاهی عود میکنه داستان…ولی اوضاع در کنترلمه خدا را شکر.
من خودم دلیلش را ایده آل گراییم و عزت نفس پایین فکر میکنم.
یه چیزی: تا شروع میکنم به سناریو چینی، سپاسگزاری میکنم. بابت همه چی ..اثر خوبی داره. چون دیگه متوجه شده م که اینجور وقتا شیطون داره کفر رو به مغزم تزریق میکنه…شک ندارم.
صبح تا حالا دارم کامنت میخونم و تو دومین عروس طایفه ی عباسمنشی هستی که میخوام بگم فوق العاده ای و نداریم بهتر از تو و معرکه ای دختر! اصلاً نداریم دختر و پسری که تو طایفه ی عباسمنشی باشه و عالی و بینظیر و همه چیز تمام نباشه!
وای… خسته شدم از بس زبون ریختم .تو طایفه ی عروس بودن، همین دردسرها رو هم داره!!
یه مدت به جای اینکه کامنت دیگران رو بخونی، شروع کن از تجربیات قدیمی خودت در مورد مسایل. گوناگون، بنویس.
شما ماشاالله پیشکسوت ما هستی! و قطعاً توی این مسیر چیزهایی رو خیلی بهتر از ماها فهمیده ای و میتوانی در مورد درست یا غلط بودن خیلی از حرفهای ما حکم بدهی!
فکرش رو بکن، وقتی شما عضو این سایت بودی، من اصلا نمیدانستم قانون جذب یعنی چی؟!
با اجازه، فضولی کردم و کامنت های قبلی شما را در سالهای گذشته پیدا کردم و خواندم. شما بسیار شیوا و متین مینویسید و این قلم شیرین حیف است که استفاده نشود
اطمینان دارم وقتی منظم و پشت سرهم بنویسید،مشکل شما مرتفع خواهد شد.
بسیار از شما ممنونم به خاطر به اشتراک گذاشتن این تجربه عالی، حقیقتا نوشتن این کامنت با بیان تمام جزییات فنی و توضیحات کامل، کار حوصله بر و زمان بری بوده.به خاطر نوشتن این کامنت شما را تحسین میکنم.
همچنین تحسینتان میکنم به خاطر امید و ایمان و ساختن باورهای درست و پایبند بودن به اصول ، که وقتی نتایج خوب آن حاصل شد، من هم از خواندن آن ذوق کردم.
اتفاقاً من هم بازنشسته یک شرکت صنعتی هستم و حالا در یک انتشارات نوپا، بخش نویسندگی کودک فعالیت میکنم و چقدر زیباست کار برای بچه ها، آینده سازان این سرزمین. نوشته شما کلی نشانه و ایده خوب به من داد، مرسی.
یک پیشنهاد عملی ساده دادی، که بسیار درست و منطقی عنوان شد.
برمبنای قانون ساده احساس خوب=اتفاقات خوب این مطلب هم کار میکند و درست است.
جایی خواندم که ریتم آهنگهای عاشقانه پاپ ما، دقیقاً شبیه نوحه های مراسم عاشوراست و… تو خود حدیث مفصل بخوان..
خیلی عجیب است. سالها فکر میکردم چقدر باحالم که این چیزا رو گوش میدم! بعداً فهمیدم که فرکانس تمام نوجوانی من به این خاطر سمی شده بوده و اصلا به جای عشق و عاشقی، روانپزشک لازم! بوده ام!
مرسی بابت این تذکر دقیق شما. ورودیهای ذهن واقعاً مهم هستند و سرنوشت ما را شکل میدهند.
من به ندرت کامنتهای طولانی را میخوانم…نمیتوانم زیاد و طولانی تمرکز کنم و به نظرم کلمات اضافی بسیار زیادی در بعضی از کامنتها هست که من را اذیت میکند.
اما کامنت شما اینطور نبود. شما بسیار باسلیقه، مطالب را جمع بندی کردید و به نحو جالبی، چیزی نوشتید که شبیه خلاصه نویسی های مریم خانم شایسته و در بعضی نکات، حتی بهتر و جامع تر بود!
به قول خودم، با کامنت تان فایل استاد را هدر ندادید! دم شما گرم!
ضمن اینکه وقتی کامنت شما را خواندم و نکات را مرور کردم با خودم گفتم: عجب! ریشه ی تقریبا همه ی اینها تنبلی است!
یعنی به شرط دانستن خیلی از آگاهیها،دلیل عمل نکردن به آنها و حتی اقدام نکردن برای کسب آن آگاهیها، تنبلی است!
از همین کامنت شما فهمیدم که خیلی شخصیت کامل و فرهیخته ای دارید که کلمات را هدر نمیدهید…و اینقدر هم تواضع داشتید و انسان بودید که زحمت کشیدید و این کلمات را برای استفاده دیگران، اینجا گذاشتید.
سلااام عاشقتونم️
بچه ها، یک چیزی نظرم رو در کامنت های این قسمت، جلب کرده:
عده قابل توجهی از بچه هایی که مشکل رابطه دارند، اصلاً هدف واضحی برای انجام ازدواج ندارند. من حس میکنم که بعضی از بچه ها، یک چالش عاطفی برای خودشان درست میکنند تا برخی خصوصیاتشان را برای رسیدن به آن مقصود باشکوه،تعالی بدهند…البته این امر، عمومأ از قصد نیست، فقط به شدت بوی بلاتکلیفی و ترس به خاطر ایده آل گرایی از آن بلند است!
ببینید دوستان، کسی که هدفش ازدواج باشد، خوب ازدواج میکند! نه اینکه موقع پیدا شدن یک کیس مناسب، آنقدر دست دست بکند و اوضاع را کش بدهد تا بعدا بخواهد با متد استاد خودش را واکاوی شخصیتی بکند و بفهمد عزت نفسش ایراد داشته یا…عزت نفسش!!
بچه های سایت عباسمنش هرچی اراده کنند انجام میدهند…یا اینکه اصلاً بهش فکر هم نمیکنند!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلاااام، عاشقتونم
تو فایل رایگان معرکه ی کنونی، باور احساس عدم لیاقت، بیشتر از همه به من نیش زد.
من مشکل روابط ندارم، ولی این نکات ، جهانشمول هستند و ممکن است هر آن، یه جوری ترتیب خوشبختی ما را در هر حوزه ای بدهند!
این کامنت رو به این خاطر مینویسم که کمی من رو به فکر بندازه و خجالت زده بکنه، تا عملگرا تر بشم و نکات رو جدی تر بگیرم! این ، یک اعتراف نامه ست!
دیروز خیر سرم سه چهار ساعت کامنت خوندم و نوشتم و از بودن اینجا، بسیار لذت بردم.
طرفهای عصر، برای کاری به آنطرف شهر رفتم و در برگشتن….سر از یک بازار میوه و تره بار آشغال فروش در آوردم!
چند کیلو میوه و تره بار درجه 2 خریدم و با افتخار، یافته هایم را به خانه آوردم!
خانمم با دودلی گفت: ببین، دستت درد نکنه عزیزم، ولی خریدن نصف این میوه ها با کیفیت بالاتر از همین میوه فروشهای گران فروش اطراف خودمان ، بهتره! چون همه اش را میخوریم! اینی که تو خریدی…..
از سر جایم پاشدم و خداحافظی کردم و رفتم سرکوچه خودمان.
چرا، چرا، چرا…..
چرا منی که پول توی جیبم هست، بازم میرم آشغال بخرم؟! جنس درجه 2 ؟؟؟؟
چرا عالم بی عمل هستم؟!!!
چرا؟!!!
چه چیز من و بچه های عزیزم کمه که به این میوه های درجه 2 قانع میشوم؟!!!
استاد عباسمنش، خودش از این رفتار پدرش شاکی بود، من بعد از 5 سال فایل گوش کردن، تازه شده م مثل بابای استاد!!!
چی میشه که اینجور کلاف از دست آدم در میره؟!!!
رفتم سر کوچه مون و دو کیلو میوه درجه یک خریدم…خانومم راست میگفت! شاید همینها را هم نخوریم!!! پس چرا چیز خوب نخرم؟!! احساس عدم لیاقت و عزت نفس پایین، پاشنه آشیل منه که اگه جدیش نگیرم، رابطه رویایی من رو با خانم و بچه هام هم خراب میکنه! آی جوونا! نوشتم که بدونین!
گیرم رویایی ترین ازدواج رو کسب کنین….این احساس عدم لیاقت رو از زیر قالی بیرون بکشید و پرتش کنید تو زباله دان!!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلااام، عاشقتونم️
دمت گرم استاد!
چه فایل تمیز و بی نقصی بود!
یکی از کامل ترین چیزهایی بود که در فایلهای رایگان ارائه دادید…فک کن دوره ی کشف قوانین دیگه چه چیز معرکه ای میشه !
من خاطره ی بزرگی از عاشق شدن و ازدواج دارم و به همین خاطر گزینه خوبی برای رد کردن یا قبول کردن حرفهای شمام…هم بی محابا عاشق شده م و شکست خورده م…هم چک و لقد های این شکست را با تمام وجود حس کرده م…هم برای فهمیدن قوانین نانوشته عشق و رابطه خیلی تلاش کرده م …و هم عشق دیگری را با تمام وجود و با خوشبختی و خوشحالی شروع کرده ام که منجر به ازدواج و عائله مند شدن گشته و الان هم روز به روز ابعاد دیگری در جهت تکامل من در پیش میگیرد.
دیگه اینکه اصلا از آن شروع و آن شکست، ذره ای پشیمان و ناراحت نیستم، چون چیزهای بسیار زیادی توشه ی راهم کرد.
دسته بندی!
شما موارد زیادی درباب رابطه عنوان کردید که بیشترشان تجربه کرده ام و درست بودنشان را با گوشت و پوست حس کرده ام. چه قشنگ که میگویید این قوانین درباره بقیه خواستهای زندگی هم صدق میکنند و میشود باز هم از ماهیت اینگونه خواسته ها در جهت نیل به هدف استفاده کرد. یعنی میشود خواستهای مالی را هم به همین طریق سهل الوصول کرد. به همین خاطر، من این موارد را با دیدگاه خودم دسته بندی کردم تا مورد استفاده قرار دهم:
1_ مواردی که به خاطر آموزش عمومی حاصل میشوند:
ماهیت این موارد، یک زخم است که معلم یا والد روی ذهن فرد مینشاند تا توجه اش را برای بهتر شدن و بهتر شدن جلب کند. ما را از نقصان میترسانند تا باور کنیم مسیر آموزش توقف ندارد و زگهواره تا گور دانش بجوی! اینگونه، ذهن ما باور میکند که هرگز کامل نیست! شاگرد اولها و شاگردان ممتاز این را بهتر درک میکنند. اعتراف به نادانی و کمبود، جزو مقدس و لاینفک این طرز فکر شیک و به روز در دورانی است که روشنفکری چپ خیلی مد بود و هنوز هم هست.
فرد بزرگ شده با این طرز فکر، نمیتواند و نباید خودش را کامل و بدون نقص حساب کند! خودتان بگویید، کسی که اینطور در محاصره این افکار که با رادیو و تلویزیون و… هم تقویت میشوند، بزرگ شده، اصلا میتواند خودش را کامل بداند و صاحب عزت نفسی بشود که بر اساس آن،بی خدشه، تشکیل خانواده بدهد؟!!
مثل: من لایق نیستم/ من پول دار نیستم/ ظاهر من بد است.
بله! ایدئولوژی چپ گرا، کلا عزت نفس افراد را هدف گرفته، هر چه عزت نفس و برای خود خواستن، کمتر، آدم حسابی تر!
به نظرم میرسد کتابهای موفقیت فردی با کتابهای دیل کارنگی خدا بیامرز به ایران وارد شد و خدا پدر و مادر اینها را بیامرزد که به ماها یاد دادند چیزی به اسم عزت نفس هم وجود دارد! و دم شما گرم که باور نکردید زندگی چیزی است که محیط غالب میگوید و به سرچشمه حقیقت نزدیک و نزدیکتر شدید!
2_مواردی که به خاطر جهالت و تنبلی حاصل میشوند:
موارد بند اول را که کشف کردیم بد هستند، اگر در راه تغییرشان کاری نکردیم، جزو این بند میشوند و مواردی هم هست که ذهن تنبل ما اصلا برای کشفشان نمیرود و در قالب خرافات از اطراف میپذیرد: تو سرنوشت ما نوشته شده عشق به ما نمیاد!
افراد همیشه خیانت میکنند!
چه خوب که اینها را گفتید.
این فایل را باید بارها و بارها بشنوم.
قطعاً دوره ای که آماده کرده اید، میلیاردها تومان می ارزد!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید!
سلام دوست عزیز
اینقدر خوشم میاد کامنتی بخونم که فقط قربون صدقه خدا و کائنات و استاد و ادا اصول نباشه!!
شاید ندونی که روزم رو ساختی! من زیاد کامنت میخونم و کامنت شما از جنس آدمی بود که سخت داره رو خودش کار میکنه و دنبال وقت تلف کردن نیست! بخشیدن همه ی آدمها کار بزرگیه که منم هنوز نتونستم تمام و کمال انجامش بدم وبه این خاطر شما رو تحسین میکنم.
داری فرکانسهای جدی و خوب میفرستی واسه تغییر خودت. بیخود نبوده که اون پسره لال شده بوده رو نیمکت!
خیلی دختر زرنگ و فوق العاده ای هستی! همسر بسیار خوب و مادر فوق العاده ای خواهی شد!حالا ببین! خیلی هم دلشون بخواد که بهت خونه کادو بدن! عروسمون هستی..عروس طایفه ی عباسمنشی ها و منم تو طایفه ی عروسم دیگه! به خاطر همین فقط باید تعریف عروس رو بکنم!!!(ایموجی انفجار از خنده)
دور از شوخی، برایت حال خوش و خنده دایمی آرزو میکنم.
عمر آدم کوتاهتر از اونه که به حال بد بگذرونیمش.
مرسی! اینم نشانه ی امروز من
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام دوست عزیزم
چه قشنگ این سناریو نویسی را توضیح دادی! منم همینجوری بودم.
فکر میکنم به این خاطر اینجوری میکردم که ترس داشتم به دلیل ایرادی توی اون کار، غافلگیر بشم…پس هی ازش ایراد پیدا میکردم. بعد بدترین حالت ممکنه رو تصور میکردم و .بعد این رفتار تبدیل میشد به سرنوشتم. با خودم فکر میکردم: مگه داریم؟ مگه میشه من کار بی عیب انجام بدم؟!! وای، چه سرنوشت شومی!!!!چه ته خیار تلخی!
پدرم در آمد تا کمی بهتر شدم! هنوز هم گاهی عود میکنه داستان…ولی اوضاع در کنترلمه خدا را شکر.
من خودم دلیلش را ایده آل گراییم و عزت نفس پایین فکر میکنم.
یه چیزی: تا شروع میکنم به سناریو چینی، سپاسگزاری میکنم. بابت همه چی ..اثر خوبی داره. چون دیگه متوجه شده م که اینجور وقتا شیطون داره کفر رو به مغزم تزریق میکنه…شک ندارم.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام سحر جان
صبح تا حالا دارم کامنت میخونم و تو دومین عروس طایفه ی عباسمنشی هستی که میخوام بگم فوق العاده ای و نداریم بهتر از تو و معرکه ای دختر! اصلاً نداریم دختر و پسری که تو طایفه ی عباسمنشی باشه و عالی و بینظیر و همه چیز تمام نباشه!
وای… خسته شدم از بس زبون ریختم .تو طایفه ی عروس بودن، همین دردسرها رو هم داره!!
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام دوست عزیزم
چرا خودت کامنت نمینویسی؟!
یه مدت به جای اینکه کامنت دیگران رو بخونی، شروع کن از تجربیات قدیمی خودت در مورد مسایل. گوناگون، بنویس.
شما ماشاالله پیشکسوت ما هستی! و قطعاً توی این مسیر چیزهایی رو خیلی بهتر از ماها فهمیده ای و میتوانی در مورد درست یا غلط بودن خیلی از حرفهای ما حکم بدهی!
فکرش رو بکن، وقتی شما عضو این سایت بودی، من اصلا نمیدانستم قانون جذب یعنی چی؟!
با اجازه، فضولی کردم و کامنت های قبلی شما را در سالهای گذشته پیدا کردم و خواندم. شما بسیار شیوا و متین مینویسید و این قلم شیرین حیف است که استفاده نشود
اطمینان دارم وقتی منظم و پشت سرهم بنویسید،مشکل شما مرتفع خواهد شد.
منتظر کامنتهای زیادو خوب شما هستم.
سلام دوست عزیزم
بسیار از شما ممنونم به خاطر به اشتراک گذاشتن این تجربه عالی، حقیقتا نوشتن این کامنت با بیان تمام جزییات فنی و توضیحات کامل، کار حوصله بر و زمان بری بوده.به خاطر نوشتن این کامنت شما را تحسین میکنم.
همچنین تحسینتان میکنم به خاطر امید و ایمان و ساختن باورهای درست و پایبند بودن به اصول ، که وقتی نتایج خوب آن حاصل شد، من هم از خواندن آن ذوق کردم.
اتفاقاً من هم بازنشسته یک شرکت صنعتی هستم و حالا در یک انتشارات نوپا، بخش نویسندگی کودک فعالیت میکنم و چقدر زیباست کار برای بچه ها، آینده سازان این سرزمین. نوشته شما کلی نشانه و ایده خوب به من داد، مرسی.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام علی جان
آفرین! خیلی لذت بردم از این کامنت.
یک پیشنهاد عملی ساده دادی، که بسیار درست و منطقی عنوان شد.
برمبنای قانون ساده احساس خوب=اتفاقات خوب این مطلب هم کار میکند و درست است.
جایی خواندم که ریتم آهنگهای عاشقانه پاپ ما، دقیقاً شبیه نوحه های مراسم عاشوراست و… تو خود حدیث مفصل بخوان..
خیلی عجیب است. سالها فکر میکردم چقدر باحالم که این چیزا رو گوش میدم! بعداً فهمیدم که فرکانس تمام نوجوانی من به این خاطر سمی شده بوده و اصلا به جای عشق و عاشقی، روانپزشک لازم! بوده ام!
مرسی بابت این تذکر دقیق شما. ورودیهای ذهن واقعاً مهم هستند و سرنوشت ما را شکل میدهند.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.
سلام دوست عزیزم
من به ندرت کامنتهای طولانی را میخوانم…نمیتوانم زیاد و طولانی تمرکز کنم و به نظرم کلمات اضافی بسیار زیادی در بعضی از کامنتها هست که من را اذیت میکند.
اما کامنت شما اینطور نبود. شما بسیار باسلیقه، مطالب را جمع بندی کردید و به نحو جالبی، چیزی نوشتید که شبیه خلاصه نویسی های مریم خانم شایسته و در بعضی نکات، حتی بهتر و جامع تر بود!
به قول خودم، با کامنت تان فایل استاد را هدر ندادید! دم شما گرم!
ضمن اینکه وقتی کامنت شما را خواندم و نکات را مرور کردم با خودم گفتم: عجب! ریشه ی تقریبا همه ی اینها تنبلی است!
یعنی به شرط دانستن خیلی از آگاهیها،دلیل عمل نکردن به آنها و حتی اقدام نکردن برای کسب آن آگاهیها، تنبلی است!
از همین کامنت شما فهمیدم که خیلی شخصیت کامل و فرهیخته ای دارید که کلمات را هدر نمیدهید…و اینقدر هم تواضع داشتید و انسان بودید که زحمت کشیدید و این کلمات را برای استفاده دیگران، اینجا گذاشتید.
خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید.