چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 12

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مرضیه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 2959 روز

    سلام به همه دوستان نازنین

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاشهای ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خوب در پاسخ به سوال استاد من در مورد مسائل مالی خیلی تلاش کردم چند ساله هدف‌گذاری میکنم می‌خوام و اونچه به ذهنم رسیده انجام دادم اما هنوز به استقلال مالی که میخواستم نرسیدم.

    و در جواب سوال دوم

    بله من خیلی از دوستان سایت رو میشناسم که خیلی واقعا خیلی با زمان کمتر و انرژی کمتر به نتایج خیلی خوبی رسیدند اصلا حال میکنم می‌شنوم.

    چه باورهای محدودکننده ای تو ذهنم هست که باعث میشه یه پای من رو گاز باشه یکیش روی ترمز

    1-اولین و مهم‌ترینش فکر میکنم همون موضوع خالق بودن خودم هست که من هستم که با افکارم با باورهام زندگیم رو خلق میکنم چرا میگم به خاطر اینکه اونجوری که خیلی جدی و متعهدانه باید روی باورهام کار نکردم و نوسان بشدت داشتم که با نوشتن یه اهرم رنج و لذت تو این زمینه داره قوت میگیره

    2-دومیش اینکه فکر میکنم ثروت کاملا فیزیکی هست و بسختی به دست میاد و کاملا مربوطه به اینکه من چقدر زمان میگذارم براش.

    2-من هنوز نتونستم فراوانی پول و ثروت رو باور کنم هنوز میترسم موقع خرج کردن هنوز میفهمم که نگران میشم موقع خرج کردن احساسم بد میشه و توجهم کاملا روی کمبود هست

    3-احساس لیاقت وای که وقتی یه فروش خوبی دارم با خودم میگم خدایا نکنه اشتباهی شده نکنه این طرف بعد پشیمون بشه بیاد جنس رو پس بیاره و هزار تا فکر دیگه که باعث میشه جریان کلا بند بیاد اصلا قطع میشه.

    4-احساس قربانی شدن که با خودم میگم ببین من همش مغازه هستم اصل کار با منه بیشترین مشتری رو من جمع میکنم مغازه رو کلا من اداره میکنم اما طرف نمی‌بینه برای کار من ارزش قایل نیست حقوق درست نمی‌ده.

    5-ترس از حرف مردم ترس از نتوانستن ترس از شکست خوردن که باعث شده با اینکه خیلی اشتیاق دارم و ایده دارم نتونستم کسب و کار خودم رو راه اندازی کنم و ایده هام رو اجرایی کنم.

    6-احساس گناه که باعث میشه جنسی رو که میفروشم و طرف داره میبینم و میخره رو باز بگم نکنه کار نکنه نکنه خراب در بیاد نکنه راضیش نکنه دلم بسوزه اگر وضعیت مالیشون بد باشه که خدایا نکنه بیچاره پولش دور ریخته بشه با اینکه جنسه خوبه ها اکثرا هم راضی هستند.

    تا اینجای کار این ترمزها رو پیدا کردم که البته میبینم خیلی هاشون طوری هستند که در برگیرنده و محل تغذیه باورهای مخرب دیگه هستند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  2. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    با یاد ونام رب الارباب وقدرت برتر که خدایان کرد به مسیر راستی و درستی واشنام کرد با استاد عباسمنش

    خدایا هدایتم کن به آنچه تو میخواهی

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    خواسته ای که دارم خودشناسی ودرک جهان هستی باورهای قدرتمند کننده وازادی مالی ومکانی وزمانی هست

    شناخت ترمزهام واسان شدن کارها برام

    ثروت به آسانی وارد زندگیم بشه

    کار وشغل مورد علاقه ام را پیدا کنم که به چی علاقه دارم و جهان را گسترش بدم واز بی هدفی رها بشم

    احساس میکنم اول که وارد سایت شدم با دوره قانون آفرینش وفایل های رایگان خیلی نتایج داشتم الان احساس میکنم نیاز دارم تشنه حرف های استاد باشم وریزبه ریز گوش کنم که استاد چی میگن وعمل کنم

    چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    مثال خواهرم که با حرف های شما واردسایت شد وچقدر نتایج خوبی گرفتی در 3ماه اخیر

    هر چی میخواد به راحتی براش انجام میشه

    ماشین میخواست به راحتی خرید

    خونه به راحتی میخره

    هرچیزی که میخواد فقط میگه خدایا باید بدی بهم وانجام میشه براش

    چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    باورهای مذهبی در مورد ثروت وخدا

    باگ گنده ترمزهای عدم احساس لیاقت

    باور به اینکه فقط باید خدا را دوست داشته باشم کافیه ثروت لازم نیست

    باور اینکه زندگی همینه

    دویدن بیشتر ثروت بیشتر میشه

    نمیشه هم خدا را بخوای هم خرما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1395 روز

    سلام به سید حسین عباس منش عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستان عباس منشی.

    به به باران بهاری. اتفاقا چند روز پیش اصفهان هم باران شدیدی گرفت و حسابی هوا لطیف شد. من در حال پیاده‌روی دارم این کامنت رو مینویسم و همزمان از زیبایی های اطراف لذت میبرم.

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داری یا داشتی و با اینکه تمام تلاش ممکن را انجام دادی هنوز به آن نرسیده ای؟

    اولا خدا رو شکر من بیشتر اهدافی که روش متمرکز بودم رو طی زمان معقول و با لذت بدست آوردم. اهدافی مثل غلبه بر بیماری پیچیده، فتح قله های علمی، عناوین کشوری و …

    بقیه ی اهدافی که دارم ولی هنوز بهش نرسیدم پیش‌نیاز دارن و پیش نیازشون عزت نفسه که متاسفانه بزرگترین نقطه ضعف منه و دارم روش کار می کنم. همین الان توی راه یکی از دوستان هم خدمتیمو دیدم. ای خدا این یه تمرین بود تونستم برای اولین بار جلوی دوستم نظر خودمو بگم و برام مهم نباشه اون چی دوست داره بشنوه. الله اکبر به محض اینکه اسم عزت نفس رو آوردم آزمونشو پیش روم قرار دادی. خدا رو شکر سربلند بیرون اومدم.

    بله یکی از اهداف من داشتن رابطه ی عاطفی رویایی بوده که هنوز بهش نرسیدم چون قطعا پیشنیازش عزت نفسه.

    یکی از اهدافم اینه که بیزنس خودمو ران کنم که پیشنیازش عزت نفسه.

    یکی از اهدافم این بوده که زبان انگلیسی رو نیتیو بشم ولی همیشه بعد از مدتی انگیزمو از دست میدم که بازم مشکل از عزت نفسه.

    یکی از اهدافم این بوده که وسواس فکریم رو درمان کنم که بازم گیر عزت نفسه.

    یکی از اهدافم این بوده که کمالگراییمو درمان کنم که بازم گیر عزت نفسه.

    سوال 2: چه افرادی را می‌شناسی که با تلاش کمتر یا مشابه شما آن اهداف را محقق کرده اند؟

    در مورد هدف عاطفی یکی از اقوام به راحتی این کار رو کرده بدون اینکه به غیر از قدش که ماشاالله 198 ساخته هیچ ویژگی خاص دیگه ای داشته باشه. ولی خدا می‌دونه بمب عزت نفسه.

    در مورد بیزنس هم خیلی ها رو میشناسم که با اینکه دانش تخصصیش یک دهم من هم نیست بیزنس موفق ران کرده و گاهی فکر میکنم اگه دانش من رو همون شخص داشت می‌تونست دنیا رو تسخیر کنه.

    سوال 3: چه ترمزهای ذهنی باعث شده که به آن اهداف نرسی؟

    دوست خوبم، سید حسین عباس منش عزیز، استاد من، با من فقط از عزت نفس بگو. بدون عزت نفس حتی پیدا کردن ترمزهای ذهنی هم دشوار میشه. وقتی بدون ساختن و رسیدن به وضعیت استیبل عزت نفس سراغ ترمزها میرم وضع از قبل هم بدتر میشه. دوستان عباس منشی با من فقط از عزت نفس بگید. بدون عزت نفس بزرگترین موفقیت ها هم هیچ ارزشی ندارند. من دیگه مثال واضح این قضیه. بزرگترین موفقیت ها رو در زمینه ی علمی و آکادمیک کسب کردم. به راحتی میتونم در هر آزمون علمی رتبه بیارم ولی بدون عزت نفس اینها پشیزی ارزش ندارن همینطور که تا الان هیچ ارزشی به من اضافه نکردن.

    در نقطه ی مقابل، کوچکترین موفقیت ها با عزت نفس ارزشمند هستند. مثل همین گفتگوی متفاوت الان با دوستم که خیلی چیزها به وجودم اضافه کرد.

    پس نیاز قطعی من اول عزت نفس، وسط عزت نفس، آخر عزت نفس.

    در مورد مقاومت نداشتن در مورد خواسته ها، بوسه ی من بر لپ زیبای سید حسین عباس منش. من دقیقا اینو تجربه کردم. اون موقعی که قله های علمی رو فتح میکردم مثل روز برام روشن بود. انگار تابلویی جلوی چشمم بود که روش نوشته شده بود قطعا میتونی. هیچ مقاومتی نداشتم. ورودی های سنگین مناسب این کارو باهام کرده بود چون بارها شنیده بودم که بهم میگن تو خیلی باهوشی درکت خیلی بالاست، از استاد اون درس هم بهتر میتونی تدریس کنی و …

    موقعی هم که بر بیماری صعب العلاجم غلبه کردم همین حسو داشتم. مثل روز برام روشن بود. هیچ مقاومتی نداشتم چون فقط دنبال نمونه هایی گشته بودم که موفق به اینکار شده بودن. دهها مثال پیدا کرده بودم.

    در آخر یه تبریک ویژه داری سید برای تخفیفات واقعی. رفتم قیمت دوره ی کشف قوانین رو دیدم و باورم نمیشد قیمتش اینقدر پایین باشه به نسبت قیمت اصلی. هزار آفرین. واقعا کسایی که به کیفیت محصولشان اطمینان کامل دارن میتونن تخفیف واقعی بدن. مثل برندهای برتر که میبینیم هر وقت آف میزنم آفشون واقعیه.

    به امید روزی که در دره ی یوسمتی کنار صخره ی ال کاپیتان به خاطر اینکه تونستم عزت نفسمو بسازم سجده کنم و خدا رو شکر کنم.

    همین

    در پناه رب العالمین الله یکتا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    حسین رجب پور گفته:
    مدت عضویت: 1969 روز

    بنام الله که تنها روزی دهنده و نجات دهنده اوست…

    سلام ….

    همه چی ذهنیه …

    یک ذهن ثروتمند ثروت خلق میکنه یه ذهن فقیر فقر رو بوجود میاره …

    جهان فیزیکی ما نتیجه افکار ماست در جهان مادی چیزی نیست که دنبالش میگردی همه چی از ذهن ثروتمند تو متولد میشه ….قدرتی که ذهن تو داره دستانت نداره …

    ذهن ابزاریه که تورو ب خداوند وصل میکنه بنابراین ذهن مون رو ب خوبی کنترل کنیم تا از موهبتهای خداوند در این دنیا لذت ببریم

    اینکه تلاش میکنیم و ب خواسته هامون نمیرسیم برمیگرده ب عادت ها و باورهای ما … استاد در دوره کشف قوانین از انها بعنوان ترمز یاد میکنه..

    این ترمزها یه شبه ایجاد نشدن یه شبه برطرف بشن انها برای ساخته شدن ماهها و حتی سالها زمان بردن و حالا که ساخته شدن بصورت خودکار و غیر ارادی اجرا میشن …افرادی هم که قوانین جهان و کارکرد ذهن رو نمیدونن از لحاظ فیزیکی زور میزنن اما چیزی زوری جواب نمیده…

    هرجا زور میزنیم باید بسپاریم ب خداوند البته که سپردن هم شجاعت میخواد کار هر کسی نیست ب خاطر همینه پاداش خداوند ب شجاعان میرسه …

    در این مورد میخوام یه داستان واقعی رو تعریف کنم :

    پدرم چندسال پیش راننده بود اما تو فکرش بود که یه قطعه زمین بخره و مغازه بزنه اخه چون شغل قبلیش صید و صیادی بود ب فروختن لوازم ماهیگیری خیلی علاقه مند بود تا اینکه یه قطعه زمین حوالی شهرمون نشون میکنه تصمیم میگیره بره تهران خونه برادرش ماشینش رو بفروشه و بیاد اون قطعه زمین رو بخره اتفاقی که میفته ساعت 2شب خواب میبینه دزد ماشینش رو برده ( ناگفته نمونه پدرم بسیار ذهن منفی داره )

    میاد دم دروازه میبینه ماشینش نیست میره دوباره میخوابه تا اینکه صبح زود برادرش میخواست بره بانک میبینه ماشین پدر نیست میاد پدر رو از خواب بیدار میکنه میگه ماشینت کو ؟؟؟؟؟؟

    پدر داستان خواب رو براش تعریف میکنه ….برادرش میگه خب چرا همون موقع منو بیدار نکردی …گفت ب خاطر اینکه باید استراحت میکردی صبح بری سرکار

    خلاصه اینکه …پدر دست از پا درازتر بر میگرده شهر خودش 6ماه بعد از پلیس اگاهی خبر میرسه ماشینت پیدا شده زمانی که میرن سروقت ماشین میبینن دل و قوه ماشین و در اوردند فقط اطاقش هست ..تصمیم میگیره با همون وضعیت و امتیازی که داره بفروشه میرن توی یه بنگاهی ماشین بفروشن یه پیرمردی هم از دوستان بنگاهی تو مغازه بود میبینه پدر لهجه داره میگه شما برای شمال هستین ؟

    پدر میگه بله …

    میپرسه کدوم شهر …کدوم محله ؟

    دقیقا همون شهر و همون محله و همون قطعه زمینی که پدر نشون کرده بود زمین داشت برای فروش و سالها بود میخواست بفروشه اما بنا ب دلایلی نمیتونست …

    البته پدر نمیگه من چند وقتیه که میخواستم این زمین رو بخرم ……….خلاصه زمین اون روز معامله میشه و صاحب اون زمین ب خاطر اینکه سالها بود نمیتونست اون زمین رو بفروشه یه تخفیف بسیار باور نکردنی ب پدر داد که اون عدد برای همه تعجب اور و باور نکردنی بود..باپولی که از فروش ماشین گرفت تونست اون زمین رو معامله کنه ..

    گاهی وقتها خداوند از راهی که فقط خودش میدونه میخواد مارو ب خواسته هامون برسونه اما لج بازی میکنیم و زور بیخودی میزنیم تسلیم شدن در برابر خداوند رو یاد بگیریم تنها تسلیم شدنیه که ب نفع ماست …برای موفق شدن نیاز ب تلاش سخت و سگ دو زدن نیست کافیه از ذهن مون استفاده کنیم

    استاد مثالهای خوبی میزنه توی یکی از دوره ها یادم نمیاد میگه : وقتی میخوایم دست بچه هارو بگیریم مثلا از روی نهری یا جوی اب بپریم بچه ها میگن دستم رو ول کن خودم بلدم بپرم بعد میفته تو جوی اب ..دفعه بعدی حواسش رو جمع میکنه و دست پدر یا بزرگترش رو میگیره و حرف گوش میکنه

    هزاران مورد از این مثالها هممون داریم اما مهم اینه چقدر مثل اون بچه حرف گوش میکنیم …؟

    بچه یه بار میفته تو جوی اب دفعه بعدی حرف گوش میکنه ..ما چندبار زمین خوردیم …؟ ولی حرف گوش نمیکنیم میگیم خودم بلدم دارم چیکار میکنم این مثال رو میشه در تمام موضوعات زد …

    اگه پدر خودش میخواست زمین رو بخره هرگز نمیتونست اون شخص رو تو تهران پیدا کنه بعدا کاشف بعمل اومد اون زمین از طرف شخصی که زمین رو نگهداری میکرد کارشکنی میشده که همشهری پدر بود …

    اینکه چرا با وجود زمین خوردنهای زیاد و نتایج ضعیف در زندگی باز اصرار داریم همون مسیر رو ادامه بدیم بر میگرده ب عادتها و باورهای ما ….باورها وقتی ساخته شدند بصورت خودکار و غیر ارادی انجام میشن

    ذهن ما خیلی باهوش هست برای انکه مارو وادر کنه ب موضوعی توجه یا فکر کنیم از حربه ترس استفاده میکنه …همه مون میدونیم ترس یه حالت ذهنیه که ما خودمون ایجادش کردیم البته ب جز ترس هایی که ب خاطر بقا ما و غریزه ست

    ما نمیتونیم ذهن رو ب زور کنترل کنیم چون کنترل ذهن زوری نیست مثلا ب زور احساس مون رو خوب کنیم یا ب احساس مون بگیم یالا خوب شو ….!

    احساس تنها یه ابزاره که ب ما میگه در چه فرکانسی قرار داریم احساس که خود نتیجه کنترل ذهن ماست هشیاری اگاهانه ای هست که با ما صحبت میکنه منتهی در بعضی موارد ما ندیده اش میگیریم و بعد دچار دردسر میشیم …

    تمام نتایج زندگی ما نتیجه احساس ماست دستگاه عصبی ما نمیتونه بین واقعیت و خیال فرق بذاره در هر دو مورد با توجه ب اطلاعاتی که از ناحیه مغز در اختیارش قرار میگیره واکنش نشون میده یعنی دستگاه عصبی ما با توجه ب انچه ما فکر میکنیم یا خیال میکنیم حقیقت داره واکنش نشون میده مثال لیمو ترش رو همه مون میتونیم ب یاد بیاریم یا الوچه ترش که چطور دهن مون اب میفته …

    ما توسط ذهن منطقی و هشیارمون ب ناهشیارمون برنامه میدیم حالا این برنامه درست یا غلط باشه برای ناهشیار فرقی نمیکنه انچه که توسط ما بارها و بارها تکرار و تکرار شده یا شنیده شده و یا ب کلام اوردیم رو واقعیت فرض میکنه و انرا در قالب فیزیکی ب سمت ما جذب میکنه …

    همه چی ب ذهن ما بر میگرده که استاد در دوره کشف قوانین زندگی از این موانع و مشکلاتی که سر راه مون قرار میگیرن ب اسم ترمز یاد میکنه ب خاطر عادتها و برنامه هایی که در ذهن مون جای گرفتن حالا بصورت خودکار و غیر ارادی اجرا میشن و نتایج زندگی مون رو رقم میزنن

    دلیل اینکه نتایج یکسانی در زندگی میگیریم یا رشد نمیکنیم همش بر میگرده ب عادت های ما که تبدیل شده ب باورهای ما و حالا باورها دارن نتیجه رو مشخص میکنن اینکه در طول روز ب چه چیزی بیشتر توجه میکنیم بر میگرده ب باورهای ما

    حتی نوع فکر کردن مون هم ب باورهای ما برمیگرده باورها بسیار قدرتمندند زیرا انها یه شبه ایجاد نشدن و طی سالها شکل گرفتن حالا هم ما باید با تلاش و پشتکار و صبر باورهایی که ب نتایج دلخواه مون کمک میکنه رو در وجودمون بسازیم

    ساخت باورها هم تنها بدست خودمون انجام میشه دقیقا مثل یادگیری رانندگی بعد از اینکه ساخته شد هرگز پاک شدنی نیست

    ایا میشه رانندگی رو فراموش کرد ؟

    ما تنها میتونیم باورهای جدید رو جایگزین باورهای قدیمی کنیم اما هرگز حذف شدنی نیستن مثل راننگی…اون شبکه های عصبی در مغزما شکل گرفتن و حذف نمیشن ….

    تلاش کنیم کنترل ذهن مون رو بدست بگیریم زیرا که همه چیز ب ذهن و کنترل ذهن بر میگرده…

    باورهای ما ….عادتهای ما …احساس ما …نتایج زندگی ما …شادی و نگرانی ما همه و همه ب کنترل ذهن بر میگرده …

    امیدوارم بتونیم از این ابزار قدرتمندی که خداوند در اختیارمون قرار داده ب خوبی استفاده کنیم و نتایج دلخواه مون رو رقم بزنیم …

    برای استاد عزیز و تمامی دوستانم روز و شبی پربار ارزو میکنم همراه با شادی و باورهای خوب …و همینطور کنترل ذهن بالا…

    تشکر ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  5. -
    Sos گفته:
    مدت عضویت: 2324 روز

    پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب

    سوره الرحمن

    سلام استاد بزرگوارم یک فایل آگاهنده برای اونهای که تفکر کنند سلام بانو شایسته

    اولین چیزی که توجه منو جالب کرد به زیبایی خداگونه پارادیس شگفت انگیز هست مطمن هستم خودم اینجا رو تجربه میکنم

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    هدف من این است که یک کارآفرین موفق،سرمایه‌گذار باشم و صاحب شرکت‌های بزرگی موفقی راه اندازی کنم با این حال، هنوز به آن نرسیده ام  میدونم دلیل ترمز های توی ذهنم هست چطور برطرف شون کنم

    این یک هدف بزرگ و چالش برانگیز است و بسیار طبیعی است که با موانع و تردیدهای ذهنی مواجه شوم برای غلبه بر این موانع ….

    باور به توانایی های خود

    اولین گام، باور به توانایی ها و استعدادهای خودم است. بدون این باور، نمی توانید موفق شوم پس باید باور کنم که توانایی رسیدن به این هدف را دارم

    ترس های خودم را شناسایی کنید

    ترس ها و تردیدهایی که من را متوقف می کنند را پیدا کرده و روی آن ها کار کنید. مثل ترس از شکست، عدم اطمینان مالی و … راه حل هایی برای این موانع پیدا کنید

    اهداف کوتاه مدت تعیین کنم

    هدف بزرگم خودم را به اهداف کوچکتر و قابل دستیابی تبدیل کنم و برای رسیدن به هر کدام از اونها تلاش مو با باورهای که منو هول بدند به جلو توی ذهنم کد نویسی شون کنم که در حال انجام دادن شون هستم استاد من تا یک مبلغ خاصی رسیدم ولی انگار یک سدی جلو منو است که نمی توانم ازش رد بشم این فایل تون نگار برا منه خداوند این نشونه رو توی صحبت شما با این فایل تون بهم داد ….

    چطور می توانم از ترس های خود رهایی پیدا کنم؟

    برای رهایی از ترس توهم زا

    ابتدا ترس های اصلی که منو را متوقف می کنند را شناسایی کنم مثلا ترس از شکست یا ناامیدی، ترس از قضاوت دیگران و باید یک بار برا همیشه اینو با خودم حل کنم من مسول زندگیم هستم من با ارسال فرکانس مدارهامو انتخاب می‌کنم

    دلایل ترس ها را بیابید

    برای هر ترس، دلایل اصلی به وجود آورنده آن را پیدا کنم مثلا تجارب ناخوشایند گذشته یا باورهای محدودکننده درک ریشه ترس به غلبه بر آنها کمک می کند.

    افکار جدید با باورهای قدرت مند جایگزین برای خودم بسازم و متعهد باشم در استفاده ازشون جز از زندگیم باشند

    برای هر ترس، افکار منطقی و واقع بینانه جایگزین پیدا کنید. مثلا به جای “حتما شکست خواهم خورد” فکر کنید “شکست هم ممکن است رخ دهد ولی موفقیت هم احتمال دارد”.

    با ترسهام مواجه شوم

    روشن است که نمی توانیم از ترس ها فرار کنم باید با آن ها روبرو شوم هر چه زودتر با آن ها مواجه شوم، زودتر از آنها عبور خواهید کرد.

    انجام کارهای لذت بخش

    مشغول شدن به فعالیت های لذت بخش مانند ورزش کردن، خواندن کامنت ها، کار کردند روی تخصص کاریم …

    چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    افرادی که با تلاش کمتر یا مشابه به موفقیت های بزرگتری نسبت به خودم رسیدند در حوزه کاریم هستند یک پیشرفت های میلیون دلاری توی 3 سال یا 4 سال برام خیلی جالبه از چه باورهای استفاده کردند به این خواسته رسیدند منو دارم تلاش می‌کنم

    من این ها رو شناسایی کردم

    اعتماد به نفس بالا: این افراد معمولا اعتماد به نفس بسیار بالایی دارند. آنها به توانایی ها و استعدادهای خود ایمان کامل دارند و از رسیدن به اهدافشان مطمئن هستند یک نکته بسیار مهم اونها ایمان دارند که می‌رسند و رسیدند

    تمرکز و اصرار

    این افراد بر روی هدف خود به شدت تمرکز دارند و تا رسیدن به آن، اصرار و پشتکار نشان می دهند. آنها اجازه نمی دهند چیزی مانع پیشرفتشان شود اونها باور دارند که میشم

    دیدگاه مثبت

    این افراد دارای نگاه مثبت و خوش‌بینانه‌ای هستند. آنها به جای دیدن موانع، فرصت ها را می بینند و بر روی نتایج مثبت تمرکز می کنند. این باعث می شود با انرژی و انگیزه بیشتری پیش روند دقیقن اونها فرصت ها می‌بیند نکته با ارزش چقد به این کم توجه بوده ام از همین حاله ازین مواردی که مینویسم استفاده میکنم مطمن هستم در ماه های آینده اتفاقات فوق‌العاده ای واسم میفته با فرکانس های که متوجه شون شدم درکم از قوانین متفاوت پیدا کردم ….

    انعطاف پذیری

    این افراد توانایی سازگاری با شرایط جدید و تغییر مسیر به موقع را دارند. آنها به راحتی از موانع عبور می کنند و راه های جدیدی را پیدا می کنند

    خدایا من ممنون دیدگانم رو روشن کردی به حقایق این جهان هوشمند

    خلاقیت همراه با ایمان قلبی

    این افراد معمولا دارای خلاقیت و نوآوری بالایی هستند. آنها راه حل ها و ایده های خلاقانه ای دارند که دیگران ندارند. این ویژگی به آنها کمک می کند موانع را به فرصت ها تبدیل کنند

    من این توانمندی در خودم هست ولی تا الان کم توجه بودم بهشون ویژگی های همچون رهبری کردن افراد در مسیر اهداف شوت ، ذهن بسیار فوق‌العاده خلاق و غیره…

    چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی

    باورهای ناخودآگاه منفی

    باورهایی که افراد در ذهن خود ایجاد می‌کنند و بدون آنکه آگاه باشند، باعث محدود شدن آنها می‌شود. این باورها ممکن است شامل “من نمی‌توانم”، “این کار برای من سخت است” و “من ارزش این کار را ندارم” باشد.

    ترس از شکست بنظرم افراد زیادی هستند همین باور جلوی موفقیت هاشون گرفته

    ترس از شکست می‌تواند باعث شود که افراد از انجام کاری که به آن علاقه دارند، اجتناب کنند و این باعث می‌شود که آنها به رسیدن به هدف‌های خود نرسند

    باورهای حول تندی: این باورها بر اساس عقاید قدیمی و کم خواندنی تشکیل شده‌اند و باعث می‌شوند که افراد از تلاش برای رسیدن به هدف‌های خود منصرف شوند. مثلاً باورهایی که ممکن است افراد را از تلاش برای موفقیت منصرف کند، شامل “باز هم مثل همیشه شکست خواهم خورد”، “هیچگاه به هدفم نخواهم رسید” و “بهتر است نتلاش کنم” می‌شود.

    باورهای اجتماعی افراد یک جامعه

    این باورها بر اساس عقاید اجتماعی تشکیل شده‌اند و ممکن است باعث شود که افراد از رسیدن به هدف‌های خود منصرف شوند. مثلاً باورهایی که ممکن است افراد را از تلاش برای موفقیت منصرف کند، شامل “موفقیت برای من ممکن نیست”، “اگر موفق شوم، دیگران به من حسادت خواهند کرد” و “من نمی‌توانم بدون کمک دیگران موفق شوم” می‌شود.

    برای شناسایی باورهای محدودکننده خود، می‌توانید از بزرگترین سایت موفقیت جهان و الهی  خوده استاد استفاد کنیم ،مدیتیشن واقعی یعنی آرامش درونی برای خودمون ایجاد کنیم با گوش دادند به موزیک های بی کلام،  خواندن قرآن،  صحبت کردند با خداوند متعال تا راهکارهای بی نظیری بهمون الهام کنه و عملگرایی کنیم این مهمترین حرکت ما بسوی موفقیت هست و روش‌های دیگر استفاده کنید. همچنین، با توانمندسازی، می‌توانید باورهای محدودکننده خود را شناسایی کنید و به راهکارهای مناسب برای حل شون اقدام کنید

    می‌توانم به شما چند مثال از باورهای مثبت بدهم

    من آدم با ارزش و مفیدی هستم

    من به خودم اعتماد دارم و می‌توانم چالش‌ها را مدیریت کنم

    زندگی مرا هدف‌های مهمی برای دنبال کردن داده است

    من به خودم وابسته‌ام و از خودم حمایت می‌کنم

    من عادت‌ها و رفتارهای مثبت دارم و این چیزها من را بهتر می‌کنند

    من توانایی یادگیری و رشد را دارم

    من به مردم دور و برم مهربان هستم و آن‌ها هم به من

    من همیشه پیشرفت می‌کنم و هر روز بهتر می‌شوم

    من می‌توانم با انرژی و شور زندگی کنم

    •من می‌توانم با خلاقیت، ایده‌ها و راه حل‌های جدیدی پیدا کنم

    باورهای مثبت، شما را برای موفقیت آماده می‌کنند مهم اون تلاش شماست در جهت دستیابی به موفقیت و ثروت رسیدن به درجات بالاتر …

    باورهای مثبتتان را در عمل این‌گونه تبدیل کنید:

    به باورهای مثبت‌تان فکر کنید: هر روز صبح و شب بنویسید یا بگویید باورهای مثبت‌تان را. آن‌ها را در ذهن‌تان تکرار کنید

    باورهایتان را به عمل درآورید: هر روز چیزی بکنید که نشان‌دهنده باورهای مثبت‌تان باشد. مثلا اعتماد به نفس خود را نشان دهید

    عادت بسازید: عادت کنید که همیشه باورهای مثبت‌تان را در ذهن و عمل داشته باشید. این عادت در زمان شکل می‌گیرد.

    تصمیم‌های‌تان را با توجه به باورهای‌تان بگیرید. هر تصمیمی را بر اساس باورهای مثبت‌تان انتخاب کنید.

    دیگران را با باورهاتان الهام بخشید

    نشان دهید که باورهای مثبت چطور می‌توانند زندگی را تغییر دهند.

    تمرین خودآگاهی و ارزیابی مثبت

    هر روز لیستی از نقاط قوت و دستاوردهایتان را بنویسید. این به شناخت بیشتر از خود و افزایش اعتماد به نفستان کمک می کند

    از موفقیت هاتان لذت ببرید

    وقتی چیزی را موفقانه انجام می دهید ، از آن لذت ببرید. این به شما می گوید که ارزش دارید.

    چالش های جدید بپذیرید

    وقتی کاری که عاشقانه را انجام می دهید و موفق می شوید، اعتماد به نفستان افزایش پیدا می کند اینو سوخت کنیم برای بعدها

    میلاد پسری از نور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    مینو گفته:
    مدت عضویت: 1503 روز

    با نام و یاد پروردگارم که هوالعزیز و الرحیم است

    باسلام و درود بی پایان خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته نازنینم و تمام دوستان مهربانم

    استاد عزیزم برای خرید دوره ی ارزشمند کشف قوانین زندگی شوق فراوانی دارم واین شوق از روزهای پایانی سال که هدایت شدم به فایل برنامه نویس زندگی خودت باش شروع شد و با خوندن تجربیات دوستانی که این دوره رو خریدن به اوج رسیده و این مدت که در حال بروز رسانی این دوره هستید مرتب و به صورت هدایتی فایلهایی رو گوش میدم که در آنها به دوره کشف قوانین اشاره میکنید و مطمئنم خداوند توفیق تهیه این دوره رو بهم میده

    استاد عزیزم خداوند رو به خاطر وجود ارزشمند شما و خانم شایسته نازنین و وجود این سایت و دوستان حاضر در آن بی نهایت سپاسگزارم

    و اما پاسخ به سوالات شما

    من از زمانی که دیپلم گرفتم می خوام بنویسم تا همین امروز

    اولین هدفی که یادم میاد قبولی در رشته دبیری شیمی دانشگاه اهواز بود

    حالا چرا ؟ چون همیشه شیمی برام سخت بود سال چهارم قبل از کنکور کلاس دبیری رفتم که فوق العاده درس میداد و من متوجه شدم شیمی رو خیلی خوب می فهمم

    از دبیری هم خوشم میومد یعنی من از بچگی عادت داشتم به همکلاسی هام درس میدادم و رفع اشکال میکردم یعنی یه جورایی همکار معلمای خودم بودم گاهی نمرات امتحانی بچه هایی که درسشون میدادم از من بیشتر میشد خخخخخ

    چرا حالا اهواز ؟

    یه همسایه داشتیم ماشین سنگین داشتن و مرتب دم عید خانواده رو میبرد سفر به اهواز و وقتی برمی گشتن اونقدر از سرسبزی و زیباییهاش تعریف میکرد که آب دهنمون راه می افتاد خخخ

    و اینطور شد که من دبیری شیمی اهواز قبول شدم

    دومین هدفم ازدواج با فردی از فامیل بود

    ( البته به خاطر باور تعصب که طایفه خودم از همه بهتره بود و الان خدا رو شکر این تعصب رو ندارم )

    و این اتفاق افتاد و خدا رو شکر زندگی خوبی داشتم ولی ایرادهای بزرگی در وجودم بود که باعث تنش بین روابط خودم و همسرم شده بود و با وجود اینکه خیلی ها فکر میکردن من خیلی خوشبختم ولی خودم این احساس رو نداشتم و همیشه این نیاز رو در وجودم حس میکردم که چکار کنم زندگی ام اونطور که دیگران فکر میکنند بشه و خودم هم احساسش کنم و لذت ببرم و این هدف به لطف الله مهربان با عضویت در سایت الهی شما محقق شد و الان رابطه من و همسرم خیلی زیباتر از اون چیزیه که دیگران فکر میکنن

    سومین هدف :

    خرید زمین درهمان سال اول ازدواج مان بود که اصلا به پولش فکر نمیکردم و فقط میگفتم خدایا ازت می خوام یه زمین خوبی نصیبمون کنی تا خونمون رو توش بسازیم و بعد از دو ماه زمین خریدیم و دو سال بعد رفتیم تو خونمون

    چهارمین هدف :

    با همسرم در مورد ماشین حرف میزدم و تصمیم گرفتیم برای خرید ماشین پول پس انداز کنیم دقیقا نصف پول یه رنو رو پس انداز کرده بودیم که آموزش و پرورش اعلام کرد ماشین قسطی آورده و ما هم ثبت نام کردیم و همون مبلغ پس انداز ی که ما داشتیم کافی بود و بقیه اش بصورت قسطی از حقوق کم میشد

    پنجمین هدف :

    خونمون رو جوری ساخته بودیم که به راحتی میشد طبقه دوم روش بسازی و تصمیم گرفتیم که اینکار رو انجام بدیم

    دوسال بعد خونه به آسانی هر چه تمامتر ساخته شد و الان مستاجر داریم

    هدف ششم :

    تصمیم داشتیم به خدا بگیم مستاجر رو خودش برامون انتخاب کنه تا از هیچ نظر اذیت نشیم و خداوند مهربان تا حالا بهترین مستاجرها رو برامون فرستاده

    هدف هفتم :

    وزارت آموزش و پرورش یه برنامه برا فرستادن معلم به کشورهای خارجی داره برای تدریس در مدارس ایرانی خارج از کشور و من به شدت آرزو داشتم که قبول بشیم و بعد از سه بار رد شدن بالاخره قبول شدم و البته از تجسم خیلی استفاده میکردم و همیشه خودم و خانواده ام رو در حال خداحافظی با اقوام و نشستن تو هواپیما تصور میکردم

    هدف هشتم :

    وقتی از خارج برگشتیم دوست داشتم خونه رو از بیخ و بن نوسازی کنیم و همیشه اونجوری که دوست داشتم بشه رو تجسم میکردم و این اتفاق هم افتاد

    هدف نهم :

    آرامش واقعی

    نداشتن حس حسادت

    هماهنگ شدن با همسرم در تصمیم گیریها و ارزش بیشتر قائل شدن برای نظراتشون

    افزایش اعتماد به نفس

    چگونگی پیدا کردن راه و چاه زندگی

    چگونگی بدست آوردن خوشبختی واقعی

    به نظر مردم اهمیت ندادن

    زندگی کردن به سبک شخصی

    آزادی پوشش طوری که نه سیخ بسوزه نه کباب

    لذت بردن از وجود خودم و خانواده ی خودم بیشتر از لذت بردن با دیگران

    اینها همه جزو نیازهایم بود که اغلب بهشون فکر میکردم و با آشنا شدن با استاد عزیزم محقق شد خدا روشکر

    قبلا هیچ علاقه ای به تفریحات تنهایی نداشتم الان هیچ علاقه ای به تفریحات با دیگران ندارم چون با افزایش آگاهیهام دیگه نمیتونم طرز فکرو طرز گفتگوهای وحشتناکشون رو تحمل کنم

    هدف دهم :

    راه اندازی کسب و کار شخصی

    که با آموزه های استاد بدون قرض و وام شهریور پارسال محقق شد و ما فقط یک سوم پول مورد نظرمون رو تونستیم پس انداز کنیم و دو سومش رو در عرض یک ماه معجزه وار خدا برامون جور کرد و مغازه مون رو راه اندازی کردیم

    هدف یازدهم :

    خرید دستگاه آب تصفیه کن و کباب پز شبیه کباب پزی که استاد چند وقت پیش آنباکسینگ کردند و هردو تا رو به آسانی هر چه تمام خریدم و تا الان کبابهای فوق العاده ای رو نوش جان کردیم

    هدف دوازدهم :

    خرید ماشین دنده اتومات صفر البته فعلا ایرانی اش

    من و همسرم با هم قرار گذاشتیم برای این هدف هم پول پس انداز کنیم مقدار ناچیزی پول جمع کردیم یه دفعه از جایی که البته انتظارش رو داشتم صد میلیون پول بدستم رسید و ما به راحتی تونستیم در قرعه کشی ثبت نام کنیم و فعلا قرعه کشی انجام نشده و همیشه تو ذهنم این کد رو میسازم که انشالله وضع مالی ام اونقدر خوب میشه که نیازی به شرکت در قرعه کشی ندارم و مستقیم میرم اتو گالری ها و هر ماشینی دلم خواست رو نقد و یکجا می خرم به امید خدا

    و البته سالهاست که این کد رو در ذهنم و در گفتگوهام تکرار میکنم که من هرچی بخرم نقد می خرم و خدا روشکر همین جور هم شده

    هدف سیزدهم :

    تناسب اندام که به لطف خدا و آموزه های استاد هم این مشکل اضافه وزن حل شده و 25 کیلو به راحتی وزن کم کردم و خیلی جوانتر شدم

    هدف چهاردهم :

    یادگیری مهارت رانندگی که البته 14 سال پیش محقق شد یعنی همینکه تصمیم گرفتم رفتم ثبت نام کردم آیین نامه رو قبول شدم با دو غلط و امتحان شهر هم بار دوم قبول شدم و بعد از چند ماه یه پراید خریدم

    هدف پانزدهم :

    خرید دوره های استاد که مثل آب خوردن به کمک پسرم که عضو سایته داریم می خریم

    هدف شانزدهم :

    پسرم ریزش موی شدید داشت دکتر هم بردیمش و داروهای مختلفی مصرف و تزریق کرد تا حدودی خوب بود و کنترل شد ولی متوجه شدیم که همینکه داروها رو نمیخوره ریزش شروع میشه یعنی یه جورایی باید همیشه دارو مصرف میکرد

    که این موضوع مورد رضایت مون نبود از آموزه های استاد یاد گرفتم که از خداوند طلب راه حلی آسون کنم برا پسرم خدا شاهده روز بعدش همینکه از خواب بیدار شدم یه حسی بهم گفت برو از فلان مغازه سیرابی گوساله براش بخر

    من هم از رختخواب بلند شدم و بعد یک ساعتی به پسرم گفتم می خوام برم برات سیرابی بخرم گفت برا چی گفتم بهم الهام شده برا موهات

    گفت مامان جدی میگی ؟ آخه من دیشب برا موهام از خدا کمک خواستم وقتی پسرم اینو گفت خیلی منقلب شدم

    و گفتم خدایا واقعا اگر این یک الهام بوده از طرف تو پس باید سیرابی تازه نصیبم کنی و رفت و آمدم هم خیلی طول نکشه

    و رفت و برگشتم اونقدر سریع بود که پسرم باور نمیکرد کمتر از نیم ساعت رفتم وسط شهر و برگشتم هیچ خبری از ترافیک نبود و جالبه تو تاکسی هم فقط من مسافر بودم و مغازه دار ه هم بهم گفت خانم شانس آوردی همین الان سیرابی تازه برامون اومده و یک ماه کامل پسرم صبحانه اش سیرابی آب پز بود و مشکل ریزش مو هاش کاملا حل شده بدون خوردن داروی خاصی

    نمیدونم واقعا چی بگم به جز اینکه بگم

    خدایا سپاس بی انتهای مرا بپذیر

    و اما هدف هفده هم :

    خرید خونه ی بزرگتر که مغازه هم داشته باشه تا بتونیم کسب و کارمون رو توش به راحتی ادامه بدیم و حسابی پول بسازیم که این تصمیم دیشب همسرم بود که با من در میان گذاشت و برای این مورد هم با توکل به خداوند وهاب پس انداز کردن رو از همین ماه شروع می کنیم و فکر خداوند رو هم خوب خوندیم کافیه شروع کنیم مقدار اندکی که پس انداز میکنیم بقیه اش رو یکجا از جاییکه به فکرمون نمیرسه برامون جور میکنه

    استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و دوستان مهربانم همواره دلتون شاد تنتون سالم و عمرتون دراز و با عزت و با برکت باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  7. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1909 روز

    سلام مجدد

    در ادامه کامنت قبلی که ویدئو رو پاز کردم ، اولش وقتی که استاد گفت که من مخالفم با اینکه کسی کلا بگه که تمام تلاشت رو بکن که به هدفت برسی خیلی احساسم بد شد ، گفتم ای بابا من دارم تلاش میکنم حالا نباید تلاش کنم، و خلاصه من اومدم و کامنت قبلی رو نوشتم و چقد هم یاد اون زمان هایی که کلی تلاش کردم و نشد افتادم و ناراحت شدم ، گفتم واقعا چرا ، چرا استاد رو نمیفهمم، چرا هر چی میگه من متوجه نمیشم ، چرا استاد یه طرفی میره من یه طرفی چرا من که میخوام به آموزه ها عمل کنم الان یهو برعکس شد، تا اینکه من جواب سوال رو نوشتم و چیزهایی که یادم بود رو نوشتم ، و یه چیزی که جا افتاده بود این بود که من خیلی دوست داشتم که کار آزاد داشته باشم ،و حتی یه مغازه کبابی هم با دادشم زدم ، ولی اونم به یک سال نرسید و جمع شد، بعد که استاد گفتن که مبحث گاز و ترمز در پیش خیالم راحت شد انگار، انگار که فهمیدم آره راست میگه من تو مبحث گاز و ترمز مشکل دارم، حالا کامل هنوز درک نکردم که چطوری باید باورام رو درست کنم و ادامه بدم با اینکه کشف قوانین رو چند بار گوش دادم ولی خب مطمئنم که خوب و دقیق عمل نکردم ،و بخاطر همین هم هست که نتایج یو یوی گرفتم، ولی این دفعه که جلسه اول کشف رو گوش دادم و خانم شایسته عزیز هم چقد دقیق و کامل مثال زدن و روشن تر کردن موضوع رو من تازه فهمیدم که اول راهم باید فقط رو این موضوع گاز وترمز کار کنم و هر کار دیگه ای عملا بی فایده است

    الان درک کردم که باورهای اون موقع من چیا بودن

    مثلا برای انجام بورس اون موقع باورم این بود که پول که نیست، کم هم هست، من عرضه اینکه از علایقم بتونم پول بسازم رو که ندارم، اصلا باور نداشتم که میشه از علایق هم پول ساخت چه برسه به اینکه بیام تو حوزه مورد علاقم وقت بگذارم و آموزش ببینم و کار کنم

    برای مثال زبان هم باورم این بود

    خیلی سخته باید پدرت دربیاد حد اقل دو سال طول میکشه تا تو درک کنی زبان چیه و کلا به مقوله پدر در بیاد خیلی اعتقاد داشتم

    برای مثال مغازه هم باورم این بود که فقط یه کار آزاد داشته باشم ،و چه کاری توش پول هست، اونم غذا خوری ، پس برم کبابی بزنم اونم با شراکت ،

    برای مثال ورزش هم باورای قانون سلامتی ام ایراد داشت،

    الانم که تاریخ 21/03/1402 هست دارم سعی میکنم که تو حوزه مورد علاقه ام که بحث های نرم افزاری ، طراحی سایت، گرافیک، و این چیزها هست دارم سعی میکنم که اول روباورام کار کنم در کنارش آموزش ببینم ، با این باور که من تو حوزه مورد علاقه ام کار میکنم ، وقت میگذارم ، اموزش میبینم ، روی خودم هزینه میکنم ، و ادامه میدم ، لاجرم ثروت وارد زندگیم میشه، دارم سعی میکنم که کارهام رو بر این باور انجام بدم ،

    الان در حال حاظر جای دیگه ای مشغول هستم توی یه کارخونه ، بعد از کار میام خونه و اموزش هام رو دنبال میکنم از خداوند میخوام که هدایتم کنه که بتونم قانون رو درک کنم و کامل در مسیر علایقم گام بردارم

    استاد سپاسگزار شما هستم

    سپاسگزار خانم شایسته هستم

    و از شما دوستان عزیزم ممنونم که اینجا حضور دارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    علی علی پور گفته:
    مدت عضویت: 1666 روز

    سلام به استاد عزیز و همراهان صمیمی

    زمانی که قوانین را خوب درک کنیم اولا باید بر اساس علاقمندیهایم باید هدف تعیین کنیم و یک برنامه روشن و ارزشمند برای رسیدن به اهداف داشته باشیم مسلما قوانین و یافته های خودمان در رسیدن به اهدافمون ما را یاری خواهند کرد.

    رسیدن به موفقیت ها مثل چیدن پازل در جای خودشون هست. نیازی نیست خیلی زور بزنی و خودتو خسته کنیی.

    به قول استاد عزیز اول باید علاقمندیهاتو بشناسی و بعد خودتو رو متعهد به اجرای برنامه هات بکنی مطالعه کنی و توانمندی خودتو بیشتر وبیشتر کنی تا به عزت نفس و اعتماد به نفس بالایی برسی.

    ممنونم از استاد عزیز و خانم شایسته تلاشگر و تمامی دوستان خوب در پناه خداوند بی همتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سیده فاطمه حسینی فر گفته:
    مدت عضویت: 1882 روز

    سلام استاد گرامی و دوستان صمیمی

    الهی هدایتم را سپاس ، میل به تغییر و تحولم رواسپاس

    این فایل مثل تمام فایل ها چقدر کاربردی و عالی بود

    در مورد سوال اول ؛

    یکی از اهدافم استقلال مالی بوده که چندین ساله تلاش میکنم ، هر ایده ای به ذهنم رسیده ، و همکارام گفتن انجام دادم ، یه مدت خیلی کوتاه یه نتیجه خیلی جزئی گرفتم ولی دوباره برگشتم به همون جایگاه اول یعنی صفر

    و به این نتیجه رسیدم که حتما دلیلی داره

    تا اینکه با سایت آشنا شدم و بیشتر زمانم رو گذاشتم روی گوش دادن فایل ها

    در مورد سوال دوم ؛

    بله همکارایی دارم که خیلی دیرتر از من شروع کردن و الان جایگاه بالاتری دارن

    در حالیکه کار ، شرکت، محصول، دفتر ، مدل کاری همه و همه یکسانه

    در مورد سوال سوم ؛

    مهمترین فکر مخرب غالبم اینه که ، مردم ( مثل خودم ) قدرت خرید ندارن یا اون پول رو با شرایط اقتصادی کنونی برای الویت های مهمتری خرج میکنن ، دنبال کیفیت محصول نیستن ، بیشتر دنبال رفع نیاز هستن با قیمت کمتر

    برای همین خرید نمیکنن و باور اینکه بازار هدفم محدود ، کسی رو نمیشناسم

    مدتیه این باورهای غلط رو پیدا کردم ولی نمیدونم چطوری تغییرش بدم

    البته هدفی هم بوده که خیلی خیلی راحت بدستش اوردم یا هدفی که با یه کم تلاش بیشتر بهش رسیدم

    شاید به جرات بتونم بگم ، تا الان استقلال مالی تنها هدفیه که با وجود این مدت و تلاش نتونستم بهش برسم

    استاد محترم و دوستان لطفا راهنماییم کنین

    سپاس از خانواده صمیمی استاد عباسمنش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1012 روز

    چقدررر این دوره به آدم کمک میکنه

    خیلی آگاهی های عالی داره

    من خودم نتونستم هنوز آگاهی هاشو درک کنم و عمل کنم

    اما هرروز سعی میکنم حداقل یه جلسه شو گوش بدم

    امیدوارم بتونم خیلی جدی این سری ک دوره اپدیت شده ترمزهامو بردارم

    درمورد این فایل من خودم الگوی فردی هستم ک همیشه درحال تلاش هستم ولی نتیجه دلخواه رو نگرفتم

    درتمام جنبه ها

    حس میکنم ترمزم احساس عدم لیاقت باشه

    یا مثلا اینک خیلی سخت میگیرم همه چیو ، یا اینکه بارها شنیدم مرد باید سختی بکشه یا از اون بدتر نابرده رنج گنج میسر نمیشود

    اما مشکل اینجاس ک باوجود این سختی ها هم بازم نرسیدم به هدفام

    خیلی خیلی این باوری ک همه اتفاقات زندگیم رو خودم با باورهام دارم رقم میزنم داره تقویت میشه

    چون خیلی هارو دیدم برخلاف من زندگی رو راحت میگیرن و خیلی راحت دارن پیشرفت میکنن

    اما من تو یه مقطعی به دلیل خوندن کتاب های موفقیت زندگی رو برای خودم زهرمار کردم و آخرش هم به ناامیدی رسیدم و گفتم نخاستم بابا

    اما خداروشکر هدایت شدم به این دوره ، دیدم راس میگه استاد همش بخاطر ترمزهاییه ک تو مغز مونه

    فقط کافیه اون کد لعنتی رو پیدا کنیم و روش کار کنیم

    بی صبرانه منتظر جلسه دوم هستم استاد

    آخ اون جمله ای ک میگین همه چیز ساده خلق میشه چقدر درونم دوسش داره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
    • -
      فرشاد نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1071 روز

      سلام علی جان

      یه مقدار راجع به دوره برام بگو

      آیا واضح میتونیم ترمزها رو پیدا کنیم؟

      آیا توی این دوره استاد انگشت میزاره دقیقا روی ترمزها؟یا راه حل دیگه ای داره که توی دوره توصیح میده؟

      یه جاهایی آدم نیاز داره به اینکه برای یه نفر توضیح بده و اون نفر مثل استاد از بیرون بگه که دقیقا این ترمز درون توست،آیا همچین اتفاقی میوفته توی این دوره؟

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: