چرا با وجود تلاش فراوان، به خواسته‌هایم نرسیده ام؟ | قسمت 1 - صفحه 18

1158 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مروارید شمس گفته:
    مدت عضویت: 1392 روز

    سلام به استاد عباس منش و تمام دوستان عزیزم

    من خیلی تو زندگیم تلاش کردم ولی به نتیجه نرسیدم

    می‌دونم ترمزهام از کجاس

    من زندگی بدی داشتم الان هم دارم تلاش میکنم که بهترش کنم

    الان تو یک کاری هستم که فروش ملک هست مشتری میاد به سمتم ولی پا پیش نمیزاره ولی همکارای دیم میبینم که یک درصد من تلاش می‌کنند هر روز قرار داد هرروز کمیسیون

    تو خانواده ما خانوادم میگفتن تو بدشناسی مااگر طلا هم دستمون باشه کسی نمیخره

    ما دست به طلا بزنیم خاکستر میشه

    ما با هر که شریک بشیم سرمون کلا ه میزاره

    ولی من باور دارم همین جور که همه میتونن من هم میکنم

    قبلاروابط داغون داشتم ادمهای فقیر دورم بودن

    قبلا طرف اسم میلیارد میاوردی مسخره ات میکرد

    چون خودش نداشت

    الان من باادمهای دارم کار میکنم که کمترین کمسیونشون پنجاه میلیون هست کلمه میلیارد برای ذهن من عادی شد ه

    همش حرف از میلیارد ادمهای با من کار میکن که برای سلام کردنشو ن باید وقت بگیری

    قبلا اینجور نبود

    خودم ساختم

    ولی نمیدونم چرا هر چی رو باور ثروت کار میکنم تکونی نمی‌خورم

    دوست دارم که خدای. من هم مثل خدای عباس منش باشه که همه کاری براش می‌کنه از روابط از ثروت ازبیزینس راحت پر سود از روابط ز دوستت ز همه چی. از سلامتی دلم این میخواد

    دلم ارامش امنیت میخواد

    ولی باورهای ک دلم سخت شدن عین سیمان چسبیدن به وجودم

    امیدوارم که هر چه زودتر بتونم باورهای که نمیزارن پیشرفت کنم تو ذهنم از ریشه ریشه پاک کنم

    از استاد. عزیز و مریم خانم گل نهایت تشکر دارم

    براتون بهترین ارزوها رو دارم برای تک تک دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  2. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 1240 روز

    به نام خدای مهربان و پرقدرتم

    سلام استاد عزیزم

    و مریم مهربانم

    و همه دوستانی ک در این خانواده بزرگ هستند.

    من به واسطه افکار مثبتی که داشتم و حس خوبی ک در خودم ایجاد کردم به یه سری خواسته هام رسیدم.

    ولی همینجوری که ادم تکاملشو طی میکنه مسیر رو فراموش میکنه و درگیر نجواهای ذهنی میشه و کم کم عجله و شتاب میاد سراغش

    بذارید داستان رو استاد خوبم از دوماه قبل شروع کنم که وارد دوره طلایی 12قدم شدم.

    بی نهایت احساس خوب داشتم حتی از خریدنش و به دقت گوش میدادم فایل هارو و تواین مدت اتفاقات به ظاهر بدی افتاد ک اگه اون بحث ها و حرفای شما تو دوره نبود کم اورده بودم.ولی خداروشکر ختم بخیرشدن و من قدرت خودمو نشون دادم به خودم.

    ولی از دوهفته پیش یه عجله ای پنهان در ذهن من شکل گرفت ک فقط رسیدن به مقصد برام مهم بود

    دیگ‌میگفتم کارم اینه باید درامدم سریع فلان قدر بشه خدابفرسته مشتری عمده برام.تا من سریعتر به اون وسیله تو کارگاهم.به اون خونه.به اون ماشین.برسم تا دیگ لذت ببرم چرا چون 28سالم شده بسه دیگ

    واین باور تو ذهنم هی بزرگتر شد و من هی احساس عقب موندن و اخ چقدر زندگی سخته و اینا داشتم

    بااین‌ ک تجسم‌میکردم بدون حس خوب.تمرین ستاره قطبی با خواسته های بزرگ و تیک نخوردنشون.روب رو میشدم.

    و دیگ اشوب از وقتی شروع شد ک من گفتم خدا پس قانون افریده خودشم‌ ایستاده نگاه میکنه‌.حالامن مهم نیس چ زندگی داشته باشم و شروع کردم شرک ورزیدن.ک حتما تو مسیر اشتباهم اخرشم خدامیگه خودت نخواستی.ولش کن دیگ.خسته شدم .دیگ چقدر هی خواسته هامو به خدا بگم.چقدر باید طول بکشه و خداهیچکاره اس فقط طبق قانون عمل میکنه.

    تمام این افکار بد یه طرف

    و اون طرف دیگ همزمان میگفتم نه من این حرفا نیستم.خدامهربونه.خدایا منو ببخش .ایناحرفای شیطان

    من به قدری گیر کرده بودم ک ترجیح دادم کمتر شکرگذاری کنم تااین نجواهای بد سراغم نیاد و ازاینکه رابطم با خدا کمرنگ شده بود به شدت ناراحت بودم.

    و احساس اینکه جاموندم از زندگی هم تو وجودم پر بودو یه روز به روزایی ک مشتری نداشتم اضافه میشد.

    تااینکه دیروز تا توی ذهنم شروع کردم به تحقیر خدا و باز از طرف دفاع ازاینکه من این حرفا نیستم.

    همزمان داشتم جلسه سوم قدم2رو گوش میدادم.

    یه الهام بهم شد ک بپذیر هراتفاقی افتاده رو تا شرایط عوض بشه.تانجواهاتغییرکنن.

    همون لحظه زدم زیر گریه و گفتم اره خداجون من بهت بی احترامی کردم شیطون نبود.نبود عجله کردم.من هی خواستم اون خونه 200متری رو بخرم و نشد تورو مقصر کردم.من عقده نداشته هامو سرتو خالی کردم.من به بزرگی و فراوانی تو باور نداشتم .

    من فک کردم دستات برای من خالیه.نگاه انسانی بهت داشتم.من کم کاری خودمو گردن تو انداختم من به تو توکل میکردم اما همه کاره خودمو میدونستم.

    من اشتباه کردم عجله داشتم و شتاب باعث شد از لحظه حال لذت نبرم.باعث شد باناراحتی بیدار بشم و با خستگی بخوابم چون من تو کارگاه خودم از 8صبح تا 9شب یه تنه کار میکنم.ک موفق بشم.

    وقتی پذیرفتم اینارو اروم شدم دیگ‌اشک چشمم مثل لحظه وصال به معشوق بود.دیگ حالم خوب شد.

    دیدم اره باید اون حرفا و اون ناارومی ها پیش می اومد تو ذهنم تامن این همه باور نادرستم رو پیدا کنم و بتونم روش کار کنم و به اینکه اگ نیم ساعت استراحت کنم عذاب وجدان نگیرم و نگم اخ دیرتر به پول میرسم اگ یه روز میرفتم تفریح میگفتم یه روز دیر تر موفق میشم.

    حالا فهمیدم اینجوری نیس.

    من هرچی لذت ببرم به لذت هام اضافه میشه.من هرچی باحس خوب تجسم کنم بدست میارم.

    من هرچی فک کنم راحت همه چی بدست میاد راحت هم بدست میاد.من وقتی دیگران رو تحسین کنم اون نعمت وارد زندگی خودم میشه.من هرچی نعمت های کوچیک کوچیک رو ببینم و شکر گذاری کنم نعمت ها بیشتر میشن.من قدرت رو باید و تنها دست خدا بدم اون بی نهایت عاشق اینه ک من در مسیر سعادت باشم.و ازم حمایت میکنه.و اونه که فقط ارومم میکنه.

    حالا میفهمم یه دوره قرار نیس یه شبه منو میلیاردر کنه

    اما رفتاروناخوداگاه منو به صورت ریشه ای داره درست میکنه.

    و امروز بعد چندهفته تونستم باز از بودن مسواکم.رخت خوابم.صداغ کلاغ ها.وجود پدرومادرم.و سلامتیم شاد باشم.از دیدن کارگاه کوچیکم ذوق کنم و در ارامش تو کارگاهم بشینم و برای شما کامنت بنویسم.

    و بگم من با وجود 13ساعت کار که شب له له خونه میرسیدم

    خودم باعث شدم پیشرفت نکنم.من مانع خودم شدم

    1بخاطر عجله

    2عدم باور فراوانی

    3بقیه جامو میگیرن

    4باید زودتر دستبکاربشم

    5فرصت ها کمن

    6اگ کم کارکنم دیرتر موفق میشم

    7عذاب وجدان هنگام استراحت

    8تغذیه خوب نداشتن برای پول جمع کردن و پس انداز کردن

    9قدرت دست خودمه

    10خدا ازمن حمایت نمیکنه فقط قانون افریده

    11مقصر دونستن بقیه

    12نداشتن خانواده پولدار

    13اینکه چراشکر میکنم ولی هی بیشتر نمیشه

    14نجواهای ذهنی منفی

    15لذت نبردن از لحظه حال

    16چسبیدن به مقصد

    17رها نکردن خواسته و به ارامش نرسیدن

    18احساس عدم لیاقت نعمت

    ایناهمه مانع بود استاد در حالیکه من بشدت کار میکردم اما حالا متوجه شدم حالا میتونم شرایط رو بهتر کنم میتونم بسازم زندگیمو باوجود خدای خودم و اون هرلحظه کنارم هست فقط من نمیدیدمش.

    ممنونم‌ممنونم‌ممنونم که منو اگاه تر کردین .فکر منو باز کزدین حالا همه چی بهتر میشه .بابت تکتک کلماتتون مچکرم.سپاسگذارم.

    بابت دوره بی نظیرتون خیلی ممنونم.

    استاد خوبم .عباسمنش عزیزم.

    ازت مچکرم‌ک منو باخودم و بعد باخدای خودم اشنا کردی و بین این دوتا صلح برقرار کردی.

    سپاسگذارم.

    خدایا مرسی ک هستی و این همه هوامو داری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 2183 روز

    سلام واقعا خدا رو شکر میکنم که با این فایل جواب سوال منو داد که چرا تو زمینه کارم پیشرفت نمیکنم با اینکه هم خودم این توانایی رو در خودم میبینم و هم همه دوستان و همکارانم همیشه منو تحسین میکنن که تو واقعا برای مدیریت و کارهای بزرگ ساخته شدی ولی من هنوز به اون جایگاه و خواسته ام نرسیدم امروز که این فایل رو دیدم دوباره مصمم شدم که روی ترمز هام کار کنم و خدا منو هدایت کرد

    در پاسخ به سوال اول باید بگم که من همیشه هدفم این بود که هر جایی هستم موثر باشم و پیشرفت کنم همیشه سعی و تلاش هم میکردم و تا یه حدی هم پیشرفت میکردم ولی متوقف میشه و سرعتش اصلا مطابق میلم نیست

    در مورد سوال دوم ، من افرادی رو میشناسم که نصف من هم نه تلاش میکنن نه تمرکز گذاشتن ولی از زمین و آسمون براشون میباره نه تحصیلات بهتر از من دارن نه بهتر از من کار میکنن . مثلا یه همکار دارم که با سمت تست وارد مجموعه شد ولی کمتر از یک سال به سمت مشابه من رسید

    حالا درمورد سوال سوم چه باورهای مخربی دارم الان که فکر کردم یه لیست به ذهنم رسید که باید روش کار کنم :

    – مدیر زن نمیخوان ، سنم دیگه برا پیشرفت زیاد شده الان دنبال نیروهای جوون هستن ، دانشم برای پیشرفت کمه و باید بیشتر باشه (در صورتیکه اونایی که بیشتر پیشرفت کردن نصف من هم تجربه و دانش ندارن) ، سمت بالاتر سخته من از پسش بر نمیام ، سمت بالاتر دردسر بیشتری داره آزادیم محدود میشه باید بیشتر کار کنم زمانم دست خودم نیست ، شرکتها اینقدر که من حقوق میخوان نمیپردازن ، جای خوب کمه و بهتر از اینجا نیست ، اگه سمتم بالاتر بره محدود تر میشم دیگه آزادیم کم میشه ، من قصد مهاجرت دارم چرا اینجا پیشرفت کنم ، من استراتژی و پلن کار نکردم و تو رزومم نیست ، پارتی و آشنا ندارم برای پیشرفت و یا معرفی به جاهای بهتر ، اگه دورکار باشم همش باید خونه باشم و با کسی معاشرت ندارم ، اگه کار بین المللی بگیرم زبانم انقدر خوب نیست که بتونم از عهدش بر بیام ، کسی نیست بهم کمک کنه اگه به یه مشکلی بخورم ، کار بهتر با آزادی و درآمد بیشتر، کمه و سخت گیر میاد ، طول میکشه که من پیشرفت کنم یا کاری که دلم میخواد رو پیدا کنم و هزار تا ترمز دیگه که فکر کنم باید انقدر ذهنم رو بیل بزنم که همشون رو پیدا کنم ولی آدمهایی رو میبینم که نه اندازه من پشتکار دارن نه براشون پیشرفت مهمه نه دلسوزانه مثل من کار میکنن نه بهتر کردن کار براشون مهمه ولی خیلی سریع پیشرفت می کنن . همه دوستان و همکارانم بهم میگن تو عالی هستی اصلا ساخته شدی برای مدیریت و برنامه ریزی و اضافه کردن ارزش تو هر جایی که هستی و از راهنمایی های من استفاده میکنن و پیشرفت میکنن ولی من هنوز به هدفم نرسیدم .

    خدا رو شکر که ما رو هدایت میکنه و راه رو بهمون نشون میده .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    امین خسروی گفته:
    مدت عضویت: 2153 روز

    سلام و وقت بخیر شادی برای استاد عزیزم و بانوی زیبا شایسته عزیز و تمام دوستان عزیزم

    اول بگم عجب منظره خوشگل و هوای زیبا خوبی چقدر هوا و نور مناسب بود برای گرفتن این فایل و تشکر میکنم از خانم شایسته عزیز که کار فیلم برداری این فایل رو به عهده میگیرند و با تمام ذوق و سلیقه برای ما فراهم میکنند. یه سپاسگذاری هم بکنم از شرکت سونی یا هر شرکتی که این لرزشگیر دوربین رو اختراع کردند واقعا یه ویدیو که لرزش داره با یه فایلی که موقع حرکت با یه دوربین با قابلیت لرزشگیر چند محوره داره زمین تا آسمونه این رو برای این گفتم چون همین فایل زیبا رو ما میتونیم در نهایت کیفیت ببینیم .توسط استاد و مریم خانم.

    موقعی که من داشتم اول های فایل رو میدیدم گفتم این ابرها انگار وایسادن بعدش ببارن چون استاد بارها گفته اینجه آب هوا یه طوری هست که برای پنج دقیقه بعد هم نمیشه پیشبینی کنی

    اما اگه حس و باور درست داشته باشی در زمان درست و مکان درست کار به موقع رو انجام میدی که با باورهای استاد و اشتیاق ایشون برای گرفتن این فایلها خروجی برای ما داره که هر چند وقت یکبار در سایت با فایلهای رایگان یا محصولات جدید یا بروزرسانی اونها میبینیم.

    در باره سوال شما استاد عزیز بخوام از خودم بگم باید بیل کلنگ بردارم شایدم لودر بولدزر که بریم کند کاور کنیم برای یافتن ترمزها. ترمزهای که اصلا به عنوان ترمز نمیبینیم. در صورتی که همیشه جلوی چشم ما هستند و برای ما عادی شده و تبدیل به عادت شده و بعدش باور که دلیل به وجود اومدن اونها هم استاد به خوبی توضیح دادند.

    من سالهاست که میخوام کسب کار اینترنتی بزنم و اقداماتی کردم از تقریبا 10 سال پیش اما به صورت جدی از سال 95 که همش شل کن سفت کن بوده یک از ترمزها که تازه چند ماهی فهمیدم ترمز بوده این بوده که این کسب کار من اینها دارند کار میکنند یه تیم حسابی دارند. یا انکه کلی باید هزینه کنی تا بتونی سایت رو اجرا کنی یا اینکه تا خرج نکنی جواب نمیگیری یا باید حتما کاربر هدفت رو اول مشخص کنی یا اینکه برای اینکه یه دوره آموزشی درست کنی باید صفر تا صد رو آماده کنی بعد روی سایت بذاری. یا برای مقالات و تولید محتوا باید کلی وسیله داشته باشی

    و کلی ترمز دیگه استاد یه مورد دیگه هم بگم که تک تک این موارد رو اجرا هم کردم اما اون خروجی رو هنوز هم ندارم صد درصد ترمز اصلی ها رو هنوز پیدا نکردم یعنی باید یاد بگیرم موانع فکری و باورهای ترمزی در مسیر رسیدن به هدفهامو ( ران شدن سایت آموزشی) پیدا کنم و به شکل درست پامو از روش بردارم خیلی مهم هست که اول متوجه بشم ترمز هست و مهمتر ان هست که چطور پامو از روش بردارم من فکر میکنم اگه پامو درست برندارم مثل مین والمرا بیاد بالا و بدتر بشه نمیدونم شایدم این هم خودش یه ترمزه …

    راجبع اینکه کسی رو دیدم که دراه به موفقیتهاش بدون اذیت شدن میرسه واقعا من جز شما کسی رو به این روانی که به خواسته هاش رسیده ندیدم. در اطراف خودم که اصلا فکر نکردم که ببینم یا جستجو کنم اما از الان بع بعد سعی میکنم و باید ببینمو تفکیک کنم کسای که راحت رسیدن و کسای که نرسیدن البته در یک موضوع.

    این بارون چقدر زیبا و دونه درشت بود اینقدر برام جذاب بود که ریختن قطرات اون رو روی سرم احساس کردم و استاد شما رو زیر این بارون تصور کردم که دارید یه فایل لذت بخش رو به کمک مریم خانم با یه چیزی شبیح پانچو میگیرید و همش لبخند هم به لب دارید موقع صحبت کردن. بارون هم به همین شدت میباره. ایشالا فایل های توی بارون و برف و شایط مختلف جوی از شما ببینم.

    با سپاسگذاری از خدواود عزیز و شما استاد عزیز و مریم خانم و بخصوص دوستای عزیز سایت امیدوارم حال همتون همیشه خوب باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    ریحانه یاراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1656 روز

    سلام استاد عزیزم

    اول که سوالو پرسیدید باخودم گفتم خوب من جوابی براش ندارم من هنوز اتفاق خاصی تو زندیگم نیافته بعد یاد یه مشکل بزرگ افتادم که از کلاس اول تا همین الان بامن بوده و من روحمم خبر نداشته دلیل اینکه اینهمه وقت توی اینکار ناموفق بودم چیه ما توی مدرسه از کلاس اول تا اخر راهنمایی باهم رقابت داشتیم چهار نفر بودیم و من همیشه شاگرد چهارم میشدم و این برام یه مشکل بزرگ شده بود احساس میکردم من اندازه اونا باهوش نیستم یا معلما از من خوششون نمیاد که همینا باعث شده اعتماد بنفسم بشدت پایین بیاد اینم بگم من واقعا تلاش میکردم اما خیلی خوب یادمه کلاس اول که بودم دیکته هامو خراب میکردم ولی اون دوستام همیشه خوب میدادن با اینک منم کلی براش تلاش کرده بودم با اشک و غصه میومدم خونه این روند تا پایان راهنمایی ادامه پیدا کرد تا اینکه توی دبیرستان ما از هم جدا شدیمو هرکی تو یه مدرسه درس خوند به جز من و یکی از همون دوستا دوسال اول که ما اصلا مدرسه نرفتیم که با کسی اشنا بشیم و جو رقابتی داشته باشه همش تو خونه بودیم

    سال اخر یعنی همین امسال گفتم من دیگه حداقل باید به خودم ثابت کنم که منم میتونم جزو اون شاگردا باشم در همین حال سعی میکردم که باورهای نا مناسب و افکار خودمو کنترل کنم و به اینکه خدا همیشه کنارمه و کمکم میکنه ایمان بیارم شاید بگید موضوع مهمی نباشه اما برای من مهم بود من از بچگی با این فکر بزرگ شده بودم که من یه دانش اموز متوسطم نه خیلی خوب و نه خیلی بد پس باید یه تکونی میخورد این شرایط خلاصه اش کنم امتحان های نوبت اول شد و امتحانی استانی شدن و چندتا امتحان واقعا سخت بود اما میدونی چی شد من بدون اینکه یک صدم جواب رو از کسی بگیرم خودم نوشتم و دلم کیخواست اکه قراره نمره ای بگیرم خالصانه ماله خودم باشه

    اما بگم هنوز این باور داشتم (اگه بخوایی نمرت خوب بشه باید شب و روز خودت رو بکشی که اونی که میخوایی بشه) نمره ها اومد و من شاگرد دوم شدم درکمال تعجب امسال اسم هیچکس رو روی بیلبورد نزدن اما من از این نتیجه خوشحال بودم مهم نیست کسی ازش خبر داشته باشه یا نه

    اما چرا شاگرد اول نشدم؟

    این دختری که تو کلاسمونه بهش میگن «خر خون»کلاس اما استاد خیلی برام تعجب داره وقتی ازش میپرسیدی چقد خوندی شاید نصف ما برای اون درس تایم گذاشته بود اما نمرش از همه بالاتر بود میگفت من یدور میخونم یادم میمونه اما من تازه فهمیدم که اون باور داشت با تایم کم میشه نتیجه خوبی داشت من اینجا فهمیدم که :

    1.باور های مناسب رو باید بسازم

    2.روی تمرکزم کار کنم

    3.تندخوانی رو یاد بگیرم چون خیلی طول میدم خوندن یه متن درسی رو و نمیدونم جرا هروقت خواستم برم سمت تند خوانی همش ذهنم مقاومت داره نسبت بهش و به نوعی جلوی من رو از یاد گرفتنش میگیره باید انجامش بدم که افکار محدود کننده رو هم کنا بذارم

    سپاسگزارم از الله یکتا و از شما استاد و خانم شایسته عزیز بابت فایل های الهی🫀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    علی روحی ۱۱۰ گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    ،،،،هو،،،،

    هو خیرالرازقین

    هو خیرالناصرین

    هو ارحم الراحمین

    الهی به امید تو

    سلام بر برادر بزرگم و استاد قلبها (s,h,a)

    به به

    چه صبح زیبایی

    طهران زیبا

    8:12صبح

    صدای جیک جیک پرندگان

    و کلی نعمت و ثروت

    الحمدالله رب العالمین

    خدایا، پروردگارا

    شکرت که یک روز دیگه، اجازه و فرصت زندگی کردن رو به من عطا کردی،

    الحمدالله رب العالمین

    استاد عزیزم

    حالم عالیه به فضل خدا، میزون، درجه یک، عالی، 20، خدایا شکرت

    استاد جان، ممکنه صحبت های من و کامنت من خیلی مربوط به این فایل نباشه، ولی قلبم میگه بگو تا دیگران هم در حال خوبت شریک بشن، یعنی به اصطلاح ،میخوام زکات حال خوبم رو با این کامنت پرداخت کنم،

    الهی شکرت

    استاد جان،بعد از یک سال و 8ماه آشنایی با شما و این سایت معنوی و الهی، و شرکت در دوره ی 12قدم و حل مسائل زندگی ، من هیچ ربطی به علی 2سال پیش ندارم،

    الهی شکرت

    اون علی 2سال پیش، متکبر بود، عصبی بود، نا آرام بود، افسرده بود، کنترل و گوشی موبایل میشکوند، داد و بیداد میکرد، مثل اسفند روی آتیش بود، و…….

    در یک کلام: نون بدو،علی بدو

    نمیخوام بیشتر اشاره کنم چونکه اصلا اون روزا رو دوست ندارم و از رب خودم، بارها و بارها با چشمان اشکبار معذرت خواهی کردم، هرچند به تازگی به فضل خدا و هدایت پروردگار ، توانستم دستی رو بخوابونم و پامو از روی ترمز بر دارم و احساس گناه رو کنار بزارم و آزاد بشم،

    آه که چه آزادیه لذت بخشیه استاد، مطمئن هستم شما کاملاً متوجه عرض من، میشید

    الهی شکرت

    از کجا بگم، از چی بگم،

    کاشکی الان توی کلاب هاوس بودیم و بصورت صوتی می‌گفتم ،

    استاد پاشنه ی آشیل من احساس گناه بود،

    چونکه از وقتی چشمم رو به این دنیا باز کردم خودم رو در یک خانواده ی سوپر مذهبی دیدم، البته خدایی نکرده به خانواده های مذهبی جسارت نمیکنم، منظورم احساس گناهه، که چه بلایی سر من و سر زندگی من و سر جوانی من آورد، که حتی موجب شد من برم سراغ دود و دم و خود خوری و افسردگی و……

    بگذریم…..

    اما الان استاد،

    خیلی عالی هستم

    توی این 2سال، قدم ب قدم رشد کردم و الان که 39سالمه، انگار دوباره متولد شدم

    الهی شکرت

    استاد، قوانین داره کار میکنه، شک ندارم، من مدارم داغون بود،من توی خاکی بودم،

    اما هرچه گذشت، با عمل کردن به قانون عزیز و شریف و درجه یکِ «تکامل»،من بهتر و بهتر شدم، زندگیم روغن کاری شد، توحید واقعی رو شناختم، لذت انس با قرآن رو درک کردم، جوری که الان قرآن همه چیزه منه، جان منه، صبح چشمم رو با قرآن باز میکنم و شب با مطالعه ی قرآن میخوابم،، الله اکبر از فرکانس این کتاب، الله اکبر از رفاقت با این کتاب، و من این رفاقت و انس با قرآن رو از شما یاد گرفتم ، الهی شکرت

    استادجان،

    به قدری زندگیم روغن کاری شده، که احساس میکنم یک تُن بار از روی دوشم بر داشته شده،،

    من همش دارم کار میکنم

    شب و روز،

    نه فقط فیزیکی، بلکه ذهنی

    یکی یکی حمله کردم به باورهای مخرب ذهنم، یکی یکی دستی هارو خوابوندم و یواش یواش سرعت ماشین زندگی م، بیشتر و بیشتر شد

    استاد

    ترمز،ترمز،ترمز

    الله اکبر

    من قبلا هم سخت تلاش می‌کردم ، کلی گاز میدادم، ولی همیشه بجای بیشتر شدن سرعت ماشین زندگیم، بُکسه باد میکردم،

    هرچی بیشتر گاز میدادم، بیشتر دود سیاه بلند میشد،

    تا اینکه به فضل خدا با شما آشنا شدم،

    قدم قدم

    گاماس گاماس

    نم نم

    یواش یواش

    هی بهتر شد

    بهتر و بهتر شد

    اول اخلاقم، بعد جسمم، بعد روانم، بعد ارتباطات م، و……….

    همه چی خوب شد استاد

    البته اینایی که میگن 2سال طول کشید،

    الان که یادم میفته خندم میگیره که چقدر اون اوایل زور میزدم زودتر بشه، ولی انگار باید تکاملی ردیف میشد،

    بدهی هامو دادم

    اقساط رو یکی یکی تسویه کردم

    دفترها پر کردم و روی خودم کار کردم

    روزی 10ساعت فایل گوش میکردم

    حتی با هندس فیری روی موتور

    تا اینکه ترمز هارو شناختم، و یکی یکی حلشون کردم

    استاد جان،

    آخرین ترمز که مجبورم با عرض پوزش و شرمندگی فراوان از شما و بچه های سایت بگم که دهن منو سرویس کرد مسائل مالی بود (ههههههههههه)

    ببخشید که مجبور شدم از این کلمه ی بی ادبی استفاده کنم،

    چونکه هر کلمه ی دیگه ای میگفتم حق مطلب ادا نمیشد (هههههههههه)

    اما استاد

    ترمزهای مالی رو شناختم

    همش تقصیر خودم بود

    خودم کیلید کرده بودم

    خودم باورهای مذهبی نامناسب داشتم

    و اما،،،،،

    مدتیه به فضل تنها رزاق عالم، به لطف و کرمش، به رحمت واسعه ش، ثروت هم داره وارد زندگیم میشه، به طرق گوناگون،

    الحمدالله رب العالمین

    الهی شکرت

    استاد جان

    من و همسرم خانم مشهدی که توی سایت هستند،

    خیلی روی فایلها کار میکنیم

    اول من شروع کردم

    بعد ایشون هم علاقه مند شد و پیگیری کرد

    در آخر میخام به رفقای جوانتر که این کامنتو میخونن بگم بچه ها:

    ادامه بدید

    همین مسیرو

    فقط و فقط همین مسیرو

    یکی 2سال قید اخبار و اینستاگرام و آدمای نامناسب رو بزنید، حتما نتیجه میگیرید

    استاد جان،

    من حدود 40سالمه

    عرض زندگیم خیلی بیشتر از طولش بوده

    تجربه زیاد دارم

    از کف خیابون و پیک موتوری شروع کردم،

    با اینکه فرزند آخرم پدرم بودم،

    پدرم از معروفترین و پولدار ترین تجار بازار طهران بود، اگر از ثروت پدرم بگم باور نمیکنید، ولی به من که رسید پدرم ورشکست شد و از غصه فوت کرد، کل ثروت پدرم و پاساژها و مغازه های بازار طهران و کارخانه ها و املاک، همش رفت،

    ما چهارتا برادریم

    من از همه کوچیکترم

    برادرای من ، عروسی هاشون توی هتل هیلتن بود، با بنزهای آخرین سیستم،

    ولی من وقتی 19ساله بودم و رفتم خواستگاری ، نه بابا داشتم نه پول

    استاد یادمه پول دسته گل نامزدی رو قرض کردم(هههههه)

    خلاصه،پسر حاج جواد روحی، که یک بازاری میشناختنش و بهش احترام میزاشتن، از زیر صفر شروع کرد

    با دست خالی

    با یه موتور 125

    اونم قسطی خریدم و از مسجد وام گرفتم

    هیچ وقت هم به برادرام، دست نیاز دراز نکردم،

    الحمدالله رب العالمین

    الان به لطف خدا:

    خونه دارم

    ماشین دارم

    موتور دارم

    همسری مهربان و همراه و عزیز دارم

    3تا فرزند عالی دارم

    کلی مشتری دارم

    و……….

    اینارو گفتم برای بچه های جوان سایت

    که از منِ باتجربه بشنوید و حرفم گوش کنید:

    مسیر، فقط همین مسیری هستش که استاد عزیزم میگه،

    مسیر، مسیرِ استاد قلب هاس

    بارها استاد فرمودن همه چی توحیده

    منم شک ندارم همینه

    چونکه خیلی راه هارو رفتم

    خیلی توی در و دیوار خوردم

    آخرش برگشتم به این مسیر

    رفقا، هرچی کتاب موفقیته،بزارید کنار

    بچسبید به قرآن

    فقط قرآن

    اول قرآن

    آخر قرآن

    وقتی نور قرآن و هدایت قرآن، به فضل خدا، وارد قلب انسان بشه، دیگه تمومه ، سعادت دنیا و آخرت رو با خودش میاره

    الحمدالله رب العالمین

    استاد جان

    اینجوری نمیشه،با کامنت نمیشه

    من باید یا حضوری یا تلفنی یا کلاب هاوسی، با شما صحبت کنم و داستان تغییر مثبت زندگیم زو براتون تعریف کنم،

    خلاصه دوستتون دارم و همیشه در قلب من هستید

    ببخشید زیاده گویی کردم

    همه ی اینارو هدایتی نوشتم

    با لطف خداوند

    انشاءالله که به دلتون بشینه

    حتی اگه این کامنت من به درد یک نفر هم بخوره، به قول قرآن، من عمل صالحِ امروزم رو انجام دادم

    خدایا،تو شاهدی که برای رضای تو نوشتم و خود افشایی کردم، شاید به درد یک نفر بخوره

    ارادتمندم

    یا الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
      مدت عضویت: 1919 روز

      سلام دوست عزیز

      خیلی از کامنتت لذت بردم

      خیلی خوشحال میشم وامیدوار

      به خاطر تغیر های شما

      همه ما گیر یکسری باورهای اشتباه افتادیم که زندگی برامون تلخ کردن

      این باورها باعث اقدام به کارهایی میشه که واقعا ادم یه جای کم میاره .واقعا الان من کم اوردم

      از اینک فقط با ذهن خودم جلو برم .من فقط خدایی میکنم نه تنها برای خودم بلکه برای پدرم ،خواهرم ،مادرم

      باید اجازه بدم به خداوند تا کارهارو درست کنه ،اما بزرگترین پاشنه اشیل من همینه

      از وصف این کتاب اللهی واقاهرچی بگم کمه ،دقیق برای منم اتفاق افتاد از کتابی که فقط برام ترسناک بود

      فقط فقط عذاب هارو برام یاد اوری میکرد ومن به اجار زجر میکشیدم

      وتلاش میکردم که بتونم به مسجد

      نزدیکی خونه برم که نماز بخونم

      در سن 14،15 سالکی

      که مبادا عذاب بشم

      اماالان چی قران شده برام بشارت دهنده واگاهی دهنده

      واقعا تغیر فرکانسی دقیق درک کردم .دوست داشتم تشکر کنم از پیام زیباتون

      وبرای شما وهمسرتون وفرزندان بهترین هارو میخام

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      گزارش نقض قوانین سایت
  7. -
    جواد جمشیدپور گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    سلام خدمت استاد گلم و همه دوستانی که کامنتم رو میخونن..

    من سریع میرم رو اصل موضوع..همه از دوران کودکی آرزو های داشتن و منم آرزوم فوتبالیست شدن بود،فوتبالمم خیلی فوق العاده بود در حدی که دوران نوجوانی از من تو ترکیب جوانان و بزرگسالان هم استفاده میشد،البته که یکم چهره و قدرت بدنیمم بالا بود اما خب من تنها کسی بودم بین اینهمه بازیکن که انتخاب میشد تو سنین بالاتر توپ بزنم.

    من در حدی تو این حرفه تلاش کردم که صبح و ظهر شب تمرین میکردم و فقط به این فکر میکردم که یه روزی تو تیم ملی بازی میکنم..یه نوجوان باانگیزه و هدفمند و پرتلاش اما با باورهای بسیار نادرست و مخرب که از اطرافیان به من نفوذ میکرد..

    استاد یادمه با این که قانون تصور کردن نتیجه رو نمیدونستم اما هر روز انجامش میدادم و انرژی بیشتری میگرفتم اما سالها داشتم درجا میزدم..

    با اینکه بهترین بازیکن تیممون بودم.تو لیگ استان آقای گل شدم و همه تیم ها و مربیاشون اسم منو میدونستن ولی بازم پیشرفت نمیکردم چون…..اینجاست که باید اصل و اساس جهان گفته بشه..چون همه به من میگفتن همه فوتبالیستا با پول رفتن تو لیگ برتر بازی میکنن،همه که میگم یعنی پدر و مادر و خواهر و عمو و دایی و همه و همه باورشون این بود.حتی دلیل هم میاوردن که فلانی رو میبینی تو فلان تیم بازی میکنه و چقدر بازیش بده،خب معلومه که با پول رفته تو اون تیم و منه بچه هم با همینجور حرفا باورم مصمم تر از قبل میشد که بدون پول نمیشه و هرچقدر که تلاش میکردم نتیجه ای نمیدیدم و از اونجایی که خانواده من هم از نظر مالی شرایط خوبی نداشتن من ناامیدتر میشدم.الان که این قانون رو میدونم میفهمم که چه کلاهی سرم رفت و من از هیچی خبر نداشتم و اما خدارو هزاران بار شکر از وقتی قانون رو درک کردم زندگیم هر روز بهتر و بهتر داره میشه،تو همین وضعیت فعلی کشور که خیلیا هزارجور دلیل و مدرک میارن برای زندگی نامناسب،من دیروز یکی از بهترین مدل های گوشی آیفون رو برای خودم خریدم با پول نقد و بقول شما cash که خیلی به خودم آفرین گفتم چون از روندم راضیم،درسته خیلی سریع میلیاردر نشدم اما همینکه دارم لذت میبرم و آرامش دارم و دونه دونه به خواسته هام میرسم و رو به جلو هستم خداروشکر میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    به نام خدای فراوانیها

    سلام به همه عزیزانم

    چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟رسیدن به موفقیت مالی و کسب و کاری که مال خودم باشه من خانمی بودن بدون درآمد که حتی برای شارژ گوشی و اینترنت باید از همسرم پول میگرفتم و همیشه باورم این بود که همسرم اجازه کار کردن و داشتن درآمد رو به من نمیده یک روز در تلگرام یک کانالی بود با عنوان قانون آفرینش من دوره رو هر روز یک جلسه و یا هر دو روزی یک جلسه رو گوش میدادم خیلی تاثیرات خوبی در زندگی من داشت و من فهمیدم که این موضوع که همسرم مانع رشد من هست یک باور هست و با همسرم مطرح کردم که میخوام درآمد داشته باشم و شروع کردم خیلی مصمم و محکم ، من به درآمد رسیدم و این شروع آشنایی من با استاد بود تا بعدها که این دوره تمام شد دوره ثروت در همون کانال گذاشته شد و من جلسه اول رو گوش دادم و چون میخواستم بیشتر با استاد آشنا شم هر جا اسم استاد عباسمنش بود عضو میشدم تا اینکه توی یک فایل شنیدن که استاد گفتن من راضی نیستم کسی از دوره های من استفاده کنه بدون پرداخت بها و تمام دوره ها فقط و فقط از سایت به فروش میرسه تازه فهمیدم استاد سایت دارن و محصولات بهایی دارن خیلی برام سخت بود که اون کانال حذف کنم چون نتایجی در زندگیم وارد شده بود و همه چی خیلی عالی شده بود روابطم و حالم و درآمدم و تازه قصد شروع دوره ثروت رو داشتم اما کانال رو حذف کردم و چندین بار سعی کردم وارد سایت بشم اما به خاطر ترسهای که داشتم پشیمون شدم و بالاخره با پا گذاشتن رو ترسها وارد کانال شدم و خدارو شکر من اون ادم چند سال قبل نیستم و کلی متفاوت فکر میکنم و عمل میکنم و زندگی میکنم

    به نظر خودم من باید اون دوره قانون آفرینش رو دریافت میکردم که مسیرم تعقیر کنه البته وقتی وارد سایت شدم این دوره در سایت نبود و بعد با به روز رسانی روی سایت گذاشته شد

    اما من هنوز آماده دریافت دوره روانشناسی ثروت نبودم

    من از اون موقع تا به حال پیشرفت‌هایی داشتم اما اونی که میخوام هنوز نشده منی که همیشه موجودی کارتم صفر بود الان به لطف خدا در کارتم پول دارم من که شارژ و اینترنتم رو همسرم باید تهیه میکرد حالا گاهی من براش میگیرم رفتن به تفریح با فرزندانم که آرزوی هممون بود الان تحقق پیدا کرده و کلی از آرزوهامون تیک خورده همه به لطف خدای مهربانم که همیشه با لبخندی مهربان من رو همراهی میکنه

    من همیشه آرزوم یک چیز کلی بود خرید یک خونه بزرگ و تمیز و با تمام امکانات اما کم کم متوجه شدم من باید هدفهای کوچک بنویسم و به دست بیارم تا به اهداف بزرگم برسم به لطف خدا از اول سال تا حالا دو تا از خواسته هام تیک خورده. اما در مورد ثروت توی این چند مدت پیشرفت چشمگیری نداشتم

    2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟

    وقتی صحبت‌های آقای عطار روشن رو گوش میدادم خیلی ایشون رو تحسین کردم که در مدت کمی تونسته بودن کلی موفقیت مالی به دست بیارن و در امدشون رو حتی از کاری که فکر میکردن باید توی همین شغل پیش برن بیشتر کرده بودن و مسیر زندگیشون و کار مورد علاقه شون رو پیدا کرده بودن

    3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟من هر کاری برای داشتن درآمد بیشتر میکنم و میدونم که باورهایی هست که باعث میشه اجازه ورود ثروت رو بیشتر از این ندم من میدونم با ثروتمندتر شدنم خیرتر میشم و خداوند هم میخواد که من ثروتمند شم و راهای زیادی سر راهم قرار داده و مسیرهایی رو طی کردم اما باورهایی هست که اجازه دیدن راههای ثروت بیشتر رو به من نمیده همیشه این صحبت استاد که در قرآن هم اومده در ذهنم هست که خداوند از جایی که باور نمیکنی بهت روزی میده من میدونم که مسیری خیلی راحتر و لذت بخش‌تر برای ثروت بیشتر هست که من هنوز متوجه اون نشدم نمیدونم چه باوری در ذهنم هست که مانع حرکت بیشتر رو به جلوی من میشه گاهی به خودم میگم من با تهیه یک دوره از استاد میتونم موفقتر بشم چون اون مدت که از قانون آفرینش استفاده می‌کردم کلی دنیای من متفاوت شده بود

    به امید هدایت الله

    خدایا ما را هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه آنان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین در پناه‌ خدای مهربانم باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    فاطمه رئیسی گفته:
    مدت عضویت: 3121 روز

    سلام به بهترین استاد دنیا.

    استاد جان من تو زمینه های مالی و شخصیتی نتایجی گرفتم البته خیلی جای کار دارم هنوز ولی همینقدرشم تغیرات خیلی مثبتی واسم داشته و توی روابط …. وای وای وای

    که چقدر این موضوع این جلسه به حال و روز این روزای من میخوره و دیگه مستاصل شدم از بس که خواستم و نشد.

    سوال 1: چه خواسته یا هدفی داشتی یا داری و با اینکه تمام تلاش های ممکن را انجام داده ای اما هنوز به آن نرسیده ای؟

    داشتم یه رابطه عالی

    چون دیگه واقعا داره رو همه ی جوانب زندگیم تاثیرات بسیار زیادی میزاره و به شدت نیاز دارم که هرجوری شده باید حلش کنم و تموم شه این مسئله ی هیولایی

    سوال 2: چه افرادی را می شناسی که با وجود تلاش های کمتر، به سادگی به همان خواسته رسیده اند یا با وجود تلاش های مشابه با شما، خواسته ی آنها محقق شده است؟ (درباره این موضوع با جزئیات توضیح بده)

    تقریبا اکثر اینایی که اطرافم دارم میبینم که ازدواج میکنن تلاش خاصی نمکینن واسه این مسئله و انگار که جزو اتفاقات روتین زندگیشونه و خیلی عادی طبق روالش پیش میره.

    مثلا دخترعموی خودم با اینکه نه قیافه خاصی داره نه موقعیت خاصی تو دانشگاهشون یه آقاپسری در نگاه اول ایشونو خواستن و مصرانه تلاش کردن برای ازدواج با ایشون در سن 24 سالگی. دختر خالم که 20 سالشه و 6 ساله که وارد رابطه شده و الانم در شرف ازدواجن. و….موارد بسیار زیادی رو میشناسم که به راحتی ازدواج کردن و دغدغه ای نداشتن برای این موضوع

    سوال 3: چه باورهای محدود کننده ای (ترمزهای مخفی) را می توانی در ذهن خود شناسایی کنی که فکر می کنی باعث شده که با وجود این همه تلاش، باز هم به آن خواسته ها نرسی؟

    عدم احساس لیاقت و بقیشو واقعا نمیدونم چه باوری باعتش شده که من نتوینم رابطه عالی رو داشته باشم

    ولی استاد جان به هر چیزی که فک میکنم که مانع شده برای داشتن روابط خوبی که میخواستم و نشده میبینم بقیه شاید از منم بیشتر داشتن ولی با وجود این ازدواج کردن و مسئله ساز نشده واسشون این کمبودها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    محمد توقع همدانی گفته:
    مدت عضویت: 1926 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    بازهم خدارو شاکرم به خاطر وجود شما استاد عزیزم

    ممنون که هستید و این آگاهی ها رو در اختیار ما می گذارید

    برا من هم خیلی سوال بود که چرا به خیلی از خواسته هام نرسیدم با وجود اینکه خیلی براش تلاش کردم توی بحث ثروت مالی اون هدف هایی که توی ذهنم بود بهش نرسیدم

    به قول شما اکثر خواسته هام هم مالی بوده و یک سری هدف های مالی داشتم از 10 سال پیش که متاسفانه خیلی کند بهش رسیدم و در بعضی موارد اصلا نرسیدم

    من یه زمان کار پخش محصولات آرایشی بهداشتی داشتم و به شهرهای مختلف محصول میفروختم و چک دریافت میکردم که متاسفانه توی یک معامله که سود خوبی هم میخواست بهم بده کل چک برگشت خورد و هیچ وقت هم نقد نشد و بعد از اون هم هیچ وقت شرایط مالی خوبی پیدا نکردم

    یا توی یه کار دیگه که از 16 سال پیش دارم انجامش میدم و چاپ عکس روی کریستال هستش در 3 سال اول خیلی خوب نتیجه گرفتم ولی آرام آرام روند کارم خوابید و الان در شرایط خوب اون موقع نیستم، با وجود اینکه کارم تکه و شاید بیشتر از 5 نفر در کشور از کار من ندارن ولی خب هنوز رشد خوبی نکردم

    در جواب سوال دوم اینکه در همون کار پخش خیلی از همکار ها بودن که با تلاش کمتر از من نتایج بهتری میگرفتن و به راحتی جنس هاشون نقد میشد چک برگشتی نداشتن و تلاش فیزیکی کمتر نتایج خیلی بهتری میگرفتن که این مربوط به 5 سال پیش میشه

    همیشه هم سوال بود برام که من که بیشتر دارم کار میکنم چرا اون راحت تر جواب میگیره ؟؟

    یا در کار کریستال خودم بعضی افراد هستن که با محصولات مشابه من دارن نتایج خیلی بهتری میگیرن البته اینم بگم که در کار خودم هنوز کسی رو ندیدم که نتایجش از من خیلی بهتر باشه ولی در کارهای مشابه دیدم افرادی رو که خیلی مشتری زیاد دارن و به راحتی سفارش میگیرن و درآمد های خوبی هم دارن

    و اما جواب سوال آخر

    من خودم فکر میکنم یکی از ترمزهای اصلی من این باشه که مشتری برای کارهام خیلی کمه و اینکه مردم هزینه نمیکنن برای کارهام

    یکی دیگه از ترمزهام اینه که انجام سفارش مشتری برام خیلی سخته و زمان بر هستش و من نمیتونم به خاطر زمان بر بودن آماده کردن سفارش ها درآمد مثلا میلیاردی داشته باشم

    یا یکی از ترمز هام شاید این باشه که مغازه ندارم چون الان در فضای آنلاین کار میکنم و چند سالی هست مغازه رو جمع کردم و میگم مردم کمتر اعتماد میکنن

    یکی دیگه از ترمز هام اینه که مثلا مشتری اگه سفارش بده امکان داره از کارش راضی نباشه و بخواد محصول رو پس بده

    یکی دیگه از ترمز هام اینه که شاید کیفیت چاپم خوب نشه و کیفیت بالایی نداشته باشه

    یکی دیگه از ترمزهام اینه که فروش در فضای مجازی رو بلد نیستم خیلی و ایده برای کسب و کارم ندارم

    یکی دیگه از ترمز ها شاید این باشه که اگه سرم شلوغ بشه نمیتونم یک نفری پاسخگوی مشتری ها باشم

    یکی دیگه از ترمز های مهمم که به کسب و کارم ربطی نداره و یک ترمز اساسی در کل زندگیم بوده و خیلی دارم روش کار میکنم اینه که وقتی پولی دستم میاد با خودم میگم باید مراقب خرج کردنم باشم چون زود تمام میشه و باز بی پول میشم

    استاد الان که اینارو نوشتم هیج فک نمیکردم اینقدر ترمز داشته باشم ولی به لطف سوال خوب شما وقتی شروع کردم به نوشتن توی ذهنم این ترمز ها آمد و نوشتم و میخوام از همین الان روی این ها کار کنم و مطمئنم اگه اینارو درست کنم جریان ثروت خیلی راحت تر از قبل وارد زندگی ام خواهد شد مثل شما

    واقعا سپاسگزار خداوندم به خاطر وجود شما و درسهای شما

    براتون آرزوی عشق و سلامتی دارم

    در پناه الله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: