چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1

در این فایل استاد عباس منش آگاهی های مهمی را درباره قانون تحقق خواسته ها و نحوه هماهنگ شدن با این قانون، با شما به اشتراک گذاشته است.

بعد از دیدن فایل، به سوالات زیر فکر کنید و پاسخ های خود را در بخش نظرات این فایل بنویسید.

سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

 

نکته مهم:

لطفا برای نوشتن پاسخ های خود در بخش نظرات به هر سوال، ابتدا صورت سوال را بنویسید و سپس جواب ها و توضیحات خود را در زیرا آن سوال درج کنید.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تاثیرگذار تان هستیم.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید


چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 2

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نیلوفر قاسمی» در این صفحه: 6
  1. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    به نام خدایی که ربّ عالمیانه

    باسلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    و تمام دوستان عزیزی که دارن این کامنت رو می‌خونن

    میخواستم این کامنت یا بهتره بگم رد پا رو در دوره عزت نفس بزارم اما دیدم که کامنت من ربط مشترک دوره عزت نفس و این فایل فوق العاده هستش که بارها و بارها گوش کردمش

    خب من یه هدفی دارم اونم مربی رقص شدن و شاگرد گرفتن هست که هنوز بهش نرسیدم خیلی وقتم هست این هدف رو دارم

    دیروز با یکی از دوستان نزدیکم بیرون بودم و داشتیم صحبت میکردیم که اتفاقا اون دوست هم درست عین من هدف مربی گری ژیمناستیک رو از خیلی وقت پیش داشته و بهش نرسیده

    یهو راجب یکی از دوستان باشگاهیمون صحبت کرد که من چون خیلی وقته اون باشگاه نرفتم خبر ندارم از بچه های اونجا

    گفت که فلانی یکی از تهران فیلم رقصش رو از تو پیجش دیده به زور با خواهش و التماس از کرج کشوندتش تهران که مربی باشگاهش بشه

    ( خب اشاره کنم تجربه ، مهارت و اطلاعات این دوستمون هم از من خیلی کمتره)

    دوستم گفت زمانی که این رو به ما گفت من یکی دیگه (که ایشون هم یکی از دوستان نزدیک من هست ) رو به هم کردیم و گفتیم اونوقت نیلی با اینهمه توانایی خودش میره پیشنهاد میده و اون ادما نمیفهمن چه کسی با چه توانایی جلوشون ایستاده !!!

    اقا این رو گفت من یهو بقضم گرفت

    یاد تمام اون رفتار ها و رد شدنا افتادم

    یاد اینکه حتی خیلیا خواستن ولی کسی ثبت نام نکرد افتادم در کل نجواهای ذهنی شروع شد

    تا اینکه به خودم گفتم میخوای قربانی باشی ؟؟؟

    کنترل اش کن

    ذهنت رو کنترل کن

    نزار احساس حسادت ناکامی و قربانی بودن تورو بشکنه !!!!!!!

    تا اینکه رو به دوستم گفتم فاطمه مقصر منمممم من من من اینطور نبوده همه رد کنن خیلیام خواستن اصلا تا یک قدمی ماجرا هربار پیش رفتم ولی نشد باز پس این نشون میده یه سد مقاومتی دارم در مقابل خواستم که این دوستمون نداشته که حتی با اینکه نمیخواسته یا حداقل اندازه من نمیخواسته این اتفاق براش افتاده شروع کردم هم واسه اون هم واسه خودم منطق اوردن انقدر منطق اوردم که اون احساس قربانی شدن از من دوره شد‌کاملا و برای دوستمون که از من کوچیک ترم هست خیلی احساس خوشحالی کردم چون تو اون سن خود خیلی دوست داشتم به این هدف برسم و چقدر ابراز خوشحالی کردم که اون تونسته و این نشون دهنده پیشرفت جهانه

    انقدر این منطق ها قوی بود که دیگه ذهنم نتونست چیزی بگه‌تا اینکه

    بعد از اوردن اون منطق ها خواستم برگردم به اصل خودم و گفتم

    فاطمه ( اسم دوستم هست ) من درسته به این هدف نرسیدم ولی حس نمیکنم زندگیم هدر رفته !!!!

    میدونی من چقدر رو مهارتم کار کردم چقدر رو شخصیتم کار کردم میدونی چقدر جسارت به خرج دادم

    کار هرکسی نیست هی نه بشنوه ولی ادامه بده تا جایی که جواب های مثبت هم بشنوه و اونجا مطمعن بشه اینکه نشده مشکل خودش بوده !!!!

    میدونی چقدر اعتماد به نفسم رفته بالا !!!!

    چه تغییراتی کردم ؟؟؟؟

    من انقدری راضیم از زندگیم که حد نداره

    پول عزیزه ولی همه چی پول نیست !!!!

    میرسم بهش اما نه با بدبختی با احساس رضایت !

    من تنهایی ام رو با خدا، به صلح رسیدن با خودم رو مهارتم رو درکم از زندگی رو تمام دست آورد هایی که تا الان داشتم از زمانی که شروع به تغییر کردم با دنیا عوض نمیکنم !!!!!

    انقدر راضیم از زندگیم که احساس میکنم دارم اونطوری زندگی میکنم که به خاطرش به دنیا اومدم

    دارم رسالتم رو انجام میدم حالا این تغییر شخصیتم و بهتر شدنم همیشه ادامه داره به یه جایی میرسم که پولم میاد بهش گفتم دلیل اینکه من تو اون باشگاه ها مربی نشدم این بود که سطح اطلاعات من اصلا واسه اونجا مناسب نبود من تو کویر میخواستم برنج بکارم

    من باید برم شالیزارم رو پیدا کنم !!!!!!

    جایی که از این مهارت خیلی زیادم صد برابر مربی های باشگاه که نصف منم مهارت ندارن پول بسازم !!!!

    چرا احساس قربانی شدن بکنم ؟ اونا دارن پول میسازن نوش جونشون منم میرم میسازم اگه مهارتم بیشتر باشه جای احساس قربانی بودن باید به خودم بگم‌پس قراره نتیجه های بزرگترم بگیرم !

    و ایمان دارم پیداش میکنم اون زمین شالی رو و خدا هدایتم میکنه

    اما من همین الانشم راضی راضیم

    به خداوندی خدا

    انقدر از ته قلبم این حرفارو زدم

    انقدر از حقیقت درونم بود این حرفا

    که همین الان اشگم داره در میاد !

    یاد اون حرفای استاد میافتم که میگه من یه کتونی و هندزفیری داشتم ولی عاشق زندگی بودم و راضی

    به خدا این احساس رضایت همه چیزه

    اوج شکر گزاریه اوج تشکر از خداست

    دیروز احساس کردم خدا از من راضیه احساس کردم پیش خدا عزیز تر شدم

    چقدر سپاس گزارشم که تو این چهار ماه که رو دوره عزت نفس دارم کار میکنم از این رو به اون رو شدم

    شکر شکر شکر هزاران بارررررررر شکر

    استاد بی نظیرم سپاسسسسس گزارتم به خاطر تمام محصولات بی نظیر و این فایل های فوق العاده

    خدا به شما عزت روز افزون بده که انقدر مارو اگاه میکنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    به نام خالق زیبا و قدرت مند

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی که با این عشق همیشه از استاد فیلم میگیرن و تو این مسیر هدایتی کمک بزرگی هستن برای همه ی بچه های سایت

    روزی که این فایل رو شنیدم بین زمین و هوا بودم

    اصلا عین دیوونه ها راه میرفتم و با خودم حرف میزدم !!!!!!

    انگار که از کما اومده باشم بیرون

    انگیزه گرفتم شوقم زیاد شد امیدوار شدم

    چون تو مسیر خواسته هام انقدر کند همه چیز پیش میره و انقدر این چرخه سخت میچرخه که داشتم ناامید میشدم یا فکر میکردم باید خواستم رو تغییر بدم تا اینکه هدایت من از یک خواب شروع شد

    خوابی شهودی …..

    دیدم یه کسی با اشگ داره بهم میگه نیلوفر من میترسم گفتم از چی گفت از اینکه رقص رو یه خاطر پول رها کنی بغلش کردم و گفتم نترس من دارم میرم سر تمرین نگران هیچی نباش عشقم داره منو پیش میبره هر روز از خواب بیدار شدم گریم گرفت

    انگار‌خدا بود

    خدا میدونه چقدر عشق تو وجودمه و من هرجا مقاومت داشته باشم یه چیز رو خوب باور کردم

    خدا عاشق گسترش جهانه

    و مسیر موفقیت من و رسیدن به خواسته هام به گسترش جهان کمک میکنه

    و خدا صد در صد حمایتت میکنه زمانی که تلاش تورو ببینه حرکت تورو ببینه

    اما مدتی بود یادم‌رفته بود علاوه بر حرکت باید باور های درست داشته باشی

    اون روز داشتم‌راجب رقص با دونفر صحبت میکردم و گفتم

    مهم نیس که شما چند ساله دنسر هستید

    مهم اینه اون زمان رو درست استفاده کنید تا به موفقیت برسید

    زمان رو توی مسیر درست باید بزارید

    من تو مسیر غلط زمان‌گذاشتم و به هیچ‌نتیجه ای نرسیدم

    ولی زمانی که فهمیدم بازی چیه همه چیز خیلی تو یک زمان طبیعی و حتی گاهی با سرعت بالا داره پیش میره تو روند‌پیشرفتم

    بعد که شبش فکر کردم دیدم در مورد خواسته هامم همینه

    من واسه خواسته ام تلاش کردم زمان‌گذاشتم اما باور های غلط داشته باشم ده سال دیگه ام زمان بزارم و تلاش شبانه روز کنم فایده نداره

    و هدایت خدا یکشنبه کلا اینطوری بودم که

    خدایا هرچقدر به هدایت گری تو ایمان بیارم کمه

    انقدر همه چیز زنجیزه وار من رو هدایت کرد‌که عشق کردم

    و به خودم گفتم عاشقتم که مثل یه پر سبک خودت رو سپردی به نسیم هدایت الهی تا هرجا خواست ببره تورو

    چون این فایل همزمان شد با سوالات من و سوالات من همزمان شد با این فایل و این فایل هم زمان شد با جلسه چهارم دوره بی نظیر عزت نفس که الان دارم روش کار میکنم و استاد تو این قسمت راجب اینکه چطور به این باور برسیم که هرچی دیگران بهش رسیدن رو ماهم میتونیم بهش برسیم حرف میزنن….

    خداروشکر میکنم واقعا….

    حالا میخوام جواب سوالات رو بدم

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    1) داشتن کلاس رقص و گرفتن شاگرد

    2) داشتن درامد از موضوع مورد علاقم

    3) شرکت در دوره قانون سلامتی

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    1):داشتن کلاس رقص و گرفتن شاگرد

    در مورد خواسته اول ام من واقعا تلاش کردم

    یعنی خیالم راحته هیچ جا‌کم نذاشتم از تمرین کردن که تو هر شرایطی بوده تو هررررر شرایطی

    از تست دادن و درخواست کردن تو کل باشگاه های شهرم کرج

    از تحقیقات تئوری که چقدرررر عمیق و عالی انجام دادم اینکار رو

    واقعا روزی نبوده که واسه هدفم قدم برندارم حتی شده یه قدم کوچیک تعهد دادم به خودم واسه اینکار و سرش ام موندم

    اما نتیجه نداده ! یعنی سر خب مهارتم که واقعا از نتیجه راضیم اما یه شاگرد نتونستم بگیرم !!!

    و این خواسته این نیست که الان داشته باشم

    5 ساله دارمش و یک ساله سرش خیلی جدیم و تلاش میکنم قبلا تلاشی نبود اما الان ک هست دیگه واسم منطقی نیست نرسیدن بهش

    اما میشناسم کسایی رو که چقدر راحت با تلاش کمتر و زمان کمتر نتیجه گرفتن

    تو دوستانم نه اما

    یسری افراد رو تو اینستاگرام میبینم که یک عالمه شاگرد دارن ورکشاپ میزارن عالم آدم میریزن تو ورکشاپشون بعد من از کجا میفهمم زمان و تلاش کمتر بوده از اونجایی که توانایی هاش از من کمتره سواد و درکش از من کمتره

    حتی تو شهرم میرم سر کلاس ها میبینم مربی اصلا انقدری بلد نیست که میتونه شاگرد من باشه اما کلی شاگرد داره باز !!!!!

    2) داشتن درامد از موضوع مورد علاقم

    در این موردم که خب هیچی منافاتی با خواسته اولم نداره دلیل اینکه جدا نوشتم اینه که خواسته اولم علاوه بر پول بحث تست کردن ایده هام واسه آموزش و داشتن تجربه واسم بسیار مهمه به همین دلیل جدا نوشتم

    اما در این مورد باید بگم که یکی از دوستانم طی یک سال تا دوسال تلاش مربی بدن سازی شده و خب کلی شاگرد داره البته نمیگم درامدش خیلی خوبه درسته شاگرد زیاد داره اما خب میدونم درآمد انچنانی نیست به خاطر حالا یسری محدودیت هاش

    اما خب من همون هم الان آرزومه داشته باشم

    واقعا توی 24 سالی که زندگی کردن نشده یه درامد ثابت داشته باشم نه بتونم روش حساب کنم هرچی بوده پروژه ای و تو زمان محدود بوده الان تو این یک سالیم که تمام تمرکزم رو گذاشتم روی رقص توقع داشتم بعد 6 ماه حداقل یه درامد کم حتی داشته باشم

    و نشد یعنی چون رشته ام گرافیک بوده از طریق گرافیک درامد داشتم اما رقص و توش اینهمه مهارت دارم حتی یه هزار تومنی نبوده و این موضوع فشار های زیادی رو گاهی روم میاره که با کنترل ذهنم تلاش میکنم توجهی بهش نکنم اما میدونم که یکی از ریشه های ترس و بی عزت نفس شدنم همینه و نمیتونم انکارش ام کنم

    اما این دوست من واقعا نمیتونم بگم باز اندازه من تلاش داشته

    چون زمستون میومد پارک میدید من دارم تمرین میکنم یک دقیقه دووم نمیاورد و سریع میگفت بریم یه جای گرم بعد من اونجا تمرین میکردم و واسش تعجب بود !!!!!

    البته نمیگم خودش تمرین نداشته اما حداقل تو شرایط راحت تری بوده تمرینش

    اما من با عشق تمرین میکردم اونجا بدون اینکه واسم سخت باشه چون عاشق کاری بودم که میکردم

    و مثال دیگه همین دنسر هایی که اطراف من هستن و میبینم واقعا توانایی شون به اندازه من نیست اما نه نتها شاگرد و درامد دران بلکه شاگرد های خیلی خوب و متعهدیم دارن

    و خیلی از بچه های سایت که میبینم چطور با باور های درست دارن از علاقشون پول در میارن

    3) شرکت در دوره قانون سلامتی

    خیلی از بچه های سایت به راحتی تو این دوره شرکت کردن و نتیجه عالی گرفتن

    حتی پارسال تابستون با یه دختری تو پارک آشنا شدم بحث به جایی رفت که گفت آره من قانون سلامتی استاد رو خریدم و حتی با سایت آشنا نبود فقط اون دوره رو خریده بود و خیلی راحت و من اون موقع با جون دل دلم میخواست تو دوره شرکت کنم

    و اون دختری که هم سن من هم بود انقدر راحت به این هدف رسیده بوده

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    راستش در مورد ترمز هام خیلی مطمعن نیستم اما اون چیزایی که احساس میکنم شاید باعثش بوده رو مینوسم اما بعد ها که به خواستم رسیدم باز یه کامنت زیر همین فایل میزارم دقیق تر راجب ترمز هام و باور هایی که روشون کار کردم صحبت میکنم

    1) داشتن کلاس رقص و گرفتن شاگرد

    ترمز اول : حس میکنم که شاگرد کمه و خب اگه مربیم ام هست که کلی شاگرد داره مگه شهر من چقدر بزرگه و متقاضی رقص داره اینهمه مربی هست کی میاد تو کلاس من ثبت نام کنه یا اصلا کی منو میشناسه و پیدا میکنه (عدم وجود فراوانی)

    ترمز دوم : حس میکنم خشم من نسبت به مهارت کم مربیا باعث حسادت و احساس قربانی شدن من شده که تو کامنت هام قلبمم توضیح داده بودم و دارم رو این باور کار میکنم خداروشکر با وجود دوره عزت نفس

    ترمز سوم : اصلا کی به رقص علاقه منده ؟؟؟؟

    اینهمه رشته چرا بیان hip hop و waacking کار کنن !!!!

    و جالبه جای اینکه مهارت تخصصی من باعث رشد مالیم بشه به من این محدودیت رو داده که ببین همه میان رقص که قر بدن و خوش بگذرونن کی آموزش اصولی‌میخواد اخه ؟ کی آموزش تخصصی میخواد؟؟

    اصلا کی براش مهمه که این مفاهیمی که تو از رقص درک کردی رو بشنوه که تا حالا هیچ دنسری تو ایران راجبش حرفم نزده !!!!!

    کی به اینکه رقص هنره و باید دید هنری بهش داشت اهمیت میده

    همه‌فقط دوست دارن که یسری ویدیو رو کاور کنن تا خفن تر باشن تو جمع دوستاشون !!!!!!

    ترمز چهارم : کلاس رقص زمانت رو محدود میکنه و یه ناشناخته اس

    جالبه با اینکه انقدر این خواسته تو وجودم پر رنگه میترسم که برم تو دل ناشناخته هام من سابقه نداشتم یه‌تعهد این چنینی داشته باشم و میترسم که سر این تعهدم بمونم البته این ترمز نسبت به بقیه راحت تر واسم حل کردنش

    چون جالبه تو موضوعات بالا عوامل بیرونی رو دخیل میدونم و حس میکنم باید رو توحیدم بیشتر کار کنم

    2) داشتن درامد از موضوع مورد علاقم

    ترمز اول : کی رو دیدی از کارش راضی باشه ؟؟؟

    البته انصافا خوب روش کار کردم خیلیییی مثال اوردم واسه خودم همیشه اما حس میکنم باز جای کار داره

    ترمز دوم : هیچ دنسری درامد بالا نداره و توام‌چون ثروت میخوای از این طریق شاید بهش نرسی

    انصافا رو این باورم خوب کار کردم و اینم باز جای کار داره

    چون همش دنسرای پر درامد رو مثال میزنم اما میفهمم که باز ذهنم میگه نه این سبکش فرق داره این قدش اینطوریه این هیکلش اینطوریه این فلانه….

    و خداروشکر الان که رو جلسه چهار عزت نفسم دارم رو این ترمز کار میکنم واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکر

    ترمز سوم : پول سخت به دست میاد و چون تو توی مسیر علاقتی باید سخت کار کنی که حداقل اگه لذت میبری از کارت ولی با تلاش فراوان باشه باز و چون پول سخت به دست میاد هدف توام سخت به دست میاد (اینا رو انگار خدا الان بهم گفت قبلا بهش نرسیده بودم…… )

    باید رو اینکه پول آسون به دست میاد کار کنم

    ترمز چهارم : به بقیه میخوای بگی کلاس رقص داری راجب چه فکری میکنن نمیگن اینهمه درس خوند اخرم درامدش رو اینطوری داره !!!!!

    که خداروشکر باز هم به لطف دوره عزت نفس دارم رو این موضوع کار میکنم

    3) شرکت در دوره قانون سلامتی

    ترمز اول : چون درامد نداری نمیتونی غذاتو از خانواده جدا کنی و به سبک خودت تغذیه داشته باشی و مجبوری که با ساز دیگران برقصی حتی که دوره رو بخری نمیتونی پاش تعهد باستی و کم میاری

    ترمز دوم : چون تو رژیم های زیادی شکست خوردم از اینکه این بار هم پای این تعهد واینستم میترسم و فکر میکنم بالاخره میرسه روزی که دلت کیک بخواد شیرینی بخواد و نتونی دووم بیاری و همه چیز از بین بره

    اما باید شمارو استاد واسه خودم الگو قرار بدم

    که قبلا مثل من آدمی بودید که عاشق غذا بودید اما حالا انقدر زیبا تغذیه تون اصلاح شده اصلا قبلا غذا خوردن شمارو و لذت بردنتون رو از غذا و خوراکی میدیدم یاد خودم میافتادم که من هم همینقدر عاشق غذا خوردنم ولی باز یه ترمزی که هست میگم نه استاد انسانیه که از تو قدرت مند تره از نظر ذهنی و تونسته که قوی ادامه بده و باز هم این ترمز که دیگران با ما فرق دارن میاد سراغم ولی باید باور کنم چیزی از دیگران کم ندارم …

    ترمز سوم : انقدر این تغییر واسه منی که ارزوم بوده از بچگی اضافه وزنم درست بشه بیشتر از هرچیزی بزرگه که میترسم بهش نرسم و باید رسیدن به این خواسته رو برای خودم طبیعی و بدیهی کنم

    ترمز چهارم : تو مهمونیا میخوام چیکار کنم :/

    واقعا قبول دارم ترمز مسخره ایه :///////

    اما چون خانواده من به شدت اهل مهمونی رفتن و مهمونی گرفتنن و منم بارها رژیمم تو همین مهمونیا شروع شکستش بوده این رفته تو ذهنم و باید این باور رو هم روش کار کنم

    _

    در اخر سپاس گزارم بی نهایت از خدا و از شما استاد

    با این وجود من متوجه شدم کجای کار میلنگه و کجا باید انرژی بزارم

    یادمه تو اگاهی های دوره ثروت 2 گفتید این تغییر باور ها واسه کسیه که مهارت داره اما نمیتونه ازش پول در بیاره و حالا من خیالم راحته که عالی کار کردم‌و دارم میکنم مهارتم عالیه و حالا باید فقققققط تمرکز بزارم رو تغییر این باور ها و این مسیر رو راحت تر ادامه بدم و در کنار تمرینات فیزیکی تمرینات ذهنیم رو جدی تر بگیرم

    خداروشکر که ترمز هام رو شناسایی کردم

    استاد واسه این فایل صد میلیون بار تشکر کنم باز کمه

    چطور این خوبی شمارو جبران کنم که این اگاهی هارو به صورت هدیه به ما میدید …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای:
  3. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    آرزو عزیز هروقت ایمیلی دریافت میکنم برای فعالیت شما سریع میپرم تو سایت تا ببینم چی نوشتی

    چون بین تمام دنسر هایی که میشناسم

    شما به ساده ترین شکل داری درامد کسب میکنی

    بهترین باور هارو داری

    و زیبا ترین اندیشه

    چقدر کیف میکنم شما رو میبینم

    گاهی به پیج شما سر میزنم و از سادگیش لذت میبرم

    اونوقت خیلی از دنسر ها گروه میزنن فیلم های انچنانی با نوشتن داستان هزارتا اضافه کاری میگیرن و هزینه میکنن و ویدیو ها در حد تیزر های فیلم های هالییوده

    اما دریغ از کوچک ترین نتیجه مالی با اینکه خیلی هم توانا هستن

    اما شما بی نظیر هستی

    چون هیچکس رو نقد نکردی

    من‌میدونم تفاوت شما با اون هایی که نتیجه نگرفتن مخصوصا تو حوزه رقص و هنر چیه

    شما مثل دیگران کسی رو نکوبیدی و تحسین کردی

    چقدر این اخلاق شما زیباست

    من خیلی تو جمع دنسر ها بودم

    که البته الان نیستم و دیدم چقدر دارن همه رو میکوبن و ایراد میگیرن و مسخره میکنن !!!!

    و با این مقایسه متوجه میشم چقدر قانون درست عمل میکنه

    و نوش جانتون این نتایج شما

    شما دوست داشتنی ترین هنرمند و توحیدی ترین هستی :)

    کامنت های شمارو که میخونم پر از ذوق و انگیزه و امید میشم

    پر از لذت

    چقدر تحسین برانگیز هستید

    خدا موفقیت روز افزون به شما بده

    و به امید روزی که منم بیام راجب اینکه به تمام خواسته هام رسیدم صحبت کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    ارزوی عزیزم

    چقدر حرفای نوید بخشی به من زدید

    چون من خیلی شک داشتم

    که تو اینستاگرام که انقدر فضای مسمومی داره ادامه بدم یا نه

    اما الان میبینم که شما این حرفارو انقدر قشنگ زدید راجب کارتون تو اینستاگرام قلبم واقعا تپید واسه این باور شما به قانون فرکانس

    و اینکه مرسی به خاطر تمام این حرفای زیباتون من خیلی خوشبخت هستم که تو حوزه کاری خودم با یک فرد موفق مستقیم در ارتباطم و میتونم باور هاش رو شناسایی کنم

    از ته قلبم واست بهترین ها بهتتتترین های بهترین رو میخوام ارزوی عزیز و مهربان :))))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    سلام به دوست عزیزم

    اول از همه‌که چقدر اسم شما زیبا و خاصه

    از شما سپاس گزارم که با مثال زیبایی که از خودتون زدید من رو به این باور های زیبا بیشتر اگاه کردید

    با تمام وجود از لطف و مهر شما سپاس گزارم

    اینکه میگید خدا برات تبلیغ میکنه و کارت رو خاص جلوه میده‌واقعا زیبا بوددد چون با تموم‌ وجود حس کردم‌من‌این باور رو نسبت به خدا نداشتم و حالا باید رو این باورم کار‌کنم‌:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    سلام به دوست عزیز هم فرکانسیم

    واقعا وقتی پاسخ های شما عزیزان رو میخونم یا ایمیل های خانم شایسته عزیز رو احساس میکنم‌ خدا یک عالمه دوست عالی به من داده که تو این مسیر با تمام‌قوا به من‌کمک کنن باور های مناسب بدن انگیزه بدن

    و چقدر لذت میبرم از شدت خلوص شما عزیزانم

    واقعا رفتن به جاهایی که فراوانی رو به یاد آدم بیاره یکی از بهترین تمرین هاست من خودم تو محلی که زندگی میکنم خیلی رستوران و کافه هست

    عصرا که میرم پیاده روی هی به خودم یاد آور میشم که ماهی یه رستوران یا کافه داره باز میشه اینجا بعد‌جالبه که همیشه زودتر از همه متوجه باز شدنشون میشم

    یا فروشگاه و میوه فروشی میرم هی به خودم میگم که چقدر فراوانی هست یه زمان حتی اگر پول هم داشتی باز داشتن امکانات سخت بود اما الان زمانی که به ثروت برسی همه جور امکانات و محصولاتی در دسترسه

    یا همین دیدن روابط قبلا به خاطر شکست هایی که داشتم نفرت داشتم از دیدن دونفر باهم اما الان با عشق تحسین میکنم ذوق میکنم و تو دلم میگم من هم همچین روابطی رو میخوام جذب کنم ولی میدونم بسیار زیاد مقاومت دارم که باید روشون کار کنم

    خلاصه تمرین هایی که مثال زدید بسیار زیبا بودن و سپاس گزارم از لطف زیاد شما واستون آرزوی موفقیت های روز افزون میکنم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: